شنبه ۱ شهريور ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۴۵- Aug, 23, 2003
مصيبت هاي خاورميانه
007160.jpg
اردلان متين
جورج بوش مشغول بازي گلف در كرافورد تگزاس بود كه تلفني فوري او را از ميانه بازي بيرون كشيد. پشت خط كاندوليزا رايس مشاور امنيت ملي كاخ سفيد بود، اولين كسي كه معمولاً مهمترين اخبار را به بوش مي دهد. خبر برخورد يك كاميون حامل بمب به دفتر سازمان ملل در بغداد بود. خاورميانه بوش را رها نمي كند.
اين دومين بار در هفته اخير بود كه چنين اخبار مصيبت باري را به بوش مي دادند. در اوائل هفته، وقتي بوش در سان ديه گو در پايگاه تفنگداران دريايي مشغول سخنراني در مدح نيروهاي آمريكايي بود، خبر بزرگترين خاموشي تاريخ در شمال آمريكا را به او دادند.
بعد از شنيده شدن خبر انفجار بغداد، او بازي گلف را نيمه كاره گذاشت و به مزرعه تگزاس بازگشت. ساعتي بعد دومين خبر تكان دهنده رسيد، انفجار بمب در بيت المقدس. تلفات انفجار نخست تا همان شب (سه شنبه شب) به ۱۷ نفر رسيد و مهمترين قرباني آن كه به اين واقعه اهميت بيشتري داد، سرجيو دوميلو نماينده ويژه سازمان ملل در عراق و از ديپلمات هاي بلندپايه سازمان ملل كه ابتدا مجروح شده بود تا آخر شب درگذشت. بوش شخصاً دوميلو را مي شناخت.
در انفجار دوم ۲۰ نفر كشته شدند. حماس و جهاد اسلامي مسئوليت آن را به عهده گرفته و آن را اقدامي تلافي جويانه و انعكاس جنايات اسرائيل خواندند.
اين دو انفجار در حقيقت دو بخش عمده سياست خارجي بوش را منفجر كرد و به آن خساراتي وارد نمود كه ميزان و شدت آن هنوز معلوم نيست.
از سوي ديگر اين دو انفجار در حالي صورت گرفت كه درگيري ها در افغانستان دو هفته اي است كه شدت گرفته و نزديك به يكصد قرباني از نيروهاي دولتي و پليس افغانستان به جا گذاشته است.
بوش كه براي يك سفر يك ماهه به مزرعه اش در تگزاس رفته  است، اين بار بعد از شنيدن اين اخبار سفر خود را نيمه كاره نگذاشت تا به واشنگتن باز گردد. مطبوعات آمريكا يك روز بعد از اين واقعه، اين واكنش بوش و نقل قول اطرافيانش را كه گفتند، او سراسيمه نبوده و پيش از قرار گرفتن در مقابل دوربين هاي تلويزيوني براي اظهار نظر درباره اين دو انفجار كت و كراواتش را مرتب مي كرده، اين طور تعبير كردند كه اين رويدادها براي او و دولت آمريكا ديگر عادي شده است.
بوش با كوفي عنان دبير كل سازمان ملل و پل برمر حاكم غيرنظامي عراق تلفني گفت وگو كرد تا درباره واكنش به انفجار بغداد «با آنها هماهنگي كند». كالين پاول هم با آريل شارون نخست وزير اسرائيل تلفني گفت وگو كرد تا «تسليت آمريكا و عزم دولت بوش براي پيگيري روند صلح خاورميانه» را به اطلاع او برساند.
در اين تماس تلفني و تماس  هاي ديگري كه مقامات دولت آمريكا در ساعات بعد از انفجار بيت المقدس با مقامات اسرائيل داشتند، به تل آويو سيگنال هايي فرستادند مبني بر اينكه واشنگتن مخالفتي با تصميم اسرائيل براي توقف مذاكرات درباره باز پس دادن چهار شهر كرانه باختري به فلسطيني ها ندارد. پاول با محمود عباس نخست وزير فلسطين نيز تلفني گفت وگو كرد تا براي كنترل گروههاي مبارز فلسطيني بر او فشار جديدي وارد كند.
خود بوش هم بعد از انفجار بيت المقدس در مقابل خبرنگاران گفت: نمي خواهم حرف در دهان اسرائيل بگذارم اما مطمئن هستم آنها در سركوب گروههاي تروريستي درنگ نمي كنند.
مرگ نماينده ويژه سازمان ملل در انفجار بغداد، واقعه بيت المقدس را تحت الشعاع خود قرار داد. دوميلو ماه گذشته وقتي براي گزارش به شوراي امنيت درباره مأموريت پيچيده اش در عراق به نيويورك رفته بود، خطاب به اعضاي شورا گفت: سازمان ملل در عراق در برابر هر حمله و تهديدي آسيب پذير است.
پيش بيني او كاملاً درست بود. اين ديپلمات برزيلي ۵۵ ساله از كانديداهاي دبير كلي سازمان ملل و از شخصيت هاي فعال اين سازمان در خدمات غير نظامي بر كشورهاي جنگ زده و دچار بحران بود. او پرتغالي   الاصل بود و زبان هاي فرانسوي، انگليسي و اسپانيايي را به خوبي حرف مي زد.
دوميلو سال گذشته به عنوان كميسر عالي حقوق بشر سازمان ملل انتخاب و جانشين مري رابينسون شد. كوفي عنان با شناختي كه از دوميلو داشت او را به عنوان نماينده سازمان ملل در عراق انتخاب كرد. قرار شده بود كه دوميلو چهار ماه به طور موقت شغل اصلي اش را به عنوان كميسر حقوق بشر رها كند و به عراق برود. دولت بوش هم از او حمايت مي كرد. دوميلو دو سه دهه اي كه از حضورش در سازمان ملل مي  گذرد مأموريت هاي بسياري را پشت سر گذاشته است. او در اوائل دهه ۱۹۸۰ مشاور نيروهاي سازمان ملل در لبنان بود. در سال ۱۹۹۶ هماهنگ كننده امور بشردوستانه در رواندا شد و در سال ۱۹۹۹ نماينده ويژه سازمان ملل در كوزوو شد. يكي از مأموريت هايي كه او به خاطرش بسيار تحسين شد مسئوليت رهبري عمليات سازمان  ملل در تي مور شرقي بود. او بر دوران انتقال تي مور از استاني آشوب زده و پر از درگيري هاي خونين به يك كشور مستقل نظارت مي كرد.
او در تي مور شرقي درسي آموخت كه تلاش مي كرد در عراق هم از آن استفاده كند و سعي داشت آمريكايي ها را هم به درس گرفتن از اين تجربه متقاعد كند. او تأكيد كرد كه مردم محلي يك كشور بايد خود كنترل سرنوشت و اداره امورشان را به دست بگيرند. دوميلو به آمريكايي ها فشار آورد تا شوراي حكومتي را در كوتاه ترين زمان ممكن تشكيل دهند.
او اصرار داشت كه مأموريتش در عراق بيشتر از چهار ماه طول نكشد تا بتواند به كميسيون حقوق بشر بازگردد.
برخي از ناظران وقايع اخير حمله روز سه شنبه به مقر سازمان ملل در بغداد را تنها حمله اي معمولي به يك هدف براي مقابله با آ مريكا نمي دانند و مي گويند حمله به دفتر سازمان ملل اقدامي حساب شده و براي ضربه زدن به اين سازمان بوده است. شايد دليل خاص آن رأي هفته گذشته شوراي امنيت در تأييد شوراي حكومتي و ايجاد دفتر «مأموريت كمك سازمان ملل در عراق» باشد.
معترضاني كه چنين حمله اي را انجام داده  اند سازمان ملل را ابزاري در دست آمريكا و انگليس براي ادامه اشغال عراق ديده اند.
شخص دوميلو هدف نبوده است چون حمله به افراد و شخصيت هاي سازمان ملل تاكنون كم سابقه بوده است.
در سال ۱۹۴۸ «فولك برنادوت» ميانجيگر سازمان ملل در فلسطين به ضرب گلوله يك صهيونيست افراطي در بيت المقدس كشته شد.
برنادوت با توصيه به اينكه بيت المقدس يك شهر بين المللي شود، خشم صهيونيست ها را بر انگيخته بود.
شوراي امنيت با تأييد شوراي حكومتي عراق در حقيقت به نوعي روندي كه آمريكا در عراق طي مي كند را تأييد كرده است و با ايجاد دفتر مأموريت كمك به عراق نفوذ و منابع خود را در اختيار اين روند گذاشته است.
شوراي امنيت در قطعنامه ۱۵۰۰ خود تأكيد كرده است كه از ايجاد شوراي حكومتي فراگير در عراق در ۱۳ جولاي ۲۰۰۳ (۲۲ تير) به عنوان گامي مهم در تشكيل يك دولت منتخب كه از سوي مردم عراق انتخاب شود و از سوي جامعه جهاني به رسميت شناخته شود،  استقبال مي كند.
عنان نيز در گزارشي كه ضميمه اين قطعنامه شد، به راههايي اشاره كرد كه ۳۰۰ كارمند دفتر مأموريت كمك سازمان به وسيله آنها مي توانند در روند بازسازي عراق كمك كنند. از كمك به ديالوگ سياسي ملي و آموزش پليس گرفته تا ايجاد يك مركز رسانه اي و برگزاري روند انتخابات و ارائه كمك.
اين نخستين بار نبود كه عراقي ها ناراضي از حضور آمريكا ، سازمان ملل را هدف قرار مي دهند.
در ماه جولاي (تيرماه) دفاتر سازمان ملل در موصل مورد حمله قرار گرفت و اين سازمان مجبور شد كارمندانش را در اين شهر كاهش دهد مقصد پروازهاي سازمان ملل نيز از موصل به اربيل تغيير يافت.
پيش از آن نيز در بيرون مقر سازمان ملل كه اكنون منهدم شده است، تيراندازي شده بود.
اما حمله روز سه شنبه بسيار بزرگ بود و شايد هدف از آن هشدار به سازمان ملل براي كم كردن حضور خود در عراق و حتي اخطار به آنهايي بود كه طرح استقرار نيروهاي صلحبان در اين كشور را تهيه مي كنند.
برخي كشورها همچون هند در برابر درخواست آمريكا براي اعزام نيروهاي صلحبان به عراق مقاومت كرده و اين كار را مشروط به تعيين مأموريتي از سوي سازمان ملل دانسته اند. اما حمله روز سه شنبه ميل به حضور در عراق را در اين كشورها حتي در چارچوب مأموريت سازمان ملل نيز از بين مي برد.
ريچارد هالبروك نماينده سابق آمريكا در سازمان ملل بعد از انفجار بغداد به تلويزيون سي . ان. ان گفت: آمريكا امروز حقيقتاً هدفي براي حملات است.
او سه راه پيش روي دولت بوش را در اين موقعيت چنين توضيح داد:
مي توانند نيروهاي خود را در عراق تقويت كنند كه اين به معناي خسارات و تلفات بيشتر و حضور درمكان هاي بيشتر است؛ يا اينكه شروع به عقب نشيني كنند مانند ويتنام و سومالي كه اين يك فاجعه خواهد بود و در آخر اينكه به جامعه جهاني روي بياورند.
يكي از كارشناسان دفاعي مؤسسه تحقيقاتي بروكينگز آمريكا مي گويد: «اين يك ضربه بزرگ براي آمريكاست و نشان مي دهد پيشرفت در كار روز به روز سخت تر مي شود.»

امپراطور ژاندارم
در آن دوران امپراطوري، امپراطوري هايي وجود داشتند اما شايد آمريكا به جايگاه جديدي رسيد.
اما براي دادن نسبت امپراطوري، در كنار قدرت بسيار و ميل به استفاده از آن بايد دست كم دو ويژگي ديگر هم وجود داشته باشد. يك امپراطوري بايد نظام سلسله مراتبي داشته باشد كه در آن كنترل و قدرت نهايي در مركز، در اين مورد در واشنگتن متمركز باشد و همه مستعمرات، قلمروها، لشكريان، بردگان و رعيت ها هم بايد اين را درك كنند. اين وضعيت بايد بادوام باشد. كشورها يكي يكي به دلايل متفاوت فتح مي شود، همانطور كه مستعمرات اوليه بريتانيا فتح شدند. اما همانطور كه آدام اسميت گفته است: «هر امپراطوري فناپذير است». به عبارت ديگر اداره مستعمرات مانند يك امپراطوري يا به يك كنترل مداوم و ادامه دار نياز دارد و يا نوعي گذار و انتقال كه در اينجا دولت سازي مطرح مي شود.
كوتاه سخن اينكه، امپراطوري كه اكنون به نام آمريكا اعلام شده، در بهترين شرايط يك اردك لنگ است و در بدترين شرايط اردكي مرده. مگر اينكه بخواهد همچون اردكي نر و قوي هيكل براي مدتي حكومت كند كه اين براي امپراطوري جديد آمريكا دو مشكل دارد. يكي اينكه افراد تحت حكومت اين وضعيت را دوست ندارند و دوم اينكه آمريكايي ها هم اين شرايط را نمي پسندند.
براي دريافتن صحت اولين مشكل به عراق نگاه كنيد. چهارماه بعد از سقوط بغداد، آمريكا همچنان با وضعيتي روبروست كه به گفته يكي از ژنرال هاي بلندپايه آمريكايي، «جنگ است، حالا هر طور مي خواهيد آن را توصيف كنيد.» حتي عراقي هاي خوشحال (از سقوط رژيم صدام) هم از رهايي بخش هاي خود آنطور كه برخي اميدوار بودند، استقبال نكردند. آنها مي گويند: درست است، صدام حسين منفور است، كسي هم براي او نمي ميرد، اما حالا لطفا ما را به حال خود بگذاريد و برويد.
مهم نيست كه عراقي ها ممكن است اكنون در موقعيتي نباشند كه امور خود را اداره كنند. اما نمي خواهند كس ديگري كشورشان را اداره كند. ناتواني امپراطور در عادي كردن اوضاع، توقف غارت و احياء خدمات در كشور مقاومت ضد آمريكايي را تقويت مي كند. بي احترامي ها و تحقيرهايي كه از سوي امپراطوري متحمل مي شوند هم مزيد بر علت است: دستگيري ها ،ايجاد ايست هاي بازرسي و بازرسي هاي خانه به خانه كه طي آن به زنان مسلمان هم نوعي توهين مي شود مجموع اين نارضايتي و خصومت براي دولت جديد در عراق به قيمت كناررفتن نخستين رئيسش يعني جي گارنر تمام شد. همچنين موجب شد كه آمريكا برنامه هاي خود براي كاهش نيروهاي اشغالگر را برعكس كند. انتخابات آزاد براي سال آينده وعده داده شده اما پيشرفت به سوي دمكراسي (در عراق) بسيار كندتر از آنچه ابتدا اميد آن مي رفت پيش مي رود.
اوضاع افغانستان نشان داده كه حكومت امپراطوري نه محبوب است و نه آسان. نزديك به دو سال بعد از سرنگوني موفقيت آميز طالبان، افغانستان هنوز در دست جنگ سالاراني است كه هر يك نظاميان خود را دارند. آنها در ظاهر از حامد كرزاي اطاعت مي كنند اما ماليات هاي خود را يا مرحله اي و بسيار كند مي پردازند و يا اصلا نمي پردازند و ترجيح مي دهند درآمدهايي را كه جمع آوري مي كنند براي خود و ميليشياهايشان هزينه كنند. ۵ هزار نيروي صلحبان، ارتش نماينده امپراطوري، جرأت نمي كنند از كابل خارج شوند و اكنون تحت فرماندهي ناتو قرار گرفته اند. در استان ها كمتر اموري روال طبيعي خود را دارد. بعد از چندين حمله سازمان ملل اعلام كرده كه كار خود را در جنوب كشور متوقف مي كند و طالبان از حملات جديد در شمال خبر مي دهد.
اين ممكن است ابزاري براي استدلال هاي معتقدان به مأموريت امپراطوري آمريكا باشد. چون نشان مي دهد كه زود خارج شدن از كشوري بعد از يك جنگ سريع، مشكلات را حل نمي كند. براي آنكه صلح پايدار بماند، حكومت قانون مستقر شود و نهادهاي دمكراتيك ريشه بدوانند، بايد حضوري طولاني مدت داشت، با نيروي زياد و پول و صبر بي پايان.
اين درسي است كه از بوسني، كوزوو و ايرلند شمالي گرفته مي شود، درسي كه شايد هنوز در كنگو، سيرالئون و نقاط بسيار ديگر كه هنوز براي غرب حساس نشده، گرفته نشده است.
نوامپرياليست ها همين را مي گويند و تأكيد دارند كه تغيير رژيم به تنهايي كافي نيست. «بوت» يكي از حاميان پيشرو آنها مي گويد، هزينه اين كار قابل تحمل است و آمريكا با كنترل اتحاد شوروي و در اجراي ديگر سياست هايش نشان داده كه مي تواند طي چند دهه متعهد به مأموريتي باقي بماند.
اين استدلالي جذاب و فريبنده است. اما تناقضي است كه در قلب مفاهيم ارائه شده از سوي امپرياليست ها نهفته است.
امپرياليسم و دمكراسي با هم در تناقض هستند. اولي اطاعت و سلسله مراتبي را مي طلبد و دومي برابري و آزادي انتخاب مردم. اين روزها براي اين كه دمكراتيك شوند در برابر يك امپراطور سر خم نمي كنند، حتي يك امپراطوري خوب. تظاهرات و اعتراض مي كنند و هزينه اين كار را قدرت امپراطوري و افراد تحت حكومت آن حس مي كنند. براي آمريكايي ها اين هزينه فقط كسري بودجه و كنار خيابان خوابيدن نيست، بلكه از ميان رفتن همه آن چيزهايي است كه آنها را آمريكايي كرده و اعتقاد آنها در قانون اساسي به آزادي. اين آزادي است كه آنها را در كنار هم نگاه مي دارد، نه قوميت، مذهب يا زبان. اين آزادي ريشه در خصومت آنها با امپرياليسم دارد، حكومت امپراطوري جورج سوم. آمريكايي ها مي دانند كه امپراطوري ها مشروعيت دمكراتيك ندارند. آنها خود اين موضوع را ثابت كرده اند.
برخي امپرياليست ها از اين تفكرات نگران نمي شوند. بريتانيايي ها در سراسر تاريخ امپراطوري خود، در حاليكه علاقه اي به مفاهيم قانون و قانون اساسي نداشتند، براي دفاع از آزادي خود مي جنگيدند اما هيچ اجباري احساس نمي كردند كه اين آزادي را به مستعمرات خود هم ببرند.
اما در اين راه، بعضي مسائل به آنها كمك مي كرد، آنها به مستعمرات خود مهاجر و سرمايه صادر مي كردند كه البته اين همراه با نژادپرستي و در چارچوب هيأت هاي نيمه مذهبي بود. علي رغم سختي هايي كه اين كار داشت، كساني كه امپراطوري و مستعمرات را اداره مي كردند سرگرمي هايي هم داشتند (لباس هاي رنگي و گوناگون و كلاههاي جالب) و البته يك كار تجاري هم بود.
اما تقريبا هيچ يك از اين موارد درباره آمريكايي ها صحت ندارد. نومحافظ كاران تمايلات ميسيونري دارند اما در اين راه هم با بن بست هايي روبرو هستند. آنها هيچ تمايلي به تحمل بار مالي (امپراطوري) ندارند: بودجه اخير بوش بدون اختصاص پولي به افغانستان بسته شده است، هزينه ها در عراق نيز روبه  افزايش است (نزديك به چهار ميليارد دلار در ماه). آمريكا برخلاف اكثر امپراطوري هاي قديم، يك واردكننده است هم واردكننده سرمايه و هم مهاجر.
آمريكا از ۱۱ سپتامبر تغيير كرده است. در فضاي جديد ناسيوناليسم بيشتر، ادعاي بيشتر و مدارا و صبر كمتر در مقابل متحدان و تمايل به تنها پيش رفتن حاكم است.
اگرچه عليه ايران و سوريه حرف هايي زده مي شود، اما رامسفلد و ديگر آتش خواران همكارش به خوبي مي دانند كه آمريكايي ها آماده يك حمله ديگر نيستند. نظريه امپراطوري آمريكا، يك بزرگ نمايي بزرگ است. برخي مي گويند ميادين جنگ بعدي بازارها هستند. تجارت، تفكر و اطلاعات، سلاح هاي دنياي مدرن هستند. توان نظامي مربوط به گذشته است. مطمئنا آمريكا اكنون يك مرحله امپراطوري ديگر را مي گذراند، اما اين مرحله بيش از آنكه با امپراطوري هاي انگليس، روم و بيزانس شباهتي داشته باشد، به مراحل امپراطوري قبلي خود آمريكا شبيه است. اگر ناسيوناليست هاي مدعي و امپرياليست هاي دمكراتيك بر سر عراق در كنار هم قرار گرفته اند به اين معني نيست كه دولت، كل برنامه نومحافظه كاران را تأييد كرده است.

نگاه
شيكاگوي دهه ۳۰
007165.jpg
دهه ۱۹۳۰ براي آمريكايي ها يادآور سياه ترين دوران است. در اين دوران ركود بزرگ اقتصادي (۱۹۲۹ تا ۱۹۳۱) گريبانگير اين كشور شد و از درون بحران اجتماعي عميق آن، گروه هاي مافيايي و پدرخوانده هاي متعدد سربرآوردند و بر مقدرات مردم حاكم شدند.
در زير هر باراني اسلحه اي آماده شليك بود و هر جاني در هر لحظه در معرض خطر بود. در همين دوران بود كه شيكاگو و نيويورك و ديگر شهرهاي بزرگ ايالات متحده جولانگاه گروه هاي مافيايي شد كه در سوداگري جان ها مهارتي كم نظير داشتند. شبكه پنج تلويزيون فرانسه پريروز در تحليل اوضاع كنوني بغداد و گرفتاري هاي آمريكايي ها در اين شهر،آن را به شيكاگو دهه ۱۹۳۰ تشبيه كرد و درباره اش اين گونه گزارش داد: بغداد امروز از نظر ناامني شبيه به شيكاگوي دهه ۳۰ است. روزانه در بغداد موارد زيادي دزدي و غارت به چشم مي خورد، سارقين تاجران ثروتمند را مي ربايند و دزدان مسلح هر روز با حمله به رانندگان ،خودروي آنها را به سرقت مي برند. به علت ناامني خيابان هاي بغداد به محض تاريك شدن هوا خالي و مغازه ها تعطيل مي شوند و به جز حمله به نيروهاي آمريكايي، انفجار نفتي عراق و حمله به دفتر سازمان ملل در عراق ناامني واقعي بيش از سه ماه است كه بغداد را فراگرفته است.
به خبرنگاران خارجي در بغداد گفته مي شود بدون پول در خيابان هاي بغداد رفت و آمد كنند و همچنين از رفتن به برخي محله هاي خطرناك خودداري كنند. اين هشدارها محله  هارلم نيويورك در دهه ۳۰ را به يادها مي آورند.
نيروهاي آمريكايي و نيروهاي پليس جديد در عراق كه هم اكنون در حال شكل گيري هستند در مبارزه با دزدان ناتوان مانده اند.سازمان ملل نماد بازسازي عراق است؛ اما از آنجايي كه در پايگاه هاي آمريكايي تدابير شديد امنيتي برقرار است و امكان نزديك شدن خودروهاي غيرنظامي به آنها وجود ندارد، دفتر سازمان ملل در بغداد كه خارجيان بسياري در آن حضور داشتند،  هدف قرار مي گيرند. دسترسي به دفتر سازمان ملل باتوجه به تعداد افراد زيادي كه در آن كار مي كردند، بسيار ساده تر از دسترسي به پايگاه هاي آمريكايي بوده است. عاملان اين انفجار مي خواهند تلاش هاي پل برمر و سازمان ملل را براي ساخت عراق جديد متوقف سازند.
سازمان ملل و نيروهاي امدادي در بغداد امروز مانند شهروندان بي پناه آمريكايي در دهه ۳۰ شده اند كه همواره لوله اسلحه اي از زير باراني خوفناكي به سوي آنها نشانه رفته است. بغداد سال ۲۰۰۳، واشنگتن دهه ۱۹۳۰ شده است.

سايه روشن سياست
بعيد است
مركز مطالعات راهبردي خليج فارس طي تحليلي، احتمال هرگونه حمله ناگهاني آمريكا يا اسرائيل به تأسيسات هسته اي ايران را بعيد دانست.
كارشناسان مركز ياد شده معتقدند، ايران از نيروي قوي نظامي برخوردار است و چنانچه مورد تهاجم اسرائيل قرار گيرد احتمال حمله انتقام جويانه ايران به اسرائيل وجود دارد.
اين تحليل مي افزايد: تأسيسات هسته اي ايران در چند نقطه و به فاصله زياد از هم قرار گرفته و در عين حال اين تأسيسات از امنيت بالايي در برابر حملات نظامي برخوردار است كه اين امر ضربه زدن به آنها را همانند حمله به تأسيسات اتمي عراق در سال ۱۹۸۱، مشكل مي سازد.مركز مطالعات راهبردي خليج فارس در تحليل خود افزوده است، موشك زمين به زمين «شهاب ۳» با برد ۱۳۰۰ كيلومتر كه قادر است تا عمق اسرائيل نفوذ كند و نيز امكان هدف قرار دادن نيروهاي آمريكايي مستقر در عراق توسط اين موشك،  واشنگتن و تل آويو را وادار مي سازد تا قبل از انجام هرگونه اقدام نظامي به خوبي پيامدهاي آن را برشمارند. اين مركز يادآور شد، برخي كارشناسان ديگر در عين حال معتقدند آمريكا و اسرائيل به طور كامل به اين نتيجه رسيده اند كه ايران منافع آنها را در منطقه مورد تهديد قرار داده و از اين جهت ممكن است اسرائيل به اقدام نظامي بر ضد تأسيسات هسته اي مبادرت ورزد.
براساس تحليل مركز مذكور، برخي گزارش هاي اطلاعاتي حاكي است تعدادي از خلبانان اسرائيل اواخر سال گذشته ميلادي در مناطق ميانه تركيه دوره هاي آموزشي را براي بمباران تأسيسات اتمي ايران پشت سر گذارده اند.
در اين تحليل به نقل از منابع غربي غيررسمي آمده است، چنانچه تلاش هاي ديپلماتيك آمريكا براي بازداشتن تهران در برنامه هاي راهبردي هسته اي ناكام بماند، عمليات موسوم به «بابل - ۲» براي انهدام تأسيسات هسته اي و كارخانه هاي ساخت موشك در ايران به اجرا گذاشته خواهد شد.
كشمكش
شنيده شد در مجمع روحانيون مبارز اختلاف نظرهايي درخصوص نحوه برخورد با جبهه مشاركت و جناح راست بروز كرده است. عناصر اصلي و شاخص مجمع روحانيون نسبت به عملكرد شماري از نمايندگان عضو مجمع در مجلس به دليل قرابت آنها به جناح راست انتقاد كرده اند و گفته اند اين كار وحدت جبهه  دوم خرداد را مخدوش مي كند. درحالي كه حاميان ارتباط با جناح راست گفته اند براي ايجاد تعادل خود را مكلف مي دانند با اين جناح همكاري كنند. يكي از اقدام هاي اين گروه عدم دعوت از چهره هاي اصلي فراكسيون مشاركت به جلسات بوده است. دليلي كه از سوي اين عده براي دوري از جبهه مشاركت ذكر مي شود «مخالفت آنها با حكومت ديني» است.
قدرت چانه زني
گفته مي شود يكي از اعضاي ارشد وزارت خارجه در جلسه اخير كميسيون امنيت ملي و سياست خارجي تهديدهاي جهاني عليه ايران را تشريح كرده و گفته است براي كاستن از اين تهديدها وحدت همه اجزاي نظام سياسي ضروري است. وي گفته است چندپارگي در موضع گيري هاي مربوط به سياست خارجي، قدرت ديپلمات ها را در چانه زني با طرف هاي خارجي كاهش مي دهد.
همه در جستجوي كار موازي
برخي نمايندگان مجلس گفته اند در صورتي  كه كميته تشكيل شده در مجمع نمايندگان استان تهران نتواند پيگير شكايات فعالين سياسي از دستگاه قضائي از طريق كميسيون اصل ۹۰ شود، نمايندگان، طرح تشكيل كميسيون ويژه براي بررسي اين شكايت ها را خواهند داد. مدتي است نمايندگان دو جناح سياسي كشور هرگاه در زمينه پيش بردن هدف هاي خود از طريق نهادهاي ذيربط به نتيجه نمي رسند، پيشنهاد تشكيل يك نهاد موازي و مشابه را مي دهند. نمايندگان جناح منتقد دولت نيز در اقدامي مشابه در پي تشكيل «كميسيون انتخابات» هستند كه وظايف هيأت هاي اجرايي و نظارت را مجتمعا داشته باشد.
هيچكدام
جلسه دوم فراكسيون مشاركت براي بررسي راه هاي تصويب قانون انتخابات تشكيل شد. در اين جلسه پنج راه (مسكوت گذاشتن لايحه، استرداد به دولت، پيگيري از طريق گفت وگوي مجلس و شوراي نگهبان، ارجاع به مجمع و همه پرسي) مطرح شده است كه ظاهرا هيچ يك به نتيجه نرسيده و بر سر آن توافقي به دست نيامده است.
روش انتقاد
يك منبع مطلع در مجلس به خبرنگار همشهري گفت: رئيس جمهوري در رابطه با اظهارات اخير وزير كشور درباره دفاتر نظارتي شوراي نگهبان از وي خواسته است مسائل انتقادي درباره شوراي نگهبان را به گونه اي مطرح كند كه شائبه انكار حق قانوني اين نهاد ايجاد نشود.
007170.jpg

مخالف پرچم صدام
مسعود بارزاني رهبرحزب دموكرات كردستان گفته است مخالف برافراشتن پرچم عراق بر فراز اين منطقه است. مسعود بارزاني، تأكيد كرده است، پرچم عراق كه به وسيله حزب بعث بناشده،  شايسته مردم مبارز كردستان نيست و تا من زنده هستم اجازه نمي دهم اين پرچم بر فراز كردستان در شمال عراق برافراشته شود.
الوطن با بيان اين خبر افزود: بارزاني در جمع طرفداران و افراد ارتش ۱۰۱ - كه به همياري آمريكايي ها در مناطق شمالي مستقر هستند - گفت: نظام جديد عراق مي بايست به شكل دو دولت فدرال كرد و عرب اداره شود و هر بخش فدراسيون لازم است پرچم خاص خود را داشته باشد.

سياست
ادبيات
اقتصاد
علم
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سياست  |  علم  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |