چهارشنبه ۱۷ دي ۱۳۸۲ - شماره ۳۲۷۵
گفت وگو با رضا رهگذر
انديشه در ادبيات
000630.jpg
محمدرضا جوادي
چندي پيش با رهگذر درباره انجمن قلم ايران به تفصيل بحث و گفت وگو شد. «انديشه در ادبيات ايران و بويژه ادبيات ديني» امروز ، كم وبيش در ادامه همان گفت وگو با رهگذر مطرح مي شود. به دليل نياز به شرح مفصل آن، سوال طولاني است. به اين ترتيب يك موضوع رابه بحث گذاشتيم و يك پاسخ هم شنيديم.
* به ياد دارم كه در زماني پيش از اين، با شما راجع به اين مسأله بحث كردم كه با يك بررسي اجمالي ميان آثار نويسندگان مذهبي و نويسندگان غيرمذهبي- البته مرادم از مذهب، مفهوم رايج اين پديده در اجتماع است و گرنه، كسي از ما في الضمير افراد خبر ندارد- اين مطلب به سرعت آشكار مي شود كه ايدئولوژي، يا پارادايم يا حضور برجسته عنصر انديشه در ميان آثار نويسندگان غيرمذهبي، به مراتب برجسته تر و قوي تر از آثار نويسندگان مذهبي است. البته مرادم از نويسندگان، صاحبان آثار ادبي يا رمان است. من زماني به چرايي اين مطلب مي انديشيدم. مطالب زيادي به ذهنم خطور كرد. از جمله اين كه اغلب نويسندگان آن قبيله، كه اينك يا درگذشته اند، يا در سنين پسيني عمر خود هستند، بخشي از سنين جواني خود را با گرايش هاي چپ سپري كرده اند. ماركسيسم در آن زمان، ايدئولوژي بخش قابل توجهي از مردم دنيا بود؛ يك مكتب فكري فراگير، كه حدود ۷۰ سال، خاستگاه منازعات فكري، سياسي و حتي بحران هاي بزرگ بين المللي بود. حتي امروزه، عده اي از انديشمندان، فروپاشي شوروي را از مسأله ماركسيسم تفكيك مي كنند. مي دانيد كه وقتي يك فكر فلسفي همه گير مي شود، در همه حوزه هاي انديشيدن سرايت مي كند، در حقوق، سياست، هنر، روانشناسي، اقتصاد و ساير حوزه ها. شايد بتوان گفت كه استخوان بندي آثار بزرگ ادبي ايران، مأخوذ از رسوخ انديشه چپ، در ذهن نويسندگان آن آثار است، كه اثر را از جزميت انديشي هاي حداكثر همراه با جرقه هاي شهودي، فراتر برده، به مثابه آثار جدي ادبي ايران در آورده است. من كاري به ماركسيسم ندارم. امروزه و در آينده، انسان هاي متأملي پيدا خواهند شد كه به اين مكتب بينديشند. اما حرف من اين است كه نمي توان منكر تأثير جدي ماركسيسم يا هر نحله فكري همه گير، كه همه گيري اش قطعاً دلايل قابل تأملي دارد، در متمركز كردن قواي رواني و كيفيت انديشيدن و جهان  شناسي و ايجاد پارادايم فكري، در انسان هاي معتقد به آن نحله شد. شايد از اين رو باشد كه رمان نويسان بزرگ ايراني كه متأثر از اين مكتب بوده اند، آثار جاندار و استخوان بندي محكمي دارند. نمي دانم،  شايد با تحليل من موافق نباشيد، ولي نمي توان منكر جاودانگي پاره اي از آثار نويسندگان روشنفكر شد. سؤال اين است كه چرا در آثار نويسندگان مذهبي، از اين بابت، يعني انديشه، احساس فقر مي شود.
- اين كه شما مي گوييد در آثار نويسندگان مذهبي، انديشه نمود ندارد، حرف درستي است، منتها منحصر به نويسندگان مذهبي نيست. كلاً نويسندگان ايراني اين گونه هستند. چه نويسندگان مذهبي و چه غيرمذهبي، كلاً با مقوله انديشه بيگانه هستند. نهايتاً وظيفه خود را در اين مي بينند كه اصول داستان نويسي را بياموزند و رمان هاي مشهور را بخوانند. تازه همين هم مربوط به بهترين هاي اين عرصه است. همان هايي را هم شما اشاره كرديد قبلاً گرايش هاي سياسي داشتند، آنها هم از حد مشهودات مكتب ماركسيسم، چيزي بيشتر نمي دانند. يعني در حد چيزهايي كه در دايره المعارف ها مي آيد و هركسي با مراجعه به آن، مي تواند بياموزد. در آثار آنها هم انديشه مورد پيروي شان وجود ندارد، بيشتر به صورت سطحي است؛ يعني فقر انديشه، فقر عمومي نويسندگان ما است. منتها شبه روشنفكران ما از آن جايي كه با زبان هاي خارجي آشنايي دارند، بيشتر مترجم بعضي از حرف ها هستند. همين هم در داستان هايشان نيست. در حرف ها و مصاحبه هايشان هست ولي در داستان هايشان نيست. نهايت كاري كه ماركسيست ها كردند، اين بود كه چهره خشن و سبوعانه از مذهب و مذهبي ها در آثارشان ارايه مي دهند و در مقابل، يك چهره شريف و انساني از غيرمذهبي ها. اينها هرگز حرف تازه اي در آثارشان نيست و به عمق انديشه اي نرسيده اند. اين مصيبت، شايد منحصر به جامعه ما هم نباشد. همه كشورهاي عقب نگه داشته شده، مبتلا به اين وضعيت هستند. تئوري هايي كه در زمينه ادبيات داستاني در كشور ما مطرح شده، اغلب ناقص مطرح شده است. يعني به گونه اي مطرح شده كه انگار نويسنده، هيچ وظيفه اي جز توجه به فرم ندارد. بخصوص از فرماليسم خيلي تبليغ كردند. حتي بعضي در قالب تئوري ادبي، به ستيز با طرح مباحث سياسي و اعتقادي در ادبيات پرداختند. حتي بعضي از نويسندگان مذهبي، نگران هستند كه اگر بخواهند حرف اساسي اعتقادي مطرح كنند، اثرشان به شعاري بودن يا جانبداري متهم خواهد شد. در حالي كه همان طور كه گفتيد، وقتي به آثار بزرگ ادبي جهان مراجعه مي كنيم، رمز ماندگاري شان، درونمايه هاي غني انديشه اي است،اعم از تخريبي يا انديشه اي سازنده. حتي كسي كه پوچ گرايي را تبليغ مي كند، براي خودش فلسفه اي دارد. البته در اين مورد، ميان نويسندگان و شاعران تفاوت وجود دارد. چون شعر در كشور ما سابقه طولاني دارد و سرچشمه آن داخلي است و اصلي ترين شعراي ما، عرفا و فلاسفه بوده اند، آشنايي هاي بيشتري نسبت به معارف ديني و اعتقادي دارند. البته نوگراها، معمولاً آشنايي زيادي ندارند. كساني كه در عرصه شعر سنتي كار مي كنند، اين آشنايي ها را دارند و البته با نسبت هاي مختلف.در داستان، چون سرچشمه از غرب است، اين قضيه كمتر به چشم مي خورد. اين بحراني است كه بايد در نقدها و مقاله ها، با آن مقابله شود.

همراه با شاعران و منتقدان درباره نيما
منوچهر آتشي: تقطيع زباني نيما تئاتري است
منوچهر آتشي گفت: نيما در زمينه تئاتر، نقاشي و داستان هم نوگرا بود و مي توان او را بنيانگذار انديشه تئاتري دانست.
اين شاعر و منتقد نام آشناي فارسي زبان با بيان اين مطلب افزود: اين كه نيما پيشگام شعر نو است در آن شكي نيست. نوآوري در شعر پيش از نيما آغاز شد و اين حركت را مي توان در انقلاب مشروطه مشاهده كرد. اما انقلاب مشروطه نتوانست آن حركت تازه اي را كه در زمينه سياسي بوجود آمد به ادبيات منتقل كند. آنها نمي دانستند نوگرايي بايد از زبان آغاز شود و وارد كردن اسامي خارجي در شعر موجب نوآوري نمي شود.
وي گفت: نيما بر عكس شاعران ما كه بيشتر موضوعاتشان را ذهني و باطني مطرح مي كردند، آنچه را از زندگي و اطراف خود مي گرفت، با زندگي امروز هماهنگ و به گونه اي عيني بيان مي كرد. او شعر نو را با اطلاعات و معلومات قبلي مطرح كرد و با اين مسئله به صورت علمي و آ گاهانه برخورد كرد.
آتشي تصريح كرد:  نيما در منظومه «افسانه» به نوعي، بيانيه يا «مانيفست» شعر خود را صادر مي كند. او زندگي بيرون را به تصوير مي كشد و مي گويد زندگي ما اين است كه در جلوي چشم ماست و رونده است. شعر بايد از زندگي مردم سخن بگويد. نگاه هاي ما بايد امروزي باشد.
اين شاعر نام آشنا گفت: كار او تنها شكست وزن نبود او با شكست قالب در شعر ظرفيت ايجاد مي كند. او يك تنه انقلاب كرد و اين انقلاب، فرهنگ ما را هم متحول نمود. مسئله ديالوگ در شعر نيما بسيار قابل توجه و تازه است. مي توان گفت، تقطيع زباني او تئاتري است و مي توان او را بنيانگذار انديشه تئاتري دانست. از انقلاب مشروطه هيچ نهاد مدني بوجود نيامد مگر نوگرايي نيما.
كاميار عابدي: مهمترين كار نيما؛ ايجاد تحول سنجيده تر در ادبيات
اغلب شاعران كه اين ادبيات درخشان(معاصر) را در زمينه شعر بوجود آورده اند يا شاگرد مستقيم نيما بودند و يا به واسطه آثار از انديشه هاي او در ايجاد يك تحول سنجيده و ماندگار بهره برده اند.
«كاميار عابدي» منتقد ادبي با بيان اين مطلب گفت: مهمترين كار نيما كه كمتر به آن توجه شده است، ايجاد تحول سنجيده در زمينه ادبيات است. يعني تحولي كه پايه هاي محكم و اساسي در ادبيات گذشته و امروز داشته و صرفاً حاصل برداشتهاي هيجاني و شتاب زده نسبت به يك جريان خاص نيست.
وي افزود: او با جامعيت و وسواس به اين كار پرداخت، به همين دليل ما امروز نيما را حتي اگر شاعر بسيار بزرگي ندانيم، سرفصل جديدي در تاريخ ادبي خود مي دانيم.
اين منتقد ادامه داد: نيما باعث شد يك دوره درخشان در شعر فارسي از سالهاي آغازين دهه ۱۳۲۰ تا نيمه دهه ۱۳۵۰ يعني نزديك به يك ربع قرن به وجود بيايد و تأثير زيادي در حركت ادبي ايران بگذارد، او حداقل نيم قرن با شعر زندگي كرد.
عباس سجادي: شعر نيمايي يك ضرورت بود
شعر نيمايي يك ضرورت بود. حتي به غزل امروز هم خدمتي بزرگ كرد و غزل سرايان توانستند با استفاده از آن برچسب كهنه بودن را از غزل پاك كنند.
«عباس سجادي» شاعر افزود: هر آدم منصفي قبول مي كند كه در ادبيات امروز نقش نيما نقش ساده اي نيست كه بتوان به سادگي از كنار آن گذشت. تأثير گذارترين شاعر معاصر ما نيما است. او دريچه اي را به روي ادبيات ما گشود كه هر كسي جرأت آن را نداشته است.
وي تصريح كرد:  نيما نظريه پردازي قدرتمند و بنيانگذار شعر نو است. من فكر مي  كنم كسي كه توانست نظريه هاي نيما را جامه عمل بپوشاند «اخوان» بود. اشعار نيمايي خوب را، بيشتر، ديگران سرودند تا خود نيما و اين به دليل فرصت بيشتري بود كه ديگران داشتند. يعني آنها از تجربه هاي نيما استفاده كردند و اين حركت جديد در شعر را كامل نمودند.
سجادي اظهار داشت: قالب نيمايي مظلوم واقع شد و شاعران چندان به آن نپرداختند، به نوعي گذرگاهي شد براي رسيدن به ديگر انواع شعر. اين روزها كمتر كسي به شعر نيمايي مي پردازد. هنوز ظرفيت هاي شعر نيمايي دست نخورده است و آن گونه كه بايد از ظرفيت هاي آن استفاده نشده است.

نگاه
هنوز به انسان اميد هست
000633.jpg
مي گفتند جهان امروز، انسان را با انسان بيگانه كرده است. مي گفتند پيچ و مهره، انسان را مثل ماشين كرده است، مي گفتند انسان به انسان همانطور نگاه مي كند كه به ميز و كامپيوتر، مي گفتند دنياي امروز، انسان را چيزي كرده است در كنار چيزهاي ديگر، مي گويند انسان ديگر مرده است و آنچه مانده دستي است و پا و چشم و گوش كه حركاتش مثل چند چرخ دنده است كه وسيله اي مكانيكي را به حركت در مي آورند. اينها را در خيلي از كتاب ها و مقاله ها و يادداشت ها مي خوانديم. و در هجوم همه اين خوانده ها ناگهان صدايي ديگر مي شنويم كه مي گويد انسان همچنان زنده است. جهان به لرزه درآمد وقتي بم لرزيد. بم كه لرزيد دلهاي همه جهان فروريخت. از هر كجاي اين جهان صداي «دستتان را مي فشاريم» به گوش آنها كه در بم بودند و آنها كه از درد بم به رنج نشستند، رسيد و مي رسد. انسان هنوزو همواره زنده است.
راه دوري نرويم، در همين ميز كوچك تحريريه كه نام ادبيات دارد، جهاني گذشت كه نگو. هر شاعري شعر گفت، هر نويسنده اي نوشت و همه، با غم، شب و روز گذراندند. تلفن مدام زنگ مي زند، صداها حزن انگيز است:
«شعري درباره زلزله بم سروده ايم». «يك قطعه ادبي درباره بم نوشته ايم» و همه دوست داشتند با چاپ شعر و اثرشان، جايي در ميان اين همه درد پيدا كنند. چه لحظاتي است! مطمئن مي شويم كه انسان، هنوز زنده است.
وقتي مي گوييم بفرستيد، حتماً استفاده مي كنيم، انگار دنيا را به آنها داده اند و اين همه تلفن، جداست از آن همه شعر و قطعه اي كه شاعران و نويسندگان صاحب نام كشورمان سرودند و شعرها و قطعه ها كه به دستمان مي رسد، همگي حرف مي زنند، هر واژه يك دنيا كتاب است كه مي گويد: «باور كنيم كه انسان هنوز زنده است.»

سايه روشن ادبيات
برگزيدگان داستان كوتاه انجمن قلم معرفي مي شوند

بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس كه چندي پيش به مناسبت هفته دفاع مقدس، با همكاري انجمن قلم ايران، اقدام به برگزاري مسابقه داستان كوتاه كرده بود، بيستم دي ماه جاري از برگزيدگان تقدير خواهد كرد.
به گزارش خبرنگار بخش ادب خبرگزاري دانشجويان  ايران، در اين مسابقه كه با موضوع دفاع مقدس برگزار شده بود، يكصد و بيست و سه اثر داوري شدند.
در پايان، داوران ضمن آن كه هيچ اثري را شايسته رتبه اول ندانستند، كتاب «سايه باني از نخل خرماي وحشي» نوشته محمدحسن ابوحمزه را به عنوان رتبه دوم و «ما را به كوفه مي برند» نوشته منوچهر رضايي را رتبه سوم اعلام كرد.
در ضمن هيأت داوران ۱۰ اثر را شايسته تقدير و ۱۲ اثر را نيز شايسته تشويق شناخته است.
جوايز نفرات برگزيده (رتبه، تشويق و تقدير) بيستم دي ماه در سي و سومين جلسه نقد كتاب دفاع مقدس در مركز فرهنگي سيدالشهدا (ع) به آنان اهدا و كتاب «راه خانه ات را به من نشان بده» بررسي مي شود.
به گزارش ايسنا، چندي پيش در جلسه سي و دوم نقد كتاب دفاع مقدس كه به بررسي كتاب «خاطرات خبرنگار جنگي» اختصاص داشت و در شهرستان قصرشيرين برگزار شد، عليرضا بقايي ـ معاون ادبيات و انتشارات بنياد حفظ آثار و نشر ارزشهاي دفاع مقدس ـ به دليل نرسيدن جلسه به نتيجه مطلوب و مشاجره لفظي بين شركت كنندگان، پيشنهاد كرده بود كه يك جلسه ديگر براي نقد عمقي  و كامل  تر اين كتاب در تهران برگزار شود.
رسول يونان: نيما پادشاه چادرنشين قرن بيستم
رسول يونان گفت: نيما پادشاه چادرنشين در قرن بيستم است كه زندگي اش هم مثل شعرش خط افقي جريان تاريخي را در هم شكست. به نظر يونان نيما عالي است.
اما اين كه ظرفيتهاي شعر نيما تا چه اندازه است و تا چه حدود از آن استفاده شده است، نبايد ما را به خود مشغول كند. همين كه ما را از جايمان تكان داد بسيار مهم است و اگر ما به جاي حركت، در بدايع و نوآوري هاي نيما گير كنيم راه به جايي نخواهيم برد. اگر نيما هم زنده بود خواه يا ناخواه چيزي به اين بدعت مي افزود.
وي گفت:ما ملتي هستيم كه هميشه از روي تعصب با يك پديده يا مسئله برخورد مي كنيم و اين صحيح نيست. نيما ارزشمند است و همين طور بدعتها و نوآوري هاي او، اما اگر بياييم تا پنجاه سال ديگر هم به اين بدعت ها بپردازيم و از آنها استفاده كنيم شعر درون يك دايره سرگيجه مي رود. سراينده مجموعه شعر «روز بخير محبوب من» افزود: او قهرمان ادبيات ما است اما هيچ كس به او مدال نداد. نيما آمد كار خودش را انجام داد و از كسي هم چيزي نخواست. زندگي او
رشك برانگيز است. نيما پادشاه چادرنشين در قرن بيستم است كه زندگي اش هم مثل شعرش خط افقي جريان تاريخي را در هم شكست. او در بودنش با ديگران فرق داشت.

ادبيات
اقتصاد
انديشه
ايران
فرهنگ
ورزش
|  ادبيات  |  اقتصاد  |  انديشه  |  ايران  |  فرهنگ   |  ورزش  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |