مهدي ملكوتي
كمتر كسي را مي توان پيدا كرد كه برنج ايراني خورده و عطر و طعم آن را فراموش كرده باشد. عطر برنج ايراني براي خيلي از ما يادآور خاطرات شيرين دوران كودكي است؛ آن موقع ها كه بچه بوديم و با صفا، وقتي زنگ آخر مدرسه به صدا درمي آمد هياهوكنان، گرسنه و تشنه اما كماكان پر از شيطنت به سمت خانه روان مي شديم، از جلو در هر خانه اي كه عبور مي كرديم بوي يك جور غذا به مشام مي رسيد، بويي كه سرعت قدم ها را براي رسيدن به خانه و خوردن غذا بيشتر مي كرد، بوي خورشت قورمه سبزي و كشك بادمجان، عطر سير داغ و پيازداغ آش رشته و بوي خورشت قيمه براي بچه هاي شيطاني كه وقتي مدرسه تعطيل مي شد فكر مي كردند از زندان آزاد شده اند، بسيار مطبوع بود. اما بدون شك عطر ناب برنج ايراني از تمام بوهايي كه به مشام مي رسيد دل انگيزتر بود. بدون ترديد عطر برنج صدري، دودي و طارم قسمتي از خاطرات كودكي ما را تشكيل مي دهد. عطري كه امروز به دليل ورود انواع و اقسام برنج هاي ارزان قيمت آمريكايي، اروگوئه اي، تايلندي و پاكستاني كمتر مجال نوازش مشام رهگذران را پيدا مي كند.
انفجار ناگهاني جمعيت ايران در يكي دو دهه اخير بالطبع افزايش تقاضا براي برنج را نيز به همراه داشت، نبود الگوهاي مناسب تغذيه در جامعه و پايين بودن عملكرد در هكتار ارقام مرغوب برنج ايراني و بالا بودن هزينه تمام شده آنها مسؤولان و برنامه ريزان را متوجه بازارهاي ارزان خارجي و توسعه كشت ارقام پرمحصول كرد.
واردات برنج خارجي- برنج هايي كه كمترين نشاني از عطر و طعم برنج ايراني را به همراه ندارند- و گسترش كشت ارقام پرمحصول نه چندان مرغوب داخلي توانسته است بين عرضه و تقاضا يك تعادل نسبي برقرار كند و البته اين تعادل بسياري را از طعم و عطر ناب برنج ايراني نيز دور كرده است.
به هر حال... امسال بارندگي فراوان بود و همين امر، نويدبخش يك توليد خوب و كاهش احتمالي واردات است. هرچند كه به دليل طولاني شدن فصل بارندگي، كار نشا با تأخير همراه بود و همين تأخير موجب شده است بسياري از شاليكاران از هم اكنون دل نگران فصل برداشت باشند. فصل برداشتي كه ممكن است بارندگي هاي آخر سال زراعي (شهريور) و سرماي زودرس را تجربه كند. البته شاليكاران به غير از نگراني از تأخير كاشت دل نگراني هاي سال هاي گذشته را نيز كماكان به همراه دارند؛ كمبود نقدينگي كه بسياري از شاليكاران را وادار مي كند محصول خود را با حداقل قيمت به يك مشت سودجو و دلال پيش فروش كنند. گراني و كمبود كود، سم و خدمات جانبي در بخش كشاورزي يكي ديگر از مهمترين دلمشغولي هاي شاليكاران است. بالا بودن هزينه سم پاشي، بسياري از آنها را براي دفع آفت هاي عمومي و اختصاصي برنج با مشكل مواجه كرده است و سخت گيري خريداران دولتي در خصوص تعيين ميزان خرده برنجي كه توسط دولت خريداري مي شود نيز يكي از دغدغه هاي برنجكاران است، ضمن آن كه ميزان و زمان واردات برنج نيز از ديگر دل نگراني هاي شاليكاران است. در بسياري از سال ها ديده شد كه برنج وارداتي زماني در بازار عرضه شده كه فصل فروش برنج ايراني بوده و بسياري از كشاورزان به دليل افت قيمت اين محصول متضرر شدند. در اين باره مديرعامل انجمن حمايت از برنج ايران مي گويد: وزارت بازرگاني درنظر دارد مجوز ورود حدود ۴۰۰ هزار تن برنج را به مرزنشينان كشور بدهد.
جميل عليزاده شايق درمورد ميزان توليدبرنج در سال جاري مي افزايد:
پيش بيني ها حاكي از آن است كه در سال جاري توليد داخل به بيش از دو ميليون تن برسد و كسري نياز داخلي حداكثر ۴۰۰ هزار تن است. اگر وزارت بازرگاني مصمم است مجوز ورود ۴۰۰ هزار تن برنج را به مرزنشينان بدهد بايد مجاري ديگر واردات برنج را مسدود كند. از سوي ديگر بايد از توليدكنندگان داخلي ارقام پرمحصول حمايت كرد تا بتوان در راه خودكفايي گام برداشت.
