پنجشنبه ۲۵ دي ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۸۳
تهرانشهر
Front Page

حاشيه هاي كثيف شهر
قارچ هاي سمي
شدت عمل شهرداري تهران و سازمان حفاظت محيط زيست كارخانه هاي غيرمجاز را به حاشيه شهر برده اما آلودگي ادامه دارد.
001662.jpg
تقريبا تمام كارگاه هاي حاشيه تهران هر سال اخطاريه اي از سازمان محيط زيست دريافت مي كنند. برخي از آنها هم پملپ مي شوند اما آلودگي هوا همچنان ادامه دارد
مينا سامعي 
داخل يك كارگاه ريخته گري كوچك، كارگرها هر روز به تلويزيون چشم مي دوزند.
گاهي روزنامه اي هم وارد كارگاه مي شود. كارگرها نگاه مي كنند و از شعارهاي ضدآلودگي هوا تنشان مي لرزد. آنها فكر مي كنند همين فردا يكنفر مي آيد، در كارگاه ريخته گري را پلمپ مي كند و نانشان آجر مي شود اما اين نان آلوده هرگز بريده نمي شود!
ماجرا از جايي آغاز مي شود كه شما وارد جاده خاوران مي شويد. ناگهان خودتان را ميان ابري بزرگ، سياه و كدر مي بينيد. اين ابر را كارگاه هاي بزرگ و كوچك حاشيه شهر ساخته اند.
قارچ هاي سمي به راحتي زير پا له مي شوند اما نسلشان منقرض نمي شود. حكايت، حكايت كارگاه هايي است كه وقتي با سختگيري شهرداري و اداره حفاظت محيط زيست روبه رو شدند، سر از حاشيه شهر درآوردند. آنها در شهرك هاي حاشيه  اي تهران به صورت زيرزميني به فعاليت خود ادامه مي دهند، پول مي سازند و شهر را آلوده مي كنند.
پشت به قانون 
سازمان حفاظت محيط زيست پيش از اين اعلام كرده بود كه استقرار فعاليت هاي صنعتي در شعاع ۱۲۰ كيلومتري شهر تهران ممنوع و با متخلفان برخورد قانوني مي شود. جالب است كه كارخانه هاي حاشيه تهران به اين قانون مي خندند و با آرامش به زندگي ادامه مي دهند.
در جاده خاوران بيش از هر چيز كوره آجرپزي مي بينيد. البته جاي گلايه اي نيست. اين كوره ها پروانه فعاليت و مجوز لازم را از محيط زيست دريافت كرده اند. آنها هميشه زيرنظر بازرسان محيط زيست هستند.
كوره هاي آجرپزي با سيستم گاز شهري فعاليت مي كنند و سوختشان سازگار با محيط زيست است. گرچه ممكن است برخي از آنها هم از سوخت هاي فسيلي استفاده كنند اما نوع كار كوره هاي آجرپزي به شكلي است كه خيلي آسان تخلفشان به چشم مي آيد. بنابراين مشكل اصلي از جاي ديگري است.
زيرزمين 
خطري كه مردم حاشيه تهران را تهديد مي كند از سوي صنايع زيرزميني ايجاد مي شود. اين در شرايطي است كه حتي پيش از انقلاب قانوني مبني بر لغو پروانه فعاليت صنايع و خدمات صنفي مزاحم و آلاينده تصويب شده بود. سازمان محيط زيست و شهرداري تهران طي چند ماه اخير به شدت با اين صنايع مبارزه كرده اند اما آنها نوع فعاليت خود را به شكل زيرزميني تغيير داده اند و حتي بيش از پيش هوا را آلوده مي كنند.
صنايع آلاينده غيرمجاز كه به فعاليت زيرزميني ادامه مي دهند معمولا مربوط به چرم سازي، آبكاري و ريخته گري هستند.
... و مبارزه ادامه دارد
سم پاشي براي از بين بردن قارچ ها در حاشيه شهر هم آغاز شده. ماموران سازمان محيط زيست و شهرداري، بازديد از كارگاه هاي حاشيه تهران را آغاز كرده اند. واحدهايي كه ايجاد كننده پساب صنعتي و خطرناك و آلودگي هاي صوتي و... هستند در اين بازديد پلمپ مي شوند اما مشكل اصلي اين است كه كشف صنايع زيرزميني كار ساده اي نيست.
تقريبا تمام كارگاه هاي حاشيه تهران هر سال اخطاريه اي از سازمان محيط زيست دريافت مي كنند. برخي از آنها هم پملپ مي شوند اما آلودگي هوا همچنان ادامه دارد. دلمان مي خواهد به انقراض نسل قارچ هاي سمي اميدوار باشيم اما مي دانيم قارچ ها هرگز نمي ميرند!

يك انجمن، دو جشنواره
ماني راد
جشنواره اي مستقل براي فيلمسازان مستقل. شايد براي اولين بار درسال گذشته هنگامي كه يك شركت خارجي با ابتكار، يك جشنواره فيلم كوتاه تشكيل داد همگان اينگونه مي انديشيدند. در همان اولين دوره برگزاري جشنواره مزبور، تعداد بسياري از فيلمسازان آماتور با فيلم هاي كوتاهشان حضوري چشمگير داشتند. براي اولين بار بود كه يك جشنواره با امكانات غير دولتي و كاملا مستقل، اينگونه با استقبال فيلمسازان مواجه شد و سيل فيلم هاي كوتاه به دبيرخانه  آن ارسال شد و در همين اولين سال برگزاري، اعتبار زيادي به دست آورد.
جشنواره مزبور به دليل مستقل بودن، و عدم وابستگي به متوليان مربوطه اميدهايي را در دل فيلمسازان جوان و مستقل برانگيخت. بسياري از فيلم سازاني كه بدون استفاده از امكانات دولتي و تنها با اتكا به علاقه و استعدادشان به ساخت فيلم مي پرداختند، به منظور شركت در اين جشنواره دوباره فعاليت هايشان را آغاز كردند و آثار جديدي بوجود آوردند . در اولين دوره برگزاري اين جشنواره هيچ ردپايي از سياست هاي جاري در زمينه هاي فيلم هاي كوتاه و سليقه هاي معمول كه در جشنواره هاي معتبر فيلم كوتاه اعمال مي شود نبود. شايد يكي از عمده ترين دلايل فيلمسازان جوان براي خلق آثارشان و ارايه آن به اين جشنواره، استقلال راي و نظر برگزاركنندگان و به ويژه هيات انتخاب فيلم ها بود. اما در هفته پيش، شركت مزبور دومين جشنواره فيلم هاي كوتاه را تحت نام خود برگزار كرد. اين بار نيز فيلمسازان آماتور از سراسر كشور آثار زيادي را به دبيرخانه اين جشنواره ارسال كردند. طبق آماري كه از سوي مسوولان برپايي اين جشنواره اعلام شد، بيش از دو هزار فيلم كوتاه در قطع هاي مختلف به اين جشنواره رسيد و تنها تعداد صد عدد از اين فيلم ها به بخش مسابقه راه يافت. امسال آنگونه كه انتظار مي رفت، جشنواره برگزار نشد. امور اجرايي آن را رسما كساني به عهده گرفتند كه در يكي از معتبرترين جشنواره هاي فيلم هاي كوتاه تجربه اندوزي كرده بودند. اما آنچه كه باعث نگراني شركت كنندگان در اين جشنواره شد، اتفاقي بود كه در مرحله انتخاب فيلم هاي ارسالي به دبيرخانه صورت گرفت.
دبيرخانه اين جشنواره اسامي چهار نفر كه بسيار هم آشنا بودند را براي انتخاب آثار ارسالي به منظور شركت دادن در مسابقه اعلام كرد. آقايان تقوايي (كه بنا به دلايل مجهول انصراف دادند) باكيده، دزفولي و خانم بني اعتماد. آنها از ميان بيش از دو هزار فيلم كوتاه تعداد صد عدد از آنها را انتخاب كرده تا در بخش مسابقه به رقابت بپردازند. جالب اين است كه اغلب فيلم هاي راه يافته به بخش مسابقه، از توليدات انجمن سينماي ايران بوده و حضور پررنگ انجمن باز هم تنها به لحاظ كمي داراي اهميت بود. بسياري از فيلم هاي انجمن كه به بخش مسابقه راه يافته بودند، ضعيف و به لحاظ كيفي قابل ترديد بودند. از سويي ديگر، بسياري از فيلمسازان جوان از حذف فيلم هاي مستقل بسياري خبر مي دادند، اما آنچه كه در بخش مسابقه اين جشنواره پخش شد، آثاري متوسط و حتي ضعيف بود كه صرفا دليل وابستگي به انجمن سينماي جوان، مجوز حضور در بخش مسابقه را يافتند.
آيا واقعا از ميان بيش از دو هزار اثر ارسالي به دبيرخانه تنها همين آثار ضعيف كه عمدتا ساخته انجمن ها بودند، داراي اهميت است؟ دليل آنكه بيش از شصت درصد از آثار راه يافته به بخش مسابقه از توليدات انجمن سينماي جوان كشور است چيست؟ اي كاش برگزار كنندگان جشنواره همان حساسيتي را كه در انتخاب هيات داوري نشان داده بودند، در انتخاب اعضاي انتخاب كننده فيلم ها براي شركت در بخش مسابقه از خود ارايه مي دادند. واقعا جاي جواناني كه تنها با ذوق و علاقه شخصي و بدون حمايت مراكز دولتي فيلم مي سازند، كجاست؟ بايد به كساني چون بيضايي، مجيدي، فرمان آرا، سينايي و مير كريمي، به واسطه توجه شان به جوانان وتوانشان دست مريزاد گفت. اي كاش برخي آقايان هم كمي جوانان را باور مي كردند. نه برخي از آنها را بلكه همه شان را.

كافه ماطا دوباره رونق مي گيرد
001665.jpg
ايرج باباحاجي 
در روشنايي كم رنگ آفتاب، توي يكي از روزهاي زمستان تهران كه داشت جاي خودش رو به غروب و تاريكي مي داد، آن روبرو در ميدان وحدت اسلامي (شاپور سابق) زندگي جريان داشت. اينطرف تر بازارچه طاقي شاپور واقع شده و جنب و جوش مردمي كه دارند خريد مي كنند. بوي سبزيجات تازه و ميوه هاي فصل آميخته با بوي توتون سيب قليان هاي قهوه خانه، روح نواز است. ادامه بازار را كه مي گيري محله اي مي بيني با خانه هاي گود قديمي با سوراخ و سنبه ها و زيرزمين و دالان و راه پله، با شير آب انبار كه حالا خالي شده اند و ديگه سر و صداي بچه هاي تخس و هاي و هوي همسايه ها به گوش نمي رسد. درعوض همه اين خانه ها و سوراخ  و سنبه ها تبديل شده اند به كارگاه هاي كفاشي و از هر طرف صداي چكش كفاش ها به گوش مي رسد. فضا آكنده از بوي چرم تازه شد.
راه افتادم وآمدم اينجا تا يك ديوار شبانه رو ببينم؛ يك قرار قديمي كه قرار بودآن گوشه ميدان نبش گذر مهديخاني تو كافه ماطاووس اتفاق بيفتد. مي خواستم هم كافه ماطا را ببينم و هم در ضيافت شركت كنم ولي انگار دير رسيده بودم، ميهماني تمام شده بود و بچه ها رفته بودند.
مغازه ما طاووس نبش گذر مهديخاني در ميدان وحدت اسلامي (شاپور) واقع شده وقتي جلوي در مغازه دو نبش ماطا رسيدم به آرامي در را باز كردم و قدم به محوطه نيمچه تاريك مغازه گذاشتم. نور ضعيف آفتاب كه داشت آخرين زورش را مي زد از قاب پنجره بزرگ رو به خيابان حافظ جنوبي به داخل كافه سرك مي كشيد همون پنجره اي كه ماطا و جواد از پشتش ماشين هاي بنز بچه ها را كه پارك مي شد ديد مي زدند ولي حيف كه دير رسيده بودم. نه ماطا بود، نه جواد و نه آن ماشين هاي بنز. همه رفته بودند. از ميز ضيافت هم اثري نبود، ميزي كه ماطا روي آن ژامبون گوسفند و كالباس تازه و الويه خنك و زيتون رودبار و نوشابه تگري چيده بود، محوطه مغازه هم كه خالي خالي بود يك گوشه ايستاده بودم و يك دفعه يادم آمد. اينجا لوكيشن فيلم ضيافت بوده (ضيافت مسعود كيميايي) از فيلم همين قدر يادم هست كه اولش تصويرها رنگمايه زرد داشت تصويرهايي مربوط به سال ۱۳۵۵، چند جوان ديپلم گرفته از دبيرستان «بدر» كه تابلويش توي كادر بود بيرون مي آيند.۷ تا جوان دل نگران، ۷ دوست صميمي كه بدجوري حالشان گرفته بود. بعد هم يكي پيشنهاد مي دهد بروند كافه ماطاووس يه چيزي بخورند از اين حال بيرون بيايند و وارد كافه مي شوند ما طا آنها را مي راند كه برويد اون ور خيابان كيك و نوشابه بخوريد. ولي آنها ۱۸ سالشان شده و دور ميز جمع مي شوند و قرار ضيافت را مي گذارند يعني بعد از ۲۰ سال جمع شوند همين جا تو كافه ماطاووس و از حال همديگر باخبر شوند . گوشه مغازه تاريك ايستاده ام صحنه هاي فيلم همينجوري از جلوي چشمهايم دارند رژه مي روند. صداي زنگ بالاي در ورودي كافه حواسم را پرت مي كند جواد نفر اول آمده. رنگ و ريخت ديوار تيره كافه ريخته و سفيدي جايش را گرفته، چه ضيافتي بشه امشب اينجا، دل تو دل جواد نيست او علاوه بر انتظار ديدن دوستان، منتظر شنيدن خبر از منير هم هست. عبدغمخوار بدجوري بوي منير رامي داد.
جواد به همراه ما طا، ميز را چيده، دوستان هم يكي يكي از راه مي رسند. جمع ياران تكميل شده صحبت از عشق و زندگي است. شهباز خانه مي دهد، اسي جهيزيه ، رضا و علي به خواستگاري خواهند رفت تا جواد به مرادش برسد. عجب رفاقتي دارند اين جمع دوستانه. رامين هم مي رسد، علي يزداني مشكلش را حل مي كند. يك بار ديگر دوستان به ياد قديم با هم قدم بر مي دارند. من هنوز در گوشه مغازه به نظاره ايستاده ام . تيتراژ پاياني فيلم در حال اجرا است. ضيافت تمام شده... همش فيلم بود، اصلا اينجا هيچ وقت كافه نبوده، اينجا يك فرش فروشي بوده كه آن را هم جمع كرده اند و صاحبش مغازه را واگذار كرده. اين محل را مسعود كيميايي براي لوكيشن فيلم ضيافت انتخاب كرده بود، ميدان وحدت اسلامي، نبش گذر مهديخاني، يك مغازه دو نبش كه حالا هم خالي است. وقتي از صاحب مغازه مي پرسم با اينجا قراره چي كار كني؟
جواب مي دهد: مي خواهم يك كافه راه بياندازم چون قبلا هم شنيده ام براي يك فيلم اينجا مدتي كافه رستوران بوده و فيلم ساخته اند، اينها را فقط شنيده ام چون اينجا را تازه خريده ام.» از او خداحافظي مي كنم و از مغازه بيرون مي آيم. بچه ها رفته اند، ضيافت تمام شده ولي كافه ماطا، اينجا مانده. همان طور كه قيصر و رضا موتوري و مرسدس رفته اند، ولي بازارچه نواب سرجاش مانده با خاطراتي گرد و غبار گرفته. ضيافت هم به خاطرات پيوسته ولي بازارچه طاقي محله شاپور سرجاش مانده. تو سينه  تمام اين محله هاي قديمي فقط و فقط خاطره ماند، همين و بس.

ستون شما
تشكر از شهروندان 
درپي چاپ نامه يك شهروند درمانده با نام مستعار «محمد.م» خوانندگان همشهري در چند تماس خواستار دريافت آدرس و شماره تلفن ايشان شدند. خانم احمدي اولين شهروندي بود كه نسبت به مشكلاتي كه يك شهروند ديگر گرفتار آن شده واكنش نشان داد. «ستون شما» از ايشان و سايرين كمال تشكر را دارد. اميدوار شديم.
باعرض معذرت
يك مطلب تايپ شده تروتميز درباره اوضاع پزشكي استان خراسان. با عرض معذرت از نويسنده اين نامه به دليل تندي بيش از حد قادر به چاپ آن نيستيم. سعي كنيد در هنگام طبخ از ادويه جات به اندازه كافي استفاده كنيد.
هنوز زلزله
يكي از امدادگران زلزله بم به نام آقاي «حالا دانستن من چه دردي دوا مي كند؟» در انتقاد به نحوه كمك رساني حدود ۵دقيقه با يكي از اعضاي تحريريه صحبت كرد. اميدواريم آنچه اين خواننده مي گفت، صحت نداشته باشد.
شعر
رضانيكوكار از رشت. شعري عمودي براي پرستوهايي كه غريبانه كوچ كردند. بخشي از اين شعر را بخوانيد و احساس شاعر را درك كنيد:
... اما حالا عروسكش / گم شده تو خرابه ها
چه امتحان سختيه / جدايي از ستاره ها
بدجوري پايين اومده/ سقف كلاس مدرسه
به داد اين كبوترا / راستي كي مي خواد برسه؟
جاي هزار تا گل ياس/ خاليه توي كوچه ها
ديگه نمي پيچه تو بم / صداي گرم بچه ها
اين روزا هر جا كه بري/ فقط صداي ماتمه 
يه آسمون غربت و غم / تو دل مردم بمه
... وقتشه كه يه بار ديگه / دستامونو بديم به هم
خورشيد و روشنش كنيم / توآسمون سردبم...
انتقاد
رفيق حني كارشناس ارشد مديريت آموزشي در مقاله اي دوصفحه اي با خط بسيار ريز عملكرد دولت در حادثه بم را نقد كرده است. خواستيم به طور كامل چاپش كنيم كه حروفچين ها اعتراض كردند «چشممان درمي آيد.»
به هرحال... تحريريه حريف فني جماعت نمي شود. بنابراين بخشي از مطالب ايشان را بخوانيد:
«اگر دولت مثل كشوري مانند ژاپن به تربيت سگهايي كه اجساد را زنده زير آوار پيدا مي كنند پرداخته بود مسلماً با اعزام سريع اين نيروها مي توانست در عمليات امداد گام هاي موثرتري بردارد. واقعيت اين است كه ستاد حوادث در ايران وجود خارجي ندارد،  يعني اگر هم هست، بدون نيروي تعليم ديده چه مي تواند بكند؟»
بعضي كتابها را مي توان تحمل كرد!
گران نكنيد!
بانويي ميانسال سه شنبه ظهر، تلفن ايرانشهر را گرفت و در واكنش به تيتر «گران نكنيد» نويسنده متن در ستون شما را مورد نوازش قرار داد: « آقا تا حالا شده با ماهي ۷۰ هزار تومان سر كنيد؟»

ذهن زيبا
دوست كيست؟ او كسي است كه در كنارش مي توانيد خودتان باشيد.
پرمودا بترا
كساني كه شير مي خواهند نبايد در وسط مزرعه  روي چارپايه بنشينند و انتظار آمدن گاو را بكشند.
آلبرت هوبارد
رهبر خوب، با پرچمي كه در دست دارد، پيروانش را هدايت مي كند. نيازي به فرياد نيست.
پرمودا بترا
ديگران شايد بتوانند به طور موقت راه تو را سد كنند اما تنها اين تو هستي كه مي تواني خودت را براي هميشه متوقف كني.
زيگ زيگلار

صبح تا شب
جواد رسولي
در سالن كوچك حوزه هنري امروز فيلم «آن يك سرخ بزرگ» به نمايش در مي آيد. فيلم را ساموئل فولر سال ۸۰ ساخته ولي ماروين و مارك هاميل در آن بازي مي كنند. فولر بين منتقدها يكي ازمحبوب ترين فيلم سازان آمريكايي است و فيلم «جيب بر خيابان جنوب »اش بخصوص مورد توجه خيلي از آنها قرار گرفته. اگر شما هم ازهمين دسته هستيد، ديدن اين فيلم جزو واجبات است. مثل هميشه ساعت ۳۰:۱۶ و ۱۹ در سالن كوچك فيلم نمايش داده مي شود.
سينما تك موزه هنرهاي معاصر همچنان دوره مرو بر آثار هيچكاك اش را دارد ادامه مي دهد. امروز ساعت ۱۶ هم اينجا فيلم پرندگان استاد نمايش داده خواهد شد. پرندگان جزو سري شاهكارهاي هيچكاك است كه او در اواخر دهه پنجاه تا وسط هاي دهه شصت همين جور پشت سر هم مي ساخت. پرندگان محصول ۱۹۶۳ است و نسخه اي كه قرار است نمايش داده شود به زبان انگليسي است. مي توانيد مطمئن باشيد هنوز هم فيلم در بعضي صحنه ها شما را مي ترساند يا تحت تاثير قرار مي دهد.
موسيقي
در تالار وحدت كنسرت گروه فاخته از امروز شروع مي شود. اجراي اين گروه قرار است به نفع زلزله زدگان بم باشد. سرپرست گروه فاخته رضا موسوي زاده است و مهران زماني يكتا خواننده آوازها و تصنيف هاست. قطعاتي كه گروه فاخته براي اجرا انتخاب كرده مركب نوازي است. قطعه ها از دستگاه نوا شروع مي شوند و به سه گاه مي رسند و بعد دوباره در نوا فرود مي آيند. اين گروه چند وقت پيش در يك جشنواره موسيقي در كره جنوبي اجرا داشتند و كره اي ها كلي تحويلشان گرفتند. براي خريدن بليت بايد به خود تالار وحدت مراجعه كنيد.
- گروه موسيقي زهي پارسيان هم كنسرت شان از امروز آغاز مي شود. اين كنسرت در محل سالن سبز كاخ نياوران برگزار خواهد شد. ايمان كمالي سروستاني سرپرست گروه اعلام كرده كه بخشي از عوايد كنسرت براي بازسازي ارگ بم هزينه مي شود. مركز موسيقي بتهوون و انتشارات دارينوش بليت اين كنسرت را مي فروشند.
- در فرهنگسراي دانشجو (شفق) هم امروز يك كنسرت موسيقي برپاست. اين آخرين روز از اجراي دو روزه گروه انديشه در اين فرهنگسراست. سرپرست گروه انديشه مهران بيات است و خواننده رحمان بهبودي فر. برنامه هم در دو بخش اجرا مي شود. اول آواز و تصنيف در دستگاه شور و مايه دشتي و در بخش بعد بيات ترك و اصفهان. كنسرت ساعت ۳۰:۱۹ شروع مي شود و براي تهيه بليت بايد به خود فرهنگسرا سري بزنيد. فرهنگسراي دانشجو در خيابان سيدجمال الدين اسدآبادي (يوسف آباد)، خيابان ۲۱، پارك شفق واقع است.
نمايشگاه 
در نگارخانه سعدآباد ازامروز يك نمايشگاه آثار سفال و شيشه برپا مي شود كه شامل ۵۰ اثر از دو هنرمند تهراني است. نفيسه خلج و رضا تائبي كارهاي حجمي و كاربردي شيشه و سفالشان را به نمايش گذاشته اند و به قول روابط عمومي اين نگارخانه «به صورت بي جان خاك به زيبايي دميده اند كه شما را ساعت ها به نظاره در كنار خود نگاه مي دارند.» ساعت بازديد از نمايشگاه ۴ تا ۸ شب است و نگارخانه در خيابان ولي عصر، خيابان سرلشكر فلاحي (زعفرانيه) خيابان كمال طاهري واقع است.
انجمن عكاسي ايرانشهر (كه هر گونه تشابه اسمش با ما تصادفي است) با ياري جمعي از عكاسان دو تا نمايشگاه عكس به نفع زلزله زده ها برگزار مي كند. اولي در نگارخانه لاله است و امروز آخرين روز برگزاري اش را مي گذراند و آن يكي در نگارخانه هنرمندان برقرار است و تا ۲۹ دي ادامه دارد.
همايش 
ساعت ۱۷ روز جمعه، در فرهنگسراي دانشجو در ادامه سلسله نشست هاي علمي عرفاني انس و معرفت،  يك نشست ديگر با حضور دكتر محسن فرشاد، مهندس احمد دالكي، دكتر سيد محمد عباس زادگان، دكتر بهمن نيكپور، دكتر حسين باهر و حسين الماسيان برگزار مي شود. سخنران هاي اين جلسه قرار است درباره موضوعاتي مثل هستي شناسي علمي و فلسفي، فرود كاوشگران بر روي سطح مريخ، عرفان عملي،  روش حل مساله و چگونه درست بينديشيم، صحبت كنند.
تلويزيون 
امروز در چارچوب ليگ برتر يك بازي حساس برگزار مي شود: استقلال و ذوب آهن. اين بازي را مي توانيد ساعت ۳۰:۱۴ از شبكه ۳ تماشا كنيد. ديدني ترين برنامه امشب تلويزيون بازهم سينما يك است و اگر سازندگان برنامه مسوولان شبكه دست از ضايع كردن ما برداشته باشند،  امشب ساعت ۲۲ بالاخره فيلم نمايش ترومن پخش مي شود. مثل هر هفته شبكه ۳ و شبكه ۵ هم فيلم سينمايي پخش مي كنند و نقطه چين مهران مديري هم كه ساعت ۱۵:۲۱ پخش مي شود.
فردا جمعه هم در درجه اول ديدن فيلم «ناگويا كاستي» قسمت سوم سه گانه گادفري رجيو را از دست ندهيد.
يك مستند تاثيرگذار ديگر درباره نسبت انسان و جنگ. بچه هاي خيابان هم ساعت ۱۹ پخش مي شود.
آخرين پيشنهاد براي روز جمعه ديدن بازي پرسپوليس و سپاهان است كه ساعت ۳۰:۱۶ پخش مي شود. آخر هفته خوبي داشته باشيد.

مردم
داريوش  مهرجويي
در هيچ كدام از مراسمي كه به ياد بود مصيبت ديدگان و براي جمع آوري كمك، برگزار شد، حضور نيافت و جلوي دوربين ها حاضر نشد. اما اين طور كه معلوم ا ست آخرين فيلمش «ميهمان مامان» را به جشنوره فجر خواهد رساند. مهرجويي نه تنها در مورد زلزله بم كه در طول ساخت فيلمش هم به اندازه فيلمساز هاي همسن و سالش از قبيل مسعود كيميايي و بهرام بيضايي خبرساز نبود. او قرار است فيلمي كوتاه درباره باغ هاي ايراني هم بسازد. چند وقت پيش، عكسش با نان سنگك در دست در يكي از مجله ها چاپ شد. همكارانش بيشتر با ژستي متفكرانه و با قلم و كتاب عكس مي گيرند، شايد به همين دليل خبرساز ترند. ميهمان مامان اگر برسد يكي از بهترين آثار مسابقه جشنواره فجر امسال مي شود.

تيم برتون
پس از شكست فيلم «سياره ميمون ها» ، حالا با «ماهي بزرگ» بازگشته است. منتقدها كم و بيش فيلم را تحويل گرفته اند و نامزد يكي از دو جايزه اصلي مراسم «گلدن گلاب» هم شده است. او در اين فيلم داستان مردي را روايت مي كند كه قرار است با پدرش قبل از مرگ ديدار كند.
پس از فروش رضايت بخش ماهي بزرگ در چند سينماي محدود، اين هفته اين فيلم به صورت گسترده اكران شد و توانست قسمت سوم ارباب حلقه ها را به مكان دوم جدول فروش ها بفرستد. علاقمندان ايراني برتون منتظرند كه فيلمش به اين سوي آب ها برسد تا خاطره بد «سياره ميمون ها» را فراموش كنند.

جان وو
اما قضيه جان وو فرق مي كند. او بر عكس برتون، با فيلم آخرش هم نتوانست كمكي به حال خودش بكند. اوضاع اگر همين طور پيش برود؛ فيلم «تغيير چهره» يك اتفاق تكرار نشدني در كارنامه او خواهد بود. پس از شكست هنري و تجاري فيلم قبلي اشWindtalkers آخرين اثرشPaycheck هم زير پاي غول هاي آخرين قسمت ارباب حلقه ها له شد.
با اين حال «وو» از رو نرفته است. او كه زماني مظهر موفقيت و نفوذ فرهنگ چيني در قلب سينماي هاليوود به حساب مي آمد، در تدارك ساخت يك فيلم عظيم ديگر است تا بتواند جذابيت هاي اين فرهنگ را به غرب بشناساند.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   حوادث  |   در شهر  |   درمانگاه  |   زيبـاشـهر  |
|  عكاس خانه  |   يك شهروند  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |