افراط و تفريط به جزئي جدا نشدني از فرهنگ ايراني تبديل شده است، گويا ما عادت كرده ايم تا هر بار از يك سوي بام به زمين بيفتيم. شايد سال ها بلكه قرن هاست متفكران ما با تحليل هايي الاكلنگي به تحليل موضوعات مي پردازند به طوري كه براي بالا بردن يك سوي اين تحليل، سوي ديگر را چنان بر زمين مي كوبند كه گويي حتي سهمي ناچيز از واقعيت در آن سو وجود ندارد. از جمله اين موضوعات نقش خارجي ها و تأثير آنها در روند عقب ماندگي يا احتمالاً پيشرفت اقتصاد ايران است. در مقاله اي كه در ادامه مي خوانيد، دكتر حسين عبده تبريزي به نقد يك سوي بام پرداخته است. وي در اين مقاله كوشيده است تا به نقد كساني بپردازد كه همواره با به كارگيري تئوري توهم توطئه به ترسيم دشمني خيالي در بيرون از مرزهاي كشور مي پردازندو با فرافكني مشكلات ، تمام معضلات اقتصاد ايران را به خارجي ها منتسب مي كنند. اما به نظر مي رسد دكتر عبده در نقد اين سوي بام، طبق روال معمول تحليلگران ايراني از سوي ديگر بام به زمين افتاده است. اگر دشمن فرض كردن تمام خارجي ها و گرفتن انگشت اتهام به سوي افرادي موهوم در بيرون از مرزها كه تمام كار و بار خود را رها كرده اند و تنها به زمين زدن اقتصاد ايران مي انديشند، حركتي ناپسند و رفتاري از سر باز كردن مسؤوليت ها تلقي مي شود، رها كردن يكباره و يكسره خارجيان و انديشيدن به اين تحليل كه سياستمداران، برنامه ريزان و اقتصاددانان كشورهاي در حال توسعه هيچ گوشه چشمي به منابع و بازارهاي مصرف كشورهاي در حال توسعه و توسعه نيافته ندارند، تحليلي ساده انگارانه خواهد بود.كمتر كسي است كه بتواند وضعيت امروزين اقتصاد ايران را بدون تحريم هاي پس از انقلاب، رفتارهاي استعمارگرانه پيش از انقلاب و سوءنيت هاي آنان در طول تاريخ ايران تحليل و بررسي كند.اگر افتادن از يك سوي بام نكوهيده و مورد سرزنش است، غلتيدن از سوي ديگر نيز به همان اعتبار مورد سرزنش خواهد بود.
مش قاسم: والله دروغ چرا؟ تا قبر آآآ... رفت يك سر پاي آن نسترن بزرگه... خير سر باباش، وايستاد....
دائي جان: مي بينيد؟... انگليسا... از هر طرف مي خواهند به من لطمه بزنند! اين هم جزء نقشه آنهاست. مي خواهند روحيه مرا خراب كنند كه دست و پا بسته تسليم آنها بشوم. (۱)
«تقليل گرايي»، ساده كردن علت ها، كاسه و كوزه مشكلات را بر سر خارجي ها شكستن، از ديرباز در اين ديار، حداقل در حوزه سياست بسيار رواج داشته است. در گفت وگوي بالا مي بينيم كه دايي جان ناپلئون دست به آب رفتن همسايه هندي خود پاي نسترن مورد علاقه اش را به انگليسي ها نسبت مي دهد؛ همسايه اي كه بعد از جنگ مشخص مي شود، جاسوس آلمان ها بوده!
همين روحيه كم و بيش بر «اقتصاد» و «تحليل اقتصادي» در اين مرز و بوم حاكم شده است: اگر پياز گران شده، تقصير صادرات و كشورهاي خارجي است كه آن را مفت از چنگ ما درآورده اند؛ اگر اشتغال پايين است و بيكاري بالاست، تقصير خارجي هاست كه قيمت نفت را آنقدر پايين آورده اند كه از آب هم ارزان تر شده؛ اگر دوا و درمان گران است، تقصير خارجي هاست كه قيمت ها را آنقدر بالا برده اند كه بيمار ايراني را از هستي ساقط كنند؛ و اگر فرش ايراني در دنيا مشكل پيدا كرده، تقصير آمريكايي هاست كه آن را تحريم مي كنند.
براي ناظر بي طرفي كه اين همه «فرافكني» و حمله به خارجي ها را مشاهده مي كند و مي بيند كه ما چگونه از صبح تا شام همه مشكلات اقتصادي خود را
تقليل گرايانه و ساده انگارانه پاي خارجي ها مي نويسيم شگفت آور است كه تحليلگر ايراني هنوز از دوران جنگ سرد بيرون نيامده و روابط و مناسبات جديد جهاني را درنمي يابد.گويي عامه مردم در ايران قانع شده اند كه خارجي ها كاري جز اين ندارند كه از صبح تا شام حساب نفت ايراني ها را بكنند و هرچه در توان دارند به كار ببندند تا اين ۱۰ تا ۱۵ ميليارد دلار در سال درآمد ما ايراني ها را از دستمان درآورند و ما را بچاپند.
اطلاعات و آماري كه در اختيار داريم نشان مي دهد خارجي ها آدم هاي پرمشغله اي هستند و برخلاف تصور ما، بسيار گرفتارتر از آنند كه صبح تا شب حساب مداخل نفت ايران را داشته باشند و تمام هم و غم خود را صرف چاپيدن ما كنند؛ آنان كارهاي ديگري هم دارند.
جدول شماره ۱ ارزش بازار (ارزش سهام به روز) ده شركت برتر جهان را در سال ۲۰۰۰ نشان مي دهد(۲).
مشاهده مي كنيم شركت هايي در دنيا وجود دارند كه ارزش سهام آنها نه فقط ۴۰ برابر ارزش نفت صادراتي ايران در يك سال است، بلكه حتي ده برابر توليد ملي كشور ما (ارزش سالانه توليدات همه كساني كه در ايران از صبح تا شام كار مي كنند) ارزش دارند. در واقع نزديك به ۵۰۰ شركت در فهرست جدول وجود دارد كه ارزش سهام آنها بيش از صادرات سالانه نفت ايران است. جالب است توجه كنيم كه بعضي از آنها، همچون شركت رديف ششم ، بيش از چند سال عمر ندارد. اين شركت در سال ۱۹۹۹، رتبه هفتادم جهان را داشته است. خواننده توجه دارد كه دارايي هاي متعلق به كشورها، دولت هاي محلي و شركت هاي دولتي كه گاه ارقام نجومي دارند، در فهرست نيامده است.
ارقام فروش شركت هاي بزرگ دنيا نيز بسيار اعجاب آور است. جدول شماره ۲ ارزش فروش سالانه شركت هاي برتر جهان را براي سال ۲۰۰۰ نشان مي دهد(۳).
اين ارقام بيانگر آن است كه شركت هايي در دنيا وجود دارند كه فروش سالانه آنها بيش از ده برابر ارزش كل صادرات سالانه نفت ايران است؛ فروش سالانه اي كه چهار برابر درآمد ملي ايران است. يعني فروش يك شركت در دنيا چهار برابر ارزش كليه خدمات و محصولاتي است كه ۶۰ ميليون نفر ايراني در كشور توليد مي كنند. در واقع اكنون نزديك به ۱۰۰ شركت در دنيا وجود دارند كه بيش از ۱۰۰ ميليارد دلار در سال فروش دارند.
آيا نمي توان گفت كه دنيا و مديران اين شركت ها و دولت هاي متبوعه آنها غير از اين كه صبح تا شام بنشينند و حساب ۱۰ تا ۱۵ ميليارد دلار درآمد نفت ما را بالا و پايين كنند، كارهاي ديگري هم دارند؟ آيا ظلم نيست اگر بكوشيم عامه مردم را در ايران قانع كنيم كه تمامي دشواري هاي اقتصادي اين كشور در آن است كه خارجي ها چشم طمع به نفت ما دارند و تمام كارشان اين است كه بنشينند و روش هايي براي چاپيدن ما ايراني ها ابداع كنند؟ آيا بهتر نيست شهروندان ايراني با اين حقيقت آشنا شوند كه ده سال پيش شركت هايي كه امروز چندين برابر درآمد نفت ما توليد و فروش مي كنند، حتي متولد نشده بودند؟ در اين ده سالي كه ما دائماً خارجي ها را مسؤول گرفتاري ها و مشكلات اقتصادي خود قلمداد كرده ايم آنها امكانات و شركت هايي پديد آورده اند كه امروزه ده ها برابر توليد ملي ما ارزش دارد؟
امروز وقتي شركت هايي همچون هاچيسون وام پوا (هنگ كنگي) را مي يابيم (۴) كه در يك سال ۵/۱۴ ميليارد دلار فقط سود (كم و بيش برابر درآمد صادرات نفت ما) به دست مي آورد چرا به جاي انداختن تقصير به گردن خارجي ها نمي گوييم كه اگر شركتي ايراني
يك هزارم اين سود را هم كسب كند، با انواع ابزار نظارتي، عوارض، قوانين، مقالات و خبرنامه ها به جانش مي افتيم و تا چنين شركتي را به انحلال نكشانيم، آرام نمي گيريم.
چرا فكر مي كنيم خارجي ها به هر قيمت مجبورند در ايران سرمايه گذاري كنند، وقتي مي بينيم ارزش شركت هايي چون SDL يا اوراكل در طول يك سال حتي هشت برابر مي شود؟ چرا به رغم اين كه مي بينيم سهم شركتي چون AOL در طول شش سال از ۹ سنت به ۹۰ دلار مي رسد(۵)، فكر مي كنيم خارجي ها جز با غارت ما، نمي توانند زندگي خود را اداره كنند. فقط كافي است نگاهي به چند رقم جدول شماره ۳ بيندازيم (۶)، تا جايگاه خود را در اقتصاد امروز دنيا دريابيم و فكر نكنيم كه مركز اقتصاد عالم ايران است و بنابراين خارجي ها براي گذران زندگي كاري جز چاپيدن ما ندارند.
اين ارقام نشان مي دهند كه ارزش درآمد نفت ما در مقايسه با ارزش معاملات و دارايي هاي جهان
به راستي ناچيز است و به همين دليل اشاعه اين فكر كه خارجي ها صبح تا شام در انديشه غارت درآمد نفت ايرانند و بنابراين همه مشكلات اقتصادي ما به آنها برمي گردد، اگر مغرضانه نباشد دست كم از ذهن ناآگاهي سرچشمه مي گيرد. به راستي اين كه ساعات كار مؤثر ما در ادارات و شركت ها تا اين حد پايين است؛ اين كه دولتي كه قرار است از حوزه تصدي اقتصادي خارج شود كارت موبايل را به چندين برابر قيمت جهاني به هزاران ايراني مي فروشد و آنها را تشويق مي كند كه سرمايه گذاري خود را از سهام شركت ها و حساب پس انداز بانك ها بيرون بكشند و كالاي مصرفي براي پس انداز كردن بخرند؛ اين كه به علت نداشتن مقررات شفاف براي سرمايه گذاري خارجي و عدم امنيت سرمايه نتوانسته ايم در حد كامبوج و ويتنام سرمايه خارجي جلب كنيم؛ اين كه فرار مغزهاي برتر كشور در ابعاد تكان دهنده اي با فرار سرمايه از كشور همراه شده است؛ اين كه صادرات غيرنفتي ما در سال هاي گذشته حتي از صادرات اقتصادهايي چون مصر و بنگلادش هم فراتر نرفته است؛ آيا اين همه حاصل غارتگري خارجي هاست، يا بايد اقرار كنيم كه قسمت عمده آن نتيجه برخورد منفعلانه دو دهه اخير با «علم اقتصاد» و «مديريت» است و حاصل اين واقعيت كه سطح اين دو دانش را تا حد معرفت عمومي و كنجكاوي فردي كاهش داده ايم و نپذيرفته ايم كه اقتصاد و مديريت هم علم اند.
واقعيت اين است كه امروز شركت هايي چون ماتل ياهاس برو (۷) بالاي ۵ ميليارد دلار در سال فقط اسباب بازي مي فروشند و توليدكنندگان اسباب بازي جهان سالانه بيش از ۸۰ ميليارد دلار فروش دارند. (۸) واقعيت اين است كه صادرات كشورهايي كه دو دهه قبل، درآمد سرانه آنها كمتر از ايران بوده است، حال به ارقام نجومي (در مقايسه با ۳ ميليارد دلار صادرات غيرنفتي ما) رسيده است. (۹)
۳۸۰ ميليارد دلار
|
هنگ كنگ و چين
|
۱۱۵ ميليارد دلار
|
سنگاپور
|
۸۰ ميليارد دلار
|
مالزي
|
۱۲۰ ميليارد دلار
|
تايوان
|
|
واقعيت اين است كه ما در بسياري از زمينه ها عقب مانده ايم و در اين عقب ماندگي بيش از هر كس ديگر خودمان مقصريم و راه رهايي از آن را بايد در داخل جست وجو كنيم.
البته نمي خواهيم چون عبدالله چردت، روزنامه نگار ترك اوايل قرن بيستم، بگوييم كه «تمدن يعني تمدن اروپايي آن را هم بايد با گل ها و خارهايش
يك جا بپذيريم و به كشورمان وارد كنيم» (۱۰) تاريخ نتايج خنده آور «وارد كردن بي كم و كاست تمدن اروپايي» را به خاطر دارد. اسماعيل حامي، نويسنده ترك در مورد ارتش كشورش در سال هاي گذشته مي گويد: «در يك زمان با وارد كردن اونيوفورم هاي نظامي روسي، تفنگ هاي بلژيكي، دستارهاي يوناني، اسب هاي مجار، شمشيرهاي انگليسي و تمرين هاي نظامي فرانسوي، ارتشي به وجود آورديم كه تقليد مضحكي از ارتش اروپايي بود»(۱۱). اما در حوزه اقتصاد با توجه به موقعيتي كه داريم ناچاريم سايه به سايه آنهايي برويم كه از ما پيشترند و از روش ها و دانش هايشان الگوبرداري كنيم. نمونه ژاپن پيش روي ماست: «گرچه خصلت تقليدگرايي ژاپن هميشه به تناوب مورد انزجار و حيرت غرب بوده است اما براي فراگيري هميشه بايد الگوبرداري كرد. در كشوري عقب مانده پيشرفت فني بايد لزوماً بر مبناي تقليد انجام شود»(۱۲). واقعيت اين است كه به جاي فرافكني مشكلات خود و نسبت دادن مصائب مان به خارجي ها مي بايد به فراگيري و الگوبرداري روي آوريم.
آماري كه ارائه شد و مقايسه هايي كه صورت گرفت، براي گشودن عقده هاي حقارت در دل عامه مردم و شهروندان جوان ايراني نيست. با كار سخت و پيگير، البته مي توانيم فاصله ها را پر كنيم؛ با رفع تبعيض و فساد البته مي توانيم پيش برويم؛ با برخورد آگاهانه و واقع گرايانه با واقعيت هاي اقتصادي جامعه، البته راه به جايي خواهيم برد؛... اما با اسناد مشكلات خود به خارجي ها، فقط حل مسائل خود را به آينده موكول مي كنيم.
عادت به يافتن بلاگردان، آن خطاكار مطلق و مسؤول همه مصائب اقتصادي كشور، باري از دوش مردم برنخواهد داشت. تقليل گرايي افراطي، كاهش انبوهي از مشكلات و معضلات تا حد متغيري واحد و كوبيدن خارجي ها به خاطر اشتباهات محرز خودمان، گرهي از عقده هاي اقتصاد ايران نمي گشايد.
آثار همين «تقليل گرايي» را در بعضي از باورهاي خود نيز مي بايد بزداييم. بايد بدانيم كه اولين كشور در اين گنبد گردون نيستيم كه فهميده ايم آمريكايي ها زور مي گويند. آيا ژاپني هايي كه دو شهر بزرگشان با بمب آمريكايي با خاك يكسان شده و حداقل ۲/ ۱ ميليون نفرشان به دست آمريكايي ها كشته شده اند نمي فهمند كه آمريكايي ها زور مي گويند؟ آيا چيني ها (به ويژه پس از حكومت مائو) و آلمان ها نمي فهمند كه آمريكايي ها زور مي گويند؟ آيا به راستي چنين ديدگاهي توهين به افكار عمومي جهان نيست كه آنها به زورگويي آمريكا تن مي دهند؟ آيا ژاپني ها با الگوبرداري، با فراگيري، با ميتسوبيشي و نيسان، با نيت دوكومو، با نيپون و تويوتا، با ميتسويي و اي توچو، با سوني ايلون، با تكدا و بانك توكيو و... بهتر جواب زورگويي خارجي ها را نمي دهند؛ آيا چيني ها با عرضه محصولاتي با كيفيت بهتر جواب غرب را مي دهند، يا ما با اسناد مصائب خود به خارجي ها و بهانه كردن چاپيده شدن مان به دست آنها جواب زورگويي را مي دهيم؟
فرافكني مختص به ما ايراني ها نيست. دوستان بنگالي من در دوران تحصيلم نيز دائماً يادآور مي شدند كه اگر آمريكايي ها كنف آنها را به يغما نمي بردند، كشور ثروتمندي بودند. آنها نيز همچون ما ايراني ها عادت دارند از خارجي ها متوقع باشند كه منافع ملي ما را برتر از منافع ملي كشور خود بدانند. در حالي كه هنوز كشوري در دنيا نداريم كه منافع ملي خود را در اولويت قرار ندهد.
از چشم انگليسي ها اگر دارسي نبود، ايران نفتي نداشت بنابراين براي سياستمداران انگليسي نبايد چندان دشوار باشد كه افكار عمومي خود را متقاعد كنند كه بايد سهم قابل ملاحظه اي از نفت ايران نصيب انگليسي ها شود، به راستي اگر واكسن نوعي بيماري در اختيار ما بود كه ميليون ها نفر را در سال از مرگ برهانيم و حاضر شده بوديم مثل مالكان امروز آنها، آن را فقط به يك دلار به بيماران عرضه كنيم، براي خود در صحنه جهاني احساس حق نمي كرديم. آيا اگر اينترنت متعلق به ما بود حاضر بوديم امكانات آن را به رايگان در اختيار شهروندان ساير كشورها قرار دهيم؟ برخورد ما ايراني ها با افغاني هايي كه از ۳۰ سال پيش براي ني بري و كارهاي سخت ساختماني به اين كشور آمده اند چگونه است كه خلاف آن را از دنيا انتظار داريم؟ آيا نه اين است كه امروز همه مشكلات بيكاري كشور را به افغان ها نسبت مي دهيم و راه حل فوري مشكلاتمان را در اخراج فوري آنها از كشور مي جوييم؟
«فرافكني» ما فقط شامل آمريكايي ها نمي شود افغان ها را نيز مقصر مي دانيم.
خلاصه كنيم. قواعد بازي اقتصاد جهان را ما تعيين نمي كنيم، زور آن را هم نداريم كه اقتصاد جهاني جديدي طراحي كنيم. به جاي مظلوم نمايي در عرصه اقتصاد جهاني كه شكم شهروندان ايراني را پر نمي كند و ناليدن از غارت و خصومت خارجي ها كه راه به جايي نمي برد سعي كنيم قواعد بازي اقتصاد جهاني را خوب فرا بگيريم. از ابداع علم جديد اقتصاد و مديريت با صفت هاي جديد لاف نزنيم. اقتصاد و مديريت علومي است كه بايد آنها را از خارجي ها ياد بگيريم؛ اما بايد بكوشيم هم قواعد اقتصاد جهاني و هم علوم اقتصاد و مديريت را خوب فرا بگيريم. اگر قرار است با خارجي ها در حوزه اقتصاد مقابله كنيم فقط با الگوبرداري دقيق و فراگيري عميق از آنها توان اين كار را مي يابيم. بكوشيم با اين واقعيت تلخ آشنا شويم كه مشكلات اقتصادي جدي داريم. اگر سخت كار نكنيم، اگر راه رفته بيست سال گذشته را دنبال كنيم، اگر به يافته هاي اقتصادي حاصل از تجربه جهاني پشت كنيم و شانه بالا اندازيم كه به ما مربوط نيست، اگر بخواهيم براساس شعور عمومي غيرمتخصص، اقتصاد و مؤسسات اقتصادي خود را اداره كنيم، اگر با شعار و حرف كلي و بحث هاي عوام زده، موضوعات اقتصاد را دنبال كنيم و در يك كلام اگر بخواهيم با همان مفاهيم و شيوه هايي كه در اين بيست سال داشته ايم، كار اداره اقتصاد ايران را با مسامحه و فرافكني بگذرانيم در دهه هشتاد بي شك با بحراني عظيم مواجه خواهيم شد.
پي نوشت ها:
۱. ايرج پزشك زاد، دائي جان ناپلئون، انتشارات صفي عليشاه، بهمن ۱۳۵۱.
۲. بيزنس ويك، ۱۰ ژوئيه ۲۰۰۰.
۳. مجله فورچون ۲۳ ژوئيه ۲۰۰۱.
۴. مجله فورچون، ۵۰۰ شركت برتر ۱۹۹۹.
۵. اطلاعات از سايت شركت در اينترنت www.corp.aol.com برگرفته شده است.
۶. ارقام سال ۲۰۰۰، گزارش مشترك IMP، MSCI، IFC، Barney ، Smith، .Salomon
۷. مجله فورچون، فهرست شركت هاي سال ۲۰۰۰.
۸. سايت انجمن جهاني صنايع اسباب بازي www.toy.icti.org
۹. سايت سازمان تجارت جهاني ارقام۱۹۹۹. www.wto.org
۱۰. نوئل باربر، فرمانروايان شاخ زرين، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي، نشر گفتار، ۱۳۷۴.
۱۱. همانجا.
۱۲. ريچارد استوري، تاريخ معاصر ژاپن، ترجمه فيروزه مهاجر، پاپيروس ۱۳۶۷.
* با تشكر از احسان عبده تبريزي براي يادآوري برخي شواهد تاريخي.
* بخشي از اين مقاله با عنوان متفاوت در روزنامه همشهري مورخ ۲۹/۵/۷۹ چاپ شده است.
جدول ۱
ارزش شركت ها (ميليارد دلار)
|
اسم شركت
|
۵۲۰
|
جنرال الكتريك (آمريكا)
|
۴۱۷
|
اينتل (آمريكا)
|
۳۹۵
|
سيسكوسيستم(آمريكا)
|
۳۲۳
|
مايكروسافت(آمريكا)
|
۲۹۰
|
اكسون موبيل (آمريكا)
|
۲۷۸
|
وودافون ايرتاچ (بريتانيا)
|
۲۵۷
|
وال مارت استورز (آمريكا)
|
۲۴۷
|
ان تي تي دوكومو (ژاپن)
|
۲۴۲
|
نوكيا (فنلاند)
|
۲۱۴
|
رويال داچ/ شل(بريتانيا و هلند)
|
|
جدول۲
فروش سالانه (ميليارد دلار)
|
اسم شركت
|
۲۱۰
|
اكسون موبيل (آمريكا)
|
۱۹۳
|
وال مارت استورز (آمريكا)
|
۱۸۵
|
جنرال موتورز (آمريكا)
|
۱۸۱
|
فورد موتور (آمريكا)
|
۱۵۱
|
دايملر - كرايسلر (آلمان)
|
۱۴۹
|
گروه رويال داچ/ شل(بريتانيا و هلند)
|
۱۴۸
|
بي پي (انگلستان)
|
۱۳۰
|
ميتسويي (ژاپن)
|
۱۳۰
|
جنرال الكتريك (آمريكا)
|
۱۲۷
|
گروه ميتسوبيشي (ژاپن)
|
|
جدول۳
۲۰۰۰ ميليارد دلار
|
ارزش معاملات روزانه ارز در جهان
|
۲۴۰۰۰ ميليارد دلار
|
قيمت سهام شركت ها در ۱۰ كشور پيشرفته
|
۱۰۰ ميليارد دلار
|
ارزش معاملات روزانه سهام در بورس هاي بزرگ
|
۶۸۰ ميليارد دلار
|
ارزش معاملات روزانه اوراق قرضه دولتي در جهان
|
۲۰۰۰۰ ميليارد دلار
|
ارزش سپرده هاي بانكي در ۱۰ كشور پيشرفته جهان
|
۲۴۵۰۰ ميليارد دلار
|
حجم اوراق قرضه منتشر شده در ۱۰ كشور پيشرفته جهان
|
|