شنبه ۷ تير ۱۳۸۲ - شماره ۳۰۹۰- June, 28, 2003
نگاهي به فراز و نشيب هاي روابط ديپلماتيك تهران و قاهره ـ ۱
پايان تيرگي
ميثم عبدالرحيم
017175.jpg

بازنگري روابط و مناسبات تاريخي بين ايران و مصر، رابطه تاريخي بين اين دو كشور بر پايه موقعيت جغرافيايي، عوامل و فاكتورهاي اقتصادي و پيوندهاي فرهنگي اسلامي را نشان مي دهد كه به عصر هخامنشيان باز مي گردد. روابط بين اين دو كشور بعد از حمايت ايران از اعراب در سال ۱۹۶۶ بعد تازه اي يافت. اين روابط بعد از معاهده بغداد تيره شده است. به هر حال اظهارات ايراد شده توسط رهبر فقيد انقلاب اسلامي حضرت امام خميني در مارس سال ۱۹۶۹ باعث انزواي مصر در جهان عرب، به خاطر همخواني و همراهي با پيمان كمپ ديويد شد. بعد از شروع جنگ خليج فارس در سال ،۱۹۹۱ دفاتر حافظ منافع دو كشور در تهران و قاهره بازگشايي شد. به علت اعتراض مصر نسبت به نامگذاري يك خيابان در تهران به نام خالد اسلامبولي (عامل ترور سادات)، يعني حمايت ايران از فعاليت هاي اسلامي در مصر و حمايت مصر از امارات متحده عربي در مشاجره با ايران بر سر سه جزيره، روابط بين تهران و قاهره در حد روابط اقتصادي باقي ماند. شواهدي وجود دارد كه دو كشور به زودي روابط ديپلماتيك را از سر خواهند گرفت. اگر چنانچه به دنبال سرزميني باشيم كه بتواند از نظر تمدن باستاني و خصوصيات فرهنگي با ايران رقابت نمايد، مصر بهترين نامزد خواهد بود. از اين رو از زمان مصر باستان اين كشور در ارتباط تنگاتنگ با ايران بوده و در لحظات تاريخي مختلف، نقاط مشترك مذهبي و فرهنگي مختلف (معنوي) اين دو كشور را به يكديگر نزديك كرده است.
روابط در دوران قبل از اسلام
روابط تاريخي بين ايران و آفريقاي شمالي و تاثير تمدن ايراني در اين ناحيه به چند قرن پيش بر مي گردد. اگر ما بخواهيم شروعي مستند از اين رابطه را بيابيم بايستي به دوران هخامنشيان باز گرديم، زماني كه كوروش، پادشاه هخامنشي، روابط حسنه اي را با مصر ايجاد كرد و با تافرتيتي، دختر فرعون مصر، به منظور استحكام اين روابط ازدواج كرد، اين روابط خوب به هر حال مدت زيادي طول نكشيد و كوروش تصميم به غلبه بر آن سرزمين گرفت. عقايد و تفاسير متفاوتي توسط مورخين درباره اين تهاجم بيان گرديده است. بر طبق نظر هرودوت، تاريخدان يوناني، كوروش از آمازيس، پادشاه مصر خواست تا بهترين پزشكي كه در مصر يافت مي شود را به دربار پارس بفرستد. فرعون يك دختر مصري را به دربار ايران فرستاد و او تا دوره كمبوجيه (جانشين كوروش) در اين كشور ماند. طبق تفسير هرودوت، كمبوجيه توسط پزشك مزبور تحريك و وادار گرديد تا از آمازيس بخواهد كه دخترش را براي ازدواج به او بدهد و فرعون يك دختر از خانواده و خويشاوندان فرعون را به دربار ايران فرستاد كه در نتيجه آن كمبوجيه تصميم گرفت، بر مصر غلبه و آنجا را تسخير نمايد.
حكايت فوق، بيشتر از اينكه دليل اصلي حمله ايرانيان به مصر باشد، اين نكته را تاييد مي نمايد كه در دوران كوروش و كمبوجيه، دربار ايران و مصر با يكديگر روابط داشته اند. بر طبق اسناد تاريخي، كمبوجيه در سال ۲۲۵ قبل از ميلاد پايتخت فرعون را تسخير كرد. لازم به ذكر است كه در عهد باستان لشكركشي نظامي و جنگ به عنوان محورهاي اصلي روابط سياسي، اقتصادي و اجتماعي در نظر گرفته مي شد.
در آن زمان «جنگ» و «پيروزي و استيلا» مفاهيمي بودند كه با معيارهاي كنوني نمي توانست سنجيده شود. اگر جنگ با غلبه و استيلاي يك طرف خاتمه مي يافت، اختلاط وسيع اجتماعي و تبادل ديدگاه هاي دو ملت را در پي داشت و بعد از مدتي اصطلاحات «غالب» و «مغلوب» معاني و اهميت خود را از دست مي دادند. بر طبق يك كتيبه يافت شده در مصر، كمبوجيه بعد از غلبه بر ممفيس، تمامي آداب و مراسم درباري و مذهبي مصري ها را به جا آورد و انجام داد. بعد از كمبوجيه، داريوش در ورود به مصر به مراسم و آداب اين كشور توجه و احترام مبذول داشت. بزرگ ترين اقدام داريوش حفر كانال سوئز بود و كتيبه اي از داريوش در اين منطقه به چهار زبان يعني فارسي باستان، آشوري، عيلامي و مصري يافت مي شود كه در پنج رونوشت و نسخه هاي مختلف است. تصاوير داريوش در لباس فرعون بر روي آن حجاري شده است. ظهور ناگهاني اسكندر از مقدونيه، آن گاه به دست گرفتن قدرت توسط رومي ها در درياي مديترانه، نفوذ و رقابت بين ايران و يونان كه قرن ها طول كشيده بود را به پايان رساند. در دوران حكومت پارت ها و ساسانيان در ايران اگر چنانچه روابطي بين ايران و شمال آفريقا وجود داشت اين روابط به شكل رويارويي و برخورد بين ايران و روم بود.
روابط در دوران اسلامي
از ابتدا ايرانيان با پذيرش اسلام، نقش مهمي در رهبري معنوي و فكري جهان اسلام ايفا نمودند. اين روابط معنوي تا كشورهاي شمال آفريقا نيز امتداد يافت و اتحاد و يكپارچگي اجتماعي و فرهنگي بين مسلمانان ايران و شمال آفريقا ايجاد گرديد. نمونه اي از اين يكپارچگي ايجاد حكومت فاطميون در مصر بود كه كاملاً منشاء ايراني داشت. سلسله فاطميون در مصر بر پايه جنبش اسلامي تاسيس گرديد و توسط مرداني بنيانگذاري شد كه داراي اصالت ايراني بودند. موسس اين جنبش شخصي بود به نام عبدالله از اهواز. با شنيدن اينكه عقايد اسلامي در قلوب بربرهاي شمال آفريقا رسوخ نموده است، سعيد، پسر ارشد عبدالله به آنجا رفت (سال ۹۰۹ پس از ميلاد). او با كمك پيروان و سربازانش، سلسله اقلابي در شمال آفريقا را سرنگون ساخت و حكومتي را تاسيس كرد كه در سوريه، مصر و بخش وسيعي از شمال آفريقا بالغ بر دو قرن نفوذ داشت. فرزندان سعيد به عنوان خلفاي فاطميون چنان قدرتي به دست آوردند در قاهره كه دستگاه خلافت بغداد (عباسي) را براي سال هاي زيادي تحت الشعاع قرار داد. با اينكه ايرانيان سهم به سزايي در تاسيس و بنيانگذاري فرقه اسماعيليه و سلسله فاطميون داشتند براي حمايت از حكومت فاطميون هيچگونه تلاشي به خرج ندادند و فرقه اسماعيليه را ترويج نمودند.
حسن صباح شخصاً در دوران خليفه هشتم فاطميون سفري به مصر كرد و مورد استقبال قرار گرفت و به مدت يك سال و نيم در آنجا ماند. در ميان مبلغين فاطميون مي توان از ناصرخسرو علوي، شاعر و نويسنده ايراني نام برد، كه در سال ۱۰۶۱ به مصر مسافرت كرد و سفرنامه ارزشمندي از خود به جاي گذاشت كه حاوي اطلاعات اجتماعي و جغرافيايي قابل ملاحظه اي است. بر طبق گفته ناصرخسرو، تعدادي از شاهزادگان ديلمي در دربار سلطان فاطميون مصر در آن زمان زندگي مي كردند. او همچنين در شهر آسيوت كه در ساحل نيل واقع است لباس ابريشمي گرانقيمتي را ديد كه از اين شهر به ايران آورده شده بود و به عنوان لباس مصري فروخته مي شد. توجه به اين موضوع در نوشته هاي ناصرخسرو ، روابط تجاري بين ايران و مصر در آن زمان را تصديق و تاييد مي نمايد. به دنبال سرنگوني سلسله فاطميون توسط صلاح الدين ايوبي و تهاجم مغول ها به ايران، روابط مذهبي گسترده اي كه بين ايران و حكومت فاطميون مصر به مدت قرن ها شايع شده بود به پايان رسيد. حكومت فاطميون و ممالك در مصر و نواحي شامات به مدتي طولاني، منجر به رشد فرقه اي نزديك به شيعه در اين ناحيه گرديد. در حال حاضر تعداد كثيري از علويان، دروزي ها و شيعيان در بخش هاي مختلف سوريه قديم، سوريه جديد (سوريه كنوني) و لبنان و نيز مصر زندگي مي نمايند.
روابط در دوران غلبه استعمار
از ابتداي قرن هيجدهم، حكومت هاي اروپايي سياست هاي استعماري خود را در قاره هاي آفريقا و آسيا با چنان روشي گسترش دادند كه به ناچار روابط بين كشورهاي اين دو قاره را تحت تاثير قرار دادند.
