آن سوي مه
ايوسف بروتسكي(۱۹۹۶-۱۹۴۰)
شاعر روس. برنده نوبل ادبي در سال ۱۹۸۷
ترجمه : «حميدرضا آتش بر آب» و «بابك شهاب»
***
در انديشه آنم
كه واژگانم خواهند مرد
و زمان
به لبخند فاتحانه اش
زحمت غم انگيزم را
به جهان بي جان مجاور بدرقه خواهد بود.
ديگر
نه در گذشته و آينده،
نه در رموز هستي،
نه در آن ورطه كه فضانوردان به مكاشفه اند،
نه در درياهاي بي كران
و نه در هيچ كجاي گيتي
حقيقت دلپذير خويش را
نمي بينم
تكليف شاعر جهدي است
كه كرانه هاي گسسته جان و تن را پيوند مي دهد.
نبوغ سوزني است كه يگانه رشته نخش صداست
و اين همه دوختن را
تنها مرگ است
كه نقطه پايان است.
(۱۹۶۳)
ترانه
«اشك ريخته اي را
از آينده مي آورم،
و در حلقه مي گذارم.
نگاهش كن،
تنها،
و بر انگشت حلقه بيندازش.»
«وه!
شوهران ديگر،
انگشتران طلا،
گوشواره هايي از صدف.
مرا اما
تنها اشكي نصيب است،
فيروزه اي از آب،
كه نزديك صبح خشك خواهد شد.»
«حلقه را
تا زماني كه از دور ديده مي شود.
بر دست داشته باش،
سپس حلقه اي ديگر پديدار خواهد شد.
و اگر از محافظتش خسته شدي،
دست كم چيزي هست
كه شبي
به قعر چاهش بيفكني.»
|