سه شنبه ۴ آذر ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۳۵- Nov. 25, 2003
بررسي نقش تركيه در آسياي مركزي
ضعيف تر از آنچه مي نمايد
001598.jpg
با فروپاشي اتحاد شوروي سابق و استقلال كشورهاي آسياي مركزي نفوذ كشورهاي فرامنطقه و منطقه اي بر اين منطقه كه زماني حيات خلوت اتحاد شوروي محسوب مي شد ، آغاز گرديد.يكي از اين كشورها كه به علت قرابت زباني پيوندهاي نزديكي با اين جمهوري ها دارد تركيه است. مردم جمهوري هاي تركمنستان، قرقيزستان، ازبكستان، قزاقستان به زبان تركي تكلم مي كنند.
گويش هاي تركي اين جمهوري ها متفاوت است اماشباهت هاي زباني و قومي و ديني ،و برخي حوادث سالهاي آخر امپراطوري عثماني ودوران حكومت تركها مي تواند بين آنها وتركيه احساس قرابت ايجاد نمايد و از سوي ديگر تركيه هيچ زمينه استعماري برخلاف كشورهاي غربي و بالكان در اين جمهوري ها نداشته است و اين زمينه نفوذ اين دولت را در آسياي مركزي فراهم مي كند. اما سئوال مهمي كه در اينجا مطرح مي گردد اين است كه آيا تركيه قادر است با استفاده از اين پيوندها به يك بازيگر مهم در اين منطقه تبديل گردد يا نه؟
سربرآوردن جمهوري هاي ترك در آسياي مركزي زمينه را براي ارتباط مثبت تركيه با جهان فراهم كرده است.مساحت اين جمهوري ها تقريبا ۵ برابر مساحت تركيه است و داراي منابع طبيعي از قبيل نفت و گاز و مواد كاني هستند. رشد فزاينده جمعيت اين منطقه كه مي تواند يك جهان ترك از مرزهاي چين تا اروپاي شرقي را دربربگيرد، يك عامل توازن و ثبات در مقابل اسلاوها و چيني ها است.
تركيه به شدت تمايل دارد اين كشور الگويي براي اين جمهوري ها در نظر گرفته شود و اين مطلب بارها از جانب روساي جمهور كشورهاي آسياي مركزي بيان گرديده است و در اين مورد تشكيل «جامعه كشورهاي ترك» كه بيشتر سمت و سوي اقتصادي داشته و مي تواند براي تركيه يك امنيت اقتصادي به ارمغان آورد در اين راستا ارزيابي مي شود.
اگرچه عوامل وحدتي كه به آنها اشاره شد براي تركيه پيوندهايي با اين منطقه ايجاد مي كند اما اين كشور داراي مشكلات و مسائلي است ك توان آن را در مقابله با رقباي قدرتمندي مانند روسيه، چين و ايران مي كاهد.تركيه هميشه داراي يك نگاه به شرق بوده، اما بعد از تأسيس جمهوري تركيه و خصوصا بعد از جنگ جهاني دوم و تهديد اتحاد شوروي يك نزديكي و پيوند با اروپا و غرب احساس كرده و به طور مداوم سعي در قوي كردن اين پيوند داشته است.
تركيه سال هاست كه در تلاش براي پيوستن به اتحاديه اروپا بوده و توجه بيش از حد به شرق ،تركيه را از اين آرزوي ديرين بازمي دارد. از نظر اقتصادي نيز تركيه قابليت رقابت با ديگر رقبا را ندا رد زيرا اقتصاد بحراني تركيه با بيش از ۱۰۰ ميليارد دلار بدهي قادر به جوابگويي به نيازهاي فزاينده اين جمهوري ها نيست.
مورد قابل ذكر ديگر عدم وجود اتصال و پيوستگي جغرافيايي بين تركيه و آسياي مركزي به علت قرار گرفتن ارمنستان بين آذربايجان و تركيه بوده كه باعث يك شكاف ژئوپوليتيكي در جهان ترك گرديده است.از طرفي تركيه داراي بحران هاي جدي در سطح داخلي و خارجي است كه از قابليت اين كشور براي توجه به شرق مي كاهد.
بحران هاي خارجي:اشغال شمال جزيره قبرس توسط تركيه موجب شروع بحراني هم از جهت سياسي و هم اقتصادي براي اين كشور شده است كه از نتايج آن مي توان به هزينه هاي سنگين نظامي تركيه در قبرس شمالي و بحران روابط با اتحاديه اروپا اشاره كرد.
بحران بعدي اختلاف مرزي با يونان در مورد جزاير كادك در درياي اژه است كه در چندين مورد دو كشور را به آستانه درگيريهاي نظامي كشانده و رقابت هاي تسليحاتي بين دو كشور را تشديد كرده است.
بحران داخلي: در شرق و جنوب شرقي تركيه كردها كه هم از نظر زباني و هم از نظر نژادي با ترك ها تفاوت دارند ساكن بوده و به علت عقب ماندگي اقتصادي منطقه و تبعيض ها يي كه در مورد آنها اعمال مي گردد زمينه بحران در اين منطقه به وجود آمده و از سال ۱۹۸۴ شورش ها و درگيري هاي مسلحانه توسط حزب كارگران كردستان آغاز شده كه اين خود عوارض و نتايجي مانند تروريسم و ناامني، هزينه نگهداري ارتش در اين مناطق، بهانه جويي هاي اتحاديه اروپا به علت نقض حقوق بشر توسط ارتش تركيه گرديده است .باتوجه به مواردي كه ذكر گرديد توان تركيه براي نفوذ در آسياي مركزي كم بوده و قادر به رقابت جدي نيست.
تهيه و تنظيم: مجيد بوالوردي

۱۰ پيشنهاد به آمريكا -بخش پاياني
راه سوم
وقتي ناتواني آمريكا در نظارت كارآمد بر مرزهاي عراق ثابت شد، ناپايداري اين سياست بيش از گذشته معلوم شد. اين كار براي نيروهاي آمريكايي در شرايطي كه سرگرم دستگيري مقامات رژيم گذشته اند، بسيار دشوار است. اين يك تضاد واقعي بود: نمي توان كشورهاي منطقه را به تغيير رژيم تهديد كرد و بعد از آنها انتظار داشت كه بي طرف بمانند و يا فراتر از آن به ايجاد ثبات در عراق هم كمك كنند. مقام هاي امريكايي پيش از جنگ بارها گفتند كه هدف آنها شكل دهي دوباره به منطقه به طور كلي است، گفتند عراق فقط شروع كار است و كشورهاي بعدي همچون ايران، سوريه يا عربستان در نوبت هستند. حماسه تغيير رژيم ،همسايگان عراق را در موضع تدافعي قرار داد و آنها خود را يا به آغوش واشنگتن انداختند و يا پز آشتي با آن را گرفتندو منتظر مانده اند تا شايد واشنگتن واقع بين تر شود و با توجه به هزينه ها و فوايد تغيير رژيم در سراسر خاورميانه از اين كار منصرف شود. رهبران اين كشور البته در پي موج روبه رشد مخالفت با اشغال عراق توسط آمريكا انگيزه پيدا كرده اند و برخي از آنها مطمئنا اين مخالفت ها را تشويق هم مي كنند. اختلافات روبه  رشد ميان آمريكا و اروپا درباره عراق نيز آنها را تشويق مي كند. رهبران اين كشورها بايد با اين حقيقت روبه رو مي شدند كه نيروي اشغالگر در عراق متحد اصلي اسرائيل است و شارون دوستان نيرومندي در واشنگتن دارد. درهم آميختگي موضوع عراق با فلسطين از نظر اعراب، چه رهبران و چه مخالفان، دور نمانده است. به همين دليل آنها انگيزه اي براي كمك به اوضاع عراق ندارند. ناپايداري اين سياست رفته رفته روشن شد. فرماندهان آمريكايي در شمال عراق به بازرگانان محلي اجازه دادند روابط تجاري با سوريه و تركيه برقرار كنند، دولت آمريكا از سعودي ها و ديگر كشورهاي حاشيه خليج فارس خواسته است كه براي بازسازي عراق مشاركت مالي كنند. از سوريه خواسته شده كه در جنگ با تروريسم همكاري كند. همچنين ثابت شده است كه ايران آنقدر قدرت دارد كه برخورد نظامي با آن را دشوار كند، بويژه آنكه اين كشور با حل موقتي مسائل هسته اي خود اكنون در وضع بهتري قرار دارد.به نظر مي رسد كه آمريكا اكنون در حال اتخاذ يك سياست واقع بينانه  تر است. ماهي را هر وقت از آب بگيريد تازه است.چهار عامل مهم در منطقه اي كردن موضوع عراق دخيل است:
۱- هوشياري روبه رشد فرماندهان نظامي آمريكا در منطقه و آگاه شدن آنها از اين موضوع است كه همكاري با همسايگان عراق ضروري است.
۲- كم رنگ شدن شيفتگي شوراي حكومت انتقالي عراق نسبت به آمريكا كه احزاب و جناح هاي مختلف درون اين شورا را به سوي كمك ها و مشورت هاي منطقه اي سوق داده است.
۳- حل موقتي اختلاف ميان ايران و آژانس بين المللي انرژي هسته اي يكي از عوامل مهم است: مقامات آمريكايي تا حدي لحن خود را نسبت به ايران نرم كرده اند، همچنين تهران هم از موضع همكاري درباره پرونده هسته اي اش وارد شده و شايد رفتارش را با القاعده و طالبان تندتر كرده است.
۴- مخالفت گسترده با ورود نيروهاي ترك به عراق هم روند منطقه  اي كردن اين موضوع را تشديد كرده است. حتي بهترين دوستان آمريكا در عراق مخالف دخالت نظامي تركيه بودند. اين مخالفت ها يا دلايل قومي داشت يا حزبي و فرقه اي. واكنش ديگر كشورها نيز چندان حمايتي نبود. اكثر آنها فكر مي كردند كه استقرار نيروهاي نظامي تركيه در عراق مي تواند آغازگر روند كلي مداخله نظامي منطقه اي در اين كشور باشد كه اين نوعي لبنانيزه شدن اوضاع است.
وقتي يك كشور هم مرز اجازه ورود پيدا كند. ديگران هم براي اين كار جسارت مي يابند. پيام اجلاس همسايگان عراق در دمشق اين بود. عراق براي همسايگانش آنقدر مهم و آنقدر تهديدكننده است كه نمي توانند آن را به آمريكايي ها واگذار كنند. واقع بين هاي آمريكايي مي گويند: خوب چرا اين كار را نكنيم؟ اما اين واقع بين ها نيستند كه در مرحله اول خواستار مداخله نظامي شدند. مشكل عراق دقيقا اين است كه آنها كه جنگ را شروع كردند مي خواهند در تغيير و دگرگوني منطقه هم حرف اول را بزنند. برنامه اي كه در آن كشورهايي كه اكنون كمك آ نها مورد نياز است در رديف بعدي جنگ معروف به جنگ صليبي براي دمكراسي قرار دارند. تغيير جهت از آن مسير تهاجمي به سياستي كه مبتني بر آشتي است براي نظريه پردازان دولت بوش آسان نيست. ائتلاف، با بي ميلي در حال تصحيح بعضي از بدترين خطاهاي خود است، اعضاي سابق ارتش عراق را دوباره فراخوانده و كارمندان بعثي را به كارهاي خود بازگردانده است. مسلح كردن پليس نيز قبول شده است و به زودي انجام مي شود. ظرفيت بعضي از مشاغل عمومي تكميل شده است، از جمله در كار احياي مدارس روند تقسيم قدرت به اندازه تابستان، بد و ناكارآمد پيش نمي رود. همه اينها درست است. اما علي رغم وجود اين نشانه هاي بهبود، مقاومت هم با هماهنگي بهتر و حرفه اي تر پيش مي رود و جسورتر هم شده است. روحانيون برجسته نجف اكنون لحني ناشكيباتر و انتقادي تر در پيش گرفته اند. تعداد سربازان آمريكايي كه در دو هفته گذشته كشته شده اند بيشتر از سه ماه پيش است. اين اكنون يك رقابت جدي ميان عراق شكل يافته و تحت سلطه آمريكا و هرج و مرج و آشوب است. اكثر عراقي ها و رهبران خاورميانه در قلب خود از پيروزي هر يك از اين طرفين احساس ناخشنودي مي كنند و به پيروزي هيچيك راضي نيستند. بنابراين اين ۱۰ پيشنهاد با هدف توصيه راه سوم ارائه شد.

نگاه
فرصتي براي ديپلماسي
هفته نامه اكونوميست چاپ لندن در شماره اخير خود در مطلبي با عنوان «به ديپلماسي فرصت دهيد» به فعاليت هاي هسته اي ايران و كره شمالي و راه هاي احتمالي مقابله با آن پرداخته كه خلاصه آن به شرح زير است:
حتماً راه هايي بهتر از جنگ براي برخورد با آنهايي كه به دنبال تسليحات كشتار جمعي هستند وجود دارد.هم هواداران و هم مخالفان حمله نظامي به عراق براي خلع سلاح صدام حسين، يعني هم منتقدين ناكامي دوازده ساله سازمان ملل متحد در اعمال قطعنامه هاي شوراي امنيت و هم منتقدين تصميم آمريكا در تحميل اين قطعنامه ها با استفاده از نيروي نظامي، احتمالاً با اين برداشت موافقند.در هر حال اين توافق كلي وجود دارد كه صدام حسين تصميم نداشت با تسليحات كشتار جمعي خود، كه معلوم نيست چه بلايي سرشان آمده است، عمل خيري انجام دهد. پس اگر آنچه كه در عراق گذشت آن نيست كه به دنبال تكرارش هستيم، كمال مطلوب چيست؟
كره شمالي كه ادعاي دارا بودن بمب اتمي را مي كند و ايران كه ادعا مي شود در تلاش براي دستيابي به آن است، مي توانند كوشش هاي جهاني براي جلوگيري از گسترش اين نوع تسليحات را مختل كنند. در عين حال در هر دو مورد مي توان نشان داد كه براي جلوگيري از اين مشكل ديپلماسي كاراتر از جنگ است. اما سئوال اصلي اين است كه آيا ديپلماتها قادر خواهند بود اين بار به نتيجه برسند يا خير.
كره شمالي كه فكر مي كند با ادعاي داشتن تسليحات بازدارنده مي تواند بدون مزاحم هر نوع فعاليت هسته اي داشته باشد ،در مرحله لبريز كردن كاسه صبر اين ديپلماتها قرار دارد. گفتگوهاي شش جانبه با آمريكا، كره جنوبي، ژاپن، چين و روسيه احتمالاً ماه آينده از سر گرفته خواهد شد.اما همين گفتگوها تاكنون فقط به خاطر فشار چين ادامه يافته كه سرانجام از يكه تازيهاي كره شمالي، كه به دنبال دومين تأسيسات غني سازي اورانيوم است و با پاره كردن پيمان عدم گسترش همسايگان خود را تهديد مي كند، به تنگ آمد.با اين همه بعيد هم نيست كه اين تلاشها با ناكامي مواجه شود. اين امكان وجود دارد كه حكومت كره شمالي مصمم باشد بمبهاي خود را حفظ كند يا اين كه جبهه واحدي كه در مقابل كره شمالي صف كشيده نتواند آن كشور را وادار به تمكين كند و از هم بپاشد. نبايد فراموش كرد كه همكاري چين با اين جبهه واحد هم حد و حدودي دارد.
تاكنون چين حاضر نشده كه با اعمال تحريم عليه كره شمالي موافقت كند و با كمك روسيه اجازه نداده است كه مسئله نقض مقررات آژانس بين المللي انرژي اتمي توسط كره شمالي به صورت جدي در شوراي امنيت سازمان ملل متحد مطرح شود. بنا بر اين بعيد نيست كه كره شمالي بخواهد به پافشاري خود ادامه دهد.و اما در مورد ايران ،خبر اين است كه قبل از آن كه ايران مواد اتمي لازم براي توليد بمب را تهيه كند، از طريق افشاگريهاي گوناگون و تلاشهاي بازرسان آژانس بين المللي انرژي اتمي، تخلفات آن كشور روشن شد.
با اين همه، به قول كالين پاول وزير امور خارجه آمريكا، اين نگراني وجود دارد كه در اجلاس هيأت رئيسه آژانس بين المللي انرژي هسته اي در وين بعضي كشورها پرونده ايران را بسته شده تلقي كنند. روسيه ميل دارد كه تجارتهاي اتمي خود را از سر گيرد و اروپاييها هم علاقه مندند كه سياست «گفتگوهاي سازنده» خود با ايران را ادامه دهند.

نشر سياست
كليد ايران
پيكار بر سر آتش مقدس- ۱۶
001600.jpg
عباس لقماني
مهمترين سرمايه گذاري چين در سال ۱۹۹۷ در قزاقستان بود كه ۶۰ درصد از سهام سومين منطقه نفتي قزاقستان در اكتوبشكي قزاقستان را به دست آورد. آنها حتي حاضر شدند مبلغي فراتر از ارزش جهاني را نيز براي اين منظور پرداخت كنند. كوتاه زماني پس از اين تاريخ آنها دو منطقه نفتي ديگر را نيز در قزاقستان به دست آوردند. هر دو كشور در قراردادي كه بستند به آينده نيز نگريستند و برنامه ريزي براي ساخت خط لوله اي از قزاقستان به چين را نيز مدنظر گرفتند.
اين خط لوله دو هزار كيلومتري كه از مناطق صعب العبور مي گذرد، قرار است به خط لوله ديگري وصل شود كه چهار هزار كيلومتر طول دارد و از تمام خاك چين مي گذرد و به بندر شانگهاي مي رسد. اكنون نفت قزاقستان به وسيله واگن هاي راه آهن در چين انتقال داده مي شود.
مقامات قزاقستان كه به موقعيت خود پي برده اند ترجيح مي دهند بيشتر منافع خود را در نظر بگيرند و از اين لحاظ با شك و ترديد به پيشنهادهاي آمريكايي ها نگاه مي  كنند.
به گفته يك مقام ارشد در قزاقستان، آمريكاييها كساني هستند كه نبايد با آن درگير شد ولي آنها دولتي امپرياليستي هستند كه قزاقها از آنها دل خوشي ندارند. او مي گويد ما قلبمان با طرفهاي ديگر است. قزاق ها درباره دوستي با ايران ترديد ندارند. ملاقاتهايي كه بين سران دولت ايران و قزاقستان نيز انجام شد نشان داد كه قلب آنها بيشتر براي ايران مي تپد. تهران براي قزاقستان بسيار نزديكتر از واشنگتن است. همكاريهاي تهران- آستانه نيز هر روز در حال افزايش است و نفوذ فرهنگي ايران در منطقه، تهران را در موقعيتي بسيار خوب قرار داده است. قزاقستان و ايران راههاي همكاري بسياري را گشوده اند و در منطقه اين موضوع ثابت شده است كه بدون حضور ايران هيچ اقدامي به سرانجام نخواهد رسيد.
ايران كليد ورود به آسياي مركزي است، حقيقتي كه نگاهي به جغرافياي منطقه گستردگي قلمرو فرهنگ و ادب ايراني آن را همواره به ياد گزارشگر بي طرف مي اندازد.

سياست
انديشه
ورزش
هنر
|  انديشه  |  سياست  |  ورزش  |  هنر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |