جمعه 11 مهر۱۳۸۲
سال يازدهم - شماره ۳۱۸۴
هنر
Friday.htm

نگاهي به «نابود گر۳»
بيگانه ها در ورطه
پيمان شوقي
004274.jpg

مشتاقانه منتظر شنيدن آمار و ارقام فروش اين آخرين دستپخت سينماي اكشن آمريكا هستيم تا بدانيم بينندگان آمريكايي - و همتايانشان در ديگر نقاط جهان- سرعقل آمده اند يا هنوز چشم  و گوش و جيبشان مطابق تبليغات و سر  و صداهاي عوام فريبانه تنظيم مي شود. بلايي كه صاحبان حقوق سري فيلم هاي «نابود گر» سر آن آورده اند هر چند مسبوق به سابقه است ولي اين بار آش آنقدر شور بوده كه تقريباً به جز ستاره اصلي يعني
«آرنولد شوارتزينگر» كسي از اكيپ قبلي باقي نمانده و همه ترجيح داده اند با همان نسخه شماره دو نام نيك از خود به جا بگذارند و خود را آلوده جرياني كه جز بوي دلار خيري از آن بلند نيست، نكنند. براي آنكه بهتر كم و كيف كار دستتان بيايد سري به سوابق آن مي زنيم. در سال هاي اول دهه هشتاد جيمز كامرون، تكنيسين خوش ذوقي كه ايده هاي جذاب و قلم توانايي داشت، با ارزيابي شرايط و امكانات موجود اقدام به توليد فيلمي كرد كه برايش حكم تخته پرشي را داشته باشد. با لحاظ كردن همه محدوديت ها (بودجه ۶ ميليون دلاري) و شرايط روز(گرايش عموم به ژانرهاي علمي - تخيلي و اكشن) «نابود گر» توليد شد و با فروش غيرمنتظره اش نه فقط جيمز كامرون و آرنولد شوارتزينگر را يك شبه بدل به سلاطين  هاليوود كرد بلكه پايه گذار فرهنگي شد كه بلافاصله با هجوم ساير فيلمسازان و كمپاني ها بدل به جريان رايج شد. ضمن اينكه شايد تا به حال سابقه نداشت كه چهره منفي فيلم (آرنولد) تبديل به ستاره اصلي شود و در سراسر جهان مورد استقبال كوچك و بزرگ  قرار گيرد.
خوشبختانه دعواهاي حقوقي بر سر مالكيت فيلم و دنباله هاي آن چند سالي به كامرون و گروهش فرصت داد تا در مورد ادامه كار بيشتر تعمق كنند و طرحي نو در افكنند. در نابود گر ۲، نه تنها شاهد تبديل شدن پرسوناي آرنولد به نقش مثبت يا منجي هستيم(كه اين، اقدامي در جهت تصعيد تمايلات تماشاگران به خصوص نوجوانان بود.) بلكه اصولاً طرح داستان با طرح مفاهيم آخر الزماني و اسطوره هاي مذهبي، بدل به نوعي بيانيه فلسفي در بيان مسئوليت افراد در قبال نوع بشر شد. كار بي نقص كامرون در مقام يكي از نويسندگان اصلي و كارگردان مولف را به همراه جلوه هاي ويژه جديد كه انقلابي تكنولوژيك در صنعت سينما به راه انداختند به مجموعه اضافه كنيد تا دريابيد چرا و چگونه نابود گر ۲ بدل به يكي از شمايل هاي فرهنگي قرن بيستم شد.
ساختن دنباله براي اين فيلم هر چند كه بدواً هيجان بسياري را سبب شده بود، اما در كش و قوس جنجال هاي تبليغاتي جا مانده چرا كه هر طور به داستان و ابعاد آن نگاه كنيم، حرف اصلي و اساسي گفته شده و چيز تازه اي باقي نمانده بود. در واقع دايره منطق داستان در پايان قسمت دوم تكميل بود. عوامل توليد يكي يكي پاپس كشيدند و به ساحل رساندن اين كشتي پر خرج در هزاره اي ديگر و با فاصله ده، يازده ساله به يكي از تكنيسين هاي نسبتاً جوان سينماي آمريكا محول شد كه اتفاقاً تماشاگران ايراني كار قبلي او« يو- پانصد و هفتاد و يك» را ديده اند. فيلمي كه ضمن جعل حقايق مسلم تاريخي - آنقدر كه سر و صداي تاريخ نگاران انگليسي را به خاطر منسوب كردن يكي از دستاورد هاي ضد اطلاعات انگليس به نيروي دريايي آمريكا در آورد- بازسازي بي تكلفي از «قايق» اثر حماسي سينماي آلمان در دهه هشتاد بود (به كارگرداني ولفگانگ پترسون). شايد استعداد جاناتان ماستو در كپي كاري موجب تحويل دادن اين پروژه سنگين و پر سر و صدا به او شده باشد چرا كه با دقت در ساختار فيلمنامه ترميناتور ۳، متوجه مي شويم كه تمام صحنه هاي معروف و سكانس هاي شاخص فيلم دوم به نوعي در آن تكرار شده اند .در واقع به  نظر مي رسد كه فيلمنامه نويسان بدون فهم لايه زيرين داستان فيلم دوم، جذابيت هاي ظاهري آن را گرفته و كوشيده اند در قالبي تازه تكرارشان كنند. غافل از آنكه آن سكانس ها، پس زمينه و اشارات فرامتني خاصي داشتند كه هم با منطق داستان جور بودند و هم با ارجاع به دانسته ها و پيش فرض هاي بيننده، تاثير مضاعفي روي او مي گذاشتند. در فيلم سوم، منطق روايي داستان صرفنظر از طرح سست اوليه بر  يافتن ما به ازاي مناسب و البته پرزرق و برق تر براي سكانس هاي كليدي نمونه مرجع بنا شده و بر خلاف آن، هيچ ايده تازه و نكته  دراماتيك بديعي در آن مشاهده نمي شود. در واقع شايد بتوان گفت تنها زيركي نويسندگان فيلمنامه در فتح  بابي است كه براي ساختن دنباله هاي بعدي كرده اند. اين طوري مي شود هر چند سال يكبار مقطعي از زندگي «جان كانر» - مثلاً قهرمان فيلم!- را انتخاب كرد و دو ماشين نابود گر را براي مبارزه پيرامون مرگ و زندگي او از آينده، راهي ناكجا آباد امروزي كرد. البته اگر سن و سال آقاي شوارتزينگر يا سرگرمي هاي سياسي اخيرش مجال حضور مجدد را به ايشان بدهد(شايد هم تا آن موقع، تجسم ديجيتالي ايشان بر پرده از لحاظ اقتصادي مقرون به صرفه درآيد!)
هر چند كه در ارزيابي محصولي مثل نابودگر ۳ حضور كارگردان را نبايد بيش از ساير تكنيسين هاي توليد برجسته كرد ولي در عين حال قرار بوده زاويه ديد و نوع نگاه او، راوي داستان باشد . ماستو ظاهراً دل به اين خوش كرده كه هر نسل تماشاگران، نابودگر خودش را داشته باشد و حتي زواياي دوربين و اندازه قاب ها را تحت تاثير فيلم جيمز كامرون انتخاب كرده است. در انتخاب بازيگران هم حضور كلردنس، كريستالاكن(نابود گر مونث) و نيك استال به هيچ وجه قابل قياس با حضور مسلط و نفس گير ليندا هميلتون، رابرت پارتريك و ادوارد فرلانگ ( در نقش جان كانر نوجوان)نيست. در واقع پرسوناي بازيگران فيلم جديد بيشتر مفهوم زبوني و گرفتاري انسان ها را بيان مي كند تا قدرت انتخاب سرنوشت و جدال با تقدير كه درون مايه فيلم هاي اول و دوم بود.
004276.jpg

اگر بپذيريم كه مبناي كار، اصولاً خلق كاريكاتوري از نابود گرهاي جيمز كامرون بوده، بايد به سازندگان آفرين گفت ولي در عين حال  مي توان تاسف خورد كه چطور يكي از شمايل هاي ماندگار روزگار چنين لجن مال شده است.
نابود گر ۲ عنوان فرعي «روز  داوري» را داشت و فيلم اخير نام «انقلاب ماشين ها» را يدك مي كشد. صميمانه آرزو مي كنيم اين عنوان فرعي،با مسما از آب درآيد و ماشين  فيلمسازي هاليوود عليه سازندگان فيلم عمل كند( اين را استقبال تماشاگران تعيين خواهد كرد) و «بيگانه»هايي كه به ساحت«روز داوري» وارد شده اند در «ورطه» خود ساخته شان غرق شوند. شايد اين طوري تعقيب و گريزهاي بيشتر و انفجار هاي عظيم تر بهانه اي براي دنباله سازي هاي سود جويانه و تحميق توده انبوه تماشاگران نشود.

هنر هفته
004284.jpg
نمايشگاه آثار كيارستمي در ايتاليا با استقبال گسترده روبه رو شد
نمايشگاه  آثار «عباس  كيارستمي» در شهر تورينو در شمال  ايتاليا بااستقبال  گسترده  مقام هاي  محلي ، مردم  و خبرنگاران  روبه رو شد.
به گزارش  ايرنا، در مراسم  ويژه اي  كه  با حضور كيارستمي در محل  موزه  ملي  سينماي  ايتاليا در شهر تورينو برگزار شد صدها نفر حضورپيدا كردند به گونه اي  كه  مسئولان  مجبور شدند براي  جلوگيري  از ازدحام  بيشتر،درها را ببندند.
همچنين  نزديك  به  يكصد خبرنگار از روزنامه ها و نشريات  تخصصي سينمايي  ايتاليا در برنامه  مصاحبه  كيارستمي شركت  كردند.
اين  كارگردان  سينماي  ايران  در پاسخ  به  پرسش  خبرنگاران  در مورد چگونگي انتخاب  موضوع  براي  فيلم هاي  خود اظهار داشت : سوژه  انتخاب كردني  نيست  بلكه در ذهن  شكل  مي گيرد و هنگامي كه  ماندني  شد تبديل  به  موضوع  فيلم  مي شود. وي  در مورد چگونگي  فعاليت هاي  سينمايي  خود گفت : سعي  مي كنم  فيلم هايي بسازم  كه  نمايش  داده  شود.
كيارستمي همچنين  در اين  مراسم  بخشي  از اشعار خود را براي  حاضران قرائت  كرد كه  مورد استقبال  قرار گرفت .
براساس  برنامه  اعلام  شده ، در نمايشگاه  راه هاي  كيارستمي كه  تا ۲۰مهرماه  ادامه  دارد ۳۰ فيلم  كوتاه  و بلند ساخته  وي  كه  تاكنون  در خارج  از ايران  نمايش  داده  نشده ، پخش  مي شود. همچنين  در اين  نمايشگاه ، آثار وي  در زمينه  عكاسي  طبيعت  به  معرض تماشاي  علاقه مندان  گذاشته  مي شود.
آثار ارائه  شده  اين  كارگردان  ايراني ، از سوي  جوانان  ايتاليايي علاقه مند نيز مورد بررسي  كيفي  و هنري  قرار خواهد گرفت .
دو كتاب  «همراه  با باد» و «روباهي  در كمين » شامل  سروده هايي  از كيارستمي و گوشه هايي  از زندگينامه  وي  به  دو زبان  ايتاليايي  و فارسي  نيز در اين  نمايشگاه  عرضه  مي شود. ارائه  آثار كيارستمي در زمينه هاي  مختلف  در شهر تورينو، به صورت گسترده اي  در مطبوعات  ايتاليا بازتاب  يافته  است .
كيارستمي مشهورترين  كارگردان  سينماي  ايران  در ايتاليا به شمار مي رودو تاكنون  فيلم هاي  زيادي  از وي  در اين  كشور پخش  شده  است .

مهرداد اسكويي:
هنوز فيلم شايسته دفاع مقدس ساخته نشده است[pict[
به رغم آنكه فيلم هاي بسياري ساخته شد و به نوعي مساله جنگ و دفاع از وطن را مطرح كردند، اما هنوز آن فيلم هايي كه حاكي از اوج توان ايثارگري هاي جوانان كشور باشد، ساخته نشده است.
مهرداد اسكويي در آستانه برگزاري نخستين جشنواره «ميراث وطن خواهي» در گفتگو با ستاد خبري اين جشنواره عنوان كرد: فيلمساز هاي خوب ما در آينده نزديك، عكس العمل هاي خود را نسبت به اين مقوله، عميق تر بيان خواهند كرد.
كارگردان «بيوه مرگ» تاكيد كرد:  توجه به حفظ و صيانت از مرزها و نيز حفظ و صيانت از فرهنگ ها و قوم هاي مختلفي كه در كشور زندگي مي كنند، به هر شكلي، نوعي پاسداشت وطن  است.
كارگردان «خانه مادري ام مرداب» افزود: همان اندازه كه همه اقوام ما در يك زمان واحد و يك تشكل واحد از تماميت ارضي كشور حفاظت و صيانت كردند، بايد پس از جنگ، دلجويي به عمل آمده و رسيدگي شود. نه به خاطر آن كه مدتي در جنگ بودند، بلكه آنان ميراث ما در دفاع مقدس به شمار مي آيند.

انتقاد فراهاني از جشنواره زدگي
اعتلاي تئاتر زماني ممكن است كه زمينه و بستر رشد درام نويسي را فراهم كنيم.
بهزاد فراهاني ـ نويسنده، كارگردان و بازيگر تئاتر ـ با بيان اين مطلب گفت: اگر تلاش شوراي نظارت و ارزشيابي در جهت اعتلاي تئاتر بود، مركز هنرهاي نمايشي بخش عمده  فعاليت هايش را بر درام نويسي متمركز مي كرد. وي با اشاره به ناتواني دانشگاه ها در پرورش نمايشنامه نويسان توانا گفت: در تمام تاريخ تئاتر ايران، هيچ يك از هنرمندان، درام نويسي را در دانشگاه نياموخته اند، بنابراين مركز بايد راه و روش ديگري براي درام نويسي انتخاب كند كه يا اين راه را نمي داند يا به آن علاقه اي ندارد.
به اعتقاد وي، تا زمانيكه سياست كلان بر رشد، تربيت و تامين بودجه سنگين درام نويسي، متمركز نباشد اعتلاي تئاتر ممكن نيست.
وي با اشاره به سخن حسين مسافر آستانه مبني بر تلاش شوراي نظارت در جهت ارتقاي سطح كيفي نمايش ها گفت: اين نظر، نيك انديشانه است اما باور ندارم كه در عمل هم چنين باشد زيرا گرايش مسلط بر تئاتر در مركز هنرهاي نمايشي به سمت فستيوال گرايي و كار كردن براي جشنواره هاي خارجي است و هنوز نديده ام كه از اينكه در ورامين ۵۰۰ هزار نفري يا كرج ۲ ميليون نفري حتي يك تئاتر هم نتوانسته ايم درست كنيم دلشان بتپد يا از اين مسئله ناراحت باشند اما دغدغه اين را دارند كه اجراي فلان گروه در خارج از كشور سر و صدايي راه انداخته يا نه. اين نگرش نمي تواند ما را به جايي خوب در اعتلاي تئاتر برساند.

هفت هنر
چه كساني فيلم هاي خارجي را با زيرنويس فارسي پخش مي كنند؟
اين پرونده را دنبال كنيد
در بودجه هاي دولتي، اساساً نگاهي به سينما وجود ندارد و به طور كلي، دولت سينما را از ذهنش خارج كرده مگر اينكه در جاهايي براي استفاده، يادي از آن بكند.
سيدضياء هاشمي ـ تهيه كننده  سينما و مسئول گروه پخش و بازاريابي فيلم خارجي در بنياد سينمايي فارابي ـ ضمن بيان اين مطلب گفت: البته اين بحث ها، هيچ ربطي به وزارت ارشاد ندارد، وزارت ارشاد مثل دونده اي است كه مانده و پايش را بستند و به او مي گويند بدود و هيچ امكاناتي در اختيار ندارد.
وي تصريح كرد: صرف اينكه لايحه و طرحي مطرح شود و از ابزار و امكاناتش پشتيباني نشود اتفاقي براي سينماي ايران نمي افتد. سازمان مديريت و برنامه ريزي بايد خود را موظف كند مثل تمام دنيا بودجه اي از ماليات ها را به فرهنگ اختصاص دهد و همين مقدار كه به پاركينگ اهميت مي دهد به فضاهاي فرهنگي نيز فكر كند.
اين تهيه كننده  سينما، با اعتقاد به اينكه دولت در يكسري بخش ها سريع عمل مي كند، افزود: يك دوره اي دوستاني ادعا كردند وام و سوبسيد نمي خواهيم، فقط ما را از مميزي نجات دهيد و به طور معمول، سوبسيدها حذف شد و وام هاي بانكي افزايش پيدا كرد و حال كه به قول عده اي آزاد هستيم چرا اتفاقي نمي افتد و هيچ كدام از تهيه كنندگان با اطمينان خاطر ۱۵۰ ميليون را هزينه نمي كنند؟
سيدضياء هاشمي، دلايل مختلفي را درباره  اين موضوع برشمرد و گفت: يكسري فعاليت هاست كه به واسطه  آن درآمدهاي كلاني نيز به دست مي آورند، از جمله پخش سي دي هاي فيلم هاي خارجي با زيرنويس فارسي كه به نظر مي آيد اين اقدام تهديدكننده  امنيت ملي است و به واسطه  آن صد برابر بودجه  سينما را به دست مي آورند و از هركس كه مي پرسيم متولي اين ماجرا كيست، كسي جوابگو نيست، ولي من سعي خواهم كرد پرونده اين افراد را مشخص كنم چون با داشتن چنين شرايطي خيلي از بچه ها نمي توانند رقيب قدرتمندي براي اين مسايل باشند.
وي كه مسئول پخش و بازاريابي فيلم خارجي در بنياد سينمايي فارابي نيز هست درباره  اقدامات اين گروه گفت: ما براي سال آينده قصد داريم كه فيلم هاي دوبله شده در سطح خوب و براي مخاطب عام را در سطح دنيا شناسايي كنيم و در تبليغات نيز متفاوت عمل كنيم تا استقبال بهتري از فيلم هاي خارجي شود. چون در چند ماه گذشته كه از آغاز به كار گروه اكران فيلم خارجي مي گذرد، علي رغم مخالفت هاي بعضي از هنرمندان با اكران اين فيلم ها شاهد بوديم كه جمع فروش ۶ فيلم خارجي به ۱۰ ميليون تومان نيز نمي رسد. وي در ادامه گفت: بحث اكران فيلم خارجي با اين نيت دنبال مي شود كه فضاهاي خالي سينماها را پر كنيم و مخاطب بيشتري به سالن ها مراجعه كند و هم اكنون براي نوع فيلم خارجي كه در برنامه هاي سال آينده داريم، گروه هايي براي بازبيني، مشغول ديدن فيلم ها هستند.
مديرعامل شركت سينما گستر همچنين درباره  اقدامات اين شركت گفت: از بحث هاي مهم اين شركت سالن سازي ،البته به شكلي متفاوت است، چراكه معتقديم ۲۰۰ صندلي يا سالن هاي كوچك جوابگوي نياز ما نيست و در عين حال به ساخت فيلم هاي متفاوت فكر مي كنيم و البته هيچ كدام از اين مسايل به عمليات نزديك نيست چون معتقديم بايد كار كارشناسي دقيقي صورت بگيرد نه اينكه بخواهيم سريع تر فقط كاري را انجام دهيم.
هاشمي به شوراهاي تشكيل شده در سينما گستر كه هر هفته جلسه دارند و از سينماگرهاي مختلف تشكيل شده، اشاره كرد و گفت:در گروه مخاطب خانواده ـ گروه مخاطب جوان ـ كودك و نوجوان كه اين شوراها و گروه ها كاملاً متفاوت با آنچه در فارابي به وجود آمده است، ما نگاه دولتي نداريم و فقط مخاطبين را تعريف مي كنيم و بر روي فيلمنامه هايي كه مخاطب بيشتري را در اين گروه هاي خاص جذب مي كنند مطالعه و كار مي كنيم.
وي در ادامه تصريح كرد: تعدادي فيلمنامه در محل نگارش داريم و هيچ عجله اي براي توليد نداريم بلكه سعي داريم درست كار كنيم.
فالگوش در جشنواره سنتي
منيژه محامدي، كارگردان تئاتر، نمايش «فال گوش» را در جشنواره  آييني و سنتي به روي صحنه مي برد.
اين نمايش، برداشتي است از شعر بلندي از منوچهر يكتايي كه محمد اسكندري آن را به نمايشنامه برگردانده است.
در اين نمايش تعدادي مرد از شهرستان هاي گوناگون به تهران مي آيند تا در شب چهارشنبه سوري فال گوش بايستند زيرا معتقدند اين كار سرنوشت آنان را تغيير مي دهد.
محمد اسكندري، حبيب دهقان نسب، فرخ نعمتي، محمد شيري، علي سليماني، محمودرضا رحيمي، كامران نقتي، رامونا شاه و ... بازيگران اين نمايش هستند، طراحي صحنه آن به عهده  آيت نجفي است و مريم غيورزاده نيز طراح لباس آن است. اين نمايش، اواخر آبان ماه در تالار سنگلج به روي صحنه مي رود. در اين نمايش، تعدادي دانشجو حضور دارند.
محامدي كاركردن با دانشجويان را بسيار خوب توصيف كرد و گفت: دانشجويان اين دوره با دوره هاي قبل بسيار متفاوتند. عشقي را كه ما نسبت به تئاتر داشتيم بچه هاي جوان امروز كمتر دارند ضمن اينكه مشكلات مادي اجازه نمي دهد كه آن طور كه بايد و شايد، عشقشان را به تئاتر نشان دهند.
به اعتقاد وي، همه هنرمندان حرفه اي علاقه مند به كاركردن با جوانان هستند اما اين جوانان هستند كه گاه كار را زياد جدي نمي گيرند و از آنجا كه مسير مشخصي را طي نكرده اند و پله پله بالا نيامده اند، زود به وسط «تئاتر شهر» مي رسند و مشكلات گوناگوني پيدا مي شود.

نگاهي به فيلم «بي خوابي» به بهانه نمايش در سينماهاي تهران
از نفس افتاده
محمد تاجيك
ويل دورمر (آل پاچينو) يك پليس باسابقه لس آنجلس است كه براي بررسي قتل يك دختر هفده ساله، به همراه همكارش، «هپ» (مارتين داناوان) به شهر كوچكي در آلاسكا مي رود. در آلاسكا به دليل جغرافياي خاصي كه دارد در اكثر ساعات روز، هوا روشن است.
004278.jpg

«دورمر» و «هپ» به تحقيق درباره مظنون اصلي اين قتل مي پردازند كه نويسنده محلي داستان هاي پليسي به نام والتر فينج است كه نقش آن را «رابين ويليامز» بازي مي كند.
«دورمر» كارآگاه باهوشي است ولي بسيار تلخ و غمگين است. اگرچه يك كارآگاه در جست وجوي قاتل است ولي خودش به خاطر جنايتي كه قبلاً  در لس آنجلس انجام داده تحت تعقيب يك سازمان بازجويي مسايل داخلي قرار دارد.
در ادامه يك تعقيب و گريز، اين فينج است كه مي گريزد و هپ به قتل مي رسد و البته اين دورمر است كه به اشتباه «هپ» را به قتل رسانده است.
در ادامه «دورمر»، با يك پليس تازه كار محلي كه نقش آن را هيلاري سوانك بازي مي كند همراه مي شود. سوانك در حقيقت شيفته «دورمر» است. دورمر در كابوس ناشي از قتل همكار خود مجبور مي شود ردپاي خود را پاك كند.
روشنايي دايمي در آلاسكا و بي خوابي دورمر قدرت تصميم گيري و تفكر او را از بين برده و برزخي هميشگي را براي او به وجود آورده است البته اين برزخ ناشي از عذاب وجدان نيز هست؛ عذاب وجدان قتل همكار خود.
كريستوفر نولان در گفت وگويي درباره «بي خوابي» گفته است: اين فيلم درباره واكنش نسبت به احساس گناه است.هر دو شخصيت فيلم به نوعي در واكنش به احساس گناه از حد خود تجاوز مي كنند.
اما دورمر كسي نيست كه پا پس بكشد و جا بزند. او با همان چشمان خسته و افسرد ه اش به دنبال قاتل مي رود اگرچه ممكن است كه «او» (كسي كه حتي خودش هم نمي داند قاتل همكارش است يا نه) به عنوان قاتل دستگير شود.
هپ ـ در يك درگيري كه در يك ساحل مه آلود و خوفناك روي مي دهد ـ بر اثر تيراندازي به زمين مي افتد ولي تا پايان فيلم «دورمر» هنوز نمي داند آيا او از قصد «هپ» را كشته يا نه! «نمي دانم» تنها جواب دورمر به اين سؤال است، كلمه اي كه استعاره اي از فضاي مه آلود و كابوس حيرت انگيز اين كارآگاه خسته است.او خودش هم مطمئن نيست كه آيا قاتل است يا نه ولي با قدم هايي استوار به دنبال قاتلي مي رود كه اين قاتل به خوبي مي داند چگونه از اين برزخ به وجود آمده براي دورمر سوءاستفاده كند. ويل كه از روشنايي بي پايان روز در عذاب است،اين جمله همكارش را هيچگاه فراموش نمي كند:«يك پليس خوب نمي تواند بخوابد چون قطعات پازل خود را كامل نكرده است و يك پليس بد نمي تواند بخوابد چون وجدانش اين اجازه را به او نمي دهد.»
زماني منتقدي فيلم بي خوابي را به يك بازي موش و گربه تشبيه كرده بود. بازي اي كه موش در آن نفس تعقيب كننده را بر پوستش حس مي كند ولي گربه نيز با شرمساري تعقيبش را ادامه مي دهد. وجود شب هاي سفيد در آلاسكا، در حقيقت مجازاتي است بر گناهكاري ويل و محروم كردن او از خواب، است كه دورمر تلاش مي كند با پليدي هاي وجود خود بجنگد و زماني مي تواند به راحتي بخوابد كه خود را از بند گناهي كه انجام داده،برهاند.
آل پاچينو پيش از اين در فيلم مخمصه (مايكل مان) نيز نقش يك پليس خسته و از نفس افتاده را بازي كرده بود.
صداي سخت و گرفته آل پاچينو به ايفاي نقش او كمك مي كند. كت چرمي كهنه اي كه برتن دارد مانند پوسته اي شل و وارفته عمل مي كند.
«بي خوابي» علي رغم آنكه فيلمبرداري آن در صحنه هاي روشن و نور روز مي گذرد ولي نولان به خوبي توانسته است كه فضاي تيره اي را براي تحت تاثيرگذاشتن مخاطب خود به وجود آورد.
پس از موفقيت فيلم هاي «در تعقيب» و «به ياد آر» (ساخته هاي قبلي نولان) همه منتظر ساخت سومين فيلم «نولان» بودند و پس از اينكه اين كارگردان صاحب سبك توانست براي ساخت جديدترين فيلم خود سه بازيگر اسكار گرفته سينماي آمريكا يعني «آل پاچينو»، «رابين ويليامز» و «هيلاري سوانك» را قانع كند، انتظار براي ديدن اين اثر «نولان» در بين طرفداران او افزايش يافت.
004282.jpg

بي خوابي همانند دو اثر ديگر كارگردان از فيلمنامه اي پيچيده و دشوار برخوردار نيست.
بي خوابي،فيلمنامه سرراست تري دارد و بيشتر بر روي نحوه روايت داستان متمركز شده است.
بي خوابي يك فيلم نوآور و در عين حال كلاسيك محسوب مي شود كه از داستاني بسيار ساده برخوردار است؛ داستان ساده اي كه روايتگر هراس و تشويش يك كارآگاه خسته است.
در نيمه اول فيلم، ريتم فيلم به حدي سريع است كه تماشاگر لحظه اي نمي تواند چشم از فيلم بردارد. اما نيمه دوم فيلم به بعد، ريتم فيلم كم كم كند مي شود تا جاييكه حتي در اواخر فيلم، خسته كننده و كسالت آور مي شود. البته اين امر شايد ناشي از انتقال حس خستگي و كلافگي «ويل دورمر» (آل پاچينو) به تماشاگر باشد و در نهايت اين تماشاگر است كه خسته از پاي فيلم بلند مي شود.
كريستوفر نولان از جهاتي به كوئنتين تارانتينو شباهت دارد. اين دو با اولين فيلم خود توانستند جوايز معتبري را از جشنواره هاي مستقل به دست آورند.آنها همچنين به راحتي به قواعد دراماتيك سينمايي بي توجهي نشان دادند.
مي گويند نولان نمي تواند فيلمي بسازد مگر اينكه آدم هاي فيلمش از ناراحتي هاي عصبي و عجيب و غريب در عذاب باشند، آدم هايي با احساس گناه به خاطر كارهايي كه انجام داده يا نداده اند.
اگرچه آل پاچينو را انسان مهربان و خوش رفتاري معرفي مي كنند اما پاچينو سال هايي را به ياد مي آورد كه بي شباهت به شخصيت «ويل دورمر»  بي خوابي نيست.
004280.jpg

كريستوفر نولان، در فيلم بي خوابي برخلاف دو فيلم قبلي خود تصميم گرفت كه يك فيلم نروژي را بازسازي كند. اين فيلم اقتباسي است از اثر ديگري به همين نام كه «اريك اسكيول ديبائرك» كارگردان نروژي در سال ۱۹۹۷ آن را كارگرداني كرده است و درباره «استلان اسكار سگارد» پليس قاتلي است كه براي ماموريت به مناطق شمالي فرستاده شده است.
چشم اندازهاي فيلم «بي خوابي»  بي شباهت به فيلم «تلالو» اثر درخشان استنلي كوبريك نيست. در هر دو فيلم، كارگردان سعي كرده است به عنوان استعاره اي براي نمايش از سرگرداني و تنهايي شخصيت اصلي فيلم خود استفاده كند.

|  ادبيات  |   ايران  |   جامعه  |   رسانه  |   زمين  |   شهر  |
|  عكس  |   ورزش  |   هنر  |   صفحه آخر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |