اشاره: پديده ديوارنويسي به شكل عريان و كارآمد در زمان وقوع انقلاب اسلامي نقش خود را در ارائه پيام هاي كوتاه اما رساي انقلابيون ايفا كرد.
به عبارتي «ديوار نوشته ها» به عنوان جايگاه عرضه پيام رساني مفيد براي مبارزه با اختناق رژيم شاهي كار كرد خود را به نحو احسن انجام دادند.
بعد از انقلاب اسلامي نيز، انقلابيون جوان با بهره گيري از شيوه هاي تبليغاتي در آمريكاي لاتين و كشورهاي انقلابي توانستند با ارائه پيام ها، طرح ها و در نهايت نقاشي ديواري نگاه هاي خود را براي مردم عرضه كنند. امروزه ديوارها جايگاه خاص خود را در زمينه اطلاع رساني صرفاً به تبليغات مستقيم كالاها و محصولات توليدي و خدماتي محدود كرده اند. اين روش به خودي خود، امروزه به زيبايي شهر لطمه زده است. در اين زمينه «محمدرضا ماني فر» كارشناس ارشد علوم ارتباطات اجتماعي مطلبي تهيه كرده اند كه با هم پي مي گيريم:
كوچه ها و خيابانهاي شهر يا به بياني بهتر «ابر» شهر تهران، روايتگر كاستي ها و كمبودهاي بسيار فراوان در عرصه زندگي شهري براي شهروندان تهراني است، كاستي ها و كمبودهايي كه غفلت از آن و بي توجهي به آن، خود به تنهايي، سبب ساز بروز و ظهور پيامدهاي ناهنجار ديگري مي شوند و بيش از پيش، جامعه شهري را در تاروپود مشكلات پيچيده خود، گرفتار مي كنند.
از جمله اين پديده هاي ناهنجار كه چشم پوشي از آن در گستره ساليان گذشته، از سوي مسئولان و شهروندان، با تأسف، موجب نهادينه شدن «فرهنگ هنجاري» آن شده است، پديده اي است كه از آن با عنوان «ديوارنويسي» و «نقش آفريني بر روي ديوار» ياد مي كنند.
اين پديده «ناهنجار» شهري كه ريشه اي «اجتماعي» دارد، هنگامي رخ مي دهد كه افراد ساكن در يك جامعه شهري، چه حقيقي و چه حقوقي، به خود اجازه مي دهند كه از كليه امكانات براي نشر افكار، ايده ها، سخنان و تبليغات «كالايي» خويش بهره گرفته، ازديوارهاي شهر همانند يك ابزار «تبليغي» استفاده كنند. تبليغات «شهري» و مناسبتي همچون انتخابات مختلف، همه نشاني از پديده ناخوشايند مذكور را در پيشاني خود به همراه دارند. اگر چه ساليان گذشته، شهرداري و نهادهاي وابسته به آن، سعي و كوشش بسيار كرده اند تا اين پديده نابهنجار را با وضع جريمه هاي مختلف همراه با تدابيري ديگر، به كنترل خويش درآورده، به روند شكل گيري آن خاتمه دهند، اما به سبب بي توجهي به اصل اساسي تاكنون، آن گونه كه بايد و شايد، ناموفق يا حداقل داراي «اندك» موفقيت بوده اند.
اما، به راستي، علت چيست؟ و چرا با اجراي تدابير مختلف و متفاوت، هنوز همانند ديگر پديده هاي ناهنجار زندگي شهري، نظاره گر چنين وضعيتي هستيم؟
اگر با نگاهي ژرف و عميق به «توسعه شهري» تهران نظر اندازيم و به كاوش و جستجوگري درباره آن بپردازيم، درمي يابيم كه: روند «توسعه شهري» تهران به پايان جنگ جهاني اول و روي كار آمدن «رضاشاه پهلوي» باز مي گردد. در اين روزگار كه تب مزمن «مدرن شدن» و گذر پرشتاب جامعه سنتي آن روزگار به جامعه اي «مدرن» و «متجدد» همه گير شده بود، حكمران ايران، كه مرعوب و مجذوب الگوهاي ليبرال دموكراسي غرب، آن هم نه به طور كامل كه «سازگار» با «منافع» و «سليقه» خود شده بود، بر آن شد تا با برنامه هايي «وارداتي» به راهپيمايي در مسير «توسعه» دست زند. از اين رو با فروش منابع خدادادي چون «نفت» و استفاده از درآمدهاي مالي حاصل از آن، بدون هر گونه اتكايي بر فرهنگ بومي و تنها با نگاهي «سطحي» و «برداشتي كودكانه» از فرهنگ غرب به نمادسازي ظاهري توسعه اي در جامعه دست زد.
در كنار كشف حجاب، اين اقدام معروف ضد فرهنگي، گسترش شهرنشيني و تعريف تقليدي از شهر و شهروندي از جمله نمادهاي آشكار اين سطحي نگري آن هم با رويكردي تهديدي و تطميعي بود. پر شدن خندق هاي اطراف تهران و نابودي و تخريب دروازه هاي قديمي آن در كنار رويش خيابان ها و اماكن بي هويت ملي و فرهنگي نمونه هايي ديگر از اين روند توسعه وارداتي بودند.
شهريور ۱۳۲۰ هجري شمسي، سقوط «رضاشاه» و روي كار آمدن «محمدرضا شاه» به ويژه پس از كودتاي ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آهنگي ديگر به روند توسعه شهر در ايران و تهران داد.
از اين رو با مبنا قرار دادن شاخص هاي اصلي توسعه در الگوي توسعه اي چون «شهرنشيني» سوادآموزي، بهره گيري از وسايل ارتباط جمعي و مشاركت هاي سياسي و اقتصادي، به اجراي آن، آن هم به طور ناقص و گزينشي، دست زد كه پيامدهاي زير از جمله آثار آن بود:
طبقه ثروتمند و مرفه جامعه شهري، در مجموع، در حدود ۸۷ درصد درآمد سرانه ملي را به خويش اختصاص دادند در حالي كه در حدود ۴۵ درصد از گروه هاي فقير روستاها و كارگران روزمرد حاشيه شهرها سهمي ۱۳ درصدي از اين درآمدها داشتند. از سويي ديگر، اجراي برنامه هاي نوسازي اجتماعي با هدف راندن ساكنان روستاها و تجمع آنها در قطب هاي اقتصادي بين سالهاي
۴۵- ۱۳۳۵ سبب ساز خروج نزديك به دو ميليون روستايي از روستاها و اسكان غيررسمي حاشيه اي آنان در كناره شهرها به ويژه شهرهاي بزرگ شد.
افزايش آمار جرم و جنايت، نيز از ديگر پيامدهاي اين روند توسعه اي بود، آنچنان كه در سال ۱۳۴۶ هجري شمسي و در ميان جمعيت ۲۶ ميليون نفري ايران، ۷۹ هزار و ۲۰۷ مرد و زن با نام «متهم» در دادگاه هاي دادگستري محاكمه شدند كه از اين شماره نيمي محكوم شدند، در حالي كه ۱۰ سال بعد يعني درسال ۱۳۵۶ هجري شمسي، اين ميزان محكوميت، ۴۲ درصد افزايش و ميانگين سني «متهمان» ۵ سال كاهش يافت.
|
|
فقدان الگوهاي جامعه توسعه اي درون زا، همان گونه كه شرح آن در بالا رفت، فراموشي و غفلت از آموزشهاي «مدني» شهروندان و نبود «تعادل» در اجراي برنامه هاي توسعه اي از همان آغاز، مشكلات و تنگناهاي بسياري در جامعه پديد آورد. تنگناهايي كه گاه حالتي «طنزآميز» نيز به خود مي گرفت. «ديوارنويسي» از جمله اين تنگناها بود. در تحول و دگرگوني جامعه و شكل گيري جامعه «شهري» اين نكته مسلم است كه ديگر با تكيه بر ابزار سنتي نمي توان در مسير توسعه گام برداشت، ولي دست انداركاران توسعه شهري تهران به سبب «سهل انديشي» و «سطحي نگري» به راحتي، از اين نكته، غافل شده، سازوكاري براي ساماندهي تبليغات شهري در نظر نگرفتند. در نتيجه با آن كه محتواي «تبليغات شهري دگرگون شده بود و شركتهاي تجاري بزرگ پا به عرصه وجود گذاشته بودند هيچ تدبيري به منظور تحول در ساز و كار تبليغ «سنتي» نيانديشيده شد و شركتهاي بزرگ با ابزار سنتي به تبليغ دست زدند، گرچه اين بار تنها جنس و رنگ كاغذهاي تبليغي كه بر ديوارهاي شهر نقش مي بست، با گذشته تفاوت اساسي داشت. اين روش نكوهيده تبليغي كه ديوار هاي شهر را به جولانگاهي از آگهي ها و سخنان تبديل مي كرد، با بي توجهي مسئولان شهري، به سنتي هنجاري بدل شد. از سوي ديگر فرا رسيدن دهه ۵۰ شمسي و دگرگوني در شيوه حكمراني «حاكمان» كه استبدادي سخت را نمايان مي ساخت همراه با بحرانهايي چون بحران هويت جوانان جامعه، به «ديوارنويسي» ابعادي سياسي و ارزشي بخشيد. در اين دهه، به ويژه در اواسط آن، «ديوار» هاي شهر، چون ابزار «تبليغي در خدمت بيان صداهاي نهفته در گلو و فريادهاي خاموش قرار گرفت. اوج چنين پديده اي در سال ۱۳۵۷ هجري شمسي رخ داد، زماني كه برخوردهاي رژيم حاكم با مردمان انقلابي به بالاترين حد خود رسيد كه سرانجام در بهمن ماه همان سال به پيروزي انقلاب اسلامي انجاميد. پس از پيروزي انقلاب اسلامي نيز اين روند به سبب شرايط «اجتماعي» انقلابي آن روزگار و سپس وقوع جنگ تحميلي عراق بر ضد جمهوري اسلامي ايران، شتابي افزون تر يافت، به طوري كه بر هر ديواري در شهر، نقشي از شعارها و يا سخنان بزرگان انقلاب اسلامي به ثبت رسيد. با پايان جنگ تحميلي و آغاز دوران بازسازي و سازندگي پس از جنگ و فاصله گرفتن از فضاي آغازين روزهاي انقلاب ديگر بار ديوارهاي شهر در حجمي بي انتها در اختيار شركتهاي تجاري، مؤسسات آموزشي و طرفداران دو آتشه تيمهاي مطرح ورزشي بويژه فوتبال قرار گرفت، كه اين روند با وجود تدابير انديشيده شده در ساماندهي آن، هنوز شتابي فزاينده دارد.
آشنايي با ريشه هاي اجتماعي و فرهنگي اين پديده ناهنجار در زندگي شهري، بي شك هر انساني را با اين پرسش اساسي مواجه مي سازد كه «چه بايد كرد؟» اگر به اين نكته پي ببريم كه مسائل اجتماعي و فرهنگي، چه هنجار و چه ناهنجار، در فرايندهاي سلسله وار شكل مي گيرند كه مقابله با آنان نيز به سبب اين پيدايي، نيازمند مقابله اي «سلسله وار» و «زنجيروار» است.
از اين رو، هر گونه مقابله با ناهنجاريها و رفع به موقع آنها، بايد استوار بر اساس سه عامل برنامه ريزي، سياستگذاري و مديريت باشد تا بتوان به چشم اندازي روشن دست يافت. به اين سبب، مقابله با ناهنجاري هاي شهري در دو راهبرد كوتاه مدت و بلندمدت خلاصه مي شود كه عبارتند از:
الف- راهبرد كوتاه مدت:
در طراحي كوتاه مدت، هدف آن است كه ناهنجاريها در وضعيت كنوني ثابت ماند و از شتاب روزافزون توسعه و گسترش آن كاسته شود. از اين رو، شيوه هايي را كه براي ساماندهي اين وضعيت پيشنهاد مي شود، عبارتند از:
۱- بازنگري در قوانين و آيين نامه هاي تبليغاتي شهري در راستاي كاستن از موانع بي دليل منطقي در اين روزگار و حضور قانوني تبليغات در عرصه شهري.
۲- ايجاد تابلوها و جايگاه هاي تبليغاتي متناسب با جمعيت شهري و استقرار آنها در تمام نقاط شهر.
۳- وضع جريمه هاي متناسب با تخلف تبليغاتي در شهر.
۴- استفاده از ابزار تشويق در كنار تنبيه به منظور ايجاد انگيزه در رعايت قوانين تبليغاتي.
۵- برگزاري جشنواره تبليغي به منظور تقدير از افراد حقيقي و حقوقي كه به رعايت قوانين و آيين نامه هاي تبليغات شهري مي پردازند.
ب- راهبرد بلندمدت:
رعايت نكات فوق موجب مي شود كه رشد ناهنجاريهاي محيطي چون ديوارنويسي در سطح شهر در حد قابل قبولي به كنترل درآيد. اما ترديدي نيست كه اين راهبرد به سبب آن كه رويدادي است مقطعي، لذا نمي توان انتظار داشت اين فرايند در راستاي زدودن ناهنجاريها از عرصه زندگي شهري باشد. پس راهبردي بلندمدت مورد نياز است كه بتواند با ايجاد فرايندي اجتماعي و فرهنگي، شهر و زندگي در آن را به جايگاه مطلوب رساند، ازاين رو پيشنهاد مي شود كه:
۱- شوراي شهر تهران با همفكري همه صاحب نظران، پژوهشگران و انديشمندان علوم اجتماعي و فرهنگي با درك همه جانبه شرايط دروني و بيروني به تدوين الگوي توسعه بومي شهري دست زند.
۲- راهبرد توسعه اي سازمانهاي فرهنگي وابسته به شهرداري، ازجمله سازمان فرهنگي و هنري شهرداري تهران با توجه به الگوي توسعه شهر و نقش آموزشي اين سازمان فرهنگي و هنري در فرآيند آموزشهاي مدني به طور مشخص، تبيين شود.
۳- موانع توسعه شهر تهران اولويت گذاري شود.
۴- همكاري و مشاركت در عرصه توليدات رسانه اي به منظور آموزش نامحسوس مفاهيم شهروندي و حقوق آن، به يك اصل فرهنگي بدل شود.
۵- جايگاه تشكل هاي خودجوش مردمي و غيردولتي در راستاي واگذاري امور اجرايي آموزش فرهنگ شهري، با قوانين و آيين نامه هاي انعطاف پذير، شفاف و بهنگام مشخص شود.
۶- مفهوم تبليغات شهري و شيوه هاي بهره گيري از آن در عرصه شهري در راستاي توسعه شهري به دور از هر گونه ابهام، تبيين شود.