شنبه ۲۷ دي ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۸۵
طهرانشهر
Front Page

از گراندهتل تا پاركينگ خيابان جمهوري
گراند هتل خاطره انگيز سريال هزاردستان اينك پاركينگ دود گرفته اي است كه هيچ حسي را بر نمي انگيزد
001710.jpg
يكي از ميهمانخانه هايي كه با حضور گراند هتل كارش از سكه افتاد همين ميهمانخانه بود.
اگرچه روزگاري ميهمانخانه داري در طهران چندان رونق نداشت و اگر هم ميهمانخانه اي در شهر داير بود، بيشتر مردم آن را به ديده ترديد مي نگريستند اما ميهمانخانه ها از زماني داراي ارزش و اعتبار شد كه پاي خارجيان به ايران باز شد.
ميهمانخانه با ظاهري جديد و براي اولين بار در پايان حكومت قاجاريه در طهران ديده شد. قبل از آن ،كاروانسراها،  تنها ميزبان ميهمانان شهر بودند. كساني كه از شهرهاي ديگر به قصد تجارت، كسب و كار، انجام امور ديواني يا غيره به طهران مي آمدند، اگر از اعيان بودند در منازل آشنايان و اقوام خود رحل اقامت مي گزيدند و اگر از مردم عادي و بي بضاعت بودند، تنها محل اقامت شان كاروانسراها بود.
بالاخره در دوران قاجاريه و اواخر آن بود كه اولين ميهمانخانه به سبك و سياق ممالك غربي در طهران ديده شد. در ديگر شهرهاي ايران اين پديده اصلا وجود نداشت و تا سال ها بعد از داير شدن اولين هتل در طهران به تدريج در ديگر شهرها نيز نشاني از آن ديده شد.
حتي خارجياني كه به ايران مي آمدند و به سبب امور مختلف روزها در طهران مي ماندند، تنها محل اقامتشان چند خانه  ارمني، ساكنين شمال طهران يا پانسيون هايي در اطراف شهر بود كه آن هم اغلب توسط ارامنه اداره مي شد.
نبود مكاني مشخص، اين فرنگيان بخت برگشته را گرفتار شيادان و دزدان و دغل كاران مي  كرد و چه ماجراهايي را كه رقم نمي زد. بلاخره يك ارمني به اسم «باقراف» كه از مهاجران منطقه قفقاز بوده و مدتي ساكن طهران بود، متوجه اين خلاء شد و اولين هتل مجلل طهران را بنا نهاد.
اين هتل كه بعدها، يكي از مراكز مهم طهران شناخته شد، در خيابان لاله زار بنا شد و محلي براي استقرار خارجيان و سياحان اروپايي شد. نام اين هتل «گراند هتل» بود كه به سبكي اروپايي و با معماري زيبا ساخته شده بود و در آن روزگار نگين طهران دانسته شد.
پس از چندي و بعد از اين اقدام باقراف، چند ميهمانخانه ديگر در شهر احداث شد كه اگرچه توان برابري با گراند هتل را نداشتند اما آنها نيز به مانند گراند هتل آبروي شهر قلمداد شدند. يكي از آنها در چهارراه كنت ساخته شد و ميهمانخانه اي ديگر در اطراف خيابان سعدي بنا شد. اگرچه اين دو ميهمانخانه به لحاظ زيبايي و چشم  انداز از گراند هتل كمتر نبودند اما نتوانستند تا سال ها اعتبار و اهميت گراند هتل را تحت تاثير قرار دهند يا حتي به جايگاه آن برسند.
گراند هتل هم به واسطه اولين بودن و هم بدليل ابتكارات باقراف روز به روز بهتر شد و توانست به چنان محبوبيتي برسد كه نه تنها خارجيان بلكه اعيان و اشراف مدت ها در آن اقامت گزيدند و تنها هتلي شد كه علاوه بر خارجيان، بسياري از شهروندان طهراني به دلايل مختلف از جمله تغيير ذائقه در آن سكونت گزيدند. گراند هتل بدليل داشتن برنامه هاي جنبي از جمله نمايش به سبك و سياق غربي و تدارك كنسرت هاي مختلف مورد توجه بيش از پيش واقع شد.
كار به جايي رسيد كه برخي از سلاطين من جمله: محمدشاه و مظفرالدين شاه و وزراي آنها در آنجا ماه ها مقيم مي شدند و امور ديواني، كشوري و شهري را در آنجا به انجام مي رساندند. شايد يكي ديگر از دلايل شهرت اين هتل اين امر باشد. اين هتل سال ها در صدر اقامتگاه هاي طهران بود و توانست به جايگاه بالايي دست يابد. اما به مانند تمام اتفاقاتي كه در طهران رقم مي خورد، اين هتل نيز روزگار درخشانش را به ناگاه از دست داد و روزهاي افولش فرا رسيد.
گراند هتل كه روزگاري يكي از اماكن جذب توريست در كشور بود و طهراني ها به واسطه حضور اين هتل، هر روز با خارجيان جديدي رو به رو مي شدند، به ناگاه چهره عوض كرد و اعتبار و آبروي خود را ازدست داد. دليل آن هم اين بود كه در اواخر حكومت احمدشاه و اوايل حكومت رضاپهلوي اين هتل به مكاني براي نمايش تئاترهاي سطحي و نمايش هاي بي مايه تبديل شد.
به تدريج مردم ازآن فاصله گرفتند و اعتبار آن روز به روز از دست رفت تا اينكه به هتلي درجه دوم تبديل شد و حتي از اين نيز فروتر رفت و هتل درجه سه شناخته شد. بعدها مديران بسياري يافت و هر كدام از آنها توانستند تا به شيوه هاي مختلف اعتبار از دست رفته اش را بازگردانند كه موفقيت چنداني حاصل نشد. پس از چندي گراند هتل تبديل به تماشاخانه شد و بدين شكل نيز دوام چنداني نيافت و اتاق هايش در دست كارگران وخياطان، به مغازه هاي مختلف مبدل شد.
الان اگر گذرتان به خيابان جمهوري افتاد، اگر خواستيد پيرامون خيابان لاله زار گشتي بزنيد، رو به روي خيابان سي تير پاركينگي هست كه نشاني از رونق هتلداري درطهران قديم دارد. آنجا، محل گراند هتل بود كه اكنون خودروها درآنجا به آرامش لحظات خود را مي گذرانند. اين هم عاقبت هتلداري در طهران .

كتاب؛ طلسم شده هميشگي
اهل كتاب ومطالعه از آن دست آدم هايي هستند كه كمتر اسير خرافات مي شوند. در دوران حكومت پهلوي طهران مانند تمام پايتخت هاي جهان از صنايع مدرن بهره مي برد. يكي از اين صنايع، چاپ و نشر كتاب و جريده بود. بر عكس تعداد زياد قهوه خانه ها و مغازه هاي لهو و لعب، تعداد فروشگاه  هاي كتاب و انتشاراتي ها بسيار اندك بود. تعداد انتشاراتي ها،  به ۵۰ عدد نمي رسيد. درست مثل امروز، اهل مطالعه و جماعت كتابخوان بسيار كم بودند و كتاب ها در تيراژ بسيار پايين به چاپ مي رسيد. كمتر مغازه اي يافت مي شد كه در قفسه هايش كتاب هاي جدي و تامل برانگيز ديده شود و يا لااقل ارزش خواندن داشته باشد. اكثر كتاب هايي كه در اين مغازه ها به فروش مي رسيد بيشتر در كشورهاي هند و مصر و آلمان به زبان فارسي يا عربي به چاپ مي رسيد و به طهران آورده مي شد. فروش كل كتاب  ها نيز حداقل چند سال طول مي كشيد. بعدها كه ناشران ايراني اقدام به چاپ كتاب كردند، با تيراژي اندك دست به اين كار زدند. حداكثر تيراژ كتاب ها، بيش از ۷۰۰ نسخه نبود. تازه اگر جماعت كتابخوان به داد ناشر مي رسيدند و تصميم مي گرفتند تا كتاب را بخرند، تازه آن موقع، ناشر بعد از چند سال مي توانست كتاب ها را بفروشد. اما آنچه بسيار جالب است، كاري است كه ناشران طهراني به سنت كسب و كار آن روزها اقدام به آن مي كردند. آنها از ترس اينكه مبادا كتاب ها در انبار يا قفسه كتاب فروشي ها خاك بخورند، نشاني را در پشت جلد يا روي آن به علامت طلسم حك مي كردند تا فروش آنها با سهولت بيشتري انجام شود. جالب است كه حتي كتاب  ها هم براي شكستن طلسم از نشان ها و علامت هايي استفاده مي كردند. اما اين علامت ها چقدر موثر بود؟
آنچه مسلم است در روزهاي طهران سال هاي ۲۰يا۳۰ اين علامت ها كه حكم از ميان برداشتن طلسم را داشتند نمي توانستند كمكي به ناشران كنند. در واقع گوش جماعت طهراني به اين حرف ها بدهكار نبود. آنها حتي ۷۰۰ نسخه كتاب چاپ شده در طهران را نمي خريدند. در واقع جماعت طهراني، به مانند امروز،  رابطه خوبي با كتاب و كتابخواني نداشتند. آنها بيشتر ترجيح مي دادند تا اوقات خود را به كسب و كار بگذرانند تا مطالعه در احوال و علوم مختلف. امروزه هم كتاب هاي چنداني به فروش نمي رسد و تنها تفاوت اين است كه در كتاب هاي آن روز طلسم ها وجود داشت اما امروزه اين علايم ديگر ديده نمي شود.
اگر در كتابخانه هاي قديمي دنبال كتاب هاي چاپ طهران بگرديم، هر كدام علامتي نظير آنچه ديده مي شود را برخود دارد.
لي و حlll olu و
اين علامت تا سال ها بر كتاب  ها بود اما مردم تحت تاثير آن قرار نگرفته و كتابخوان نشدند. اين حقه ناشران هم نگرفت. ناشران امروز هم ترفندهايي براي فروش كتاب هايشان دارند.

اولين ها
بيمارستاني كه هنوز پابرجاست
ناظم الاطباء؛ پزشك، لغت شناس و مولف فرهنگ بزرگ فارسي به فارسي نفيسي، سالها در انديشه تاسيس بيمارستاني براي مردم طهران بود.
او كه يكي از پزشكان ويژه ناصرالدين شاه به حساب مي آمد وقتي با خبر شد بيمارستان هاي فرنگ چشم مرد اول مملكت را در سفرهاي اروپا گرفته است روزشماري مي كرد تا شاهد به بارنشستن آرزويش باشد.
سرانجام در سال ۱۲۹۰ ه .ق مامور راه اندازي نخستين بيمارستان طهران شد. او محله هشت گنبد (حسن آباد كنوني) را براي احداث آن ساختمان مناسب دانست و به سرعت مقدمات كار را پيش برد. روزي كه نام «مريضخانه دولتي» را براي اولين بيمارستان انتخاب كرد با اشتياق پا به آنجا گذاشت و به عنوان پزشك، آرزويش را تحقق يافته ديد.
هم او بود كه در همان روزها براي شاه گفت كه چه خوب است در فكر تربيت پزشك ايراني براي معالجه بيماران باشيم. اين درايت در كنار چند موج موافق، كافي بود تا در مدرسه دارالفنون شعبه اي به نام رشته طب جوانه بزند و جان بگيرد و كمي بعدتر دانشجويان رشته طب در هفته چند نوبت به اتفاق استادان در مريضخانه دولتي حضور داشتند تا شيوه كار پزشكان را ببينند و كارآموزي دوره عملي را پشت سر بگذارند. بي شك آنها نيز روزي ضربان قلب بيمار را شنيدند و برايش دارو تجويز كردند.
اين بيمارستان در سال ۱۳۱۹ به خاطر قدرداني از پدر طب ايران، نام «سينا» را بر پيشاني نشاند و هنوز هم با همين نام پابرجاست.

ميهمان نوازي طهراني ها
طهراني ها بر اين باوربودند كه ميهمان نبايد ناهار نخورده از خانه برود بيرون و شب ها هم اگر بخواهد از خانه خارج بشود، حتما بايستي شامش رابخورد. اگر كسي خانه تازه مي گرفت يا فرش و سفره نو پهن مي كرد و همين وقت ميهماني از راه مي رسيد، دم از شگون خانه يا فرششان مي زدند و مي گفتند: الحمدالله، از وقتي اين فرش را خريده ايم يا به اين خانه كوچ كرده ايم، همه اش يا ميهمان رويش نشسته يا كلون درش را نواخته. در اين ميان، ميهمان را هم آدابي بود كه بايد رعايت مي كرد. فرضا اگر سفره برايش پهن مي كردند و بساط غذا ياميوه برايش مي چيدند، بالاجبار، بايد مي خورد و طفره رفتن، به هر شكل، بر اين حمل مي شد كه قصد قهر دارد يا از قضيه اي ناراحت است .

اتاقي براي ميهمان
در خانه طهراني ها معمولا، اتاقي  ويژه ميهمان بود كه به پذيرايي از كساني كه به عنوان ميهمان وارد خانه مي شدند، اختصاص داشت. اين اتاق داراي اسم هاي گوناگوني بود. برخي به آن «سه دري» يا«پنج دري» مي گفتند و برخي ديگر آن را «اروسي» و «طالاري» مي خواندند. اين اتاق از آنجا كه آبروي صاحبخانه بود از اهميت زيادي برخوردار بود؛ به نحوي كه انواع تجملات در آن ديده مي شد. فرش ها و پرده ها و انواع صندلي  ها را در آن مي گذاشتند، لوسترهاي گرانبها به سقف آن آويزان مي كردند و در واقع هزينه بسياري صرف آن مي كردند. يكي ديگر از شيوه هايي كه جهت پذيرايي از ميهمان در خانه ها وجود داشت، تهيه غذاهاي متعدد براي آنها بود. طهراني ها بدين وسيله از ميهمان هايشان پذيرايي مي كردند.

دك كردن ميهمان
دسته اي از طهراني ها هم به ميهمان كشي معروف بودند. مترصد بودند ميهماني از راه برسد تا بساط غرولند را شروع كنند. قمپز در كنند، از در و تخته تعريف كنند، مجيز فك و فاميلشان را بگويند و به اين ترتيب ميهمان را در تنگنا قرار دهند. يكي از شيوه هاي دك كردن ميهمان، يا تعارف هاي بيش از حد بود، يا نك و نال هاي طولاني. كافي بود ميزبان سفره اي بچيند و بعد، يك نفس از مهارتش در پخت و پز يا كيفيت مواد اوليه غذا تعريف كند و يا بر عكس، تا ميهمان بيچاره بيايد لقمه را به دهان ببرد، چنان از روزگار گله و شكايت مي رفت و از بي وفايي فلاني و فلاني گفته مي شد كه لقمه مثل سنگ، هوس شب نشيني را از سر مي پراند.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   حوادث  |   در شهر  |   درمانگاه  |   زيبـاشـهر  |
|  سفر و طبيعت  |   طهرانشهر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |