خانم نيكي كدي استاد تاريخ ايران و خاور ميانه در دانشگاه كاليفرنياست. آخرين كتاب او «ايران مدرن؛ ريشه ها و نتايج انقلاب» چاپ دانشگاه «ييل» آمريكاست. بزرگنمايي بيم از حمله آمريكا عنوان سرمقاله اي است كه اين پژوهشگر براي روزنامه ديلي استار نوشته است. ترجمه اين مقاله را در صفحه ۶ مي خوانيد.
سخنان اخير آمريكايي ها درباره از سرگيري گفتگو با ايران و بعضي واكنش هاي مثبت از سوي تهران درباره مسائل هسته اي و موضوعات ديگر، از سوي برخي در آمريكا چنين تفسير شده است كه ايران و پيش از آن ليبي، از حمله آمريكا به افغانستان و عراق بيمناك شده اند. آنها مي گويند كه اين بيم، دليلي است بر صحت سياست جنگ پيشگيرانه دولت بوش براي تغيير خاورميانه به دلخواه آمريكا.
اما اين ديدگاه برپايه فرضيه هاي غلط استوار شده است. نخست اينكه حاميان اين ديدگاه مي گويند، ايران و سوريه كه هر از چند گاهي از سوي مقامات دولت بوش تهديد مي شوند، بعد از جنگ عراق راحت تر از گذشته تسليم خواسته هاي آمريكا مي شوند.
اين غلط است ومنابعي كه با رهبران اين كشورها در تماس هستند اين فرضيه را تاييد نمي كنند. نمونه افغانستان براي نشان دادن تمايل آمريكا به توسل به جنگ كفايت مي كرد. عراق در حقيقت نتيجه كاملا عكس داشت. اين جنگ نيروهاي آمريكايي زيادي را براي دوره اي طولاني درگير كرده و در آينده نزديك اين امكان كه آمريكا بتواند به كشور نسبتا قدرتمند ديگري حمله كند، وجود ندارد.
حتي خوش بينانه ترين پيش بيني ها در آمريكا نمي تواند گزارش هايي راكه از عراق مي رسد ناديده بگيرد. مخالفت ها در اين كشور در حال افزايش است و حتي شيعيان كه تا به حال با آمريكا همكاري مي كردند اكنون ناآرام شده اند و ممكن است عليه اشغال به پاخيزند.
آمريكايي ها در اين تصور كه تمايل آنها به توسل به زور، دشمنانشان را مطيع كرده است، ميزان مشاركت اروپا و واقعيت هاي اقتصادي را كه ليبي و ايران را به تغيير سياست هاي هسته اي شان واداشت، ناديده گرفته اند.
اروپايي ها مدت هاست كه با دو كشور ليبي وايران مشغول مذاكره بوده اند.
آنها در مقابل كنار گذاشتن سياست هسته اي به اين دو كشور وعده روابط بهتر اقتصادي را داده اند كه مورد نياز هر دوي اين كشورهاست. آمريكا اما همچنان مي گويد كه تحريم هاي ليبي را لغو نمي كند و مطمئن نيست بتواندبه مذاكرات با ايران ادامه دهد.
دولت بوش اكنون مجبور است به سوي مذكرات چند جانبه درباره مسائل مهم ايران و جهان عرب و حتي كره شمالي، پيش برود، چراكه راه حل هاي نظامي اكنون غير ممكن شده اند. اما تا به حال اين تحركات چندجانبه با انگيزه حقيقي پيگيري نشده و بيشتر با هدف جلوه دادن جورج بوش به عنوان مرد متمايل به گفتگو بوده تا گام هاي بعدي به سوي مذاكرات حقيقي.
همه كشورهاي بالقوه هدف آمريكا در جهان اكنون به دنبال تضمين هايي براي اجتناب از حمله نظامي آمريكادر مقابل گرفتن امتيازاتي هستند، امتيازاتي چون آنچه آمريكا بعد از بحران موشكي در سال ۱۹۶۲ به كوبا داد.
بااين حال واشنگتن تاكنون تمايلي به دادن چنين تضمين هايي نشان نداده است و در برخورد با ايران و كره شمالي حتي پيش از شروع مذاكرات پيش شرط هايي را تعيين كرده است.
مثلا بوش در استقبال از گفتگو با ايران گفته است: «دولت ايران بايد به صداي آنهايي كه خواستار دمكراسي هستند گوش دهد، اعضاي القاعده را تحويل دهد و از برنامه تسليحات هسته اي خود دست بكشد » .
اين به آن معني است كه شرايط آمريكا براي گفتگو مبتني بر رد توافق هاي هسته اي ايران با جامعه بين المللي، تاكيد دوباره بر روابط ميان ايران و القاعده دشمن هميشگي ايران و توصيه واشنگتن به دولت ايران براي چگونگي برخورد با موضوعات داخلي است. بنابراين تعجب ندارد كه ايران فعلا مذاكرات را متوقف كرده است.
با توجه به غير ممكن بودن اقدام نظامي ،تحركات دولت بوش براي انجام مذاكرات ممكن است سرانجام به نتيجه برسد.
اما چهره هاي با نفوذ دولت بوش همچنان به تاكيد بر توسل به زور براي سرنگوني دولت ليبي، سوريه و ايران ادامه مي دهند. چنين استراتژي يكي از اهدافي است كه در كتاب اخير ريچارد پرل از مشاوران با نفوذ پنتاگون و ديويدفروم نويسنده سابق نطق هاي بوش، تحت عنوان «پايان شرارت: چگونه در جنگ با ترور پيروز شويم» به آن اشاره شده است.
آنچه ممكن به نظر مي رسد، اين است كه بوش ديدگاهي را بپذيرد كه در برخي نوشته هاي مطبوعاتي از آن استقبال مي شود؛ ديدگاهي كه مي گويد، پيروزي هاي آمريكا در عراق وافغانستان آمريكا را قادر مي كند رفتار مورد علاقه خود را در قبال كشورهايي كه از قدرت نظامي او بيم دارند در پيش بگيرد و درباره موافقتنامه هايي به نفع خود با اين كشورها گفتگو كند.
اين خط تبليغاتي در آمريكا طرفداران بسياري دارد، چرا كه مردم در اين كشور از شمار روبه رشد تلفات آمريكايي ها در عراق ناخشنودند.
آنهايي كه طرفدار راه حل هاي نظامي هستند اطمينان دارند كه به هر حال به بوش راي مي دهند.
اما راي دهندگاني كه بلاتكليف هستند و همچنين ميانه روها طرفدار سياستي هستند كه به حملات نظامي آمريكا پايان دهد، حملاتي كه با هدف مجبور كردن ديگران به مذاكره براساس شرايط آمريكا صورت مي گيرد.
نامزد دمكرات ها در انتخابات رياست جمهوري و همه آنهايي كه با سياست هاي تهاجمي دولت بوش مخالفند بايد براي رد اين فرض كه سياست آمريكا در عراق به پيشرفت مذاكرات با ديگر كشورها منجر شده دليل بياورند. در اين رابطه دو كتاب به تازگي منتشر شده است به نام هاي «مصيبت هاي امپراطوري: نظامي گري، مخفي كاري و پايان جمهوري» اثر چالمرز جانسون و «امپراطوري نامنسجم » اثر مايكل مان. اين كتاب هااطلاعات گسترده و انتقادهايي درباره سياست خارجي آمريكا به ويژه در ارتباط با دنياي عرب و ايران ارائه كرده اند. هر دوي اين كتاب ها نشان مي دهد كه سياست هاي كنوني آمريكا براي اين كشور و براي بقيه دنيا خطرناك است. نويسندگان آنها مي گويند كه براي ايجاد تغييرات جدي در سياست هاي كشورهايي همچون ايران ، سوريه و ليبي، به چيزي بيش از نطق هاي زمان انتخابات از سوي دولت بوش نياز است.
از سوي ديگر آمريكايي ها بايد دولت خود را براي پيگردي بهبود روابط با تهران تحت فشار بگذارند. ايراني ها حرف هاي سياسي بوش را رد كرده اند اما همه، نشانه هاي آماده بودن براي از سرگيري مذاكرات حقيقي بدون پيش شرط هاي غير قابل قبول را دارند. اين ممكن است در نهايت به از سرگيري روابط ميان آمريكا و ايران منجر شود.
ترجمه : نيلوفر قديري