پوران شريعت رضوي :
بخش هايي از تاريخ در حال فراموشي است
«... شريعتي، اولين بار با نام خانوادگي من، پس از شهادت سه دانشجو در كريدور دانشكده فني دانشگاه تهران، آشنا مي شود...»
|
|
۱۶ آذر ۱۳۳۲ براي پوران شريعت رضوي مملو از خاطرات است، براي او كه سالهاست سكوت را به حرف زدن ترجيح داده، يادآوري آن روزگاران خالي از اندوه نيست، بويژه اين كه از نگاه وي در حال حاضر دانشجويان ما اطلاع دقيقي از روز ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ در دست ندارند.
آنچه در پي مي آيد حاصل گفت وگويي است كه به مناسبت روز دانشجو با پوران شريعت رضوي، خواهر شهيد مهدي شريعت رضوي و همسر معلم شهيد دكتر شريعتي توسط خبرگزاري دانشجويان ايران در آستانه پنجاهمين سالگرد شهادت برادرش انجام شده است:
«زمزمه هاي سفر نيكسون به ايران باعث شده بود كه حكومت براي ايجاد خفقان در جامعه و از همه مهمتر در دانشگاه كه آن روز بستر تشنج بود، دانشگاه را از سه چهار روز قبل به نيروي نظامي مجهز كند. تا اين كه روز دوشنبه ۱۶ آذر ۱۳۳۲ زنگ تفريح، كه عده اي از سربازان در ابتدا به يكي از كلاس ها وارد شدند وبه بهانه اينكه چند دانشجوبه آنها خنديده اند، تقاضا كردند كه آنها را به بيرون از كلاس بفرستند كه امتناع استاد مربوطه باعث شد آنها در دفتر رئيس دانشگاه حضور يابند و از او بخواهند كه اين ۳ تن را تحويل دهد.
اما رئيس دانشكده نيز از تحويل سه دانشجو خودداري كرد و معاون نيز بي هنگام زنگ را به صدا در مي آورد. در اين هنگام دانشجويان از كلاسها خارج شده و شروع به شعار دادن مي كنند و بعد هم تير و خون و ...
در اين ميان آذر(مهدي) شريعت رضوي، احمد قندچي و بزرگ نيا در كريدور كوچك دانشكده مورد اصابت گلوله قرار مي گيرند و درست زير يكي از همين ستونهاي فعلي دانشكده برادرم شهيد مي شود.»
دكتر پوران شريعت رضوي در ادامه مي افزايد: «پدر و مادرم در آن زمان در مشهد بودند، برادر ديگرم به جست وجوي آذر مجدداً به دانشگاه برمي گردد و پس از جست وجو تا ساعت ۱۰ شب، به او خبر مي دهند كه آذر به همراه دو دانشجوي ديگر به شهادت رسيده است. از طريق سرهنگ فرجاد كه يكي از اقوام خانوادگيمان بود و نيز از سوي پدر «بزرگ نيا» كه ارتشي بود، متوجه شديم كه اجساد اين سه شهيد به قبرستاني در جاده خاوران منتقل شده است. سپس با وساطت اين دو، اجساد تحويل داده شدند. در اين فاصله دانشگاه تهران آرام و كلاسها تعطيل مي شود تا اين كه... به مناسبت بزرگداشت چهلمين روز شهادت اين سه دانشجو از طرف حكومت اجازه داده شد كه اين سه خانواده مراسمي در محل دفن آنان (امامزاده عبدالله شهرري) برگزار كنند به شرط اين كه آرامش برقرار باشد. ضمناً هر خانواده مي تواند تا ۵۰۰ نفر ميهمان داشته باشد.
همچنين شاه براي اين كه بر روي اين مسأله سرپوش بگذارد، اعلام كرد كه خانواده اين سه دانشجو اگر بخواهند مي توانند براي زيارت به كربلا بروند؛ كه پدر و مادر من به درخواست حكومت جواب منفي دادند و با فرستادن نامه پرگلايه اي اين درخواست را قبول نكردند.»
وي در ادامه خاطر نشان مي كند: «تا مدتي مصاحبه هاي راديويي و مباحثي پيرامون اين موضوع در مجلات و مطبوعات به چاپ مي رسيد؛ در سالهاي اول سه خانواده در مزار اين سه دانشجو همديگر را ملاقات مي كردند و گويا خانواده شهيد بزرگ نيا به خارج رفتند و اكنون ما از خانواده قندچي هم خبري نداريم. بعد از سالهاي اول انقلاب، عملاً تنها عده معدودي از دانشجويان متعهد بر سر مزار اين سه شهيد حضور به هم مي رسانند و مراسم مختصري برگزار مي شود، در مطبوعات نيز فقط ستون مختصري به اين واقعه اختصاص مي يابد؛ در واقع آنها سربازان گمنامي هستند كه سالي يك بار ياد كوچكي از آنها مي شود.
حال اين سؤال پيش مي آيد كه چرا نبايد در حال حاضر دانشجويان ما اطلاع دقيقي از روز ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲ داشته باشند؟!
شريعت رضوي مي افزايد: «در سالهاي اخير در سالگرد ۱۶ آذر زماني كه بر سر مزار اين شهدا مي رويم، ساعاتي را انتخاب مي كنيم كه با جوانان مواجه نشويم و مشكلي براي آنان به وجود نياوريم، توصيه ما به جوانان اين است كه به دور از شائبه هاي موجود در حالي كه بخشهايي از تاريخ در حال فراموشي است به تاريخ خود بنگرند و به خاطر بسپارند.» وي در پايان خاطر نشان مي كند:«مهدي (آذر) در خانواده اي مذهبي به دنيا آمد كه دفاع از مرز و بوم انگيزه اش بود، او نه ساله بود كه برادر بزرگش علي اصغر شريعت رضوي (طوفان) در سال ۱۳۲۰ در حال دفاع از وطن شهيد شد. آذر هم پس از كودتاي ۲۸ مرداد قبل از شهادت به خاطرات مبارزات سياسي عليه حكومت شاه مدتي در زندان باغ شاه زنداني شد، او يك جوان مبارز ملي بود.»
|