شنبه ۲۰ دي ۱۳۸۲ - - شماره ۳۲۷۸
دانشجو-۳
Front Page

شما را كه مي بينيم بهتر مي شويم
همان شب اول حادثه ما حدود ۳۰ مصدوم را در بخش چشم و اورژانس بستري كرديم و بعد از آن آنها را به همه بخشها منتقل كرديم. بيماراني را هم كه به هر دليلي بستري و قابل ترخيص بودند مرخص كرده و همچنين همه عملهاي قبلي را كنسل كرديم و همه اتاق عملها و تخت ها را به اين بيماران اختصاص داديم
وقتي سلام كردم سرش را به علامت تأييد تكان داد و لبخندي زد. اسمش را از تابلوي بالاي تختش ديده بودم.
000033.jpg

- : «ابوالفضل مي شه يه كم برامون حرف بزني؟» معصومانه نگاهم كرد و آهسته گفت: «نمي تونم حرف بزنم.»
- : «خانواده ات كجا هستند؟» چشم هايش را روي هم گذاشت و گفت: «همه مردن».
ابروهاي پرپشت و مشكي كه مثل دو خط كماني بالاي چشم هاي درشت و قهوه اي اش قرار داشت صورتش را معصوم تر مي كرد. پانسمان سرش تا روي ابروها را پوشانده بود. مچ دست چپ و پاهايش را تا بالاي زانو گچ گرفته بودند. ۲۰ ساله به نظر مي رسيد. مي دانستم كه همين چند كلمه را هم در معذوريت من گفته است وگرنه توان حرف زدن نداشت.
تب و تاب دانشجويي
از چند روز قبل يعني درست زماني كه صداي آمبولانسها توي چند خيابان اصلي شهر پيچيد، بچه ها تصميم گرفتند به عيادت مصدومين بروند. از بين بيمارستانهاي تهران، بيمارستان حضرت رسول از همه نزديك تر بود.
چند بار تلفن به دفتر رئيس بيمارستان، تنظيم نامه، فكس، هماهنگي با مسئول دفتر رئيس، نوشتن يك متن راجع به زلزله، تهيه پوستر داخلي مركز، گذاشتن صندوق روي ميز وسط هال، جمع كردن پول براي كمك به زلزله زده ها (توسط خود بچه ها) بعد زنگ زدن به دانشجوهايي كه با مركز در ارتباط بودند، فصل امتحانات هم كه بود، اما بالاخره ۱۵ نفري جمع شديم تا روز چهارشنبه براي ملاقات به بيمارستان برويم. ۵ تا پسر و ۱۰ تا دختر. از دانشگاه هاي مختلف. دو جعبه موز هم خريديم. بيمارستان گفته بود كه موز براي اين نوع بيماران خوب است. «مركز كفا» (كانون هاي فرهنگ و انديشه دانشگاه ها) يك مركز فرهنگي است. كساني در آنجا جمع مي شوند كه دغدغه كار فرهنگي دارند. خوب، عيادت از مصدومين زلزله هم يك كار فرهنگي بود.
زلزله بيداد كرد...
- : «روز جمعه بود. اكثر مردم با خيال راحت خوابيده بودند. حدود ساعت پنج و نيم صبح بود كه يكدفعه زمين و زمان به هم ريخت. اصلاً فرصت هيچ عكس العملي نداشتيم. فقط يادم هست خودم را روي دخترم سپر كردم. آوار سقف ريخت روي كمرم. كمي بعداز زلزله برادر و مادر همسرم با موتور به آنجا آمدند. اول دخترم زهرا را نجات دادند. او فقط ۹ سال دارد. اگر اتفاقي برايش مي افتاد من هم زنده نمي ماندم. دخترم ناراحتي قلبي مادرزادي دارد. همين يك دختر را دارم.»
000036.jpg

مرد سرش را به بالش تكيه داد و گفت: «الان همسرم و زهرا در بم همراه پدر و مادرم هستند. آنها در چادر زندگي مي كنند. امروز عصر يكي از آشنايان آمد و گفت كه حالشان خوب است. خودم نيز از ناحيه لگن آسيب ديده ام.»
در اتاق كوچكي كه كنار سالن قرار داشت دو تخت بود. مريم قرباني با لهجه شيرين كرماني روي يكي از تخت ها نشسته بود. وقتي به او سلام كردم و حالش را پرسيدم گفت: «شما را كه مي بينيم بهتر مي شويم.»
كنارش نشستم و از او خواستم كه برايم حرف بزند: «صبح خيلي زود بود و همه خواب بودند كه زلزله شديدي آمد. يكدفعه خانه ها آمدند پايين. نه برق بود و نه آب. حدود ۶۰ نفر از افراد فاميل من مردند. شهر و روستا هر دو تلفات سنگيني دادند. ما از محله «كوزرون» بم هستيم. فرزندان يدالله قرباني؛ حميد قرباني، مينا ابراهيم آباد، بچه هاي عمه ام، دخترخاله ام، همه رفته اند. نزديك بود امروز صبح خفه بشوم. يك غده عصبي در گلو راه تنفس ام را بسته بود. دو تا پسر و يك دخترم را پيش مادرم در بم گذاشتم.
روز اول تا ساعت ۳ بعدازظهر هيچ كمكي نيامد. اگر من نبودم، طاهره، سپهر و حسين مي مردند. حسين و سپهر الان هم پيش خودم هستند.»
حسين كه اول كنار تخت آن طرف اتاق نشسته بود، حالا جلو آمده و به حرفهاي من و مريم گوش مي داد. وقتي نگاهش كردم، خنديد.
- : «حسين چرا اينجا اومدي؟» به عروسك كوچكي كه در دستش بود نگاه كرد و گفت: «دستم شكسته» و ادامه داد: «ده سال دارم. الان مرخصي هستم ولي به خاطر مادر و خاله ام مانده ام. پدرم به بم رفته است تا خواهر و عمه ام را بياورد. مادرم از ناحيه كمر و لگن شكسته است. خواهر هفت ساله ام زير آوارها مرد.»
- : «پنج تا بچه داشتم كه الان كرمان هستند. حميده دخترم سينه اش ضربه ديده است. ۱۸ سالش است. پشت كنكوري، اصلاً نمي دانم چطوري شد. يك شب جلوتر مانور ارتش بود. عصر پنج شنبه رفته بودم خانه خواهرم. ساعت ۷ شب زمين تكان خورد. شوهرم گفت زلزله است. من باورم نشد. ۱۲ شب هم دوباره زلزله آمد. من گفتم مال مانور ارتشه. شوهرم ساعت ۵/۳ نيمه شب از شيفت به خانه آمد. تلويزيون هم شب جمعه بود و برنامه داشت. وقتي كه خوابيديم، يك باره ساعت ۵/۵ زمين تكان خورد. حامد، پسر ۱۳ ساله ام كنار من خوابيده بود. يك دفعه ديديم آوار رويمان ريخته است. پسر بزرگترم كه اتاق ديگري خوابيده بود از زير آوار آمده بود بيرون و ما را هم بيرون كشيد. به او گفتم حامد زير آوارهاست. او گفت: «مامان هرچه گشتم كسي را پيدا نكردم. حتماً ديشب خانه خاله مانده است.» اما من يادم بود كه به خانه آمده بود. گفتيم جسدش را پيدا كرديم. حامد مرده بود. پسر ۱۳ ساله ام مرده بود. آخر اگر بيدار مي شديم كه فرار مي كرديم.»
000039.jpg

مهم ترين مشكل بي خبريست
طبقه چهارم بيمارستان چند اتاق بود كه كودكان را در آنجا بستري كرده بودند. ازدحام جمعيت اجازه نمي داد كه وارد اتاق شويم شايد بيشتر از اتاق ها و طبقات ديگر.
در هر اتاق ۴ تخت بود كه روي هر كدامشان يك كودك مصدوم زلزله بم را در سنين مختلف بستري كرده بودند. روي تخت ها هم پر بود از شيريني و بيسكويت، آب ميوه، موز، سيب، پرتقال، قطار اسباب بازي، هواپيما، ماشين بازي، عروسك، ميكرو، لگو و خيلي چيزهاي ديگر. درست است كه مردم شهر بم مردمي متمول هستند اما شايد بچه ها خيلي از اين اسباب بازيها را با چشم خود نديده بودند.
اما بچه ها به هيچ كدامشان دست نمي زدند. اگر زني يا مردي به زور اسباب بازي را به دستشان مي داد، كمي آن را گرفته و بعد دوباره روي زمين مي گذاشتند. هر كس با جعبه شيريني اش داخل مي شد، كنار هر تخت چند نوع شيريني  گذاشته و به آنها لبخند مي زد. بچه ها هم لبخند مي زدند، اما اصلاً شيريني ها را نمي ديدند.
مينا ۱۲ ساله كه ظاهراً سالم تر از بقيه بچه ها بود، به بالش اش تكيه داده بود و كمي با مردم صحبت مي كرد: «لگنم شكسته. خانواده ام خوب هستند ولي همه آسيب ديده اند. بيمارستان هاي تهران بستري شده اند.» اين چند جمله را براي همه مي گفت.
000042.jpg

در اتاق ديگر روي تابلو نوشته بود زينب جزيني. وقتي روي تخت را نگاه كردم، كودكي ۱۵ ماهه را ديدم كه داشت گريه مي كرد. درست مثل پسرها موهايش را از ته تراشيده بودند.
چند كودك ديگر هم در اتاق بستري بودند. دختر نوجواني كه روي صندلي چرخ دار نشسته بود، با دو دست سرش را گرفت و گفت: «مهم ترين مشكل ما بي خبريست. من از خانواده ام خبري ندارم.»
به مددكاري بيمارستان رفتم. يكي از مددكاران بيمارستان كه انگار عادت داشت براي همه اين گونه حرف بزند و توضيح بدهد گفت:  «همان شب اول حادثه ما حدود ۳۰ مصدوم را در بخش چشم و اورژانس بستري كرديم و بعد از آن آنها را به همه بخشها منتقل كرديم. بيماراني را هم كه به هر دليلي بستري و قابل ترخيص بودند مرخص كرده و همچنين همه عملهاي قبلي را كنسل كرديم و همه اتاق عملها و تخت ها را به اين بيماران اختصاص داديم. هم اكنون تقريباً در همه بخشها مصدوم داريم.
تا الان حدود ۲۵۰ نفر مصدوم داريم كه روزانه ۵ يا ۶ نفر مرخص مي شوند.»
او در جواب اين سؤال كه تكليف آسيب ديدگاني كه از بيمارستان مرخص مي شوند چيست، گفت: «آنهايي كه مرخص مي شوند، اگر بخواهند در تهران بمانند و ادامه درمان داشته باشند به استاديوم شهيد كشوري مي روند و در آنجا اسكان موقت حتي چند ماهه مي كنند. آن افراد نيز كه خواهان برگشت به بم هستند، فرمهايي براي تهيه بليط از ترمينال جنوب است كه پر مي كنند و مبلغ ۱۰ هزار تومان هم پول نقد به آنها مي دهيم تا به بم بروند. آناني كه توانايي برگشت از راه زميني را ندارند را به ورزشگاه شهيد كشوري منتقل كرده تا از آنجا با هواپيما انتقال يابند.»
وي وضع روحي بيماران را مناسب ارزيابي كرد و يكي از دلايل آن را، عيادت مردم و آوردن هداياي نقدي و غيرنقدي براي آنها دانست كه يا خودشان و يا از طريق مددكاري به آنان مي دهند. من ديدم كه بعد از چند روز بيماران در بخش ارتوپدي با هم صحبت مي كردند و كم كم به وضعيت عادي رسيده اند ولي باز هم معدود افرادي هستند كه يا در اثر شوك صحبت نمي كنند و يا پانسمان هاي درد  دار دارند.
تهيه و تنظيم: الهام گودرزي

گزارشي از گروه اعزامي پژوهشگران دانشگاهي به منطقه بم
بسيج علمي دانشگاهيان
با وقوع زلزله مسائلي چون بازسازي و مقاوم سازي شهر مطرح مي شود و در اين راه، مسوولين، كارشناسان و اساتيد دانشگاهي اقدام به برنامه ريزي، طراحي و سياست گذاري و مقاوم سازي را سرلوحه كار خود قرار مي دهند. دكتر عليرضا فلاحي عقيده دارد كه مقاوم سازي بخشي از بازسازي است و توجه به مسائل اقليمي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي نيز در اين امر دخيل اند.
اخبار حاكي از آن است كه اساتيد دانشكده هاي مكانيك و عمران دانشگاه اميركبير پروژه اي براي زلزله تعريف كرده اند تا در آينده از تخريب بيشتر پيشگيري كنند.
دانشكده معماري دانشگاه شهيد بهشتي نيز كه پيشرو در مطالعات بازسازي و پژوهشي است نيز با اعزام تيمي پژوهشي از اعضاي اين گروه به بم، اقدام به مطالعه و طراحي پروژه هايي در مديريت بحران زلزله كرده است. در ضمن اين دانشگاه قصد دارد بسيجي علمي با حضور دانشجويان رشته معماري در گرايش هاي گوناگون حتي ديگر دانشكده ها براي طرح اجراي پروژه هايي براي زلزله بم ايجاد كند.
در حاشيه برگزاري سميناري در دانشگاه شهيد بهشتي با موضوع «زلزله و مديريت بحران در آن»، گفت وگويي اختصاصي با دكتر عليرضا فلاحي، عضو هيأت علمي دانشكده معماري اين دانشگاه ترتيب داديم. وي دكتراي بازسازي خود را از كشور استراليا گرفته و موضوع رساله او ارزيابي علمي بازسازي منجيل و رودبار بوده است.
او ملاقات و راهكارهاي متعددي در اين زمينه ارايه داده است. دكتر فلاحي در بازگشت به ايران عضويت گروه پژوهش و بازسازي دانشكده معماري دانشگاه شهيد بهشتي را به عهده گرفت. در اين گروه معدود افراد متخصصي از رشته هاي معماري و شهرسازي و آشنا با ادبيات غرب دورهم جمع شده و در مسائل مديريت بحران و مراحل امداد و نجات و ساماندهي و بازسازي به ايراد نظر مي پردازند. به همين دليل اين گروه روز سوم زلزله به عنوان هياتي كارشناسي عازم منطقه شدند.
بررسي اثرات زلزله بر كالبد شهر و منطقه و ارزيابي روند امداد و نجات و مسائل ساماندهي و بازسازي در منطقه از اهداف اين گروه بوده است.
تجربيات گذشته
در زلزله بوئين زهرا(۱۹۴۱.م) مسئولين و كارشناسان به دنبال ساخت خانه هاي مقاوم در برابر زلزله بودند و به اين منظور يك گروه آمريكايي با طراحي خانه هايي با عنوان ضدزلزله وارد ايران شدند و به ساخت چند خانه با اين خصوصيت پرداختند. اما خانه هاي مذكور به دليل عدم تطابق اقليمي با شرايط ايران قابل زندگي براي انسان ها نبود و عموماً براي نگهداري دام و طيور و طويله  حيوانات مورد استفاده قرار مي گرفت. گرما و سرماي بيش از حد در تابستان و زمستان، عدم وجود مصالح ساختماني در محل، وجود مسائل اقتصادي براي ساخت خانه ها و ظرفيت كم كه جاي چندخانوار را نداشت از جمله ايرادات اين خانه ها بود.
دكتر فلاحي درخصوص ضرورت نگاه درست به مقوله بازسازي مي گويد: «مطالعات نشان مي دهدكه متأسفانه از يك بعد به مقوله بازسازي نگريسته مي شود. و آن را با مسائل معيشتي، اقليمي، اجتماعي و فرهنگي مردم همگون نمي سازيم. در واقع بازسازي را به عنوان يك فرآيند و نه محصول درنظر مي گيريم.
اين طرز تلقي در زلزله هايي چون دشت بياض و فردوس (۱۹۶۸.م) استان فارس (۱۹۷۲.م) طبس (۱۹۷۸.م) و جنوب خراسان (۱۹۷۹.م) نيز وجود داشت. البته بازسازي در زلزله منجيل و رودبار (۱۹۹۰.م) كمي پيشرفت كرد و اين به دليل جذب مشاركت مردم در مراحل تصميم گيري، قانونگذاري و حتي ساخت بود. البته مشكلي كه بعد از آن هم وجود داشت ساخت هاي سنتي عدم مقاوم سازي در سطح استاندارد بود كه بي اهميت شمرده شد.»
گردونه امداد تا توسعه (تأمين سرپناه)
دكتر فلاحي براي مديريت بحران، تئوري امداد توسعه را پيشنهاد مي كند كه به صورت دوراني از وقوع سانحه شروع مي شود و تا چهار روز ادامه دارد و شامل امداد و نجات و كمك هاي اوليه توليد مي شود. مرحله بعد اسكان موقت نام دارد كه به آن دوران ساماندهي و مرحله انتقال نيز مي گويند. اسكان دائم و مقاوم سازي كه به همراه تأمين مجاري اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي است و بهسازي مسكن و امن سازي از مراحل ديگر اين گردونه مي باشد و مرحله آخر آمادگي و پيشگيري از خطر است، تا در سانحه بعد خسارت كمتري متوجه شهر يا كشور شود.
وي با اشاره به اجراي اين گردونه و اهميت اين چرخه و كاربردهاي علمي آن در كشورهاي حادثه ديده اي چون ژاپن، داشتن ديدي جامع توسط مديريت بحران را در تمام مراحل گردونه لازم مي داند.
عوامل مؤثر در مديريت بحران
دكتر عليرضا فلاحي زلزله بم را از چند جنبه موردي استثنايي در تاريخ ايران دانسته و ده عامل را بر مديريت بحران آن مؤثر مي دانند. وي با اشاره به اينكه تاكنون كسي اين عوامل را يك جا مطرح نكرده است مي گويد: مطابق بررسي هاي گروه پژوهش، «زمان وقوع زلزله و روز وقوع آن كه زمان بيكاري و خواب به صورتي كه مردم در خانه بوده و آمادگي خروجي از منزل را نداشتند، از عوامل مهم در ميزان تلفات ناشي از زلزله است. در ضمن مدت زمان طولاني زمين لرزه كه به طور متوسط ۱۵ ثانيه بوده، جهات لرزش در سه جهت افقي، عمودي و مورب كه در بازديد از ساختمانها مشهود بود، واقع شدن كانون زلزله در مركز شهر كه در تاريخ ايران بي سابقه است، شعاع زلزله كه به دليل سطحي بودن مركز كانون زلزله وسعت آن بيشتر مي شود، شرايط آب و هوايي كه در سردترين فصل سال به وقوع پيوسته است، محدوديت انتقال ارتعاش به دليل وجود حفره ها و قنوات موجود در محل وقوع سه زلزله خفيف در ساعاتي قبل، همچنين تخريب بزرگترين شهر خشتي جهان (ارگ بم) عوامل ديگر مهم و مؤثر در مديريت بحران هستند.»
مروري برمشكلات منطقه
عضوگروه پژوهش و بازسازي، مشكلات منطقه را چنين بازگو كرد: «وجود كمك هاي مردمي فراوان و سيستم توزيع ضعيف كه موجب شكايت اهالي شده بود، نبودن حمام و توالت صحرايي، عدم مقاومت كافي چادرها در مقابل بادهاي شديد به خصوص در اوايل صبح، همچنين تعداد كم چادرها و نبودن چادرهاي اهدا شده از خارج كشور، قطع آب و برق و همچنين امدادگران بسيجي و مردمي آموزش نديده و ناآشنا با روحيات مردم آسيب ديده را از نقايص و امنيت ايجاد شده توسط نيروي انتظامي، توزيع مناسب آب و كنسرو و انتقال مجروحين در روزهاي اول از نظر آماري مثبت است.»
وي وعده هاي مسئولين براي بازسازي دو ساله بم را ناكارآمد و موجب منفعل كردن و متوقع كردن مردم دانست و گفت: «زندگي مردم بم با كشاورزي، اداره نخلستان و دامپروري مي گذشته، مالكيت در بم ارزش، خاطره و بخشي از هويت و تاريخچه خانواده بمي است.
نظراتي كه راجع به ساخت بم در منطقه اي ديگر در اطراف بم از سوي برخي افراد داده مي شود منطقي نيست. مردم بايد در مراحل بازسازي مشاركت فعال داشته باشند تا ساختمان ها منطبق با شرايط اقليمي آن ها ساخته شود.»
اين پژوهشگر از تشكيل كميته هاي عمران روستايي با حضور بناها، لوله كش ها، برق كارها در منجيل به عنوان يك تجربه ياد كرد و گفت: «با آموزش مقاوم سازي به آنان، ساختمان هايي مناسب شرايط معيشتي، اقليمي، اجتماعي و فرهنگي افراد ساختند و اين، تجربه موفقي در اين زمينه بود.»
توصيه براي اسكان موقت
اين عضو هيأت علمي دانشگاه، احيا مجاري اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي را با تشويق مردم حتي در دوران اسكان موقت و ارزيابي خسارت هاي كالبدي براي تشخيص درصد واقعي تخريب ها توصيه كرد و گفت: «بايد آواربرداري اصولي و اقتصادي انجام شود تا بتوان در كار ساختمان سازي از مصالح ساختماني استفاده كرد.
زلزله زدگان ترجيح مي دهند در كنارخانه ويران خود ساكن شوند و مشكل تمركز چادرهاي امدادي به صورت اردوگاه براي آنان مناسب نيست و مورد استقبال قرار نمي گيرد.»

در خبرها
كنگره شهداي دانشجو
كنگره هفتمين يادواره سراسري شهداي دانشجو همزمان با ۱۶ دي ماه جاري، روز شهداي دانشجو به كار خود پايان داد.
دكتر علي لاريجاني رئيس سازمان صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران در اين كنگره با اشاره به اينكه حيات جامعه بستگي به داشتن روح جهاد دارد، گفت: اگر مي خواهيم راه شهيدان را تداوم بخشيم بايد توجه كنيم آنان به چه مسائلي حساس بودند. وي با بيان اين كه در تمامي شهداي ما خصوصيت ايمان قوي و معرفت راسخ به راهي كه مي روند مشترك بود، افزود:اگر ما مي خواهيم به راه شهدا برويم بايد از اين دو خصوصيت بهره بگيريم. به گزارش ايسنا همچنين آيت الله هاشمي شاهرودي رئيس قوه قضائيه نيز در پيامي به اين كنگره گفت: شهادت ميوه گواراي شور و شعور و عزم و ايمان است و اين همه در التقا و بهم آميزي ايمان و آگاهي و كمال پويي و دانشجويي معنا مي يابد و تجلي مي كند، دانشجوي ديني يعني هم آوايي و هم پوشي زلال فطرت توحيدي انسان با بلور معرفت و دانش و سرزندگي و شعف جواني كه تبلور و نمود آن حضور و پيشتازي در عرصه هاي انساني و خلق حماسه ها و شاهكارهاي تاريخي است و همين راز و رمز جلوداري دانشجويان در عرصه هاي مخاطره آميز و افتخارآفرين، تاريخ ايران اسلامي است.
۳۲ حكم براي دانشجويان دانشگاه آزاد اروميه
كميته انضباطي دانشگاه آزاد اسلامي اروميه احكام نهايي ۳۲ تن از دانشجويان اين دانشگاه را كه از ۲۰ تيرماه سال جاري به دلايل مختلف به اين كميته احضار شده بودند، صادر كرد. به گزارش ايسنا كميته انضباطي دانشگاه آزاد اسلامي اروميه، ۱۲ تن از دانشجويان را به دليل تقلب در آزمون به احتساب نمره ۲۵ درصد در درس مربوطه و درج در پرونده محكوم كرده است.
گفتني است تقلب در آزمون دانشگاه، عدم رعايت پوشش اسلامي و استفاده از آرايش مبتذل، پرخاشگري نسبت به استاد و اخلال در نظم كلاس از جمله ديگر دلايل محكوميت دانشجويان بوده است.
قطع سهميه ارز آموزشي دانشجويان پزشكي
سهميه ارز آموزشي دانشجويان دانشگاههاي علوم پزشكي قطع شده است.
رضا شيرالي محمدپور مسئول روابط عمومي شوراي صنفي دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي تهران در اين باره گفت: در ديداري كه با مسئول صندوق رفاه دانشجويان وزارت بهداشت داشتيم با خبر شديم كه سهميه ارز  آ موزشي دانشجويان قطع شده است. وي ادامه داد: پرداخت هر ساله ارز آموزشي از سوي وزارت بهداشت به دانشگاههاي علوم پزشكي سبب مي شد كه وسايل پزشكي با قيمتي ارزان و به نرخ ارز دولتي از خارج خريداري شده و در اختيار دانشجويان قرار گيرد.
عضو شوراي صنفي دانشجويان دانشگاه علوم پزشكي تهران ادامه داد: اين تصميم چندي قبل گرفته شده اما انتشار پيدا نكرده است. وي در پايان با انتقاد از اين تصميم گيري، خواستار اختصاص مجدد ارز آموزشي به دانشجويان شد.
تسهيلات دانشگاه پيام نور براي دانشجويان بم
دانشجويان مركز بم مجاز هستند به جاي شركت در آزمون پايان نيمسال پاييز ۸۳-۸۲ دانشگاه پيام نور در آزمون پايان نيمسال بهار ۸۳-۸۲ شركت كنند.
دانشگاه پيام نور طي اطلاعيه اي درخصوص برگزاري آزمون هاي پايان نيمسال پاييز مركز بم اعلام كرد، دانشجويان در صورت تمايل مي توانند از سيزدهم تا بيست و يكم دي سال ۸۲ با اخذ معرفي نامه از مسئولين مركز بم مستقر در مركز كرمان و يا مستقر در محل پيش بيني شده در شهر بم در آزمون هاي دانشگاه پيام نور شركت كنند. دانشجويان مي توانند در يك يا چند يا همه دروس انتخابي خود در مركز كرمان يا ساير مراكز منطقه ۴ دانشگاه پيام نور شركت كنند.
دانشجويان اهل بم كه در ساير مراكز دانشگاه پيام نور شاغل به تحصيل هستند در صورت تمايل مي توانند پس از هماهنگي با مسئولان مركز مربوطه و تائيد  آنها در آزمون نيمسال بهار شركت كنند. اين دانشجويان در صورت موافقت مسئولان شان مي توانند به دلخواه خودشان در آزمون ها شركت كنند.
اعتراض دانشجويان دانشگاه مازندران
شماري از دانشجويان دانشگاه مازندران پس از اعلام خبر جان باختن دو دانشجوي كوهنورد اين دانشگاه و اظهارات مسئولان دانشگاه مبني بر نداشتن مجوز و عدم اطلاع از برگزاري اردوهاي كوهنوردي، نسبت به اين اظهارات در نامه اي سرگشاده اعتراض كردند.
اين دانشجويان در نامه خود آورده اند: بسنده كردن به ذكر عباراتي كوتاه مبني بر نداشتن مجوز و عدم اطلاع از سوي مسئولان دانشگاه، سئوال برانگيز است. سئوال اينجاست كه بر اساس بند (۵) آيين نامه سفرهاي دانشجويي مصوبه شوراي فرهنگي تاريخ ۶ آبان ماه ۱۳۸۰، دانشگاه مازندران موظف به صدور مجوز به چنين اردوهايي در قالب خود ياري است و علي رغم اين كه اكثر شاهدان اذعان به تلاش اين دو عزيز متوفي براي گرفتن مجوز دارند، اين سئوال مطرح مي شود كه كدام مسايل و مشكلات مانع از اخذ اين مجوز علي رغم تلاش پيگير دانشجويان متقاضي شده است؟

|  دانشجو-۲  |   دانشجو-۳  |   دانشجو-۴  |   دانشجو-۵  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |