جمعه 3 مرداد ۱۳۸۲
سال يازدهم - شماره ۳۱۱۷
هنر
Friday.htm

عروس خوش قدم در گفت وگو با «كاظم راست گفتار»
مسافركشي را ترجيح مي دهم
000490.jpg
«عروس  خوش  قدم » اولين  فيلم  بلندسينمايي  كاظم  راست  گفتار در اكران عمومي  با استقبال  تماشاگران  روبرو شده  ودر صدر جدول  فروش  فيلم هاي  فصل  قرارگرفته  است .
نويسنده  و كارگردان  فيلم  كه  پيش  از اين  دركار تبليغات  فعال  بوده  در ساخت  اين  فيلم نيز از همه  تجربيات  خود براي  جذب مخاطب  بهره  گرفته  است .
در آغاز فيلمي  كه  قرار بود در بي خبري  توليدشود با تغيير نام هاي  پي درپي  و ماجراهايي كه  در روندكار پديد آورد يكي  از پرحاشيه ترين  توليدات  سال  شد. گذشته  ازتغيير چند باره  نام  فيلم ، نام  كارگردان  آن  نيزتغيير كرد. ابتدا اعلام  شد حبيب الله  بهمن كارگردان  فيلم  است  اما پس  از مدتي  خبراول  تكذيب  شده  و نام  كاظم  راست  گفتارسازنده  تيزرهاي  تبليغاتي  و مدرس  دانشگاه به  عنوان  كارگردان  اعلام  شد. نام  فيلم  نيز از«دنيا روي  صندلي  راحتي » به  «با من  ازدواج كنيد» تغيير كرد و سرانجام  به  «عروس خوش  قدم » تبديل  شد.
حضور تعداد قابل  توجهي  از بازيگران سرشناس  مثل  ماهاياپطروسيان ، امين حيايي ، پارساپيروزفر، محمدرضا شريفي نياو... در فيلمي  فانتزي  و كمدي  يكي  ديگر ازشيوه هاي  جذب  مخاطب  انبوه  است .
راست  گفتار در جنبه هاي  بصري  فيلم  نيز به دنبال  ايجاد جذابيت  بوده  است . استفاده رنگ هاي  تند در طراحي  صحنه  و لباس  وچهره پردازي  پررنگ  و لعاب  بازيگر اصلي ظاهرا به  خاطر تامين  خواسته هاي  مخاطب عام  از فيلم  بوده  است . به  هر حال  عروس خوش قدم  صرفنظر از ارزش گذاري  فيلم كمدي  سرگرم كننده  بي ادعايي  است  كه  باهدفي  مشخص  ساخته  شده  و به  هدف  خودنيز رسيده  وگرنه  براي  سينماي  ايران  و براي سازنده اش  واقعا خوش  قدم  بوده  است .
در عصر يك  روز گرم  تابستاني ، هنگامي  كه كاظم  راست  گفتار براي  نظارت  و روش تبليغات  سردر سالن  سينما صحرا به  اين سينما رفته  بود، همكاران «علي اكبرعبدالعلي زاده » دفتر مديريت  سينماصحرا با او به  گفت وگو نشست . بخش نخست  اين  گفت وشنود روزيكشنبه  ۲۹ تيردر همشهري  به  چاپ  رسيد و اكنون  بخش دوم  پاياني  آن  را مي خوانيد.
علي  شيدفر

• در اين فيلم يك نوع شوخي هم با موسيقي پاپ شده به نحوي كه مثلاً ابتدا ديالوگ هايي را در مورد نگاه سطحي و ابزاري به عشق از سوي مهران مي شنويم و بعد ترانه اين نوع موسيقي ها به مضحكه گرفته مي شود.
تو خالي بودن دو سر حد برايم مهم بود. در زندگي دو سر حد دارم؛ عشق و مرگ انسان به اين دو اصل خيلي وابستگي دارد. سعي كردم اين دو اصل را در مورد آدم هاي فيلم هجو كنم. مثلاً در صحنه خودكشي دنيا با خوردن قرص و اتومبيل راني در اوج اين سكانس لحظه  اي كه او قرص  ها را مي خورد و بعد آب مي خورد مي توانستم خيلي معمولي از اين صحنه بگذرم ولي با قرار دادن يك ليوان عجيب و پارچي كه سوت بلبلي مي زند سعي كردم تا بر مسخرگي اين ماجرا تأكيد كنم. در مورد موسيقي هاي عاشقانه هم همين طور. تأكيد بر اين است كه چقدر اين مسائل پوچ مي شود وقتي از ديدگاه سطحي به آن نگاه مي كنيم. به نوعي اين فيلم هجو خودش هم هست. خيلي از تماشاگران بعداز خروج از سالن مي گويند فيلم هجوي بود. بي محتوا بود. ولي دو روز بعد دوباره براي تماشاي فيلم به سالن سينما مي آيند، چون با خودشان بخش هاي مختلف فيلم را مرور مي كنند و به اين نتيجه مي رسند كه لازم است بار ديگر فيلم را ببينند.
• براي همين تأكيد كرديد كه فيلم را دوباره ببينم؟
براي اينكه در مرتبه اول به غير از لباس پاره شدن، شعر نسترن خواندن و شوخي هاي جنسي چيز ديگري عايد تماشاگر نمي شود. خيلي از دوستان منتقد هم كه به ناحق در اين جايگاه قرار گرفته اند نگاهي عجولانه به فيلم دارند. براي همين بهتر است فيلم دو مرتبه ديده شود.
• اگر بخواهيد وارد مسائل صنفي ما شويد، روند گفت وگو را عوض مي كنم. خيلي از اشكالات در عرصه فعاليت من و شما هست ولي شنيدن آن اشكالات از زبان ديگران بخصوص كه دستي هم بر آتش ندارند خوشايند نيست. پس وارد حيطه اين موارد نشويم بهتر است.
(مي خندد.) ما مخلصيم!
• تعقيب و گريزها هم نسبتاً خوب از كار درآمده. چه طور به اين تركيب رسيديد؟
يك بار به عنوان يك سند براي شما مي گويم صددرصد كارگرداني اين فيلم از بازيگرداني تا نظارت بر مونتاژ و حتي نظارت بر تبليغات فيلم كار خودم است. مشاوران متعدد مي آورديم ولي نظرات آنها را در جهت رسيدن به نتيجه اي مشخص به كار گرفته ايم. هيچ نقطه نظري بدون گذر از فيلتر ذهن من در فيلم جاي نگرفته.
• اتومبيل راني فيلم ويژگي هاي خاصي دارد؛ يعني تا وقتي كسي پشت رول ننشسته باشد و با سرعت بالا رانندگي نكرده باشد نمي تواند حس مورد نظر را به فيلم منتقل كند.
مي دانيد در بخشي از مانورهاي اتومبيل راني خودم رانندگي كردم، حركت هاي ويژه را هم با تعدادي از رانندگان كه توانايي انجام اين كار را داشته ايجاد كرديم. ولي جاهايي كه نياز به ريسك داشت حتي آن رانندگان هم حاضر به انجام كار نبودند و اجباراً خودم رانندگي مي كردم!
• كدام صحنه ها؟
تصادف اتومبيل با داربست هاي فلزي، در اين صحنه خطر سقوط لوله ها وجود داشت، يا صحنه پرتاب شدن «جمال» از درون طويله به بيرون كه اين صحنه را هم خودم بازي كردم. مي دانيد درواقع كار بدل را انجام مي دادم. اين زحمات بعدها كه نسخه ويدئويي فيلم بيرون بيايد بيشتر به چشم مي آيد.
• نكته ديگر در اين فيلم هماهنگي ميان تدوين و روند فيلمنامه است. مثل استفاده از تابلو سفيدي كه ردپاي دنيا بر آن نقش مي بندد و در ادامه همان تابلو را در آتليه مي بينيم و دنيا مي گويد: «اين گونه وارد دنياي هنر شدم.» اين نوع تركيب ها حاصل تسلط فيلمساز به حرفه هاي مختلف سينماست تدوين، فيلمبرداري، طراحي صحنه و صدا عناصري هستند كه در همين سكانس كوتاه با هم تركيب شده اند. موارد متعدد ديگري نيز در فيلم هست.
- همواره دوست دارم تغيير سكانس ها به واسطه عناصري مشترك در هر دو سكانس صورت بگيرد تا در قسمت نقاشي و دنياي هنر مجبور شويم بخش هايي از آن را حذف كنيم.
• اين ربطي به تجربه شما در عرصه ساخت تيزرهاي تبليغاتي ندارد، آنجا هم الزاماً بايد در كوتاه ترين زمان و با استفاده از همه عناصر پيام مورد نظر را منتقل كرد.
با اين همه هيچ وقت خودم را در آن مرحله صاحب خانه نمي ديدم، همواره سعي داشتم از آن دنيا بيرون بيايم مي دانيد اگر آدم از شغلش تأثير جدي بگيرد به خطا نرفته، من هيچ وقت شبيه شغلم نشدم. همان طور كه الان هم نيستم. همه همكاران در ساخت تيزر از كارشان لذت مي بردند ولي من علي رغم موفقيت كارهايم بعداز پايان ساخت از آنها نفرت داشتم. درآمد اين كار خوب بود. حتي به صورت جدي تصميم گرفتم اين كار را كنار بگذارم مجبور شدم سفارش هاي زيادي را رد كنم.
• البته زياد هم به سينما اعتماد نكنيد بهتر است مقداري از سفارش ها را حذف كنيد!
ترجيح مي دهم مسافر كشي كنم ولي ديگر تيزر نسازم.
• يعني ساختن تيزر تا اين حد بد است، مواظب باشيد اين حرف ها سند مكتوب است!
منظورم اين نبود كه ساختن تيزر كار بدي است. ژان لوك گدار مي گويد: «سينما فاحشه خانه بزرگ روشنفكران است» در شرايطي هنرمند پول مي گيرد و توانايي اش را عرضه مي كند و در جايي با لذت اين كار را انجام مي دهد. مثل ساخت فيلم بلند سينمايي حداقل در سينما فرصت مي كني توانايي هايت را با ثبت نام خود عرضه كني ولي اگر هزاران تيزر هم بسازي حتي يكي از آنها را به نام تو نمي شناسند.
عروس خوش قدم هم مثل نشريات پيش شماره فيلم هاي من است. فيلم ديگري هم به عنوان پيش شماره خواهم ساخت و انشاءالله روزي هم اولين فيلم خودم را اعلام خواهم كرد. عروس خوش قدم فيلمي نيست كه به ساختن آن افتخار كنيم ولي همين فيلم هم هر جا مطرح مي شود با نام كارگردان همراه است. ولي بهترين تيزرهايي كه ماه ها وقت من را گرفته الان اصلاً در پرونده حرفه اي من جاي نمي گيرد. هنرمند پولش را گرفته و محصول را عرضه كرده حالا چه ساختمان سازي بكند چه تيزرسازي.
• گويا بعضي روابط داخل فيلم طنزي است از روابط حرفه اي تبليغات. از جملات جمال براي جلب نظر دنيا جهت سرمايه گذاري گرفته تا حرف هاي مهران راجع به برق نگاهش در بيلبرد كنار اتوبان. اين طور نيست؟
هر حركتي به نظر من يك رويه مسخره و خنده دار هم دارد. هنگام كار در عرصه تيزر هم اين رويه طنز آميز را هم مي ديدم. اين به ديدگاهم مربوط مي شود كه در هر چيزي تمسخر را حس مي كنم.
• گفتيد لايه مسخره همه چيز را مي بينيد؟
بله
• لايه مسخره گفت وگوي ما چيست؟
در گفت وگوي من و شما بايد فكر كنم ولي آنچه مسلم است در همين جلسه گفت وگو كه مي خواهيم به نتيجه اي مشترك برسيم، هر دو سعي در اثبات خودمان داريم. در حالي كه در همين لحظه ما مشغول چنين ارتباطي هستيم، سينما به همفكري و تعامل ما نياز دارد تا بتوانيم حضور سينما را به شكل واقعي خودش برگردانيم. در حالي كه منيت من و شما مانع مي شود كه با صداقت و خلوص به اين تعامل برسيم. اگر بخواهيم همين را پردازش كنيم مي رسيم به جايي كه در حالي كه ما مشغول خودمان هستيم نفر سوم سينما را براي خودش مي زند و مي برد. محكوم كردن من نوعي و سينماي ايران زمينه سوءاستفاده ديگري را فراهم مي كند.
• شما كه از اين گفت وگو حس محكوم شدن را نداشتيد؟ چون قصد ما هم چنين چيزي نبود.
نتيجه مصاحبه معمولاً بعداز مكتوب شدن مشخص مي شود. ما كه با نيت كمك به سينما فيلم ساخته ايم. فيلم اولي هم هستيم، هيچ ارتباطي هم با كسي نداشته ايم، نه دستياري كرده ام و نه كار مطبوعاتي و نه آقازاده اي كه سفارشم را بكنند.
• حالا بعداً معلوم نشود كه يكي از اين كمك حال ها را داشته ايد؟
(مي خندد) واقعاً اين طور نيست.
• به هر تقدير اين گفت وگو برخلاف نظر شما در جايگاه خود كاملاً موثر است، هيچ ارتباطي هم به سودجويي نفر سوم ندارد. حداقل تأثيرش ثبت وقايعي است از تاريخ سينماي ايران و مكتوب شدن تجربيات. اتفاقي كه اگر از ابتداي سينماي ايران رخ مي داد ما امروز در پله ديگري ايستاده بوديم.
اين ديدگاه خيلي خوب است، اما هميشه نتيجه دلخواه به دست نمي آيد، هر يك از ما جزئي از يك كل هستيم تنها با نگاه به آن كل مي توانيم خودمان را معني كنيم. اگر من ۱۵ سال پيش وارد سينما مي شدم قطعاً فيلم هاي جشنواره اي مي ساختم. اما الان احساس تعهد و وظيفه مي كنم فيلمي بسازم كه تماشاگر را با سينما آشتي دهد. ما ابتدا بايدسينماي ورشكسته ايران را نجات دهيم. بعد به فكر جهاني شدن باشيم، توجه كنيد. اين قدر مسخره شده ايم كه دستمزد سه روز آقاي سيلوستراستالونه بازيگر دست سوم آمريكايي را مي دهند و سينماي ايران را مي خرند بعد هم تعطيلش مي كنند. مگر سينماي ايران چقدر ظرفيت توليد دارد. تمام فيلم  هاي سفارشي بعد از پايان توليد بسته بندي مي شود و از كشور خارج مي شود. دو فيلم را مي خرند و دو فيلم هم مي سازند و تعدادي هم كه ساخته اند روي دستشان مانده كه دولت پولش را مي دهد. در ميان اين همه ده فيلم ساخته مي شود كه معلوم نيست مي تواند تأثيري بر اين سينما بگذارد يا نه.
• ولي هر يك از اينها در جاي خودش اهميت بالايي دارد. اين را براي شما مي گويم كه از اين پس به دفعات پاي ميز مصاحبه خواهيم نشست مواظب باشيد دچار همان شكسته نفسي مخرب معمول نشويد و همواره درباره تجربيات خود صحبت كنيد تا ديگران از آن بهره ببرند.
بله من هم معتقدم اين جمله كه «مگر من كي هستم؟» بدترين شكل شهرت طلبي و هواي نفس است همان طور كه در فيلم مي بينيد بدترين شكل و مخوف ترين نوع خود محوري است. اين انتقاد از بخش نادرست فرهنگ ايراني است. يك ظاهر رياكارانه داشته باشيم ولي در عمل مخوف ترين شياطين در وجودمان باشد كه هم خودمان را تخريب كنيم و هم جامعه را.
• ايستگاهتان در سينما چيست؟ ژانر مورد علاقه تان كدام است؟
من معتقدم حرف مرد ۵ تاست هر مردي هر روز بايد حرف عوض كند. من هرچه امروز بگويم و بعداً خلافش عمل كنم به نوعي خودم را خراب كرده ام. آدم ها در شرايط تغيير مي كنند.
• خواستگاهتان چيست، جدا از شرايط؟
بيشتر دوست دارم با مخاطب ارتباط برقرار كنم. بيشترين لذت را از تماشاي سالن سينماي پر از جمعيت مي برم.

