دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۲
شماره ۳۱۸۷- Oct, 6, 2003
سفر و طبيعت
Front Page

جشنواره جهانگردي و «اما» و «اگر»هاي بي شمار
آلاچيق خالي گردشگري
012418.jpg
جهان با سرعتي شتابان به سمت پيشرفت توريسم به ويژه اكوتوريسم در حركت است. كشورهايي كه بيش از سيصدسال سابقه تاريخي ندارند و يا كشورهايي با وسعت كم، در صدد هستند به هر نحو ممكن خود را در دايره اين صنعت جاي دهند. گردشگري، تمدن ها را به يكديگر نزديك كرده، مرزهاي جغرافيايي را از بين مي برد و باعث نزديكي افكار ملت هاي مختلف مي شود، مردم در اين تقابل ها مي آموزند و آموزش مي دهند بدون اين كه دوره اي خاص در آموزشكده اي ديده باشند.
عصر روز شنبه اختتاميه جشنواره روز جهاني جهانگردي در كاخ سعدآباد برگزار شد و عشاير شركت كننده در جشنواره با نمايش سمبليك آثار بزرگان، لوازم و ابزارآلات كشاورزي،  جنگ و نوع پوشش و لباس هاي محلي، معرف آداب و رسوم عشيره اي در قوم خود بودند. همچنين با پايكوبي به همراه موسيقي محلي در هر بخش مراسم، شادي را به عرصه در آوردند.
از آنجا كه اين اولين دوره برگزاري جشنواره، همزمان با كشورهاي ديگر جهان بود، مي تواند به عنوان گامي مثبت در جهت توسعه صنعت گردشگري تلقي شود و مي توان اميدوار بود كه ايران نيز در جهت جذب توريست اقدام قابل توجهي انجام دهد. اين بدين معناست كه با برگزاري چنين جشنواره اي ايران به عنوان كشوري همساز با ديگر كشورها در زمينه توريسم معرفي مي شود. اما نكته اي كه قابل بحث است اين است كه با وجود برگزاري اين جشنواره و اقدامات سازمان هاي ذيربط، مشكلات و اشكالات و كمبودها هنوز سدي بزرگ در راه برگزاركنندگان وجود دارد. مشكلاتي كه نمي توان به سادگي از كنار آنها گذشت و ناديده شان گرفت.
مشكلات موجود نشان مي دهد گرچه اين مراسم برگزار شده اما هماهنگي هاي مربوطه مثل قبل، يا انجام نشده و يا اگر شده در زمان مناسب انجام نگرفته است.
خانم جهانگيري به نمايندگي از سرپرست ايل قشقايي در كاخ سعدآباد در اين مورد گفت: با توجه به اهميت عشاير در جذب توريست و صنعت گردشگري، سازمان هاي برگزاركننده اين جشنواره امكانات مناسب را در اختيار غرفه قرار ندادند، تا جايي كه ما براي تحويل يك ميكروفون بايد ساعت ها كاغذ بازي كنيم.
در صورتي كه اين امكانات بدون هيچ زحمتي بايد در اختيار غرفه ها قرار گيرد. احساس مي كنم اين مشكلات سبب از دست دادن انگيزه عشاير براي شركت درجشنواره هاي بعدي خواهد شد. جشنواره هاي استان فارس به مراتب با كيفيت بهتر و امكانات كاملتري نسبت به پايتخت برگزار مي شود و اين جاي تأسف دارد.
تركمن ها نيز از برنامه ريزي ها راضي نبودند. پوري، مسئول غرفه تركمن، در اين رابطه اظهار داشت: چون جشنواره براي اولين بار تشكيل شد قابل تقدير است و اين شروع قابل توجه است، اما بايد بيشتر از اين به امور عشاير پرداخت. در اين چند روز هيچ كس جوابگوي مشكلات ما نبود.
اكثر بازديدكنندگان جشنواره از برگزاري آن در كاخ اطلاع نداشتند و به قصد بازديد از كاخ، با صداي موسيقي به اين قسمت رجوع كردند. حتي بعضي از سفراي كشورها گمان مي كردند جشنواره روز شنبه شروع شده است. نكته اي كه قابل توجه است اين كه گروه موسيقي ما بدون هيچ انتظاري مسافتي را طي كرده و به قصد شركت در جشنواره به تهران آمده اند اما با مشكلاتي جدي از جمله سيستم صوتي، يا محدوديت هاي نواختن آهنگ مواجه شدند.
در اين كه جشنواره باعث ايجاد انگيزه براي كارهاي بهتر و بيشتر مي شود ترديدي نيست، اما مسأله اين است كه فرصت كم است و كار كردن به اين فرم در صنعت توريسم باعث عقب ماندگي از قافله بزرگ اين صنعت است. انگيزه بايد سالها پيش از اين بوجود مي آمد و اكنون زمان تكان دادن جدي پيكره اين صنعت است و نكته ديگر اين كه بايد اجازه دهيم بازديدكنندگان و عشاير شركت كننده و به طور كلي عناصر توريسم، نظر دهند و نظرات آنان محترم شمرده شود، چيزي كه تا به حال وجود نداشته است.
يكي از بزرگترين مشكلات جشنواره همان مشكل هميشگي يعني تبليغات بود. به راستي چرا مراسمي با اين اهميت نبايد به حد كافي تبليغات داشته باشد به طوري كه حتي روزنامه هاي كثيرالانتشار به آن نپردازند و بدتر اين كه سفراي كشورهاي مختلف از آن بي خبر بمانند. خوب مي دانيم كه تبليغات تا چه حد در صنعت توريسم مؤثر است و قبل از هر چيز بايد به آن پرداخت. عشاير با تمام مشكلاتي كه دارند با كمال ميل و بهتر است بگوييم با دل و جان، از جشنواره و شركت در آن استقبال مي كنند اما تبليغات آنقدر كم است كه تعداد بازديدكننده بسيار ناچيز است! اين يكي از ويروس هاي جدي در پيكره  بي جان توريسم ماست كه لازم است به طور جدي به آن پرداخته شود.
نكته  ديگري كه بايد به آن توجه داشت اطلاع رساني به عناصر برگزاركننده جشنواره است. اغلب غرفه ها از نقص در اطلاع رساني سازمان شكوه دارند، تا جايي كه گروه موسيقي ايل قشقايي روز شنبه، يعني آخرين روز، از استان فارس به تهران مي رسند و سازمان هاي مربوطه يك روز قبل از برگزاري جشنواره، عشاير قشقايي را دعوت كرده اند. تركمن ها و كردها نيز سازمان ايرانگردي و جهانگردي را مقصر مي دانند و در نتيجه به سياه چادر يا آلاچيقي بسنده مي كنند و مسئول تركمن حاضر در جشنواره اظهار مي دارد: ضرب  المثلي در بين تركمن هاست كه مي  گويد: «ماهي به آب زنده است و تركمن به چاي» بهتر بود سازمان زودتر از اين به ما اطلاع مي داد تا حداقل با مهيا كردن سماوري مناسب، امكان پذيرايي از ميهمانان را فراهم مي آورديم و گوشه اي از فرهنگ خود را معرفي مي كرديم! 
به راستي چه كسي مسئول اين كاستي هاست؟ چرا با وجود برنامه ريزي هاي قبلي، بعضي عشاير كشورمان اصلاً در جشنواره شركت نكردند؟ آيا جز اين است كه هيچ اطلاعي از آن نداشتند؟ آيا نه بدان سبب كه ما هنوز در توسعه اين صنعت به طور جدي تصميم نگرفته ايم و آن را به عنوان صنعت جايگزين نفت فرض نمي كنيم؟
كشورهاي مختلف جهان، حتي آنهايي كه پتانسيل ها و جاذبه هاي خاص جهانگردي را دارا نيستند، درصدد پيشرفت و توسعه آن برآمده اند، ولي با وجود تمام امكانات و با دارا بودن رتبه دهم در بخش توريسم و رتبه پنجم در بخش اكوتوريسم هنوز چنان كه بايد و شايد، اهميت كار را در نيافته و اين صنعت را جدي نگرفته ايم...
حسين يگانه

نگاه
تهران در يك اپيزود
012420.jpg

ايمان مهدي زاده
صبح هنگام كه خورشيد چادر حرير نورافشانش را بر شانه هاي شهر مي گستراند و شهروندان را براي آغازي دوباره و تلاشي مجدد براي زندگي بهتر به خيابان ها فرا مي خواند، با نيم نگاهي به آسمان كبود تهران هراسي بزرگ در انديشه هر انديشمندي زاييده مي شود؛ اينجا كجاست؟ آيا شهري كه ما با طيب خاطر در آن زندگي مي كنيم و در آن به دنبال دلمشغولي هاي خويش مي گرديم به راستي تا اين حد غيرقابل تحمل است؟ تهران؛ شهري با جمعيتي فراوان كه هر روز بر شمار آن افزوده مي شود و خودروهايي كه هر لحظه ما را به مرگ نزديك مي كنند، پايتخت ايران است. شهري بنا شده در دامنه كوه كه به گفته سالخوردگان روزگاري شهر باغي بود با روستاهاي خوش آب و هوا، شهري با چهار فصل و ميراثي زيبا و دوست داشتني به يادگار مانده از نسل هاي گذشته.
اكنون به آسمان كه نگاه مي كني جز پلشتي نمي بيني، آسمان تيره اي كه مانند سقف زندان ها، كوتاه شده و از واژه بيكرانگي فاصله زيادي پيدا كرده است. آيا انسان هاي بزرگ زير سقف هاي كوچك دل آزرده نمي شوند. حقيقت اين است كه تهران جايگاه مناسبي براي زندگي روزمره ايرانيان نيست. اگرچه برخي معتقدند، تهران به خاطر داشتن امكانات رفاهي محل مطلوبي براي زندگي است. اما ساكنان شهر تهران از اولين نياز بشر يعني هواي سالم كه لازمه بقا و زندگي است، محرو مند.
اكنون در تهران هوايي براي تنفس پيدا نمي شود و بايد از اين وهم آلودگي گنگ و مبهم به دامان طبيعت پناه برد. براي تداوم زندگي روزمره بايد حداقل يك روز در هفته را از اين شهر دودآلوده گريخت.
آلودگي هاي تهران نه تنها بر دستگاه تنفسي شهروندان تأثير سوء مي گذارد، بلكه زندگي سالمي را كه هر شهروند بايد از آن برخوردار باشد مختل مي كند. اغلب مردم به خاطر نارسايي هاي تنفسي دچار مشكلات قلبي و ريوي شده اند و تقريباً جمعيت بسياري در تهران در معرض خطر سرطان هاي مختلف قرار دارند.
حجم آلودگي و ترافيك مردم را به شدت عصبي كرده و پرخاشگري را در جامعه موجب شده است. صبح هنگام كه از منزل بيرون مي آييد، تا محل كار چند نفر لبخند به لب و چند نفر عبوس مي بينيد، تعداد كدام بيشتر است؟
ادامه دارد

ماجراهاي طبيعت
وولي
012422.jpg

نوشته: ارنست تامپسون ستون
برگردان: حميد ذاكري................. قسمت پنجم
در اين جا،  «وولي» از گوسفندان محافظت مي كرد و با هوش و فراست ذاتي و تجربه ديرينش آنها را مي چراند، در تمام مدت چرا دور گله مي چرخيد و مواظب تك تك آنها بود و سرانجام شب كه مي شد آنها را سر جمع مي كرد و به آغل برمي گرداند. به عنوان يك سگ، او بسيار شيفته كار و بي سروصدا بود و عموماً  به جز انجام وظيفه، هيچ سرگرمي ديگري نداشت و چنانچه غريبه اي نزديك مي شد چنان مي غريد و دندان نشان مي داد كه غريبه ترجيح مي داد راه خود را عوض كند و از مسيري ديگر به سوي مقصد برود، او چنان دل در گرو كار خود داشت كه آن سال حتي يك بره از گله دورلي كم نشد، اگر چه گله داران همسايه، طبق معمول هر ساله، باج خود را به عقاب ها و روباه ها مي پرداختند.
دره هاي كوچك بهترين نواحي زيست روباه هستند. روباه ها در اين نواحي مي توانند در امنيت به سر برند و در امنيت شكار كنند. تيغه هاي صخره اي، ديواره هاي بلند سنگي و پرتگاه ها آنقدر زيادند كه سواركاران تمايلي به گشت زدن در آنجا ندارند و پناهگاههاي صخره اي در اين ناحيه چنان فراوان است كه عجيب بود اگر روباه ها ،مانسلديل را به جولانگاه بي منازع خود تبديل نكرده بودند. اما به هر دليل روباه ها در آن ناحيه چندان نبودند و آنچه بود قابل تحمل بود و اين وضع ادامه داشت تا سال ۱۸۸۱، كه يك روباه مكار كهنسال كهنه كار در آن بخش چرب و پرنعمت، مثل موشي درون قالب پنير، سكني گزيد و به تازي هاي شكارچيان و لرچر هاي * كشاورزان به يكسان خنده زد. بارها به وسيله سگان تازي مورد تعقيب قرار گرفت و هر بار با نيروي شيطاني خود از چنگ آنان گريخت. همچنان در تنگه اي كه شكاف هاي صخره ها تا فواصلي ناشناخته ادامه مي يابند، در امن و امان به سر مي برد. مردم محلي كم كم باور كردند كه چيزي وراي شانس باعث نجات او از دام ها و تعقيب هاي مرگبار مي شود او از نيرويي ناشناخته برخوردار بود!
چيزي وراي درك. و وقتي يكي از تازي ها، در جريان يك تعقيب و گريز هولناك، تقريباً به روباه شيطاني رسيد و او را گرفت، ناگهان ديوانه شد و صاحبش مجبور شد او را بكشد، همه شك ها در مورد وجود يك روح ماورايي در روباه تبديل به يقين شد.
Lurcher* از انواع توله هاي شكاري -م

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   سفر و طبيعت  |   سياست  |   علم  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |