منبع: گاردين
مترجم: مونا مشهدي رجبي
از همان ابتدا، حمله به عراق، در آمريكا يك پروژه بازاريابي بود. سازندگان جيپ هاي جنگي، شركت هاي نفتي، توليد كنندگان نيروگاههاي هسته اي و سياستمداران، كه براي آزادي مدني در عراق دل مي سوزاندند همه فرصت طلبانه بر روي جنگ سرمايه گذاري كردند.
اوسامه سيبلاني ناشر خبرنامه آمريكايي هاي عرب تبار در اكتبر سال ۲۰۰۱ نوشت: آمريكا سالها پيش در جنگ تبليغاتي در جهان اسلام شكست خورده بود.
اما اوضاع در داخل آمريكا به گونه ديگري بود. در آمريكا جنگ تبليغاتي تأثيرگذارتر بود. عنصر كليدي در اين جنگ برانگيختن ترس در بين مردم بود. ترس از تروريست ها و ترس از حمله. محققاني كه در مورد اين تبليغات تحقيق مي كردند از اين جنگ تبليغاتي تحت عنوان تزريق زيرپوستي ياد مي كنند.
در اين روش تبليغ كنندگان هدفشان تزريق ايده هاي خويش به ذهن جمعيت هدف است. اگر چه تبليغات بايد با هدف متقاعد كردن مردم براي انجام كاري كه زياد مطابق ميل و عقايد آنها نيست باشد اما آنها در اين روش جديد نيروي عقل و فكر ما را ناديده گرفته اند و با ما مانند انسانهاي ابتدايي رفتار مي كنند و سعي مي كنند از طريق تحريك احساساتمان ما را به انجام كارهايي كه مد نظر آنهاست وادار كنند. تلويزيون با پخش صداهاي بلند و ناگهاني و نمايش تصاوير رنگي و دلخراش كه حكايت از جنايت حاكم در بخشهاي مختلف دنيا دارد به تحريك احساسات مي پردازد. نشان دادن اين تصاوير به اين دليل نيست كه آنها واقعاً در جهان اتفاق مي افتند بلكه به اين دليل است كه مردم را جذب مي كنند و آنها را به ديدن بقيه ماجرا ترغيب مي نمايد. وقتي از آنها سئوال مي شود كه چرا تصاويري كه احساسات مردم را تحريك مي كند پخش مي كنيد؟ مي گويند، اينها همان چيزهايي است كه بينندگان دوست دارند. آنها حواس ابتدايي و اصلي انسان را هدف قرار مي دهند چون قابل پيش بيني ترين جنبه هاي انسان هستند. ترس هم يكي از ابتدايي ترين احساسات در روان انسان است و به همين دليل موضوعاتي كه اين احساس را در انسان برمي انگيزد او را به دنبال خود مي كشد و به ديدن برنامه هاي اين چنيني وامي دارد. اگر اين نظر دست اندركاران اين برنامه ها درست باشد و آنها دقيقاً چيزهايي را پخش كرده باشند كه مردم مي خواهند پس در اين صورت آنچه مردم مي خواهند همان تروريسم است. در يازدهم سپتامبربن لادن همه جهان را به مشاهده برنامه هاي تلويزيوني وا داشت. با وجود اين كه مردم از آنچه مي ديدند متنفر بودند باز هم به ديدن برنامه ادامه مي دادند. ترس باعث مي شود مردم كارهايي را انجام دهند كه در هنگامي كه با تعمق و تعقل فكر مي كنند هيچ گاه انجام نمي دهند.در زماني كه جنگ در نورنبرگ جريان داشت، گوستاوگيلبرت- روانشناس - فيلد مارشال هرمان گورنيگ يكي از اعضاي حزب نازي را در زندان ملاقات كرد. وي در كتاب خود با عنوان خاطرات نورنبرگ مي نويسد: بار ديگر بحث ما به موضوع جنگ رسيد و من گفتم؛ عليرغم اقدامات شما تصور نمي كنم كه مردم عادي از رهبراني كه براي آنان جنگ و خرابي به ارمغان مي آورند راضي باشند. گورنيگ جواب داد، چرا، به طور قطع مردم جنگ نمي خواهند. چرا بايد مردم فقيري كه در مزارع كار مي كنند زندگيشان را در جنگ به خطر بيندازند در حالي كه بهترين تأثيري كه ممكن است روي زندگي آنها داشته باشد اين است كه زنده از جنگ به همان روستاي محل سكونتشان برگردند و روي همان قطعه زمين قبلي كار كنند. اين مسأله خيلي ساده و قابل فهم است. اما به هر حال اين رهبران جوامع هستند كه در مورد سياستهاي جاري در جامعه خود تصميم مي گيرند و مردم را هم به راحتي با خود همراه مي كنند. چه در آن جامعه دموكراسي حاكم باشد يا ديكتاتوري فاشيست ها، پارلمان يا ديكتاتوري كمونيستي. كافي است بگوييد به آنها حمله شده و صلح و آرامش آنها در خطر است. مردم همگي براي دفاع از خود به پا مي خيزند سياستمداران و تروريست ها تنها مبلغاني نيستند كه از حربه ترس براي هدايت مردم به جهتي كه از عقل كمتر استفاده كنند و بيشتر تابع احساساتشان باشند استفاده مي كنند، يكي از موارد به كارگيري ترس در بازاريابي در عمليات طوفان صحرا است كه در سال۱۹۹۱ اتفاق افتاد و خود را نشان داد.
طي جنگ برنامه هاي تلويزيون بيشتر در مورد سربازاني بود كه در صحرا مي گشتند و با جيپ هاي جنگي خود صحرا را در مي نورديدند. اگر چه اين جيپ ها براي استفاده ارتش ساخته شده بود اما بعد از مدتي ظاهر آن تغيير كرد و براي استفاده مردم عادي هم ساخته شد. ايده اوليه اين تغيير در فيلم هنرپيشه معروف آرنولد شوارتزنبرگ مطرح شد كه براي يكي از فيلمهاي وي اين جيپ ها در نظر گرفته شده بود. او به دنبال يك وسيله نقليه اي بود كه ظاهري محكم و در عين حال ترس آور داشته باشد. به اين ترتيب در سال ۱۹۹۲ نوع شخصي اين جيپ ها در آمريكا توليد شد.
|
|
علاوه بر اين ماشين ها، جنگ باعث عرضه ماشين ها و تجهيزات ورزشي مورد علاقه جوانان در سطح بسيار وسيع شد. كلوتررافايل، روانپزشك و مشاور صنعت اتومبيل سازي كه در انجام مطالعاتي براي كارخانه اتومبيل سازي كرايسلر مشاركت داشت و رفتار مصرف كنندگان را پس از جنگ بررسي كرده است به اين نتيجه رسيده بود كه، آمريكايي ها خواهان ماشين هاي خشن هستند، رافايل در مصاحبه اي كه با مدير سابق روزنامه نيويورك تايمز در ديترويت انجام داده بود نتايج تحقيقات خود را كاملاً توضيح داد او گفت: ماشين هاي ورزشي (اسپرت) به سلاح مي ماند، ماشين هاي زرهپوش براي ميدان هاي جنگ، اين رويكرد در ميان آمريكايي ها وحشت عميق از خشونت و جنايت را به نمايش مي گذارد.
يكي ديگر از موارد خشن تر كردن اين ماشين ها اضافه كردن وسايل بكسل به ماشين ها بود كه در شرايط عادي هيچ مورد استفاده اي ندارد. تنها مورد كاربرد اين وسايل و تجهيزات خشن تر كردن ظاهر ماشين است خصوصاً هنگامي كه ماشين جلويي در آينه آن را مي بيند و همچنين حضور اين وسايل احتمال اين كه در اثر تصادف با عابر، عابر جان خود را از دست دهد را نيز افزايش مي دهد كه البته براي جامعه آمريكا اين مسأله مطلوب و خوشايند است. به هر حال اين ماشين ها اصلاً باعث افزايش امنيت راننده در حين رانندگي نمي شود بلكه تنها حس خشونت او را ارضا مي كند. تحقيقات نشان داده كه آمار مرگ هاي ناشي از حوادث رانندگي در كساني كه اين ماشين ها را دارند۶ درصد بيشتر از ماشين هاي معمولي است و در جيپ هاي بزرگتر اين آمار به ۸ درصد هم مي رسد. به علاوه اين جيپ ها هر ۸ تا ۱۰ مايل يك گالن بنزين مصرف مي كند كه وابستگي آمريكا به نفت خاورميانه را افزايش مي دهد. اين تناقض موجود در اين توليد قاعدتاً بايد آمريكا را به سمت مصرف كمتر و توليد كمتر اين ماشين ها هدايت كند اما آنها با ترفندها و استراتژي هاي خاصي اين چالش را از بين مي برند.
بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر ديگر توليدات آمريكا هم باعث به كار انداختن بازار دنيا شد كه مبناي آن بر ترس استوار بود. در يكي از هفته نامه ها نوشته شده است كه در سال ۲۰۰۲ براي تأييد شدن يك كالا بايد يك توليد و كالاي ساخته شده را وسيله اي براي حفظ امنيت داخلي مطرح ساخت. وي ادامه داد: اگر شما بتوانيد كنگره را متقاعد كنيد كه كالاي توليدي شركت شما باعث تحكيم منافع آمريكا يا كاهش وابستگي آمريكا به منابع خارجي مي گردد آن گاه مي توانيد به آنچه مي خواهيد دست يابيد و هدف خود را محقق سازيد.
فرانك موركفسكي سناتور آلاسكايي ترس از تروريسم را براي گرفتن تأييد از دولت فدرال به منظور حفاري چاه نفت در منطقه حفاظت شده حيات وحش ملي آلاسكا مطرح كرد. او به ديگر اعضاي مجلس گفت: خريد نفت خارجي توسط دولت آمريكا باعث حمايت از دولت صدام حسين و عمليات انتحاري در فلسطين مي شود كه هر دو به قتل عام مردم جهان منجر مي شود.
صنعت نيروگاهها هسته اي آمريكا براي كسب مجوز دفن مواد زايد اتمي در «يوكا مانتين» در نوادا از لابي هاي خود استفاده كرد و مدعي بودند كه حمل اين مواد با كشتي احتمال دسترسي تروريست ها را به آن فراهم مي كند.
عليرغم اين ادعاها مسلماً آنها قصد ندارند كه نيروگاه هاي هسته اي را تعطيل كنند كه خود از نخستين هدف هاي حمله تروريست ها مي تواند باشد.
شوراي ملي مواد مخدر آمريكا نيز جنگ را با مواد مخدر از طريق تبليغات تلويزيوني آغاز كرد كه به مردم مي گفتند كه مصرف مواد مخدر باعث حمايت از تروريست ها مي شود. حاميان محيط زيست نيز از عامل وحشت از تروريست ها با روش ديگري استفاده كردند. يك برنامه تبليغاتي كه به عنوان پروژه ديترويت نام گرفته بود مضموني برضد دولت بوش داشت. گوينده مي گويد: اين جورج است و اين بنزيني است كه او براي جيپش خريداري كرده است. بعد تصوير نقشه اي از خاورميانه را نشان مي دهد و گوينده ادامه مي دهد: اين نقشه مناطقي است كه رؤساي كشور نفت را از آنها خريداري مي كنند و بعد تبديل به بنزين كرده و جورج براي حركت ماشينش از آن استفاده مي كند. بعد تصوير يك تروريست مسلح را در يك صحراي بي آب و علف نشان مي دهد و گوينده مي گويد: اينها تروريست هايي هستند كه هر باري كه جورج براي ماشينش بنزين تهيه مي كند از كشورهاي خاورميانه پول دريافت مي كنند. شبكه هاي تلويزيوني در ديترويت و ديگر شهرهاي آمريكا از پخش اين آگهي تبليغاتي خودداري كردند اما از تبليغات برضد مواد مخدر استقبال كردند.
حادثه ۱۱ سپتامبر را مي توان با حمله ژاپن به بندر پرل مقايسه كرد كه مقامات كاخ سفيد هشدار داده بودند كه جنگ عليه تروريست جنگي سخت و طولاني خواهد بود، جنگي مشابه جنگ جهاني دوم و قربانيان بسياري هم خواهد داشت. طي جنگ جهاني دوم آمريكايي ها بسياري از منابع خود را حفظ كردند. آنها با جيره بندي كردن بنزين، لاستيك چرخ ها و حتي غذا به حفظ منابع داخلي كمك كردند و از مصرف بي رويه آنها جلوگيري نمودند. مردم بقاياي خانگي خود را از قبيل كاغذ ها و حتي سپس مانده هاي غذاهايشان را جمع مي كردند و آنها را به نحوي آماده مي كردند تا در طول جنگ مصرف شود و حال اين شرايط را با تيتري در ۲۴ سپتامبر يعني كمتر از دو هفته پس از حمله تروريست ها در يك نشريه آمريكايي مقايسه كنيد. بايد مصرف كنندگان را تشويق كرد كه بيشتر خرج كنند.
بوش رئيس جمهور آمريكا شخصاً در يك برنامه تلويزيوني شركت مي كند و به مردم آمريكا مي گويد كه زندگي عاديشان را بكنند و براي تعطيلاتشان برنامه ريزي كنند و آنچه لازم دارند را خريداري نمايند. چاك كلي بازارياب در مقاله اي در روزنامه مينيايوليس مي نويسد: رئيس جمهور ما را تشويق به خريد مي كند. وي در ادامه مي افزايد: آمريكايي ها روحيه ميهن پرستي بالايي دارند آنها بر اين مركب سوارند و خصوصياتي از قبيل افتخار، وفاداري، توجه به مسايل مختلف و اعتقاد به ميهن و البته فروش كالا نيز از جمله آن است. ما به عنوان بازارياب مسئوليت داريم كه اقتصاد ملي را همواره به جريان بيندازيم. وظيفه ما اين است كه حتي در سخت ترين دوران تاريخ مصرف كنندگاني براي كالاهاي توليدي شركت و كشور خود بيابيم.
بعد از حادثه يازدهم سپتامبر، ترس هم به عوامل زيربناي دولت بوش اضافه شد. دقيقاً يك هفته قبل از اين حمله يك نظرسنجي در آمريكا صورت گرفت كه تنها ۵۰ درصد رأي دهندگان موافق باقي ماندن بوش در اين سمت و عملكردش بودند. درست دو روز بعد از اين حمله تروريستي تعداد رأي هاي مثبت به ۸۲ درصد رسيد. بعد از آن هرگاه اذهان عمومي از مقوله جنگ و تروريسم دور مي شد او مي ديد كه محبوبيتش در داخل كشور كاهش پيدا كرده است و به همين دليل مقوله حمله هوايي و جنگ را مطرح مي كرد تا دوباره ذهن مردم مشغول اين مسأله گردد. در ۱۴-۱۳ ماه مارس سال ۲۰۰۳ محبوبيتش به ۵۳ درصد رسيد. در ۱۸ ماه مارس وي مسأله جنگ با عراق را مطرح كرد و دوباره درصد شهرت و محبوبيتش به ۶۸ درصد ارتقاء يافت. حتي وقتي اين ديدگاه وجود داشت كه ممكن است جنگ به خوبي پيش نرود. شايان ذكر است كه تنها ۴ رئيس جمهور ديگر به غير از بوش وجود داشتند كه با رأي بالاي ۸۰ درصد به حكومت رسيدند:
* فرانكلين دلانو روزولت كه ۸۴ درصد موافقت خود را با رياست جمهوري او اعلام كرده بودند و اين تعداد دقيقاً بعد از حمله ژاپني ها به بندر پرل ارتقا يافت.
* هري ترومن كه درست در اواخر و مرحله پاياني جنگ جهاني دوم ۸۷ درصد رأي آورد.
* جان كندي درست بعد از هجوم به كوبا ۸۳ درصد رأي مثبت به دست آورد.
* رئيس جمهور جورج اچ-دبليو- بوش كه بعد از عمليات طوفان صحرا ۸۹ درصد رأي مثبت آورد.