اخباري كه از عراق مي آيد تيره و تار است، كشتار، هرج و مرج و بي ثباتي.
اما اين مشكلات موقت است. وقتي پنتاگون شيوه را تغيير دهد و به واقعيت يك اشغال بلندمدت اعتراف كند، مقاومت بعثي ها هم در هم مي شكند.
با گذشت زمان آمريكا مي تواند به اقتدار كامل در عراق دست يابد، ولي در همين زمان است كه مشكل واقعي آغاز مي شود. اشغال كارآمد و مؤثر در عراق، نظم و ثبات و ارائه خدمات اوليه را به همراه دارد. اما اگر به آموزه هاي تاريخ توجه كنيم درمي يابيم كه اشغال،ناسيوناليسم را هم به همراه مي آورد و اين ناسيوناليسم در مقاومت در برابرآمريكا و حضورش در عراق تعريف مي شود.
دولت واشنگتن در اعمال ضعيف قدرت و اختيارات، هم از نظر نظامي و هم سياسي اشتباه بزرگي را مرتكب شد.
نتيجه كار از نظر نظامي كاملا روشن است، اما از نظر سياسي هم زيان بارتر و هم بادوام تر است. هر بار كه جي گارنر اعلام مي كرد، قدرت كنترل اوضاع را در دست ندارد، عراقي ها از خود مي پرسيدند: پس چه كسي در قدرت است؟ و وقتي مقامات آمريكايي توضيح دادند كه تنها تا زمان به كارافتادن خدمات در اين كشور مي مانند، عراقي ها رقابت براي قدرت را آغاز كردند.
نيروهاي سياسي عراق به كار افتاده و در جست وجوي شيوه هايي براي بدست آوردن اقبال عمومي هستند. آنها به جاي تدوين قانون اساسي، يافتن راهي براي تمركززدايي قدرت و ايجاد دادگاه و بانك مركزي، تنها خروج نيروهاي آمريكايي را انتظار مي كشند.
پل برمر در تلاش براي جبران خطاهاي گذشته از ارتش خواسته است از زور به شيوه تهاجمي تر استفاده كند و به تلويح اشاره كرد كه آمريكا و انگليس براي مدتي بر عراق حكومت مي كنند. اما نيروهاي آمريكايي همزمان با تعقيب و كشتار بعثي ها، مردم عراق را هم به وحشت مي اندازند. هر روزنامه اي كه به رويارويي آمريكا با چريك هاي بعثي مي پردازد، به وحشت و آزار مردم عراق هم اشاره و اعترا ف مي كند كه احساس مردم عراق نسبت به آمريكايي ها در حال منفي شدن است.
وقتي برمر قدرت يافتن دولت موقت عراق را به تاخير انداخت، سياستمداران جديد عراق و حتي مرد مورد علاقه پنتاگون يعني احمد چلبي شروع به گله كردن درباره امپرياليسم آمريكايي كردند. البته بعضي ها فقط گله نمي كنند. رهبران بلندپايه مذهبي و روحانيون شروع به موعظه كردن و سخن گفتن از مقاومت در برابر آمريكا به عنوان يك وظيفه مذهبي كرده اند. مي توان پيش بيني كرد وقتي صحنه سياسي عراق شكل بگيرد، فضايي ضدآمريكايي هم ايجاد خواهد شد. اما آمريكايي ها با ديدن اين اعتراض ها از سياستمداران خود مي پرسند: وقتي هيچ كس نمي خواهد ما آنجا باشيم چرا هنوز در اين كشور حضور داريم؟
شاخه اي از صنعتگران آمريكايي مي گويند آمريكا بايد نقش قدرت ليبرال امپراطوري خود را بپذيرد و از آن استقبال كند. در اين ديدگاه يك حقيقت مهم وجود دارد. نقاطي از دنيا اكنون صحنه خشونت و آشوب و جنگ هاي قومي و مذهبي هولناك است.
در برخي از اين نقاط يك نيروي خارجي مي تواند نظم و قانون را برقرار كند و به بازگرداندن اوضاع به حالت عادي و تبديل آنها به حكومت هاي خودگردان واقعي كمك كند.
اما تنها مشكل اين است كه ما درعصر ناسيوناليسم زندگي مي كنيم. آمريكا بعد از جنگ جهاني دوم، هفت سال آلمان و ژاپن را اشغال كرد. اما در آن سالها انگليس در هند حكومت مي كرد، فرانسه بر الجزاير و هلند بر اندونزي. امروز براي اينكه استعمار ليبرالي كارايي داشته باشد، بايد در پوششي پيچيده شود كه تهديدكننده نباشد. اين پوشش جامعه بين المللي است. بله، در حاليكه قدرت يا هدفي مشخص وجود ندارد، اين بيشتر يك افسانه است تا واقعيت.
اما نكته همين جاست. در نقاطي مثل كوزوو، بوسني، تي مور شرقي، كامبوج يا نقاط ديگري كه دولت هايي چند مليتي تحت نظارت سازمان ملل مستقر هستند، هيچ كس استعمارگرايي را محكوم نمي كند.
دولت بوش تصميم گرفت عراق را يك موضوع بين المللي نكند. اين شيوه فوايد و امتيازاتي دارد، مثلا روند تصميم گيري، كارآمدتر و شفاف تر است. اما بازسازي يك كشور تنها يك چالش مديريتي نيست، بلكه يك چالش سياسي است. آمريكا براي ماندن در عراق فقط به قدرت و كارآمدي نياز ندارد، بلكه مشروعيت هم مي خواهد.
يكي از منابع اين مشروعيت، خود عراقي ها هستند. پرزيدنت بوش مي گفت: آمريكا به جنگ مي رود، تا عراق را به عراقي ها بازگرداند. مشكل اينجاست كه كدام عراقي ها؟ پيش از پايان جنگ، كنعان مكيه از مخالفان عراقي در نشريه نيوريپابليك خواستار گذار به سوي دمكراسي در عراق شد. هر بار كه يك مقام آمريكايي در سخنراني در عراق فراموش مي كرد به دمكراسي اشاره كند، مكيه نگران مي شد.
سپس او به عراق رفت و چند هفته بعد از جنگ، در مقاله نخست اين نشريه نوشت، حركت به سمت شكل گيري سريع يك حكومت خودگردان در عراق كشور را تحويل نيروهاي سياسي عراق بعد از دوران اقتدارگرايي مي دهد: گروههاي تندرو، ليبرال و كم تحمل.
اگر آمريكا در جستجوي مشروعيت فوري كاري كند كه باعث شود گروههايي قدرت بگيرند كه اكنون در دنياي عرب مشغول جنگ با آنهاست، اين بسيار غم انگيز خواهد بود. مكيه در پايان مقاله خود نوشت: من به عراق برنگشتم كه شاهد چنين وضعيتي باشم. آمريكايي ها هم از كشورشان به عراق نرفتند كه چنين وضعيتي شكل بگيرد.
فريد زكريا - نيوزويك
ترجمه نيلوفر قديري