واكاوي ارتباط نخبگان مالي روسيه با قدرت سياسي
جنگ سايه ها
زير ذره بين
اليگارش هاي روسيه در اوائل دهه ۱۹۹۰ وقتي روند خصوصي سازي شدت گرفته بود و صاحبان سرمايه به كمك اقتصاد ورشكسته شوروي فرا خوانده شدند، رفته رفته به قدرت رسيدند. در دوران رياست جمهوري بوريس يلتسين اين سرمايه داران نفوذ و قدرت سياسي چشمگيري يافتند.
|
|
ترجمه و تنظيم: نيلوفر قديري
دوران رياست جمهوري پوتين در روسيه سواي مشكلات به جا مانده از جنگ چچن،دوراني نسبتا آرام و باثبات و با حداقل چالش و كشمكش سياسي بوده است. اما در روزهاي نخستين اين هفته اتفاقي افتاد كه بسياري از آن به عنوان نقطه عطفي در دوران حكومت پوتين نام مي برند.
«ميخائيل خودوركوفسكي» از مديران بزرگ نفتي روسيه و ثروتمندترين مرد اين كشور روز شنبه با زور اسلحه در فرودگاه سيبري دستگير و با قرار بازداشت روانه زندان شد. كشمكش ميان غول نفتي يوكاس، شركت خودوركوفسكي و دولت روسيه ماههاست كه ادامه دارد. مأموران تحقيق و بازرسي دولت، بررسي اتهامات يوكاس مبني بر تخلف و گريز از ماليات را از چند ماه پيش آغاز كرده بودند. اما از همان آغاز همه مي دانستند كه اين كشمكشي است ميان كرملين و يكي از قدرتمندترين و ثروتمندترين اليگارش هاي روسيه.
سرانجام روز شنبه در فرودگاه سيبري، مأموران پليس مخفي روسيه خودوركوفسكي را از جت شخصي اش بيرون آوردند و با خود به مسكو بردند تا ابتدا به چند سئوال پاسخ دهد. ساعتي بعد سخنگوي دادستان كل روسيه گفت: خودوركوفسكي در پايتخت به هفت مورد اتهام پاسخ مي دهد و رقم تخلفات مالي و مالياتي او به يك ميليارد دلار مي رسد. اتهامات وارده به خودوركوفسكي هم به عنوان يك شخصيت حقيقي و هم به عنوان رئيس شركت يوكاس و شخصيت حقوقي وارد شده است.
خودوركوفسكي كه در روسيه مرد ۱۱ ميليارد دلاري خوانده مي شود، مردي ۴۰ ساله است كه ثروت شخصي اش به هشت ميليارد دلار مي رسد، اين رقم معادل توليد ناخالص داخلي سالانه ايسلند است. مشكلات او از وقتي آغاز شد كه تصميم گرفت به مخالفان سياسي پوتين براي تبليغات انتخاباتي به ويژه در انتخابات پارلماني آينده كمك مالي كند. او از دو حزب مخالف يابلوكو و اتحاديه نيروهاي راستگرا حمايت كرد. در ماههاي اخير او دو بار براي بازجويي به دفتر دادستاني فراخوانده شد. تحقيقات درباره تخلفات مالي و مالياتي او در ماه جولاي (تيرماه) با دستگيري پلاتون لبدوف آغاز شد. لبدوف يكي از سهام داران ارشد يوكاس است و به اتهام سرقت اموال دولتي در دوران خصوصي سازي سال ۱۹۹۴ در پرونده مربوط به يك كارخانه كود شيميايي دستگير شد. اين دستگيري هشداري صريح و نيرومند براي خودوركوفسكي بود تا در انتخابات پارلماني آينده دخالت نكند. اما خودوركوفسكي اصرار داشت كه از هيچ گروه سياسي حمايت نمي كند.
او ماه گذشته به خبرنگاران گفت: شركت هاي بزرگ نمي توانند به احزاب سياسي كمك مالي كنند، زيرا سهام داران و كارفرمايان ديدگاههاي سياسي مختلفي دارند اما حمايت و پشتيباني از مخالفان ليبرال پوتين را از كسي مخفي نمي كنم. او در همان گفتگو با خبرنگاران افزود: از نظر ايدئولوژيك من به اتحاديه نيروهاي راستگرا و يابلوكو نزديك هستم و به كمك مالي به اين احزاب ادامه مي دهم.
شهريورماه گذشته او امتياز انتشار روزنامه «مسكو نووستي» را بدست آورد و يك خبرنگار پژوهشگر و پيگير كه از منتقدان پوتين است را به عنوان سردبير منصوب كرد.
خودوركوفسكي كار خود را به عنوان يكي از اعضاي حزب كمونيست دوران شوروي آغاز كرد. در سال ۱۹۸۷ چهار سال پيش از سقوط و فروپاشي شوروي او يك بانك بزرگ تأسيس كرد كه اكنون هم در آن سهام دارد.
اولين سرمايه مالي او در اوائل دهه ۱۹۹۰ هنگامي بدست آمد كه بانك او سهام گسترده اي در شركت هايي بدست آورد كه خصوصي شده بودند. او در يك مزايده دولتي در سال ۱۹۹۵ يوكاس را به قميت ۳۵۰ ميليون دلار خريداري كرد.
او يكي از اولين سرمايه داران روسي است كه ميزان ثروت خود را به طور علني اعلام كرد و در فهرست ميلياردرهاي دنياي اين شماره از نشريه فوربس در رديف ۲۶ قرار گرفت. شركت نفتي او اخيرا با «سيب نفت» ديگر شركت توليدكننده نفت روسيه ادغام شد. شركت جديد با نام «يوكاس سيب نفت» به زودي به چهارمين توليدكننده بزرگ خصوصي نفت دنيا تبديل مي شود. اين شركت ادغام شده به زودي ۳۵/۲ ميليون بشكه نفت خام در روز توليد مي كند كه بيشتر از توليد كشور كويت است. يوكاس يكي از شركت هاي بزرگ روسي است كه با شيوه مديريت غربي اداره مي شود و حساب هايي بسيار شفاف دارد. ارزش مجموع سرمايه يوكاس و سيب نفت به ۵۰ ميليارد دلار مي رسد. يوكاس يكي از عوامل مؤثر براي پيشبرد طرح آغاز ارائه مستقيم نفت روسيه به آمريكاست.
ولاديمير پوتين اخيرا گفت: يوكاس در حال گفتگو با شركت بزرگ نفت اگزان موبيل است تا بخش عمده اي از سهام خود را به آن بفروشد. اين مقدار سهام بين
۲۵ تا ۴۰ درصد پيش بيني شده است.
مشكل كرملين با خودوركوفسكي ثروت يا موقعيت شغلي و تجاري او نيست، بلكه تحركات سياسي او در يك سال اخير است. او در اين مدت به يكي از خطرناك ترين اليگارش ها براي كرملين تبديل شده است.
اليگارش هاي روسيه در اوائل دهه ۱۹۹۰ وقتي روند خصوصي سازي شدت گرفته بود و صاحبان سرمايه به كمك اقتصاد ورشكسته شوروي فرا خوانده شدند،
رفته رفته به قدرت رسيدند. در دوران رياست جمهوري بوريس يلتسين اين سرمايه داران نفوذ و قدرت سياسي چشمگيري يافتند.
ظهور و قدرت اليگارش ها به سال ۱۹۹۲ باز مي گردد كه گروهي از اصلاح طلبان جوان روسيه به رهبري آناتولي چوبايس شروع به ايجاد يك نظام اقتصادي مبتني بر بازار كردند. آنها با اين طرح شروع كردند كه هر شهروند روسي صاحب اوراق قرضه اي شود كه به واسطه آن سهمي از ثروت ملي داشته باشد.
اين اوراق قرضه براي ميليون ها روسي فقير ارزشي نداشت و به همين دليل آنها اين اوراق را به قيمت ارزان به صاحبان شركت هاي تجاري فروختند و به اين ترتيب آنها ثروت و دارايي گسترده اي جمع آوري كردند. شركت هاي دولتي هم به بخش خصوصي واگذار شد زيرا دولت نمي توانست بار سنگين يارانه صنايع را در بودجه دولتي تحمل كند. در نتيجه عده اي از تجار و بازرگانان روس تقريبا نيمي از كل دارايي هاي مالي روسيه را بدست آوردند.
يكي از نخستين اين افراد كه ثروتمندترين آنهاست، بوريس برزفسكي است كه امپراطوري تجاري خود را با بدست آوردن امتياز فروش ماشين هاي لادا بدست آورد. همچنين ميان اليگارش ها هم بر سر تقسيم اموال و دارايي ها اختلافات گسترده اي به وجود آمد، ائتلاف هايي تشكيل و سپس منحل شد. عده اي با هم همپيمان شدند و بعد عهد شكستند.
سال ۱۹۹۶ براي اليگارش ها دوره حساسي بود. باقي ماندن بوريس يلتسين در كرسي رياست جمهوري براي آنها بسيار حياتي بود و به همين دليل از طريق رسانه هايي كه در كنترل خود داشتند براي رسيدن به اين هدف تلاش نمودند. بخش عمده اين رسانه ها در كنترل برزفسكي و ولاديمير گوزينسكي بود. وقتي يلتسين در سال ۱۹۹۹ از قدرت كناره گيري كرد، همه پيش بيني مي كردند كه سرمايه داران قدرتمند روسيه بر جانشين او نيز به همان اندازه نفوذ داشته باشند. اما چنين نشد و پوتين تصميم گرفت ارتباط و حلقه نفوذ ثروتمندان روسيه را با سياست قطع كند.
برزفسكي و گوزينسكي مجبور به ترك كشور و زندگي در تبعيد در لندن و اسرائيل شدند. آنها هم كه باقي ماندند توافقنامه اي نانوشته با كرملين امضا كردند كه در مقابل عدم دخالت و حضور در سياست، به فعاليت هاي تجاري خود ادامه دهند. اين تعهد ادامه داشت تا سال ۲۰۰۳ كه خودوركوفسكي شروع به ارائه كمك مالي به احزاب مخالف كرملين كرد.
از همان موقع هجوم گاه و بي گاه پليس به دفاتر يوكاس، بررسي موشكافانه دفاتر و سوابق و بازجويي و دستگيري مديران اين شركت آغاز شد.
در ماههاي اخير ۱۰ تن از بازرگانان بزرگ روسيه سرمايه خود را به لندن برده اند. كارشناسان اقتصادي به پوتين هشدار داده اند كه ادامه اين روند به ضرر اقتصاد كشورش خواهد بود.
برزفسكي و چوبايس مغضوب ترين مردان كرملين خوانده مي شوند. چوبايس اكنون مدير شركت انحصاري برق روسيه است و برزفسكي همچون يك فراري به موضوع كشمكش در روابط روسيه و كشورهايي تبديل شده كه او در آن زندگي مي كند او به محض بازگشت به روسيه با سرنوشتي به مراتب بدتر از خودوركوفسكي روبرو مي شود.
در چند روزي كه از بازداشت خودوركوفسكي مي گذرد و در حالي كه در روسيه و در خارج بسياري در اين باره اظهار نظر كرده اند، پوتين همچنان سكوت كرده است. او در اين روزها در مراسمي شركت نكرد و در مقابل دوربين هاي تلويزيوني قرار نگرفت تا مجبور به اظهار نظر در اين مورد شود. اين سكوت مرموز موجب شد عنوان هايي چون مغز متفكر پشت پرده، شريك خاموش يا ناظر بي اختيار به پوتين نسبت داده شود. پوتين اخيرا در مصاحبه اي گفته بود، در تحقيقات گسترده درباره خودوركوفسكي دخالتي ندارد. اما در مسكو كسي اين موضوع را باور نمي كند.
پوتين چندي پيش در گفتگويي با روزنامه نيويورك تايمز گفت: ما گروهي از افراد را داريم كه يك شبه ميلياردر شده اند. دولت آنها را ميلياردر كرده است چون دارايي زيادي به طور رايگان به آنها داد. رفته رفته آنها چنين برداشتي كردند كه همه كار مي توانند بكنند و اختيار همه چيز را دارند.
در كانون اين كشمكش نوعي دوئل ميان دو جناح درون كرملين هم قرار دارد. جناح بازها كه حداكثر تلاش خود را براي پاكسازي بازماندگان رژيم يلتسين انجام مي دهند. ميخائيل كاسيانوف نخست وزير و الكساندر ولوشين رئيس دفتر پوتين از جمله بازها هستند. بازها منصوبين شخص پوتين هستند و معتقدند كه كشور بايد توسط قدرتي بلامنازع اداره شود.
گروه ديگر هم بازماندگان يلتسين هستند. اين دو گروه و شاخه هاي مالي و اقتصادي آنها خارج از كرملين با هم در ستيز دائمي به سر مي برند؛ اما همه آنها اصرار دارند بگويند آنچه در روسيه رخ مي دهد، از جمله دستگيري خودوركوفسكي به آنها ربطي ندارد. گويا به جاي مردان كرملين و بازوان اقتصادي آنها، سايه ها مي جنگند.
|
|
نگاه امروز
دو زمانه
فاطمه صدر هاشمي
بازداشت مدير جنجالي ترين بنگاه اقتصادي روسيه، سياسي ترين رفتار دولت ولاديمير پوتين ارزيابي شده است. سنگيني اين تحول به قدري است كه برخي تحليلگران، آن را در كنار بحران بزرگ چچن مي گذارند كه ولاديمير پوتين
مي خواست آن را مهار كند.
اهميت اين بازداشت بيش از آنكه به علت بزرگي خودوركوفسكي و سرمايه ۵۰ ميليارد دلاري بنگاه جديد وي باشد، بدان علت است كه منازعه مردان كاخ كرملين يعني بازماندگان عصر بوريس يلتسين و بازيگران عصر ولاديمير پوتين را بازتاب مي دهد .تفاوت اين دو گروه و اهميت آن در صحنه سياسي روسيه چيست؟
مردان عصر بوريس يلتسين محصولات عصر گذار از تمركز سوسياليستي به جامعه بازي بودند كه يلتسين با اتكا به حاميان آمريكايي و اروپايي خود وعده آن را داده بود . آنها مي خواستند سرمايه هاي عظيم دولتي را كه حكومت سوسياليستي۷۰، سال آنها را در دستان خود متمركز كرده بود ، به گونه اي تقسيم كنند كه هم خصوصي سازي كرده باشند و هم اينكه طبقات ممتاز جديد كه از درون اين روند بيرون مي آيند، معارض نظام سياسي نوپا نشوند.
اين مأموريت در آن زمان به گايدار و فئودوروف سپرده شد كه يكي كارش برنامه ريزي و بودجه بندي كاپيتاليستي در چارچوب مناسبات سوسياليستي بود و ديگري مامور واگذاري تدريجي بنگاههاي دولتي به بخش خصوصي بود .
مأموريت ايگور گايدار به بهاي تورم لگام گسيخته و سقوط فاجعه بار ارزش روبل انجام شد . گايدار زير فشار مخالفان بويژه بقاياي كمونيست ها كه در آن زمان
(و هنوز هم) در پارلمان روسيه نفوذ فراواني داشتند، ناچار به كناره گيري شد و فئودورف محروم از انباز خود به تنهايي عهده دار خصوصي سازي شد.
همان نفوذ پيش گفته كمونيست هايي كه برخي كمونيست مانده بودند و برخي در چهره كاپيتاليست هاي جديد ظهور كرده بودند، باعث شد كه خصوصي سازي روسيه به چرخش دارايي در درون كادرهاي حكومتي خلاصه شود. به اين ترتيب كه از نهادهاي عمومي سلب مالكيت شد اما نيروي تازه اي كه توانايي مالي و سياسي خريد آنها را داشته باشد يافت نشد و دولتمردان در كنار قدرت سياسي خود به قدرت اقتصادي هم دست يافتند.
در نظام هاي سرمايه داري هم معمولا دولتمردان جزو طبقات ثروتمند هستند اما آنها نوعا پيش از آنكه به قدرت سياسي برسند و يا حداقل به موازات كسب قدرت سياسي پولدار مي شوند: اما در روسيه آن كس كه قدرت داشت پولدار هم شد . آميختگي قدرت سياسي و قدرت اقتصادي در كنار فقدان بنيادهاي دمكراتيك و توزيع و چرخش قدرت ناگهان كرملين به پناهگاه انبوهي از ثروتمندان قدرتمند تبديل شد كه هر يك از آنها به مثابه يك راسپوتين قرن بيست و يكمي ظاهر شدند.دوران پوتين كه دنباله منطقي عصر يلتسين بود شورش خاموش عليه نظم يلتسيني بود. پوتين كوشيد حوزه هاي سياست و اقتصاد را از هم جدا كند تا اين دو يكديگر را فاسد نكنند .او در اين راه به كاميابي هاي بزرگي هم دست يافت اما در ميان ياران و همگنان وي مرداني مانند خودورفسكي هم باليدند. خودورفسكي- شايد بي آنكه بخواهد- چنان به لحاظ اقتصادي بزرگ شد كه تصميم گرفت با بهره گيري از پولش بر انتخابات آينده روسيه تاثير بگذارد و اين يعني بازگشت به عصر يلتسين كه پوتين نمي توانست در برابر آن سكوت كند، زيرا يلتسين، انكار پوتين بود و پوتين نمي خواست انكار شود.
|
|
بررسي وضع شيعيان عراق و نگاه آنها به آمريكايي ها
نارضايتي در سكوت
زير ذره بين
روحانيون بلندپايه شيعه عراق تاكنون ضرب الاجل يا تاريخي براي خروج آمريكايي ها از عراق مشخص نكرده اند اما به طور كلي هيچ نگرش دوستانه اي نسبت به آمريكا ندارند.حكيم مي گويد، آمريكا بايد روند خاتمه اشغال را تسريع كند و شرايط را براي آماده شدن عراقي ها براي حكومت بر خود مهيا كند. آيت الله سيستاني در پاسخ به سؤالي در اين باره گفت: «هر اتفاقي پاسخ خود را به همراه خواهد داشت.»
|
|
مقتدي صدر روحاني جوان و راديكال شيعه ۳ هفته پيش كه درباره ايجاد دولت خود در عراق سخن گفت، تنها حكومت اشغالگر آمريكا در عراق را به چالش نطلبيد.
مقتدي صدر با اين كار در واقع چهار آيت الله بزرگ شيعه را نيز به چالش طلبيد كه در شهر نجف نفوذ دارند و تا به حال به ۱۵ ميليون شيعه عراقي توصيه كرده اند در برابر نيروهاي خارجي صبور باشند.
بسياري از شيعيان مي گويند كه صدر در اعلام دولت جديد و اظهار نظراتش اندكي زياده روي كرده است. او نشان داد كه آيت الله ها چه نفوذ و اقتداري در ميان شيعيان عراق دارند. ادامه صبوري روحانيون شيعه عراقي مهمترين عاملي است كه موفقيت يا عدم موفقيت آمريكا در عراق را تعيين مي كند.
«كنت كاتزمن» تحليلگر بلندپايه بخش پژوهش كنگره آمريكا در امور عراق مي گويد: روحانيون شيعه حرف هاي زيادي براي گفتن دارند و شايد در نهايت آنها باشند كه بر عراق مسلط شوند. يك فراخوان همگاني از سوي روحانيون به شيعيان عراق براي قيام بدترين سناريوي متصور براي اشغالگران است و مي تواند مشكلات بسيار اساسي براي آمريكا ايجاد كند.
جامعه مسلمان شيعه عراق در ۶۴۰ كيلومتري جنوب كشور از شهرك صدر تا شمال بغداد گسترده شده است. نجف ، واقع در ۱۶۰ كيلومتري جنوب بغداد، مركز معنوي آنهاست كه مرقد امام اول شيعيان نيز در آن واقع است.
شيعيان بيش از ۶۰ درصد جمعيت عراق را تشكيل مي دهند و از زمان سقوط دولت صدام در ماه آوريل صدر تلاش كرده تا اين اكثريت خاموش را در مخالفت با اشغالگران رهبري كند. در نگاه اول او يك گزينه حقيقي به نظر مي رسد۳۰، سال دارد و از حمايت گسترده شيعيان برخوردار است. پدرش محمد صادق صدر از روحانيون معتبر و برجسته بود كه در سال ۱۹۹۹ توسط مردان صدام حسين ترور شد.
پيروان صدر در دو هفته گذشته پنج سرباز آمريكايي را كشته اند. اين مي تواند زنگ خطري باشد و هشداري براي اينكه شورش گسترده شيعيان چه مشكل بزرگي پيش روي تشكيلات اشغال قرار خواهد داد. اما صدر، وفاداري شيعيان به روحانيون بزرگ نجف و به ويژه آيت الله سيستاني را دست كم گرفته است.
احمد مهدي محسن كه مغازه ميوه فروشي كوچكي در نجف دارد مي گويد: «سيستاني براي ما مثل يك پدر است. هر كاري كه او بگويد انجام مي دهيم.» در سراسر جنوب عراق، همه شيعيان چنين نظري دارند، آيت الله سيستاني براي آنها نماد اسلام است و همه به سخنان او گوش مي دهند.
نفوذ آيت الله ها فقط به مساجد و مراسم نماز جماعت محدود نمي شود. آنها به مردم كمك مالي مي كنند، دادگاه برگزار مي كنند و به اتهامات مدني و مذهبي رسيدگي مي نمايند.ميان قبايل ميانجيگري كرده و اختلافاتشان را برطرف مي كنند و در امور اوليه زندگي روزانه مردم تأثير بسيار دارند. در كشوري كه قهرمان چنداني وجود ندارد، تصاوير روحانيون بر روي شيشه ماشين ها و در بزرگراههاي بغداد و بصره ديده مي شود.
آيت الله ها دولت در سايه نيستند اما نمادهاي مذهبي صرف هم نيستند. آنها در خانه هاي متوسطي زندگي مي كنند كه توسط محافظان مؤدب و مسلح حفاظت مي شود، به ندرت در ملأ عام صحبت مي كنند، تا هم اعتبار خود را حفظ نمايند و هم امنيتشان را. اما پسران دو تن از چهار آيت الله بزرگ نجف هفته گذشته حاضر به مصاحبه شدند و آيت الله سيستاني هم به چند سؤال به صورت مكتوب پاسخ گفت. آيت الله هاي شيعه در عراق بعد از يك نسل سركوب در رژيم صدام اكنون تمايلي به فراخوان براي شورش عليه اشغالگران ندارند.
علاءالحكيم، پسر آيت الله محمد سعيد حكيم مي گويد: شيعيان بايد صبور باشند. طبق آموزه هاي سنتي ما، صبر و شكيبايي يكي از مهمترين اصول ايمان است. اين صبر از روي احساس شكست نيست، بلكه نشانه شجاعت است.
آيت الله سيستاني در سخنان خود به طور تلويحي از درخواست صدر براي تشكيل يك دولت جديد انتقاد كرده و گفته است كه تنها يك دولت منتخب دموكراتيك مي تواند به درستي بر عراق حكومت كند و روحانيون نبايد در پي اقتدار كامل بر اين دولت باشند.
شيوه رفتار صدر به او كمكي نمي كند. او با تعداد پرشمار محافظ رفت و آمد مي كند كه افراد و رهگذران را كنار مي زنند. بيشترين دارايي سياسي او شايد احترامي است كه شيعيان براي پدر او قائل هستند. تلاش حاميان او براي به دست گرفتن كنترل دو مسجد در كربلا در۸۰ كيلومتري جنوب بغداد ناموفق ماند. پنج شنبه گذشته در تظاهرات شهر نجف توسط هواداران صدر، تنها ۵۰۰ نفر شركت كردند. وقتي تظاهركنندگان به سوي مرقد امام علي (ع) مي رفتند، رهگذران و مغازه داران با تعجب به آنها نگاه مي كردند.
پايگاه اصلي حمايت صدر در شهرك صدر است، كه دو ميليون شيعه در آن زندگي مي كنند.
مراسم نماز جمعه دو هفته پيش در شهرك صدر كه نخستين نماز جمعه بعد از اعلام دولت جديد از سوي مقتدي صدر بود، هم نيرومندي حاميان او را نشان داد و هم محدود بودن آن را. دست كم ده هزار نفر در اين مراسم شركت كردند. حاضران زير آفتاب سوزان ظهر فرياد مي زدند: «نعم، نعم مقتدي» و «لا،لا، آمريكا.» اما شمار تجمع كنندگان كمتر از يك هفته پيش از آن بود.
روحانيون بلندپايه شيعه عراق تاكنون ضرب الاجل يا تاريخي براي خروج آمريكايي ها از عراق مشخص نكرده اند اما به طور كلي هيچ نگرش دوستانه اي نسبت به آمريكا ندارند.
حكيم مي گويد، آمريكا بايد روند خاتمه اشغال را تسريع كند و شرايط را براي آماده شدن عراقي ها براي حكومت بر خود مهيا كند.
آيت الله سيستاني در پاسخ به سؤالي در اين باره گفت: «هر اتفاقي پاسخ خود را به همراه خواهد داشت.»
نيويورك تايمز
ترجمه: اردلان متين
|
|
اعضاي جديدي براي ناتو
|
|
اشاره : از سال گذشته كه آمريكايي ها فشار بر رژيم صدام حسين را آغاز كردند، درباره انگيزه رهبران واشنگتن دو تحليل پديدار شد. براساس تحليل اول، آمريكايي ها صرفا براي كنترل انرژي منطقه مي خواستند بر عراق مسلط شوند. اما تحليل دوم بر آن بود كه آمريكايي ها درصدد تغيير قاطع ژئوپولتيك منطقه هستند. توماس فريدمن از نويسندگان سرشناس مطبوعات آمريكا گاهي در مقام تحليلگر رفتار رهبران واشنگتن و گاهي به عنوان خط دهنده آنها مطلب مي نويسد. در اين مطلب وي كوشيده است راهي تازه به رهبران آمريكا نشان دهد. از آنجا كه در اين طرح ايران نيز تهديد مي شود جهت آشنايي خوانندگان و مسئولان با برنامه هايي كه امنيت ايران را تهديد مي كند مطلب فريدمن درج مي گردد.
من مخالف سرسخت و هميشگي توسعه ناتو بوده ام، از بيم آنكه توسعه ناتو باعث از دست رفتن اهميت آن مي شود. اما اكنون كه ناتو رو به گسترش است و ۲۶ كشور را شامل مي شود، مي گويم كه چرا به همين جا ختم شود؟ حقيقت آن است كه همه تهديدهاي آينده ناتو از ناحيه شرق و روسيه نيست بلكه از سوي جنوب، خاورميانه و افغانستان است. بنابر اين اگر ناتو واقعاً مي خواهد اروپا را حفظ كند، نبايد تنها در اروپا بماند. بايد بر ايجاد ثبات در مناطق ديگر هم كمك كند. براي رسيدن به اين هدف ناتو بايد سه عضو ديگر را هم بپذيرد. عراق، مصر و اسرائيل. بله درست است همين سه كشور. ببينيم منطق اين پيشنهاد چيست. با عراق شروع كنيم. اگر دولتي مشروع در عراق روي كار بيايد، ما به سرعت با دو چالش امنيتي روبه رو مي شويم.
نخست اين كه ارتش عراق چقدر بايد عظيم و بزرگ باشد؟ همانگونه كه «مايكل مندلبام» كارشناس روابط خارجي مؤسسه جان هاپكينز مي گويد، «عراق به ارتشي نياز دارد كه آنقدر بزرگ باشد كه براي ايران بازدارنده باشد و آنقدر هم بزرگ نباشد كه دموكراسي عراق و همسايگان آن را تهديد كند، همانطور كه ارتش عظيم صدام چنين كرد.»
خلاصه آن كه ما مي خواهيم عراق ارتش كوچكي داشته باشد، اما وزنه تعادل مؤثري در برابر ايران باشد. بهترين راه براي رسيدن به اين هدف قبول عراق در ناتوست تا به اين ترتيب بغداد قدرت بازدارندگي مؤثر داشته باشد بدون آنكه لازم باشد ارتش بزرگي فراهم كند.
از سوي ديگر حتي اگر عراق دولتي دموكراتيك داشته باشد، اين دولت تا مدت ها يك دموكراسي آسيب پذير خواهد بود. اين دولت به نيرويي ذخيره نياز دارد كه همچون ضامني براي دموكراسي عراق عمل كند، تا هيچ حزب يا شخصي نتواند از سيستم خارج شود. اين نيرو به عنوان حافظ دموكراسي عراق عمل مي كند،؛ همانطور كه ارتش تركيه در تركيه مدرن چنين نقشي داشت. نيروي ايده آل براي انجام اين كار يك نيروي چند مليتي متشكل از عراقي ها و نيروهاي چند مليتي است مانند ناتو كه شامل نيروي عربي- اسلامي هم باشد. اگر عراق در ناتو باشد، استقرار چنين نيرويي از نظر سياسي به مراتب آسان تر خواهد بود. نيرويي كه در پايگاهي خارج از صحرا مستقر باشد و هرگاه كه ضرورتي پيش آيد همواره حاضر باشد.
از اين منظر به اينجا مي رسيم كه چرا ناتو بايد مصر را نيز دعوت كند: قدرت انساني. همانطور كه لرد رابرتسون دبير كل ناتو براي من توضيح داد، همه اعضاي اروپايي ناتو به علاوه كانادا در مجموع ۴/۱ ميليون سرباز دارند، اما تنها ۵۵ هزار نفر از آنها براي مأموريت هاي خارجي قابل استفاده هستند. ديگران يا مستقر در پايگاه هايشان هستند يا براي هر كار ديگري غير از استقرار در يك مكان ثابت در اروپا. اين نيروها براي بازداشتن اتحاد شوروي آموزش ديده اند و يا با كمبود هاي پشتيباني فني و مهندسي و فرماندهي و كنترل روبه رو هستند و نمي توانند مأموريت هاي بلند مدت انجام دهند. از سوي ديگر بسياري از ارتش هاي اروپايي در تعطيلات كار نمي كنند! از آنجا كه همه ۵۵ هزار نيروي قابل استفاده اروپايي - كانادايي ناتو اكنون در مأموريت هاي صلحباني به سر مي برند، ناتو از همه ظرفيت خود استفاده كرده است.
اما مصر با مازاد نيروي انساني نظامي روبه روست و كاري در اين زمينه ندارد. وارد كردن سربازان مصري به ناتو آن وجهه عربي- اسلامي كه اين سازمان نياز دارد را به آن مي دهد و كار صلحباني در افغانستان و عراق را براي آن تسهيل مي كند. گذشته از اين، اصلي ترين توجيه حاميان توسعه ناتو به دموكراسي هاي نامطمئن شرق اروپا اين بود كه وارد شدن آنها به ناتو ثبات و دموكراسي را در اين كشورها تقويت مي كند. براي ارتقاء دموكراسي كجا بهتر از عراق و مصر؟
و بالاخره پيوستن اسرائيل به ناتو روند صلح را تسهيل مي كند چون اين كار به اسرائيلي ها احساس امنيت بيشتري مي دهد. اگر مصر در ناتو باشد اسرائيل هم بايد باشد تا توازن قدرت حفظ شود. اگر روزي اسرائيلي ها و فلسطيني ها بتوانند به توافق صلح برسند، به يك نيروي چند مليتي معتبر براي حفاظت از اين توافق نياز دارند و تنها نيرويي كه مي توان براي اين كار تصور كرد نيرويي از ناتو به رهبري آمريكاست. اگر اسرائيل و مصر هر دو در ناتو باشند، صلحبانان ناتو هم براي اسرائيلي ها و هم براي فلسطينيان قابل قبول تر خواهند بود. من عقلم را از دست نداده ام. من اينجا در مقر ناتو نشسته ام و سخن به مقامات مسئول گوش مي دهم كه مي گويند آينده آنها در جنوب است، اما نيروي انساني براي رفتن به آن ندارند. اين سخنان را با نيازها و منابع كشورهاي جنوب مقايسه مي كنم. اين كار را بكنيد تا پاسخ روشن شود.
|
|
نگاهي به مسائل مرزي روسيه و چين
چمدان ها به جاي تفنگ ها
در ۲۹ ژوئن ۲۰۰۳ رئيس مرزباني روسيه اعلام كرد كه ۵/۱ ميليون نفر چيني از خاور دور به طور غيرقانوني وارد روسيه شده اند، به دنبال آن وزارت كشور روسيه در يك ارزيابي اعلام كرد كه جمعيت چيني ها به ۲ ميليون نفر رسيده كه البته منابع غيررسمي اين رقم را ۵ ميليون نفر برآورد مي كنند و اين يك تهديد امنيتي جدي در خاور دور براي روسيه محسوب مي گردد بطوري كه سرويس هاي اطلاعاتي روسيه اخطار داده اند كه در طي ۲۰ تا ۳۰ سال آينده اين اقليت چيني مي تواند به يك منبع قدرت تبديل گرديده و در مشاجره بين دو دولت بزرگ مي تواند يك عامل نفوذ و دردسرهاي زيادي براي روسيه باشد. جمعيت چين به ۲/۱ ميليارد نفر رسيده و در شمال چين در حدود ۷۰ ميليون نفر زندگي مي كنند در حاليكه در خاور دور روسيه تنها ۴/۷ ميليون نفر روسي اسكان دارند يعني ۴/۵ درصد جمعيت روسيه با تراكم ۱/۱ نفر در حالي كه دولت چين به اين منطقه به عنوان محلي كه مي تواند سرريز جمعيت را به راحتي اسكان داده نگاه مي كند همانند مكزيك كه سرريز جمعيت مرزي خود ر ا به ايالات متحده جهت اسكان و كار انتقال داده است. روسيه تزاري در قرن ۱۹ منطقه خاور دور را طي معاهداتي از چين جدا كرد اما چيني ها هرگز حتي وقتي كه دو دولت در سال ۱۹۹۹ معاهدات مرزي امضاء كردند، اين موضوع را نپذيرفتند.
منابع سيبري و خاوردور
خاور دور با مساحت ۹/۶۲۱۵ هزار كيلومتر مربع ۴/۳۶ درصد كل مساحت روسيه و بزرگترين منطقه اقتصادي روسيه است. اين منطقه از جهت منابع طبيعي از قبيل نفت و گاز و چوب بسيار غني است و براي چين بسيار بااهميت تلقي مي گردد و از سويي نزديكي بازار بزرگ مصرف آسيا براي اين مواد اوليه وجود نيروي كار ارزان و جوان چيني در مقابل مسافت ۳۰۰۰ مايل جهت ارسال اين مواد به بازارهاي اروپا و جمعيت در حال پيرشدن و كم روسي در منطقه يك مزيت بزرگ براي چيني ها به وجود آ ورده است براساس اين دلايل دولت چين به اين منطقه ديدگاه استراتژيك داشته و اين مهاجران مي توانند زمينه ساز نفوذ آتي در خاور دور باشند. البته بايد توجه داشت كه روسيه تحت شرايط حاضر به از دست دادن اين منطقه نيست. اين سرزمين تنها راه قابل دسترس روسيه به آبهاي گرم اقيانوس آرام از طريق بندر ولادي وستك جهت صادرات مواد اوليه سيبري به جهان خارج است. روسها از اين جريان مهاجرت بشدت ناراحت هستند بطوري كه فرماندار ناحيه از دولت درخواست كرده است كه تسهيلات و امكانات انتقال ۵ ميليون روس را از نواحي اروپايي به اين ناحيه فراهم آورد. سياست رسمي دولت روسيه نيز برخورد شديد با اين مسئله است . قانون به شدت از فعاليت چيني ها جلوگيري كرده و اجازه خريد زمين و خانه را به آنها نمي دهد. و به قول يك كارشناس امنيتي روسيه: چيني ها نه با تانك بلكه با چمدان هايشان به روسيه حمله مي كنند.
تهيه و تنظيم: مجيد بوالوردي
|
|
سايه روشن سيا ست
گذر از گردباد
شبكه تلويزيوني الجزيره قطر با اشاره به توافق اخير ايران و اروپا اعلام كرد در حالي كه ايران در يك دو راهي خطرناك قرار داشت، ترجيح داد كه راه سلامت را انتخاب كند و در برابر گردباد سرخود را پايين بياورد. اغلب ايراني ها عقيده دارند كه بادها همچنان به شدت مي وزند زيرا كه پرونده اتمي ايران هنوز بسته نشده و شايد هيچ وقت بسته نشود. اما تا اين جاي كار ايراني ها بهانه هاي آژانس بين المللي انرژي اتمي را خنثي كردند و جلوي تهديدهاي محمد البرادعي مبني بر تحويل اين پرونده به شوراي امنيت و نيز مشكلات ناشي از اين تصميم از قبيل تحريم ايران و منزوي كردن اين كشور در سطح بين المللي را گرفتند.
حكومت ايران با هوشياري و زرنگي تام، طوق نجات كشورهاي اروپايي را گرفت و با وزراي خارجه انگليس، فرانسه و آلمان، روش پيشگيرانه اي به كار برد و خواسته هاي آنان كه به نظر بعضي ها امتيازات مهمي از جمله امضاي پروتكل الحاقي است را اجابت كرد.ايران حتي گام را فراتر از آن نهاد و با تعليق غني سازي اورانيوم موافقت كرد.الجزيره در ادامه گزارش خود مي افزايد: پرسشي كه امروزه مطرح مي باشد، اين است كه آيا كساني كه توافقنامه سعدآباد را سامان دادند، نماينده تمامي جناح هاي نظام بودند؟ و آيا آنها از تأييد رهبر انقلاب برخوردار مي باشند؟ پاسخ مثبت مي باشد، زيرا تصميم گيري درباره چنين مسائل استراتژيك بدون موافقت رهبر امكان پذير نيست. در اين باره و براي مقابله با خطر موجود در برابر كشور و نيز نجات برنامه اتمي ايران از خطر حمله و همچنين نجات كشور از مجازات ها، ميان گروه هاي حاكم در كشور يك شبه اجماع براي چشم پوشي از اختلاف هاي داخلي وجود داشت.اصلاح طلبان كه در اين ماجرا نقش ثانوي داشتند ترجيح دادند از پشت پرده، از گرايشي در درون محافظه كاران كه خواستار دستيابي به يك توافقي بودند، پشتيباني كنند.
ابهام زدايي شد
مليسا فلمينگ سخنگوي آژانس بين المللي انرژي اتمي در يك مصاحبه راديويي اظهار داشت: مقامات ايران گفته اند براي آنها ديگر هيچگونه سوءظن يا ابهامي در مورد پروتكل الحاقي وجود ندارد و ما به سهم خود به آنها گفته ايم كه ايران هيچگونه شرطي براي امضاي پروتكل نمي تواند قائل شود زيرا پروتكل الحاقي يك سند استاندارد است كه نمي توان مفاد آن را براي هر كشور تغيير داد. هشتاد كشور آن را امضا كرده اند. بنابراين تنها نام كشور مربوطه در صدر سند قرار مي گيرد و بس و ايران گفته است كه آن را مي پذيرد.وي گفت، اميدواريم تا زمان برگزاري اجلاس آينده هيأت حكام آژانس بين المللي، روند رسمي تداركات پروتكل انجام شده باشد و ايران آن را امضا كند.سخنگوي آژانس انرژي اتمي درباره فرايند قانوني امضاي پروتكل گفت، اين يك سند قانوني است و بايد از تصويب مجلس ايران بگذرد. بنابراين هنگامي كه اين روند طي شود، اميدواريم كه در سطح مملكت پذيرفته و به مورد اجرا گذاشته شود. اين براي بسياري از كشورها روندي طولاني است و براي همين است كه ما از ايران انتظار داريم فعلاً پروتكل را به مورد اجرا بگذارد تا زماني كه در داخل بتواند مراتب تأييد و اجراي آن را پشت سر گذارد.
فلمينگ درباره سفر هيأت جديد بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي به تهران گفت، قرار است بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي، در طول چند روز اقامت خود در تهران، مفاد گزارشي را كه ايران هفته پيش تحويل آژانس داد، با يافته هايشان در تأسيسات اتمي ايران مطابقت دهند، اما ابهام در مورد پذيرش و امضاي پروتكل الحاقي معاهده منع گسترش سلاح هاي اتمي همچنان ادامه دارد.
هشدار كروبي
مهدي كروبي رئيس مجلس ايران در مصاحبه با مجله آلماني اشپيگل گفت، ما احترام زيادي براي اروپا قايل هستيم و سفرهاي متقابل و تبادل ديدگاه ها به طور مرتب ميان دو طرف صورت مي گيرد. اما آمريكا تلاش مي كند ميان ما و اروپا مداخله كند. اروپايي ها بايد بسيار هشيارانه رفتار كنند.رئيس مجلس ايران به اشپيگل گفت: ما بيم داريم كه آمريكايي ها براي مشكل آفريني براي ما، درصدد بهانه جويي هاي جديد و دلايل سياسي برآيند. اما به لطف خداوند، اروپايي ها به گونه اي متفاوت رفتار مي كنند.كروبي افزود: اگر روابط مطلوب ميان تهران و اروپا تغيير نكند، نسبت به تمايل اعضاي پارلمان براي اقدامي سريع به منظور رأي به امضاي اين پروتكل جهت بازديدهاي تصادفي و ناگهاني از اماكن هسته اي مان، ترديدي ندارم.
كروبي در اين مصاحبه افزود، اما اگر اين توافق به گونه اي نامناسب و با ديدگاه دخالت در امور داخلي ما، سياسي تعبير شود آنگاه ما بايد بار ديگر در موضع خود درخصوص موضوعات هسته اي بازنگري كنيم.
تحريم هاي تازه عليه ايران و ليبي
كنگره آمريكا در نظر دارد قانون تشديد تحريم هاي اعمالي بر ايران و ليبي را بررسي كند.به موجب اين لايحه كه با حمايت رئيس كميته فرعي كنگره در امور خاورميانه و آسياي مركزي تنظيم شده، بسياري از معافيت ها و چشم پوشي ها در مورد تحريم سرمايه گذاري انرژي در ايران و ليبي حذف خواهد شد.
لايحه تنظيمي از سوي خانم «ايلنا راس - لهتينن» به موجب قانون تحريم هاي ايران و ليبي در سال ۱۹۹۶ موسوم به «ايلسا»، درصدد جريمه كردن شركت هايي است كه به ميزان ۲۰ ميليون دلار يا بيشتر در ايران و ليبي سرمايه گذاري مي كنند.
لهتينن گفت، «ايران و ليبي هيچ كدام پشيماني خود را در ارتباط با حمايت شان از تروريسم نشان نداده اند. شركت هايي كه همچنان به سرمايه گذاري خود در بخش هاي نفت اين كشورها ادامه دهند، بايد درك كنندكه آنها در حال تقويت تروريسم از نظر مالي هستند.»وي افزود: ايلسا يا قانون تحريم هاي ايران وليبي بايد درخصوص جنبه تأمين مالي مستمر ترور، اصلاح شود.منابع خبري كنگره آمريكا گفتندكه آمريكا هرگز تحريم هايي را عليه شركت هايي كه قانون تحريم هاي ايران و ليبي را نقض كردند، اعمال نكرده است.لايحه جديد اين موضوع ها را گسترش داده و اعلام كرده كه شركت هاي مورد بحث شامل شركت هاي تأمين كننده در بخش هاي دولتي و خصوصي و وام دهندگان نيز مي باشند.
|
|
اشتباه مرگبار - ۷
زير چشم دشمن
|
|
تنت و بلاك هر دو مي دانستند كه در ميان افرادي كه در مالزي جمع شده بودند، كساني با ويزاي معتبر آمريكا نيز وجود دارند و هر آن قادر خواهند بود به داخل خاك آمريكا سفر كنند.
تنها قرار دادن نام آنها در ليست افراد مظنون مي توانست جلوي ورودشان را به خاك آمريكا بگيرد و اين كار از وظايف اف بي آي بود. ولي اف بي آي در جريان امور قرار نگرفته بود و در مورد فعاليتها در مالزي اطلاعات مختصري در اختيارش قرار گرفته بود.
در تلگرافي كه در اين رابطه به اف بي آي مخابره شد، سيا اعلام كرد كه فعاليتهايي در مالزي انجام مي شود ولي هنوز هيچ سرنخ مشخصي به دست نيامده است كه بتوان از آن به اين نتيجه رسيد كه حمله اي تروريستي در پيش است. در اين تلگراف آمده بود در صورتي كه به علائم مشخصي در اين مورد پي برده شود، اف بي آي در جريان قرارخواهد گرفت. ولي به اف بي آي به هيچ عنوان اطلاع داده نشده بود كه در ميان افرادي كه در مالزي هستند، كساني نيز با ويزاي معتبر آمريكا وجود دارند.
كوالالامپور- هفتم ژانويه ۲۰۰۰
خالد و دوستانش هرچند يك بار آپارتمان محل اقامت خود را در بندر «سونگاي لونگ» همراه با شخصي مالزيايي ترك مي كردند و براي خريد به كوالالامپور مي رفتند. براي مأموران امنيتي مالزي كه با افراد سيا در مالزي همكاري مي كردند اين موقعيت مناسبي بود كه از اين افراد عكس بگيرند.
آنها همانند توريستهاي معمولي در شهر قدم مي زدند و از برجهاي دوقلوي پايتخت مالزي ديدن مي كردند.بعضي اوقات به اينترنت كافه ها نيز سري مي زدند و ساعتها در جلوي مونيتوري مي نشستند.
پس از آن كه آنها در هشتم ژانويه سال ۲۰۰۰ مالزي را ترك كردند، پليس مالزي تمام يافته هاي خود را در اختيار سيا قرار داد. در بين مدارك، عكسهايي بود كه از «يك پا» و خالد و همچنين بن الشعيب گرفته شده بود. در نهم ژانويه تمام اطلاعات مربوط به آنها در روي ميز كارشناسان سيا در لانگ لي بود. در بين افرادي كه از آنها نام برده شده بود نام «نواف» نيز ديده مي شد.او رفيق خالد بود و قبلاً در بوسني و افغانستان فعاليت كرده بود و از طرفداران بي چون و چراي بن لادن به حساب مي آمد. مأموران مالزيايي فقط از حضور اين جمع در مالزي متعجب بودند ولي سيا به هيچ عنوان آنها را در جريان آنچه درباره آنها مي دانست قرار نداده بود. آنها در مالزي مسأله القاعده را دنبال مي كردند و دريافته بودند كه القاعده درصدد طراحي شبكه اي در جنوب شرقي آسياست و حتي پايگاهي براي آماده سازي رزمي تدارك ديده است. به همين دليل مأموران امنيتي مالزيايي از آمريكاييها خواستند اين افراد را در خارج از خاك مالزي نيز تحت نظر بگيرند. ولي سيا علاقه اي به اين موضوع نشان نداد. براي سيا خروج آنها از مالزي به معناي بسته شدن اين پرونده بود.
لس آنجلس - پانزدهم ژانويه ۲۰۰۰
همراه با توفيق بن عتاش معروف به يك پا هفت روز است كه از كوالالامپور به بانكوك آمده اند.
در پايتخت تايلند آنها از هم جدا شدند. يك پا عازم افغانستان شد و خالد و دوستش كه هر دو شهروند عربستان بودند با هواپيما عازم لس آنجلس شدند. آنها در آغاز راهي بودند كه در تصورشان به شهادت مي انجاميد.
فقط در مورد محل، زمان و نحوه اجرا هنوز توافق نهايي به عمل نيامده بود. براي اين امر بايد افراد ديگري نيز در آمريكا به آنها ملحق مي شدند. آنها شناسايي شده بودند و مشكلي در اين مورد وجود نداشت.
دو شهروند سعودي هنگام ورود به فرودگاه لس آنجلس گذرنامه هاي خود را به مامور كنترل ارائه دادند.
اين مامور ابتدا رواديد را كنترل كرد و طبق روال هميشگي با نوشتن شماره گذرنامه و ارائه آن به رايانه تمام اطلاعات ذخيره شده در مورد دارنده گذرنامه را بدست آورد.
در فرودگاه هاي آمريكا رايانه هايي كه در برابر ماموران كنترل قرار دارد با دو مركز اصلي ارتباط دارد.
نخستين مركز همان سيستم كنترل ورودي در فرودگاه هاي آمريكاست كه اطلاعات مربوط به رواديد و دارنده آن را در خود دارد و از طريق تمام ارگانهايي كه به نوعي با رواديد مسافران درگير هستند تغذيه مي شود.
مركز ديگري كه به رايانه مامور كنترل گذرنامه وصل است و اطلاعات بسيار زيادي را در خود ذخيره كرده است، مركز رايانه اي وزارت امور خارجه است كه حداقل نام هفتاد هزار نفر را كه به نوعي ممكن است خطري براي منافع ملي آمريكا بوجود آورند، ذخيره كرده است.
آنها كساني هستند كه بايد از ورودشان به آمريكا جلوگيري شود و يا در فرودگاه بازداشت شوند.
در بين آنها تروريست ها، دزدان و جنايتكاراني كه تحت تعقيب پليس بين الملل هستند نيز وجود دارند.
اين افراد از طرف سيا، اف بي آي و يا ديگر ارگانهاي امنيتي به وزارت امور خارجه معرفي شده اند تا در ليست آنها قرار گيرند. اين سيستم رايانه اي بسيار دقيق عمل مي كند و هنگامي كه نام و شماره گذرنامه افراد به دستگاه داده مي شود، اگر موردي امنيتي وجود داشته باشد، دو صفر روي رايانه نمايان مي شود مامور فرودگاه درمي يابد بايد فورا پليس را خبر كند. با كنترل گذرنامه اين دو شهروند سعودي هيچ علامتي در روي رايانه نمودار نشد و آنها به راحتي از خط كنترل عبور كردند.
ادامه دارد
|