دوشنبه ۱۵ دي ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۷۳
كنسرت با تلفن همراه
عصر يك روز سرمد
000831.jpg
عده اي حتي براي اسكناس هايي كه خرج تهيه بليت كرده بودند ارزشي قائل نبودند. صداي زنگ تلفن هاي همراه، مدام به گوش مي رسيد
اين ديالوگ را با صداي بلند بخوانيد: «الو، شما؟ سلام، چطوري...»
وقتي كه مردي با شخصي ناشناس از طريق تلفن همراه گفت وگو مي كرد، گروه سرمد چند قطعه اجرا كرده بود.
پيش از گلايه، آشنايي باسرمد. اين نام گروهي است كه در جشنواره جوان سال ۸۲، عنوان نخست را بدست آورده بود . اين گروه از ۱+۲۲عضو تشكيل شده آن ۲۲ نفر نوازنده هستند و عدد يك هم متعلق به «حامد كاوش» است كه مسووليت آواز را بر عهده دارد. شعار اين گروه ايجاد فضايي متفاوت در موسيقي است. اينكه چقدر در اين كار موفق هستند فعلا چندان مهم نيست. نكته مهم، جواني گروه سرمد است. آنها اگر از هم نپاشند عاقبت به هدف مي رسند. اين حقيقت در آثاري كه ارائه مي دهند قابل تشخيص است. آنها با نگرشي متفاوت به موسيقي ايران و در عين حال حفظ اصالت آن، قطعاتي ارائه مي دهند كه رنگ و بويي تازه داشته باشد.
گروه سرمد براي دستيابي به اين هدف با تركيب سازهاي ايراني و سازهاي ديگر، نوعي از سازبندي ايجاد كرده اند كه در آن نوايي تازه به گوش شنونده مي رسد. نكته مهم در اين بين حفظ همراهي و همخواني ساز ها با يكديگر است كه البته در چند قطعه رعايت نشده بود. سرپرست، آهنگساز و تنظيم كننده گروه سرمد، علي قمصري است. در كنسرت سرمد و براي اجراي قطعه هاي مختلف، در مجموع از ۱۵ساز استفاده شد. تار، گيتار، سنتور، ني، كمانچه، بم تار، ويلن، آلتو، ويلنسل، هورن، كلارينت،  پركاشن، طبلاي هندي، دف و تنبك.
احتمالا به اندازه كافي با گروه سرمد آشنا شديم. حالا نوبت به گلايه از مردمي رسيده كه هنوز فرهنگ استفاده از اجراي زنده موسيقي را ندارند. در كنسرت سرمد ما تنها به اين فكر مي كرديم كه چرا براي نورپردازي هزينه كرده اند. نور تلفن هاي همراه براي اجرا كافي بود!
عده اي حتي براي اسكناس هايي كه خرج تهيه بليت كرده بودند ارزشي قائل نبودند. صداي زنگ تلفن هاي همراه، مدام به گوش مي رسيد. لحظه اي بعد هم صداي همهمه بلند مي شد. در اين لحظه ها اعضاي گروه سرمد، قطعه اي را به اوج رسانده بود. به اين سوهان اعصاب، صداي برخورد پاي مردم با چوبي كه براي پوشش سيم ها كف زمين قرار گرفته بود را اضافه كنيد.
از اين نكته منفي و از صدابرداري ضعيف كنسرت هم كه بگذريم ديگر مشكلي باقي نمي ماند.
كنسرت سرمد با مقدمه شور آغاز شد. در تصنيف «شراب عشق»، حامد كاوش سكوت اش را شكست. صداي گيراي خواننده گروه، افراد حاضردر كنسرت را از حضور در تالار فرهنگ راضي ساخت.
ساز و آواز، ذوق مستي، تكنوازي دف، جام جان، بداهه نوازي تار، يار شدم، نوايي، فرياد و اي كه توماه آسمان... ديگر قطعه هايي بودند كه در اين كنسرت، اجرا شد. كنسرت سرمد در مجموع، موفق بود. دليل اين ادعا لحظه پايان آن بود. وقتي كه آخرين قطعه اجرا شد،ما ديگر به صداي گوشخراش تلفن هاي همراه فكر نمي كرديم!

تهران، پاي تلويزيون شب بعد
نفيسه مرشد زاده 
توي خانه، همه آنهايي كه پاي تلويزيون بودند از نوحه ها و گريه زن به گريه افتادند ولي براي او فيلم، همان جا روي صورت مرد ثابت شد. حتي وقتي تلويزيون را خاموش كرد، صفحه سياه هنوز مرد را نشان مي داد. چشم هايش را هم كه بست تا بخوابد، مرد آنجا بود: اولين نم از اولين صحنه خوابش.
بك وارد: همه چيزهاي دور و برش لرزيدند. ۸/۶ ريشتر. فرو ريختند. خاك شدند. از روي مبل پرت شد، خاك ريخت توي دهانش. خفه شد و مرد. چند ثانيه در سكوت محض گذشت. تيرآهن ها راست شدند، سقف پا شد، رفت بالا. آوارها ديوار شدند. قاب ها برگشتند روي ديوار. سيب ها پريدند توي بشقاب. بشقاب برگشت روي ميز جلوي مبل. عرقش را پاك كرد و خيره شد به صفحه تلويزيون. هيچ چيز مثل چند ثانيه قبل نبود.
بدون كادر: همه لباس پوشيده بودند. حداقل آن موقع كه «خبر كرمان» خودش را براي فيلم گرفتن رسانده بود، همه لباس داشتند. بعضي ها حتي كاپشن تنشان بود يا كلاه، شال گردن، چادر، روسري. پس چرا اينجوري بود؟ آدم خجالت مي كشيد نگاه كند، انگار يكهو بي هوا رفته باشد توي اتاق يكي كه داشته لباس... چرا  آدم ها به نظر عريان مي آمدند؟
فقط به خاطر همين كه حتي يك ديوار نيمه كاره هم نبود؟ يعني اين ديوارهاي معمولي هميشگي اينقدر مهم اند؟ يعني اگر اين لباس فاخر آجري دورمان را نگيرد، اين قدر فقير و كوچك و تنها به نظر مي آييم؟ پس ما چقدر از هيبت مان را مديون اين كادرهاي بتوني و آجري هستيم.
بيرون از اين سايه ها، بزرگترين اشياي خانه - يخچال به آن هوا - هم مي شود يك مكعب سفيد و حقير. چه برسد به خودمان.
چراغ را خاموش كرد. رفت توي رختخواب دراز كشيد. چند دقيقه اي همان جور ماند. بعد دوباره بلند شد. دست كشيد به ديوارهاي دور تا دور اتاق. چقدر بهشان محتاج بود.
براي غربت ارواح: قسم هم اگر مي خوردند، باور نمي كرد كه توي ارگ بم، فقط دو تا كارشناس مرده اند و يك نفر زخمي شده. مگر مي شد اين اندوه سرفه آوري كه از ديدن منظره فرو ريخته ارگ به آدم دست مي داد، فقط مال ريختن چند تا خشت باشد؟
انگار جلوي چشمش بودند ارواح زخمي و سرگرداني كه لاي حجره ها و طاقي هاي ريخته مي دويدند، يك مشت خاك از زمين بر مي داشتند، مي ريختند توي جيب هايشان و ناپديد مي شدند تا شهرشان بود، همين دور و بر مي پلكيدند ولي حالا... ديگر بايد مي رفتند، دلبستگي ديگري نمانده بود.
و ديگر هيچ: دوربين يك لحظه رفت روي چهره مرد. مرد با صورتي خالي و مات، دوربين را نگاه كرد. انگار پشت چشم هايش يك چاه عميق و نمور باشد يا يك غار دور و دراز خالي. لب هايش خشك بود و خاك روي ابروها و گونه هايش كبره بسته بود. همان جور بي تفاوت خيره مانده بود انگار عدسي دوربين، شيشه مغازه اي باشد كه او هر روز از كنارش رد مي شود. ايستاده بود كنار جسد همه اعضاي خانواده اش، روي آوارهاي خانه و وسايل زندگي اش. چند متر آنطرف تر اداره و همكاران اداره اش هم خاك شده بودند. آنقدر دوربين را نگاه كرد تا تصوير از رويش رد شد و رفت سراغ زني كه روي پيكر پسرش شيون مي كرد و نوحه مي خواند.

صبح تاشب
جواد رسولي 
سينما
در اوضاع فيلم هاي روي پرده هنوز هم تغييري ايجاد نشده. چشمان سياه، دختر ايروني، تب، جنايت، شب هاي روشن، رقص در غبار، خورشيد مصر و دارودسته هاي نيويوركي فيلم هايي هستند كه اگر خواستيد مي توانيد روي پرده سينماهاي شهر ببينيد.در حوزه هنري، امروز فيلم «بچه» نمايش داده مي شود. يك فيلم كوچك و جمع و جور ساخته آدري ولز كه والت ديسني تهيه اش كرده و بروس ويليس نقش اصلي اش را بازي مي كند. اگر فكر مي كنيد شما هم زيادي درگير روابط پيچيده دنياي آدم بزرگ ها شده ايد و هوس بچگي به سرتان زده، اين فيلم مي تواند انتخاب مناسبي باشد. در غير اين صورت «بچه» جز چندتا شوخي نسبتاً بامزه چيز ديگري ندارد.
امروز سه تا فيلم ديگر هم مي توانيد در سالن ناصر خسرو، ساختمان معاونت دانشجويي دانشگاه تهران كه توي خيابان ۱۶ آذر است ببينيد. اين جا ساعت ۱۴ فيلم «تنها در تاريكي» ساخته ترنس يانگ را نشان مي دهند. فيلمي كه سال ۱۹۶۷ ساخته شده و ادري هپبورن تويش بازي مي كند. ساعت ۱۶ مي توانيد «حق السكوت» هيچكاك را ببينيد كه جزو فيلم هاي اولش است و آن را در انگلستان ساخته و ساعت ۱۸ هم «شورش در كشتي بونتي» ساخته لوييس مايلستون نمايش داده مي شود.
در ضمن امروز ايرج كريمي، منتقد و فيلمساز؛ ساعت ۱۶ تا ۱۸ در تالار اجتماعات پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامي حوزه هنري سخنراني مي كند. عنوان سخنراني كريمي، هست: «سينماي مولف، نگاهي از درون». با شناختي كه از ايرج كريمي داريم مطمئناً خود سخنراني خيلي جذاب تر از عنوانش خواهد بود.
كتاب 
نشر ماهي، در ادامه چاپ سري كتاب هايش درباره زندگي و آثار هنرمندان و متفكران مدرن، چند كتاب جديد چاپ كرده. يكي از آنها «ژان ككتو» است كه دوريس ادر آن را نوشته و احمد كسايي پور ترجمه اش كرده است. قيمت اين كتاب ۸۰۰ تومان است. «رولان بارت» هم نام يكي ديگر از اين شخصيت ها و كتاب هاست. ميسن كولي، نويسنده كتاب و خشايار ديهيمي، مترجم آن است. قيمت اين يكي هم ۸۰۰ تومان بيشتر نيست. اما براي اين كه فضاي روشنفكرانه بخش كتاب امروز كمي تعديل شود، اين خبر را داشته باشيد: مجموعه كد و رمز بازي هاي رايانه اي كه نويسنده اش «هيات مولفان» است از طرف نشر كامپيوتر پايتخت منتشر شده. اين كتاب چاپ اول به قيمت ۲۴۰۰ تومان در بازار به فروش مي رسد تا مشكلات آنهايي كه موقع بازي كردن مدام  گير مي كنند و حوصله فكر كردن و حل معماهاي بازي را ندارند با سرعت حل شود.
فرهنگسرا
اول اين كه كلاس ها و كارگاه هاي آشنايي با زبان و فرهنگ فرانسه از امروز در فرهنگسراي هنر (ارسباران) شروع مي شود. حداقل فايده شركت در اين كلاس ها اين است كه كمك مي كند تصميمتان را بگيريد كه واقعا دلتان مي خواهد زبان فرانسه ياد بگيريد يا اين كه فقط يك وسوسه روشنفكرانه است.
امروز در فرهنگسراي بهمن هم اين كلاس ها برقرار است: خوشنويسي نستعليق و شكسته نستعليق ساعت ۱۴ تا ۱۷ و ۱۷ تا ۲۰. همين طور قالي بافي و گليم بافي كه صبح ساعت ۹ تا ۱۲ برگزار مي شود. علاقه مندان به موسيقي هم بدانند كه امروز دو تا ساز در اين فرهنگسرا تدريس مي شود. يكي سنتور كه ساعت ۱۴ تا ۱۷ و ۱۷ تا ۲۰ كلاسش تشكيل مي شود و ديگري تنبك و دف كه از ساعت ۳۰:۱۰ شروع مي شود.
بازي 
«شمشير شكسته ۳» جزو جديدترين بازي هايي است كه فعلا به بازار آمده. عنوان فرعي اين قسمت از سري شمشير شكسته هست: «اژدهاي خفته». داستان بازي آشناست. بخصوص اگر ارادتي به سري بازي ها (و اخيرا فيلم ها)ي مهاجم مقبره و قهرمانش لارا كرافت داشته باشيد. يك دختر و پسر فرانسوي به دنبال ردپاي آدم هايي هستند كه در نقاط مختلف جهان دارند معبدهاي قديمي را احيا مي كنند تا به انرژي هاي باستاني دست پيدا كنند. ژانر بازي هاي اكشن - ماجرايي، هميشه جذاب بوده اند، بخصوص داستان هايي كه در آنها پاي معبدهاي قديمي وسط كشيده مي شود و صحبت از رازهاي باستاني به بيان مي آيد. ايندياناجونز، لاراكرافت و حالا شمشير شكسته، ثابت كرده اند كه اين جور ماجراها هنوز هم مشتري هاي پروپا قرصي در دنيا دارند.
تلويزيون
يعني شبكه يك براي چهارمين بار پياپي مي خواهد فيلم كاگه موشا (شبح جنگجو) را پخش  كند؟ اگر امروز تكرار برنامه  سينما يك باز هم به اين فيلم اختصاص داشته باشد، جواب مثبت است. براي تماشاي نمايش ترومن، احتمالا بايد تا پنج شنبه صبر كرد. داستان زندگي ملاصدرا و از آن طرف هم شاه عباس، مي تواند جزو انتخاب هاي امشب براي تماشا باشد. روشن تر از خاموشي، ساعت ۱۵:۲۲ از شبكه يك پخش مي شود. امروز و امشب مي توانيد اين مجموعه ها را هم ببينيد: گروه پليس ( شبكه ۵، ساعت۱۳). ديروز، امروز، فردا(شبكه۵، ساعت۱۹)، سواران باد(شبكه۲، ساعت ۴۵:۱۹)، بازرس و ركس ( شبكه ۳، ساعت ۱۵:۲۰) ، سواران كوچك ( شبكه۵، ساعت ۲۳) و هتل پياده رو كه ساعت ۱۰:۱ بامداد از شبكه يك پخش مي شود.

به ياد بم برخود صليب كشيدند
«خدايا مردم بي گناه بم را در بهشت جاي بده.» زن ها و مردها اين را زمزمه كردند و روي خودشان صليب كشيدند. چراغ ها خاموش اند و زنگ آخرين ضربه ناقوس كليساي مركزي ايران هنوز در فضاست و خس خس آخرين نفس هاي سال ۲۰۰۳ ميلادي. اين هم تمام شد. چه بهتر!
مي گويند اين سال به نام خون خوارترين سال ثبت شده است. براي آنهايي كه روزهاي آخر اين سال را در بم بوده اند و بم را ديده اند اين تصوير، طبيعي است، حتي تسكين دهنده است. شبي كه مسيحي ها خودشان را براي يك زندگي دوباره آماده مي كردند آنجا بوي مرگ فضا را پر كرده بود. اما چه بايد كرد؟
زندگي ادامه دارد و ناقوس ها به صدا در آمدند. براي مرگ وبراي زندگي، براي مرد ه هايي كه شايد هنوز زنده باشند و براي زنده هايي كه راه مي روند و نفس مي كشند اما دلشان مي خواهد كه مرده باشند و زندگي ادامه دارد. پس بايد خاك را كنار زد و به نفس كشيدن فكر كرد. نفس كشيدني كه هر لحظه انسان را به مرگ نزديك تر مي كند. زندگي ادامه دارد و زمان ما را با خود مي برد.
دو عقربه روي هم مماس شدند و ناقوس ها به جنب وجوش درآمدند. چراغ ها خاموش ماندند، به خاطر بم و زن ها و مردها روي خودشان صليب كشيدند.

مردم
جعفر پناهي
000834.jpg

چند وقتي است كه ازفيلمساز جنجالي كشورمان جعفر پناهي هيچ خبري نيست. پناهي همان قدر كه عاشق فيلم ساختن است از بازي هاي سياسي و جنجال به پاكردن هم لذت مي برد. او قادر است قضيه انگشت نگاري در فرودگاه آمريكا را به صدر اخبار فرهنگي - هنري روز بكشاند يا به هر بهانه اي بامسوولان سينمايي كشور دربيفتد. به هر حال در ليست فيلم هاي متفاضي شركت در بخش مسابقه جشنواره امسال، اسم دو فيلم جعفر پناهي هم ديده مي شود اين دو فيلم هنوز موفق به دريافت پروانه نمايش عمومي نشده اند اما تلاش پناهي براي عرضه اين فيلم ها در داخل كشور، اتفاق مباركي است. آن هم در مورد فيلم سازي كه مي گويند فقط براي جشنواره هاي خارجي فيلم مي سازد.
000837.jpg

قاسم جعفري 
كاري به خوبي و بدي سريال هايش نداريم؛ اما نمي شود كتمان كرد كه قاسم جعفري، رگ خواب تماشاگر دستش است.دو كار آخرش، خط قرمز و مسافري از هند، از پرتماشاگرترين سريال هاي سيما بودند و شعار و نصيحت كم نداشته اند. سياست سيما هم كه معمولاً جلب مخاطب بيشتر است و كاري به ديگر جنبه هاي محصولي كه عرضه مي كند، ندارد. حالا قرار است جعفري يك محصول مشترك را كارگرداني كند. سريالي كه تهيه كننده اش شبكه سوم سيماست و شبكه المنار هم در ساختش همكاري مي كند. اين سريال قرار است اولين كار «الف» شبكه ۳ باشد و همه بازيگرانش عرب هستند. براي نمايش در ايران هم بايد دوبله شود.
بعد از هندي ها، معدن طلاي تازه قاسم جعفري در ميان اعراب پيدا شده است.
000840.jpg

بيدل دهلوي 
نوزدهمين جلسه «بيدل شناسي»، (بررسي شعر بيدل دهلوي) با حضور سيدحسن حسيني به همت مركز آفرينش هاي ادبي حوزه هنري برگزار مي شود.
اين برنامه ساعت ۱۴:۳۰ امروز در سالن شماره ۲ تالار انديشه حوزه هنري، واقع در تقاطع خيابان هاي حافظ و سميه برگزار مي شود. ورود براي علاقمندان شركت دراين جلسه آزاد است.

۲۵سالگي سينما
اگر هنوز تصميمي براي رفتن به موزه سينما نگرفته ايد، حداقل براي تماشاي فيلم بيست و پنج سالگي سينماي ايران به آن جا برويد. اين فيلم، مجموعه اي از سكانس هاي برگزيده فيلم هاي سينماي ايران طي اين بيست و پنج سال است و براي مراجعان موزه به نمايش در مي آيد. همزمان با نمايش اين فيلم، كلنگ يك سالن سينماي سيصد نفري در محوطه خارجي موزه به زمين زده شده و البته مثل اغلب طرح هاي كلنگ زده شده كشور، معلوم نيست كه كي به مرحله بهره برداري برسد. حضور فعال تر موزه سينما را به فال نيك مي گيريم. اين موزه با توجه به وجوه سرگرم كننده اش، فارغ از كاركردهاي تخصصي، مي تواند به پاتوقي براي خانواده هاي هنر دوست هم تبديل شود.

فضايي تازه
ويدئو اينستاليشن تا به حال ديده ايد؟ اگر در نمايشگاه هنر مفهومي موزه هنرهاي معاصر شركت كرده باشيد، امكان ندارد كه در ميان انبوه طرح هاي ارائه شده آنهايي را كه به اين شيوه كار شده اند فراموش كرده باشيد. هنرمندان اين رشته با استفاده از تصاوير ويديويي و باندهاي صدا و بعضي اشيا بي جان و جان دار، فضايي مي آفرينند كه به تجربه تازه اي پيش چشم مخاطب، معنا مي دهد.
اگر اين حرف ها كنجكاوتان كرده باشد، پس بد نيست بدانيد كه نمايشگاه ويدئو اينستاليشن هاي سارا مرجائي، از ۱۲ تا ۱۷ دي ماه در گالري هفت ثمر برپاست. اگر از ما مي شنويد، ديدنش به هر حال تجربه جديدي است.

ذهن زيبا
ما چقدر دير مي فهميم كه زندگي، يعني همان دقايق و ساعاتي كه با بي رحمي و شتابزدگي بسيار، انتظارگذشتن آنها را داشته ايم.
ديل كارنگي 
روزي كه خبر فاجعه يا جنايتي را در روزنامه نخوانيم، با خود غر مي زنيم:«حيف پول! حتي يك خبر حسابي هم نداشت!»
پل والري

تهرانشهر
ايرانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
طهرانشهر
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  طهرانشهر  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |