شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۸۳- June, 21, 2003
فيلمسازي حرفه من است
گفت وگو با محمدحسين حقيقي ـ بخش پاياني
عكس ها: محمدرضا شاهرخي نژاد
مريم افشنگ
016235.jpg

قسمت اول اين گفت وگو هفته گذشته روز چهارشنبه ۲۸ خردادماه به چاپ رسيد. متأسفانه «سفر به فردا» آخرين ساخته اين كارگردان همان روز از پرده سينماها برداشته شد. حقيقي در اين باره مي گويد: «قراردادي ۱۴ روزه براي پخش اين فيلم با سينماداران بسته بوديم». اين درحالي است كه اين فيلم بيش از ۱۲ روز اكران نشد. همين ۱۲ روز هم مصادف با درگيري هاي خياباني و برگزاري مسابقه فوتبال بين دو تيم پرسپوليس و استقلال شد.
•••
• در يك صحنه رحيم سرش را مي تراشد و لباس سفيد مي پوشد كه شايد نمادي از لباس احرام و سفر به مكه باشد. در صحنه ديگر سارا تمام وسايل كارش را از جمله لپ تاپ، دوربين و... از دست مي دهد و تنها خودش مي ماند. در حقيقت هر دو خالي از هر شي اضافي مي شوند. در اين صحنه خواستيد ارتباطي بين نسل ها برقرار كنيد. رفع اتهامي از نسل سارا كنيد و يا نسل رحيم را نجات دهيد؟
موضوع بر سر آبرو و آينده يك نسل است. هم ناصر طرز تفكر و تلقي خاصي را پيگيري مي كند و معتقد است كه قانون او است و مي گويد سنت منم، هم محسن معاون سياسي استاندار كه به دنبال توسعه سياسي و گفتمان فرهنگي است براي آينده اين نسل تلاش مي كند. اما مسئله هر دو اين است كه ادامه حيات نسل آينده را در ادامه حيات خودشان مي بينند در صورتي كه رحيم تعلقاتي را رها كرده و پشت سر گذاشته و در مقابل نسل بعدي براي خودش حقي قائل نيست و مي داند كه نمي تواند نسل بعدي را مثل خودش كند. سارا هم وقتي از اين بندها رها مي شود به آن خلوصي مي رسد كه مي تواند مخاطب رحيم قرار بگيرد. آن اسباب و وسايل باعث مي شود كه او به دنبال چيزهايي باشد كه خلاف فطرتش است و وقتي در مسير پيدا كردن حقيقت قرار مي گيرد بايد يك سير مكاشفه بي واسطه اي قرار گيرد در پي مسير طبيعي و عادي. اين گونه است كه كساني كه جانشان را براي ناموس اين مملكت و اينكه يك دختر خرمشهري سيلي نخورد گذاشته اند، ايستادند و هستي شان را فدا كردند الان اگر در برابر يك دختر بي حجاب روبه روي همين ساختمان قرار بگيرند و بدانند براي آن دختر هم ناموس يك مقوله ارزشي است با او گفتماني مشترك خواهند داشت. بنابراين چرا اين فاصله ايجاد مي شود؟ چرا اين تفاوت به وجود مي آيد؟ چرا بدبيني و تصورات زشت از همديگر شكل مي گيرد؟ رحيم فكر مي كند سارا دخترش است و فكر نمي كند او زائده اي در جامعه است كه بايد با آن برخورد حذفي شود. سارا هم فكر نمي كند رحيم كسي است كه سرچهارراه مي ايستد و با او برخوردي ناشايست مي كند. در حال حاضر كساني واسطه اين قضيه هستند كه بايد درست عمل مي كردند خصوصاً برخي از فيلمسازان نتوانستند اين ارتباط فرهنگي را ايجاد كنند بلكه خودشان وسط ماجرا قرار گرفتند. من در اينكه اهداف اين افراد مقدس است شك ندارم ولي چون خودشان واسطه شدند اين اختلاف و از هم گسيختگي را دامن زدند. اتفاقي كه براي من زمان اكران فيلم در جشنواره افتاد بسيار جالب بود. يك جوان امروزي بعد از نمايش آمد مرا بوسيد و گفت: «من از رحيمت كيف كردم.» اين جمله براي من جالب بود. فكر مي كنم اشتباهي كه اتفاق افتاده اين است كه ما با مقوله جنگ و با مقوله فرهنگ جنگ به واسطه معادلات سياسي و اقتصادي برخورد كرديم. در فيلم «ماه و خورشيد» ديالوگي وجود دارد كه يك بسيجي مي گويد: «چرا فكر مي كنيد ما آدم هاي بدون عيب و نقصي هستيم، ما هم عيب داريم، نقص داريم، دل داريم، عاشق مي شويم.» من چيزي از خودم اختراع نكردم چيزي را كه مشاهده كردم بيان و نمايش دادم. همه آدمي را در جبهه ديدم. آدمي كه سيلي خورده، آدمي كه فحش ناموسي داده، آدمي بي ادعا، بي تكلف و بي سر و صدا هم ديده ام. فقط سعي كردم در اين ميان خودم واسطه نشوم. بعضي از فيلمسازان احساسات و خواسته هاي خودشان را به نمايش مي گذارند بنابراين مي بينيم كه ما در اكثر فيلم ها حتي يك دشمن واقعي نمي بينيم. شما اگر با اين رزمنده ها صحبت كنيد معتقدند اين چه تصويري است كه از ما ارائه مي دهيد؟ نمي شود وقتي فرماندهي در محاصره دشمن است و درخواست نيروي كمكي دارد شاهنامه خواني كسي را از پشت بي سيم گوش كند. مطمئن باشيد بلافاصله مي گويد اگر نيرو نفرستي مي گويم خائني. چرا كه داري بچه ها را به كشتن مي دهي.
• من نمي دانم شما چقدر از نزديك با خبرنگاران آشنا هستيد ولي در فيلم به نوعي درباره سارا اغراق يا شايد بهتر بگويم تناقض وجود داشت. سارايي كه به نان شبش محتاج است مادر پيري دارد كه بايد خرج او را هم بدهد و... چطور مي تواند يك لپ تاپ، يك دوربين Nikon و همچنين يك موبايل داشته باشد. اين امكاناتي است كه خبرنگاران ما حتي اگر از يك شرايط متوسط درآمد هم بهره مند باشند ندارند.
016255.jpg

من فكر كردم شما مي خواهيد بگوييد در مورد خود شخصيت سارا اغراق كرده ام.
• در مورد خود سارا به نوعي ديگر سوال دارم كه آن هم باز به حرفه او برمي گردد ابتداي فيلم تماشاگر فكر مي كند شما مي خواهيد با توجه به شرايط فعلي رفع اتهامي از اين قشر به عمل آوريد ولي در جايي كه سردبير بدون رضايت و اجازه سارا خبرش را منتشر مي كند اين تفكر از بين مي رود. به نظر من شخصيت سارا اغراق شده نبود.
من از آخر به سوالتان جواب مي دهم. من عين اين اتفاق براي خودم افتاد و به آن خانم خبرنگار گفتم من فيلمي ساخته ام كه خبرنگاري بدون آنكه بداند سردبيرش با او بازي مي كند و از صداقتش استفاده مي كند. شما به من كمك كرديد كه مثالي پيدا كنيم و مثالش خودتان هستيد. موضوع از اين قرار بود كه در جلسه اي در شوراي شهر آقاي عطريانفر استعفا كرد. آن خبرنگار از من با شرط عدم پخش مسئله را پرسيد و صادقانه به مسئولش گفت. او هم بدون هماهنگي با من و او آن خبر را چاپ كرد. متاسفانه در حال حاضر اصالت خبرنگاري قرباني بازار تيتر و جنجال و... شده است. درباره ابزاري كه سارا در دست داشت احساسم اين بود كه او بايد در شرايطي قرار بگيرد كه براي رسيدن به هدفي كه دارد هيچ بهانه و دغدغه اي نداشته باشد و در ضمن مسئله فيلم را به جاي اينكه بخواهم بروم و مشكلات حرفه اي سارا را حل كنم با اين دستگاه ها آنها را ساده كردم. البته فكر نمي كنم همه اين دستگاه ها بيشتر از دو يا سه ميليون بشود. براي يك روزنامه اي مثل همشهري واقعاً چيزي نيست. اگر به شما نمي دهند برويد به آقاي عطريانفر شكايت كنيد. اين ها لوازم اوليه كار است. مشكل ما اين است كه تعريف ما از اين شغل مخدوش شده است. در ايران موبايل بين المللي يك وسيله عجيب است ولي همه جاي دنيا خبرنگاران اين وسيله را در اختيار دارند. من قصد داشتم بگويم روزنامه اي كه سارا در آن كار مي كند روزنامه كوچكي نيست. و اين امكانات را به راحتي در اختيار خبرنگارش مي گذارد. در جريان فيلم هم متوجه مي شويم كه او را براي همايش نفرستاده اند بلكه براي گزارش در مورد سيلو فرستاده اند حالا بايد به نوعي سر سارا را گرم كرد تا حاضر به انجام اين كار شود.
• در همين رابطه در سكوت برگزار شدن فيلم هاي شماست. يعني از ابتدا كه شروع به ساخت و توليد آن مي كنيد تا زمان اكران بدون هيچ خبر و به دور از جنجال فيلم را مي سازيد. آيا اين قضيه به بي اعتمادي شما از خبرنگاران ناشي مي شود؟
در جامعه اي كه خبر مخدوش مي شود و در بي هويتي بحران خبر هستيم در نتيجه به نظر من بهتر است كمتر توليد خبر داشته باشيم. من به اصولي در عرصه فيلمسازي معتقدم و آن اين است كه يا فيلم بايد با جنجال هاي تبليغاتي صدايش بلند شود يا خود فيلم بعد از نمايش صدايش بلند شود. من ترجيح مي دهم فيلم بدون سر و صدا ساخته شود و بعد خودش سر و صدا ايجاد كند.
• سينماگران خيلي اميدوار بودند كه شما به عنوان يك فيلمساز وقتي وارد شوراي شهر مي شويد مسائل عمراني سينماي ايران را مطرح كرده و براي آن چاره اي بينديشيد. آيا جو بحراني شوراي شهر باعث شد كه دغدغه شما در آن حوزه سينما نباشد يا اتفاق ديگري افتاد؟
من ترجيح مي دادم كه در مورد فيلم بيشتر صحبت شود ولي توضيح مي دهم زماني كه به شوراي شهر رفتم نماينده مردم تهران بودم نه نماينده سينماي ايران. ولي از آن جا كه به سينما علاقه داشتم به مجموعه فرهنگي اين شهر حساسيت داشتم و سعي كردم براي فرهنگ اين شهر از جمله سينما كاري انجام دهم. زماني كه رئيس كميسيون فرهنگي شوراي شهر بودم، تلاشم اين بود مسئله فرهنگ، هنر و ورزش اين شهر رشد پيدا كند. تا حدودي هم اين كار را كرديم. دليل صورت نگرفتن اين اتفاق چندين مسئله بود. شايد يكي از اين دلايل درگيري هاي شوراي شهر بود ولي مشكل اصلي عدم تمكين شهرداري از مصوبات شوراي شهر بود يا حداقل دير تمكين كردند براي روشن شدن. يكي از دلايلي كه سينما در بافت فعلي قابل دسترس نيست اين است كه براي ساختار جمعيتي سي سال پيش طراحي شده است. ما پيشنهاد ساخت ۵ سالن سينما و ۲۲ سالن تئاتر در نقاط مختلف شهر را داديم. شورا هم اين طرح را بدون هيچ مشكلي تصويب كرد. ولي شهرداري اجرا نكرد. جداي از اين مسائل، مسئولين سينمايي كشور بودند كه نخواستند نيازهايشان را برطرف كنند. ما درباره مسائل عوارض كار كرديم و به دنبال اين بوديم كه كل عوارض فرهنگي را حذف كنيم. اما همكاري نشد. شورا درباره ساخت كاخ جشنواره دو طرح داشت. براي جشنواره فيلم فجر كلي طرح داشتيم. ولي آن بده بستان مناسبي كه بايد با وزارت ارشاد صورت مي گرفت در جاهايي با نقصان مواجه بود. در جاهاي ديگر در نشستي كه با خانه سينما داشتيم مثلاً گفتيم شايد كاخ جشنواره را بسازيم و مكاني به خانه سينما بدهيم متاسفانه شما دوستان مطبوعاتي نوشتيد كاخ جشنواره در حال ساخته شدن و تحويل به خانه سينما است. خوب وقتي اين مسائل به اين شكل مطرح مي شود ما در زير مجموعه شهرداري دچار مشكل مي شويم. از جمله كارهاي ديگري كه انجام داديم صدور مجوز واگذاري ساختمان بسيار مرغوبي در خيابان مقصودبيك به خانه سينما و پرداخت هزينه اجاري ساختمان مناسب تا آماده شدن آن ساختمان براي استقرار خانه سينما صورت گرفت. من اگر بخواهم به عنوان يك شهروند كارنامه شوراي شهر را درباره فرهنگ و خصوصاً سينما نگاه كنم به آن نمره قبولي مي دهم ممكن است نمره ممتاز نباشد ولي نمره قبولي است. چرا كه هيچ گاه اكثريت شورا مخالفتي با طرح هاي فرهنگي نداشت.
• آقاي افخمي قبل از ورود به مجلس نسبت به سينما اميدوارتر بودند. در حالي كه اين روزها از فضاي مرده و نااميدكننده سينما صحبت مي كنند و جاي اميدي براي آن نمي دانند. چه مي شود كه وقتي شخصي مثل افخمي كه فيلمساز موفقي هم هست وقتي وارد نهاد دولتي چون مجلس مي شود از سينماي ايران به طور كل نااميد مي شود؟
يعني چون افخمي نماينده شده است اين حرف را مي زند مگر ديگران اين حرف را نمي زدند. يا چون آقاي افخمي وارد پارلمان شده حق ندارد اين حرف را بزند. اين حرفي است كه خيلي از سينماگران مي گويند، تهيه كنندگان و بعضي از مسئولين سياسي حتي مي گويند.
• شما اين فضا را چگونه مي بينيد؟
من با زيرساخت اين بحث مشكل دارم. ما نمي توانيم درباره سينماي ديروز صحبت كنيم سينماي ديروز مرده است. بايد بياييم و درباره سينماي امروز صحبت كنيم.
• همين سينماي امروز هم دچار مشكل است. چندين سينما سال گذشته در شهر تهران بسته شده اند.
اين طور نيست. من نمي گويم وضع سينما خوب است. مي گويم ما بايد در شرايطي سالم و منطقي و با توجه به مقتضيات روز با آن مواجه شويم. با توجه به شرايط ملي، امكانات جوي، وضعيت معيشتي مردم، درصد هزينه هاي فرهنگي در كنار اقتصادي و عوامل ديگري كه مي تواند تعريفي از روند كلي توليد سينما به ما بدهد و به ما بگويد چه بايد باشد. آن زمان مي توانيم بگوييم آن هايي كه بايد باشند الان كجا و در چه شرايطي هستند. متاسفانه ما تعريفي از هويت سينماي ملي براي امروز نداريم. سينماي ديروز قطعاً مرده و اين حرف جديدي نيست. سينماي سال ۶۸ مرده و مربوط به همان سال بود ما بايد درباره سينماي امروز صحبت كنيم.
• شما فيلم هاي امسال جشنواره را ديده ايد؟
من در اين بحث قصد قضاوت سينما را ندارم. فقط مي گويم شيوه بحث غلط است. ما بايد اول بگوييم توقعمان از سينماگر امروز چيست. وضع مطلوب را با وضع موجود مقايسه كنيم. بعد بگوييم مرده يا در شرف احتضار است. چطور مي شود گفت سينما مرده است بعد حدود ۶۰ فيلم توليد پارسال بوده است.
• اين فيلم ها توليد مي شود ولي آيا مخاطب دارد؟ اصلاً من يك سوال دارم كه آيا شما با ورود فيلم هاي خارجي موافق هستيد؟
اين ربطي به بحث ندارد.
• من مي گويم هزينه اي كه توليد فيلم دارد مقايسه شود با هزينه ورود يك فيلم خارجي.
شما با حرف من كه مي گويم بايد به تعريف درستي برسيم مخالفيد؟
• به هيچ عنوان.
پس بياييد در مورد همين قضيه صحبت كنيم و بياييد به دنبال اين بگرديم كه از نظر اقتصادي چقدر براي يك سينمادار بايد منفعت اقتصادي و يا حتي منفعت فرهنگي از كار اقتصادي داشته باشد. مثلاً بگوييم بايد سالي صد ميليون تومان سود داشته باشد به اين نتيجه برسيم بعد ببينيم چقدر است. در گردونه توليد فيلم هر سال چقدر فيلم توليد مي شود؟ چطور مي شود كه اين ميزان فيلم توليد مي شود و همه جاي دنيا مي چرخد همه هم مي گويند مرده. من اين تناقض را نمي فهمم. سينماي ما تعريف ندارد. بحران هويت دارد. شايد مهم ترين مسئله تعريف هويت سينما است و اين تعريف بايد با توجه به شرايط امروز باشد. من ممكن است مخالف ورود بي رويه فيلم خارجي باشم ولي با اين مسئله مشكل دارم كه چرا وقتي اين همه CD فيلم هاي خارجي زيرنويس شده و بدون سانسور دست جوانان مي چرخد صداي كسي بلند نمي شود ولي همه معترض سينمايي هستند كه با سانسور فيلمي به پرده مي رود و درآمدش هم به جيب كساني مي رود كه فعاليت اقتصادي آشكار دارند. بياييد فكر كنيم اين سينما براي بقايش به چه چيزهايي احتياج دارد. يك روز به من گفتند راجع به تعطيلي سالن سينماها صحبت كن. گفتم من نمي دانم چرا اين سينماها با توجه به حرف هاي شما باز هستند. اين سالن ها هزينه آب، برق و... دارد. بعضي هايشان مي گويند ده سال است كه ضرر مي دهند خوب چرا باز هستيد، ببنديد. آن زمان كه در فارابي بودم گفتيم ما اين سينماها را كه مي گويند ضرر مي دهد اجاره مي كنيم و حتي مي خريم. مگر نمي گوييد ده سال است ضرر مي دهد خوب بفروشيد، چه كسي اين را از شما خواسته، از چه حوزه فرهنگي سوبسيد مي گيريد؟ چرا به خودتان ظلم مي كنيد؟ من به اين گروه هم حق مي دهم هم نمي فهمم شان. چون هيچ كدام از مخاطبان من آن روز فروشنده نبودند. من فكر مي كنم در حال حاضر هوچي گري بيشتر از حقيقت جويي شده است.
• در حال حاضر شما با ورود فيلم خارجي به ايران موافق هستيد يا نه؟
فيلم خارجي هميشه به ايران وارد مي شده. درصد آن و ميزان مخاطبش مهم بوده و هست. فيلم هاي پرمخاطبي زمان آقاي بهشتي هم وارد شد. مهم ورود آن نيست مهم بحثي است كه ما درباره هويت سينما داريم. اگر ما بتوانيم پيكره سينما را درست كنيم مشخصات، ابعاد و ميزان حضور مشتريان و توليدكنندگان رقيب خودمان را پيدا كنيم آن زمان مي توانيم بگوييم ورود اين فيلم ها درست است يا غلط. ما در حال حاضر بحران هويت داريم و گرفتار مسائل حاشيه اي شده ايم.
• يك روز شما وقتي از مديريت بنياد سينمايي فارابي استعفا داديد گفتيد كه دغدغه اصلي تان سينما است نه مديريت. امروز به نظر مي رسد شما مديري هستيد كه گاهي سري به سينما مي زنيد.
آن جمله درست است و هنوز هم همان گفته سابق را تكرار مي كنم و اين جمله بايد به آن اضافه شود كه من عجله اي براي فيلم ساختن ندارم. در واقع من فيلمسازي هستم كه گاهي مديريت مي كنم. من از پارسال كه شوراي شهر منحل شد ديگر مسئوليت مديريتي قبول نكردم و مشغول نگارش فيلمنامه اي هستم كه مدت يك سال است كه دارم روي آن كار مي كنم، عجله اي براي فيلم ساختن ندارم. من در فاصله بين ساختن براده هاي خورشيد و سفر به فردا بيكار نبودم. بايد به تمامي ابعاد شخصيت دقيقاً مي رسيدم تا آن را مي ساختم وگرنه همان موقع يك طرح مقدماتي داشتم كه مي شد كار كرد ولي ديدم آماده نيست با اينكه تلويزيون مي خواست ولي روي آن مدت ها كار كردم. كار مهندسي هم مي كنم البته به نظر خودم كار اصلي من فيلمسازي است.

نگاه منتقد
متاركه صورتي
نگاهي به فيلم «صورتي»
نسيم نجفي
«حضور راوي، بار سنگين فضاسازي و شخصيت سازي تأثيرگذار را از شانه كارگردان برمي دارد» اين يك قانون نيست اما نخستين نكته اي است كه با ديدن فيلم صورتي به ذهن مي رسد و علت آن در يك مورد، پرش هاي زماني است كه با يك جمله از راوي به راحتي و بدون پرداختن به مسئله گذشت زمان ميسر شده است. با توجه به اينكه قصه فيلم پنج سال طول مي كشد زمان در پيش چشم بيننده تنها با صداي روي تصوير است كه تغيير مي كند. جملاتي با آغازهايي مانند مدتي گذشت... و يا: يكسال گذشت.... در اين ميان، ماجراهاي مهم از ديد راوي نقطه گذاري مي شوند مثل دعواهاي پدر و مادر و يا آشنايي پدر با ليلا. اما گذشت زمان محسوس نيست و ماجراها پيوسته به نظر مي رسند.
دومين مورد كه حضور راوي و صداي روي تصوير به فيلم تحميل كرده، عدم پرداخت شخصيت هاست. چنانكه، آنچه بايد در روند فيلم به وسيله بازي و تصوير به بيننده منتقل شود را صداي راوي آسان كرده و در اختيار مي گذارد. پدر در تمرين تئاتر عاشق ليلا مي شود. در آخرين نماي اين سكانس، موسيقي آرامي روي تصوير ليلا مي آيد و دوربين با حركتي آرام، به چهره پدر و نگاه رمانتيك او نزديك مي شود. صداي اميرحسين روي تصوير مي گويد: «از آن روز به بعد پدر خوشحال تر و مهربان تر شد و ديگر با پدر سابق فرق داشت.» اين تصوير كات مي شود به جشن تولد شلوغ و موسيقي شاد و پدري كه مي رقصد و خوشحال است. در واقع خوشحالي پدر اين گونه تصوير مي شود. سكانس جشن تولد هيچ كاركرد ديگري ندارد. زيرا تلفن پس از لحظه اي پدر را به اتاق مي كشاند پس به طور كلي جمله اميرحسين روي تصوير و كات به چهره شاد پدر در حال رقصيدن يعني: پدر در اثر عشق به ليلا خوشحال و مهربان شد. عشق تازه در شهرام شباويز به همان اندازه قابل باور است كه كنار گذاشتن ناگهاني ليلا و مسئوليت پذيري پدرانه او در فصل پايان بندي. بايد گفت خصوصيات بازيگري رامبد جوان دقيقاً در راستاي تشديد چنين مواردي است. بازي برون گراي او صحنه هاي مربوط به خود را پر و شلوغ مي كند و تكيه گاه اصلي فيلم (ديالوگ) را با پرحرفي ها و ريتم تند صحبت و حركات خود تقويت مي كند.
016250.jpg

جيراني، تاكنون (گذشته از قرمز) شيوه قصه گويي را براي روايت فيلم هايش برگزيده است و فلاش بك به خاطرات راوي در دو فيلم آب و آتش و شام آخر، اساس پرداخت او به ريشه يابي حوادث است. فيلمنامه صورتي نيز با در بر داشتن قاب داستاني از زمان حال در ابتدا و انتهاي فيلم، با فلاش بك به زندگي پنج سال گذشته اميرحسين مي رود. راوي، كودك است. اين مشخصه تازه و متفاوتي به فيلم مي بخشد. نگاه به موضوعي تنش آميز همچون طلاق از ديد كودكي نه ساله بايد فاصله دو قاب ـ داستان ابتدا و انتهاي فيلم را متفاوت با فيلمي همچون شام آخر ارائه دهد يعني كودكانه. در عين حال جيراني قصه خود را در قالب طنز نوشته است. بنابراين اصرار دارد التهاب و تنش فضاي يك زندگي از هم پاشيده را (برخلاف قرمز، آب و آتش و شام آخر) حذف كند.
براي داشتن نگاه كودكانه به موضوع، مسلماً آيتم انتخاب بازيگر نقش اميرحسين بسيار مهم است. اينكه فيلم تا چه اندازه موفق بوده نگاه كودكانه به ماجرا داشته باشد به ساختار فيلم بازمي گردد (كه معمولاً ساختاري فانتزي مي طلبد در صورتي كه در فيلم، جز صحنه اي از بالا و پايين پريدن اميرحسين كه آن هم خوب درنيامده، ساختار فانتزي ديگري نداريم. ) اما گذشته از آن، بازيگر نقش كودك در مقايسه با رامبد جوان و حتي ميترا حجار بيش از حد جدي و ناهماهنگ است. لحن صداي او روي تصوير سعي مي كند شاد و دلچسب باشد اما با بازي و چهره پسربچه اي كه در فيلم مي بينيم همخواني ندارد.
طنز فيلم در درجه اول متكي به ديالوگ و شوخي هاي كلامي است و سپس، جاي دادن نمايش سياه بازي. ويژگي فيلم جيراني اين است كه پيشبرد آن كاملاً به عهده كلام است. از اين رو، طنز فيلم او نيز، اتكاي اصلي اش بر حاضرجوابي ها و لج بازي زن و شوهر و نيز زمينه تكراري شوخي هاي بي حد دو دوست بسيار صميمي است. به ويژه، آغاز فيلم كه نكته مهمي به نام معرفي موقعيت و حال و هواي فيلم را بايد در بر داشته باشد، در معرفي فضاي كميك بسيار شتابزده عمل مي كند. نمايش روحوضي سياه بازي كمكي براي كارگردان در جهت آسان تر كردن ايجاد فضايي شاد محسوب مي شود و در نوع خود موفق است. براي رسيدن به اثر هجوآميز، جيراني ردپايي از آثار گذشته را در صورتي نهاده است كه مشخص ترين آنها صحنه دادگاه است و سپس طرح مسئله كتاب قانون مدني كه مشكل زن در گرفتن حضانت بچه را بسيار عجولانه بيان مي كند از آنجا كه اين تشابهات هجوآميز هستند انتظار آن نيست كه صورتي به عنوان فيلمي شاد ما را به حس دردناك هديه تهراني در رفت وآمدهاي پياپي به دادگاه و ناتواني در گرفتن حق خود برساند. اما ضعف عمده فيلم كه نقص موقعيت سازي است را نمي توان ناديده گرفت. شايد برخورد ليلا و سحر در خانه شهرام را بتوان يك موقعيت سازي نسبتاً موفق دانست كه با طنزي در حركات سحر و اشارات شهرام آغاز مي شود و به نرمي به برخورد جدي سحر با ليلا و بردن اميرحسين مي انجامد. درست عكس تلاشي كه كارگردان در جايي ديگر نمي تواند آن را به نتيجه برساند. موقعيتي كه براي ايجاد رابطه دوستانه بين سحر و ليلا در نظر مي گيرد: معده درد مشترك و قرض دادن قرص سايمتيدين. فيلم اصرار دارد به پاياني اخلاقي و موعظه گرانه برسد. معمولاً پايان بندي قصه هاي كميك اگر هم اخلاقي باشد اين همه رو و ناگهاني نيست. در واقع ضعف اصلي، در شكل پايان گيري قصه نيست. بلكه در اين است كه آيا آن شخصيت ها گنجايش نگاه رمانتيك و مبهوت و تلألو آني حس مسئوليت پذيري انتهاي فيلم را دارند؟ تغيير روحيات بسيار ناگهاني و توجيه ناپذير است. نگوييد كه كمدي نيازي به توجيه و منطق ندارد.

حاشيه هنر
016240.jpg

• تازه ترين فيلم يكتاپناه
حسن يكتاپناه دومين فيلم خود را كليد زد. يكتاپناه كه پيش از اين فيلم «جمعه» را كارگرداني كرده بود؛ اولين پلان هاي فيلمش را در بازي فوتبال استقلال و پيروزي فيلمبرداري كرد. اين فيلم درباره يك سري آدم است كه مي خواهند از ايران خارج شوند. در اين ميان يك فيلمساز نيز آنها را همراهمي مي كند. پلان هايي كه از تماشاگران مسابقه فوتبال استقلال و پيروزي گرفته شده قرار است براي تيتراژ فيلم استفاده شود. هنوز درباره عوامل فني و بازيگران آن اطلاعي در دست نيست.

016245.jpg

• انتشار فيلمنامه دنيا
فيلمنامه دنيا جديدترين كتاب انتشارات توفيق آفرين نوشته فرهاد توحيدي انتشار يافت.
اين كتاب شامل: يادداشت امير روحاني مدير فرهنگي انتشارات، يادداشت نويسنده (از فكر فيلمنامه)، شخصيت هاي اصلي فيلم، پوستر اختصاصي كتاب، فيلمنامه، عوامل فيلم به روايت تصوير، تيتراژ فيلم، اطلاعات جنبي، يك نگاه به عكاس، فيلم به روايت تصوير، آلبوم عكس ها، يك نگاه به كارگردان، فعاليت هاي ادبي نويسنده، يادداشت كارگردان، يادداشت نويسنده، يادداشت تهيه كننده و... است.

• جست وجو در شهر
آخرين مراحل فني فيلم سينمايي «جوجه اردك من» به كارگرداني امير فيضي و مونتاژ سريال «جست وجو در شهر» به كارگرداني «حسن هدايت» در استوديو رسانه پويا در حال انجام است. جعفر فاطمي مدير استوديو پويا با بيان مطلب فوق به ايسنا افزود: همچنين مونتاژ ادامه مجموعه مستند «اينجا آفريقا است» به كارگرداني رامين حيدري فاروقي در حال انجام است. در اين مجموعه مستند رويا نونهالي بازي مي كند و نريشن فيلم نيز با صداي او شنيده مي شود. فاطمي، همچنين به ادامه مونتاژ سريال تلويزيوني بشارت منجي به كارگرداني نادر طالب زاده و انجام مراحل فني فيلم كوتاه بهمن كيارستمي در استوديو رسانه پويا اشاره كرد.

هنر
اقتصاد
انديشه
ايران
جهان
علم
ورزش
|  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |