دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۸۲- سا ل يازدهم - شماره ۳۲۱۴ - Nov.3,2003
انديشه
Front Page

فناناپذيري نفس
000732.jpg

اشاره: روشنفكران ايتاليايي از فعال ترين نخبگان براي دوره گذار ايتاليا از قرون وسطي به رنسانس محسوب مي شوند. آنان براي اين دوره، از كتب مسلمانان براي دفاع در مقابل كليسا آنجا كه به انسان به عنوان اشرف مخلوقات اشاره دارد، كمك شايان توجهي گرفتند.
يكي از اشخاصي كه در اين دوره نقش اساسي ايفا كرد مارسيليو فيچينو است كه ترجمه حاضر سعي دارد در چهار محور زندگي و رسالت، الهيات قديم، فناناپذيري نفس و عشق افلاطوني به معرفي اين فيلسوف ايتاليايي بپردازد.
گروه انديشه
فناناپذيري نفس از جمله موضوعات فلسفي داغ اواخر قرن پانزدهم و اوايل قرن شانزدهم ميلادي بود. بعد از دوره طولاني حكمفرمايي عقايد ابن سينايي در دانشگاه هاي ايتاليايي، سال ۱۴۷۰ ميلادي
براهين عقلي مربوط به فناناپذيري نفس مجدداً در بين طبقات مذهبي و انديشمندان سكولاري همچون فيچينو و آپوليتارس افردي رواج يافت
مارسيليو فيچينو به همراه جيووني پيكو دلاميراندولا، از مهمترين فيلسوفاني بودند كه با حمايت و پشتيباني لورنزومديچي در رنسانس، نقش مهمي را ايفا كردند. مهمترين سهم او ترجمه آثار افلاطون از يونان به لاتين بود. او اولين ترجمه كامل لاتين كل آثار افلاطون (۱۴۸۴) و افلوطين (۱۴۹۲) و تعدادي از افلاطونيان ميانه را به همراه شرح و تفسير فلسفي، كه تأثير بسزايي در تفسير فلسفي افلاطوني رنسانس و اوايل دوره مدرن گذاشت، انجام داد. مهمترين اثر فلسفي فيچينو «الهيات افلاطوني درباره فناناپذيري نفس» (۱۴۷۴) است كه به منظور استفاده از مباحث و براهين افلاطوني در ستيز با ابن رشديان- فلاسفه اسكولاستيك منكر اثبات عقلاني فناناپذيري نفس- به رشته تحرير درآمد. بخش هاي عمده اين اثر فلسفي عبارت است از:
۱- زندگي و رسالت ۲- الهيات قديم ۳- فناناپذيري نفس ۴- عشق افلاطوني
۱-زندگي و رسالت
مارسيليو فيچينو در سال ۱۴۳۳ در فيگلين والدارنو قريه كوچكي در اطراف شهر فلورانس متولد شد. پدرش ديتيفيسي پزشك شهر فلورانس و همچنين پزشك خصوصي كوسيمومديچي بود. ديتيفيسي بر آن بود كه پسرش در حرفه پزشكي دنباله رو او باشد. به همين منظور مارسيليوي جوان به دانشگاه فلورانس فرستاده شد تا اينكه مباحث مربوط به منطق ارسطويي و فلسفه طبيعي- مقدمه مطالعات علم پزشكي- را فراگيرد. اگرچه فيچينو تا آخر عمر علاقه مند به اين رشته باقي ماند، اما سرانجام دانشگاه را بدون اخذ مدرك [پزشكي] ترك نمود و به قريحه و استعداد ذاتيش به فلسفه و الهيات علي الخصوص الهيات اگوستيني و افلاطوني- كه در انجمني به هدايت لورنزوپيسانو آموزش مي ديد- پي برد. او تحت حمايت كوسيمو مديچي قادر بود كه آثار افلاطون را به يوناني بخواند. علاقه فيچينو در بازگشت به متون اصلي يوناني نشان دهنده علاقه و رابطه او با جنبش انسان مدار بود. او آموزش كلاسيك را زير نظر چند تن از اساتيد انسان مدار فرا گرفت و اواخر عمرش را در حلقه دوستان و طرفداران انسان مدارگذراند.
كوسيمو مديچي علاوه بر اينكه در يادگيري زبان يوناني فيچينو را ياري نمود، كل مجموعه دست نوشته هاي گرانبهاي افلاطوني را در اختيار او گذاشت. فيچينو نيز ترجمه لاتين ده ديالوگ افلاطون را چند هفته قبل از فوت كوسيمو در سال ۱۴۶۴ ميلادي به او اهدا نمود. فيچينو تا قبل از سال ۱۴۶۹ ميلادي طرح مقدماتي ترجمه سي و شش ديالوگ افلاطون را به همراه تفسير فلسفي آنها- اگرچه تا سال ۱۴۸۴ ميلادي چاپ نشد- آماده كرد، تا اينكه سرانجام ترجمه و تفسير او از رساله هاي تيمائوس، مهماني، فيلبوس، فدروس، پارمندس، سوفيست، عبارات مبهم درباره اعداد افلاطوني در كتاب هشتم جمهوري در سال ۱۴۹۶ ميلادي به چاپ رسيد. علاوه بر اين آثار، آثار ديگر فيچينو شامل ترجمه و تفسير انئاد افلوطين (۱۴۹۲ م)، ديونيسيوس دروغين (۱۴۹۲ م)، ايامبليكوس افلاطونگرا، پروكلوس، فورفوريوس، سينسيوس، ميكاييل سلوس، پريسكيانوس ليدوس، آلبينوس، فيثاغورث دروغين، اسپيوسيپوس و كزنوكرات دروغين (۱۴۹۹ م) مي باشد.
فيچينو پيشرو مركز فرهنگي فلسفي اي بود كه سلطه فلسفه مدرسي ارسطويي را زير سؤال برد. او به عنوان اصلاح گر فرهنگ و آموزش بر اين باور بود كه عقايد مذهبي روزگارش با جدايي پرهيزكاري از فلسفه، تهديد مي شود. زيرا مي ديد كه در يك طرف كشيشان و ديگر مراجع ديني جهت دفاع از مسيحيت، از فلسفه غافل مانده اند و در طرف ديگر فلاسفه بي دين همچون ابن رشديان و اسكندريان (پيروان ابن رشد و اسكندر افروديسي، مفسر روانشناسي ارسطو) قرار داشتند، كساني كه اعتقادي به توانايي فلسفه در اثبات اصول اساسي ايمان همچون فناناپذيري نفس نداشتند. فيچينو بهترين راه مبارزه با جدايي و استقلال فلسفه از دين را نه در عقب نشيني ايمانگرايي و نه تفسير مسيحي ارسطو بلكه در جايگزيني افلاطون با ارسطو مي دانست. او معتقد بود كه افلاطون اساس بهتري براي عقيده مذهبي فراهم مي آورد و در اين عقيده از عقايد اگوستين در شهر خدا به اين دليل كه افلاطون را نزديك ترين فيلسوف مشرك به مسيحيت معرفي مي كرد، حمايت مي نمود. فيچينو كه خود را داراي استعداد شاياني مي دانست، اعلام مي داشت كه او شخصاً در مشيت الهي برگزيده شده است تا اينكه الهيات افلاطوني را به منظور حفظ ايمان مسيحي براي مقابله با افكار ملحدانه، احياء كند.
۲- الهيات قديم
علاقه فيچينو به سه بزرگ هرمس بيشتر از نقطه نظر كلامي بود تا سحر و جادو. فيچينو متوني را كه تحت عنوان سه بزرگ هرمس، اورفئوس و كاهنان كلداني پيروان فلوطين- قرار داشت، همه و همه را نوشته هاي كلامي روزگار باستان متعلق به زمان موسي مي دانست. به نظر او اين متون به موازات عهد قديم عبري يك سنت كلامي غيريهودي را كه منتهي به نوشته هاي افلاطون مي شد، ارائه مي دادند. فيچينو بر اين باور بود كه هر چند اين متون نيز مانند متون عهد قديم الهام بخش مي باشند، اما نوشته هاي مبهمي هستند كه معني كاملشان با ظهور عيسي مسيح روشن خواهد شد. فيچينو به پيروي از اوسيبوس و لاكتانتيوس معتقد بود، آثار متألهين قديم شرايط لازم را براي غيريهوديان جهت ظهور مسيحيت آماده مي سازد. در اوايل ظهور مسيحيت آثار فلاسفه مشرك و متألهين سنت افلاطوني به دلايل گوناگون حائز اهميت بود. اين متون شيوه اي جهت تركيب عقايد ديني و حكمت فلسفي فراهم مي كردند،يعني آنچه كه فيچينو در روزگار خود در آرزوي احياي مجدد آن بود. افلاطون گرايي همچنين مي توانست به عنوان عقيده مقدماتي كه از لحاظ فلسفي يادآور حقايق مسيحي است- آن طور كه در اگوستين و اوريگنس ديده مي شود- همچون اسلحه دفاعي عليه عقلانيت شكاكانه به كار گرفته شود. فيچينو در يكي از نامه هايش پيكودلاميراندولا را از اين لحاظ كه از افلاطون جهت كنار زدن ابن رشديان و اپيكوريان(۱) در ارتباط با مسيحيت استفاده مي كند، مورد تحسين و ستايش قرار مي دهد.
ممكن است پرسيده شود كه چه عاملي فيچينو و اطرافيانش را به ترويج نقش الهيات قديم و افلاطون در چارچوب مسيحيت وامي داشت؟ در پاسخ بايد خاطرنشان ساخت كه هرچند در ابتدا تلاش آنها در نهضت رنسانس جهت احياء ارزش آموزشهاي كلاسيك منجر به ناسازگاري بين ارزش هاي كلاسيك و مسيحي شد و در حالي كه اغلب نويسندگان مسيحي قديم، خواهان جدايي مسيحيت از محدوده فرهنگ مشترك بودند، بسياري از نويسندگان انسان مدار دوره رنسانس مي كوشيدند بيش از پيش پايه و اساس مشترك عقايد مسيحي و افكار مشترك را نشان دهند. در واقع، تفسير فيچينو از نقش تاريخي افلاطون گرايان منجر به تلفيق و تركيب عقايد بزرگترين فيلسوف باستان با سنت مسيحي شد، آنچه باعث تقويت اين آرزوي انسان مداران شد كه مسيحيت مي  تواند مجدداً خود را از منابع قديم بدون جدا دانستن خود از آن احيا نمايد. «الهيات قديم» به علاقه فيچينو نسبت به دين طبيعي اشاره دارد: دين طبيعي يعني ديني كه براي همه انسانها فطري است و ظهورات گوناگون اديان بيان كننده ميل ذاتي انسانها به خدا مي باشند. هرچند فيچينو برابري اديان را اعلام نمي داشت؛ ولي گرايش او به اديان غيرمسيحي در تقابل با گرايشات قرون وسطايي بود. براي مثال در حالي كه تعاليم كليساي سنتي، دين اسلام را يك ابداع شيطاني مي دانست، فيچينو آن را يك دين اصيل معرفي مي نمود.
000724.jpg

۳- فناناپذيري نفس
فناناپذيري نفس از جمله موضوعات فلسفي داغ اواخر قرن پانزدهم و اوايل قرن شانزدهم ميلادي بود. بعد از دوره طولاني حكمفرمايي عقايد ابن سينايي در دانشگاه هاي ايتاليايي، سال ۱۴۷۰ ميلادي براهين عقلي مربوط به فناناپذيري نفس مجدداً در بين طبقات مذهبي و انديشمندان عرف گرا همچون فيچينو و آپوليتارس افردي رواج يافت. اين فعاليت با شوراي پنجم لاترن (۷-۱۵۱۲) كه به محكوم كردن طرفداران عقيده فناپذيري نفس يا نفس واحد براي كل نوع بشر مي پرداخت، به حد اعلي رسيد. فيچينو همانند توماس آكونياس و بسياري از فلاسفه ديگري كه در اين موضوع اقامه برهان مي كردند، بر اين باور بود كه افرادي كه به انكار فناناپذيري نفس فردي مي پردازند به تدريج عقيده سنتي جزا و پاداش در زندگي پس از مرگ را تضعيف مي نمايند. او در اين موضوع تا آنجا پيش  مي رود كه در مباحثش درباره كتاب دهم «قوانين افلاطون» فناناپذيري نفس را مهمترين اساس دين معرفي مي كند. فيچينو اولين فيلسوفي بود كه محور عقايدش را فناناپذيري نفس قرار مي دهد. مهمترين اثرش الهيات افلاطوني درباره فناناپذيري نفس، اشاره به همين موضوع دارد.
فناناپذيري نفس اساسي ترين بخش فلسفه فيچينو را تشكيل مي دهد. اولين مجلدات كتاب الهيات افلاطوني به طرح و تدوين درجات هستي شناسي پنج اصل خدا، فرشته، نفس، كيفيت و ماده مي پردازد. فيچينو احتمالاً اين سلسله مراتب را- غير از اصل كيفيت كه به نظر مي رسد ابداع خود اوست- از پروكلوس اقتباس كرده است. نفس در اين سلسله حلقه اتصال آنچه كه از آن ابدي، غيرمادي، تغيير ناپذير و معقول، با آنچه مادون آن حادث، مادي و محرك و حسي است، مي باشد. نفس است كه اين دو قلمرو را به هم پيوند مي دهد و متصل مي سازد. به گونه اي شبهه انگيز و متناقض وظيفه اتحاد و پيوند دو قلمرو به اين معني است كه نفس درون خود دو ميل مخالف و جدا از هم را شامل مي شود:۱) ميل ذاتي نفس به خدا؛ نفس ميل به اين دارد كه با بريدن از بدن و واقعيت تجربي با فعاليت عقلاني به سوي خدا كه علت وجودش است، پرواز كند، ميلي كه در آن فيچينو از افلاطون الهام گرفته است.۲) ميل نفس به امور پست تري همچون بدن. ميل و علاقه اول با اجزاء برتر نفس همچون قواي عقلاني و ميل دوم با اجزاء پست تر آن همچون حس، مسئول فعاليت هاي تجربي، منطبق مي باشد.
با در نظر گرفتن تقسيم دوگانه فوق الذكر تعريفي كه فيچينو از نفس ارائه مي دهد چندان رضايت بخش نمي باشد. او به پيروي از ارسطو و آكويناس، در همان متون [مجلدهاي اوليه الهيات افلاطوني] بر رابطه نفس و بدن- رابطه اي كه نفس را صورت جوهري بدن مي داند - تأكيد مي ورزد و ديدگاه افلاطونيان- اينكه نفس در عين مفارقت از بدن با تفكر و انديشه خود آن را تحت كنترل درمي آورد- و برخي اگوستينيان قرون وسطي- تمايز جوهر نفس از بدن و تركيب آن از صورت و ماده روحاني- را نمي پذيرد. با اين حال در بيشتر متون از نفس در اصطلاح افلاطوني آن، به عنوان جوهري مستقل نه موضوعي براي قواي مادي و تمثيل هاي افلاطوني درباره رابطه نفس و بدن؛ از جمله كشتيبان و كشتي و زنداني و زندان، بهره مي برد.
۴- عشق افلاطوني
اگرچه الهيات افلاطوني مهمترين اثر مستقل فلسفي فيچينو است، شرح او بر مهماني افلاطون كه تحت عنوان درباره عشق شناخته شده است، مؤثرترين اثر او مي باشد (۱۴۶۹). با اين اثر و ترجمه آن به زبان هاي ايتاليايي، فرانسه و آلماني بود كه مفهوم عشق افلاطوني به سر زبانها افتاد، مفهومي كه در اواخر دوره رنسانس تبديل به يك استعاره منظوم پرطرفداري شد و هنوز هم اگرچه در يك معني مبتذل در سخنان محاوره اي مدرن مورد استفاده قرار مي گيرد.
پ. ا. كراستلر (۱۹۴۳) خاطرنشان مي سازد مفهوم عشق افلاطوني، قرائت افلاطوني از عشق را با اراده سنت اگوستين، نوع دوستي سن پل و ايده دوستي در ارسطو، رواقيون و سيسرون تركيب مي كند.
[عشق افلاطوني در فيچينو اين گونه است كه] يك تجربه حقيقي از عشق، انسان را از ميل ذاتي نفس به اتحاد با خدا آگاه مي سازد. اين ميل ممكن است با يك موضوع حسي شروع شود، هرچند اين موضوع حسي صرف آمادگي براي عشق واقعي، يعني عشق به خدا مي باشد. زيبايي يا خير كه علاقه دوطرفه اي را بين انسانها برمي انگيزاند، بازتاب و تصوير زيبايي و خيرالهي مي باشد. به گونه اي كه عشق ما به ديگري درواقع متعلق به خداست. درواقع فيچينو چنين عشقي را مستقل از آميزش (نزديكي جنسي) مي داند.*
فيچينو بر اين باور بود كه كتاب مقدس به عشق و محبت به يكديگر را داراي يك مبناي متافيزيكي مي داند. او اظهار مي داشت كه عشق يك جانبه از نظر معنوي ناقص است و شكل درست و كامل از عشق، عشق دوطرفه اي است كه منجر به اتحاد عيني شود، و چنين عشقي را نه فقط يك ضرورت اخلاقي، بلكه ضرورت جهاني مي دانست.
نامه فيچينو به يكي از دوستانش فرانسيسكو بنديني:
از خدا مي خواهم چنانكه نفوس آسماني در آرزوي خانه آسماني شان مي باشند، ما هم رها از قيد و بند دنيايي، با بال و پر افلاطوني به سوي تعالي و خدا پرواز كنيم. ما مي توانيم به جايگاه آسماني مان- جايي كه بدون حجاب شاهد تعالي طبيعت انساني مان باشيم- عروج نماييم.

Epicureans -1 در دوره رنسانس كليسا كساني را كه اعتقاد بر مرگ ناپذيري روح نداشتند پيرو اپيكور قلمداد مي كرد و به اين جهت محققان آن را متضاد با مسيحيت مي دانستند.
* منظور فيچينو از عشق افلاطوني، عشق معنوي و روحاني بين اشخاص است نه عشق جنسي.
منبع:
James Hankins, Ficino Marsilio, Routledge Encyclopedia of philosophy (Routledge London and New York, 1998) Vol 3. PP.653-659.

رويدادهاي انديشه
آفرينش عرصه گفت و گوي ميان خداوند و خلقت
000726.jpg

رئيس انجمن حكمت و فلسفه معتقد است: خداوند در آغاز تنها بود و مخاطبي نداشت، او انسان را مخاطب خود قرار داد بنا بر اين، آفرينش، گفت و گوي ميان خداوند و خلقت است.
به گزارش ايلنا، دكتر غلامرضا اعواني، استاد فلسفه دانشگاه تهران كه با موضوع گفت و گو و اسلام در باشگاه دانشجويي سخن مي گفت، گفت و گو را روشي براي به فعل درآوردن عقل بالقوه انسان معرفي كرد.
وي گفت: قرآن انسان را عالم همه اسماء مي داند (علم الادم الاسماء كلها) و ويژگي نام نهادن بر اشيا از بين تمام موجودات تنها در انسان وجود دارد.
وي افزود: تا وقتي كه حدي از وجود اشيا درك نشود، قدرت نام گذاري بر آن ها نيز وجود ندارد. به عبارت ديگر نامگذاري يعني درك ماهيت اشيا.
اعواني با بيان اين كه عالم چيزي نيست جز ظهور اسماء الهي، انسان را در ارتباط با تمام عالم دانست.
وي تصريح كرد: انساني كه بر اشيا نام مي گذارد، در حقيقت با همه چيز اين جهان ارتباط دارد، پس گفت و گو تنها ميان انسان و انسان نيست بلكه همواره گفت و گوي ميان انسان و كل عالم هستي برقرار است.
وي در ادامه با اشاره به زبان گفتاري (زبان حال) و زبان دروني (زبان قال) گفت: انسان علاوه بر اين كه با انسان هاي ديگر و عالم طبيعت سخن مي گويد با خودش نيز وارد گفت و گو مي شود.
اعواني تفكر را نوعي از گفت و گوي دروني انسان با خودش دانست و در تعريف از گفت و گو، اظهار داشت: برخي از حكما از جمله افلاطون، گفت و گو را هم سخني با حقيقت وجود مي دانند، بنا بر اين زبان وجود يعني فهم وجود و اين عالي ترين مرتبه گفت و گو به شمار مي رود.
اين استاد دانشگاه، مفهوم گفت و گو در اسلام را بر مبناي حكمت ايماني عنوان كرد و گفت: قرآن وجود را مبتني بر رحمت، و ايمان را مبتني بر وجود مي داند، بنا بر اين، ايمان رحمت مضاعف است و گفت و گويي كه مبناي آن ايمان است، رحمت الهي محسوب مي شود.
رئيس انجمن حكمت و فلسفه، سه مبناي قرآني حكمت، موعظه حسنه و جدال احسن را براي گفت و گو برشمرد و تأكيد كرد: قرآن هرگز گفت و گوي مبتني بر جدال را تشويق نمي كند.
به گفته وي، براساس قرآن، حتي با كفار هم بايد گفت و گو برقرار كرد، خداوند در سوره توبه خطاب به پيامبر مي گويد: «اگر يكي از مشركان از تو پناه خواست كه كلام خدا را بشنود به او پناه ده تا كلام خدا را بشنود و او را به جاي امن برسان.» وي به تعريف افلاطون از گفت و گو اشاره كرد و گفت: به بيان افلاطون، گفت و گو رفتن از حقيقت جزيي به حقيقت كلي است، بر اين اساس طرفين گفت و گو براي رسيدن به حقيقت كلي، حقايق را بيان مي كنند، دايماً يكديگر را تكميل مي كنند و به اين ترتيب به حقيقت مي رسند.
اعواني در مورد شروط رسيدن به گفت و گو در قرآن نيز اظهار داشت: استماع قول، مهمترين شرط گفت و گو است كه در قرآن به آن تأكيد شده و به كساني كه داراي اين ويژگي هستند وعده هدايت مي دهد. وي تصريح كرد: قرآن جدال را پايين ترين رتبه گفت و گو مي داند و آن را به صورت جدال احسن مطرح مي كند.
000730.jpg

همايش «علم، فناوري آينده و راهبردها»
معاونت علوم و تكنولوژي مركز تحقيقات استراتژيك با همكاري دفتر فناوري رياست جمهوري، دومين همايش «علم، فناوري آينده و راهبردها» را بهمن ماه سال جاري برگزار مي كند.
به گزارش خبرگزاري فارس، در اين همايش سئوال هايي همچون «اولويت هاي فناوري در ايران كدامند؟»، «روش هاي علمي براي تعيين اولويت هاي فناوري»، «استراتژي هاي توسعه فناوري هاي پيشرفته براي ايران» و «تجربه ساير كشورها در برنامه ريزي سياست هاي راهبردي براي تعيين اولويت هاي فناوري» به عنوان موضوعات اصلي مورد بحث معرفي شده است.
علاقه مندان به ارسال مقاله بايد چكيده مقاله خود را تا پايان آبان ماه و اصل آن را تا ۲۸ آذرماه به دبيرخانه همايش در تهران، خيابان پاسداران، روبه روي در جنوبي پارك نياوران، شماره ۸۴، ساختمان مركز تحقيقات استراتژيك معاونت علوم و تكنولوژي ارسال كنند. همايش در روزهاي ۲۹ و ۳۰ بهمن ماه سال جاري برگزار مي شود.
مقالات بايد با نرم افزار ms word 97 يا نسخه بالاتر تايپ شود. يك نسخه چاپي حداكثر در ۲۵ صفحه A4 و يك نسخه ذخيره شده روي ديسكت بايد فرستاده شود. همچنين مقاله بايد داراي عنوان، چكيده، مقدمه، بحث، نتيجه گيري و فهرست منابع باشد و همراه هر مقاله فارسي، عنوان و چكيده آن به زبان انگليسي ارسال شود. حاشيه هاي بالا، پايين، راست و چپ بايد ۵/۲ سانتي متر، فاصله خط ها يك سانتي متر و با فونت ۱۲ تايپ شود.
عنوان مقاله بايد به صورت وسط چين باشد و نام، وابستگي سازماني و نشاني نويسنده پس از عنوان ذكر شود. عدم رعايت موارد مذكور باعث ترتيب اثر داده نشدن به مقاله ارسالي مي شود. براي كسب اطلاعات بيشتر، پست الكترونيك dst@csr.ir و شماره تلفن ۲۸۰۴۶۰۱ معرفي شده است.

|   اجتماعي    |    اقتصادي    |    انديشه    |    خارجي    |    سياسي    |    شهر    |
|   شهري    |    علمي فرهنگي    |    ورزش    |    ورزش جهان    |    صفحه آخر    |

|    صفحه اول    |    آرشيو    |    شناسنامه    |    بازگشت    |