جمعه ۳ بهمن ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۲۹۱
هنر
Friday.htm

گزارشي از كنسرت محمدرضا شجريان در تالار بزرگ كشور
صداي تو خوب است
000900.jpg
مهدي طاهباز
بالاخره پس از گذشت چندين سال صداي آواز محمدرضا شجريان در داخل كشور طنين انداز شد. شجريان پس از زلزله بم اعلام كرد براي ياري رساندن به آسيب ديدگان اين حادثه، به همراه گروه خود كنسرتي را در تالار بزرگ وزارت كشور برگزار خواهد كرد.
پس از گذشت حدود دو هفته از ماجرا، اين امر محقق شد و شجريان به همراه حسين عليزاده، كيهان كلهر و همايون شجريان در روزهاي ۲۴ ، ۲۵ و ۲۶ دي ماه به اجراي برنامه پرداختند.
بليت كنسرت شجريان با آن كه قيمت بالايي داشت ولي به سرعت به اتمام رسيد. قيمت بليت ها، بسته به جاي تعيين شده در سالن (بالكن و همكف) از ۹ تا ۳۰ هزارتومان تعيين شده بود كه بالاترين رقمي است كه براي يك كنسرت موسيقي تاكنون تعيين شده است.
از روز دوشنبه ۲۲ دي ماه بليت فروشي در سه مركز فروشگاه بتهوون، نشر هرس و نشر كارنامه و نيز سايت اينترنتي شركت دل آواز آغاز شد. بليت ها در همان ساعات اوليه روز دوشنبه به فروش رسيد ولي تجمع علاقه مندان تا شامگاه دوشنبه در برابر مراكز فروش بليت ادامه داشت.
بليت ها براي سالن همكف به پنج قيمت ۱۵ ، ۱۸ ۲۰، ، ۲۵ و ۳۰ هزارتومان و براي بالكن به سه قيمت ۹ ، ۱۲ و ۱۵ هزارتومان به فروش رسيد.
اما برنامه كنسرت شجريان در شب اول، ۲۴ دي ماه قرار بود ساعت ۹ شب آغاز شود. از چند ساعت باقي مانده به شروع برنامه تجمع علاقه مندان در مقابل در ورودي تالار آغاز شده بود. به علت ورودي نامناسب در تالار بزرگ وزارت كشور، هرچه به شروع برنامه (ساعت ۲۱) نزديك تر مي شديم بر تعداد جمعيت حاضر افزوده مي شد. در ضمن ترافيك شديدي در خيابان هاي منتهي به ميدان فاطمي به چشم مي خورد. بازار سياه بليت هم كماكان رونق خود را داشت و بليت ها تا سقف ۲۰۰ هزارتومان هم بين دلال ها و افراد علاقه مند رد وبدل مي شد. در محوطه سالن انتظار تالار نوار فسانه ايرج بسطامي به همراه پوستري از او به فروش مي رسيد.
در داخل تالار و در روي سن اجراي برنامه دكوري زيبا از ارگ ويران شده بم طراحي و قرار داده شده بود. كار طراحي صحنه و دكور برنامه را مهدي ميرزايي انجام داده بود. ضمناً برنامه با حدود ۱۰ دوربين، تصويربرداري مي شد و قرار است به  زودي به صورت DVD و VCD به بازار عرضه شود. حركت دوربين ها و نيز نورپردازي سالن براي بسياري از حاضران در سالن ايجاد مزاحمت مي كرد كه به همين علت در ميان دو تايم برنامه از اين بابت از طرف برگزاركنندگان عذرخواهي شد. در ضمن در بخش دوم برخي از پروژكتورها خاموش و حركت برخي دوربين ها متوقف شد.
000903.jpg
حسين عليزاده همراه اصلي اين كنسرت

تهيه كنندگي و مديريت اجرايي پروژه فيلمبرداري برنامه نيز به عهده صدرا عبدالهي بود. ضمناً بر روي يك پرده بزرگ كه در سمت چپ سالن قرار داده شده بود، تصاوير اجراي برنامه به صورت همزمان پخش مي شد.
برنامه، ساعت ۳۰:۲۱ و با حدود ۳۰ دقيقه تاخير با پخش پيام محمدرضا شجريان از بلندگوهاي سالن آغاز شد.
پيام شجريان به مناسب زلزله بم و اجراي كنسرت موسيقي بدين شرح بود: «فاجعه سخت هولناك بود. زخمي جانكاه بر پيكر و روان نشست و قربانياني بسيار برجاي گذاشت. همه ايرانيان، اندوه فاجعه را از سويداي دل  گريستند. آواز خشك خاك بر جان همگان نشست.
نخستين بار نيست كه ما هم مهمان خود را در حادثه اي از اين دست هولناك، از كف مي دهيم و با خود تلخ مي انديشيم كه آخرين بار هم نخواهد بود. فروغ مهر و نيك سرشتي مردم، تلخي اين حادثه را، تاب تحمل داد. دانستيم كه هنوز توان دوست داشتن در ما نمرده است. اين حادثه بار ديگر ما را ياد آور شد كه سرنوشت ما جز به دوستي و مهر، فرجام خوشي نخواهد داشت.
000912.jpg
عكاسان نتوانستند به خوبي از اين رويداد عكاسي كنند.اين عكس از معدود عكس هاي اين كنسرت بود

آنها كه فرصت يگانه زندگي را باختند، قرباني غفلت همه ما شدند، هم از اين روست كه بايد يادشان را زنده نگه داريم تا ديگر بار جامعه ما شاهد قربانياني چنين بي شمار و گسترده نباشند.
اكنون بايد توان زاري خود را به نيروي زندگي بدل كنيم و اميد را براي آنان كه مانده اند، ارمغان بياوريم. كودكاني كه وجودشان سرچشمه شادي و سبكباري زندگي است، فردايي روشن را چشم در چشم ما دوخته اند ايران آينده را كودكان امروز مي سازند. دوستشان بداريم.
قلب همه ما ايرانيان تا دورترين نقطه جهان به يكديگر پيوست و سرود عشق و انسان دوستي در جان ما طنين انداخت. هركس با هر تواني كه داشت به ميدان آمد، من نيز به عنوان قطره اي از اين اقيانوس بيكران فرزند اين سرزمين، تلاشي را آغاز كرده ام كه با همت شما به بار خواهد نشست. براي اين كار حسابي افتتاح كرده ام تا كمك ايرانيان داخل و خارج كشور را براي احداث بنايي كه نياز مردم منطقه است، تدارك كنيم.
درآمد كنسرتي كه در اين شب ها برگزار مي شود، تماماً به اين حساب واريز مي شود. اميدواريم كه با همت تعدادي از متخصصان شريف ايراني ساخت بنايي درخور را به فرجام رسانيم. در پايان گزارش كامل نحوه انجام و هزينه را در سايت دل آواز به اطلاع  ملت بزرگ ايران خواهم رساند.
خاك پاي ملت ايران، محمدرضا شجريان.»
پس از قرائت اين پيام و در ساعت ۴۰:۲۱ محمدرضا شجريان به همراه گروه براي اجراي برنامه پس از چندين سال وارد سالن شدند.
جمعيت حاضر در سالن نيز چند دقيقه اي به صورت ايستاده شجريان، عليزاده، كلهر و همايون شجريان را تشويق كردند.
برنامه بدون هيچ گونه سخن و حرف و حديثي از سوي شجريان با تكنوازي تار حسين  عليزاده آغاز شد. سپس كيهان كلهر آرشه خود را به كمانچه كشيد و در پي آن همايون شجريان نواختن تنبك را آغاز كرد.
پس از چندي نيز محمدرضا شجريان در دستگاه نوا شروع به خواندن كرد:
بي همگان به سر شود بي تو به سر نمي شود
داغ تو دارد اين دلم سوي دگر نمي شود
پس از اجراي اين آواز كه با تار عليزاده، تنبك همايون شجريان و كمانچه كيهان كلهر همراه بود، تكنوازي تار حسين عليزاده و سپس يك قطعه بدون كلام در دستگاه نوا اجرا شد.
شجريان نيز پس از چند دقيقه يك قطعه آوازي با شعري از هوشنگ ابتهاج را در كردبيات اجرا كرد.
000909.jpg
تجمع مردم براي تهيه بليط

سپس نوبت به تصنيف «دل ديوانه» با دوبيتي هاي باباطاهر رسيد. اين تصنيف را همايون شجريان در كردبيات آغاز كرد و محمدرضا شجريان آن را ادامه داد و پس از چندي اين دو به همخواني پرداختند.
پس از اين تصنيف زيبا كه به صورت همخواني انجام شد نوبت به هم آوازي مثنوي با اشعاري از عطار نيشابوري رسيد.
اين قطعه آوازي كه با تكنوازي كمانچه كيهان كلهر و سپس تار حسين عليزاده همراه بود، با خواندن «چون تو جانان مني كس با تو خرم كي شود» توسط محمدرضا شجريان آغاز شد و در ادامه همايون شجريان مصرع بعدي شعر را «چون تو در كس نگردي كس با تو هم همدم نشود» خواند.
در ادامه پدر و پسر به هم آوازي پرداختند. نقطه اوج اين قطعه جايي بود كه همايون و محمدرضا شجريان با فاصله اي اندك از يكديگر به اجراي تحرير هاي آوازي پرداختند. در پايان بخش اول برنامه نيز تصنيف «بي تو به سر نمي شود» به صورت همخواني و در دستگاه نوا اجرا شد.
بخش دوم برنامه با مقدمه اي ساخته حسين عليزاده در دستگاه راست پنجگاه آغاز شد. پس از اجراي اين قطعه بدون كلام، ساز و آوازي با غزلي از سعدي و در راست پنجگاه توسط محمدرضا شجريان اجرا شد. همايون شجريان نيز در بخشي از اين قطعه همراه با تار حسين عليزاده به اجراي برنامه پرداخت.
در ادامه تصنيف «سمن بويان» ساخته كيهان كلهر و با شعري از حافظ توسط محمدرضا و همايون شجريان به صورت همخواني اجرا شد. نكته قابل توجه در اجراي اين تصنيف  هنرنمايي حسين عليزاده با تار و نيز همايون شجريان با تنبك بود. پس از «سمن بويان» قطعه «ني ريز» با تار حسين عليزاده و آوازي با شعر حافظ توسط شجريان اجرا شد. همراهي كمانچه كيهان كلهر در اين قطعه آوازي بسيار زيبا و تماشايي بود و شايد بتوان اين قسمت از اجرا را شاخص ترين كمانچه نوازي كلهر در كنسرت ناميد.
بعد از اين قطعه نوبت به پرطرفدارترين قسمت برنامه رسيد. اجراي تصنيف «فرياد» با شعري از مهدي  اخوا ن ثالث. اين تصنيف كه ساخته محمدرضا شجريان است به صورت همخواني پدر و پسر اجرا شد و تنها قطعه اي بود كه پس از پايان آن، افراد حاضر در سالن به تشويق گروه پرداختند.
در ادامه كنسرت يك هم آوازي با دوبيتي هاي باباطاهر اجرا شد و در پايان نيز تصنيف «بوسه هاي باران» از ساخته هاي حسين عليزاده با شعري از شفيعي كدكني به صورت همخواني توسط گروه خوانده شد.
پس از اجراي قطعه آخر، جمعيت حاضر در سالن يكپارچه و به مدت چندين دقيقه به صورت ايستاده به تشويق شجريان و گروهش پرداختند. تشويق مردم به حدي بود كه گروه را مجبور كرد تا دوباره بنشينند و يكي از به  يادماندني ترين ترانه هاي ايراني را اجرا كنند. خواندن «مرغ سحر» توسط محمدرضا شجريان حسن ختام اولين اجراي او پس از چندين سال در ايران بود.
اما تماشاي اجراي محمدرضا شجريان پس از چند سال در ايران چند نكته مهم را مشخص كرد، اول از همه اين كه هم اكنون يك گروه منسجم، يكد ست و هماهنگ در موسيقي ايران وجود دارد كه با پتانسيلي بالا درصدد ايجاد نوآوري و ارايه  كارهاي تازه و بديع در موسيقي سنتي است.
000906.jpg
شجريان قول كنسرت را در خانه موسيقي به مردم داد

دوم اين كه محمدرضا شجريان با اين كه بر ساليان سنش افزوده شده ولي در ازاي اين مسئله با كوله باري از تجربه كماكان يكه تاز موسيقي ايران و مرد اول آواز ايراني به شمار مي رود. دست  آخر هم تماشاي هنرنمايي جواني آينده دار در موسيقي سنتي ايران، يعني همايون شجريان بود. همايون شجريان در اين كنسرت نشان داد توانسته با استفاده از تجربيات پدر و دانش او به سطح و مرتبه خوبي به لحاظ آواز و توانايي هاي صدايش برسد. صداي همايون شجريان در مقايسه با چند سال گذشته پيشرفت بسيار قابل توجهي كرده كه اين امر ناشي از داشتن معلمي چون محمدرضا شجريان است. با اين كه نوازندگي همايون شجريان در مقايسه با ديگر نوازندگان اين گروه (حسين عليزاده و كيهان كلهر) در مرتبه پايين تري قرار دارد ولي او مي تواند در آينده به لحاظ آواز يكي از مردان نام آور ايراني باشد و جانشين خوبي براي پدر شود.
به هرحال كنسرت شجريان و ديدن اجراي او در مدت سه شب، براي دوستداران موسيقي ايراني خاطره انگيز و به يادماندني بود اگر اين مسئله با فاجعه اي همچون حادثه بم همراه نبود، لذتي چند برابر داشت.
محمدرضا شجريان در آخرين شب از اجراي خود در تالار بزرگ كشور اعلام كرد به زودي و به مدت دو شب در استاديوم ۱۲ هزار نفري آزادي كنسرت ديگري را به نفع زلزله زدگان اجرا خواهد كرد. دليل اين امر استقبال بيش از حد افراد حاضر در سالن و مشتاقان صداي شجريان در شب آخر اجراست.
شجريان در اين رابطه درخواستي را به مسئولان وزارت ارشاد ارايه كرده ولي تاكنون پاسخي نگرفته است.
اگر چنين چيزي صحت داشته باشد بايد فكري به حال وضعيت صوتي سالن مجموعه ورزشي آزادي كرد چون از سيستم صوتي مناسبي براي كنسرت برخوردار نيست.
ضمناً بليت كنسرت شجريان در اجراي او در مجموعه ورزشي آزادي (در صورت تحقق) ارزان تر از قبل خواهد بود.
اقدام پسنديده شجريان از دو جهت قابل تقدير است. اول اين كه او براي سيل عظيم مشتاقان خود ارزش قايل است و به آنها اهميت مي دهد، دوم هم اين كه با اين كار مي تواند عوايد بيشتري را به زلزله زدگان بم اختصاص دهد.
در هر حال بايد از تصميم به موقع و قابل توجه شجريان قدرداني كرد.

خبر
سينما ـ نيكي كريمي به زودي ساخت نخسين فيلم بلند خود را با نام «يك شب» جلوي دوربين مي برد. اين فيلم به تهيه كنندگي جهانگير كوثري و سازمان سينمايي فنا ساخته مي شود و روايت داستان زندگي يك دختر است.
قرار است ترانه عليدوستي و ايرج كريمي در اين فيلم به عنوان بازيگر حضور داشته باشند. از ديگر عوامل اين فيلم مي توان به ايرج رامين فر به عنوان طراح صحنه و لباس، پرويز آبنار به عنوان صدابردار و حسين جعفريان به عنوان مدير فيلمبرداري نام برد.
نيكي كريمي پيش از اين، فيلمي كوتاه با نام «داشتن و نداشتن» را جلوي دوربين برده است.

ادبيات ـ روزنامه هاي آمريكايي اعلام كرده اند كتاب جديد پيت رز در صدر جدول پرفروش ترين كتب قرار خواهد گرفت. اين كتاب غير داستاني كه به زندگي پيت رز مي پردازد و «پيت رز: زندان بدون ميله» نام دارد كه پنج شنبه گذشته با تيراژي برابر ۵۰۰ هزار نسخه در آمريكا توزيع شد. اين كتاب تنها در سه روز اول توزيع خود بيش از بيست و يك هزار نسخه فروش كرد.

تئاترـ پري  صابري به زودي و پس از اتمام جشنواره تئاتر فجر دو نمايش «سوگ سياووش» و «شيخ صنعان» را در پاريس و به دعوت دفتر يونسكو بر روي صحنه خواهد برد. سوگ سياووش كه تا هفته گذشته در تئاتر شهر و در سالن اصلي بر روي صحنه بود پس از ۱۶۰ اجرا به فروشي معادل ۳۸ ميليون تومان دست يافت و پرتماشاگرترين نمايش تئاتر شهر لقب گرفت.
000915.jpg

موسيقي ـ خشايار اعتمادي به همراه گروه خود از ۲۱ تا ۲۴ بهمن ماه در جزيره كيش كنسرت خواهد داد. اعتمادي همچنين ۱۵ و ۱۶ بهمن ماه در سالن وزارت كشور و ۲۱ بهمن ماه در سالن ميلاد به اجراي برنامه  مي پردازد.
ضمناً به دعوت موسسه توسعه سياحتي كيش، تعدادي از چهره هاي موسيقي پاپ ايران همزمان با دهه فجر در كيش به اجراي برنامه خواهند پرداخت.

سينما ـ پنجمين جشنواره مستند كيش از ۴ تا ۸ بهمن ماه با نمايش ۲۶ فيلم ايراني و چشم اندازهاي مستند كشورهاي آسياي ميانه در دانشگاه اين جزيره برگزار مي شود.
به گفته مهدي سليمي، مدير عامل سازمان توسعه سياحتي كيش، قرار است اين جزيره به عنوان پايگاه جشنواره مستند دنيا و در حقيقت پايگاهي براي توليد و عرضه سينماي مستند كه مهجور واقع شده است قرار گيرد.


سينما ـ ساخت انيميشن «سازمان ملل» كه قرار بود توسط نورالدين زرين كلك كارگرداني شود به تعويق افتاد. زرين كلك دليل اين امر را پيدا نكردن تهيه كننده عنوان كرده است. اين فيلم ۱۵ دقيقه اي به بحث و جدل ديپلمات هاي سازمان ملل در قالبي طنز مي پردازد.
رئيس جديد انجمن انيميشن سازان جهان قصد دارد ابتدا كتاب اين انيميشن را منتشر كند و سپس درصورت پيدا كردن تهيه كننده آن را بسازد.
000918.jpg

موسيقي ـ كنسرت لوريس چكناواريان به همراه شهرام ناظري يك شنبه شب در سالن رويال فستيوال لندن برگزار شد.
استقبال از اين اجرا بسيار خوب بوده به طوري كه تمامي بليت هاي كنسرت در همان روزهاي اول به فروش رفت و اين مسئله باعث تعجب مسئولان سالن مذكور شده است. عوايد حاصل از اين اجرا به زلزله زدگان بم تعلق خواهد گرفت. چكناواريان و شهرام ناظري تابستان سال گذشته برنامه مشتركي را در سالن ميلاد نمايشگاه بين المللي تهران اجرا كردند.

تئاتر ـ همزمان با آغاز جشنواره تئاتر فجر، ۱۰ نمايشنامه در برنامه  عصري با نمايش ويژه جشنواره تئاتر فجر روخواني خواهد شد. ماه و پلنگ (محمد حاتمي)، سانتا كروز (هما روستا)، فرزند (رويا تيموريان)، كسي مي آيد (تينوش نظم جو)، شيطان و خدا ( آرش آبسالان)، تنگنا (افشين هاشمي)، گستره سكوت (امين بهروزي)، تمام عطرهاي عربستان (علي هاشمي)، ناگهان ... (محمد ميرعلي اكبري) و زن ايالت سچوان (كامبيز زاهدپور) مجموعه اين نمايشنامه ها را تشكيل مي دهند. اين برنامه همزمان با جشنواره و در ساعت ۱۵ در كافه ترياي تئاتر شهر برگزار خواهد شد.

هفت از هفت
جواد قادري
۱
جشنواره فيلم فجر نزديك است و تقريباً تمام اخبار سينماي ايران تحت الشعاع موضوعات و حوادث اين امر قرار گرفته است. بسياري از علاقه مندان سينماي ايران براي فرا رسيدن جشنواره و ده، يازده روز خاطره انگيز آن، روز شماري مي كنند. سينماگران نيز در تكاپو و تلاشند تا آثار خود را براي شركت  و نمايش در جشنواره آماده كنند. با اين كه ديگر شرط نمايش عمومي فيلم ها شركت در جشنواره نيست و هيچ بايد و ضرورتي وجود ندارد، ولي همگان دوست دارند تا محصولاتشان در ويترين يكساله سينماي ايران به نمايش گذاشته شود.
۲
امسال به لحاظ خبري در مقايسه با سال گذشته كمي عقب تر هستيم. سال گذشته در ميانه هاي دي و هفته آخر ماه تمامي آثار شركت كننده در بخش هاي مختلف جشنواره مشخص شده بود و تقريباً تكليف همگان روشن بود. اما امسال همه چيز با كندي پيش  مي رود و اين امر دست و پاي مطبوعات را براي آماده كردن مطالب و ويژه نامه هاي جشنواره تا حدي بسته است. كندي و ضعف اطلاع رساني مضراتي در پي دارد كه يكي از آنها كشيده شدن پاي شنيده ها به اخبار و اطلاعات منعكس شده است. بسياري از روزنامه ها، نشريات و حتي خبرگزاري ها به شنيده هاي خود كفايت كرده و آنها را براي خوانندگان روايت مي كنند. نكته جالب در مورد يكي از خبرگزاري ها اين است كه، اين خبرگزاري  محترم تازه تاسيس يافته هر چند غير رسمي و يا رسمي كه در جايي درج شده و از منبع غير از روابط عمومي جشنواره فجر منعكس شده است را به فاصله چند ساعت از چاپ و مخابره خبر به صورت شنيد ه هاي موثق خبرنگار ... حاكي از آن است كه ... در خبرگزاري خود مخابره مي كند. واقعاً وجه تعريف و تمايز يك خبرگزاري (!) از ديگر رسانه ها چيست؟
اگر يك خبرگزاري به گفته ها و شنيده ها آن هم با كپي برداري از ديگران بسنده كند، آن وقت تكليف نشريات و جرايد چيست؟
۳
با اين كه به نظر مي رسد جشنواره امسال بسيار پربار با آثاري ديدني باشد ولي گويا بسياري از فيلم ها براي جشنواره آماده نخواهد شد. به اين ترتيب و با توجه به نرسيدن آثاري چون «مهمان مامان» ساخته داريوش مهرجويي، «جايي براي زندگي» ساخته محمد بزرگ نيا و ... و نيز آثاري چون «چاي تلخ» ساخته ناصر تقوايي، «به رنگ ارغوان» ساخته ابراهيم حاتمي كيا و فيلم هاي تازه بهمن فرمان آرا، مجيد مجيدي، رسول صدر عاملي و ... كه در مرحله ساخت قرار دارند، به نظر مي رسد جشنواره بيست و سوم بسيار پربارتر باشد. آرزو بر جوانان كه عيب نيست؟ هست؟
۴
همچنان كسي به سينما نمي رود. گويا بالستيك هم جواب نداده و نتوانسته مردم را به سينما بكشاند. سينماها به اكران دوم روي آورده اند و معدود آثار موفق امسال را دوباره نمايش مي دهند. فيلم جديدي هم اكران نخواهد شد. يعني نيست كه اكران شود. (پس اين همه فيلم كه در نوبت اكران هستند، كجايند؟) كسي كه بهترين پاسخ را به اين سؤال بدهد، بليت نيم بهاي شنبه ها بدون صف فروخته خواهد شد!
۵
اگر سقمان سياه نباشد و چشممان شور، بايد بگويم دوبله ايران يك تكان مختصري خورده و بعضاً فيلم هايي با دوبله مناسب رويت مي شوند. اگر طي چند وقت اخير برخي از آثار تازه دوبله شده را ديده باشيد، حتماً به اين مسئله پي خواهيد برد. به خصوص آن كه چنگيز جليلوند نيز در ايران به سر مي برد و با انگيزه اي بالا مشغول كار است.اما نكته مهم اين است كه دوبله ايران نياز به صداهاي جديد دارد. صداهايي كه نخواهند آلن  دلون، جاني دالر و ... باشد.
۶
مسعود كيميايي جنگ تبليغاتي جالبي پيرامون حواشي فيلمش به راه انداخته است. (و يا برايش به راه انداخته اند) در اين جا به خاطر برخي مسايل فقط به ذكر اين نكته بسنده مي كنيم كه آيا تا به حال خبر تدوين تيتراژ فيلمي را در جايي خوانده بوديد؟ آيا اين مسئله به مهم بودن و يا خوب بودن فيلم مربوط مي شود؟ تا جشنواره بيست و دوم و زمان نمايش فيلم صبر كنيد. همه چيز مشخص خواهد شد.
000897.jpg

۷
اما بالاخره اين كه ناصر تقوايي به دور از هياهوي جشنواره و در آرامش خاصي مشغول ساختن فيلم جديد خود است. هيجانات جشنواره به حدي است كه كسي در اين ميان به «چاي تلخ» فكر نمي كند. تاكنون حدود ۲۰ درصد از فيلمبرداري اين فيلم انجام شده و گروه، كماكان در آبادان مشغول كارند. آيا چاي تلخ به جشنواره بيست و سوم مي رسد؟

سينماي جهان
من فقط داستانم
000942.jpg
ماهي بزرگ Big Fish
كارگردان: تيم برتون
فيلمنامه: جان آگوست براساس رماني از دانيل والاس
فيلمبردار: فيليپ روسلو
موسيقي: دني الفمن
هنرپيشگان : ايون مك گرگور، آلبرت فيني، بيلي كرودوپ، جسيكا لانگ، هلنا بونهام كارتر

«ماهي بزرگ» تمثيلي بي شائبه و همه جانبه از نقش سائقه خلاقيت است، تمثيلي از كششي مقاومت ناپذير كه فيلمساز را به عنوان يك روايتگر فرو رفته در فانتزي و تخيلي بيكران در هر لحظه در برابر داستان گويي مي ستايد.
در اين چارچوب مفهومي، ادوارد بلوم، كاراكتر اصلي «ماهي بزرگ» كه زندگيش تنها در زنجيره پيوسته اي از قصه هاي عجيب و غريبي كه او خود با شور و شعف سرهم مي كند معنا مي يابد، در حقيقت همزاد ناگسستني خود فيلمساز است كه با دوربين جادويي اش زمان و مكاني افسانه اي مي آفريند.
داستان هاي ادوارد همگي ابعادي اغراق شده دارند كه در سيري نارسيسيستي (narcissistic) و خود شيفتگانه همواره گره دراماتيك خود را در يك نقطه اوج حيرت انگيز مي گشايند؛ جايي كه راوي مقياسي اساطيري و قهرمانانه به ماجراهاي خود  مي دهد. بدينسان، ادوارد به آينه اي بدل مي شود كه تصوير تيم برتون را در شفافيت مطلق هنري اش به او بازمي گرداند؛ هنرمندي كه هزارتوي شگرف تخيلش انباشته از غول ها، ساحره ها، جنگل هاي خوفناك و دهكده هاي بهشت واري است كه نبض تپنده شان آرزوهاي وانهاده فيلمساز را تحقق مي بخشد، درست مثل قهرمان «كابوس پيش از كريسمس» (Nightmare Before Christmas) كه از قلب دنياي كابوس وار شياطين و ارواح «هالووين» (Halloween) برمي خيزد و مي خواهد جاي پاپا نوئل را در شب كريسمس بگيرد.
اما او معيارهاي زيبايي شناختي و الگوهاي رفتاري خاص دنياي خود را دارد، پس به جاي هداياي معمول شب كريسمس (عروسك ها و اسباب بازي هاي قراردادي)، در عين خلوص نيت كله هاي بريده و چيزهاي دهشتناك ديگر را به كودكان مي دهد و بدينسان روايت شب كريسمس را در قالبي معكوس و وارونه اما سرشار از تخيل بازگو مي كند.
انگيزه زيبايي شناسي در ذات اوست، غريزه مسلطش  است و هنرش، هر چند اجتماع از آن مي گريزد و ناديده اش مي گيرد، چيزي جز جوهر زندگيش نيست. اين كم و بيش درونمايه اصلي ماهي بزرگ نيز هست، چرا كه ادوارد بلوم (كه نقش جواني اش را ايون مك گرگور و نقش پيري اش را آلبرت فيني بازي مي كند) با تخيل مهارناپذيرش در چشم ويلي (بيلي كرودوپ)، پسرش، چيزي جز يك دروغگو نيست.
ويل مي گويد، هويت واقعي پدرش را كه حالا در بستر مرگ است هرگز نشناخته است، چون او با داستان بافي هاي گزاف شخصيتي غيرواقعي و اساطيري از خود  خلق كرده است. پاسخ ادوارد به اين اتهام، عميق و تكان دهنده است: «من كسي جز داستان هاي خود نبوده ام». به اين ترتيب، برتون با از ميان برداشتن فاصله ميان هنرمند و اثرش، آنها را به شكلي تفكيك ناپذير در هم مستحيل مي كند، زيرا هنرمند تنها در اثرش هويت مي يابد. اين البته نگاهي رمانتيك به مقوله هنرمند است كه بيشتر شبيه تعريف هاي وردورث يا كالريج، شاعران رمانتيك انگليسي است. اما برتون در عين حال از نوعي تلخ انديشي فلسفي برخوردار است كه فيلم هاي او را با وجود غوطه ور بودنشان در فضاهاي گوتيك، خيالي، كابوس وار و جادويي، كاملاً از نگرش كودكانه و خام كارگرداني چون استيون اسپيلبرگ متمايز مي كند.
در يكي از داستان هاي پر تب و تاب ادوارد، حريف او ماهي غول آسايي است كه حلقه ازدواجش را قورت داده است. در نخستين صحنه فيلم، ادوارد با به دام انداختن ماهي كه نهايتاً مي گريزد حلقه را از حلقوم او بيرون مي كشد. حلقه ازدواج البته نمادي از ارتباط ادوارد با جهان واقعي (همسر و خانواده) است و بلعيده شدن آن توسط ماهي نوعي گسست سمبوليك با واقعيت را رقم مي زند.
در صحنه پاياني فيلم، در حالي كه ادوارد توسط شخصيت هاي نيمه واقعي و نيمه خيالي همه داستان هاي خود در ساحل بدرقه مي شود ـ صحنه اي كه بي شباهت به رژه دايره وار سكانس پاياني «هشت و يك دوم» فليني نيست ـ او قدم به درون رودخانه اي مي گذارد كه بستر افسانه «ماهي بزرگ» بوده است، بستري كه به شكلي ناسازه در آن واحد نطفه زندگي و آستانه مرگ بوده است. او اين جا حلقه را از انگشت بيرون مي آورد و به همسرش مي دهد و سپس با فرو رفتن در آب به ماهي بزرگ تبديل و شناكنان دور مي شود. واقعيت وجودي ادوارد بلوم چيزي جدا از داستان او نيست.
البته، اين داستان پاياني را، ويل، در نوعي چرخش كنايي پرداخت مي كند. ويل كه دايماً پدرش را به خاطر «روايت هاي دروغينش» سرزنش مي كند، تيپيك شخصيتي است كه در دايره تنگ زندگي تهي بورژوازي قفل شده است و ارزش را تنها در سرمايه و مصرف مي بيند. او با گرايش سراسر پراگماتيك خود، كه شاخص مسلط ايدئولوژي ابتذال گراي«روياي آمريكايي» است، خوشبختي را تنها در ابعادي مادي درك مي كند كه ريشه در آن جمله معروف منشور استقلال آمريكا، «آزادي براي به دست آوردن خوشبختي و مالكيت»، آن جوهره تفكر جفرسوني، دارد كه حالا به رگ و پي ايدئولوژي سلطه جهاني بدل شده و نقطه تبلورش جورج بوش و فزون خواهي جنگ طلبانه اش است.

سينماي ايران
گريز از شهر خاكستري
000945.jpg
حسين يادگاري
جانمايه فيلم رقص در غبار بر يك داستان عاشقانه استوار شده كه در آن فيلمساز براي درآوردن آن حس و حال مطلوب براي اين نوع از داستان ها تلاش زيادي به خرج داده است. در بخش هايي اين تلاش به بار نشسته و تماشاگر به خوبي درگير كشمكش عاشقانه دو شخصيت نظر و ريحانه شده است. بايد توجه داشت كه رقص در غبار از مولفه هاي ثابت و امتحان شده در سينماي ايران براي برانگيختن احساسات تماشاگر بهره  فراواني برده است. تمهيداتي نظير لهجه آذري نظر، درد دل هاي شكوه آميز او با خدا و ... از جمله مواردي هستند كه در فيلم هاي ايراني بارها و بارها مورد آزمايش قرار گرفته و در برخي موارد نتايج موفقيت آميزي هم به همراه داشته  اند. به نظر مي رسد فيلمساز از اين مولفه ها به طريقه درستي استفاده كرده و شايد اينگونه بتوان گفت كه دست به خرج كردن بي محابا و باري به هر جهت اين مولفه ها نزده است. امري كه در بسياري از فيلم ها مورد غفلت واقع شده و به همين خاطر آن تاثيرات احساس مطلوب فيلمساز را در تماشاگر ايجاد نكرده است. اگر بخواهيم مثالي از كاربرد موفق تمهيدات مذكور در فيلم رقص در غبار بزنيم بايد به صحنه اي اشاره كنيم كه در آن، نظر در بيابان در حالي كه به دنبال حيدر (فرامرز قريبيان) مي رود و سعي در راضي كردن او به ماندن خود در بيابان دارد، توصيفي به او از عشق پرسوز و گدازش به ريحانه مي دهد كه اين توصيف احساسي، همزمان با عمل قضاي حاجت حيدر مي شود. تقابل آشكار اين دو عمل تاثير لازم را بر تماشاگر مي گذارد به نحوي كه او، هم از احساس دروني نظر آگاه مي شود و هم شناخت كامل تري از محيط عصبي شكل گرفته در اطراف اين شخصيت (در قالب صحنه اي كميك) به دست مي آورد.
صحنه هاي آغازين فيلم از ريتمي تند در روايت ماجراهاي داستان برخوردار است آنچنان كه در همان ابتداي كار از شكل گيري علاقه، ازدواج و جدايي ميان ريحانه و نظر در قالب صحنه هايي كوتاه و موجز اطلاع پيدا مي كنيم. به نظر مي رسد چنين ريتمي باعث ايجاد نوعي «ايجاز مخل» در روند روايت وقايع ابتدايي فيلم شده است. شايد هدف فيلمنامه نويسان از انتخاب اين ريتم براي صحنه  هاي مذكور به اين خاطر بوده كه هر چه سريع تر تماشاگر را وارد فضاي صحرا و مواجهه اي كه ميان نظر با پيرمرد مارگير صورت مي گيرد، كنند. اما به هر حال اين تمهيد روايي، گذشته از آن كه موجبات سردرگمي بخشي از تماشاگران را فراهم كرده باعث دوپاره شدن فيلم هم شده است. صحنه هاي شهر و بيابان دچار تقابل و تفاوت آشكاري به لحاظ ريتمي هستند و اين موضوع بيش از آن كه جلوه اي هنري به فيلم بخشيده باشد نقاط ضعفي را در آن به وجود آورده است. انتقالي كه از فضاي شهر به فضاي بيابان صورت مي گيرد، روند صحيح و نامحسوسي را در ذهن تماشاگر به وجود نمي آورد. اگر در ابتداي فيلم در قالب صحنه اي كوتاه به حضور نظر در صحرا اشاره اي صورت مي گرفت و مثلاً از تكنيك فلاش فوروارد استفاده مي شد آن وقت شايد آمادگي لازم در تماشاگر براي انتقال از فضاهاي شهري به بيابان به وجود مي آمد.احساسي كه در تماشاگر در هر يك از اين دو بخش برانگيخته مي شود يكسان است.
در تمامي اين صحنه ها تماشاگر بدبختي هاي نظر و ساير اشخاص فيلم را به وضوح درك مي كند. در واقع تفاوت ميان صحنه هاي شهر با بيابان بيش از آنكه مربوط به احساس تماشاگر در هر يك از اين قسمت ها باشد به جنبه هاي تكنيك فيلم در اين دو بخش ربط پيدا مي كند. اگر فيلمنامه نويسان در صحنه هاي شهر و بيابان، احساس هاي متفاوتي را در تماشاگر ايجاد مي كردند مثلاً در صحنه هاي شهر به عشق ميان نظر و ريحانه تاكيد مي كردند و در مقابل در صحنه هاي بيابان احساسي از نبود اين عشق و عاطفه به وجود مي آوردند آن وقت احتمالاً تماشاگر از تفاوت محيطي حاكم بر اين دو بخش، به برداشتي كلي و واحد از فيلم مي رسيد.
فيلمنامه رقص در غبار از يك ضعف شايع و آشكار كه در اكثر فيلم هاي سينماي ايران به وفور يافت مي شود، برخوردار است. ضعفي كه بايد به آن عنوان عدم توجه به موقعيت كشمكش هاي دراماتيك داد. در داستان فيلم درامي كه نتيجه تقابل شخصيت ها باشد وجود ندارد. عدم توجه به موضوع در مورد اصغر فرهادي كه تجربه هاي فيلمنامه نويسي زيادي از سر گذرانده، عجيب به نظر مي رسد. نتيجه اي كه از اين عدم توجه عايد شده، اين است كه ماجر اهاي فيلم آن حس اضطرار و اضطراب را در تماشاگر براي تعقيب هر صحنه از فيلم به وجود نمي آورند. در واقع شخصيت ها در طول فيلم دچار موقعيتي خطرناك و نفس گير نيستند تا تماشاگر به ديدن و شنيدن سرگذشت آنها راغب شود. اقدامات مختلف قهرمان فيلم (نظر) بر يك انگيزه استوار شده و آن تامين مهريه ريحانه است. چنين هدفي اگر چه شريف و انساني به نظر مي رسد اما انگيزه اي از سر اضطرار و براي گريز از مهلكه نيست. ريحانه تمايل چنداني به قبول مهريه از نظر ندارد و بنابراين، نظر تنها به خاطر آرامش وجدان و از سر عشق و علاقه دست به اقدامات بعدي براي تامين مهريه او مي زند. اگر بخشي از توجهاتي كه در فيلمنامه به شخصيت پردازي شده به ساختار داستاني فيلم هم مي شد آن وقت شايد چنين ضعف هايي به وجود نمي آمد.

مروري بر يك قرن سينماي وسترن
آنها به اسب ها شليك نمي كنند
001071.jpg
سينماي وسترن، اولين ژانر سينمايي است و عمري به قدمت سينما دارد. در سال ۱۸۹۴توماس اديسون با دستگاه كينه توگراف (Kinetograph) براي اولين بار يكي از نمايش هاي مـوسوم به غرب وحشي را ثبت كرد. او چند سال بعد يك فيـلم كـوتاه وستـرن با عـنوان كـافـه كريپل كـريـك (Cripple Creek Bar room) ساخت. اديسون، مخترع برق، اولين فيلمساز تاريخ سينماست و برادران لومير يك سال بعد از او دستگاه سينما توگراف (Cinematograph) را اختراع و از ورود يك قطار به ايستگاه فيلمبرداري كردند. در اولين نمايش اين فيلم تماشاچيان از سالـن نمايش فرار كردند، به تـصور اين كه قـطاري وارد سالن شده است! اوليـن وستـرن مهمي كه ثـبـت شده، سرقت بـزرگ قطار (The Great Train Robbery) ساخـتـه ادويـن. اس پـورتـر (Porter.S.E ) به سال ۱۹۰۰ است. اين فيلم براساس ماجراي واقعي سرقت از قطار سراسري آمريكا توسط يك گروه سارق، مـعروف به دستـه وحشي ساختـه شد. سال هـا بـعد يـعنـي در سال ۱۹۶۷ سام پـكين پـا (S.Peckinpah) با نگاه به اين واقعه و با اداي دين به پورتر فيلم اين گروه خشن را ساخت كه يكي از عظيم ترين و خوش  ساخت ترين وسترن هاي تاريخ سينماست. پكين پا نام همان گروه ياغي را بر فيلم خود نهاد.
(The Wild Bunch) اين فيلم خشونت را به زيباترين وجه ممكن تصوير كرده است. تاريخچه وسترن بسيار جذاب و خواندني است. مثل خود داستان ها، رمان ها، افسانه ها و فيلم هاي وسترن. قبل از اختراع سينما، نمايش هاي اپرا در ميان مردم از محبوبيت خاصي برخوردار بود و تا مدتي بعد از عمومي شدن سينما، مردم حسب عادت، نوع فيلم ها را بسته به تم غالبي كه داشتند با پسوند اپرا مي شناختند. به عنوان مثال فيلم هاي ملودرام را اپراي صابوني و فيلم هاي وسترن را اپراي اسبي (Horse opra) مي خواندند. سينماي وسترن در دهه ۲۰ و با ظهور فيلمسازاني كه در عرصه وسترن فعاليت مي كردند به يك پديده جهاني محبوب تبديل شد و با ساخت چند فيلم از فيلمساز بزرگ آمريكايي ديويد وارك گريفيث
(Griffith. D.W) و پس از او بزرگاني چون سيسيل ب دوميل (C. Demille.B) هنري كينگ ( King.H) و نابغه اي به نام جان  فورد ( .Ford J) تثبيت شد.
از وسترن هاي معروف و مهم اين دوره گاري  سر پوشيده (جيمز كروز ـ ۱۹۲۳) و اسب آهني (جان فورد ـ ۱۹۲۵) بودند كه تحولي در سينماي وسترن پديد آوردند. جان فورد كه در ميان گاوچران ها بزرگ شده بود، زمينه وقايع و شخصيت هاي وسترن را خوب مي شناخت، به همين دليل فيلم هايش از برجسته ترين آثار وسترن به شمار مي آيند. هنرپيشگان عمده وسترن دهه ۲۰ داگلاس فربـنـكس
000960.jpg

(Fair Banks .D) هري كري ( Carry.H) و ويليام فارنم (Farnam.W) بودند سينما تا ۱۹۲۷ كه فيلم خواننده جاز ساخته شد صامت بود. در آغاز دوره ناطق آثار مهمي در عرصه سينماي وسترن ساخته شد: معبر بزرگ (۱۹۳۰) اثر رائول والش، بيلي دكيد (۱۹۳۰) ساخته كينگ ويدور، ويرجينايي ساخته ويكتور فلمينگ (۱۹۲۹) كه اين آخري موجب اشتهار و محبـوبـيت گري كـوپـر ( Cooper.G) به عنوان يكي از غول هاي سينماي وسترن مي شود ولي الحق هيچ بازيگري نتوانست از لحاظ صلابت و هيبت به پاي جان وين (Wayne. J) بازيگر مورد علاقه جان فورد برسد. جان وين در چندين فيلم وسترن از جمله دليجان (۱۹۳۹) و جويندگان (۱۹۵۶) بازي كرد. جان وين يك وسترنر (Westerner) تمام عيار بود و شمايل وسترن واقعاً جامه اي بود كه بر پيكر او دوخته بود. جان وين در نقش هاي مختلف ديگري هم ظاهر شد ولي سينماي وسترن با نام او عجين شده بود.
لازم به ذكر است كه شهرت جان وين در ايران تا حدود زيادي مرهون صداي پرطنين زنده ياد ايرج دوستدار بود كه با بذله  گويي ها، تكيه كلام ها و بداهه  گويي هاي خود از دهان جان وين بر شهرت و محبوبيت او افزود.
داستان فيلم هاي وسترن عموماً مربوط به سفيد پوستاني بود كه به غرب مهاجرت مي كردند. مردان حادثه جويي كه در پي يـافتـن معادن طلا، سرزمـين هاي بكر و گله هاي گاو با ماجراهاي گوناگوني رو در رو بودند. مردان شجاعي كه برخي از  آنها به افسانه ها پيوستند و موضوع رمان ها و فيلم هاي بسياري شدند. سفرهاي پرماجرا، رويارويي با سرخپوستان بومي، كشف طلا و كشمكش بر سر تصاحب زمين ها و گله هاي اسب و گاو، مبارزه با اشرار و راهزنان و درگيري هاي مربوط به احداث راه آهن سرتاسري آمريكا... خوراك جذاب و پرباري براي سينما بودند. اين ماجراها بيشتر در اراضي رام نشده غرب آمريكا اتفاق مي افتاد و به همين جهت اصطلاح وسترن (غربي) براي اينگونه فيلم ها باب شد. نام ديگر وسترن، كاوبوي (Cowboy) يا گاوچران بود كه با آن كلاه هاي پهن، شلوارهاي چرمي و ششلولي به كمر، حضوري دايمي داشتند. از آنجايي كه وقايع برخي از اين فيلم ها در تگزاس مي گذشت، در ايران به فيلم هاي تگزاسي هم مشهور بودند!
000951.jpg
پوستر فيلم چاتو
000948.jpg
پوستر فيلم ترينيتي

قهرمانان وسترن اغلب تنها، مجرد، بي خانمان و همواره در سفر بودند و اسب مونس دايمي آنان بود. شهرهاي وسترن از يك خيابان بلند با ساختـمان هاي چوبي دو طبقه تشكيل شده بود. دفتر كلانتر (Sheriff) بانك، كليسا، نعل بندي... و البته يك بار (Saloon) كه مردان وسترن اسب هايشان را مقابل آن مي بستند و در آن جا به نوشيدن، قمار، مصاحبت با زنان و گاهي اوقات زد و خورد مي پرداختند. نمونه مثال زدني از چنين زد و خوردهايي در فيلم دليجان آتش (برت كندي ـ۱۹۶۷) وجود داشت كه جان وين و كرك داگلاس سنگ تمام گذاشتند. معمولاً پس از اين زد و خوردهاي اسلپ استيك گونه چيز سالمي در سالن بار باقي نمي ماند!
قهرمانان وسترن همواره مرد هستند، مگر در چند مورد استثنايي كه اغلب كمدي ـ وسترن هايي بوده اند كه زياد جدي گرفته نشدند. فيلمي با عنوان آني اوكلي
Annie Okley توسط جورج استيونس به سال ۱۹۳۶ ساخته شد كه از زندگي واقعي زني به همين نام الهام گرفته شده بود كه فيلم مهمي نبود. البته يك استثنا در اين زمينه وجود دارد و آن شاهكار صامت ويكتور شوستروم؛ باد (The Wind) است. در اين فيلم يك زن جوان مهاجر (با نقش آفريني ليليان گيش) بدون هيچ نشاني از قهرمانان وسترن، ناچار است به ازدواج با يك مرد خشن بي تمدن تن بدهد و در يك كلبه دور افتاده، با سرخپوستان مهاجم، مردان وحشي و قهر طبيعت بجنگد... اين فيلم در سال ۱۹۲۷ به صورت صامت ساخته شد و در ۱۹۲۸ ناطق گرديد! اواخر دهه ۳۰ و اوايل دهه ۴۰ چند اثر شاخص وسترن به چشم مي  خورد و سينماي وسترن با آثاري چون دليجان (جان فورد) مغربي (ويليام وايلر) و راه آهن سرتاسري (فريتس لانگ) نضبح بيشتري يافت. بعد از جنگ جهاني دوم، چند وسترن بزرگ از جمله كلمانتن عزيزم (فورد) دوئل در آفتاب (ويدور) و رودسرخ كار درخشان هوارد هاكز ساخته شد و در دهه ۵۰ نيز چند حادثه مهم ديگر در سينماي وسترن روي داد: جويندگان، بهترين اثر جان فورد (۱۹۵۶) مردي از لارامي ساخته آنتوني من (۱۹۵۵) با بازي جيمز استوارت و بالاخره تك خال فرد زينه من، صلوة  ظهر (High Noon) كه در ايران با عنوان جدال در نيمروز نمايش داده شد. اين فيلم كه يكي از ماندگارترين وسترن هاي تاريخ سينماست، داستان كلانتر يك شهر كوچك را بازگو مي كند كه پس از انجام مراسم ازدواجش در كليسا، به او خبر مي دهند كه يك گروه تبهكار براي انتقام از او وارد شهر شده  اند. مردم او را ترغيب به ترك شهر مي كنند تا هم از آشوب و خونريزي جلوگيري شود و هم كلانتر تازه داماد كه عازم ماه عسل بود از سفرش باز نماند. ليكن كلانتر، ماندن و مبارزه را ترجيح مي دهد. اهالي شهر حتي معاون كلانتر او را تنها مي گذارند و سرانجام او يكه و تنها با تبهكاران روبه رو مي شود و همه آنها را به هلاكت مي رساند و به همراه همسرش براي هميشه آن شهر را ترك مي كند. در اين فيلم سياه و سفيد كه زمان جاري در فيلم با زمان واقعي تقريباً يكسان است، گري  كوپر بازي فوق العاده اي ارايه مي دهد. موفقيت فيلم هاي وسترن در اواسط دهه ۵۰ باعث ساخته شدن چند سريال تلويزيوني پرطرفدار شد كه معروف ترين آنها: دود اسلحه (Gun Smoke) شين (Sheyenne) وايات ارپ (Wyatt Earp) و ويرجينيايي (Virginian) بودند. توليد فيلم هاي وسترن به آمريكا محدود نشد. با ظهور يك وسترن ساز ايتاليايي قهار به   نام سرجيو لئونه (Leone.S) با فيلم به خاطر يك مشت دلار كه براساس يوجيمبو (كوروساوا ـ۱۹۶۱) ساخته شده بود، سيل وسترن هاي ايتاليايي موسوم به اسپاگتي روانه بازار شد و موج جديدي از خشنونت سينماي وسترن را فرا گرفت. (چند سال قبل، والتر هيل با نگاه به اين فيلم لئونه فيلمي با عنوان آخرين مرد مقاوم ساخت كه در دوران بعد از وسترن مي گذشت و در واقع مرثيه اي غم انگيز بود بر سينماي وسترن و آن دوران سپري شده) سرجيو لئونه دو سال بعد يعني در ۱۹۶۶ دو وسترن ديگر ساخت كه هر دو موفقيت جهاني يافتند. به خاطر چند دلار بيشتر و خوب، بد، زشت، بازيگر هر سه فيلم كلينت استيوود بود كه بعدها به يكي از وسترن سازان نامي  هاليوود تبديل شد. موسيقي اين فيلم ها اثر اينوموريكونه هنوز خاطره انگيز است. لئونه در پايان دهه ۶۰ به هاليوود رفت و فيلم روزي روزگاري در غرب را با هنري فاندا، چارلز برونسون و كلوديا كارديناله ساخت كه بسيار مورد توجه منتقدان قرار گرفت. در اين دهه با وسترن هايي روبه رو هستيم كه از زوال قهرمان وسترن كه براي حفظ ارزش ها پافشاري مي كند، حكايت دارند: مردي كه يبرتي والانس را كشت (جان فورد) شجاعان تنها هستند (ديويد ميلر) و بالاخره سه گانه ترانه سراي خشونت (سام پكين پا) يعني جدال در بعدازظهر (بر سرزمين بلند تبار)، حماسه سرايي گيبل هاك و اين گروه خشن كه تعريف تازه اي از خشونت واقع گرايانه داشتند. تحول ديگر اين دهه توجه به سرخپوستان بود، نگاه فيلمسازان به آنان تغيير يافت و واقع بينانه تر شد و فيلمسازان جرات يافتند تا مظالمي را كه بر سرخپوستان رفته بود به تصوير بكشند. پاييز قبيله شاين (فورد) بزرگمرد كوچك (آرتورپن) سرباز آبي (رالف نلسون) و الدورادو (هاكز) آثار ارزنده اي در اين زمينه بودند. در سال ۱۹۶۹ فيلمي براساس شخصيت هاي واقعي باعنوان بوچ كسيدي و ساندانس كيد (Buch Cassidy and The Sundancekid) با شركت پل نيومن و رابرت ردفورد (در ايران: مردان حادثه جو) به موفقيت خيره كننده اي دست يافت و بار ديگر سينماي وسترن را به اوج رساند. ليكن از اواخر دهه ۷۰ به بعد به جز چند استثنا مثل تيرانداز (دان سيگل) سينماي وسترن حرف تازه اي براي گفتن نداشت و با مرگ بزرگان عرصه وسترن چه در زمينه كارگرداني و چه بازيگري و كهولت سن غول هايي چون كرك داگلاس، گريگوري پك، پل نيومن و ... نسل جديد نتوانست مجد و عظمت سينماي وسترن را تكرار كند. فيلم هاي وسترن براي هنرپيشگان هم همواره جذاب بوده است.
000957.jpg

مارلون براندو در سال ۱۹۶۶ فيلم سرباز هاي يك چشم را كارگرداني و بازي كرد. اين فيلم وسترن تنها فيلمي بود كه براندو ساخت. كلينت استيوود بازيگر و كارگردان چندين فيلم وسترن تلاش هايي براي احياي سينماي وسترن به عمل آورد كه مقطعي و زودگذر بودند. تلاش هاي ناموفق ديگري هم صورت گرفت كه بيشتر وامدار داستان ها و نام هاي آثار پيشين بودند. نابخشوده (Unfozgiren) استيوود محصول ۱۹۹۲ كه براي او چند اسكار به ارمغان آورد، يادآور فيلمي به همين نام ساخته جان هيوستون (۱۹۶۰) با بازي برت لنكستر و ادري هپبورن است. وايات ارپ (لارنس كاسدان ـ ۱۹۹۴) بازخواني ماجراهاي كلانترشهر اكي كرال است. قبلاً يك سريال تلويزيوني و فيلمي با نام جدال در اكي كرال (جان استورجس ـ۱۹۵۷) با هنرنمايي كرك داگلاس و بـرت لنـكستر بر اين اساس ساخته شده بود. وستـرن مهم ديگـري كه در سال هـاي اخيـر ساختـه شد، رقـصنـده با گـرگ هـا (Dances With Wolves) به كارگرداني، تهيه كنندگي و بازيگري كوين كاستنر بود. فيلمي پول پاروكن و اسكار دروكن كه با كمي دقت نظر يـادآور فيـلم مـردي به نام اسب اثر اليوت سيلور استاين (۱۹۷۰) با نقش آفريني ريچارد هريس بود كه قسمت دومي هم بر آن ساخته شد. سينماي وسترن در حال منسوخ شدن است و ديگر كسي نمي تواند چنين آثار بزرگ و جذابي خلق كند. سپري شدن عصر معصوميت و جوانمردي، بازار قهرمانان قلندر و قدر وسترن را از سكه انداخته است. مردان وسترن هيچگاه از پشت سر به دشمن شليك نمي كردند و يك  تنه در مقابل ظلم مي ايستادند، خصلت  هايي كه اين روزها خريداري ندارد.

|  اقتصاد  |   ايران  |   تكنيك  |   جامعه  |   رسانه  |   شهر  |
|  علم  |   كتاب  |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |