سه شنبه ۸ مهر ۱۳۸۲ - شماره ۳۱۸۱- Sep, 30, 2003
اقليت هاي مسلمان در اروپا و آمريكا
اشاره:
خانم مونا مكرم عبيد نماينده پيشين پارلمان مصر و استاد دانشگاه آمريكايي قاهره است. وي درباره مسايل ايران نيز صاحب نظر است و در سال هاي پيش چند بار به دعوت وزارت امور خارجه براي شركت در سمينارهاي مختلف به تهران سفر كرده است.
012070.jpg
مونا مكرم عبيد
مترجم: ي. ع
اقليت هاي مسلمان در غرب - چه در كشورهاي اروپايي و چه در ايالات متحده آمريكا - امتداد تمدني ملت هاي عربي و اسلامي اند و مي دانيم كه فرهنگ اسلامي، تكوين دهنده اساسي تمدن عربي است. در اينجاست كه اين مسئله به عنوان پلي درجهت پيوندهاي كشورهاي عربي و اسلامي با غرب به شمار مي آيد.
ريشه هاي پيدايش اقليت هاي اسلامي در غرب به دوره امويان در اندلس بازمي گردد كه شاهد انتقال اسلام به اروپا از جنوب باختري آن بوديم. سپس مسلمانان به جنوب فرانسه و پس از آن به شرق اروپا رسيدند و آن هنگامي بود كه عثماني ها به وين -پايتخت امپراتوري اتريش آن دوران- رسيدند. اين امر باعث شد تا شمار فراواني از ساكنان منطقه بالكان به اسلام بگروند. اينان بعدها، هسته اقليت هاي مسلمان را پديد آوردند كه اكنون در شرق اروپا به سر مي برند و اين نشانگر وقوع حالتي از هم پيوندي تاريخي فرهنگ اسلامي با غرب است.
با افزايش شمار اقليت هاي مسلمان و افزايش فعاليت هايش در عرصه هاي فرهنگي، جامعه اسلامي در غرب طي سال هاي اخير، رشد مستمري داشته است.
آمارها در اين زمينه مي گويد دست كم هفت ميليون مسلمان در ايالات متحده آمريكازندگي مي كنند و طي دهه هاي اخير، شماري از سازمان ها و مراكز فرهنگي اسلامي پديدار شده اند كه نقش بزرگي در عرصه آمريكا ايفا كرده اند.
حدود سي و پنج ميليون مسلمان در اتحاديه اروپا زندگي مي كنند كه انتظار مي رود مسلمانان در سال ۲۰۲۰، حدود ده درصد كل از جمعيت كل اروپا را تشكيل دهد. آمارها مي گويد در اتحاديه اروپا، هفت هزار انجمن و كانون اسلامي و مسجد وجود دارد كه بيش از شانزده ميليون مسلمان از خدمات آن بهره مي برند.
اقليت هاي مسلمان در غرب با چالش هاي سترگي روبه رو هستند و اگرچه اين چالش ها در ايالات متحده آمريكا با اتحاديه اروپا فرق مي كند اما در درون خود اتحاديه، مشكلات ويژه هر كشور با ديگري تفاوت دارد.
در ايالات متحده آمريكا، چيرگي صهيونيسم بر رسانه هاي گروهي، نقش بزرگي در محدود ساختن رسانه هاي اقليت هاي مسلمان بازي كرده كه علت آن چيرگي يهوديان بر مواضع كليدي اقتصاد آمريكاست.
اما وضع در اتحاديه اروپا -همچنان كه گفتيم- از كشوري تا كشور ديگر، تفاوت مي كند. در ايتاليا جمعيت مسلمان به بيش از يك ميليون نفر مي رسد كه هشتادهزار مسلمان ايتاليايي به آنان افزوده مي شود. اينان ۴۵۰ مسجد تأسيس كرده اند، اما دولت هنوز اسلام را به عنوان دين رسمي نپذيرفته است. درآلمان، شمار مسلمانان بيش از سه ميليون نفر است كه اكثريت آنان ترك هستند. آلماني ها هنوز هم به مسلمانان به عنوان بيگانگاني نگاه مي كنند كه براي جامعه خطرناك اند.
مسلمانان در بريتانيا، بيش از پنج درصد كل جمعيت را تشكيل مي دهند و شمارشان از دو ميلون نفر بيشتر است. يك سوم اينان، هندي تبارند و مسلمانان بريتانيا به حدود صد زبان سخن مي گويند و ريشه در ۵۶ كشور دارند. مسلمانان انگليس ۶۰۰ مسجد دارند كه به عنوان واحدهاي خيريه ديني به ثبت رسيده اند .در سال ۱۹۶۳ مسلمانان فقط ۱۳ مسجد در انگليس داشتند. هم چنين ۱۴۰۰ انجمن اسلامي در بريتانيا وجود دارد.
ظاهراً وضع مسلمانان در بريتانيا از ديگر كشورها بهتر است زيرا قانون بريتانيا به گروه هاي مختلف نژادي، نگاهي مثبت دارد و قدري از تمايز را براي آنها قايل است. در سايه آزادي هاي مجاز در جهت بيان هويت سياسي قوميت ها، مسلمانان توانستند در اين نظام سياسي، آراي خود را بيان كنند.
اما، در فرانسه كه بزرگترين جمعيت مسلمانان را در خاك خود جاي داده است، نگراني قابل ملاحظه اي نسبت به آميختگي مسلمانان دارد و سياست هاي روشني نسبت به آميختن مهاجران ندارد. در اين كشور، حدود شش ميليون مسلمان زندگي مي كنند كه داراي ۱۳۰۰ مسجد، ۶۰۰ انجمن و چندين راديو محلي هستند. افزون بر آن بيش از صدهزار مسلمان فرانسوي تبار در اين كشور زندگي مي كنند.
پس از صعود راستگرايان تندرو كه كنترل مهاجرت خارجيان را در سرلوحه تعهدات خود قرار داده بودند، مسئله مهاجران، بخش بزرگي از انتخابات اخير رياست جمهوري فرانسه را به خود اختصاص داد. لذا دولت جديد سياستي را در پيش گرفت كه هدفش، محدود كردن نفرت از خارجيان بود.به هر حال، اقليت هاي مسلمان -به رغم اين چالش ها- در دهه اخير ظهور گسترده اي داشته و به خصوص در سايه تكامل كيفي وجود اسلامي در غرب، قدرتمندانه خود را در جوامع غربي مطرح ساخته است.
دوران اخير، شاهد ظهور نسل نويني از مسلمانان است كه اساساً در غرب پديدار شد و از فرهنگ غربي سيراب گرديد. به طوري كه فرزندان اين نسل در قياس با پدران خود - كه رنج فراواني در راه آميختگي در جوامع غربي كشيدند - در جايگاه بهتري هستند. همين دوران، گواه افزايش فعاليت هاي فرهنگي اقليت هاي مسلمان در جوامع غربي است كه در آنها زندگي مي كنند. اما اين افزايش وجود اسلامي در غرب طي دهه اخير با چالش هاي ديگري روبه رو گرديد كه مانع از افزايش نقش آن گشته است.
اين چالش ها برخاسته از سرشت رابطه موجود ميان غرب و اسلام است و قدر قابل ملاحظه اي از تناقضات را دربرمي گيرد كه گسترش آن را به يك مشكل واقعي تبديل مي كند. اين تناقض ها ناشي از ميراث كشمكش آميز در پيوندهاي غرب و اسلام است كه سرشار از شك و ترديدهاي متقابل در دوران پيشامدرن وبه طور مشخص در عرصه جنگ هاي صليبي است. آن جنگ، رويارويي سختي ميان دو طرف بود كه به طور همزمان جنبه هاي سياسي و ديني را دربرمي گرفت. گرچه جنبه ديني آن جنگ ها در وراي خود، آزمندي هاي سياسي را پنهان مي كرد و چندين دوره تاريخي از آن حادثه مي گذرد.
علت اين امر، وحشيانه بودن آن جنگ هاست كه آن ها را هم در ذهنيت عرب ها و مسلمانان و هم در ذهنيت غربيان، زنده نگه داشته است.
گرچه تحولات نظم نوين جهاني، دربرگيرنده قدر فراواني از ضروريات هم پيوندي ميان ملت ها - بي توجه به اختلاف هاي نژادي و فرهنگي آنهاست - اما گسترش جريان جهاني سازي، انديشه برخورد ميان اسلام و غرب را تغذيه كرده است. به ويژه اين امر بر اثر گسترش وسيع انديشه برخورد تمدن ها ممكن شده است.
در واقع، چند عامل اساسي، اسلام و جهاني شدن را در وضعيتي رو در رو و متناقض با هم، قرار داده است.
جهاني شدن معاصر با جديتي كه بدان دست يازيده است خود را به عنوان يك نظام يك پارچه مطرح مي كند. جهاني شدن افزون بر جنبه هاي فرهنگي و اقتصادي اش، از نظر سياسي قصد دارد، نظام دموكراتيك به شيوه غربي را استوار سازد. نظامي كه مبتني بر كثرت گرايي، آزادي بيان و انديشه توسط كانال هاي آن است.
در مقابل، اسلام فقط يك دين ناب به شمار نمي رود بلكه نظام فراگير زندگي است و درباره اموري كه جهاني سازي ترويج مي كند، انتقادهايي دارد و تزهاي خاص و متضاد خود را درباره بسياري از جنبه هاي جهاني سازي دارد. رويداد يازده سپتامبر كه عملاً يكي از نشانه هاي اساسي تطور نظام بين المللي دنياي پس از جنگ سرد است، بار ديگر انديشه برخورد تمدن ها را مطرح كرده است.
در نتيجه، رويداد يادشده، بار ديگر بحث و جدال پيرامون جهان اسلام و در مركز آن جهان عرب، از يك سو و غرب، در مركز آن ايالات متحد آمريكا را از سوي ديگر، شعله ور ساخته است. اين امر، غلبه برخورد برگفتگو را، به دنبال داشته است و مي دانيم كه آمريكا پس از دوقطبي بودن دنيا، اكنون به تنهايي در رأس نظام بين المللي جهان قرار گرفته است.
آن چه از اين بحث براي ما مهم است، تأثير منفي اين وضع بر اقليت هاي مسلمان در غرب است. گرچه وضع آنان در ايالات متحده آمريكا -كه رويدادهاي ۱۱ سپتامبر در آن جا رخ داد - با اروپا تفاوت دارد و نمودهاي تبعيض عليه مسلمانان در ايالات متحده آمريكا، آشكارتر است. پس از آن رويداد، كار به كشتن برخي از مسلمانان در آن كشور منجر شد.
در اين زمينه بايد اشاره كنيم كه حس تمدني در ايالات متحده آمريكا از مشابه آن در اروپا كمتر است. به اينها بايد پيوندهاي تاريخي و همسايگي جغرافيايي ميان جهان عرب و اسلام از يك سو و اروپا از سوي ديگر را نيز اضافه كنيم. اين امر باعث مي شود تا وضع اقليت هاي مسلمان در غرب اروپا از وضع آنان در آمريكا بهتر باشد.
مشكل اساسي، اين است كه اقليت هاي مسلمان در غرب، يك واحد يگانه را تشكيل نمي دهند و اين، فشار وارد بر آنان را آسان تر مي كند. اين مسئله ناشي از كثرت نژادي و زباني اقليت هايي است كه از كشورهاي مختلف و براي تحقق منافع مختلف به غرب مهاجرت كرده اند. اين وضع باعث مي شود تا سازمان هاي رهبري كننده اين اقليت ها، نقش بزرگتري در زمينه وحدت آنها انجام دهند تا همچون اقليت يهودي جامعه آمريكا، جبهه واحدي را تشكيل دهند.
از همه مهمتر آن كه اين سازمان ها، چهره صحيحي از اسلام را به غرب ارائه دهند و اين امر نياز به تأسيس مراكز فرهنگي اسلامي بيشتر و پشتيباني از مراكز موجود دارد. لذادر سايه ناداني غربيان نسبت به بسياري از اصول اسلامي، اين مسئله بسيار مهمي است.
فعال كردن نقش اقليت هاي مسلمان در غرب و تحكيم پيوندهايشان با جوامعي كه در آنها زندگي مي كنند به معناي ذوب اين اقليت ها در آن جوامع نيست بلكه به معناي فقدان تمايز است و پلي ميان آنان و ميهن اصلي شان را تشكيل مي دهد. لذا براي ايجاد روابط سالم ميان غرب و كشورهاي عربي و اسلامي مي توان به اين اقليت ها اميد بست. هدف، فعال كردن پيوند اقليت ها و پايان بخشيدن به عزلت آنهاست تا در جوامعي كه اكنون در آنها زندگي مي كنند تأثير بگذارند.
اين امر نياز به تثبيت ايده تعلق خاطر و تحكيم وابستگي اقليت ها به جهان اسلام دارد و فقط با آموزش باورهاي صحيح، به ويژه به نسل جديد كه درغرب زاده شده ممكن است.
ناگفته پيداست كه جهان عرب و اسلام بايد از اقليت هاي عربي و اسلامي در غرب پشتيباني كنند تا در آن منطقه بسيار مهم دنيا، صداي مسموعي بيابند. اين كار با فروريختن مرزها و ساخت هاي جغرافيايي و سركشي انقلاب ارتباطات و اطلاعات در دوران جهاني شدن، شكل ويژه اي مي يابد.

پوشاك و زيورآلات زن عرب خوزستاني
واپسين بخش
در پايان اين نكته يادآوري مي شود كه تا سي- چهل سال پيش زن عرب روستايي و عشايري ترجيح مي داد از كفش استفاده نكند. اما اين پديده در سال هاي اخير به شدت تغيير يافته است و اغلب زنان عرب روستايي از دمپايي و گاهي از كفش نيز استفاده مي كنند. اكنون پديده پابرهنگي فقط در ميان روستاهاي دورافتاده مشاهده مي شود كه آن هم هنگام كار در صحرا و عجله ناشي از آن رخ مي دهد.
ب: زيور آلات زن عرب خوزستاني
گرايش به زيبايي همساز با ساختار اجتماعي و نظام ارزشي جوامع مختلف داراي شكل هاي متفاوتي است. هر قوم يا ملتي براي آرايش و تزيين از زينت هاي خاصي استفاده مي كند كه در فرهنگ آن قوم يا آن ملت داراي معنا و مفهوم خاصي است و به نياز عاطفي و ارزشي آن قوم پاسخ مي گويد.
زن عرب خوزستاني همانند ديگر زنان اقوام ايراني از ديرباز به آرايش و زيبايي خود توجه داشته است. وي زيور و زينت خود را همساز با جايگاه اجتماعي و خانوادگي اش از جنس طلا، نقره يا مس انتخاب مي كند. ولي صرف نظر از نوع جنس زيورآلات، اغلب زنان عرب به استفاده از زر و زيور علاقه دارند. زن عرب براي آرايش و زيبايي از قابليت هاي طبيعي جسم خود به نحو مناسبي استفاده مي كند. وي گوش، بيني، گردن، دست و پاي خود را به انواع حلقه ها و گوشواره هاي زيبا مزين مي كند. دمورگان كه در عهد مظفرالدين شاه از قبايل عرب خوزستان ديدن كرده است درباره آرايش زنان عرب چنين مي نويسد: «زن ها كه اكثراً جامه  هاشان سرخ رنگ بود، با حلقه هاي نقره، دست ها و مچ پاها و گوش ها و حتي بيني خود را زينت كرده بودند...»
امروزه زن عرب شهري، ميل چنداني به استفاده از همه زيورهاي گذشته ندارد. ولي زن روستايي هنوز هم مي كوشد، گوش، بيني، دست و مچ پا را به گوشواره ها و حلقه هاي طلايي و نقره اي مزين سازد. آنچه در اين مقال مي آيد پيرامون زيورآلات زن عرب خوزستاني در گذشته و حال است.
زيورآلات سر و صورت
زن عرب ابروها، بالاي بيني و چانه اش را به وسيله خال هاي سبز رنگ، زينت مي دهد. البته خالكوبي در گذشته جنبه درماني داشته اما به مرور زمان، علاوه بر كاركرد قبلي، كاركرد زينتي نيز يافته است. زنان عرب امروزه خالكوبي را عمدتاً براي زيبايي انجام مي دهند و خال را به شكل هاي گوناگون بر اجزاي صورت، دست و پا تصوير مي كنند. برخي از زنان عرب گاهي در اين امر زياده روي مي كنند. زنان فقير از خالكوبي بيشتري استفاده مي كنند و در اين باره ضرب المثلي هست كه مي گويد: ذهب بنت الفقير ادگاگ. يعني خالكوبي، طلاي دختر فقير است. زن عرب علاوه بر خال كوبي، از زيورآلاتي همانند، طوگ، قابچي، خوصه، حيل، و... استفاده مي كند كه هر مورد را جداگانه توضيح مي دهيم:
۱- چلاب: زينتي قلاب مانند كه روسري (شيله) را پس از پيچيدن به دور سر زن به هم وصل مي كند.
۲- چف الباده (ابولوزه): گوشواره يكي از زيورهايي است كه زن عرب از آن استفاده مي كند و معمولاً زير «شيله» قرار مي گيرد. در گذشته گوشواره هاي پهن و گرد در ميان زنان عرب رواج داشت. ابولوزه نيز نام گوشواره اي است كه زن عرب خوزستان از آن استفاده مي كند. او براي جمع كردن موهاي دو طرف جلوي سرش از گيره اي به نام ماشه يا (بلكيته) و براي آرايش موهاي روي پيشاني از «دلاعه» بهره مي جويد. «دلاعه» زيوري است از جنس طلا، نقره يا مهره هاي رنگي. اضمام نيز نام گوشواره اي است از جنس طلا كه اخيراً در ميان زنان عرب رايج شده است.
۳- كتر: دو حلقه زنجيره اي كه از دو طرف صورت زن آويزان مي شد و جنس آن از طلا و يا نقره بود. امروزه از اين زيور، استفاده نمي شود.
۴- گبكاب: به تاج عروس گفته مي شود كه از طلا درست مي شود و ويژه خانواده هاي شيوخ و اشراف است.
۵- شعاعه: ميخكي است كه به وسيله ميله كوچكي به پره راست بيني متصل مي شود. براي اين كار پره راست بيني را سوراخ مي كنند.
نخ كوچكي هم رنگ ميخك- كه در درون بيني به ميله شعاعه متصل است- از بيرون به ابتداي ميله بسته مي شود. شعاعه از جنس طلا يا نقره است. دختران به جاي شعاعه از ميخك ظريف تري به نام ورده (به معناي گل) استفاده مي كنند.
۶- خزامه: حلقه اي دايره اي شكل و از جنس طلاست كه زينت بخش آن دو يا سه مهره رنگي است كه بر روي آن نصب مي شود و در بيني كاربرد دارد.
۷- اعران: حلقه اي از جنس طلا يا نقره است كه دو سر آن را در پره مياني بيني جاي مي دهند و براي اين كار پره مياني را سوراخ مي كنند. به قسمت بيروني حلقه كه در زير بيني قرار مي گيرد، شرابه هاي ريزي آويزان مي كنند. «ازمام» نيز زينت ديگري است كه در پره مياني بيني قرار مي گيرد.
۸- گرنفله: يا قرنفله نيز ميخكي از جنس طلاست كه در پره سمت چپ بيني قرار مي گيرد. سر دايره اي شكل آن كوچكتر از سر شعاعه و روي آن به وسيله مهره رنگي تزئين مي شود. از ميله اي كه ميخك را به بيني وصل مي كند، زنجيره كوچكي به طول ۲ الي ۳ سانتيمتر آويزان است. خود واژه قرنفله در عرب به معناي«ميخك» است. امروزه زن عرب كمتر از وسائل زينتي بيني استفاده مي كند.
زيورآلات گردن
طوگ، قابچي، مكسره، ضامن و ازرار، زينت آلات ويژه گردن هستند كه به ترتيب توضيح داده مي شوند:
۱- طوگ : طوگ يا طوق، گردنبندي شرابه دار و از جنس طلاست كه زنان عرب در گذشته و حال از آن بهره مي گيرند. آنچه به اين گردنبند، درخشش خيره كننده اي مي بخشد نصب سنگهاي قيمتي به انتهاي شرابه هاست.
۲- قابچي:قابچي، زيور گردن زنان اشراف و ثروتمند است كه به واسطه زنجير يا نخ كشدار به پشت گردن محكم مي شود. قابچي كمي از سكه ده ريالي بزرگتر و جنس آن از طلاست. زناني كه با قابچي، گردن خود را زينت مي بخشند، از روسري هاي نازك (شيله) استفاده مي كنند تا قابچي از پشت آن پيدا باشد. زنان اشراف معمولاً در اعياد و جشن ها از قابچي استفاده مي كنند.
۳- مكسره: مكسره، گردنبندي است با مهره هاي قيمتي و سكه هايي از جنس طلا كه زينت بخش گردن زن عرب است.
۴- ضامن: در گذشته زن عرب هنگام اعياد و جشن ها و به ويژه در مراسم عروسي از گردنبندي كه معمولاً از جنس طلا و يا نقره بود، استفاده مي كرد. اين گردن بند، ضامن نام دارد و امروز، جز موارد معدودي در روستا به ندرت از آن استفاده مي شود.
۵- ازرار : گردنبندي است از جنس طلا و خاص زنان وابسته به اقشار مرفه و ثروتمند كه اغلب در جشن ها و عروسي ها از آن بهره مي گيرند.
۶- گلاده : گلاده يا قلاده نام گردنبندي از جنس طلاست كه زنان عرب هم اكنون از آن استفاده مي كنند. اصولاً قلاده، واژه معادل گردنبند در زبان عربي است.
زيورآلات دست
۱- مگدس: مگدس نوعي النگو از جنس طلا، نقره و پلاستيك است كه زنان عرب به طور كلي و زنان روستايي به طور خاص از آن استفاده مي كنند. اين باور وجود دارد كه استفاده از اين النگو جهت تسكين اعصاب و ناراحتي هاي رواني مفيد است. احتمالاً واژه فصيح اين زيور بايد «مكدس» باشد.
۲- مفاتيل: مفاتيل نوعي النگو از جنس طلاست كه پهناي آن ۵/۲ سانتي متر است و داراي لولاي كوچكي است كه به وسيله زنجيري به دست محكم مي شود.
۳- معضد: النگويي است از جنس نقره كه در محل آرنج دست بسته مي شود.
۴- خوصه: النگويي از جنس طلا يا نقره كه با دو فيروزه مزين مي شود. واژه «خوصه» در زبان عربي به معناي برگ درخت خرماست.
۵- خنصر :انگشتري است كه ويژه انگشت كوچك دست است. اصولاً واژه «خنصر» در زبان عربي به معناي انگشت كوچك است.
۶- تميمه : مجموعه چند انگشتر را كه به يك النگو متصل باشند تميمه گويند.
۷- فتخ :مجموعه چند انگشتر و يك دستبند را كه به وسيله زنجيرهايي به هم وصل باشند فتخ گويند كه به پشت دست زيبايي خاصي مي بخشد.
زيورآلات پا
۱- حيل :Heil حيل حلقه اي نقره اي است كه يك سوي آن باز است و با فشار در بالاي مچ پا قرار مي گيرد و معمولاً در هر پا يك عدد از اين حلقه هاي منقوش به تصاوير زيبا، قرار مي گيرد. گاهي هم «حيل» ساده و بي نقش و نگار است.
۲- خلخال: خلخال، حلقه اي است كه در مچ پا و پايين تر از حيل قرار مي گيرد و جنس آن از نقره است. «حيل» براق و هنگام راه رفتن، توليد صدا مي كند. در اشعار محلي از خلخال نام برده شده است . زيورآلات ياد شده توسط زرگران هنرمند صبي ساخته مي شود. در واقع حرفه اصلي قوم صابئين زرگري است كه مي توان در اين عرصه از طايفه هاي برنجي، چميلي و طاووسي نام برد. صبيان كه پيرو حضرت يحيي(ع) هستند عربند و در قرآن نيز نام آنان آمده است.
* منابع در دفتر روزنامه موجود است.

سايه روشن مدارا
نمايشگاه فلسطين دوره عثماني در تهران
سفارت تركيه هفته گذشته نمايشگاه عكس «زندگي اجتماعي و فرهنگي فلسطين در دوره عثماني» را در نگارخانه تهران واقع در دانشگاه تهران برگزار كرد.
به گزارش ايسنا حميدرضا آصفي، سخنگوي وزارت امور خارجه كشورمان و يوسف بولوچ، معاون وزير امور خارجه تركيه اين نمايشگاه را افتتاح كردند.
همانطور كه از عنوان اين نمايشگاه برمي آيد، عكس هاي اين نمايشگاه گوشه اي از نوع زندگي اجتماعي فرهنگي در فلسطين را در دوره عثماني به نمايش گذاشته اند.
صلاح الدين آلپار، سفير جمهوري تركيه در تهران پيش از افتتاح اين نمايشگاه گفت: فلسطين ۴۰۰ سال در دوره عثماني، صلح و ثبات را شاهد بود. اين نمايشگاه بخشي از فرهنگ و مذهب اين مردم است.
وي همچنين از نمايش اين عكس ها در آينده، در ساير كشورها خبر داد.
صلاح الدين زواوي، سفير فلسطين در تهران نيز نسبت به برگزاري چنين نمايشگاهي ابراز تشكر كرد.
سفيران ساير كشورها از جمله ژاپن، كوبا، آفريقاي جنوبِي، نروژ و ايتاليا نيز در اين نمايشگاه حضور يافتند.
موافقت دولت مقدونيه با تأمين مالي يك دانشگاه آلباني زبان
دولت  مقدونيه  روز سه  شنبه  اعلام  كرد آماده  است  تا همه هزينه هاي  لازم براي  يك  دانشگاه  آلباني  زبان  را در اين  كشور تامين  كند.
به  گزارش  ايرنا، «عزيز پولوزان» وزير آموزش  مقدونيه  گفت دولت  اين  كشور به  منظور تقويت  صلح  و ثبات ، لايحه  تامين  مالي  دانشگاه آلباني  زبان  «تتووا» را تصويب  كرد.
گروههاي  آلباني  تبار مقدونيه  در پي  امضاي  توافقنامه  «اوخريد» در سال ۲۰۰۱ ميلادي  كه  به  درگيريهاي  قومي اين  كشور پايان  داد در كنار ديگرخواسته هاي  خود تأكيد داشتند كه  بايد نهادهاي  آموزشي  و دانشگاهي  خاص  خودرا داشته  باشند.
اين  گروه ها خواستار آن بودند كه  در دانشگاه  «تتووا»تمامي دروس  به زبان  قومي آلباني  تبارهاي  اين  كشور تدريس  شود. «تتووا» در منطقه  آلباني نشين  مقدونيه  قرار دارد.
براساس  مصوبه  دولت  مقدونيه  سالانه  دو ميليون  دلار به  دانشگاه  «تتووا»اختصاص  مي يابد.
اين  دانشگاه  سومين  مركز آموزش  عالي  در مقدونيه  است  كه  منابع  مالي  آن از سوي  دولت  تامين  خواهد شد.
نمايندگان  سازمانهاي  بين المللي  اين  تصميم  دولت  مقدونيه  را گامي بزرگ در جهت  برقراري  صلح  و آرامش  در كشور توصيف  كردند.
اين  دانشگاه  در زمان  حاضر ۱۴ هزار دانشجو دارد.
گرايش هاي قومي در اسپانيا
تحركات  و موضعگيريهاي  اخير برخي  ازاحزاب  وگروههاي  مناطق  مختلف  اسپانيااز افزايش  گرايشهاي  قومي يا «ملي  گرايي» ايشان  حكايت  مي كند.
به گزارش ايرنا اين  گونه  تحركات  دراستانهاي  باسك ، كاتالونيا و گاليسيا كه  زبان  وفرهنگ خويش  را جدا از بقيه  بخشهاي  اسپانيا مي دانند، بروز بيشتري  داشته  است .
012102.jpg

پرسروصداترين  اقدام  را در اين  زمينه  دولت  محلي  باسك  دنبال  مي كند كه  باتدوين  طرحي  براي  خودمختاري  منطقه  قصد دارند آن را در پارلمان  باسك  مطرح سازد.
خوان  خوسه  ايباره چه  رئيس  دولت  محلي  باسك  با تدوين  اين  طرح  در نهايت قصد دارد تا موضوع  استقلال  اين  منطقه  را در بين  مردم  به  همه پرسي  بگذارد.
از سه  ماه  پيش  كه  ايبارچه  نيت  خود را براي  تدوين  اين  طرح  اعلام  كردمقامات  دولت  مركزي  اسپانيا بارها وي  را سرزنش  كرده  واقدام  او راغيرقانوني خوانده اند.
مسئولان  دولت  محلي  ايالت  باسك  همچنين  اعلام  كردندكه  عليه  دولت  مركزي  اين كشور به  «مراجع  قضايي  حمايت  از حقوق  بشر دراروپا» شكايت  خواهند كرد.
مقامات  باسكي  در اعتراض  به  انحلال  يك  حزب  ملي گراي  منطقه  توسط مقامات حكومت  مركزي  اسپانيا به  دادگاه  استراسبورگ  شكايت  مي برند.
در همين  حال ، «حزب  بلوك  ملي گراي» استان  گاليسيا در اقدامي غير منتظره حمايت  خود را از طرح  استقلال طلبانه  رئيس  دولت  باسك  ابراز داشتند.
دراستان  گاليسيا واقع  درشمال  غربي  اسپانيا كه  زبان  مردم  آن  «گاليسيايي» است  درسالهاي  اخير حزب  «مردمي» حاكم  بر دولت  مركزي  اين  كشور تسلط داشته است .
اين  حزب  راستگرا در واكنشي  تند به  حمايت  «بلوك  ملي  گراي» گاليسيا ازبرنامه  دولت  محلي  باسك ، اين  موضع  را وخيم  خواند.
حزب  مردمي در بيانيه  خود آورده  است  كه  هدف  «ملي گرايان  گاليسيا» از اين اقدام ، در چارچوب  انديشه هاي  جدايي خواهانه  رهبران  آن تعبير مي شود.
حزب  محافظه  كار مردمي استان  گاليسيا در اين  يادداشت  مطبوعاتي  مي افزايدكه  سازمان  ملي  گراي  مزبور با اين  عمل  از خط مشي  ميانه روطلبانه  كه  تاپيش از اين  در انظار عمومي به  نمايش  گذاشته  بود، تجاوز كرده  است .
از سوي  ديگر، در هفته  گذشته  هزاران  تن  از ساكنان  شهر بارسلونا، مركزاستان  كاتالونيا دومين  شهر مهم  اسپانيا تظاهراتي  به  طرفداري  از استقلال منطقه  برپا كردند.
«حزب  جمهوريخواه  كاتالونيا»  ترتيب دهنده  اصلي  اين  تظاهرات ، اعلام  كردبيش  از ۱۰ هزار نفر از مردم  در اين  اجتماع  شركت  كردند.
شركت كنندگان  دراين  تظاهرات  با راهپيمايي  در شهر به  نفع  استقلال  منطقه شعار دادند.
اين  تظاهرات  در «روز ملي  كاتالونيا» برپاشد و جوسپ  لوئيس  كارود روويرا دبير كل  «حزب  چپ  جمهوريخواه  كاتالونيا» و گوركا نور معاون  رئيس  «پارلمان ايالت  باسك » نيز در آن شركت  داشتند.
استان  كاتالوينا به  ويژه  از لحاظ اقتصادي  و صنعتي  براي  اسپانيا نقشي حياتي  دارد.
مردم  اين  استان  نيز به  زبان  «كاتالان» سخن  مي گويند و ملي گرايان  آن معتقدند كه  كاتالونيا علاوه  برمحدوده  فعلي  شامل  بخشهايي  از استان  والنسيا،جزاير بالئار در درياي  مديترانه  و بخشي  از جنوب  فرانسه  است .

نگاه مدارا
ادوارد سعيد- فرزند اقليت ها
012072.jpg
يوسف عزيزي بني طرف
ادوارد سعيد، زماني گفته بود كه من فرزند اقليت ها هستم. يك مسيحي در ميان اكثريت مسلمان فلسطين و يك پروتستان در ميان اكثريت ارتدكس ها و كاتوليك هاي مسيحي فلسطين. او طبعا در ايالات متحده آمريكا نيز خود را جزو اقليت عرب و شرقي به شمار مي آورد.
ادوارد سعيد روز پنجشنبه در سن شصت و هفت سالگي بر اثر بيماري سرطان خون در نيويورك درگذشت. شهري كه بيش از پنجاه سال در آن زندگي كرد. وي بخشي از عمر خود را به تدريس در دانشگاه كلمبياي نيويورك گذراند كه يكي از مهمترين دانشگاه هاي گيتي به شمار مي رود.
ادوارد سعيد در اين دانشگاه، ادبيات معاصر انگليسي را درس مي داد و خبرگي اش در اين رشته چنان بود كه ناقدان، نثر كتاب هايش را يكي از پيچيده ترين، ديرياب ترين و متمايزترين نثرهاي زبان انگليسي مي دانند. او با نوشتن كتاب «شرق شناسي»، انقلابي در اين عرصه پديد آورد و خاورشناسان و اد ب شناسان ديار غرب را شوكه كرد.
ادوارد سعيد، گفتمان شرق شناسي را محصول عهد استعمار مي دانست و بخش عمده آثار انديشمندان، فيلسوفان، رمان نويسان و تاريخنگاران غربي را در اين چهارچوب جاي مي داد و آنها را به نقد مي كشيد. وي با اين كار به غربيان كمك كرد تا به ميراث شرق شناسانه خود با ديده اي گمان آميز و انتقادي بنگرند. او، البته منكر ارزش برخي از پژوهش هاي خاورشناسان در سه چهار سده گذشته نيست اما اين را استثنايي در قاعده مي دانست.
از روديارد كيپلينگ تا ژوزف كنراد و از هگل تا نيچه، همگي از ديده تيزبين و نقد خلاقه اش در امان نماندند. وي اين نقد را به كارل ماركس وارد مي دانست كه اساس ديدگاه هايش را درباره شرق از كتاب هايي گرفته است كه «شرق شناسان» پيرامون هند و الجزاير نوشته بودند. او مبحث «هويت» را تبلور تازه اي بخشيد و در محدوده گفتمان شرق شناسي، تعريف مشخصي را براي آن باز شناخت.
ادوارد سعيد نويسنده اي interdisciplinary يا ميان رشته اي به شمار مي رفت و به كتاب هايش در عرصه هاي فكري، ادبي، سياسي و هنر موسيقي به عنوان مرجع استناد مي شود.
بخشي از كوشش هاي اين انديشمند آمريكايي عرب تبار به مسأله فلسطين اختصاص داشت. او كه زاده ۱۹۳۶ شهر بيت المقدس است از كودكي، طعم تلخ آوارگي را چشيد. در نوجواني به قاهره رفت و سپس از آن جا به آمريكا كوچيد و تحصيلات دانشگاهي اش را كه از مصر آغاز كرده بود در آمريكا به مرحله دكترا رساند.
ادوارد سعيد، سال ها عضو مجلس ملي و سازمان آزادي بخش فلسطين بود اما در سال ۱۹۹۱ بر اثر اختلافي كه با عرفات پيدا كرد از اين سازمان جدا شد.
وي، ديدگاه هاي انتقادآميزي نسبت به سازمان آزادي بخش فلسطين و خود عرفات و در مجموع نسبت به سران كشورهاي عربي داشت.
فلسطينيان هواخواه عرفات در پاسخ انتقادهاي ادوارد سعيد، ديدگاه هايش را نسبت به مسأله فلسطين نيز نوعي شرق شناسي به شمار مي آورند.
او طي چهار دهه، با نوشتن مقاله در مطبوعات و سخنراني در دانشگاه ها و مجامع فرهنگي اروپا و آمريكا، يك تنه به دفاع از مسأله فلسطين برخاست و به خاطر اين مسأله، بارها از سوي يهوديان تندرو آمريكا، تهديد به قتل شد و حتي لقب پروفسور تروريسم را به او دادند. در صورتي كه وي، پيوسته در نوشته هايش بر مدارا، دموكراسي، گسترش جامعه مدني و آزادي بيان تأكيد مي كرد.
او در برابر اتهام هاي ناروايي كه در سال هاي اخير به تمدن عربي و اسلامي وارد مي شد، مي ايستاد و با خردمندي از جنبه هاي مثبت آنها دفاع مي كرد. ادوارد گرچه مسيحي بود اما چون در محيط عربي بزرگ شده بود با زوايا و خفاياي زبان و ادبيات و فرهنگ عربي و اسلامي آشنايي كامل داشت.
نظريه هاي سعيد درباره روشنفكر و تعاريف و وظايفي كه براي اين لايه اجتماعي قايل بود از نظريه هاي نوين و بحث انگيز است.
او روشنفكر را انساني معترض، منتقد و پويا مي خواهد؛ آن چنان كه خود وي بود.
ادوارد سعيد،  كتاب ها و مقاله هايي در اين زمينه نگاشته است كه برخي از آنها به فارسي ترجمه شده اند. آثار وي - البته - به بيست و شش زبان ترجمه شده است. او، علاوه بر عربي  - كه زبان مادري اش بود - به زبان هاي انگليسي و فرانسوي تسلط كامل داشت و با چهار زبان ديگر نيز آشنا بود.
ما معمولا مقاله هاي سياسي و فرهنگي اش را به طور همزمان به آن سه زبان در «الحيات عربي»، «اينديپندنت»، «نيويورك تايمز» و «الاهرام ويكلي» انگليسي و «ليبراسيون» فرانسوي مي ديديم. زماني نيز مقاله هايش را درباره موسيقي كلاسيك در نشريه «نيشن» آمريكا چاپ مي كرد.
سعيد فلسطيني كه داغ بي داد صهيونگرايان ستمگر را بر جان و تن داشت نسبت به هر اعتراضي در هر گوشه گيتي حساس بود و واكنش نشان مي داد. حال مي خواهد اين اعتراض كردان عراقي باشد يا بوسنيان يوگسلاوي.
انديشه هاي وي در عرصه انديشه و ادب و سياست و موسيقي تا سال ها، موضوع بحث و گفتگو خواهد بود و بي گمان، جهان انديشمند سترگي را از دست داده است.

مدارا
ادبيات
اقتصاد
سفر و طبيعت
سياست
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  سفر و طبيعت  |  سياست  |  فرهنگ   |  مدارا  |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |