گفت وگو با يكي از نخبگان دانشجويي و مدير پروژه ساخت اولين هواپيماي بدون سرنشين فوق سبك نسل جديد در ايران
اعتماد به جوانان
|
|
بهزاد رشيدي
اشاره؛ «سرانجام با تلاش پژوهشگران جهاد دانشگاهي صنعتي شريف، براي نخستين بار در كشور هواپيماي بدون سرنشين فوق سبك نسل جديد ساخته شد...».
اين عنوان خبري بود كه در رسانه هاي مختلف منتشر شد... ساخت اين هواپيماي فوق سبك كه در قالب پروژه ملي «فرناس» انجام شده بود، حاصل تلاش چندين ساله يك گروه از دانشجويان و دانش آموختگان دانشگاههاي فني- مهندسي تهران بود كه توانسته بودند با حمايت و پشتيباني جهاد دانشگاهي صنعتي شريف مرحله اول يك پروژه كلان ملي را با موفقيت كامل به انجام برسانند. مهندس حامد سعيدي، اين پروژه را مديريت كرده است. وي متولد ۱۳۵۷ است كه تحصيلات خود را در رشته مهندسي هوافضا در مقطع كارشناسي در دانشگاه صنعتي شريف به اتمام رسانده و علي رغم دوبار قبولي در كنكور كارشناسي ارشد، به خاطر مشغله و مشكلاتي كه پي گيري هاي مستمر وي در جهت به نتيجه رسيدن پروژه ملي ساخت هواپيماي نيروي انساني و هواپيماي خورشيدي برايش ايجاد كرده بود، از ادامه تحصيل بازمانده است. او رتبه اول المپياد رياضي استان سمنان و از قهرمانان كشوري المپياد رياضي در سال ۷۵ است .
* لطفاً به طور خلاصه پروژه ساخت هواپيماي نيروي انساني و فعاليتهايي كه در اين زمينه انجام شده را برايمان توضيح دهيد؟
- هواپيما با نيروي انساني (HPA) همان طور كه از نامش پيداست فقط با تواني كه انسان صرف مي كند به پرواز درمي آيد، بدين صورت كه نيرو توسط يك پدال و يك سيستم انتقال نيرو به ملخ هواپيما منتقل مي شود و ملخ نيروي پيشران را تأمين مي كند. مشخصه بارز اين هواپيما داشتن بالهاي بلند با سطح زياد و وزن بسيار كم است، كه علت آن سرعت نسبتاً كم هواپيما و محدوديت توان خلبان است . به همين علت ساخت چنين وسيله اي نيازمند تكنولوژي بالا، دقت فوق العاده در طراحي و ساخت، ذهن خلاق و كار گروهي منسجم است. به حداقل رساندن وزن اجزاء و اتلاف انرژي در سيستم و افزايش بازده كلي هواپيما، اهداف كليدي در فرايند طراحي محسوب مي شود.
پروژه ملي فرناس كه اولين و تنها پروژه هواپيماي نيروي انساني در ايران است، از سال ۱۳۷۸ با حمايت رئيس جمهور در تيمهاي دانشگاهي با محوريت دانشگاه صنعتي شريف، فعاليت خود را آغاز كرد. اين تيم در سه ساله اول، فعاليت خود را به صورت دانشجويي و با حضور دانشجويان دانشگاههاي صنعتي شريف، صنعتي اميركبير، علم و صنعت و.... ادامه داد و در اين مدت به جمع آوري اطلاعات، مطالعات فني و اجرايي، تشكيل تيمهاي تخصصي با مشاركت ملي دانشجويان، طراحي اوليه هواپيما، تدوين استراتژي انجام پروژه، هماهنگي با تيمهاي سازنده اين هواپيما در دنيا و تدوين مقدمات ساخت هواپيما پرداخت. در اين مراحل، بيش از يكصد دانشجو و فارغ التحصيل، بيش از ۶۰۰۰۰ نفر ساعت وقت صرف نمودند. پس از اينكه نتايج طراحي در محيط دانشگاه به سطح مطلوبي رسيد، قرار شد به فعاليتهاي خود در زمينه ارتباط با صنايع و جذب حمايت آنها ادامه دهيم... پس از اخذ حمايت وزير محترم دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح، ارتباطمان را با صنايع هوايي كشور نزديك تر كرديم و در نهايت با حمايت و پشتيباني جهاد دانشگاهي صنعتي شريف و تشكيل اولين مركز تحقيقات هوافضايي جهاد دانشگاهي و به كار گرفتن بيش از ۳۰ نفر نيروي دانشگاهي و صنعتي توانستيم ضمن ساخت فاز اول هواپيماي فوق سبك بدون سرنشين نسل جديد، پروژه هاي ديگري را نيز در همين راستا شروع كنيم.
* همان طور كه مي دانيد گروههاي دانشجويي و دانشجوياني كه طرحي در ذهن دارند و مي خواهند در كنار تحصيل وارد فعاليتهاي تحقيقاتي و بخصوص تحقيقات كاربردي شوند، با مسائل و مشكلات زيادي در دانشگاهها و جامعه مواجه مي شوند. قدري در اين زمينه برايمان توضيح دهيد؟
- روراست بگويم! با اينكه ديگر اهميت پرداختن و بهادادن به مسأله تحقيقات در كشور جزو بديهيات شده، اما هنوز بسياري از مسئولان كشور به ارزش و اهميت اين مسأله پي نبرده اند ... .
شما بهتر مي دانيد كه انقلاب اسلامي ايران و بسياري از مسائل و مشكلات كشور، مانند جنگ تحميلي، سازندگي و ... همه و همه حاصل از جان گذشتگي جوانان اين كشور و همچنين روحيه جوانگرايي و اعتمادي بوده كه به جوانان كشور شده؛ متأسفانه امروز كه همان «جوانهايي» كه از ابتداي انقلاب به آنها اعتماد شده و سنگين ترين مسئوليت ها بر دوش آنها نهاده شده بود، در حالي كه چهل، پنجاه ساله شده اند و در همان پستها مانده اند، شعار «تجربه گرايي» سرمي دهند و بعضاً معتقدند نسل جوان دانشجو نمي توانند كار جدي انجام دهند...
مسأله مهمي كه خود ما هم با آن دست به گريبان بوده ايم، اين است كه برخي برنامه ها و طرح هاي دانشجويي و پروژه هاي تحقيقاتي كه توسط گروه هاي علمي دانشجويي دنبال مي شوند را نمي توان در يك دانشگاه به نتيجه رساند و لازم مي شود دانشجويان چند دانشگاه با همكاري هم و با كمك استادان دانشگاههاي مختلف كار را ادامه دهند. متأسفانه امروز نوعي «ناسيوناليزم گرايي غيرسالم» در دانشگاهها به چشم مي آيد... اينكه دانشجويان،استادان و حتي مسئولان يك دانشگاه، دانشگاههاي ديگر را قبول نداشته باشند و مواردي از اين دست... به نظر من اين دست به دست هم دادن ها و فضاي همدلي كه مي توان به وجود آورد را نبايد فداي تفكرات اين چنيني كرد.
* برخورد آنها چطور بود؟
- همه نامه هاي آنها موجود است، ايميل هايي كه مي زدند تقدير آميز بود... آقاي جان استارك، مسئول تحليل گر بين المللي اطلاعات جمله اي را در پيغام خودش برايمان فرستاده بود كه جالب است بدانيد: « I am looking ة» يعني «من چشم انتظار نتيجه كار شما هستم»! اين در واقع پيام تحليل گر فني بهترين مركز تكنولوژي هوافضاي دنيا بود كه براي ما ارسال شده بود.
* جمع كردن و همراه كردن گروههاي دانشجويي در دانشگاههاي مختلف، با توجه به صحبتهاي خودتان به نظر مي رسد كار راحتي نباشد، شما با اين موضوع چطور مواجه شديد؟
- ما درواقع در دو سال اول كار امكان سنجي و انتشار ته نماي پروژه و خبررساني را انجام داديم و مجموعه اي از دانشجويان و فارغ التحصيلان علاقه مند را در دانشگاه صنعتي اميركبير مستقر كرديم و در كلوپ پرواز آنجا ارتباطاتي با دانشكده هاي هوافضاي ديگر برقرار كرديم. تقريباً مي شود گفت دو سال و نيم تا سه سال اول عمده نيروها دانشگاهي بودند و بعدها كم كم تيم حرفه اي تر شد و در صنعت مستقر شديم و سراغ كارفرما رفتيم و طرح را سعي كرديم مصوب كنيم تا بعد از آن برويم به سمت ساخت محصول و تشكيل مركز تحقيقات كه آرزوي اوليه تيم بود كه يك تكنولوژي به وجود بيايد كه بتواند دستاوردهاي زيادي در هواپيماي بدون سرنشين و موارد ديگر داشته باشد. در انجام اين پروژه، ما چند بار به علت مشكلات مالي و اجرايي تا مرز فروپاشي رفتيم؛ مشكل اول همان بحثي است كه در مورد روابط ميان دانشگاههاي مختلف داشتيم و مسأله محل انجام و ثبت پروژه بود كه ما با آن مواجه بوديم. مشكل دوم هم، مسائل و مشكلات مالي طرح بود... متأسفانه بايد بگويم برخي از بودجه هايي كه دانشگاهها به نام فعاليتهاي تحقيقاتي، استعدادهاي درخشان و... مي گيرند، به علت برخي سازوكارهاي غلط صرف امور ديگري شده و كمتر در همان راه هزينه مي شوند.
* يكي از مشكلات و مسائلي كه در مورد تحقيقات و پروژه هاي تحقيقاتي دانشگاهها مطرح است، غير كاربردي بودن تحقيقات دانشگاهي است؛ به نظر مي رسد نوعي ساختار غيرنتيجه گرا و غيرمحصول گرا و بعضاً رؤيايي و آكادميك صرف در دانشگاههاي فني- مهندسي وجود دارد كه درست در زماني كه يك طرح يا پروژه اي تحقيقاتي مي خواهد به نتيجه برسد و كاربردي شود، رها مي شود. انگار يك حلقه مفقوده اي وجود دارد كه چنين طرح ها و پروژه هايي در آن پرورانده شوند و بتوانند در صنايع مختلف به نتيجه و كاربرد برسند... نظر شما در اين زمينه چيست؟
- در مورد ساختار غيرمحصول گرا و آكادميك دانشگاهها كه اشاره كرديد، من اين موضوع را در دو علت مي دانم. يكي اينكه در قوانين كشور، دانشگاها موظف به توليد و به نتيجه رساندن تحقيقات نشدند و وظيفه آنها صرفاً آموزش و تربيت نيروي انساني است. شما مي بينيد كه هر روز در اخبار و تبليغات مي آيد كه تيم دانشجويي فلان دانشگاه در فلان مسابقه بين المللي اول شد و... به نظر من اين مشكل به طور جدي در مورد نخبگان دانشگاهي و رتبه هاي اول كنكور و المپيادها وجود دارد... شما ببينيد! بهترين و نخبه ترين نيروها با رتبه هاي عالي وارد دانشگاههايي همچون صنعتي شريف، اميركبير، علم صنعت يا... مي شوند و به مناسبت هاي مختلف علمي نظير مسابقات بين المللي و... مطرح مي شوند؛ از طرفي سطح تحقيقاتي دانشگاهها آنقدر پايين است و سازوكارهاي مالي و اجرايي در دانشگاهها آنقدر پيچيده است كه فرد مي بيند با اين شرايط، اگر بخواهد آينده اي داشته باشد، جايش اينجا نيست.
* گفتيد تعداد زيادي از دانشجويان نخبه كشور كه با شما در اين پروژه همكاري مي كردند به دلايل مختلف از مجموعه شما جدا شدند و بعضاً به كشورهاي خارجي رفتند... از آنها خبري داريد؟
- هسته اوليه اين پروژه با بيش از صد نفر از دانشجويان ليسانس، فوق ليسانس و دكترا تشكيل شد و در حال حاضر مجموعه ما يك جمع ۲۵ نفره است. اتفاقاً گزارشي در اين زمينه داريم... تقريباً تمام آنها كه از مجموعه ما جدا شدند قصدشان خارج رفتن بود... ۲۰ تا ۳۰ درصد آنها در حال حاضر خارج هستند كه ما با برخي از آنها هنوز در ارتباط هستيم۴۰، تا۵۰ درصدشان هم كه نرفته اند به خاطر مسائلي نظير خدمت سربازي، خانواده، تأهل و...بوده است .
من در حقيقت تنها بازمانده هسته اصلي پروژه هستم كه بارها هم تحريك شدم كه بروم...
* خود شما چرا نرفتيد...؟ چه انگيزه اي داشتيد كه مانديد و كار را ادامه داديد؟
- به دو علت. يكي اينكه من عضو شوراي مؤسس بودم و مدير اجرايي پروژه و اصولاً اگر من مي خواستم ول كنم، خيلي سخت مي شد فردي را تشويق به ماندن و ادامه دادن كرد. يعني رفتن خودم را به معناي متلاشي شدن كامل مجموعه مي ديدم. ديگر اينكه با توجه به اهداف و آرمانهاي اوليه طرح و همچنين وضعيت كشور واقعاً دلم رضايت به رفتن نمي داد.
* يعني هيچ مشكلي براي رفتن نداشتيد و به راحتي مي توانستيد برويد و نرفتيد يا...؟
- بچه هايي كه از تيم ما رفتند، عمدتاً پيشنهادهاي خوبي به آنها شده بود و مشكلات مالي هم پيش رويشان نبود. عملاً در اين زمينه براي اين افراد مشكل عمده اي وجود ندارد، مگر مواردي مثل دوري از وطن، تأهل، خانواده و...
* خود شما اين مشكلات را نداشتيد؟
- نه. زمينه اي كه براي من فراهم شد كانون مهندسان مقيم آلمان بود كه خيلي حمايت كرد و حتي ويزا و مسائل حقوقي سفر و مسائل بعد از آن را متقبل شده بود. اين كانون به نوعي شايد خيلي بيشتر و بهتر از دعوتنامه اي كه دانشگاه خارجي براي فرد مي فرستد، عمل كرده و خودشان به عنوان يك كانون ايراني، مسائل حقوقي و بقيه مسئوليت هايش را به عهده گرفته بودند... ولي من همان طور كه گفتم دلم راضي به رفتن نمي شد.
|