«چشم هاي بيدار» آغازگر برنامه هاي جشنواره بود. اين مستند زيبا كه در بخش مسابقه بين الملل حضور داشت در آيين گشايش جشنواره به نمايش درآمد و در مراسم پاياني نيز به عنوان بهترين فيلم مستند، تنديس شعله آبي، لوح افتخار و دو هزار يورو جايزه نقدي جشنواره را به خود اختصاص داد. اين فيلم كه نخستين اثر از مجموعه مستند هاي نفتي «ابراهيم فروزش» است، در ۳۰ دقيقه منطقه عسلويه را قبل و بعد از كشف ميدان عظيم گازي به تصوير مي كشد.
فروزش زندگي آرام مردم عسلويه را قبل از كشف گاز چنان تصوير كرده است كه مخاطب، سكون و آرامش اين زندگي سنتي را به خوبي حس مي كند. تصاوير حاكي از آن است كه مردماني صبور، نجيب و سخت كوش ساليان متمادي است كه زندگي يكنواختي دارند اما با كشف ميدان گازي زندگي در اين منطقه دگرگون مي شود. تأثير اين رويداد بزرگ صنعتي بر زندگي مردم عسلويه؛ با نماهايي از مخازن عظيم، ماشين ها و تدوين مناسب فيلم به خوبي احساس مي شود. اين نماها را كه ضرباهنگ و بار نمايشي متفاوتي نسبت به مرحله پيشين دارد، موسيقي پرحجم و تأثير گذاري همراهي مي كند.
ابراهيم فروزش كه در كارنامه سينمايي اش فيلم هاي درخور توجهي چون كليد، خمره، مرد كوچك، بچه هاي نفت و... ديده مي شود، در فيلم مستند عسلويه نشان مي دهد كه تصوير و زبان تصوير را به خوبي مي شناسد و در بهره گيري از ابزار و امكانات در همه قالب هاي سينمايي استادانه عمل مي كند. او در مستند عسلويه غروب يك مرحله سنتي و طلوع يك عصر مدرن صنعتي را به زيبايي تصوير كرده است.
بچه هاي نفت آخرين فيلم بلند سينمايي فروزش نيز كه در سال ۱۳۸۰ ساخته شده و در جشنواره هاي مختلف درخشيده است در اين جشنواره به نمايش درآمد و جايزه بهترين فيلم و بهترين كارگرداني را بدست آورد.
ماجراي فيلم كه در دهه ۴۰ مي گذرد درباره برخي از تهيدستاني است كه در كنار چشمه هاي جوشان طلاي سياه زندگي تلخ و سياهي دارند. اگر چه نمي توان گزندگي و تلخي هاي فيلم را به زمان حال و شرايط كنوني جامعه ربط داد با اين همه يك پيام روشن در لايه هاي پنهان فيلم نهفته است: اينكه نفت در كشور ما به رونق كاذب اقتصادي منجر شد كه با تكيه بر اقتصاد تك محصولي جامعه اي پديد آورد مصرف زده، غيرمولد وبا آينده اي نه چندان روشن. آدم هاي فيلم بچه هاي نفت، آشكارا بر پل لرزان زندگي آن چنان با ترس و لرز گام برمي دارند كه انگار از زندگي بهره اي جز تهيدستي و آوارگي نصيب نمي برند. دايه در خانه رنج مي كشد. دايي در بندر عرق مي ريزد و پدر آواره كشورهاي حاشيه خليج فارس است. انگار آرامش و آسايش از زندگي همه آنها رخت بربسته است.
بخش پاياني فيلم به ويژه صحنه نفس گير عبور اسماعيل از روي لوله هاي مرتفعي كه بر فراز دره جني قرار دارد، از فصل هاي جذاب فيلم است كه موسيقي بهنام صبوحي و تدوين بهرام دهقان به فضاي پردلهره آن افزوده است.
«جنگ نفتكش ها» ساخته محمد بزرگ نيا يكي از فيلم هاي برگزيده جشنواره بود كه از سوي مردم و داوران مورد استقبال قرار گرفت و دو جايزه بهترين فيلمنامه و بهترين بازيگر مرد را به خود اختصاص داد.
قصه فيلم در اوج حمله هاي بي وقفه دشمن به نفتكش هاي غول پيكر در آب هاي جنوبي كشورمان شكل مي گيرد. ناخداي جوان يك كشتي به همراه دريانوردي با تجربه و كهنه كار تصميم مي گيرند تا در شرايط دشوار جنگ، اولين محموله نفت خام را با يك نفتكش عظيم از خليج فارس عبور دهند و آن را به بازار جهاني برسانند. در همين مسير حوادث به گونه اي شكل مي گيرند كه آن دو را كه در زندگي خصوصي خود نيز مسائل و مشكلاتي دارند به چاره جويي هاي خاص وامي دارد و آنان در شرايط تازه با پشت سر گذاردن كشمكش هاي فراوان و گره گشايي از دشواري هاي بي شمار، هر يك به گونه اي به پيروزي دست مي يابند.
محمد بزرگ نيا كه پس از چندين سال تجربه در تلويزيون و ساخت فيلم هاي مستند در نخستين اثر بلند سينمايي اش «كشتي آنجليكا» تسلط و دلبستگي خود را به فيلم هاي دريايي و نمايش كشمكش و درگيري آدم ها در پهنه هاي نيلگون دريا را نشان داد، اين بار در دومين فيلمش «جنگ نفتكش ها» توان خود را در توليد فيلم هاي گسترده تر و عظيم تر آشكار ساخت.
بزرگ نيا در اين فيلم بي آنكه قصد قهرمان پروري داشته باشد مي كوشد احساس ها و عاطفه هاي عميق يك ناخداي ايراني را چنان به تصوير بكشد كه اگر نتوان ناخدا بهرام را نماينده همه ايرانيان مسلمان دانست، دست كم او را به سادگي بتوان معرف شخصيت كساني دانست كه گمنام و ناشناخته در شرايطي خاص و دشوار با جسارت و پردلي، حماسه هايي بزرگ آفريدند.
«طرح چم» عنوان مستند زيبايي است كه ساخت آن به بيش از سه دهه قبل برمي گردد و حاصل همكاري سه نام آشنا در عرصه سينماي مستند و حرفه اي است: جلال مقدم، منوچهر طياب و منوچهر انور. در كنار اين ۳ كارگردان پرتوان ۵ فيلمبردار برجسته نيز حضور دارند. اين فيلمبرداران كه هر يك به تنهايي اعتباري براي يك فيلم به شمار مي آيند عبارتند از: نعمت حقيقي، احمد شيرازي، هوشنگ بهارلو، مازيار پرتو و جمشيد بيوكي.
فيلم با توجه به زمان ساختش از صحنه هاي بديع و دشوار برخوردار است. در نماهاي آغاز فيلم كه تيتراژ روي آن ها سوپر مي شود تصاوير بسيار زيبايي را ارائه مي دهد. تصاوير حباب هاي نفت كه چون دانه هاي طلا متجلي مي شوند و موزيك زيباي مرتضي حنانه كه شكلي حماسي به آن ها مي بخشد.
تصاوير پرصلابت پاياني فيلم نيز مخاطب خاص خود را در عرصه ماده ارزنده نفت به چالشي عظيم و خستگي ناپذير فرا مي خواند.
فيلم مستند «موج، مرجان و خارا» نيز يكي از بهترين آثار بخش چشم انداز جشنواره بود كه پس از گذشت چهل سال از توليد آن هنوز هم ديدني و درخور تحسين است.
اين فيلم كه توسط ابراهيم گلستان به تصوير درآمده، تبديل شدن جزيره خارك را به بندرگاهي جهت بارگيري نفت با روايتي شاعرانه بازگو مي كند. تصاوير ابتداي فيلم از چنان تكنيك و كيفيتي برخوردارند كه به رغم گذشت سال ها با بهترين آثار مستند امروز مقابله مي كند. اين تصاوير زيبا را گفتاري شاعرانه همراهي مي كند كه مخاطب را به تأمل وامي دارد.
گلستان نماهاي فيلم را چنان هوشمندانه به هم ربط مي دهد كه مجموعه تصاوير ارتباطي كاملاً منطقي و پرمفهوم مي يابند. نگاه فيلمساز در اين فيلم به مقوله نفت نگاهي ظريف، عميق و متفكرانه است.
به تعبيري ديگر «موج، مرجان و خارا» سندي است زنده از يك رويداد تاريخ ساز در كشور ما كه با روايتي شاعرانه به تصوير درآمده است.