يكي از نگهبانان سد لتيان مي گويد: «آن در بسته بود يعني اين كه متهم ابتدا كنار جاده توقف و در آهني را باز كرده و سپس خودرواش را داخل دره انداخته است
گزارش اول
عكس:هادي مختاريان
گروه حوادث-اينجا كلانتري ۱۶۵ است: محوطه اي نسبتا بزرگ، ديوارهايي ساخته شده از سنگ و سيم خاردار، سربازهايي كه با زير پيراهن برف بازي مي كنند و پارچه نوشته مشكي رنگي كه شهادت سروان حسن خسرونژاد را تسليت مي گويد.
هنوز خبري از قاتل نيست. اين را مي شود از نگاه ماموران فهميد. آنها ۱۱ روز قبل دو همكار خود را براي هميشه از دست دادند: فرمانده جديد و ستوان دوم اسكندر ارشادي كه نامش در رديف متهم پرونده اي ثبت شده است .
در همان روز اول حادثه مسوولان خبررساني نيروي انتظامي ماجرا را چنين تشريح كردند كه فرمانده جديد كلانتري پس از توبيخ نيروي زير دست خود به خاطر تكرار اعمال خلاف اخلاق، با شليك ۳ گلوله كه از كلت كمري وي شليك شد، از پاي درآمد اما هنوز مدارك قطعي براي اثبات اين ادعا به دست نيامده است هر چند پيش از اين نيز دو گزارش در همين رابطه عليه وي تنظيم و به مقامات بالا ابلاغ شده بود.
سروان ويسي، از پرسنل كلانتري لواسان مي گويد: «چيزي در اين باره نديده و نشنيده ام.» او سعي مي كند با دقت و حساب شده صحبت كند تا اطلاعات محرمانه اش فاش نشود. براي همين با يك جمله خود را از زير بار سوالات پي در پي رها مي كند: «من اصلا روز قتل اينجا نبودم.»
اين جمله اي است كه تك تك اعضاي كلانتري آن را تكرار مي كنند. انگار روز قتل آنجا خالي بوده؛ فقط قاتل و مقتول.
فرار
پس از انگيزه جنايت كه هنوز مبهم است، نحوه فرار ستوان قاتل نيز سوال برانگيز به نظر مي رسد.
«اسكندر ارشادي» پس از آنكه گلوله هاي سربي سلاح خود را به سوي فرمانده اش شليك كرد، بدون هيچ گونه مقاومتي از سوي ساير ماموران كلانتري موفق شد سوار پيكان خود شود واز قتلگاه بگريزد.
هر چند شنيده شده پرسنل كلانتري در پاسخ به اين سوال كه به چه دليل راه را بر متهم نبستند يا به سوي خودروي وي آتش نگشودند، گفته اند زمان وقوع قتل مسلح نبوده اند.
يكي از كاركنان كلانتري مي گويد: «آن موقع همه ترسيدند و فرار كردند كسي نبود كه بخواهد جلوي قاتل را بگيرد وگرنه اسلحه داشتيم.» مرد ميانسال و لاغراندامي كه در ۵۰۰ متري كلانتري، چايخانه اي قديمي را اداره مي كند درباره نحوه فرار قاتل توضيح مي دهد: «آن روز من در مغازه ام نشسته بودم. حدود ساعت ۳ بود كه ستوان ارشادي با خودرو شخصي اش دنده عقب به سمت چايخانه من آمد و اينجا دور زد و به سرعت دور شد. آن موقع از ماجرا خبر نداشتم و صداي گلوله ها را هم نشنيده بودم اما ستوان خيلي عجله داشت حتي نزديك بود با برادرم تصادف كند.» اين مرد، آخرين فردي است كه ستوان ارشادي را در هنگام فرار ديده و در طول مدتي كه وي جاده خلوت و پرپيچ خم حاشيه سد لتيان را به سوي پايين كوه مي راند، هيچ خودرويي در مسير وي قرار نداشته است.
آماده باش
ستوان دوم اسكندر ارشادي براي فرار از دست همكاران خود بايد از جاده اي باريك كه از كنار سد و درياچه لتيان مي گذرد، عبور مي كرد.
اين جاده كه تنها راه موجود ميان كلانتري و جاده اصلي - جاده جاجرود - است ۱۷ كيلومتر طول دارد و در حاشيه آن ۴ روستاي كم جمعيت «نيك نام ده»، «رسنان»، «چهارباغ» و «كلان» واقع شده اما خطري كه مامور فراري را تهديد مي كرد، دروازه اي بود كه جاده لتيان را از بزرگراه اصلي جدا مي كرد.
درست در ابتداي جاده پرشيب، دروازه اي سبزرنگ قرار دارد كه نگهبانان مسلح از داخل اتاقك كنار آن، ورود و خروج افراد و خودروها را كنترل مي كنند و به وسيله بي سيم با كلانتري و مسوولان سد لتيان در ارتباط هستند. يكي از نگهبانان دروازه مي گويد: «چند دقيقه بعد از قتل، از كلانتري به ما اطلاع دادند كه متهم قصد دارد فرار كند، براي همين ما دروازه را بستيم و سلاح هاي خود را به سوي جاده نشانه گرفتيم تا به محض ديدن متهم شليك كنيم» اما انتظار نگهبانان بيهوده بود و ستوان دوم هرگز به دروازه نرسيد.
سقوط
نگهبان سد توضيح مي دهد: «وقتي مطمئن شديم متهم به طرف دروازه حركت نكرده است، شك كرديم. ماموران كلانتري هم كه موضوع را به مسوولان بالادست خود اطلاع داده بودند، جست وجوهاي خود را براي پيداكردن او شروع كردند.»
اين جست و جو و كاوش ها مدت زيادي طول نكشيد و اكيپ ويژه كارآگاهان همان روز موفق شدند رد خودروي قاتل فراري را در لبه يك پرتگاه پيدا كنند. همه چيز خيلي زود قطعي شد. «پيكان به داخل سد سقوط كرده بود» اما اين معما مطرح بود كه آيا ستوان نيز در اعماق آب جان باخته يا موفق به فرار شده است.
در محل سقوط، دري آهني و آبي رنگ قرار دارد كه اكنون مهمترين سرنخ كارآگاهان محسوب مي شود. در آهني طراح اين سئوال است كه اگر ستوان ارشادي هنگام فرار كنترل خودرواش را از دست داده و دچار حادثه شده چه طور با آن برخورد نكرده و به دره افتاده است؟ يكي از نگهبانان سد لتيان مي گويد: «آن در بسته بود يعني اين كه متهم ابتدا كنار جاده توقف و در آهني را باز كرده و سپس خودرواش را داخل دره انداخته است.»
اين موضوع حكايت از آن دارد كه «سقوط» فقط يك سناريوي پوشالي است كه قاتل فرمانده كلانتري براي گمراه كردن كارآگاهان طراحي كرده است.
سرنخ ديگري كه اين فرضيه را قوت مي دهد اين است كه خودرو به حالت دنده عقب به سمت دره حركت و در نهايت سقوط كرده است. باتوجه به قوت احتمال زنده بودن متهم به قتل، مشخص مي شود كه وي براي مواجه نشدن با نگهبانان دروازه بزرگ، ابتدا خودرواش را داخل آب انداخته و سپس از راه كوهستان كه مسيري سخت و صعب العبور است از محوطه سد لتيان خارج شده و به جاده جاجرود رسيده است.
ابهام
حال اين پرسش به وجود مي آيد كه چرا متهم كه در آن شرايط بحراني چنين نقشه زيركانه اي را طراحي كرده، خودرواش را به محلي انداخته است كه سقوط بر اثر حادثه در آن منطقه تقريبا غيرمحتمل به نظر مي رسد.
نگهبان دروازه جاده لتيان مي گويد: «عمق آب در منطقه اي كه پيكان قاتل سقوط كرده حدود ۶۰ متر است.»
حال اين فرضيه مطرح است كه قاتل با اطلاع از عمق زياد آب خودرواش را به آنجا انداخته است تا بتواند براي مدتي كارآگاهان و مسوولان پيگيري پرونده را سرگرم معماي سقوط كند و او بتواند به مخفيگاهي امن بگريزد.
غواص
به هر حال كليد حل اين معماها به دست غواصان است و آنان بايد مشخص كنند آيا ستوان دوم اسكندر ارشادي به همراه خودرواش به آب سقوط كرده يا از مهلكه گريخته است.
احتمال خروج از كشور
در اين ميان با فرض زنده بودن قاتل احتمال ديگري نيز به ميان مي آيد. ستوان فراري نيروي انتظامي از اهالي يكي از استان هاي جنوبي كشور است و ممكن است پس از آن كه خود را از راه كوه به جاده جاجرود رسانده به زادگاهش رفته و از طريق مرز آبي به يكي از كشورهاي حوزه خليج فارس گريخته باشد. اگرچه فرضيه هاي زيادي در رابطه با پرونده جنايت در كلانتري ۱۶۵ مطرح است اما تا زمان به پايان نرسيدن تحقيقات پليسي هيچ يك از آنها قطعي نيست و بنا به آخرين اخبار تفحص هاي اكيپ ويژه كارآگاهان در اين زمينه همچنان ادامه دارد.