محمدعلي سپانلو: بحران شعر امروز، به خاطر كمبود انديشه است
بحران شعر امروز به خاطر كمبود انديشه است و بهتر است به جاي فرمگرايي، عنصر انديشه را در شعر تقويت كنيم.
«محمدعلي سپانلو» شاعر و منتقد ادبيات با بيان اين مطلب گفت: با بيان اين مطلب گفت: سه نوع گرايش در شعر امروز مطرح است و هر كدام از گرايش ها توسط عده اي دنبال مي شود.
وي افزود: اولين گرايش، همان مشق كردن در قالب هاي قديم (كلاسيك) است، نسل جوان سعي مي كند كه فرم هاي تازه و جمله بندي هاي جديد را در قالب هاي قديم بياورد كه از دو جنبه «ادبيات متعهد به جامعه» و «تجربه هاي زباني» برخوردار است، اما گرايش دوم تلاش در نفي روابط شعر قديم و دستور زبان دارد كه برخي به شوخي آن را پست مدرن مي نامند، كساني كه اين گرايش را دنبال مي كنند، از مخاطبان شعر خود، انتظار سفيدخواني دارند و وظيفه خودشان را به حداقل ممكن مي رسانند كه بار اصلي كار بر دوش مخاطب است.
سپانلو با تأكيد بر اين كه ايراني ها مردمي شعر دوست هستند و علاقه به ادبيات در اين سرزمين، پشتوانه تاريخي دارد، به تشريح سومين گرايش مطرح در حوزه شعر امروز پرداخت و گفت: اين گرايش كه در مقابل رمانتيزم قرار گرفته است، در حقيقت مي كوشد تا زبان و هويت فارسي را غني تر سازد كه به اعتقاد من، از جهاتي معقول تر از دو گرايش قبلي است و در آن به دو جنبه «اجتماعي» و «كلامي و ساختارسازي» توجه مي شود.
محمدعلي سپانلو تصريح كرد: من معتقدم كه آينده خواهد گفت كدام يك از اين گرايش ها راه به جايي برده اند.
وي گفت: شعر بعضي ها را كه مي خوانيم، تصور مي كنيم كه شاعر آن را در لحظه هاي تب، هذيان و اضطراب نوشته و جملاتي نامربوط به زبان آورده است.
محمدرضا صفدري: درست خواني؛ هنر بزرگ
امروزه خواندن درست يك «رمان» هم هنري بزرگ است كه به آن توجه چنداني نمي شود.
محمدرضا صفدري، رمان نويس و منتقد ادبيات داستاني با بيان اين مطلب گفت: اگر آثار نويسندگان با سبك هاي مختلف را با تأمل بخوانيم و از برداشت هاي سطحي خود فاصله بگيريم، متوجه مطالب و نكات مهمي مي شويم، زيرا ذهنيت يك نويسنده در تعامل نزديك با ذهنيت هاي ديگر شكل مي گيرد.
نويسنده رمان مشهور «من، ببر نيستم- پيچيده به بالاي خود، تاكم» افزود: آميزه اي از مرگ، خشونت و همه عواملي كه به گونه اي با قدرت ارتباط برقرار مي كند، در اين رمان منعكس شده است.
اين رمان نويس با اشاره به اينكه نگارش و فضاسازي رمان «من، ببر نيستم- پيچيده به بالاي خود، تاكم» دست كم چهار سال به طول انجاميده است، تصريح كرد: به طور قطع، هر نويسنده اي از جامعه و فضايي كه در آن زندگي مي كند، متأثر است و اين تأثيرپذيري، مستقيم يا غيرمستقيم در آنچه او خلق مي كند، منعكس مي شود.
محمدرضا صفدري با بيان اينكه شكل فعلي «نقد» در ادبيات داستاني قابل قبول نيست و نويسندگان و منتقدان جوان، بدون اينكه آثار موفق گذشتگان را خوانده باشند اظهار نظر و نقادي مي كنند، گفت: برخي از منتقدان جوان ادبيات داستاني، ميل دارند رمان نويس ها را به سمت نوعي ساده نويسي سوق بدهند و توجيه آنهايي كه مي گويند «نثر» و درك «فضا» ي بعضي از رمان ها سخت است، براي من قابل قبول نيست، زيرا در ادبيات كهن خود ما و آثار خارجي ها هم همين نثر و فضا احساس مي شود.
اين نويسنده گفت: من در جاي ديگري هم گفته ام كه جوانان جامعه ما با پيشرفته ترين ابزار روز، يعني كامپيوتر كار مي كنند، زيرا قابليت ها و زبان آن را خوب فهميده اند و قطعاً كسي كه كار با كامپيوتر را بلد نيست، از بقيه عقب افتاده است، خواندن بعضي از آثار و متون كلاسيك ادبيات هم سخت است، اما اين سختي را نبايد دليلي براي كنار گذاشتن آنها دانست.
خالق «سياسنبو» تصريح كرد: نمي توان تأثيرگذاري ادبيات گذشته و امروز جهان را در ادبيات خودمان نفي كرد.
محمدرضا گودرزي: داستان نويسي در ايران پيشرفت كرده است
به گفته محمدرضا گودرزي داستانهايي كه توسط جوانان امروز خلق شده است نسبت به سالهاي گذشته بهتر و باكيفيت تر هستند.
او مي گويد: در جامعه ما داستان نسبت به سالهاي گذشته خيلي پيشرفت كرده است و از نظر گرايش جوانها به داستان و سطح كيفي اين آثار قابل قياس با ۱۰ يا ۱۵ سال گذشته نيست. من به آينده داستان خيلي خوش بين هستم و گرايش جوانان را اميدواركننده مي بينم. از مسائل قابل توجه در اين چند سال كه در عرصه داستان به چشم مي آيد تعداد بيشتر خانمهاي فعال در عرصه داستان نسبت به آقايان است.
گودرزي كه سابقه داوري در همايشها و جشنواره هاي ادبي را نيز در كارنامه خود دارد، در مورد تأثير برگزاري اين مراسمها در سطح ادبي كشور گفت: برگزاري همايش و جشنواره در تمام كشورهاي دنيا مرسوم است و اين برنامه ها در حد خودشان بر ادبيات تأثير مي گذارند، چون هر تشويقي خود به خود عده اي را به فعاليت مي كشاند.
اما اين فعاليت ها تعيين كننده حركت و جهت شعر و داستان در جامعه ما باشد چنين نيست. اگر چه جشنواره هاي بزرگ و معتبر گاهي تأثيرگذاري زيادي دارند اما براي تغيير و تحول در عرصه داستان و ادبيات بايد كل يك فرهنگ متحول شود كه به اصطلاح، آن تغييرات كيفي و شديد را مشاهده كنيم.