شنبه ۱ شهريور ۱۳۸۲
شماره ۳۱۴۵- Aug, 23, 2003
فرهنگ
Front Page

استراتژي رودررويي با مهاجرت انديشمندان و نخبگان ايراني به خارج از كشور
مهاجرت نخبگان
بخش نخست
007225.jpg

اشاره:
مهاجرت نخبگان، به عنوان پديده مبتلابه بسياري از كشورهاي روبه رشد و در حال توسعه دنيا ، امروزه نگراني هاي فزاينده اي را در نزد گردانندگان و مسئولان كشور ما موجب شده است كه از عوامل تشديدكننده اين امر شايد بتوان به ارائه آمارهاي غيرمستند و اغراق آميز، وجود گرايشات شديد به مهاجرت در ميان نخبگان كشور (به عنوان واقعيتي ملموس) و اظهارات رسانه اي و نظريات نمايندگان سياسي كشورهاي خارجي (در تهران) مبني بر افزايش روزافزون تقاضاهاي مهاجرت به كشورهايي چون كانادا، استراليا، سوئد و ... اشاره كرد.
ترديدي نيست كه خروج نيروهاي متخصص و عدم بهره گيري از توانايي هاي آنان، خسارات جبران ناپذيري را به كشور وارد مي سازد، اما اين واقعيت را نيز نبايد از ياد برد كه پديده مهاجرت تنها اختصاص به ممالك در حال توسعه نداشته و حتي كشوري مثل سوئيس نيز موضوع مهاجرت نخبگان خود را به عنوان يك مشكل در شمار معضلات فرهنگي در پيش رو دارد و بدين سبب اقدام به ايجاد خانه سوئيس در امريكا (بوستن) (۱) كرده است.
در دهه گذشته، بيش از ۱۵۰ ميليون نفر در سراسر جهان به خارج از زادگاه خود نقل و انتقال كرده و تنها در آلمان ۴/۷ ميليون نفر غيرآلماني زندگي مي كنند(۲).
از سوي ديگر براساس گزارش سال قبل كميسيون جمعيت سازمان ملل متحد، كشورهاي امريكاي شمالي (امريكا - كانادا)، اروپا، ژاپن و كره جنوبي به واسطه افزايش جمعيت مسن و كاهش زاد و ولد، تا سال ۲۰۲۰ به حدود بيست ميليون نيروي كارآفرين نياز خواهند داشت(۳) و اين در حالي است كه با فراهم آوردن تسهيلات لازم در ضوابط مهاجرت نخبگان علمي و اقتصادي، زمينه جذب اين نيروها را از كشورهاي در حال توسعه مهيا مي سازند.
بديهي است در چنين فضايي و با توجه به پيشرفت هاي انجام شده در امور ارتباطات رسانه اي، مبارزه با پديده مهاجرت نخبگان امري دشوار و حتي ناممكن به نظر آيد.
بررسي زمينه هاي دافعه و جاذبه در كشورهاي مبدا و مقصد با رويكردي تاريخي و آسيب شناسانه، ريشه ها و علل مهاجرت، و در نهايت طراحي استراتژي مناسب براي تبديل مهاجرت از تهديد به فرصت، اهداف و سرفصل هاي گزارش ويژه اي را تشكيل مي دهند كه در چند شماره در صفحه فرهنگ ضميمه همشهري به چاپ خواهد رسيد. امروز بخش نخست گزارش، تقديم خوانندگان گرامي شده است.
سابقه و زمينه: سابقه مهاجرت نخبگان ايران
سابقه پديده مهاجرت در ايران نه به سال هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي، كه به قبل از آن بازمي گردد. بسياري از محصولات دانشگاه هاي خوب كشور، بلافاصله پس از فراغت از تحصيل تحت عنوان ادامه تحصيل به خارج رفته و در آنجا ماندگار مي شدند. به عنوان نمونه پزشكان فارغ التحصيل دانشگاه شيراز كه تسلط خوبي به زبان انگليسي داشتند به آمريكا مي رفتند و پس از كسب تخصص، به جز معدودي از ايشان به ايران بازنمي گشتند. مهاجرت ايرانيان در برخي از برهه ها بيشتر به اروپا و بعدها به آمريكا بود. در اين گزارش، بيشتر آمارهاي مربوط به آمريكا كه قابل دسترس تر بودند، درج شده است. تعداد ايرانيان در آمريكا تا سال ۱۹۶۵ حدود پنج هزار نفر بود كه اين گروه را مي توان موج اول مهاجرت به شمار آورد. انگيزه اين مهاجران باتوجه به دشواري رفتن به آمريكا در مقايسه با اروپا، اقتصادي و بعضا نيز شرايط سياسي و امنيتي پس از كودتاي ۲۸ مرداد ۳۲ بوده است. تا سال ۱۹۸۰ (اوايل انقلاب اسلامي) تعداد ايرانيان در آمريكابه ۱۲۰ هزار نفر رسيد كه تقريبا ۵۰ هزار نفر آنها دانشجو بوده اند. اين گروه را مي توان موج دوم مهاجرت ناميد، كه غالبا با انگيزه ادامه تحصيل و بعضي نيز شرايط سياسي دوران پهلوي دست به مهاجرت مي زدند. در ميان اين دو موج مهاجرين، چهره هاي برجسته علمي و نظريه پردازي وجود داشت كه به عنوان نمونه مي توان به پرفسور رضا واضع تئوري اطلاعات (Information) و پرفسور لطفي زاده واضع نظريه منطق فازي (Fuzzy Logic) و پرفسور جوان مخترع نوعي از ليزر نام برد. بسياري از دانشجويان مهاجر اين دو دوره وارد رشته هاي فني و پزشكي و علوم شدند كه امروز بر كرسي استادي و جايگاه پژوهشگران ممتاز و ارشد مراكز آموزشي و پژوهشي آمريكا تكيه زده و بسياري نيز در صنعت و تجارت موقعيت هاي ممتاز كسب كرده اند. موج سوم مهاجرين با پيروزي انقلاب اسلامي پديد آمد. اين گروه اكثرا به علت وابستگي و اليگارشي رژيم پهلوي و به دليل تحت تعقيب بودن يا ترس از تحت تعقيب واقع شدن، مهاجرت كردند. بسياري از آنها به علت سابقه زندگي و ارتباط با كشورهاي مبداء و يا به علت توانايي هاي مالي و علمي به راحتي موقعيت هاي خوبي به دست آوردند و عمده ايرانياني كه در زمينه هاي اقتصادي به مراحل برجسته دست يافتند، از اين گروه هستند.
007240.jpg

موج چهارم مهاجران، كساني بودند كه به علت جنگ تحميلي، شرايط ايران را براي ادامه زندگي مناسب ندانستند. اين ها اغلب در سنين جواني بودند و به ادامه تحصيل روي آوردند. بيشتر كساني كه داراي كسب و كار و تجارت در كشورهاي غربي هستند، از اين گروه مي باشند. عده زيادي از اين افراد، علاوه بر رشته هاي فني مهندسي و پزشكي به رشته هاي مديريت، حقوق و كامپيوتر و الكترونيك و حسابداري و علوم انساني (به خصوص علوم سياسي و جامعه شناسي) كه به خصوص در آمريكا در حال رونق بود، روي آوردند. به طور مثال، طبق آمارهاي تقريبي موجود در وزارت امور خارجه، تنها در لس آنجلس كه گرفتن پروانه وكالت بسيار دشوار است، حدود پانصد نفر ايراني به كار وكالت مشغول هستند. برخي از مهاجران موج هاي اول، دوم و سوم و نسل بعدي ايشان نيز به خصوص در آمريكا وارد عرصه سياست شدند و به رده هاي مياني احزاب دموكرات و جمهوري خواه دست يافتند و كرسي هاي پارلمان هاي ايالتي يا مقام سفارت را نيز به دست آوردند. موج پنجم مهاجرين كه تعداد آنها نيز رو به افزايش است، در دهه هفتاد شمسي بيشتر به آمريكا و كانادا و تا حدي به استراليا و برخي از كشورهاي اروپايي رفتند. اين ها عموما دارندگان تحصيلات عاليه با سابقه تخصصي در ايران بوده و اكثرا در رشته هاي كامپيوتر، مخابرات و الكترونيك (High Tech) در مراكز تحقيقاتي و شركت هاي كارآفرين در اين رشته ها خوش درخشيدند. انگيزه اكثريت قريب به اتفاق اين گروه از مهاجرين، كسب موقعيت هاي بهتر اقتصادي و اجتماعي بوده است. در ميان اين نسل، افرادي نيز بودند كه بدون داشتن سرمايه كلان اوليه و به دليل استعداد كارآفرين به ثروت هاي قابل توجهي دست يافتند، ولي اكثريت آنها در حال حاضر به عنوان كارشناس و كارمند موفق در شركت هاي آمريكايي كار مي كنند. وضعيت خوب تعداد زيادي از گروه مهاجران سبب شده تا تمايل به مهاجرت در ميان نخبگان ايراني بيشتر شود. به طوري كه در چند سال گذشته ۱۳۰ هزار فرم تقاضاي مهاجرت از ايرانيان دريافت نموده است. بيش از ۸۰ درصد از برگزيدگان المپيادهاي علمي و فارغ التحصيلان ممتاز در سال هاي اخير جذب دانشگاه هاي خارج شده اند كه اميد زيادي به بازگشت آنان نيست. البته در بررسي آمارها، بايد دقت داشت كه از غلو اجتناب شود. مثلا طبق آمارهاي موجود از ميان فارغ التحصيلان كارشناسي و كارشناسي ارشد دانشگاه صنعتي شريف (با دانشجويان نخبه مهندسي و سابقه شناختي ديرينه در كشورهاي خارجي) بين ۲۰ تا ۲۵ درصد و از ميان فارغ التحصيلان دكتري اين دانشگاه فقط ده درصد به خارج مي روند، و احتمال بازگشت تعدادي از اينان نيز وجود دارد اين رقم شايد در مورد دانشگاه هاي ديگر كمتر باشد.
براساس برآوردهاي تخميني، اكنون بيش از دو و نيم ميليون نفر ايراني در ۳۲ كشور خارج از ايران به سر مي برند. از اين عده، تقريبا ۵/۱ ميليون نفر در آمريكاي شمالي و نيم ميليون نفر در اروپا زندگي مي كنند. البته راديوهاي بيگانه و برخي از فعالان ايراني، اين ارقام را سه تا چهار ميليون نفر هم ذكر مي كنند (يكي از دلايل اين اختلاف، شايد جمعيت نسل هاي دوم و سوم مهاجران ايراني باشد.) ايرانيان نسبت به مهاجرين ساير كشورها به ويژه در اروپا و آمريكا از موقعيت اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي بسيار بالايي برخوردار هستند. مقامات رسمي آمريكا كرارا ابراز كرده اند كه جامعه همه ايرانيان مقيم آن كشور از نظر درصد افراد با سطح تحصيلات عاليه و ثروتمند، در ميان ساير جوامع خارجي مقيم آمريكا در مقام اول قرار دارند. براساس آمار جمهوري خواهان، ۴۶ درصد از ايرانيان با مدرك بالاتر از ليسانس هستند كه اين خود بالاتر از ميانگين اين شاخص در ميان اهالي آمريكاست. همچنين ۴۳ درصد از آنان داراي موقعيت بالاي حرفه اي و مديريتي و ۳۵ درصد در كارهاي تخصصي هستند. متوسط درآمد ساليانه ايرانيان ۰۰۰/۵۵ دلار است و ۹۲ درصد آنان خانه شخصي دارند كه بالاتر از سطح متوسط شاخص آمريكاييان است. طبق برخي از آمارهاي غيررسمي در ميان ايرانيان مقيم آمريكا ۱۸۰ نفر در سازمان فضايي «ناسا» شاغل هستند. در دانشگاه معروف ام.آي.تي (MIT) رياست سه دپارتمان با ايرانيان است و در نيويورك حدود ۸۰۰ نفر متخصص كامپيوتر و ۵۰۰۰ پزشك ايراني زندگي مي كنند و تقريبا دانشگاه معتبري در آمريكا نيست كه تعدادي ايراني، در آن عضو هيأت علمي نباشند. طبق آمارهاي وزارت امور خارجه، حدود هزار ايراني در دانشگاه هاي آمريكا و كانادا تدريس مي كنند و اين در حالي است كه تا پايان سال ۱۳۷۷ اعضاي هيأت هاي علمي دانشگاه هاي ايران حدود ۱۱۰۰۰ نفر بودند.
نخبگان چه كساني هستند؟
نمي توان همه مهاجران ايراني خارج از كشور را نخبه ناميد و مهاجرت آنها را موضوع نگراني اين گزارش، يعني فرار مغزها دانست. اين عده را مي توان در چهار گروه تقسيم كرد:
الف - صاحبان حرف: اعم از كارگر، كاسب، تاجر، پزشك، مهندس، حسابدار و امثالهم كه برجستگي خاصي در كشور متوقف فيه ندارند. اگرچه شايد تعداد اندكي از ايشان هنگامي كه در ايران بودند، در زمره نخبگان علمي و فني و اقتصادي و مديريتي محسوب مي شدند، ولي در شرايط فعلي، حتي اگر انسان هاي موفقي نيز باشند، نمي توان آنان را نخبه و استثنايي به شمار آورد.
ب - دانشجويان شاغل به تحصيل در مقاطع گوناگون از كالج تا دوره دكترا: در ميان اين گروه نيز تنها عده خاصي به عنوان افراد نخبه با توانايي هاي فوق العاده وجود دارند كه اكثرا در دوره هاي بالاتر از ليسانس مشغول تحصيل هستند. يادآور مي شود كه در كشورهاي پيشرفته، تحصيل در اين دوره ها چندان اقتصادي نيست و فارغ التحصيل شدن از اين دوره ها، لزوما برابر با ثروتمند شدن نيست و براي ثروتمند شدن عوامل ديگر لازم است. لذا اكثر جوانان اين كشورها ترجيح مي دهند به جاي ادامه تحصيل در مقاطع عالي، زودتر به بازار كار وارد شوند و كسب درآمد كنند. در نتيجه، روز به روز بر تعداد خارجيان شاغل به تحصيل در اين مقاطع اضافه مي شود، كه ايرانيان نيز در زمره ايشان هستند. اين گروه مي دانند كه اتمام تحصيلات، لزوما به معناي دست يافتن به ثروت نيست، پس مي توان با اطمينان خوبي گفت كه شاغلين به تحصيل در مقاطع دكترا و فوق ليسانس، اكثرا داراي انگيزه علمي هستند، نه انگيزه مالي. ايرانياني كه در اين مقاطع (به ويژه دكترا) در دانشگاه هاي معتبر مشغول به تحصيل هستند، اكثرا داراي رتبه خوبي مي باشند و مي توان آنان را نخبه به شمار آورد.
ج - استادان، محققان، مديران و متخصصان: اين گروه، كساني هستند كه برجستگي خاص و فوق العاده اي در كار خود دارند. نبوغ، علم، نوآوري يا كارآفريني آنها در ميان همگنان خود شاخص است. اين ها غالبا به مشاغلي چون تدريس و تحقيق و مديريت مشغول هستند. تعدادي از ايشان كه بيشتر در زمره امواج اول و دوم مهاجران قرار دارند، در ايران نيز نخبه محسوب مي شدند. اما مهاجران موج هاي بعدي عموما در زمان زندگي در ايران، در سني نبودند كه نخبه بودن ايشان بروز كاملي داشته باشد. گرچه تعدادي از آنان در دوران تحصيل در ايران از دانشجويان برجسته بوده اند.
در اين گزارش، بررسي ها روي اين سه گروه صورت مي گيرد كه قشر محدودي از مهاجران را دربرمي گيرد. البته مهاجرت اين گروه، كشور را دچار مشكلات بيشتري نيز مي كند.
ادامه دارد
پي نوشتها:
۱- گزارش سفارت / ج ۱۱ / برن. ۲- ماهنامه فرهنگ غرب در آيينه فرهنگ / سال دوم / شماره ۱۰ / مرداد ۱۳۸۰، مقاله آلمان كانون مهاجرت، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامي. ۳- گزارش وزارت خارجه.

نگاه
توهم تاريخ
007235.jpg

عبدالرشيد قره باغي
اشاره؛ روز يكشنبه ۲۶ مرداد ماه در صفحه فرهنگ گفت وگويي چاپ كرديم با عنوان «لالايي هم خوابيد». محمد هادي محمدي، پژوهشگر ادبيات كودك نوجوان، در اين گفت وگو، در مورد منشأ لالايي هاي كردي، به تاريخي ۸ هزار ساله اشاره مي كند و از جايگيري آرياييان در ۱۲ هزار سال پيش سخن مي گويد. اين بخش از نظريات اين پژوهشگر، توسط عده اي از خوانندگان همشهري و نيز برخي محققان مورد انتقاد قرار گرفته و علاوه بر چندين تماس تلفني با گروه علمي فرهنگي، چهار مقاله و يادداشت نيز به روزنامه واصل شده است كه از بين آنها، يك نوشته را كه كوتاه تر و البته بدون عصبيت و پرخاشگري زباني است، چاپ مي كنيم.
تفكرات حسرت بار گذشته گرا و نگاه هاي رمانتيك به گذشته و فرار از واقعيت هاي موجود، نتيجه تولد نارس پديده مدرنيسم در شرق و بويژه شرق اسلامي است. بزرگ داشتن و تفاخر افراطي به پيشينيان، نگاه توأم با بزرگ بيني به تاريخ گذشته و باستانگرايي از عوارض اين تفكر است. تفكر بيمارگونه اي كه متأسفانه مبتلايانش بخش وسيعي از قشر روشنفكري از جامعه ما را شامل مي شوند. اين انديشه در خطرناك ترين حالت و مستأصل ترين نمود خود، در قالب تفكرات ارتجاعي و سلفي ظهور يافته و حتي پشتوانه ايدئولوژيك حركت هايي چون «القاعده» را نيز فراهم ساخته است.
گو اين كه خوشبختانه اين آخري در كشور ما حضوري ضعيف و كمرنگ داشته، اما تفكرهاي ارتجاعي در لباس باستانگرايي، كل انديشه قرن اخير را متأثر كرده است. آغازين نقطه و اوج اين حركت هاي ارتجاعي در دوران رضاشاه و فرزندش بود كه آريايي بازي افراطي و به نوعي نژادپرستانه را به تفكر حاكم جوامع روشنفكري بدل ساخت. هر چند در اين دوره نيز بودند روشنفكران مستقلي كه هيچ گاه مغلوب اين گونه جوسازي ها و افسانه پردازي ها نشدند.
امروزه اما، از روشنفكران جامعه انتظار مي رود كه انسان معاصر را با عصر خويشتن آشتي دهند، نه آن كه به تفكرات باستانگرايانه دامن زنند.
در «لالايي هم خوابيد» كه عنوان گفت وگوي چاپ شده در شماره ۳۱۳۹ (۲۶ مرداد ماه)  همشهري بود، به گونه اي باستانگرايي ديده مي شود. كار به جايي رسيده است كه تاريخ آشكارا تحريف مي شود؛ ورود و جايگيري آرياييان در فلات ايران به ۱۲ هزار سال پيش باز مي گردد و سخن از لالايي هاي كردي با قدمت ۷-۸ هزار ساله مي رود.
امروزه نام آريايي و اين كه واقعاً چنين قومي در تاريخ بوده،  مورد مناقشه است و حتي از سوي عده اي از پژوهشگران به چالش گرفته شده است؛ ولي بنده قصد ندارم در اين مختصر، به منابع ضد آريايي رجوع و استناد كنم و سعي خواهم كرد نوشته هاي خود را به نظريات نظريه پردازان آريايي گرا مستند كنم.
«هارماتا» زبان شناس مجارستاني و از تئوري پردازان طرفدار نظريه آرياييسم،  هر چه مي كوشد نمي تواند مدارك مربوط به زبان هاي پروتو هند و ايراني را از هزاره پنج پيش از ميلاد به عقب تر ببرد. هم او در مقاله اي كه در كتاب «تاريخ تمدن هاي آسياي مركزي»(۱) به چاپ رسيده، آغازين نشانه هاي جايگيري آريايي ها در ايران را در هزاره دوم و حتي اول پيش از ميلاد مي جويد: «... در همان زمان، حضور اين مردم از طريق وجود نامها و اصطلاحات هندي در قلمرو حكومت ميتاني ها و ساير قسمت هاي بين النهرين از آغاز قرن شانزدهم ق. م. يا حتي زودتر از آن به اثبات رسيده است... در مورد ايرانيان، با توجه به شواهد و مدارك تاريخي و زبان شناسي بايد اضافه كنيم كه در قرن نهم ق.م در منطقه اي واقع در جنوب درياچه اروميه حضور پيدا كردند.»
گيرشمن نيز معتقد است كه آرياييان دو خيزش داشته اند. آغازين خيزش در هزاره دوم قبل از ميلاد انجام گرفته كه تأثيرات آن را در فرهنگ هاي ميتاني و هيتي و ... مي بينيم كه اين خيزش ناكام بوده و به زودي اين اقوام در ميان بوميان آسيايي فلات ايران مستحيل مي شوند؛ و خيزش دوم در هزاره اول پيش از ميلاد رخ داده كه طي آن قبايل مختلف آريايي در نقاط مختلف ايران رحل اقامت مي افكنند.
حال نمي دانيم با قطعيت، از ۱۲ هزار سال پيش سخن گفتن، يعني زماني كه انسان عصر سنگ، تخيلات و توهمات خود را بر ديوار غارها نقش مي كرد و برچسب آريايي زدن به اين قبايل پراكنده در فلات ايران چه انگيزه اي مي  تواند باشد؟ ما كلاه بر سر چه كسي مي گذاريم؟ بر سر خويشتن؟ به راستي اين شب دراز توهم، كي سحر خواهد شد؟
پي نوشت: 
۱) يونسكو، تاريخ تمدن هاي آسياي مركزي، بخش دوم از جلد اول، ترجمه صادق ملك شهميرزادي، تهران، مؤسسه چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، ۱۳۷۵

سايه روشن فرهنگ

غارت آثار تاريخي در بافت و كهنوج
با وسعت يافتن حفاري هاي غيرمجاز در منطقه جيرفت، اين آفت فرهنگي دامان  ديگر مناطق استان كرمان را نيز گرفت. سودجويان در روزهاي اخير در شهرستان هاي بافت و كهنوج نيز دست به حفر گودال هايي در مناطق شناسايي شده از جمله گورستان ها و تپه هاي باستاني زده اند.
007230.jpg

عليدادي مسئول واحد باستان شناسي اداره ميراث فرهنگي استان كرمان، با اشاره به اين نكته كه بيشتر مناطق حفاري شده بسيار صعب العبور و در نواحي دورافتاده واقع شده اند، از عدم حضور جدي نيروي انتظامي در اين مناطق انتقاد كرد. اين در حالي است كه سرهنگ مهدوي فرمانده نيروي انتظامي وجود هرگونه حفاري غيرمجاز در اين منطقه را تكذيب كرد.
شناسايي ۷۵ اثر تاريخي در رابر بافت
با انجام فاز نخست شناسايي سرشاخه هاي هليل رود در رابربافت ۷۵ محوطه باستاني و اثر تاريخي در اين منطقه مورد شناسايي قرار گرفت.
در ميان آثار شناسايي شده ۳۰ اثر متعلق به محوطه هاي معدنكاري و فلزكاري كهن بوده كه نشاگر رونق صنعت فلزكاري و ذوب مس و همچنين استحصال آهن در روزگاران ديرين در اين منطقه است.
انتقال آثار استاد صنعتي به كرمان
در پي انتشار خبر مربوط به حراج آثار استاد صنعتي كرماني- نقاش و مجسمه ساز معاصر- در تهران، اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان كرمان، تلاش تازه اي را در جهت انتقال اين آثار به كرمان آغاز كرد.
در اين زمينه مدير كل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان كرمان از انجام مكاتباتي با سازمان هلال احمر در زمينه خريد آثار و نيز پيشنهاد خريد ساير آثار استاد صنعتي از خانواده وي خبر داد.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   سياست  |   علم  |   فرهنگ   |   ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |