دهقانان خرده پاي ايراني در ۵۰ هزار روستاي كوچك و بزرگ ايران زمين، ماهيگيران زحمتكش جنوب و شمال اين مرز و بوم، دامداران سنتي و صنعتي كشور و باغداران پراكنده در پهنه ايران، در ۲۴ سال گذشته، سهمي بيش از ۲۰ درصد (به طور متوسط) در توليد ناخالص ملي داشته و دارند.
اكنون دنياي جديدي در زراعت، دامداري و ماهيگيري پديدار شده كه با استفاده از سرمايه هاي مازاد بين المللي و تكنولوژي نوين مي توانند محصولات كشاورزي را با كيفيت برتر و قيمت پايين تر توليد كنند و همه دهقانان كشورهاي فقير و كمتر توسعه يافته را به چالش بخوانند. دهقانان ايراني نيز با اين چالش مواجه شده اند و عيسي كلانتري، وزير اسبق كشاورزي و مشاور رئيس جمهوري اين همه را ديده و در نامه اي به آقاي خاتمي آن را تصوير كرده است كه مي خوانيد:
با سلام و عذرخواهي از اينكه به خاطر مسأله بسيار مهم آينده كشاورزي كشور در راستاي جهاني سازي تجارت و اقتصاد وقت گرانبهاي شما را مصدع مي شوم، خواهشمندم مسايلي كه مطرح مي شود را مطالعه و در صورتي كه مهم تشخيص داديد دستور پيگيري به مراجع ذيربط شامل سازمان مديريت و برنامه ريزي، وزارت امور اقتصادي و دارايي، بانك مركزي، وزارت جهاد كشاورزي، وزارت بازرگاني و وزارت نيرو صادر فرمايند.
مطالبي را كه ذكر خواهم كرد با توجه به شغل مشاورت اينجانب، دبيركلي خانه كشاورز ايران، تجربه عملي بيست و دو ساله در كشاورزي كشور در تمام سطوح كاري است. گرچه مدعيان اصلي مطالب ذكر شده خود كشاورزان خواهند بود كه بنده را به عنوان دبيركل تشكيلات خودشان انتخاب كرده اند و شايد اصلاً انتظار نداشته باشند كه چنين مطالبي را عنوان نمايم ولي اهميت كشاورزي و پايداري و توسعه و تداوم آن، حقير را وادار به مطرح كردن مسايل زير نموده است.
جناب آقاي رئيس جمهور، بسيار واضح عرض نمايم با ادامه وضعيت موجود در كشور و سياست هاي موجود جهان، آينده كشاورزي و كشاورزان كشور تاريك و مبهم (به صورت خوشبينانه) و تعطيل شده و به بن بست رسيده (به صورت واقع بينانه تر) خواهد بود. اگر ارزش برابري دلار در مقابل ريال هماني باشد كه هست (حدود ۸۰۰۰ ريال) و سياست هاي قيمت گذاري و خدماتي نيز همان باشد كه هست اكثريت قاطع محصولات كشاورزي قدرت برابري با توليدات خارجي حتي در داخل كشور را نيز نخواهند داشت و اگر قيمت برابري دلار كمتر از ۸ هزار ريال باشد كه برخي متخصصين اقتصادي اعتقاد دارند، بايد فاتحه كشاورزي را خواند مگر اينكه بگوئيم دلار مثلاً ۱۵ هزار ريال است كه آن وقت كشور فلج خواهد شد. جنابعالي به حق اين انتظار را از بنده به عنوان مشاورتان داريد كه پس چه بايد كرد؟ و ديگران چه كرده اند كه مي توانند توليدكننده باقي بمانند ولي كشاورزان ايراني به شدت در معرض تهديد بازارهاي جهاني و به سرعت در حال از دست دادن مزيت هاي اقتصادي توليدات حتي محصولات باغباني هستند.
جناب آقاي رئيس جمهور، در سال ۱۹۹۴ ميلادي تصميم گرفته شد كه تا سال ۲۰۰۰ ميلادي ۲۶ درصد تعرفه هاي وارداتي مواد غذايي (به طور متوسط) به كشورهاي OECD كاهش يابد كه طبق گزارش ارگان هاي بين المللي ذيربط اين اتفاق حتي يك درصد بيشتر از تصميمات افتاده است و نيز تصميم گرفته شد كه پرداخت يارانه هاي صادراتي نيز ۳۶ درصد كاهش يابد كه باز بر مبناي گزارش هاي جهاني به وقوع پيوسته است و همچنين تصميم گرفته شد كه ۲۰ درصد از حمايت دولت ها از كشاورزان غرب كاسته شود كه اين مقدار به درستي معلوم نيست كه رخ داده است يا نه.
|
|
امروز مشاهده مي كنيم قميت مواد غذايي عليرغم اتفاقات ذكر شده در سال ۲۰۰۳ كمتر از سال ۱۹۹۴ است. متأسفانه صادرات محصولات كشاورزي كشور نيز به علت گراني قيمت هاي تمام شده و افزايش سريع قيمت هاي مواد غذايي در سطح عمده فروشي و خرده فروشي توجيه اقتصادي نداشته و كاهش پيدا كرده است و اين در حالي است كه توليد ناخالص سرانه هر ايراني حدود يك پنجم توليد ناخالص متوسط كل دنياست (هر ايراني حدود ۱۵۰۰ دلار توليد ناخالص دارد ولي مردم جهان بين ۸-۷ هزار دلار). تمام مشكلات فوق به دليل عدم بازدهي مناسب اكثريت واحدهاي توليدي كشاورزي آن هم به دليل عدم سرمايه گذاري مناسب و سياست هاي يك بام و دو هواي اقتصاد كلان كشور در بخش هاي مختلف مي باشد كه اين موضوع متأسفانه فقط گراني، تورم و توليدات متكي به درآمدهاي نفتي را به مردم تحميل كرده است و طوري شده كه هيچ توليدكننده اي به سودهاي ۱۰ تا ۲۰ درصد در سال قانع نيست در حالي كه در سطح جهاني اين نرخ سوددهي ايده آل مي باشد و به تدريج اين اتفاق افتاده كه توليدات كشور در بخش هاي مختلف تنها در مرزهاي داخل كشور آن هم با قوانين حمايتي غيرقابل دفاع و سودها و تعرفه هاي بازرگاني كلان توجيه پذير شده است و اين مصرف كنندگان نهايي هستند كه بايد فداي سياست هاي كلان و انحصارگر باشند.
جناب آقاي رئيس جمهور، براي اصلاح ساختار بخش كشاورزي كشور احتمالاً فقط تا سال ۲۰۱۰ ميلادي (تنها ۷ سال ديگر) فرصت داريم و پيشنهاد اصلي بنده با توجه به شرايط داخلي و جهاني توليدات و قيمت ها اين است كه با هماهنگي تمام واحدهاي ذيربط دولتي و كشاورزان جهت افزايش بهره وري و كاهش هزينه هاي توليد و پويا كردن واحدهاي توليدي كشاورزي و جلوگيري از فروپاشي آنها در رقابت جهاني اقدامات زير بدون فوت وقت بايد صورت پذيرد:
۱- افزايش قيمت محصولات كشاورزي از سوي دولت متوقف و يا به حداقل ممكن در حد ۲۰ درصد تورم برسد.
۲- ما به التفاوت افزايش قيمت با نرخ تورم كه احتمالاً سالانه حدود ۶ تا ۷ هزار ميليارد ريال خواهد بود در يك حساب مخصوص نگهداري شود تا بابت سود بانكي وام هاي قرض الحسنه اي كه صرف كارهاي زيربنايي به قرار زير خواهد بود با نظارت مستقيم دولت و خود كشاورزان مصرف شود:
الف: تمام عمليات آبرساني و بهره وري آب شامل پوشش انهار، تجهيز و يكپارچه سازي اراضي، آبياري تحت فشار، تسطيح و زهكشي مزارع در صورت لزوم، آبرساني و آبي كردن اراضي ديم به صورت وام قرض الحسنه به طوري كه حداقل در ظرف ده سال پس از شروع بهره برداري واحد توليدي بازپرداخت شود صورت پذيرد.
ب: اصلاح سيستم مكانيزاسيون و حذف قوانين انحصاري حمايت از چند كارخانه دولتي و غيردولتي و آزادسازي واردات ماشين آلات و ادوات كشاورزي.
پ: بازسازي واحدهاي دامداري، مرغداري، شيلاتي و گلخانه ها كه عمر فني و اقتصادي آنها تمام شده كه يكي از دلايل اصلي شيوع بيماريها و كاهش بهره وري است.
ت: كمك به ايجاد واحدهاي خدماتي و پشتيباني و ترويجي كشاورزي از سوي بخش خصوصي در تمام زمينه هاي مورد نياز بخش و استفاده از آخرين دستاوردهاي تكنولوژيك و ژنتيك و حذف و اصلاح قوانين نامربوط و بازدارنده.
ث: كمك به بازسازي و توسعه كشتارگاه هاي دام و طيور در مناطق مختلف كشور.
ج: تقويت واحدهاي تحقيقاتي و ترويجي غيردولتي.
چ: كمك به توسعه تأمين اجتماعي كشاورزان و نظم و نسق دادن به بازرگاني محصولات كشاورزي.
همگام با موارد فوق در طول ۷ سال آينده افزايش قيمت آب و برق و سوخت كشاورزي نيز بايد ممنوع شود.
بايد توجه داشته باشيم كه فرصت بسيار محدود است و براي جلوگيري از نابودي كشاورزي فقط برنامه پنجساله چهارم را داريم و سالانه حداقل به ۵۰ تا ۶۰ هزار ميليارد ريال اعتبار جهت سرمايه گذاري آن هم بدون بوروكراسي موجود در سيستم بانكي كشور كه به صورت بسيار سهل جهت اصلاحات بخش كشاورزي در دسترس عموم كشاورزان قرار گيرد و چون بار اصلي هزينه ها بر دوش خود كشاورزان هست (از محل كاهش حاصل از عدم افزايش قيمت محصولات) واحدهاي دولتي نبايد هزينه هاي خود را به اين اعتبارات متصل نمايند.
دستاورد تصميمات فوق به شرح زير خواهد بود:
۱- افزايش سرمايه گذاري، افزايش توليد، جلوگيري از افزايش بي رويه قيمت ها، مهار تورم و كاهش سريع آن. ۲- حفظ بخش كشاورزي در مقابل رقابت هاي جهاني و به تبع آن حفظ ۵/۳ ميليون واحد بهره برداري و حداقل ۷ ميليون شاغلين بخش. ۳- بالانس و بدست آوردن مازاد تراز تجاري در بخش غذا. ۴- جلب رضايت همگاني مردم با افزايش عرضه و جلوگيري از افزايش قيمت.
در صورت عدم اجرا رخدادهاي زير غيرقابل اجتناب بود:
۱- عدم سرمايه گذاري و استهلاك بيشتر بخش و از دست دادن مزيت هاي نسبي اقتصادي و گران تمام شدن محصولات و نهايتاً كاهش توليدات و وابستگي بيشتر مواد غذايي به خارج از كشور. ۲- قاچاق محصولات كشاورزي از خارج اجتناب ناپذير بوده كه به همراه خود آفات و بيماريهاي قرنطينه اي را نيز به ارمغان خواهند آورد. ۳- هدر رفتن آبهاي كشور به دليل عدم سرمايه گذاري. (لازم به يادآوري است كه دولت و كشاورزان هر دو آب را هدر مي دهند زيرا بازدهي آبياري در كشور حدود ۳۸ درصد است كه شامل بهره وري انتقال آب (وظيفه وزارت نيرو) ضرب در بهره وري آبياري در مزرعه (وظيفه كشاورزان) كه هر دو بين ۶۰ تا ۶۵ درصد مي باشد لذا اين فقط كشاورز نيست كه مقصر است بلكه دولت نيز در عمليات قانوني خود به اندازه كشاورزان گناهكار است) ۴- بيكاري ميليونها نفر كه براي حكومت مصيبت بزرگي خواهد بود.
در خاتمه يادآوري مي نمايم كه نبايد گول يكي دو سال پرباران را خورد و فكر كنيم كه وضع كشاورزي خوب شده است زيرا كشاورزي را نه در چند سال كوتاه مي توان آباد كرد و نه مي توان آن را ويران ساخت. بلكه براي آبادي دايمي آن به سرمايه گذاري كلان در زيربناي توليد به مفهوم عمومي آن (شامل نيروهاي انساني، عمليات مهندسي و تكنولوژيك) نيازمنديم.