يكديگر را دوست  بداريد اما از عشق قيدوبند نسازيد
... مرز زندگي
عباس  باباصفري 
000525.jpg

كارشناس  ارشد مشاوره 
مسائل  و مشكلات  روحي  ـ رواني  كودكان و نوجوانان  و همچنين  بزرگسالان  رانمي توان  بدون  در نظر گرفتن  سيستمي  كه در آن  زندگي  مي كنند، در نظر داشت .
هر خانواده  زيرمنظومه هاي  خاصي  دارد كه در واقع  اعضاي  تشكيل دهنده  آن زيرمنظومه هاي  خانواده  به  شمار مي روند.خانواده  وظايف  خود را از طريق زيرمنظومه هاي  خود متمايز و اجرا مي كند.
جفت هايي  از قبيل  زن  و شوهر، پدر و مادر،فرزندان ، پدربزرگ  و مادربزرگ ، مادر وفرزند و پدر و فرزند مي توانند زيرمنظومه باشد و هر كدام  از اعضاي  خانواده  وزيرمنظومه ها مرز مشخصي  دارند.
مرزهاي  يك  زيرمنظومه  عبارت  از مقرراتي است  كه  معين  مي كند چه  كساني  و چگونه جزء اين  زيرمنظومه  هستند. مرز روابط يك فرد برگرفته  از وظايفي  است  كه  مربوط به  آن شخص  مي شود و همچنين  حقوقي  كه  به  اوتعلق  دارد. به  گفته  «مورينو» انسان  در گروه  وجمع  متولد مي شود، رشد مي كند، غمگين و يا شاد مي شود. در گروه  بيمار و در گروه نيز درمان  مي شود. طبق  اين  نظر گروه  ياسيستم  خانواده  به  وجودآورنده  مشكل  براي فرد است . البته  فرد، خود يكي  از اعضاي  اين مجموعه  است  و تا زماني  كه  سيستم  درمان نشود، فرد نيز درمان  نخواهد شد.
براي  آشنايي  بيشتر با سيستم  خانواده  به توضيح  موارد زير مي پردازيم :
۱ـ زيرمنظومه  پدربزرگ  و مادربزرگ 
زيرمنظومه  پدربزرگ  و مادربزرگ  بازيرمنظومه  پدر و همچنين  فرزندان  مرزمشتركي  دارد. پدربزرگ  و مادربزرگ  ممكن است  ضوابط مرز زيرمنظومه  خود رارعايت  نكنند و در مشكلات  فرزند يا پدر ومادر نقش  ايفا كنند. مادر يا پدري  كه  درجلسات  آموزش  خانواده  يا با استفاده  ازروش هاي  ديگر نحوه  برخورد با فرزند راآموزش  ديده ، ممكن  است  هنگام  اجراي روش  تربيتي  خود با دخالت  و حمايت هاي نادرست  مادربزرگ  يا پدربزرگ  مواجه  شود.اين  گونه  حمايت ها و دخالت ها مي تواندجايگاه  ونقش  والدين  را كم  اثر يا بي اثر كند.
در برخي  موارد ممكن  است  والدين  تحت تاثير راهنمايي هاي  اشتباه  و تحريكات  پدرو مادر خود قرار بگيرند و درگيري هايي  رادرون  سيستم  خود ايجاد كنند كه  اين  گونه درگيري ها تاثيرات  نامطلوب  خود را برفرزندان  خواهد گذاشت . در اينجا نياز است والدين  و همچنين  بزرگ ترها بين  احترام  وشأن  و منزلت  والدين  و دخالت  تفاوت قائل  شوند و در جايي  كه  تشخيص  دخالت مي دهند از فرد دخالت كننده  يادخالت كنندگان  بخواهند تا در امور مربوط به  آنها دخالت  نكنند و اجازه  دهند تا والدين در خصوص  مسائل  مربوط به  خود وفرزندانشان  شخصا تصميم  بگيرند.
شايان  ذكر است  زيرمنظومه  والدين  در اين مورد اشكال  دارد و در واقع  خود اجازه دخالت  را به  بزرگ ترها داده اند. اغلب  امكان بروز اين  گونه  مشكلات  در خانواده هايي  كه با بزرگ ترها و ديگر اعضاي  فاميل  در يك مكان  مشترك  زندگي  مي كنند، بيشتر است .
۲ـ زيرمنظومه  زن  و شوهر
اين  زيرمنظومه  مي تواند پناهگاه  يا مفري براي  فشارهاي  جهان  خارج  باشد. در اين زيرمنظومه  زن  و شوهر مي توانند وجوه خلاق ، ولي  نهفته  همسر خود را فعال  كنند.
زن  و شوهر مي توانند در هر چه  بهتر كردن شرايط خانه  يا وضعيت  همسر خود اصراربه  نجات  او كنند و با اين  كار مانع  كسب صلاحيت  و توانايي  او شوند و به  جاي پذيرش  همسر خود به  همان  صورتي  كه هست ، انتظارات  تازه اي  را به  او تحميل  واو را متكي  به  خود كنند و يا نقش  مادر ياپدر را براي  همسر خود داشته  باشند. ممكن است  يك  فرد طوري  از همسر خود حمايت كند كه  او را از پويايي  و تحرك  باز دارد، البته اين  يك  مسئله  دوجانبه  است ، يعني  طرف مقابل  هم  با مهارت  زياد حمايت  غير لازم همسر خود را برمي انگيزد.
برخي  از همسران  تصميم گيري ها و وظايف مربوط به  همسر خود را انجام  مي دهند. به عبارت  ديگر مرز بين  يكديگر را رعايت نمي كنند، چون  احساس  مي كنند طرف مقابل  در انجام  اين  گونه  كارها ناتوان  و ياسهل انگار است ، اما بايد در نظر داشت  تازماني  كه  با چنين  احساسي  با همسر خودبرخورد كنند، نمي توانند او را توانا بيابند،بلكه  بايد باور داشته  باشند همسرشان مي تواند وظايف  مربوط به  خود را انجام دهد. از سوي  ديگر انجام  وظايف  مربوط به ديگري  از لحاظ روحي  مي تواندآسيب هايي  را به  طرفين  وارد سازد.«ويرجينيا ستير»، جملات  زيبايي  را از قول «جبران  خليل  جبران » در مورد رعايت  مرزهمسران  نقل  مي كند:
بگذاريد در همان  حال  كه  با هم  هستيداندكي  از هم  جدا باشيد.
بگذاريد بادهاي  بهشتي  در بين  شما به  رقص بپردازند.
يكديگر را دوست  بداريد، اما از عشق  قيد وبند نسازيد، بلكه  بگذاريد عشق  چون دريايي  در ميان  كرانه هاي  روح  شما درحركت  باشد.
جام  يكديگر را پر كنيد اما از يك  جام ننوشيد. از نان  خود به  يكديگر بدهيد، اما ازيك  قرص  نان  مخوريد.
با يكديگر بخوانيد و برقصيد و شادماني كنيد، اما بگذاريد هر يك  از شما تنها باشد؛ همچون  تارهاي  عود كه  از يكديگر جداهستند، اما با نواختن  يك  آهنگ  موسيقي  به ارتعاش  در مي آيند.
به  يكديگر دل  بدهيد، اما دل هاي  يكديگر رادر تصرف  خود نگاه  مداريد، زيرا فقط دست هاي  زندگي  هستند كه  مي تواننددل هاي  شما را نگاه  دارند.
با يكديگر برپا ايستيد، اما بيش  از حد به يكديگر نزديك  مباشيد، زيرا ستون هاي معبد نيز جدا از يكديگر برپا ايستاده اند ودرخت  بلوط و درخت  سرو نيز در سايه يكديگر رشد نمي كنند.
000535.jpg

برخي  از زن  و شوهرها وقتي  صاحب  فرزندمي شوند، تا حدود زيادي  وظايف زيرمنظومه  زن  و شوهري  را فراموش مي كنند و توجه  خود را بيشتر به  فرزندشان معطوف  مي سازند و از همسر خود غافل مي مانند.
تفكيك  اتاق  زن  و شوهر از بقيه  و بسته بودن  در اتاق  زن  و شوهر، همچنين  هفته اي يا ماهي  يك  شب  بدون  بچه ها بيرون  رفتن از نشانه هاي  رعايت  ضوابط مرز بين همسران  و فرزندان  است . بعضي  از زوج هاحتي  خودشان  را نيز فراموش  كرده اند و همه تلاش  و زحمات  را فقط به  خاطرفرزندانشان  انجام  مي دهند و هيچ  وقت زماني  را به  خودشان  اختصاص  نمي دهند.
گاهي  مراجعاني  داشته ام  كه  حتي  حاضر به خريد يك  بستني  براي  خودشان  نبوده  و آن را ظلم  و خيانتي  به  فرزندانشان  مي دانستند،اما بعضي  نيز در اين  كار افراط كرده  و بيش  ازحد به  فكر خودشان  بوده اند.
۳ـ زيرمنظومه  والدين 
در يك  خانواده  سالم ، زيرمنظومه  زن  وشوهري  بايد وظيفه  تربيت  كودك  را بدون رها كردن  حمايت  متقابل  از يكديگر انجام دهد و مرز بين  والدين  و فرزند بايد طوري ترسيم  شود كه  به  فرزند امكان  داشتن ارتباطي  دوستانه  و صميمي  را به  طورتوأمان  بدهد و در عين  حال  او را از داخل شدن  در محدوده اي  كه  مربوط به  حريم  پدرو مادر است  برحذر دارد. در بعضي خانواده ها، خواه  ناخواه  كودك  به  مسائل زيرمنظومه  زن  و شوهري  كشانده  مي شود وممكن  است  واسطه  و پيام رسان  بين  زن  وشوهر باشد و يا به  عنوان  قرباني  و سپر بلادر مشكلات  في مابين  همسران  از او استفاده شود.
برخي  زوج ها به  عنوان  يك  گروه  دو نفري خوب  عمل  مي كنند، اما نمي توانند درتعامل  گروه  سه  نفري  (پدر و مادر و فرزند)ارتباط مطلوبي  داشته  باشند. به  قول ويرجينيا ستير، نخستين  بحران ، بحران انعقاد نطفه ، حاملگي  و تولد (خصوصابراي  برخي  خانواده ها) است .
تربيت  فرزند شايد مشكل ترين  كار در دنياباشد. يك  ضرب المثل  آفريقايي  مي گويد: «تربيت  يك  كودك  توان  يك  قبيله  رامي طلبد.»
اداي  وظايف  پدر و مادري  بسيار دشوار است  و كمتر كسي  است  كه  اين  وظايف  رادر حد رضايت  كامل  خود انجام  دهد، هيچ كس  هم  بدون  لطمه  آن  را پشت  سر نگذاشته و شايد رعايت  كامل  آن  نيز غيرممكن  باشد.در جامعه  و جهاني  كه  به  سرعت  رو به پيشرفت  و تحول  و شكاف  بين  دو نسل  هرروز بيشتر مي شود دشواري  اداي  وظايف والدين  بيشتر شده  است . عده اي  از پدر ومادرها مايلند فرزندانشان  را با همان روش هايي  كه  خود تربيت  شده اند، تربيت كنند، اما از تطبيق  خود با شرايط جديدناتوان  هستند و به  همان  ميزان  تطبيق نداشتن  با شرايط جديد، با فرزندشان خصوصا نوجوانان  دچار تعارض  و درگيري هستند.
امام  علي (ع ) در اين  خصوص  مي فرمايند: «كودكان  خود را براي  زماني  غير از روزگارخويش  پرورش  دهيد، چرا كه  آنان  درروزگاري  كه  با دوران  شما متفاوت  است  به وجود آمده اند.» جبران  خليل  جبران  نيز دراين  مورد جملاتي  دارد:
فرزندان  شما، فرزندان  شما نيستند. آنها به واسطه  شما پديد مي آيند، اما نه  از شما، وبا آنكه  با شما هستند، از آن  شما نيستند.
شما مي توانيد مهر خود را به  آنها بدهيد، امانه  انديشه هاي  خود را، زيرا كه  آنهاانديشه هاي  خود را دارند. شما مي توانيد تن آنها را در خانه  نگاه  داريد، اما نه  روحشان  را،زيرا كه  روح  آنها در خانه  فرداست  كه  شما رابه  آن  راه  نيست ، حتي  در خواب . شمامي توانيد بكوشيد تا مانند آنها باشيد، امامكوشيد تا آنها را مانند خود سازيد.زيرا كه  زندگي  واپس  نمي رود و در بندديروز نمي ماند.
اداي  وظايف  والديني  متناسب  با سن فرزندان ، تغيير مي كند. بايد با هر كدام  ازفرزندان  متناسب  با سن  او رفتار كرد. محبت و ارتباط عاطفي ، انتظارات  و راهنمايي كردن  و ديگر موارد بايد با سن  فرزندهمخواني  داشته  باشد. به  عنوان  مشاور دربرخي  جلسات  مشاوره  به  صورت  استعاره از والدين  مي خواهم  تصور بزرگي  ازشناسنامه  فرزندان  خود را در جايي  كه  قابل رؤيت  باشد، نصب  و متناسب  با سن  هركدام  از آنها رفتار كنند.
بعضي  از والدين ، با يك  دانش آموز هماننديك  كودك  نوپا رفتار مي كنند و اجازه  بزرگ شدن  را به  فرزند خود نمي دهند. از دادن مسئوليت  به  او پرهيز مي كنند و به  جاي  اوتصميم  مي گيرند.
غذا خوردن ، درس  خواندن ، خوابيدن ، انجام فرايض  ديني ، رفت  و آمد با دوستان  و... اورا تحت  كنترل  و نظارت  بيش  از حد خودمي گيرند و اجازه  انتخاب  به  او نمي دهند. دراين  شرايط مشكل  به  وجود مي آيد و فرزندكه  تاكنون  مسئوليتي  را بر دوش  خوداحساس  نكرده ، حتي  نگران  رفتارهاي  خودنيز نخواهد بود. اما در صورتي  كه  متناسب با سن  فرزندان  مسئوليت  كارهايشان  به خودشان  واگذار شود، خانواده  كمتر بامشكلات  رفتاري  آنان  روبه رو خواهد شد.در اينجا ذكر اين  نكته  لازم  است  كه  والدين براي  آنكه  در وظايف  خود موفق  باشندهمواره  بايد از اقتدار لازم  برخوردار باشند،اما اين  مهم  در صورتي  محقق  مي شود كه والدين  حمايت  لازم  را از يكديگر داشته باشند.
ممكن  است  يكي  از والدين  به  جاي حمايت  كامل  از همسر خود از زيرمنظومه والدين  خارج  شود و با فرزند خود عليه همسرش  جبهه  متحدي  را تشكيل  دهد،البته  اين  مسئله  دوجانبه  است ، يعني  همسربعضا به  صورتي  رفتار كرده  كه  موجب  شده طرف  مقابل  از زيرمنظومه  والدين  خارج  وبا فرزند خود متحد شود. در بعضي  ازخانواده ها فرزند به  جاي  يكي  از همسران  كه كنار گذاشته  شده  و منزوي  است ، قرارمي گيرد و وظايف  او را انجام  مي دهد. به عهده  گرفتن  بسياري  از مسئوليت هاي  يكي از والدين  توسط فرزند مي تواند فشار زيادي را بر آن  فرزند وارد و او را دچار آسيب  سازد.در شرايطي  كه  به  ناچار مسئوليتي  كه  مربوط به  والدين  است  ـ مانند سرپرستي  ونگهداري  از كودكان  يا فرزندان  ديگر ـ به يكي  از فرزندان  واگذار شود، بايد اختيارلازم  به  آن  فرزند داده  شود و اين  مسئوليت نيز به  صورت  موقت  و كوتاه  باشد.
۴ـ زيرمنظومه  فرزندان 
بچه ها در اين  زيرمنظومه  ارتباط با همسالان را آزمايش  مي كنند و در اين  موقعيت حمايت ، انزوا و بداقبالي  را تجربه  مي كنندو مي آموزند چه  طور با يكديگر مذاكره ،همكاري  و رقابت  كنند و ياد مي گيرندچگونه  دوست  و متحد باشند و چه  طور باحفظ آبرو تسليم  شوند.
برخي  بچه ها در محيط مدرسه  و بيرون  ازخانه  درگيري ها و مشكلاتي  در ارتباط باديگر همسالان  خود پيدا مي كنند، كه  در اين هنگام  والدين  بايد اجازه  دهند آنها،خودشان  مشكل  را حل  كنند و از ارائه راه حل  حتي الامكان  بپرهيزند.
در واقع  وظيفه  والدين  اين  است  كه  در عين اينكه  فرزند خود را تنها نمي گذارند، هنگام بروز مشكل  راهنماي  او نيز هستند و بدين ترتيب  موقع  مناسب  با سؤالاتي  از قبيل «الان  كه  اين  مشكل  پيش  آمده ، چگونه مي تواني  با آن  برخورد كني ؟ چه  راه هاي ديگري  وجود دارد؟ اگر يكي  از دوستانت  باچنين  مشكلي  روبه رو شود، چه راهنمايي اي  به  او مي كني ؟» او را خلاق  باربياورند.
مسلما فرزندي  كه  اين  چنين  تربيت  مي شوددر بزرگسالي  نيز براي  حل  مشكلات  خودمي تواند چاره انديشي  كند و راه حل  ارائه دهد. چنين  فردي  را مشكلات  نمي تواند ازپاي  در آورد، چون  مي داند كه  زندگي  همراه با سختي ، شكست  و مشكلات  است  و قبلانيز ياد گرفته  كه  چگونه  بر مشكلات  پيش روي  خود غلبه  كند.
در خصوص  درگيري  فرزندان  در منزل  نيزتوصيه  به  رعايت  مرز زيرمنظومه  والدين  وفرزندان  و دخالت  نكردن  والدين  است . امادر صورتي  كه  درگيري  آنها به  صورت  فيزيكي است ، آنها را از يكديگر جدا و براي  آنان مشخص  كنند كه  والدين  از درگيري  فيزيكي ناخشنود هستند، برخي  از فرزندان  هنگام درگيري  خواهان  داوري  و دخالت  والدين هستند و اغلب  داوري  و اعلام  نظر والدين موجب  ناراحتي  و كينه توزي  يكي  از طرفين مي شود. مي توان  از آنان  خواست  تا خود بامذاكره  مشكلاتشان  را حل  و نتيجه  را درصورتي  كه  مايلند، به  والدين  گزارش  كنند.
يكي  از نشانه هاي  خانواده  سالم  آن  است  كه هر زيرمنظومه  و يا هر دو نفري  كه  با هم مشكل  دارند بدون  مداخله  ديگران  بتواننددرباره  مشكلات  خود با يكديگر گفت وگوكنند. در صورتي  كه  اين  احتمال  وجودداشته  باشد كه  اين  گفت وگو به  ناراحتي  ودرگيري  منجر شود بهتر است ، گفت وگو درمكاني  كه  احتمال  بلند شدن  سر و صدا كمتراست ، صورت  گيرد. البته  نكته  ديگر در اين خصوص  آن  است  كه  دو طرف  بايد ازآمادگي  روحي  لازم  نيز برخوردار باشند.
به  هر حال  زيرمنظومه هاي  متعددي مي تواند در سيستم  هر خانواده  وجود داشته باشد كه  هر كدام  وظايفي  دارند. افراد متعلق به  هر كدام  از زيرمنظومه ها نيز بايد ازدخالت  در زيرمنظومه هاي  ديگر خودداري كند و اجازه  دخالت  به  ديگران  ندهد. در يك خانواده  سالم  مرزها مشخص  و واضح  است و هر كس  حد و حدود خود را مي داند وسعي  در رعايت  آنها مي كند.
با اين  كلام  خداوند سخن  را به  پايان  مي بريم كه : «و تلك  حدود الله  و من  يتعد حدود الله فقد ظلم  نفسه » اينها حدود خداوند است  وهر كه  از آن  تجاوز كند به  خود ستم  كرده است  (سوره  طلاق  آيه  ۱).

كارگردان ۱۴ ساله ايراني نامزد جايزه ونيز شد
فيلمي كه توسط حنا مخلباف كارگردان ۱۴ ساله ايراني ساخته شد نامزد دريافت يكي از جوايز اصلي جشنواره امسال فيلم ونيز است.
به گزارش بي بي سي لذت ديوانگي نخستين فيلم كامل حنا، براي دريافت جايزه ۱۰۰ هزار يورويي بهترين اثر اول يك كارگردان در جشنواره ونيز وارد رقابت شده است.
اين فيلم مستند، سميرا مخملباف، خواهر حنا را به هنگام ساخت فيلمي در افغانستان به تصوير مي كشد و براي شركت در هفته منتقدان جشنواره انتخاب شده است.
حنا مخملباف نخستين فيلم كوتاه خود زماني ساخت كه تنها ۸ سال داشت. آن فيلم در جشنواره لوكارنو به نمايش درآمد.
او دو سال بعد در فيلم سيب ساخته سميرا مخملباف نقش دستيار توليدكننده را به عهده داشت.
موضوع فيلم لذت ديوانگي فرآيند توليد فيلم پنج عصر، اثر بعدي سميرا است كه در رقابت هاي جشنواره فيلم كن شركت داشت.
اما سميرا گفته است كه لذت ديوانگي از هر دو فيلم پنج عصر و قندهار بهتر است.
قندهار يك فيلم هنري موفق در سطح بين المللي است كه توسط پدر آنها، محسن مخملباف كارگرداني شده است.
گفته مي شود موفقيت فيلم حنا ناشي از اين واقعيت است كه او توانسته است با يك دوربين ديجيتال به تنهايي در شهر بگردد، هرچند بنابه گزارش ها يكبار در آستانه ربوده شدن قرار گرفت.

پشت  همه  حرف ها
000595.jpg
حسن  محمودي 
طاهره  علوي  متولد سال  ۱۳۴۲ تهران  بامجموعه  قصه  كوتاه  «زن  در باد» در سال ۱۳۷۷ حضور خود را به  عنوان  يك قصه نويس  با دغدغه هاي  مربوط به  زندگي زنان  طبقه  متوسط به  تثبيت  مي رساند. اين مجموعه  كه  در برگيرنده  ۹ قصه  كوتاه  است در سال  ۱۳۸۱ نيز از سوي  نشر گيو تجديدچاپ  مي شود.
«ايستگاه » ،«شمارش »، «پايان  ماجراي  خانم و آقاي  گول »، «يك  اتفاق  براي  خانم  آ»، «باهمان  لبخند كج »، «يك  زن ، يك  آينه »، «زن در باد»، «گم  شدن  يك  زن  متوسط» و «گور به گور» قصه هاي  اين  مجموعه اند كه  در آنها،زن  يا مرد تنهايي  در جستجوي  ديگري  ياخود روايت  مي شود.
ساختار قصه ها اغلب  به  گونه اي  شكل مي گيرد كه  راوي  از خلال  پرسه  در احوالات خود بتواند با وضعيت  قرار گرفته  در آن ،بخشي  از وجود پنهان  شده اش  را افشا كند.در قصه  «زن  در باد» راوي  زني  است  كه مي كوشد با تامين  مالي  مردي  ديگر اين امكان  را به  وجود بياورد تا تصويري  ماندگاراز زني  در باد خلق  كند. زن  با پنهان كاري هايش  مي كوشد تا اين  رابطه  را ازچشم  ديگران  مخفي  نگه  دارد، اما قدرت  وروحيه  اين  كار را ندارد و در نهايت  درساعت  مقرر قرار با مرد نقاش ، دختر پنج ساله اش  چنان  وضعيتي  را بوجود مي آوردكه  تمام  چشم ها متوجه  او مي شوند. در اين قصه  و ديگر قصه ها آدم ها، آينه هايي  هستنددر مقابل  خود كه  لودهنده  خواسته اي  مخفي شده اند، زنان  و مردان  اين  قصه  مدام مي كوشند تا در ديگري  بخش  دست  نيافته از زن  يا مرد ديگري  در زندگي شان  را پيداكنند.
«ايستگاه » وضعيت  بوجود آمده  بغرنجي است  كه  راوي  در ايستگاه  قطار شوهرش  راگم  مي كند و در اين  ميان  با مرد ديگري مواجه  مي شود كه  زنش  را گم  كرده  است .زنان  و مردان  قصه هاي  اين  مجموعه  گر چه با يكديگر هستند، زن  يا مرد آرماني زندگي شان  را در ديگري  مي يابند. اين  زنان  ومردان  با يكديگر غريبه اند و درموقعيت هاي  داستاني  بوجود آمده  به راحتي  همديگر را فراموش  مي كنند و به دنبال  جفت  آرماني  و خيالي  خود مي گردند.
موقعيت هاي  فراهم  آمده  از سوي  نويسنده براي  اشخاص  قصه ها الهام  گرفته  از لحظات مكاشفه  و خيال  وهم  آلود است . در «گم شدن  يك  زن  متوسط» راوي  كه  علاقه  زيادي به  صفحه  حوادث  روزنامه ها دارد، چشمش به  عكس  خود مي افتد. زير عكس ، آگهي  گم شدن  صاحب  آن  و شماره  تلفني  براي  اطلاع داده اند. زن  در كلنجار با اين  آگهي  به  مرور بامرد ديگري  آشنا مي شود كه  در واقع  صورت مرد آرماني  زن  است. زن  در كلنجار با خودمدتي  تلفني  با مرد حرف  مي زند و بعد هم قرارهاي  ملاقات  است  تا اينكه  تكراروضعيت  پيش  آمده  او را به  موقعيت  ديگري مي كشاند كه  باز همه  چيز به  يك  خاطره  بدل مي شود. راوي  كه  از وضعيت  تكراري  خودبا شوهري  متوسط به  ستوه  آمده  است  دردنياي  ذهني  خود موقعيت  مكاشفه اي ديگري  را پديد مي آورد تا با مرد ديگري آشنا شود.
«روزي  نيست  كه  چيز جالبي  براي  گفتن نداشته  باشد. يك  روز از جمع آوري  كمك براي  زلزله زده ها مي گويد، فردايش  از اتفاقي كه  در زندان  افتاده  و... خلاصه  اينكه زندگي اش  با زندگي  آدم هاي  معمولي  وكسالت  باري  مثل  ما فرق  دارد.»
در «گور به  گور» راوي  از پس  ساليان  دوري  ازخانه  و وطن  به  خانه  مادري  بر مي گردد،مادر قبل  از آمدن  او مرده  است  و راوي  باكنار نهادن  اشياء و نظم  خانه  مادر مي كوشدتا زندگي  خودش  را ادامه  دهد، شوهرمي كند و بچه دار مي شود، اما چندي  بعدگرفتار ياد مادر مي شود و زنده  شدن تدريجي  ياد و خاطره  مادر به  طرز عجيبي در زندگي اش  اخلال  ايجاد مي كند به  گونه اي كه  حضور و دخالت  مادر در زندگي  راوي  به موجودي  حقيقي  بدل  مي شود.
در اين  قصه ها زنان  و مردان  موجودات غريبه  و بيگانه اي  با همديگر هستند كه  درزندگي  مشترك  بي اعتنا به  يكديگر به  زندگي اجباري  و توهم آميز و سرد خود ادامه مي دهند. زنان  اين  قصه ها در لحظه اي  اززمان  متوقف  مي شوند و مي كوشند تا ازخلال  غرق  شدن  در خاطرات  گذشته  خود رابازيابند اما در اين  ميان  ديگري  را گم مي كنند.
«زن  در باد» مجموعه اي  از ايده هاي  بكري است  كه  در تجربه هاي  اوليه  نويسنده اش  ازساختار آن  چنان  قدرتمند و تأثيرگذاري برخوردار نشده  است .
«من  و هايدگر» مجموعه  دوم  طاهره  علوي در فاصله  يك  سال  بعد از «زن  در باد» درسال  ۱۳۷۸ به  چاپ  رسيد. اين  مجموعه  دربرگيرنده  قصه هاي  «من  و هايدگر»، «چاي سبز»، «پشت  همه  حرف ها»، «تفاهم » و«عصر پنجشنبه » است . نويسنده  در اين مجموعه  با ترسيم  برش هايي  كوتاه  اززندگي  آدم هاي  داستان ها بر جزئيات  روابط زناشويي  تأكيد دارد.
اگر زنان  در قصه هاي  مجموعه  «زن  در باد»لب  به  سكوت  بسته اند و در ذهن  و خيال خود به  دنبال  مرد آرماني  هستند، درقصه هاي  مجموعه  «من  و هايدگر» باپرحرفي هاي  لجوجانه  و سمج  آنها روبه روهستيم  كه  با بگو و مگويشان  بر سر اثبات حق  از دست  رفته  خود سرجنگ  دارند.
«من  و هايدگر» روايت  زني  است  كه  دراقتدار شوهرش  به  كنج  انزوا رانده  مي شود،زن  در ابتدا تلاش  دارد تا با حرف هايش  مردرا متقاعد كند تا در زندگي  سهمي  نيز به  اوبدهد، اما در نهايت  مجبور به  خانه نشيني مي شود. گفت وگوي  بين  راوي  با شوهرش حجم  عمده اي  از داستان  را در برمي گيرد.زنان  اين  قصه ها با صراحت  و لجاجت  دربرابر مردان  مي ايستند، اما در نهايت  از آنهارودست  مي خورند.
قصه هاي  مجموعه  «من  و هايدگر» علاوه برآن  كه  از تنوع  موضوعي  بيشتري  نسبت  به مجموعه  «زن  در باد» برخوردار است ،همچنين  تلاشي  از سوي  نويسنده  براي تجربه  ساختارهاي  متفاوت  است . در «پشت همه  حرف ها» نويسنده  با كنار هم چيدن چند برش  جداگانه  از زندگي  آدم ها در ابتدا ودر نهايت  با قرار دادن  آنها در يك  موقعيت واحد كوشيده  است  تا ساختاري  درخورموضوع  و ماجراي  داستان  شكل  دهد. درموقعيت  اول ، شهين  در يك  روز صبح  به تصوير كشيده  مي شود كه  بايد علاوه  برآماده  كردن  خود براي  روانه  اداره  شدن ،شوهر و پسرش  را نيز سروسامان دهد.شوهر او مردي  است  دست  و پا چلفتي كه  در قبال  مسايل  خانه  حاضر نيست مسئوليتي  را به  گردن  بگيرد. در موقعيت دوم ، سهيلا در يك  روز صبح  عازم  اداره است  و مجبور است  تا خرده فرمايشات شوهرش  را موبه مو اجرا كند و در نهايت  نيزخود را از خانه  بيرون  مي اندازد تا زودتر ازشر دستورات  مرد مانده  در خانه  نجات  دهد. در موقعيت  سوم ، مرضيه  در يك  روزصبح  قبل  از خارج  شدن  از خانه  مجبوراست  با شوهرش  بر سر چگونگي  زندگي  ورفتار دو دختر او از زن  سابقش  بگوومگوكند. مرضيه  نيز به  مانند شهين  و سهيلا بايدتمام  امور  خانه  را رتق  و فتق  كند و بعدروانه  اداره  شود.
در موقعيت  چهارم  همين  زن ها در اداره حضور دارند. هركدام  از اين ها براي  خوداعجوبه اي  هستند و روي  ديگر سكه شان شرح  داده  مي شود. موقعيت  چهارم  از خلال خاطره هاي  راوي  شكل  مي گيرد كه  به  جهت فعاليت هاي  سياسي  در زندان  به  سر مي برند.زمان  ماجرا مربوط به  سال هاي  اول  انقلاب و دستگيري هاي  خياباني  است . اماتصويري  كه  از زندگي  زنان  به  دست  داده مي شود گويي  مربوط به  سال هاي  بعد است كه  هر كدام  از اين  زنان  پر شر و شور چگونه در زندگي  زناشويي  تحليل  رفته اند و به خدمت  مردان  گمارده  شده اند.
«عصر پنجشنبه » قصه  قابل  تأملي  از طاهره علوي  است  كه  از ساختار قدرتمندي برخوردار است . راوي  در سطر نخست  بازگومي كند كه  آمده  است  تا به  دوستش  زهره ارجمند ماجراي  خيانت  شوهرش  را بگويد.حرف هاي  زنانه  مانع  از آن  مي شود كه  راوي مجال  بازگويي  ماجراي  خيانت  را بازگو كند،اما به  تدريج  درمي يابد كه  زن  نيز اگر پيش بيايد بدش  نمي آيد تا به  شوهرش  خيانت كند. در اين  ميان  دختر و پسر زهره  ارجمندنيز در نابساماني  رفتار پدر و مادر راه  و رسم خلافي  را از منظر راوي  در پيش  رو گرفته اند.
آدم هاي  قصه هاي  «من  و هايدگر» به  ويژه زنان ، رك  و پوست كنده  حرف هايشان  را برزبان  مي آورند و از چيزي  ابا ندارند، اما درنهايت  در عمل  كه  مي شود از مردان زندگي شان  رودست  مي خورند.

صحنه
قبله ام  يك  گل  سرخ  آماده  نمايش 
فيلم  كوتاه  و مستند (قبله ام  يك  گل  سرخ ...)آماده  نمايش  است . اين  فيلم  به  طريقه  دي وي  دي  و به  مدت  ۵۰:۱۳ توليد شده  است ،اين  فيلم  گذري  از تاريكي  به  روشنايي  وسفري  است  از آلودگي  به  پاكي  و يادي  سبزاز هنرمندان  هميشه  سبز سرزمين مان  ايران .
اين  فيلم  در كانون  فرهنگي  هنري  چهار سوتهيه  و توليد شده  است.  عوامل  اين  فيلم عبارتند از:
۱ - تهيه كننده : آرزو طلايي  راد. ۲ - مديرتوليد: مرضيه  كريمي  فرد. ۳ - نويسنده :عبدالرضا جمالي  فرد. ۴ - تصويربردار:عباس  عسگري . ۵ - تدوين  و صداگذاري :اميد طلايي  راد. ۶ - مشاور كارگردان :عبدالرضا جمالي  فرد. ۷ - كارگردان :اميرهادي  ملك  اسماعيلي . ۸ - موسيقي :گزيده اي  از آثار اساتيد موسيقي  ايران .
000500.jpg

ميهماني  مادربزرگ  براي  كودكان 
سري  دوم  سريال  «ميهمان  مادربزرگ » به كارگرداني  اميد فيضي  در حال  ساخت  است .قرار است  اين  سريال  از اوايل  مرداد ماه  سال جاري  از برنامه  كودك  و نوجوان  شبكه  دوم سيما پخش  شود.
سريال  ميهمان  مادربزرگ  به  صورت  نيمه موزيكال  ساخته  مي شود و تمام شخصيت ها در آن  با آواز حرف هايشان  را بيان مي كنند.در سري  جديد اين  سريال  شاهد حضورشخصيت هاي  جديدي  خواهيم  بود.
در سري  نخست  اين  مجموعه  كه  تابستان گذشته  پخش  شد يكي  از نوه هاي  مادربزرگ كه  دختر است  و مي خواهد نقاشي  كند درگيرماجراهاي  خاصي  مي شود.
اين  در حالي  است  كه  در سري  دوم  ميهمان مادربزرگ  نوه اي  ديگر براي  اجراي  موسيقي به  خانه  مادربزرگ  مي آيد و درگير اتفاقات مختلفي  مي شود.اميد فيضي  كه  تا كنون  ساخت  سريال «سنجد» و فيلم  «جوجه  اردك  من » را بر عهده داشته  است  اين  سريال  را در قالب  سيزده قسمت  ۵۲ دقيقه اي  در گروه  كودك  ونوجوان  شبكه  دو  سيما آماده  مي كند.

پرده  عشق  تدوين  مي شود
تدوين  سريال  «پرده  عشق » ساخته  جمال شورجه  به  تازگي  آغاز شده  است . مهرداد خوشبخت  كه  تدوين  اين  سريال  را برعهده  دارد گفت : مدت  دو روز است  كه تدوين  سريال  سيزده  قسمتي  پرده  عشق  راآغاز كرده ام . قرار است  از اين  سريال  يك فيلم  سينمايي  تدوين  كنم .سريال  پرده  عشق  توسط احمد ميرعلايي  درگروه  معارف  شبكه  دو سيما ساخته  شده است  و به  داستان  زندگي  استاد ابراهيم مهدوي ، هنرمندي  عارف  و نگارگر پرده هاي مذهبي  مي پردازد. او كه  از جانبازان شيميايي  جنگ  است ، در پي  وخامت حالش  براي  معالجه  و نيز شركت  درنمايشگاهي  در لندن  به  همراه  همسرش  كه عاشقانه  او را دوست  دارد عازم  انگلستان مي شود در لندن  براي  پسرش  صادق  كه دانشجوي  مقيم  انگلستان  است  حوادثي پيش  مي آيد .
انتشار شماره  جديد بولتن  «اخبار زنان »
چهارمين  شماره  بولتن  «اخبار زنان» حاوي اخبار و گزارش هاي  مربوط به  زنان  از سوي اداره  كل  اخبار داخلي  گردآوري  و منتشر شد.
گروه  اسناد و اطلاع  رساني  خبرگزاري جمهوري  اسلامي  اعلام  كرد اين  بولتن شامل  مطالبي  در مورد مشاور استاندار گلستان : اطلاع  رساني  حزب  بانوان  با ضعف روبه  روست ، طرح  «بازنگري  قانون  مدني  درزمينه  حقوق  زنان » تدوين  مي شود، نشريه آلماني  از اولين  زن  شهردار در ايران  خبر داد،زندگي  در كانون هاي  دسته  جمعي  از عوامل مهم  گرايش  زنان  به  اعتياد است ، يك آسيب شناس : آموزه هاي  گذشته  فرد، رفتارامروز او را مي سازد جهش  ژنتيكي  عامل چاقي  در كودكان  شناخته  شد، پوكي استخوان  هر دو جنس  را مبتلا مي كند،تجارت  زنان  در اروپا افزايش  چشمگيري يافته  است ، زنان  عراقي  اولين  گردهمايي خود را پس  از سقوط «صدام » برگزار كردند،اولين  نخست وزيرزن  در پرو انتخاب  شدو...است .

امكان  افزايش  عمر انسان  ۱۲۰ سال  يا بيشتر
دانشمندان  در همايش  سالانه  انجمن  «جهان آينده » در آمريكا اعلام  كردند پيشرفت هاي علمي  در آينده  انسان ها را قادر مي سازد ده ها سال  بيشتر از سقف  عمر طبيعي شان زنده  بمانند.
به  گزارش  خبرگزاري  رويترز از«سانفرانسيسكو» انجمن  «جهان  آينده »متشكل  از گروهي  از دانشمندان  است  كه آينده  بشريت  را از جنبه هاي  مختلف  بررسي مي  كنند.
در همايش  اخير اين  انجمن  «دونالاد لوريا»پروفسور دانشكده  پزشكي  دانشگاه «نيوجرسي » گفت  كه  پيشرفت  در دستكاري سلول ها و ژن ها و همچنين  گسترش  فناوري نانو در آينده  به  انسان ها كمك  مي كند تابيش  از گذشته  عمر كنند.
وي  افزود: آنچه  كه  تنها يك  دهه  قبل  يك «افسانه » تلقي  مي شد امروز به  واقعيت پيوسته  است . با توجه  به  پيشرفت  علوم ،حداكثر عمر انسان ها در آينده  از ۱۲۰ سال به  ۱۸۰ سال  افزايش  پيدا خواهد كرد.
اين  در حالي  است  كه  بسياري  از محققاني  كه در زمينه  افزايش  سن  و طول  عمر انسان هاداراي  تخصص  هستند ادعاهاي  دانشمندان انجمن  «جهان  آينده » را نمي پذيرند. اين محققان  عقيده  دارند بدن  انسان  طوري طراحي  شده  كه  امكان  دست  يافتن  به  عمربيش  از ۱۲۰ سال  برايش  ممكن  نيست  وحتي  زندگي  كردن  به  روش هاي  سالم  وبهداشتي  و كاهش  امراض  نيز نمي تواند مانع از بروز اختلال  در كاركرد مغز و برخي  ديگراز اندام هاي  بدن  انسان  در سنين  بالا شود.
به  گفته  «هاروي  كوهن » سرپرست  مركز«مطالعات  سن  و رشد انسان » در دانشگاه «ديوك »، هرگونه  افزايش  قابل  توجه  عمرانسان ها تنها با ايجاد تغييرات  ژنتيكي  درانسان ها به  منظور كاهش  ناتواني هاي  بدن  دراثر افزايش  سن ، ممكن  مي شود.

شبيه سازي  يك  ماموت 
دانشمندان  ژاپني  با استفاده  از نمونه  دي ان اي يك  ماموت  ماقبل  تاريخ ، اين  جانور را شبيه سازي  مي كنند.
روزنامه  گاردين  نوشت : دانشمندان  ژاپني پس  از ۶ سال  تحقيق  خود را براي شبيه سازي  يك  ماموت  ماقبل  تاريخ  ازروي  نمونه  دي ان اي  كشف  شده  اين  جانوردر سيبري  آماده  كرده اند.
محققان  دانشگاه هاي  كاگوشيما و كينكي  ومركز علوم  و فناوري  گيفو تحت  تأثيرشبيه سازي  گوسفندي  موسوم  به  دالي  دراسكاتلند و فيلم  پارك  ژوراسيك  كارجست وجو براي  يافتن  اسپرم  يا بافتي  ازبدن  ماموت ها را در سال  ۱۹۹۷ در توندرا آغاز كردند.
هدف  از اين  برنامه  تحقيقي  يافتن  نمونه اسپرم  ماموت ها و بارور كردن  يك  فيل  وايجاد دورگه  ماموت  فيل  بود. اما نمونه اسپرم  ماموت ها در كاوش  اين  محققان يافت  نشد.
دانشمندان  ژاپني  در آگوست  گذشته  به جمع آوري  نمونه هايي  از مغز استخوان ،ماهيچه  و پوست  بقاياي  ماموت هاي  كشف شده  در سيبري  پرداختند. اين  نمونه ها روزگذشته  در ژاپن  در اختيار اين  دانشمندان  قرارگرفت .
آنها اكنون  با يكسري  مراحل  دشوار روبه رو هستند. نخستين  مرحله  تأييد ارتباط اين نمونه ها با ماموت ها است . سپس  بررسي امكان  مجزا كردن  سري  كامل  كروموزم هاي اين  جانور خواهد بود.
مرحله  سوم  از اين كار تحقيقي  درهم  آميختن  تخمك  يكي  ازموجودات  هم خانواده  ماموت ها نظير فيل هابا دي ان اي  اين  موجود منقرض  شده  است  وچالش  نهايي  كاشت  سلول  جنيني  اوليه  دررحم  موجود ميزبان  خواهد بود.
چنانچه  كليه  اين  مراحل  طي  شوددانشمندان  ژاپني  با بزرگ ترين  چالش  در اين كار تحقيقي  روبه رو خواهند شد و آن نگهداشتن  تنها پستاندار عصر يخي  در جهان امروز است  كه  به  طور فزاينده  در حال  گرم شدن  است .

زندگي
گريز از افسردگي 
يكتا فراهاني 
تحقيقاتي  كه  در دانشگاه  گريفيث  استرالياانجام  شده ، نشان  مي دهد كه  پرداختن  به ورزش  و تمرينات  ذهني  مانند مراقبه ،مديتيشن  و يا يوگا مي تواند در آزادسازي سروتونين  در بدن  بسيار موثر باشد.
همچنين  اين  تحقيقات  حاكي  از آن  است  كه ورزش  كردن  مي تواند مانع  از بروز افسردگي شود و يا استرس ، اضطراب  و افسردگي  را ازانسان  دور سازد. در يكي  از دانشگاه هاي شمال  آمريكا، تحقيقات  وسيعي  روي عده اي  از افراد افسرده  انجام  شده  و نتيجه  آن حاكي  از اين  است  كه  اگر علاوه  بر استفاده  ازداروهاي  ضد افسردگي ، ورزش ، بدنسازي  وانجام  حركات  ايروبيك  نيز براي  بيمارتجويز شود، روند بهبود بيماري  بسيارسرعت  خواهد يافت . در اين  گروه  حدود ۶۰درصد افراد به  طرز معجزه آسايي  با پرداختن به  ورزش  و تمرينات  ذهني  در خصوص دست  يابي  به  ذهنيت  مثبت  و خلاق ، درمان شدند و حالات  افسردگي ، گوشه گيري  واضطراب  در آنان  از بين  رفت .
000530.jpg

ارتباط افسردگي  و نور خورشيد
تحقيقات  حاكي  از آن  است  كه  ميزان  آزادشدن  سروتونين  در بدن  ارتباط مستقيمي  باتغيير فصل  دارد. و اين  موضوع  نيز وابسته به  مدت  ميزان  تابش  اشعه  خورشيد است .اغلب  ميزان  سروتونين  در زمستان  كه  تابش نور خورشيد كمتر و روزها نيز كوتاه تراست كاهش  مي يايد. زيرا تابش  نورخورشيد باعث  توليد سروتونين  در بدن مي شود و اغلب  تجربه  كرده ايم  كه  اگر چندروز هوا ابري  باشد و تابش  نور خورشيدكمتر باشد دچار خمودگي  و كسالت خواهيم  شد. در اين  فصول  اكثرا به  افراد «نورتراپي » توصيه  مي شود.در برخي  كشورها مانند سوئد كه  بسياري  ازروزها نور آفتاب  وجود ندارد، مراكزي وجود دارد كه  افراد مي توانند قبل  از رفتن  به محل  كار به  آنجا بروند و در معرض  تابش نور مصنوعي  قرار بگيرند تا روزي  با نشاط را آغاز كنند.

ويتامين ها و مواد معدني  شفابخش 
از نظر شيميايي  دو شكل  ويتامين  و ماده معدني  يكسان  است . اما تاثير آنها بر روي انسان  يكسان  نيست .
متخصصان  عقيده  دارند كه  ويتامين هاي طبيعي  در بسياري  از موارد اثر بخش ترهستند. به  علاوه  ممكن  است  مصرف ويتامين  به  صورت  مصنوعي  (استفاده  ازدارو، تزريق  و...) در بسياري  از افراد باعث بروز حساسيت  شود.
ويتامين هاي  طبيعي  علاوه  بر خاصيت ويتاميني ، داراي  ساير موارد طبيعي  نيزهستند. براي  مثال  ويتامين  C موجود درميوه  گل  سرخ  داراي  ويتامين  C بيوفلاونوئيد و ساير عناصر شيميايي  است .ولي  در ويتامين  C مصنوعي  شما فقط اسيداسكوربيد ويتامين  C به  اضافه  مواد شيمياي لفاف  را دريافت  مي  كنيد.
دكتر ارل  ميندل ، روانشناس  و بيولوژيست معتقد است  كه  زندگي  مدرن  امروزي بسياري  از ويتامين ها و مواد معدني  ذخيره شده  در بدن  ما را نابود مي كند. براي  مثال مصرف  يك  عدد سيگار مي تواند ۲۵ تا۱۰۰ ميلي گرم  ويتامين  C را نابود كند. مصرف  بيش  از حد آسپيرين ، ويتامين  C را ازبدن  تخليه  مي كند و يا رژيم  غذايي  باپروتئين  بالا نياز بدن  را به  ويتامين  B6زيادمي كند و... متخصصان  مي گويند بسياري  ازدستورالعمل هاي  مصرف  ويتامين  و موادمعدني  اغلب  گمراه  كننده  هستند.
دكتر ميندل  اشاره  مي كند كه  ويتامين ها،قرص هاي  نيروبخش  و يا جايگزين  موادغذايي  نيستند به  عبارت  ديگر شمانمي توانيد ويتامين  بخوريد ولي  از خوردن مواد غذايي  خودداري  كنيد و انتظار داشته باشيد كه  سالم  نيز باقي  بمانيد. در واقع تضميني  وجود ندارد كه  هنگام  استفاده  ازقرص هاي  ويتامين  شما اصلا مريض نشويد، حتي  اگر اين  مواد را به  عنوان  مكمل استفاده  كنيد.البته  خطر ابتلا به  بيماري  را به  مقدار قابل توجهي  كاهش  مي دهند و احتمال  سالم باقي  ماندن  را نيز افزايش  مي دهند.

ويتامين ها
ويتامين ها مواد آلي  و گونه اي  از موادشيميايي  داراي  كربن  هستند كه  در موادغذايي  مختلف  وجود دارند. بدن  ما توانايي توليد ويتامين  را ندارد، بنابراين  ما به مقداري  ويتامين  آماده ، براي  سلامتي  كامل نياز داريم . به  اين  علت  است  كه  مكمل هاي غذايي  نقش  اساسي  و مهمي  در تغذيه  ايفامي كنند.
دانشمندان  ويتامين ها را به  دو دسته  محلول در آب  و محلول  در چربي  تقسيم  مي كنند.ويتامين هاي  محلول  در چربي  را مي توان  به مدت  طولاني  در بدن  ذخيره  كرده  ولي ويتامين هاي  محلول  در آب  را نمي توانيم  دربدن  ذخيره  كنيم .
ويتامين هاي  محلول  در چربي  عبارتند از D، A، E، K ويتامين هاي  محلول  در آب  نيزعبارتند از ويتامين هاي  B ، C.

نگاه
ابوالحسن  نجفي :ترجمه هاي  شازده  كوچولوبه  زبان  معيارنزديك  نيستند
هيچ  كدام  از چهار ترجمه  كتاب  شازده كوچولو نوشته  آنتوان  دوسنت  اگزوپري مراتب  زبان  را رعايت  نكرده اند. اگر چه  من سومين  مترجم  اين  كتاب  بودم . ابوالحسن نجفي  در نشست  نقد كتاب هاي  غيرتخيلي ،با بيان  اين  مطلب  گفت : مرتبه  زباني  كه  دراين  كتاب  به  كار رفته  زبان  «معيار» است  واصلا ادبي  نيست . بنابراين  بايد زبان  معيار راانتخاب  كرد و به  آن  لحن  شاعرانه  داد؛ درصورتي  كه  ترجمه  قاضي  (محمد) اديبانه است .
وي  كه  در جلسه  بررسي  تطبيقي  ترجمه هاي چندگانه  شازده  كوچولو در محل  خانه  كتاب سخن  مي گفت  در ارزيابي  ترجمه  احمدشاملو تصريح  كرد: ترجمه  شاملو افراط قاضي  را به  تفريط مي كشاند و براي  اينكه كتاب  از حالت  اديبانه  خارج  شود، لحن  راعاميانه  مي كند، عاميانه هايي  كه  بعضا كاملابي جا و بي معناست .
نجفي  در زمينه  پذيرش  ترجمه  كتاب  شازده كوچولو، رعايت  نشدن  مرتبه  زبان  و وجودغلط هايي  در ترجمه  را عنوان  و تأكيد كرد:هر مترجمي  قبل  از پرداختن  به  كار ترجمه  ـ بايد ـ مدتي  در كشوري  كه  اثرش  ترجمه مي شود سكني  گزيند، زيرا بسياري  ازكلمات  را نمي توان  و نبايد ترجمه  كلمه اي كرد؛ چه ، اصطلاحاتي  در هر زبان  وجوددارد كه  بايد به  آنها توجه  شود. به  گزارش خبرنگار ايسنا، در بخش  پرسش  و پاسخ  اين جلسه  هوشنگ  مرادي  كرماني  ـ نويسنده داستان هاي  مجيد ـ با حمايت  از ترجمه شاملو گفت : بچه هاي  امروز از زبان رنگارنگ  كوچه  و بازار در حال  فاصله  گرفتن هستند. به  نظر مي رسد ترجمه  شاملو تا حدزيادي  توانسته  است  اين  زبان  را حفظ كند ودر نگهداري  زبان  عاميانه  موفق  باشد.
ابوالحسن  نجفي  نيز در پاسخ  به  وي  گفت :البته  زبان  معيار نيز گستردگي هاي  خاص خود را دارد كه  بسياري  از آنها در حال فراموشي  است  و اگر مترجمي  ترجمه  كند،بايد با توجه  به  زبان  معيار اين  كار راعهده دار شود.

غلام  حيدري : ادبيات  خلاق  سينمايي دستاوردي  ندارد
در اين  سال ها، متاسفانه  شاهد افت  خلاقيت ادبي  هستيم  و به  نظر مي رسد كه دستاوردهاي  ادبيات  خلاق  و ادبيات سينمايي  در سال هاي  اخير چندان  چشمگيرنيست .
غلام  حيدري  ـ منتقد و نويسنده  سينما ـ درباره  عمده ترين  مسائل  و معضلات نشريات  تخصصي  سينمايي ، گفت : فعاليت در مطبوعات  (و تا آنجا كه  به  حيطه  ما يعني مطبوعات  سينمايي  ربط پيدا مي كند)گرفت ها و گيرها و مسائل  و مشكلات فراواني  دارد كه  من  فقط مايلم  به  يك  مورداز آنها و آن  هم  از زاويه اي  خاص  اشاره  كنم .
حيدري  افزود: خوشبختانه  شمار مجله هاي سينمايي  در اين  ملك  كم  نيستند و روي پيشخوان  روزنامه فروشي ها انواع  مجله هاي سينمايي  تخصصي  و غيرتخصصي  رامي توان ، به  مقدار فراوان ، ملاحظه  كرد،سراغ شان  رفت  يا نرفت  و به  طور پيگيرانتشارشان  را دنبال  كرد يا نكرد. به  نظر من گير اول  و مهم ترين  آنها در خود اين  نشريات و گردانندگان  اصلي  آنها است ، كه  اغلب شان رغبت  چنداني  در مخاطبانشان  براي  دنبال كردن  مجله  يا مطالب  نويسندگان  فعال  آن برنمي انگيزند. در چند سال  اخير با گسترش منابع  «اينترنتي » و دسترسي  به  انواع  مقاله هاو مطالب  روز خارجي ، و حضور انبوه شيفتگان  جوان  سينما كه  به  يكي  دو زبان خارجي  هم  مسلط هستند ـ باب  ترجمه  وتلخيص  مطالب  خارجي  چنان  گشوده  شده ،كه  متاسفانه  كمتر شاهد مطالب  تحليلي تأليفي  و خلاق  ـ كه  مي توان  آنها را «ادبيات خلاق  سينمايي » اطلاق  كرد ـ درباره سينماي  ايران  و جهان ، و ابعاد گوناگون  آن هستيم . بايد به  ياد داشته  باشيم  كه  ادبيات كهن  و قديم  ايران ، ادبيات  خلاق  و تأليفي بود، و بحق  نام  «ادبيات » برازنده  آن  بود؛ امااز اوايل  قرن  شمسي  حاضر با رواج  سنت ترجمه ، جاي  ادبيات  خلاق  تا حدود زيادي گرفته  شد. به  عنوان  مثال  اگر شعراي  كهن ايران  (مثل  سعدي ، حافظ، فردوسي ،مولوي  و امثال  اينها) بيش  از نيمي  از شعرقديم  جهان  را سروده  بودند و نام  خود را به عنوان  مروجان  ادبيات  خلاق  جاودان ساختند، متاسفانه  در قرن  شمسي  حاضر نويسندگان  حرفه اي  و قابل  اعتنا ـ و نه مترجمان  ايراني  ـ از انگشتان  يك  دست  هم تجاوز نمي كنند. بحث  انكار ادبيات ترجمه اي  در بين  نيست  بلكه  بحث  اصلي اين  است  كه  متأسفانه  در اين  سال ها تعادلي منطقي  بين  ادبيات  خلاق  تأليفي  و ترجمه اي  وجود ندارد. ادبيات  ما در اين سال ها متاثر از سنت  ترجمه  است ، فيلم هاي ما تقليدي  زننده  از فيلم هاي  هندي  و مصري و در سال هاي  اخيرتر از نمونه هاي  سخيف فيلم هاي  ايتاليايي  و آمريكايي  و تركي  و چه و چه ها است . اگر ادبيات  و سينما و به  تبع اينها نقد و نوشتار سينمايي  از اواخر دهه ۱۳۴۰ تا سال هاي  ۱۳۶۰ در مسيري خلاقانه  سير مي كرد، در سال هاي  بعدتررهروان  زيادي  در اين  مسير گام  نگذاشتند.بنابراين  در اين  سال ها، متاسفانه ، شاهد افت خلاقيت  ادبي  هستيم  و به  نظر مي رسد كه دستاوردهاي  ادبيات  خلاق  و ادبيات سينمايي  در سال هاي  اخير چندان  چشمگيرنيست . در يك  دهه  اخير ـ به  خلاف سال هاي  دهه  ۱۳۴۰ تا ۱۳۶۰ ـ مجددا ازحجم  داستان ، نقد و مقاله هاي  پژوهشي كاسته  شده  و ترجمه  نوشته هاي  فرنگي  ـ كه دوباره  تأكيد مي كنم  ضرورت  آنهاانكارناپذير است  ـ به  نسبت  مطالب  تأليفي ،به  مقدار فراوان ، فزوني  گرفته  است . درچنين  موقعيتي  اين  سوال  مطرح  مي شود كه در شرايط موجود چند منتقد و پژوهشگرمؤلف  امكان  ظهور و عرض  اندام  پيداكرده اند؟ حجم  مطالب  تأليفي ، چند درصدمقاله ها، گزارش ها، نقدها و خبرهاي ترجمه اي  است ؟ و مقاله هاي  ترجمه اي  تاچه  حد كمك  كرده اند كه  سينماي  ايران شناخته  و شناسانده  و راهكارهايي  براي برون رفت  از بحران هاي  ريز و درشت  آن مطرح  شود؟ تأليف  مطالب  اوريژينال  البته كار بسيار دشواري  است ، كه  متأسفانه بسياري  از دوستان  نويسنده  سينمايي  وسردبيران  جرايد ما ترجيح  مي دهند خود راگرفتار و «آلوده » به  آن  نكنند.

خزان  ساهر
000630.jpg
مرتضي  مجدفر
امسال  ـ ۱۳۸۲ هجري  شمسي ; مصادف است  با صدمين  سال  تولد استاد ميرحبيب ساهر; شاعر، داستان نويس  و مترجم  تواناي تبريزي . حبيب  ساهر، در ارديبهشت  ماه ۱۲۸۲ شمسي  در روستاي  ترك  ميانه  به  دنياآمد و كودكي  خردسال  بود كه  همراه  با پدر ومادرش  به  تبريز آمد. پدرش  در آشوب هاي داخلي  شهر تبريز در روزهاي  پيروزي انقلاب  مشروطيت ، ناپديد شد و حبيب ، ازهمان  كودكي  طعم  يتيمي  را چشيد. دوران دبيرستان  را با استاد شهريار هم  مدرسه  شدو به  گمان  بسياري ، منظور شهريار از«شهريارا بي حبيب  خود نمي كردي  سفر»،ساهر بوده  است . بعد از دوران  دبيرستان  ومراودت  ادبي  با شهريار كه  خود داستان جدايي  دارد و در اين  مختصر نمي گنجد، به كردستان  رفت  و در كار حساب  و كتاب خوانين  كرد به  فعاليت  پرداخت . آن  گاه  سر از استانبول  درآورد و از دانشگاه  اين  شهر درسال  ۱۳۰۴ در ۲۲ سالگي  ليسانس  جغرافياگرفت  و بدين سان  دوران  چهل  ساله  معلمي و آفرينش  ادبي  او آغاز شد. او در روستاها وشهرهاي  آذربايجان ، قزوين  و در واپسين سال ها در تهران  معلمي  كرد و تا اواسط دهه ۴۰ در اين  كسوت  باقي  ماند.
ساهر، داستان نويس  و شاعري  توانا بود. ازاو آثاري  به  سه  زبان  تركي ، فارسي وفرانسوي  منتشر شده  است . هم  زمان  باميرزا تقي خان  رفعت  و قبل  از ظهور نيما،ساهر شعر نو فارسي  سرود و سبك  جديدي را در شعر تركي  بنيان  گذاشت  و عنوان  «پدرشعر نو تركي  ايران » را از آن  خود كرد. اكنون در دانشكده هاي  ادبيات  تركيه  و جمهوري آذربايجان ، دانشجويان  دوره هاي  عالي ادبيات  تركي ، براي  فارغ التحصيل  شدن ،بايد در كنار ساير دروس  خود، درسي  سه واحدي  به  نام  «ساهر شناسليق »(ساهرشناسي ) را هم  بگذرانند. ظرايف  ادبي اشعار تركي  ساهر، همچون  «حيدربابايا سلام » شهريار، آن  چنان  گسترده  و غني است ، كه  تاكنون  قريب  ۶ موضوع  پايان نامه دوره  دكترا و كارشناسي  ارشد را به  خوداختصاص  داده  است .
كتاب شناسي  حبيب  ساهر (آثار ساهر ودرباره  ساهر) آن  چنان  متنوع  است  كه  درچند سطر نمي توان  به  آن  پرداخت  و راقم اين  سطور، پيش  از اين  در شماره  يكم ارديبهشت  ۱۳۸۰ روزنامه  همشهري  درمقاله اي  مفصل  در اين  باره  سخن  گفته  است .سايه ها، خوشه ها، شقايق ، كتاب  شعر (۱ و۲) ساهر برخي  از مجموعه  اشعار فارسي ساهر، ميوه  گس ، آزري  و قمبر و نمونه هايي از نظم  و نثر تركي  تعدادي  از كتاب ها ومجموعه  داستان هاي  فارسي  وي  هستند وكوشن ، ليريك  شعرلر سحر ايشيقلانير سه مجموعه  شعر تركي  او است . وي ، جزء آخرقرآن  كريم ، بخشي  از غزليات  حافظ، شصت رباعي  اصيل  و ناب  از خيام ، گلستان  سعدي و بسياري  آثار ديگر را به  صورت  منظوم  به زبان  تركي  معاصر ترجمه  كرده  است .
امسال ، صدمين  سال  تولد وي  در جمهوري آذربايجان  و تركيه  با برگزاري  برنامه هاي ادبي  ويژه اي  آغاز شده  است . گروهي  ازشاگردان  وي ، اعضاي  انجمن  ادبي  ساهر وساير انجمن ها و تشكل هاي  مدني آذربايجاني  مقيم  تهران  و نيز برخي  ازگروه هاي  محلي  در تبريز و ساير شهرهاي آذربايجان ، درصدد برگزاري  مراسم  صدمين سال  تولد وي  هستند. همچنين  در نظر است سومين  گونشلر (ترجمه  گزيده هايي  ازادبيات  فارسي  به  تركي )، قيزسسي ، قيزيل سسي ، قازان  سسي  (رمان ) و چند اثر ديگروي  در سال  ۱۳۸۲ به  چاپ  برسد.
ساهر در ۲۴ آذر ۱۳۶۴، در تهران  درگذشت و آرامگاه  وي  در بهشت زهراي  تهران  واقع شده  است .
راقم  اين  نوشتار كوتاه ، اين  افتخار را داشته است  كه  سال هاي  پاياني  عمر استاد را به طور كامل  درك  كند و به  صورت  مرتب  هرهفته  از محضر پرفيض  او بهره  گيرد.همچنين  ترجمه هاي  متعددي  از اشعار تركي استاد ساهر به  زبان  فارسي  را عهده د ار بوده ام كه  بسياري  از آن ها در مطبوعات  كشور به چاپ  رسيده  است .
اكنون  و به  ياد صدمين  سال  تولد اين  معلم فرهيخته ، ترجمه  دو قطعه  از اشعار تركي ايشان  را كه  حال  و هواي  خزان  دارند، تقديم خوانندگان  گرامي  همشهري  جمعه  مي كنيم و شادي  و بلندپروازي  روحش  را از درگاه رب  منان  خواستاريم .
خزان 
گاه  خزان  است 
و خورشيد طلايي  گر گرفته  است 
و برگ هاي  درختان 
به  هزار رنگ ، آغشته  شده ...

هر برگي ، رنگي  دارد
رنگ  آرزو
رنگ  حسرت 
و رنگ  گرفته  و غبارآلود غربت 

گاه  خزان  است  و باد در مي نوردد
برگ  مي بارد
و برگ  مرده 
پشته  پشته  بر روي  هم  نمايان  است 

راه  دراز است  و دريا عميق 
و نسيم  سرد مي نوازد چهره ها را
كوه ها از آن  ما، باغ ها از آن  شما
راه  برويد بر روي  برگ ها
و يقين  بدانيد كه  ردي  از شما بر جاي نخواهد ماند.
خورشيد نمي سوزاند
پاييز است 
و گويي  برگ هاي  درختان  را
در متني  لاجوردي 
نقش  مي زند

خزان هاي  بسياري  آمدند و سپري  شدند
و كاروانيان  بسياري  اتراق  كردند و سپس كوچ .
در خزاني 
يتيم  شديم .
در خزاني 
آرزوهايمان  بر باد رفت 
و درخزاني  ديگر
آتش  گرفتيم 
در خزاني 
خورشيد دميد
و درخزاني  ديگر
ابر سياه ، خورشيد را بلعيد

خزان ها را فهميديم 
و زمان  ما را به  دنبال  خود كشيد
زمان ها آمدند و رفتند
و ما از ديار خود جدا شديم 
و در حسرت  چشمه هاي  سرد
و چراگاه هاي  گل  و غنچه دار مانديم .

زمان  گذشت  و ما خشكيديم 
همچون  درختاني  بي بر و برگ 
و از طراوت  انداخت  ما را
نمي دانم  غربت 
و يا فلك ؟

تا عبور كاروان  ليلا
چه  دانستيم  از روزگاران  سپري  شده ؟
رعد و برق  غريد، نور ذوب  شد
خون  داغ  در رگ هايمان  به  سردي  گراييد
و وجودمان  خردخرد آب  شد.

ابرسان  سايه  انداختيم  بر كوهساران 
و در جاده  هايي  كه  طي  طريق  مي كرديم 
نشاني  از ما باقي  نماند
مغرور شديم  به  گاه  شكوفه  زدن  غنچه ها
بهار گذشت  و فصل  خزان  را پشت  سرگذاشتيم 
نه  گل  ماند، نه  ميوه ، نه  برگ 
صدايي  از باغچه ها و بيشه ها و جنگل هابرخاست 
و نيستي  گفت : «برخيز و بيا ميهمان  ما شو!»

همچون  منجم  همه  چيز برايم  روشن  است :
باران  خواهد باريد و گل هاي  زيادي  شكوفه خواهد زد
رعد و برق ، دره ها و كوهساران  را در هم خواهد نورديد
سيل  بنيان  بركن ، توفان  سياه  خواهد آورد
و آن  گاه :
دفتر اشعارم  دست  به  دست  خواهد شد
و شعرم ، در ميان  ايل  و تبارم  هياهو برپاخواهد كرد
و تا عبور كاروان  ليلاي  زيباي  قصه ها
شب  و روز، چشم هايم  بر راه  خواهد ماند.

صحنه
در مصر برف نمي بارد
000625.jpg
تخريب «تالار تئاتر نصر» واكنش همه را برانگيخت
تالار تئاتر نصر تهران يكي از قديمي ترين تالارهاي تئاتري شهر تهران مي باشد كه در خيابان «لاله زار» تهران واقع گرديده است. اين تالار با توجه به تغيير بافت شهري و فرهنگي تهران طي سالهاي گذشته، به محلي براي اجراي نمايشهاي سنتي تبديل شده بود.
تالار مذكور در پيش از انقلاب توسط بخش خصوصي اداره مي شد و بعد از انقلاب مصادره و در اختيار «جهاد دانشگاهي» قرار گرفت. مديران اين نهاد دولتي طي ساليان سال توجهي به تعميرات و نگهداري تالار مذكور نداشتند و اين تالار -جزو ميراث فرهنگي است- تا مرز آستانه تخريب پيش رفت.
طي چند وقت اخير، اين تالار به بهانه اينكه ساختمانش از استحكام لازم برخوردار نيست به تعطيلي كشيده شد و شايعه تخريب آن و تبديلش به پاركينگ خودرو برسر زبانها افتاد. بلافاصله جماعت تئاتري با شنيدن اين شايعات به موضعگيري و صدور بيانيه هاي پي درپي پرداخته كه از جمله آنها مي توان به بيانيه «انجمن بازيگران تئاتر ايران»، «هيات مديره كل خانه تئاتر» و... در محكوميت تخريب تالار فوق اشاره كرد. همچنين «انجمن منتقدان نويسندگان تئاتر ايران» نيز درخواست تالار فوق و برانگيختن افكار عمومي نسبت به اين مسئله را به «وزارت كشور» ارائه كرد.
بنا بر شنيده ها شهرداري منطقه نيز مخالفت خود را با تخريب تالار مذكور و تغيير كاربري آن از «كاربري فرهنگي» به «كاربري پاركينگ» ابراز، و اعلام كرده است كه اجازه تخريب اين ساختمان را نخواهد داد. در همين راستا «اداره ميراث فرهنگي استان تهران» نيز درصدد است كه اين اثر ملي را در فهرست ابنيه و آثار ملي شهر تهران قرار دهد و برايش شناسنامه صادر كند و مانع از تخريب آن شود.

«اكبر زنجانپور» در نقش «ايوانف»
نمايش «ايوانف» نوشته «آنتوان چخوف» با طراحي و كارگرداني «اكبر زنجانپور» در تالار چهارسوي تئاتر شهر تهران هر روز- به جز شنبه ها- در ساعت ۳۰/۱۹، به روي صحنه مي رود.
«محمد بهرامي» سخنگوي تئاتر شهر با اعلام اين خبر به خبرنگار «همشهري» گفت: نمايشنامه «ايوانف» را «سعيد حميديان» از روسي به فارسي برگردانده است. اين نمايشنامه را آنتوان چخوف در بيست و هفت سالگي اش (يعني سال ۱۸۸۷) به رشته تحرير در آورده است و نمايشنامه فوق جزو اولين نمايشنامه هاي اين نويسنده برجسته روسي  است.
وي افزود: در اين نمايش، «اكبر زنجانپور» كارگردان و بازيگر پيشكسوت تئاتر خود در نقش «ايوانف» ظاهر شده است. بهروز بقايي، فرخ نعمتي، فريبا كامران، خسرو احمدي، علي ميلاني، فرنوش آل احمد، رامين كبريتي، فرناز جهانسوز، مارال فرجاد، بهار نوحيان و ستاره حسيني ديگر بازيگران اين نمايش هستند.
«بهرامي» ادامه داد :«بهينه خوشنويسان» طراحي لباس و «جهانسوز فولادي» انتخاب موسيقي نمايش «ايوانف» را عهده دار بوده  اند.
وي در پايان راجع به خصوصيات اين نمايش اظهار داشت: «ايوانف» داستان سرگذشت آدمهايي سرگشته و سرخورده است كه از دوران فئودالي به دوران سرمايه داري وارد مي شوند و اين دغدغه در اكثر آثار نمايشي «چخوف» مي باشد.

تنظيم قرارداد واحد براي اعضاي «انجمن بازيگران تئاتر»
هيات مديره «انجمن بازيگران تئاتر ايران» قرارداد واحد و متحدالشكلي را براي اعضاي اين انجمن تدوين كرده است.
«حميد مظفري» سخنگوي هيات مديره اين انجمن در گفتگوي اختصاصي با خبرنگار «همشهري» اظهار داشت: به دليل وجود پاره اي مشكلات و نبودن قرارداد واحد و متحدالشكلي كه در آن حقوق بازيگران تئاتر حفظ شده باشد، هيات مديره «انجمن بازيگران تئاتر ايران» چنين قراردادي را تنظيم كرده است و آن را در اختيار اعضايش قرار خواهد داد.
وي افزود: در اين قرارداد كليه حقوق مادي و معنوي بازيگران لحاظ گرديده و براي تدوين آن از يك گروه حقوقدان برجسته ياري گرفته شده است.
سخنگوي هيات مديره انجمن بازيگران تئاتر اضافه كرد: با رايزني هايي كه با مركز هنرهاي نمايشي و مسئولان تئاتر در صدد انجامش هستيم، مي خواهيم سازوكار به اجرا درآمده قرار داد مذكور را فراهم كنيم.
«مظفري» ادامه داد: در همين راستا، انجمن براي حمايت از حقوق اعضايش، «كميته حقوقي» نيز تاسيس خواهد كرد و اكنون به دنبال تامين منابع مالي اين كميته هستيم. وي در پايان گفت: با تشكيل كميته حقوقي «انجمن بازيگران تئاتر ايران» به نيابت از اعضايش، به احقاق حقوق حقه بازيگران در مراجع صالحه و در صورت لزوم محاكم قضايي خواهد پرداخت.

«كانون كارگردانان تئاتر ايران» نشست تخصصي برگزار مي كند
«كانون كارگردانان تئاتر ايران» قرار است كه هر هفته يك نشست تخصصي با موضوع «كارگردان در تئاتر حرفه اي» را به صورت هفتگي و به مدت يكسال برگزار كند.
سخنران اولين نشست اين تشكل، استاد پيشكسوت تئاتر «حميد سمندريان» مي باشد و برنامه مذكور ساعت ۱۸ روز شنبه بيست وپنجم مردادماه در تالار اجتماعات خانه هنرمندان ايران برگزار خواهد شد.
بنابر گزارش خبرنگار ما، در نشست هاي تخصصي «كانون كارگردانان تئاتر» صرفاً اعضاي اين تشكل شركت خواهند كرد و به دليل نوع مباحث مطروحه در نشست هايشان از ورود ديگر اعضاي خانه تئاتر يا علاقه مندان جلوگيري خواهند كرد!
بر پايه همين گزارش مذكور قرار است كه نشريه اي داخلي و تخصصي با عنوان «كارگردان» را منتشر كند كه بدين منظور «حسين فرخي» به عنوان مدير مسئول، «كيومرث مرادي» در مقام سردبير و «محمودرضا رحيمي»، «دكتر محمدرضا شفيعي»، «گل رخ ميلاني» و... به عنوان اعضاي هيات تحريريه نشريه مذكور فعاليت خواهند كرد. اولين شماره نشريه «كارگردان» تا پايان مردادماه منتشر خواهد شد.

دكتر «رفيعي» بالاخره نمايشش را آماده اجرا كرد
نمايش «در مصر برف نمي بارد» به كارگردان دكتر «علي رفيعي» در تالار اصلي تئاتر شهر به روي صحنه خواهد رفت.
اين نمايشنامه را «محمد چرمشير» براساس قصه قرآني «يوسف وزليخا» به رشته تحرير در آورده است.
اين نمايش در بيست و يكمين جشنواره تئاتر فجر در بهمن ماه سال گذشته با بازي «ثريا قاسمي» در تالار وحدت تهران پيش از اين به روي صحنه رفته بود كه با توجه به كناره گيري «ثريا قاسمي» به جهت بازي در سريال تلويزيوني اجراي اين نمايش با وقفه روبرو شد كه پس از جستجوهاي فراوان توسط دكتر رفيعي دست آخر «مهرانه مهين ترابي» به عنوان بازيگر آن انتخاب شد.
عوامل نمايش «در مصر برف نمي بارد» گلاب آدينه، ستاره اسكندري، محمد جوزي، مينا خسرواني، سهيلا رضوي، احمد ساعتچيان، مسعود شيخي، سيامك صفري، شبنم فرشادجو، حسن معجوني و مهرانه مهين ترابي هستند. كريستف رضايي نيز آهنگسازي نمايش فوق را برعهده داشته است.
اين نمايش هر روز به جز شنبه ها- در ساعت ۳۰/۸ بر تالار اصلي تئاتر شهر تهران به روي صحنه خواهد رفت.
دكتر «رفيعي» اصرار داشت كه اين نمايش در تالار وحدت به روي صحنه برود ولي با توجه به تغيير و تحولات تالار وحدت و تشكيل «بنياد رودكي» و مخالفت ضمني هيات امناي آن با اجراي نمايش در تالار مذكور، اجراي نمايش «در مصر برف نمي بارد» به تالار اصلي تئاتر شهر منتقل شد و بدين ترتيب باعث گرديد كه دكتر «رفيعي» پس از سالها به اجراي عمومي نمايش در تالار اصلي تئاتر شهر بپردازد.

شماره جديد پرونده تئاتر اين بار درباره يك زوج تئاتري
شماره جديد نشريه «پرونده تئاتر» كه به صورت ضميمه مستقل ماهنامه فرهنگي- هنري «شبستان» است، منتشر شد.
اين نشريه در هر شماره به بررسي يك موضوع تئاتري اختصاص دارد و اين بار به بررسي پرونده كاري «مهرداد اياني» مخصوص و «سپيده نظري پور» كه يك زوج هنري - هر دو كارگردان - هستند پرداخته است.
سرفصل هاي مطالب منتشر شده اين نشريه به اين شرح است: ساطوري تيز و...خلاص/ به نام آفريننده جهنم و جنت/ من نمايشنامه مي نويسم، من نمايشنامه نمي نويسم/ متروي تكان دهنده/ يكي بود، يكي نبود/ نخل ها ديده مي شوند/ از كفتر به توان دو تالوله/ مادر كدام رشته شريكيم/ تمرين بر راههاي بيهوده/ آن حقيقت ناگفته/ دردي، ازلي ابدي/ تمركز، بيان، ميميك/ ديالكتيك زبان كهن و فضاي اسطوره اي و...
متني ديگر از «يون فوسه» در تئاتر شهر خوانده مي شود
نمايشنامه «كسي مي آيد» نوشته «يون فوسه» در برنامه نمايشنامه فولادي «عصري با نمايش» توسط تينوش نظم جو و گروهش خوانده مي شود.
بنا به گزارش خبرنگار ما، اين نمايشنامه را «تينوش نظم جو» به فارسي برگردانده است و در ساعت ۱۵ روز پنج شنبه و جمعه (دوم و سوم مردادماه جاري) در محل كافه ترياي تئاتر شهر تهران خوانده خواهد شد.
برنامه عصري با نمايش پنجمين دوره خود را در تابستان امسال طي مي كند و در اين دوره سه متن ديگر نيز از «يون فوسه» به نام هاي «يك روز تابستاني»، «بچه»، «فرزند» توسط گروه هاي نمايشي خوانده شده بود و قرار است كه متن «شب آوازهايش» را مي خواند، از اين نمايشنامه نيز در برنامه «عصري با نمايش» خوانده شود.

|  ايران  |   جامعه  |   رسانه  |   شهر  |   عكس  |   علم  |
|  ورزش  |   هنر  |   صفحه آخر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |