گفت وگو: بهار برهاني
عكس ها: رضا سعيدي پور
* بعد از اين همه سال دوري از فضاي تئاتر، چرا براي شروع سراغ متني كلاسيك با اجرايي كلاسيك رفتيد؟
- من اصولاً كارهاي كلاسيك را دوست دارم و ترجيح دادم براي شروع سراغ متون ادبي كلاسيك بروم بنابر اين چنين متني را انتخاب كردم و خب اين كه ظاهراً ارتباط ما با متون كلاسيك بهتر است، پس من هم چنين كاري را كردم.
* چه مطلب جديدي را خواستيد مطرح كنيد كه سراغ «خسيس» مولير رفتيد؟
- البته متني كه در قرن ۱۷ نوشته شده و ۱۰۰ سال پيش هم ترجمه شده، الان نمودي ندارد و براي جامعه جذابيتي نخواهد داشت مگر اين كه قسمت هايي از متن را كه با وضعيت امروزي ما همخوان است برجسته كنيم، حالا با تغييراتي جزيي، مثلاً الان در جامعه نزول خواري بسيار زياد شده يا وضعيت ازدواج بسيار سخت شده است، خب اينها در خسيس مولير وجود دارد و سعي كردم كه اين نكات را اشاره كنم و خب خيلي فكر كردم كه چطور مي شود اينها را برجسته كرد و سعي كردم متن را قدري به فضاي ايراني نزديك كنم...
* اين نزديكي كه شما مي گوييد منجر به از دست رفتن فضاي كلاسيك اثر شده بود. مثلاً آن موسيقي «باباكرم» كه ناگهان حضور پيدا مي كند يا چاقوي دسته صدفي «كيميايي» ناگهان و بدون مقدمه متن «مولير» را مخدوش كرده بود. همه ايرانيزه شدن در همين حد است پس ظاهراً قيمت خوبي پرداخت نشده تا اين نزديكي صورت بگيرد.
- شما چرا نمي توانيد دو دقيقه اين دست مطالب را تحمل كنيد؟! به نظر من اصلاً باعث ناجور شدن نمايش نشده بود. حتي خود متن «مولير» اجازه چنين چيزهايي را مي دهد و اصلاً شما بايد يك متن كلاسيك را حتماً امروزي كنيد تا با اين روزگار همخواني داشته باشد.
* ولي شما در همين حد اكتفا كرديد يا براي اينكه خواست شما بهتر انجام شود و تأثير بيشتري داشته باشد. مي توانستيد متن را آدابته كنيد و يا كلاً آن را ايراني اجرا كنيد تا لااقل اين تكه پراني ها به درستي در متن حل شود. مثل شيوه اي كه خسيس اولين بار در ايران اجرا شد و اصلاً يكي از راه هاي آشنايي ايرانيان با تئاتر به اين روش بود.
- دلم نمي خواست به متن دست بزنم و آن را دستكاري كنم. فقط حس كردم يك جاهايي لازم است با تماشاچي ارتباط نزديك تري ايجاد شود و به نظرم آنقدر كه شما اين دو دقيقه را مصيبت مي بينيد، اصلاً اينجوري نبوده و نيست. بايد با زبان امروز با مردم صحبت كرد. الان بحث نزول خواري وجود دارد اين را هم شما مي دانيد هم ما و هم دولت. بايد كاري كرد كه برخورد با نگاه قبلي متفاوت باشد. بعضي چيزها اين نگاه را صميمانه مي كند. ما بايد از فرهنگ خودمان استفاده كنيم. از فرهنگ كوچه و بازار، تا تأثير بهتر و بيشتري روي مردم داشته باشد.
مطمئن باشيد اگر قرار باشد همين الان دوباره اين متن را كار كنم حتماً با ورسيون جديدتري اين كار را خواهم كرد.
* چرا احساس نكرديد كه بايد متن را دراماتوژي كنيد؟
- ببينيد اين متن آنقدر ابعاد گوناگون و وسيعي دارد كه هدايت آن در يك مسير كار مشكلي است. قاعدتاً مي شود از اين متن برداشت هاي گوناگوني داشت و از ديدهاي مختلف آن را اجرا كرد كه يك وجه آن هم بازيگري است و اينجا بحث خلاقيت بازيگر مطرح مي شود. يعني حتي اگر مثلاً هارپاگون را با شلوار و كروات روي صحنه مي بردم بازهم كلاسيك بود. پس روي لباس همان دوره مانور داديم و قسمت زياد نزديكي بازيگران با كاراكترها را خود بازيگران زحمت كشيدند و البته من روي تك تك انتخاب هايم بسيار فكر كردم و حساب شده بازيگرانم را انتخاب كردم، يقيناً اگر بازيگر «هار پاگون» لحظاتي از آن كاراكتر را پيدا كرده پس لحظات ديگرش را هم ديده و به آن رسيده است.
* در اين اجرا دو طراحي دكور وجود داشت يكي مربوط به بخش اول نمايش و ديگري مربوط به بخش دوم، از لحاظ مفهوم دكور به هم نزديك نبود...
- مفهوم دكور يعني چه؟
* اصولاً دكور در نمايش هاي كلاسيك حجيم و پرزرق و برق است مگر اين كه به دليل آراسته شدن تغييراتي اساسي در آن صورت بگيرد،يا مثلاً به دليل برداشتي خاص از يك متن كلاسيك نيز تغييرات درآن مشهود باشد اما نكته اي كه به ذهن من رسيد جور نبودن دكور دو بخش نمايش بود، بخش دوم دكوري حجيم و چشم نواز دارد كه طبق اصول كلاسيك طراحي شده در حالي كه در بخش اول اين اصول رعايت نشده بود و حتي اصول قرينگي در آن وجود نداشت...
- ببينم شما اگر الان بخواهي يك درخت كاج را نقاشي كني چطوري نقاشي مي كني؟ مسلماً همانطور كه چند قرن قبل نقاشي مي كرده اند، درخت كاج كه تفاوتي نكرده و بعد اصلاً نوع درخت و گياهان كه ربطي به اتفاقات روزمره ندارد، مردم هر روز مدل لباسشان عوض مي شود ولي درخت كاج همان است كه بوده،با طبيعت كه نمي شود كلنجار رفت. فندق از روز آفرينش آدم و حوا همينطور بوده كه حالا است!
* شما از كدام ترجمه استفاده كرده بوديد؟
- ترجمه جمالزاده كه اولين مترجم مولير بوده.
* و موسيقي نمايش...
- نكته اي راجع به موسيقي بگويم؛ اينكه بخش هاي كلاسيك و باروك علاوه بر اين كه خوب ملودي سازي شده بود از تنظيم خوبي هم برخوردار بود.
* ولي ناگهان ملودي هاي مجالس رقص ايراني وارد كار مي شد و از ارزش و مفهوم كل موسيقي كاسته مي شد...
- در اين مقطع ما حس كرديم كه بايد چنين كاري را بكنيم و البته اين درخواست من بوده، شايد كس ديگري جوري ديگر نگاه مي كرد. من فكر كردم اين طوري بهتر است و باعث ارتباط بهتر و بيشتر تماشاگرانم مي شود.
*و كار بعدي تان چيست؟
- متني به نام «سرمه» از محمود استاد محمد را در بخش جنبي جشنواره فجر اجرا خواهم كرد.
گفت وگوي ديگري نيز در همشهري تهران با پورعرب انجام شده است .حرف هاي ديگر پورعرب را درباره اين نمايش درآن گفت وگو مي خوانيد.