همه پرسي يك راه برون رفت از مشكلات و بن بست ها است كه در قانون اساسي پيش بيني شده و جزو ظرفيت هاي بسيار ارزشمند قانون اساسي است
برخي جريان ها اصولاً به راي مردم و توسعه مشاركت اعتقاد واقعي ندارند
و آن را بيشتر به عنوان جبر زمانه تلقي مي كنند و آرزو مي كنند با تغيير شرايط داخلي و خارجي از مضرات آن خلاص شوند
|
|
گروه ايران، رامين رادنيا: سال ۸۲ مقطعي حساس در تحولات سياسي ايران به شمار مي آيد. از يك طرف با نزديك شدن به انتخابات مجلس هفتم كه زمستان امسال برگزار مي شود، مجلس ششم كه از آن به عنوان مجلس اصلاحات نام برده مي شود تلاش مي كند تا در فرصت باقي مانده شرايط را براي تداوم اصلاحات فراهم آورد اين در حالي است كه نمايندگان بايد خود را براي حضور در رقابت انتخابات هفتم آماده نمايند. از سوي ديگر دولت نيز در انتظار تاييد نهايي دو لايحه اصلاح قانون انتخابات و قانون افزايش اختيارات رئيس جمهوري به سر مي برد. دو لايحه اي كه تحليلگران معتقدند سرنوشت اصلاحات به تاييد نهايي آن از سوي شوراي نگهبان بستگي دارد.در عين حال تحولات منطقه به ويژه پس از سقوط صدام حسين در عراق و افزايش مواضع تند آمريكا عليه ايران به پيچيدگي شرايط افزوده است. احزاب و جريان هاي داخل نيز دوره حساسي را به خصوص بعد از انتخابات شوراهاي اسلامي شهر و روستا در اسفند ماه سال گذشته طي مي كنند و در حال سنجش نحوه حضور خويش در انتخابات آينده هستند. در اين ميان رخدادهاي ديگري نيز در جريان است كه در مجموع نشان دهنده حساس بودن سال جاري در عرصه تحولات ايران است. در گفت وگو با مرتضي مبلغ معاون سياسي وزارت كشور به بررسي تحولات جاري در عرصه هاي مختلف پرداخته ايم. اين گفت وگو در پي مي آيد.
•••
• لوايح دوگانه بحث روز محافل سياسي و افكار عمومي است. اهميت اين لوايح در چيست؟ و سرانجام لوايح چه خواهد شد و چگونه بين وزارت كشور، دولت و مجلس شوراي نگهبان توافقي حاصل مي شود تا نظر رئيس جمهور براي ادامه اصلاحات تامين شود؟
همان طور كه بارها از سوي رياست محترم جمهور و نيز وزارت كشور و ساير شخصيت هاي حقوقي و حقيقي مرتبط با اين لوايح گفته شده است،اين دو لايحه به دنبال اعمال دو موضوع است كه به كف و حداقل انتظار دولت براي انجام وظايف خويش در مقابل تعهدي كه به مردم دارد باز مي گردد. يعني رئيس جمهور بايد بتواند وظايف خويش را در مقابل سوگندي كه براي مردم ياد كرده و تعهدي كه به آنها داده انجام دهد. بنابراين موضوع لوايح مسئله اي ساده و عادي مثل ساير موضوعات نيست. موضوع بسيار مهمي است كه به هر حال بايد تكليف آن در اين مقطع و شرايط امروز جامعه روشن شود. اگر به موضوع اصلي لوايح نگاه كنيم به خوبي درمي يابيم كه چرا اين دو لايحه پايه ادامه اصلاحات هستند. لايحه اصلاح قانون انتخابات مجلس كه به وظايف وزارت كشور باز مي گردد در حقيقت به حاكميت ملي، يعني سنگ بناي اعمال حاكميت ملي در جمهوري اسلامي كه همان راي مردم و انتخابات است باز مي گردد و طبعاً تامين و تضمين كننده مشاركت آزاد مردم است. اين لايحه به دنبال اين است كه هرگونه نگراني و اعمال سليقه در روند انتخابات - روند اعمال حاكميت ملي - را برطرف كند و شرايط شفاف و قانونمند و پاسخگو و اطمينان بخش براي اعمال حاكميت ملي توسط مردم را ايجاد نمايد. اگر اين روند مخدوش شود طبيعي است كه مبناي جمهوري اسلامي مي تواند آسيب پذير شود.
در بحث لايحه تبيين اختيارات رياست جمهوري نيز بايد دقت كرد كه در قانون اساسي رئيس جمهور مسئول اجراي قانون اساسي است. اين مسئول بودن يك اصل است، اصلي بسيار مهم در قانون اساسي كه منشور ملت ايران است، اگر اين اصل اساسي بخواهد اجرا شود بايد سازوكارهاي اجرايي آن مشخص باشد. در غير اين صورت به اين معنا است كه قانون اساسي در اجرا مشكل و ابهام دارد و دچار خلل است چرا كه اين اصل تضمين اجراي قانون اساسي است. با تبيين صورت مسئله مشخص مي شود كه چرا آقاي خاتمي اين لوايح را به معناي كف و حداقل نياز خود براي انجام وظايف رياست جمهوري توصيف كرده است. بنابراين موضوع بسيار جدي است و معتقدم ما بايد از تمام سازوكارهاي ممكن كه ناقض مصلحت عمومي و ملي نباشد استفاده كنيم تا دو هدف اساسي تامين شود.
• با اين وجود به نظر مي رسد از يك طرف مخالفت با لايحه اصلاح اختيارات رياست جمهوري كاهش يافته است و ممكن است با توجه به زمان باقي مانده براي انتخابات آينده رئيس جمهوري در نهايت اين لايحه تصويب شود از طرف ديگر به نظر مي رسد كه خود آقاي رئيس جمهور هم بيشتر روي اين لايحه تاكيد دارند. بنابراين ممكن است موافقتي صورت گرفته باشد و لايحه اختيارات رياست جمهوري تصويب اما لايحه اصلاح قانون انتخابات تصويب نشود و به رضايت نسبي منجر شود.
اينكه رئيس جمهور اخيراً روي لايحه اصلاح اختيارات تاكيد داشتند به تاخير زماني اين لايحه باز مي گردد. همان گونه كه مي دانيد آقاي خاتمي موقعي كه لايحه اصلاح انتخابات رد شد، مواضع روشن و شفاهي را اعلام كردند اما چون در مقطع بعدي، لايحه تبيين اختيارات رياست جمهوري نيز توسط شوراي نگهبان رد شد طبيعي بود كه در آن زمان چنين تاكيدي مي كردند و اين به هيچ وجه به اين معني نيست كه آقاي خاتمي بين اين لوايح يكي را بر ديگري مقدم مي دانند. ضمن اينكه اگر بخواهيم بين اين دو ميزان اهميت را مشخص كنيم، لايحه اصلاح قانون انتخابات از جهتي مهم تر است به خاطر اينكه مبناي حاكميت ملي با انتخابات و قانون شفاف و روشن تضمين مي شود. اما در مورد اينكه ممكن است توافقي براي تصويب يكي از لوايح و رد ديگري صورت گرفته باشد چنين توافقي صورت نگرفته است. البته مذاكره براي تصويب لوايح صورت گرفته و مي گيرد. چون يكي از سازوكارهايي كه براي برون رفت از اين بن بست و مشكل مطرح شده است بحث رايزني و مذاكره با شوراي نگهبان است تا دو طرف به يك نقطه قابل قبولي برسند. در آنجا ممكن است سر بعضي از موارد امكان انعطاف مطرح شود اما بر سر اصول اين دو لايحه انعطاف معني ندارد. در لايحه اول اصل اساسي اين است كه هر گونه اعمال سليقه و هرگونه دخالت غيرقانوني در انتخابات يا هرگونه فرآيندي كه منجر به محدوديت انتخاب مردم شود، منتفي شود. در بحث تبيين اختيارات هم باز به هر حال تعيين سازوكار حداقلي براي رئيس جمهور - هر شخصي كه مي خواهد باشد گرايش و جناح مهم نيست ـ كه تضميني براي اجراي قانون اساسي باشد اصل است. يعني رئيس جمهور اگر ديد جايي قانون اساسي نقض مي شود بايد بتواند با آن سازوكار جلوي آن را بگيرد و اينها مواردي نيست كه بشود سر آن مماشات كرد و كوتاه آمد.
• لايحه انتخابات با توجه به انتخابات مجلس هفتم كه امسال قرار است برگزار شود، از اهميت بسياري برخوردار است. اين لايحه چه تاثيري مي تواند در انتخابات داشته باشد؟
آنچه كه مهم است تصويب اين لايحه يك فضاي اطمينان بخش و اعتمادآوري را در فضاي عمومي جامعه ايجاد مي كند و همه گروه ها و جريانات سياسي و اقشار مختلف مردم مي توانند در چارچوب قانون و فارغ از هر گونه اعمال سليقه وارد فرآيند مشاركت و رقابت سياسي شوند. البته يك دغدغه عمومي هم مطرح است و آن بحث ميزان مشاركت مردم در انتخابات آينده است. مشاركت مردم براي تمامي حكومت هاي مردمسالار به خصوص براي نظام جمهوري اسلامي كه تاكيد برجسته تر و عميق تري بر حضور و مشاركت مردم دارد، امري ضروري است به خصوص بعد از انتخابات شوراها كه تا حدي مشاركت مردم به دلايل مختلف با كاهش مواجه شده به طور طبيعي بايد نگران باشيم كه عوامل منجر به كاهش مشاركت و دلسردي مردم توسعه نيابد. نبايد مردم احساس كنند كه راي آنان اثر لازم را ندارد. در انتخابات مجلس هفتم يكي از اقدام هاي مهم آن است كه مسئولان و نخبگان جامعه با يك اراده و تصميم ملي در شناسايي عوامل كاهش مشاركت و رفع آن تلاش نمايند.
• به اهميت مشاركت مردم در انتخابات آينده اشاره كرديد و اينكه هر چه قدر نظارت قانونمند و شفاف باشد مشاركت مردم بيشتر مي شود. اما در اسفند سال گذشته يعني انتخابات شوراها با وجود اينكه نظارت شوراي نگهبان در كار نبود و انتخابات با تنوع چهره ها، افراد و احزاب مختلف برگزار شد، مشاركت گسترده مردم تحقق نيافت. بنابراين بايد عوامل ديگري مطرح باشد. اين رويكرد مردم را چگونه تحليل مي كنيد.
عوامل كاهش و افزايش مشاركت مردم متنوع است و دلايل عديده اي دارد. قانون انتخابات تضمين كننده برگزاري انتخابات به صورت سالم، اطمينان بخش و اعتمادآور است و قانون انتخابات تا حدي مي تواند زمينه مشاركت مردم را ارتقا دهد. اين قانون بايد از قابليت جلب اطمينان مردم برخوردار باشد. در كنار اين نكته عوامل ديگري مانند شرايط اجتماعي، مناسبات حكومت و مردم، ميزان رضايت يا نارضايتي عمومي، شكاف هاي اجتماعي، نگاه حكومت به مردم، احساس عمومي مردم نسبت به سرنوشت خويش، احساس مردم نسبت به راي شان و ساير عوامل ديگر در ميزان مشاركت مردم موثر است. بررسي هاي انجام شده و در دست انجام از انتخابات شوراها نشانگر آن است كه عوامل متعددي در كاهش مشاركت مردم موثر بوده است. البته كاهش مشاركت در اين انتخابات سراسري نبود، بلكه در بعضي از نقاط به خصوص در كلان شهرها كاهش مشاركت مردم چشمگير بود ولي اين موضوع اهميت دارد و به عنوان يك هشدار تلقي مي شود. در آنجا عوامل متعددي دخيل بودند. شرايط اجتماعي و سياسي نيز در عملكرد شوراها در برخي بخش ها و نحوه انعكاس فعاليت شوراها موثر بود. به خصوص نوعاً توسط رسانه هاي جمعي جنبه هاي منفي شوراها و ناكارآمدي هاي آنها بيشتر مطرح مي شد و به جنبه هاي مثبت شوراها كمتر توجه مي شد. توقعي در رسانه ها از شوراها در افكار عمومي ايجاد شد و براساس آن مردم توقع داشتند در همين دور اول شوراها كارهاي بسيار چشمگير و گسترده اي انجام شود. يعني توقع مردم متناسب با توان و ظرفيت شورا در دور اول تبيين نشد. به هر حال در بحث مشاركت مردم عوامل مختلفي موثر است كه يكي از آنها موضوع قانون اطمينان بخش و اعتمادآور است.
|
|
• كاهش مشاركت مردم را نوعي هشدار توصيف كرديد، اما با اين وجود برخي از مقامات، شخصيت ها و احزاب چنين تلقي اي ندارند. آيا آنها به اين هشدار بي توجه اند؟
فكر مي كنم كم توجهي به اين هشدار يك مقدار ناشي از آن است كه برخي جريان ها اصولاً به راي مردم و توسعه مشاركت اعتقاد واقعي ندارند و آن را بيشتر به عنوان جبر زمانه تلقي مي كنند و آرزو مي كنند با تغيير شرايط داخلي و خارجي، از مضرات آن خلاص شوند و مقداري هم ناشي از سياست زدگي جامعه است كه ما به آن مبتلا شده ايم به اين معني كه متاسفانه فضاي سياست زده به گونه اي است كه گروه ها به خصوص گروه هايي كه كمتر راي مردم را برمي تابند به سرعت به مسائل جامعه صبغه جناحي و گروهي مي دهند و اين مسائل را به ويژه مباحث ملي را در حد مسائل قشري تقليل مي دهند.
متاسفانه خيلي از موارد را در جامعه شاهد هستيم كه به راحتي قرباني منافع و مطامع جناحي مي شود. در اين ميان اصل اعتماد عمومي و اينكه مردم بايد به طور مستمر احساس كنند كه صاحبان اصلي اين نظام و اين كشور هستند فراموش و مخدوش مي شود. حتي در مسئله مهمي مانند سياست خارجي شاهد مخدوش شدن منافع ملي هستيم. رفع خطر از دشمن سراپا مسلح گاهي به مسيري مي افتد كه قرباني مطامع گروهي و جناحي مي شود و بيش از پيش بهانه به دست دشمن مي دهد.
• برگزاري رفراندوم موضوعي جنجالي شده كه به صورتي در داخل و به نحوي ديگر از سوي اپوزيسيون خارج از كشور مطرح مي شود. طرح همزمان اين بحث به دو شكل متفاوت در داخل و در خارج كشور، به اختلافات جناح ها دامن زده است و برخي مي گويند منظور اصلاح طلبان از رفراندوم همان رفراندوم مورد نظر آمريكا است. اساساً جايگاه رفراندوم در قانون اساسي كجاست و در صورتي كه نمايندگان مجلس برگزاري رفراندوم را تصويب كنند آيا وزارت كشور آمادگي برگزاري رفراندوم را دارد. آيا قانون فعلي جوابگوي انجام رفراندوم است؟
در بحث رفراندوم متاسفانه مغالطه اي اتفاق افتاد كه رسانه هاي خارجي و متاسفانه بعضي از رسانه هاي داخل كشور به آن دامن زدند و رفراندوم را نسبت به اصل قانون اساسي و اصل نظام معرفي كردند. در حالي كه منظور گروه ها و افراد داخلي از بحث رفراندوم و همه پرسي تغيير قانون اساسي يا اصل نظام نيست. بلكه منظور اجراي يكي از اصول قانون اساسي است. همه حرف اين است كه مجلس و رياست جمهوري بر سر حل مسائل اساسي و مهم كشور براساس قانون اساسي از سازوكار پيش بيني شده در آن استفاده نمايند. مثلاً در بحث لوايح رياست جمهوري هم يك بحث جدي آن است كه اگر بن بست ها باز نشد بتوان آنها را به عنوان مسائل مهم كشور به همه پرسي گذاشت و اين فرصت را ايجاد كرد كه مردم نظراتشان را بيان كنند. همه پرسي يك راه برون رفت از مشكلات وبن بست ها است كه در قانون اساسي پيش بيني شده و جزو ظرفيت هاي بسيار ارزشمند قانون اساسي است. اين شيوه اي بسيار عادي و طبيعي است و هميشه هم مي تواند مورد استفاده قرار بگيرد. فكر مي كنم علت مغالطه هايي كه توسط برخي افراد و رسانه هاي داخلي مطرح مي شود آن است كه از اين ظرفيت پيش بيني شده در قانون اساسي و از نتايج احتمالي آن احساس خطر مي كنند و احتمال جدي مي دهند كه مردم برخلاف نظر آنان راي دهند وگرنه هيچ دليلي براي تخطئه همه پرسي وجود ندارد و اين نوع گره زدن نظريات دلسوزان كشور با آنچه در راستاي مخالفت با نظام است يك حركت خطرناك است كه توسط اين رسانه ها دنبال مي شود.
تاكيد مي كنم كه اگر رايزني ها براي برون رفت از بن بست ايجاد شده در لوايح به نتيجه مطلوب نرسيد يكي از راه هاي ضروري براي حل مشكل، همه پرسي است و ما هم به عنوان وزارت كشور آمادگي برگزاري همه پرسي را داريم و مجلس هم اقدام به اصلاح آيين نامه داخلي خود در اين زمينه كرده است.
• بعضي از منتقدان برگزاري رفراندوم مي گويند ممكن است برگزاري رفراندوم براي مسائلي كه مستقيماً با منافع مردم مرتبط نيست و انگيزه كافي را در تمامي قشرها ايجاد نمي كند، مي تواند مشاركت مردم در انتخابات را پايين بياورد. يعني نتوان انگيزه لازم را در مردم ايجاد كرد كه حضور گسترده اي در انتخابات داشته باشند و به پاي صندوق هاي راي بيايند. آيا اين موضوع مطرح است؟
موضوع لوايح امر ساده اي نيست كه با منافع مردم مرتبط نباشد. بلكه به يك معني بيشترين ارتباط را با منافع آنان يعني حق تعيين سرنوشت و تضمين اجراي قانوني اساسي دارد. البته در مورد احتمال حضور كمرنگ مردم در انتخابات همه پرسي مسئله اي نيست كه قبل از وقوع آن بتوان قضاوت كرد. مردم مصلحت خودشان را در هر زمان تشخيص مي دهند و قانون اساسي نيز مشخص كرده كه براي همه پرسي چگونه بايد عمل شود. مجلس و رئيس جمهور ممكن است بر سر موضوعي تشخيص بدهند كه بايد همه پرسي انجام شود بنابراين بايد همه پرسي برگزار شود، اينكه مردم كم شركت كنند و يا استقبال كنند، بحث ثانوي است. اگر كم شركت كردند بايد تحقيق كرد و دليل را شناخت و يا از قبل بايد فكر كرد كه دلايل كاهش احتمالي شركت مردم چه مي تواند باشد و مشكلات منجر به كاهش مشاركت برطرف شود. اصلاً خود اين فرآيند به جريان هاي سياسي كشور و نهادهاي كشور درس مي دهد كه عملكرد خودشان را تنظيم كنند و ببينند كه مردم چه مي خواهند و مصالح ملي چيست كه در همان راستا حركت كنند. اين ربطي به جناح بندي ها ندارد. هر جناحي در كشور با اين فرآيندها مي تواند وزن و جايگاه خود را تشخيص بدهد و بر اين اساس خود را تنظيم كند. اينها نوعي بازخورد عملكرد در جامعه است.