شايق مي گويد: در حالي كه برنج هاي خارجي خريداري شده توسط تعاوني مرزنشينان هر تن ۱۸۰ دلار (هر كيلوگرم حدود ۱۵۰۰ ريال) وارد مي شود، چگونه مي توان از توليدكننده داخلي حمايت كرد؟
وي با اشاره به جلب موافقت ضمني وزارت بازرگاني براي اخذ تعرفه اي حدود ۷۰ تا ۱۰۰ درصد و مابه التفاوتي حدود ۱۵۰۰ ريال براي هر كيلو برنج مي افزايد: اين تعرفه و مابه التفاوت حداكثر قيمت برنج وارداتي را به ۴ هزار ريال در هر كيلوگرم مي رساند و در صورتي كه اين تعرفه اخذ شود، مي توان گفت توليدكننده داخل قادر به رقابت با برنج وارداتي است.
به هرحال امسال هم برنجكاران ايراني گرفتار مشكلات عديده اي همچون قيمت، برابر كردن توليد و هزينه و كمبود نهاده ها هستند. اين در حالي است كه دولت و وزارت بازرگاني هم در تدارك واردات برنج براي جبران كسري توليد داخل هستند ولي وقتي قرار است برنج از مبادي ورودي استان هايي كه پاياپاي عمل مي كنند و براي واردات قانون هم دارند، وارد شود، هميشه مقدار واردات بيشتر از ميزان پيش بيني است. زماني كه برآورد مي شود ميزان واردات ۴۰۰ هزار تن باشد معمولاً ميزان واردات برنج به ۶۰۰ يا ۷۰۰ هزار تن مي رسد و اين شرايط به توليد داخل لطمه مي زند و توليدكننده داخل را دلسرد مي كند و موجب افت قيمت ها مي شود.
نماينده مردم صومعه سرا در مجلس، همزماني واردات با برداشت برنج را مشكل آفرين مي داند و مي گويد: مگر ما داخل مملكت برنج كم داريم كه باز هم مي خواهيم برنج وارد كنيم. الان انبارهاي ما در شمال و تهران انباشته از برنج داخلي و خارجي است، آيا اينها تا دو ماه ديگر مصرف مي شوند كه ما مي خواهيم دوباره برنج وارد كنيم؟ مشكل ما از جاي ديگر نشأت مي گيرد. مشكل ما در آمار است. وزارت بازرگاني مصرف سرانه برنج هر ايراني را ۵/۳۹ كيلو برآورد كرده است. حال آن كه اين سرانه در دهه اول انقلاب و در نيمه هاي دهه دوم انقلاب، زماني كه مردم ما دو وعده برنج در روز مي خوردند و خوردن ماكاروني و ساندويچ هم مثل امروز چندان رايج نبود، بين ۲۸ تا ۳۲ كيلو بوده است. چطور مي شود مردم ما كه ديگر وقتي براي نهار خوردن در منزل ندارند و با يك ساندويچ قضيه نهار را فيصله مي دهند، سهم سرانه برنجشان از ۲۸ كيلو به ۴۰ كيلوگرم برسد؟
محمد تقي رنجبر مي افزايد: اگر به سهم سرانه ۶۷ ميليون ايراني ۵ يا ۶ كيلو برنج اضافه شود چند هزار تن برنج بايد وارد كنيم؟ اگر ما درست آمار بگيريم نه برنج اضافه مي آيد و نه كم.
رنجبر مي گويد: چه كسي گفته كه دولت از ارقام پرمحصول حمايت مي كند؟ هزينه مبارزه با آفات، كاشت، داشت و برداشت برنج پرمحصول با برنج هاي بومي معطر كه واقعاً بدون حامي مانده اند كاملاً يكسان است. منتهي گفتند عملكرد ارقام پرمحصول بيشتر است اما پايين بودن قيمت ارقام پرمحصول و به موقع تأمين نشدن نهاده ها و گران بودن آنها باعث شده كه كشاورزان سم و كود زدن را چندان جدي نگيرند.
به نظر مي رسد نبود برنامه ريزي مناسب براي توليد و واردات هم به مصرف كننده و هم به توليدكننده ايراني خسارت زده است. مصرف كننده از طعم و عطر برنج مرغوب ايراني محروم شده است و توليدكننده نيز با روي آوردن به توليد ارقام پرمحصول از افت قيمت ها و نوسانات بازار در امان نمانده است.
آميخته شدن عطر و طعم برنج مرغوب ايران با واردات باعث نرسيدن عطر ناب شاليزارهاي گيلان به مشام شده است. به نظر مي رسد ديگر امكان استشمام عطر برنج گيلان در سر ظهر و در كوچه پس كوچه هاي شهر وجود ندارد و فقط بايد به خاطرات دوران كودكي دل خوش بود. واقعاً مرغوب ترين برنج دنيا دچار چه مشكلي شده است كه ديگر نمي توان مزه آن را در دهان و عطر آن را در بيني احساس كرد؟