همزماني و تقارن اين دوره با حكومت سلسله قاجار در ايران و كاهش روز افزون قدرت حكومت عثماني در آسياي صغير به موفقيت اين سياست و تداوم آن كمك كرد. روابط بين ايران و مصر در اين دوره بايستي بيشتر در چارچوب روابط ديپلماتيك بين ايران و عثماني و دولت هاي فرانسه و بريتانيا جست و جو شود. اين در دوره اي است كه شمال آفريقا متناوباً تحت سلطه و حاكميت دولت هاي مذكور بود. طي اين دوره هيچگونه روابط ديپلماتيك به معني اخص بين ايران و مصر وجود نداشت. ايده تاسيس سفارتخانه بين ايران و عثماني در دوره پادشاهي نادرشاه به وجود آمد. در نوامبر سال ۱۸۶۹ هنگامي كه كانال سوئز توسط فرديناند دوليس حفر گرديد، دولت فرانسه كه در آن زمان بر مصر تسلط داشت از دولت ايران دعوت كرد تا در مراسم افتتاح كانال شركت نمايد و ناصرالدين شاه هياتي را به مصر گسيل داشت. سفر سيد جمال الدين اسدآبادي به مصر در سال ۱۸۶۹ و اقامت موقتش در قاهره در اثر اصرار پادشاه مصر (رياض پاشا) به مفاهيم و روابط فرهنگي اي كه بين ايراني ها و مردم شمال آفريقا خصوصاً مصر حكمفرما بود اشاره دارد. سيدجمال پيروان و مقلدان بسياري در مصر يافت كه مشهورترين آنها شيخ محمد عبده بود. با كمك عبده، سيد جمال جمعيت عروةالوثقي را در قاهره تاسيس كرد و گام هايي بر ضد سلطه بريتانيا در مصر كه به تازگي شروع شده بود برداشت.
روابط از جنگ جهاني تا پيروزي انقلاب اسلامي
جنگ جهاني اول (۱۹۱۸-۱۹۱۴) تغييرات و دگرگوني هاي چندي در اوضاع و بحران اروپا را سبب شد و همچنين اثراتش را درخاورميانه به جاي گذاشت. با حذف مرد نفرت انگيز از اروپا (امپراتور عثماني)، كشورهايي كه جنگ را برده بودند در جهت محو امپراتور عثماني و بحث بر سر ميراث آن گام برداشتند. طي اين دوره، ايران كه درگير روسيه و بريتانيا بود به ندرت درباره ايجاد روابط با كشورهاي ديگر فكر مي كرد. در اين زمان رابطه كمي بين ايران و مصر وجود داشت. تا سال ۱۹۲۱ يك مقام رسمي از سفارت ايران در استانبول گاهي به مصر مي رفت و بعد از چند ماه به استانبول باز مي گشت. زماني كه تنباكوي ايران به طور گسترده در مصر مصرف مي شد (۱۹۲۰) و مباحثاتي بين مشتريان مصري و بازرگانان ايراني به وجود آمد و شدت گرفت، سفارت ايران مقام رسمي دائمي اي از استانبول به مصر گسيل داشت. با پايان يافتن رژيم تحت الحمايه بريتانيا در مصر (۲۲ فوريه ۱۹۲۲) و اعلام استقلال در مصر بلافاصله توسط دولت ايران به رسميت شناخته شد و سركنسولگري اين كشور در قاهره در زمره سفارت قرار گرفت و ارتقا يافت. در سال ۱۹۲۸ پيمان دوستي بين دو كشور به امضا رسيد و توافقنامه تجاري كه در سال ۱۹۳۰ بين دو كشور به امضا رسيد سبب شد كه روابط دو كشور حتي بيشتر از قبل توسعه و بهبود يابد.
017185.jpg

ازدواج بين خانواده هاي سلطنتي ايران و مصر (محمدرضا و فوزيه خواهر سلطان فاروق پادشاه مصر) رابطه بين دو حكومت را تحكيم بخشيد. بازارهاي دادوستد كالاهاي هر دو كشور نظير تنباكو، كتيرا، ابريشم خام، لباس هاي ابريشمي و نقره جات تمايل به توسعه تجاري را افزايش داد. به واسطه آموزش زبان فارسي در دانشگاه هاي مصر و مشغول به كار شدن استادان ايراني در آنجا، روابط فرهنگي بين دو كشور بيش از پيش توسعه يافت. در اوايل دهه ،۵۰ مبارزه همزمان دو كشور در برابر بريتانيا سبب ايجاد روابط نزديك تر در ابعاد ديگري شد. عليرغم اين نزديكي، آنها فعالانه يكديگر را مورد حمايت قرار ندادند اما طرح هاي سياست خارجي شان به يكديگر نزديك گشت.
هنگامي كه جمال عبدالناصر قدرت را در مصر به دست گرفت، با در نظر گرفتن تمايلات و گرايش هاي او به اتحاد شوروي و غلبه سيستم دو قطبي در جهان، اين دو كشور در صحنه بين المللي به يكي از دو قطب اين نزاع اتصال داشتند. اين علت سرد شدن روابط بين دو كشور بود. ناصر با حمله شديد به شاه به خاطر به رسميت شناختن رژيم صهيونيستي، طي يك گفت وگو، روابط ديپلماتيك با ايران را قطع كرد. در كل، ايران و مصر تاكتيك هاي معيني را در قبال يكديگر اتخاذ نمودند و درگيري شان طي فاصله زماني ۱۹۶۰ تا ۱۹۶۶ حول محور چند مشكل و مسئله پابرجا بود. روابط ايران با رژيم صهيونيستي، به همراه مسئله يمن، اتحاد بين مصر و سوريه و برخوردهايشان بر سر كنفرانس اسلامي جزو مسائل و مشكلاتي بود كه سبب شد تا آنها در برابر يكديگر موضع بگيرند و وارد عمل شوند. در اين زمان گرايش براي ايجاد دو قطب در خاورميانه مشهود گرديد. يك قطب كه توسط مصر رهبري مي شد و به همراه سوريه، عراق و الجزاير به عنوان اعضا بودند و قطب ديگر متشكل از عربستان سعودي، اردن، مراكش، تونس و ايران بود. جنگ ژوئن ۱۹۶۶ نقطه چرخشي در روابط بين ايران و مصر بود. اين موضوع سبب دگرگوني هاي زيادي شد و اثر عميقي در روابط بين اعراب به جاي گذاشت.
در اين زمان ناصر ترجيح داد تاكتيك هايش را تغيير دهد و با دشمنان قبلي خود به منظور بهبود موقعيتش به مصالحه اي دست يابد. از اين زمان مداخله دولت هاي عربي در امور داخلي يكديگر به طور قابل ملاحظه اي كاهش يافت. اين جنگ حيثيت و آبروي ناصر در اين منطقه را به مخاطره انداخت و در حقيقت او به عنوان بزرگ ترين قرباني جنگ ۱۹۶۶ ممكن است در نظر گرفته شود. اين موضوع او را واداشت كه سياستش را عوض نمايد و به سمت كشورهاي ميانه روتر خاورميانه متمايل سازد. به خاطر همين گرايش بود كه ناصر به سمت ايران تغيير جهت داد.
كاهش قابل ملاحظه در توانايي نظامي مصر و هزينه هاي گزاف جنگ ضربه سنگيني بر اقتصاد مصر وارد ساخت و اين علتي بود كه ناصر اهداف ايدئولوژيكي اش را كنار نهاد و به اعراب ميانه رو نزديك شد. به دنبال تكميل اين سياست، روابط بين ايران و مصر وارد مرحله جديدي گرديد. اين تغيير سياست بسيار محتاطانه انجام گرفت و اين امر زمان زيادي گرفت قبل از آنكه دو كشور بتوانند نظر مختلفي بر آنچه كه آنها را از يكديگر دور ساخته بود بيفكنند.
به دنبال رفتار ايران در حمايت از اعراب در سال ،۱۹۶۶ فرصت خوبي ايجاد شد تا روابط ديپلماتيك بين دو كشور از سر گرفته شود. در آن زمان بزرگ ترين دليل دشمني ناصر با ايران، يعني قرارداد بغداد، ارزش و اعتبار خود را از دست داده بود و ناصر ديگر از آن نمي هراسيد. بعد از قطع روابط ديپلماتيك با مصر، ايران دو شرط براي از سرگيري روابط با اين كشور مطرح كرد: يكي اينكه حكومت مصر بايستي به طور رسمي از ايران عذرخواهي كند، دوم اينكه دولت مصر بايستي در ايجاد روابط پيشقدم گردد. به دنبال خاتمه جنگ در ژوئن ۱۹۶۶ ايران اولين شرط را ناديده گرفت.
به دنبال ميانجيگري كويت وتماس هايي كه بعد از ۱۹۶۶ صورت گرفت روابط به تدريج در دو مرحله از سر گرفته شد؛ ابتدا، در دفاتر حافظ منافع دو كشور كه در تهران و قاهره تاسيس گرديد، ثانياً در يك اعلاميه مشترك در آگوست ۱۹۶۰ و در همان زمان از سرگيري روابط ديپلماتيك در كشور اعلام گرديد. از سرگيري روابط گام آخر ناصر در زمينه سياست خارجي بود به طوري كه تنها يك ماه بعد از ايجاد روابط ديپلماتيك، جهان از مرگ ناگهاني جمال عبدالناصر، رهبر مصر آگاهي يافت.
بعد از مرگ ناصر، روابط بين دو كشور به سرعت توسعه يافت. در آن زمان، خسرو خسرواني سفير ايران در قاهره طي مصاحبه اي اظهارات زير را بيان داشت: «در خصوص روابط بين ايران و مصر ما معتقديم كه روابط ما كامل است و ما مي توانيم يكديگر را به خوبي درك نماييم. باور كنيد كه اين زبان و گفتار ديپلماتيك صرف نيست، علايق بين دو كشور بر پايه فرهنگ ها و تمدن هاي باستان اين دو كشور است و چنان علايق تاريخي عميقاً ريشه داري، فهم و درك آن را براي ما آسان مي گرداند. اگر اسرائيل بر موقعيت كنوني اش پافشاري نمايد اين وظيفه سازمان ملل است تا راه ها و ابزاري بيابد تا اسرائيل را مجبور به تخليه اين سرزمين ها نمايد و شكي وجود ندارد كه شوراي امنيت راه ها و ابزاري در اختيار دارد تا اين وظيفه را به انجام برساند. ما از هر گونه راه حل منصفانه اي كه توسط سازمان ملل پيشنهاد گردد حمايت مي نماييم همان طوري كه مورد حمايت نيز قرار مي گيرد. اين بخش مهمي از سياست خارجي ايران است.»
به دنبال مرگ ناصر، انورسادات قدرت را به دست گرفت و تغييرات مهمي در سياست خارجي آن كشور ايجاد گرديد. با تغيير جهت به سمت غرب، سادات سعي كرد تا روابط با ايالات متحده را كه توسط ناصر در سال ۱۹۶۶ قطع شده بود بهبود بخشد. روابط با ايران كه به دنبال يك گرايش صلح طلبانه در دوره ناصر و بعد از ۱۹۶۶ ادامه يافته بود در زمان دستيابي سادات به قدرت مستحكم تر و پايدارتر گرديد زيرا به منظور ابقاي قدرت و در نظر گرفتن ناراحتي هاي برخاسته از شكست، سادات دريافت كه نزديك شدن به ايالات متحده ضروري است. اين گرايش و نزديكي به ايالات متحده و گرايش از سوسياليسم به ليبراليسم اقتصادي، در نزديكي مصر به ايران كه قدرتمندترين اهرم ايالات متحده در منطقه بود حالتي ابزارگونه و سودمند داشت. جنگي كه بين اعراب و اسرائيل در اكتبر ۱۹۶۳ بر افروخته شد چهارمين جنگ طي ۲۶ سال بود. اين جنگ نشانه اي از تغييرات به وجود آمده در سياست هاي بين المللي و منطقه اي بود و به نوبه خود اين دگرگوني ها و تحولات را سرعت بخشيد. قبل از وقوع اين جنگ، روابط بين دولت هاي عربي متحمل تعييراتي گرديد و به قول عام، نوعي پراگماتيسم سياسي جايگزين ديدگاه هاي ايدئولوژيكي گرديد. مهم ترين پيامد اين جنگ تغيير موضع مصر به سمت آمريكا و انحراف و دور شدن از اتحاد شوروي بود. بعد از جنگ روابط بين ايران و مصر به واسطه همكاري اقتصادي همه جانبه ايران در بازسازي مصر و همچنين تفاهم بين رهبران دو كشور و سفرهايشان به اوج خود رسيد. سياست سادات براي فائق آمدن و رفع بحران خاورميانه از طريق توسل به ايالات متحده به منظور نيل به صلح با اسرائيل برنامه ريزي گرديد. اين سياست همچنين ايران و مصر را به يكديگر نزديك تر ساخت.
روابط اقتصادي بين دو كشور طي سال هاي بعد از جنگ جهاني دوم هميشه وابسته به روابط سياسي بوده و جريان يكنواختي را دنبال نكرده است. عموماً ارزش تجارت بين دو كشور قبل از تصاحب قدرت توسط سادات، بسيار بالا نبود اما هنگامي كه بعداً سياست درهاي باز اعلام شد، روابط اقتصادي بين دو كشور بسيار با اهميت شد. به خاطر موقعيت شان، مصري ها هميشه بر جنبه اقتصادي روابطشان با ايران تاكيد و تكيه داشتند. همكاري اقتصادي بين ايران و مصر با توافقنامه اي در جهت ارتقاي يك سرمايه گذاري مشترك شروع گرديد و با ختم دو ياداشت تفاهم در ۲۵ نوامبر ۱۹۶۴ و يك پروتكل كميسيون مشترك ثانويه ادامه يافت. محورهاي اصلي همكاري اقتصادي بين دو كشور در جنبه هاي تجاري به صورت زير بود: اعطاي اعتبار صادراتي صد ميليون دلاري توسط ايران به مصر، فروش هزار دستگاه اتوبوس ملي به مصر، همكاري بين اتاق هاي بازرگاني و صنايع دو كشور، سرمايه گذاري هاي مشترك براي ايجاد يك خط كشتيراني مشترك، پروژه كودهاي شيميايي و پروژه پتروشيمي، كارخانه نخ ريسي مشترك، بازسازي بندر سعيد، سرمايه گذاري مشترك در بانك ايران و مصر، احداث خط لوله سوئز، توسعه كانال سوئز، توريسم، انرژي، اعطاي وام به مصر (چهار فقره وام صد و بيست ميليون دلاري به بانك مركزي مصر، دويست ميليون دلار به بانك مركزي مصر، هشت ميليون دلار وام جهت پوشش هزينه هاي خريداري نفت توسط مصر از ايران).
ايران از طريق كنترل تنگه هرمز و مصر از طريق كنترل آبراه سوئز نقش مهمي را در امنيت سياسي و اقتصادي منطقه خاورميانه ايفا كردند. در امور بين المللي محمدرضا پهلوي و انورسادات در راستاي اهداف ايالات متحده با همديگر گام برداشتند. طي اين سال ها مصر بزرگ ترين كشور عربي بود و پيشرفته ترين و مجهزترين دولت عربي از نقطه نظر جمعيت، فرهنگ، هنر، صنايع و نيز پيشرفت هاي اجتماعي، اقتصادي و نظامي بود. با در نظر گرفتن اين عوامل مصر نفوذ زيادي در دولت هاي عربي داشت و ايران مي توانست از اين نفوذ براي رفع سوء تفاهمات استفاده نمايد و با همه كشورهاي منطقه سوئز همكاري نمايد. با استفاده از اين روابط خوب با ايران، سادات تلاش كرد تا بر ايالات متحده اعمال فشار نمايد و به صلح برسد. در هر صورت دوستي و همكاري بين ايران و مصر طي اين دوره نقش مهمي در حوادث اين منطقه وحصول صلح در خاورميانه ايفا كرد. در اين زمان هنگامي كه روابط بين دو كشور در حال توسعه بود يكي از سوالات مهمي كه هميشه بين روساي دو دولت مورد بحث واقع مي شد، كنفرانس ژنو و تلاش سادات براي صلح با توجهات و كمك هاي شاه بود.
ايالات متحده نيز از شاه تقاضا كرد تا سادات را به شركت در مذاكره مستقيم با اسرائيل ترغيب نمايد و رئيس جمهور آمريكا در ملاقات با شاه در واشنگتن براي آخرين بار از او خواست تا از تصميم سادات براي رفتن به اورشليم حمايت نمايد. شاه ايران به اين خواسته پاسخ مثبت داد. طي سفر كارتر به ايران در پايان سال ،۱۹۶۶ مذاكراتي با شاه و شاه حسين كه به منظور حمايت از سياست سادات و سفرش به اورشليم به تهران آمده بود صورت گرفت. در پايان، پيمان صلح بين مناخيم بگين نخست وزير اسرائيل و انورسادات رئيس جمهور مصر در ۲۶ مارس ۱۹۶۹ به امضا رسيد. اين در زماني بود كه انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خميني به اوج خود رسيده بود، شاه درگير مشكلات داخلي شده بود و ديگر نمي توانست نقشي در روابط سياسي منطقه ايفا نمايد. بنابراين صلحي كه توسط شاه مورد حمايت قرار گرفته بود بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در غياب او امضا شد. با وقوع انقلاب اسلامي ايران در ،۱۹۶۹ بزرگ ترين و تنها انقلاب مذهبي در چند قرن گذشته به پيروزي رسيد. اين انقلاب كه يك پديده مهم و منحصر به فرد در اين زمان بود سبب تغييرات اساسي در خاورميانه گرديد. طبيعتاً و اصولاً انقلاب ها امواج در حركتي را ايجاد مي نمايند كه تنها در كشور مربوطه متوقف نمي شوند (يا موقوف به كشور مربوطه نمي شوند)، چه رسد به انقلاب اسلامي در ايران كه يكي از حساس ترين مناطق اسلامي بود. مهم ترين شعار برون مرزي اين انقلاب، مبارزه با ظلم و ستم و طرد ابرقدرت ها بود.
پيمان كمپ ديويد به سردي مورد استقبال قرار گرفت و همراه با از دست دادن نزديك ترين متحدين منطقه اي اسرائيل و مصر و ايجاد يك سيستم جديد گرديد. با امضا شدن پيمان كمپ ديويد تنها چند ماه قبل از پيروزي انقلاب اسلامي و بنابراين ايجاد شكافي بين طبقه اعراب، مصر سعي در اعطاي پناهندگي به شاه مخلوع كرد و حتي موضعي مستقيم در برابر جمهوري اسلامي ايران گرفت. همچنين طبيعي بود كه مبارزه تبليغاتي ايران عليه اسرائيل نيز در متحدش يعني مصر انعكاس يابد و اثر نمايد.

نگاه تاريخ
عراق و همسايه ها
سيمين خاتمي
اگر از تحولات اخير در عراق درگذريم و با نگاهي اجمالي، پيشينه تاريخي و عوامل جغرافيايي و ژئوپلتيكي اين كشور را بررسي كنيم، درمي يابيم كه ريشه تمامي رخدادهاي حاضر، در پاره اي مسائل ژئوپلتيكي نهفته است كه در هر برهه از زمان به گونه اي رخ نموده و امروزه نيز موجب حضور وسيع قدرت هاي بزرگ دنيا در منطقه خاورميانه شده است. كشور عراق كه پس از اتمام جنگ جهاني اول و فروپاشي امپراتوري عثماني بر اساس توافق بين دول فاتح به وجود آمد، عامل مهم بروز اختلافات ميان كشورها در منطقه بود و خود نيز از تبعات آن در امان نماند. قرار گرفتن در ميان كشورهايي نظير ايران، عربستان سعودي، كويت، پادشاهي اردن و جمهوري سوريه از يكسو و دسترسي به خليج فارس از سويي ديگر، به اين كشور نقش استراتژيكي عميقي بخشيده است. موقعيت جغرافيايي اين كشور طوري است كه جهان عرب را از كشورهاي مسلمان غيرعرب جدا مي كند و درواقع پل ارتباطي ميان اين دو گروه محسوب مي شود. علاوه بر موقعيت جغرافيايي، يكسري عوامل ژئوپلتيكي (عوامل جغرافيايي و تاثير آنها بر روي سياست كشورها) ديگر نيز وارد عمل مي شوند كه يا به صورت ثابت هستند و يا در فضا شكل مي گيرند.عدم وحدت در ايدئولوژي حزب بعث عراق و سوريه (همسايه شمال غربي) و مسئله بهره برداري از آب رود فرات، دو عاملي بود كه براي ساليان متمادي مورد اختلاف بود و در آخر نيز سوريه و دولت وقت عراق به نتيجه نرسيدند.
عراق با همسايه جنوبي قدرتمند خود يعني عربستان سعودي نيز به دليل ورود و خروج كالاهاي قاچاق و قبائل صحرانشيني كه از مرزهاي يكديگر مي گذشتند و همچنين بر سر الحاق كشور كويت نيز با يكديگر اختلاف داشتند. همانطور كه مي دانيم، كويت به دليل اينكه از حوزه هاي نفتي سرشاري برخوردار است و به دليل موقعيت استراتژيك آن در منطقه خليج فارس اهميت بسياري دارد. متعاقب لشكركشي عراق به كويت در سال ۱۹۹۰ اين مسئله طرح شد كه در صورت الحاق كويت به عراق، راه براي دسترسي عراق به آب هاي آزاد هموار شود.
عراق با همسايه هاي ديگر خود نيز مشكلات بسياري داشت. ايران و عراق حتي از سال هاي قبل از اعلام رسميت عراق نيز در روابط خود دچار تنش بودند. اوج اين كشمكش ها در حمله عراق به خاك ايران در سال ۱۹۸۰ رقم خورد. اين حمله نيز تحت تاثير اختلافات مرزي و به خصوص شط العرب (اروند رود) صورت گرفت. از آنجايي كه مهمترين بنادر صادركننده نفت عراق يعني بصره و فاو در طول اروند رود قرار دارند، حساسيت موضوع براي عراق بسيار بالاست. مسئله اكراد نواحي مرزي ايران نيز از ديگر موارد اختلاف و تنش بوده است.
عراق كه قبل از جنگ جهاني اول، بخشي از امپراتوري عثماني محسوب مي شد، پس از اينكه رسماً به صورت يك كشور مستقل درآمد، از سوي تركيه (همسايه شمالي) براي بازپس دادن موصل كه منطقه اي كردنشين است تحت فشار قرار گرفت. بارها تركيه با دستاويز قرار دادن كردهاي مخالف در شمال عراق به آن منطقه حمله كرد. ولي از آنجايي كه عراق براي صدور نفت خود به تركيه نيازمند بود و بايد به پيمان هايي كه با اين كشور بسته بود عمل مي كرد، لذا همواره موضعي محافظه كارانه در برابر تركيه اتخاذ مي كرد. رودخانه هاي دجله و فرات كه شاهرگ هاي حياتي عراق هستند همواره مورد اختلاف كشورهاي تركيه، سوريه و ايران (شط العرب) بوده اند. آنچه كه در نهايت مي توان به عنوان مهمترين عامل ژئوپلتيكي تمامي اين جريانات و اختلافات عراق با ساير ملل خاورميانه نام برد، وجود ذخاير عظيم نفت و توليد بالا و ارزان اين كشور است. نفت عامل وجودي بسياري از كشورهاي خاورميانه است و تمامي اين مناقشات كه از گذشته تا به امروز ادامه داشته و مرزهاي سياسي را در اين منطقه به صور گوناگون تحت تاثير قرار داده است در آينده نيز تا زماني كه نفت در اين منطقه وجود دارد ادامه خواهد داشت.

ديده بان ايراني
افزايش همكاري ها با آژانس انرژي اتمي
محمد البرادعي اميدوار است كه ايران در مورد برنامه هاي هسته اي خود همكاري هاي خود را افزايش دهد. البرادعي در مصاحبه اي مطبوعاتي در فرانسه اظهار داشت من اميدوارم كه ايران در مورد برنامه هاي هسته اي خود با آژانس بين الملل انرژي هسته اي همكاري هاي خود را افزايش دهد. وي افزوده است سوالاتي وجود دارد كه ايران در مورد برنامه هاي هسته اي خود بايد روشن كند. وي اظهار اميدواري كرد كه همكاري هاي ايران و آژانس افزايش يابد.

آلمان هشدار داد
يكي از وزراي ارشد آلمان در رابطه با احتمال مداخله نظامي آمريكا در ايران هشدار داد. به گزارش سرويس بين الملل ايلنا، به نقل از روزنامه اشپيگل، هدماري وژوخ ژول گفت من تنها مي توانم در برابر چنين عملكردي هشدار دهم، حمله به ايران توسط آمريكا عواقب وخيمي خواهد داشت. وي تصريح كرد، گرهارد شرودر صدراعظم آلمان عقيده دارد كه بايد با ايراني ها وارد مذاكره شد. اين سخنان در واكنش به اظهارات يكي از اعضاي بلندپايه كاخ سفيد بود. جان بولتون اعلام كرده بود كه اگر ايران داراي برنامه هاي سلاح هاي هسته اي باشد، واشنگتن حق دارد كه به ايران حمله نظامي كند. وژوخ ژول تصريح كرد آمريكا تنها براي شروع جنگ و پيش بردن جنگ طرح و برنامه دارد اما هيچ ايده اي در مورد بازسازي پس از جنگ و يا برقراري صلح و آرامش ندارد.

حمايت بلر از آشوب طلبان
توني بلر نخست وزير انگليس هم از آشوب هاي خياباني اخير در ايران حمايت كرد. وي در اظهاراتي مداخله جويانه گفته است: «فكر مي كنم بايد از مردمي كه در هر جاي جهان براي آزادي مبارزه مي كنند، حمايت كرد. » بلر افزوده: «البته شيوه دقيق حمايتي كه بايد از آنها به عمل آوريم، مسئله ديگري است كه بايد در جاي خود در مورد آن بحث شود. » اين اظهارات مداخله جويانه، نخستين اظهارنظر رسمي انگليس در مورد آشوب هاي خياباني اخير در ايران محسوب مي شود. جورج بوش، رئيس جمهور آمريكا نيز، هفته گذشته با حمايت از آشوب طلبان آنها را شجاعاني خوانده بود كه خواستار آزادي هستند. وي تصريح كرده بود آنها بايد بدانند كه آمريكا با قدرت از آنها طرفداري مي كند.

حاشيه ايران
• مرگ در راهي پوك
روزنامه انتخاب در يادداشتي در تحليل خودسوزي برخي از اعضاي گروهك رجوي در اروپا با اشاره به اينكه «سازمان مجاهدين از تجربه هاي تلخ مبارزات سياسي كشورمان محسوب مي شد چرا كه بهترين و پيگيرترين نيروهاي جوان و مبارز را با انگيزه رسيدن به جامعه بي طبقه توحيدي و مبارزه با امپرياليسم به سازمان ملحق كرد اما سرانجام آنان را به خيانت به كشور، رودررويي با مردم، ضربه زدن به انقلاب و. . . كشاند»، نوشت: «هنوز هم در درون سازمان هستند كساني كه به صورت اعتقادي با سازمان همكاري مي كنند و حاضرند خودسوزي هم بكنند اما اين مرگ پاك در راهي پوك (به تعبير مرحوم شريعتي) هرگز براي رهبران سازمان، حقانيت و مشروعيت نمي آورد. »

• سهل گيري در برخورد با دست فروشان
شنيده شده است برخورد با دست فروشان و افرادي كه در معابر به اصطلاح سد معبر مي كنند بر اساس برخي توصيه ها و دستورات كاهش يافته است. گفته مي شود اين سهل گيري از آن جهت است كه در شرايط نامطلوب اقتصادي فعلي، روي آوري به اين شيوه سطح نارضايتي عمومي را كاهش مي دهد. به دنبال اين اقدام طي روزهاي اخير شمار دوره گردان و دستفروشان در معابر افزايش يافته است.

• احتمال تعطيلي زودهنگام دانشگاه ها
در حالي كه ناآرامي هاي دانشجويي طي روزهاي اخير پايان يافته است، گفته مي شود با توجه به نزديكي به سالگرد ۱۸ تير احتمال دارد برخي از دانشگاه ها زودتر از موعد مقرر پايان ترم دوم تحصيلي را اعلام كنند تا دانشجويان شهرستاني خوابگاه ها به شهرهاي خود بازگردند. برخي از امتحان هاي باقي مانده نيز در شهريور انجام مي شود.
017180.jpg

• درخواست روستاييان اطراف نيروگاه
گفته مي شود ساكنان اطراف نيروگاه اتمي بوشهر در نامه اي به كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي، نسبت به جابه جايي اهالي منطقه اعتراض كردند. به گزارش سايت «رويداد»، در نامه شوراي اسلامي روستاهاي «هليله» و «بندرگاه» بوشهر آمده است: «در سال ۱۳۵۴ با احداث نيروگاه اتمي بوشهر، مرغوب ترين زمين هاي كشاورزي استان را سازمان انرژي اتمي به بهاي ناچيزي متصرف گرديد كه اين امر موجب محروم شدن مردم از هرگونه امكانات حياتي گرديد.» روستاييان دو ساعت آب سهميه بندي در هر ۹۶ ساعت، ممانعت از تعمير منازل، جلوگيري از تعميرات داخلي منازل و عدم اجراي برنامه جابه جايي خود را متذكر شده و خواستار پيگيري سريع خواست هاي خود شدند.

• بوي قهر مي آيد
به دنبال ناآرامي هاي اواخر خرداد در دانشگاه ها و بازداشت تعدادي از دانشجويان و شكايت خانواده هاي آنان به كميسيون اصل نود مجلس شوراي اسلامي، اين كميسيون كه حسين انصاري راد رياست آن را به عهده دارد، در هفته گذشته خبر داد كه شكايت خانواده هاي دانشجويان را به مقامات قضايي ارجاع داده و از آنها خواسته است كه آخرين وضعيت بازداشت شدگان، كيفيت بازداشت ها و محل نگهداري دانشجويان را به اين كميسيون اعلام كند. وي گفته است كه «از نوع اقدامات برخي از دست اندركاران بوي قهر مي آيد كه در زبان بعضي از مسئولين قضايي هم اين مسئله وجود دارد اما راه حل اين مسئله به هيچ عنوان قهر و سخت گيري نيست. »

• گشت هاي ايست بازرسي
در برخي از شهرهاي كشور از جمله تهران، گشت هاي ايست و بازرسي در معابر و در شب هنگام كه از مدت ها پيش متوقف شده بود، برپا شده است و مأموران بسيج از حدود ساعت ۱۰ شب با استقرار در معابر و ميادين، كنترل رفت وآمد خودروها و بررسي خودروهاي مشكوك را انجام مي دهند. در عين حال حضور مأموران انتظامي نيز در معابر و ميادين در طول روز افزايش يافته است.

• تصادف ساختگي بود
نايب رئيس فراكسيون اقليت مجلس درباره نمايندگان امضاكننده «نامه ۱۳۵» گفت: «هركس حرف بد بزند و كار بد بكند، كتك مي خورد» به گزارش «رويداد» احمد ناطق نوري، مجروح شدن «حميد نظام اسلامي» در جريان تصادف رانندگي را «يك تصادف ساختگي» خواند و گفت: «اگر آقاي نظام اسلامي راست مي گويد، چرا شماره ماشين را برنداشته است؟» نظام اسلامي نماينده مجلس اخيراً در مجلس به ماجراي سفر خود به بروجرد و تصادفي اشاره كرد و معتقد بود تصادف خودروي خود يك توطئه بوده است.
احمد ناطق نوري افزود: «هركس فحش ناموس بدهد، من او را كتك مي زنم». وي كه رياست فدراسيون بوكس را نيز عهده دار است، در پاسخ به پرسش خبرنگاري كه پرسيده بود «آيا بايد نمايندگان امضاكننده نامه نيز مورد ضرب و شتم قرار گيرند؟» گفت: «اگر دست من باشد، آنها را هم كتك مي زنم»!

ايران
ادبيات
اقتصاد
جهان
علم
ورزش
هنر
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  ايران  |  جهان  |  علم  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |