از- Economist:ترجمه: ف.م.هاشمي
بيست سال قبل، هفته نامه «تايم»، مردسال جهان را در رشته «كامپيوتر» معرفي كرد و از آن زمان تاكنون، تصوير افراد و شركت هاي متعددي به عنوان چهره هاي شاخص صنعت كامپيوتر، بر پشت جلد اين نشريه نقش بسته، اما كامپيوتر نتوانسته است انتظارات اوليه اي را كه از سرمايه گذاري برروي اين صنعت مي رفت برآورده سازد. در پايان دهه ۱۹۸۰، «رابرت سولو»(Robert Solow) برنده جايزه نوبل در رشته اقتصاد اظهار داشت: «عصر كامپيوتر را در تمامي زواياي زندگي بشر مي توان مشاهده و احساس كرد، بجز عرصه آمار مربوط به بهره وري». عدم سرمايه گذاري كافي بر روي تكنولوژي اطلاعات به منظور ارتقاي سطح بهره وري، به «معماي بهره وري» معروف شده است. در واقع، طي دهه هاي ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ آهنگ رشد بهره وري در اغلب كشورهاي جهان كند شد. به همين دليل، رشد ناگهاني بهره وري در آمريكا در اواسط دهه ۱۹۹۰ با تعجب و استقبال فراوان جهانيان روبه رو شد. آيا اين موفقيت آمريكا، بدان معني است كه «معماي بهره وري» سرانجام حل شده است؟
اين پرسشي بسيار پيچيده و پاسخ به آن دشوار است زيرا رشد بهره وري را شايد بتوان مهمترين شاخص اقتصادي در جهان امروز تلقي كرد. درواقع، شاخص مربوط به رشد بهره وري، بيان كننده رشد سطح زندگي در هر كشور است. ميانگين سطح زندگي آمريكايي ها، امروز هفت برابر بهتر از سطح زندگي آمريكاييان در آغاز قرن بيستم است و اين بدان دليل است كه بهره وري مردم آمريكا نيز طي اين مدت هفت برابر شده است. سرعت گرفتن نرخ رشد بهره وري، نه تنها بر سطح زندگي مردم اثر مي گذارد، بلكه درآمدهاي مالياتي را نيز بهبود بخشيده و پرداخت مقرري هاي اجتماعي را براي نسل آينده تسهيل مي كند.
نمودار ۱- كامپيوتر شخصي به ازاي هر يكصدنفر
سرمايه گذاري بر تجهيزات و نرم افزارهاي مربوط به تكنولوژي اطلاعات، در حال حاضر بالغ بر نيمي از كل سرمايه گذاري هاي شركت هاي آمريكايي را به خود اختصاص مي دهد. معهذا، اين پرسش همچنان مطرح است كه چرا اين حجم سرمايه گذاري هنوز نتوانسته است تأثيري چشمگير بر آهنگ رشد بهره وري باقي بگذارد؟ تاريخ نشان مي دهد كه ميان عصر بخار و عصر الكتريسيته يك دوره انتقالي و نسبتاً طولاني وجود داشته است. «پاول ديويد» (Paul David) يكي از اقتصاددانان برجسته دانشگاه آكسفورد معتقد است كه نرخ بهره وري تا ۴۰ سال پس از رواج نيروي برق در اوايل دهه ۱۸۸۰، رشد چشمگيري نشان نداد. تنها در سال ۱۹۲۰ كه حداقل نيمي از ماشين آلات صنعتي آمريكا به نيروي برق مجهز شد، نرخ بهره وري در اين كشور نيز به آرامي روبه افزايش گذاشت. علت اين وقفه آن است كه كارخانه هاي صنعتي و بنگاه هاي اقتصادي براي تطبيق عملكرد واحدهاي خويش با اين نوآوري فني، به زمان نياز دارند.
به نظر «پاول ديويد» هر تكنولوژي جديد، هنگامي شروع به تأثيرگذاري بر آهنگ رشد بهره وري مي كند كه تا ۵۰ درصد در اقتصاد يك كشور نفوذ كرده باشد. در حال حاضر، كامپيوتر به اين سطح از نفوذ در اقتصاد آمريكا دست يافته است، اما ديگر كشورهاي دنيا هنوز تا اين مرحله فاصله بسيار دارند (نمودار ۱). به نظر مي رسد تكنولوژي اطلاعات در دنياي امروز در همان مرحله اي قرار دارد كه الكتريسيته در دهه ۱۹۲۰ قرار داشت. رشد بهره وري نيروي كار در اقتصاد آمريكا، از سال ۱۹۹۶ به بعد، به طور متوسط سالانه ۹/۲ درصد بوده است. اين در حالي است كه نرخ مزبور در بعضي سال ها از ۲/۵ درصد فراتر رفته است (نمودار ۲).
نمودار ۲- ميانگين ساليانه رشد بهره وري در بخش غيركشاورزي
اما اقتصاددانان درباره استمرار نرخ كنوني رشد بهره وري، اتفاق نظر
ندارند. آنچه مسأله را پيچيده تر مي كند وجود دو مقياس متفاوت در اين مورد است: بهره وري نيروي كار (يعني ميزان محصول توليد شده در واحد زمان كار) و بهره وري مجموعه عوامل (بازده كل سرمايه و نيروي كار در واحد زمان).
اغلب مردم، بهره وري را فقط در رابطه با نيروي كار تصور مي كنند و معتقدند كه نهايتاً اين عامل تعيين كننده سطح زندگي است. اما اقتصاددانان براي بهره وري مجموعه عوامل، اهميت بيشتري قائلند. به نظر آنها، از طريق ارتقاي بهره وري مجموعه عوامل مي توان بدون اتكاي بيشتر به منابع كمياب، با هزينه اي اندك به سطح زندگي بالاتر نائل شد. اقتصاددانان معتقدند كه هرچه آهنگ رشد بهره وري مجموعه عوامل سريعتر شود، سرعت رشد بهره وري نيروي كار نيز فزوني مي گيرد.
تكنولوژي اطلاعات، از چندطريق موجب تسريع آهنگ رشد بهره وري نيروي كار مي شود: اولاً از طريق افزايش سهم سرمايه به ازاي هر كارگر (تقويت سرمايه گذاري) كه موجب رشد سريع بهره وري مجموعه عوامل به ويژه در صنايع مرتبط با تكنولوژي اطلاعات مي شود و ثانياً از طريق رشد سريع بهره وري مجموعه عوامل در صنايعي كه از دستاوردهاي تكنولوژي اطلاعات سود مي برند. جاي انكار نيست كه بهره وري در بخش هايي كه توليدكننده كالاها و تجهيزات مربوط به تكنولوژي اطلاعات هستند به نحوي بي سابقه افزايش يافته است به صورتي كه ميانگين سالانه اين رشد در دهه ۱۹۹۰ به حدود ۲۴ درصد رسيد. اما بر سر ميزان تأثير تكنولوژي اطلاعات بر ديگر بخش هاي اقتصاد، اتفاق نظر وجود ندارد.
از ميان مطالعات گسترده اي كه تاكنون درباره رشد چشمگير بهره وري در آمريكاط طي سال هاي اخير انجام شده و به چاپ رسيده است، تحقيق به غايت خوش بينانه «استفن اولينر» (Stephen Oliner) و «دانيل زيشل »(Daniel Sichel) از محققين برجسته فدرال رزرو آمريكا، جايگاه ويژه اي كسب كرده است. در اين تحقيق كه بر مبناي نگرش و نقطه نظرات «آلن گرينزپان» رئيس سابق فدرال رزرو تنظيم و تدوين شده است، نتيجه گيري مي شود كه تكنولوژي اطلاعات، عامل اصلي رشد چشمگير بهره وري در آمريكا است و انتظار مي رود كه بخش اعظم اين آهنگ رشد در آينده نيز همچنان حفظ شود. در اين تحقيق آمده است كه نزديك به ۵۰ درصد رشد بهره وري در اقتصاد آمريكا طي نيمه اول و دوم دهه ۱۹۹۰ به علت سرمايه گذاري گسترده بنگاه هاي اقتصادي اين كشور بر تكنولوژي اطلاعات بوده و علت نيمي ديگر نيز تسريع نرخ رشد بهره وري مجموعه عوامل (TFP) بوده است كه دو پنجم اين مقدار نيز مديون پيشرفت هايي است كه در عرصه كامپيوتري كردن فرآيند توليد حاصل شده است. نويسندگان تحقيق فوق، در پايان نتيجه مي گيرند كه تقريباً دو سوم افزايش نرخ بهره وري كار در آمريكا، به طور مستقيم در رابطه با توليد و به كارگيري كامپيوتر بوده است.
تحقيق ديگري نيز توسط «ديل يورگنسون »(D. Jorgenson) از دانشگاه هاروارد انجام شده كه به نتايج مشابهي دست يافته است: سرمايه گذاري گسترده بر كامپيوتر و رشد چشمگير بهره وري در صنعت كامپيوتر آمريكا، علت اصلي رشد بهره وري كار در اين كشور است. اما «يورگنسون» در عين حال از اين امر ابراز نگراني مي كند كه رشد بهره وري مجموعه عوامل در بخش هاي خارج از صنعت كامپيوتر ممكن است رابطه چنداني با تكنولوژي اطلاعات نداشته باشد. معهذا، او پيش بيني مي كند كه رشد بهره وري نيروي كار در آمريكا طي دهه آينده، سالانه به طور متوسط به ۳/۲درصد بالغ خواهد شد و اين به معني رشد ۵/۳ درصدي توليد ناخالص داخلي (GDP) آمريكا، بدون مواجهه با تورم خواهد بود كه بيشتر از نرخ ۳ درصدي دو دهه اخير آمريكا است.
نمودار ۳- ميانگين رشد سرانه توليد ناخالص داخلي آمريكا
ابزار يا سرگرمي؟
اما، «رابرت گوردون» (Robert Gordon) اقتصاددان برجسته دانشگاه «نورث وسترن »(North-Western) آمريكا و يكي از منتقدين معروف اين اقتصاد جديد (كه طرح آن در جامعه امروز آمريكا شهامت فراوان مي طلبد)، چندان تحت تأثير «معجزه بهره وري» در آمريكا قرار نگرفته است. او معتقد است كه بخش اعظم افزايش بهره وري مجموعه عوامل در بخش خارج از صنعت كامپيوتر، مديون ادوار تجاري است. در دوراني كه اقتصاد، رشدي سريع را تجربه مي كند، بنگاه هاي اقتصادي بر كاركنان خود فشار وارد مي آورند و حاصل اين فشار، افزايش سطح بهر ه وري است كه در دور بعدي تجاري، مجدداً روند نزولي را طي مي كند. به نظر «گوردون»، اگر بخش توليد كالاهاي مصرفي پردوام را نيز در كنار صنعت كامپيوتر مستثني كنيم، آنگاه در بقيه اقتصاد آمريكا (۸۸ درصد) اصولاً رشد بهره وري نيروي كار مشاهده نمي شود. نتيجه اين مي شود كه «معماي بهره وري» همچنان لاينحل باقي مانده است.
اين كه تكنولوژي اطلاعات تاكنون نتوانسته به رشد بهره وري مجموعه عوامل در كل اقتصاد آمريكا منجر شود، تعجب «گوردون» را بر نينگيخته است.
او مي گويد: كامپيوتر و اينترنت را نمي توان يك «انقلاب صنعتي» از نوع اختراع اتومبيل يا كشف نيروي برق تلقي كرد. حداكثر كاري كه اينترنت انجام داده اين است كه روشي نوين را براي انجام كارهايي مطرح كرده كه قبلاً به شكلي ديگر انجام مي شده اند. در واقع اينترنت حتي مي تواند موجب كاهش بهره وري در محل كار شود. ترافيك سنگيني كه بر سايت هاي اينترنتي حاكم است در ميانه ساعات كار روزانه به اوج خود مي رسد و در شب رو به كاهش مي گذارد. اما بسياري از اقتصاددانان با «گوردون» هم عقيده نيستند. به نظر آنها حداقل بخشي از رشد بهره وري در اقتصاد امروز جهان، دلايل ساختاري دارد. «گرينزپام» به شدت با نظريه رشد ادواري بهره وري مخالفت مي ورزد. برخي بررسي هاي انجام شده توسط اقتصاددانان كشورهاي عضو OECD نيز نظر او را تأييد مي كنند.
خلاصه اين كه، امروز اكثر دانشمندان بر اين نكته تأكيد مي ورزند كه رشد سريع نوآوري و درنتيجه كاهش سريع قيمت ها، حداقل طي دهه آينده ادامه خواهد يافت.