مينا شهني
افسرده خواندن جوانان ايراني اشتباه است. برخلاف برخي اظهارات، جوانان كشور ما افسرده نيستند بلكه گروهي از آنان بي اعتنا و بي انگيزه شده اند.
رئيس انجمن مددكاران اجتماعي ايران در توضيح اين جمله ها مي گويد: افسردگي نوعي بيماري است كه براي درمان نيازمند پزشك و دارو است و ما نبايد جوانان را به اشتباه بيمار بدانيم. دكتر مصطفي اقليما معتقد است كه يكي از مشكلات كنوني جوانان كشورمان افسردگي نيست. وي كه در سخنانش به خبرگزاري دانشجويان ايسنا به كاهش توجه نسبت به بهداشت رواني در جامعه اشاره مي كند، تصور ضعيف از آتيه اي روشن، فشارها و تبعيض هاي جاري در جامعه را مهم ترين دليل براي ايجاد نوعي بي تفاوتي در جوانان مي داند و مي گويد: در جامعه ما روحيه و حوصله براي «جواني كردن و جوان گونه رفتار كردن» فراهم نيست. هرچند اين عضو هيات علمي دانشگاه علوم بهزيستي تهران ۹۵ درصد مردم جامعه را داراي مشكلات اجتماعي عنوان كرده است اما به عقيده وي تنها پنج درصد از ميان ۹۵ درصد ياد شده از بيماري روحي رواني رنج مي برند.
افسردگي شايع
افسردگي طبقه بندي متنوع و وسيعي دارد. در نوعي تقسيم بندي مي توان بيماري افسردگي را به دو بخش عمده تقسيم كرد. بخش اول ممكن است داراي ريشه ژنتيك و عمدتاً ژنتيكي تلقي شده و به صورت دوره اي يا با سماجت در خلق و خوي فرد تاثير مي گذارد در هرحال اين نوع افسردگي يك بيماري است. اما نوع ديگر افسردگي مربوط به تيك هاي عصبي است كه افسردگي يا شادي مرضي را در پي دارد و اصطلاحاً به آن شيدايي آشفتگي گفته مي شود.
اما انواع ديگر افسردگي كه درواقع واكنشي است كه شخص به محرك ها و شرايط محيطي خود دارد و به آن درماندگي آموخته شده گفته مي شود در اين نوع افسردگي فرد در مرور زندگيش به اين نتيجه مي رسد كه قدرت و توانايي تغيير شرايط زندگيش را ندارد و درواقع نمي تواند شرايط زندگي خود را بهبود بخشد. به عبارت ديگر فرد تقويت كننده هاي رواني خودش را در اختيار ندارد.
دكتر شيوا دولت آبادي ضمن برشمردن اجمالي تقسيم بندي و تعاريف فوق تاكيد مي كند. «ما تنوع بسياري در گستره افسردگي داريم كه به اختصار افسردگي ژنتيكي و يا افسردگي در ارتباط با محيط پيرامون و واكنش هاي بيروني را مي توان به عنوان دو دسته عمده برشمرد.»
اين روان شناس مشخصه هاي بارز افسردگي را بروز حالت هاي غمگين و نااميد در افراد مي داند و غمگيني را وابسته به شرايط خلق و خوي فرد عنوان مي كند. درحالي كه نااميدي را نگاه و باوري مي داند كه فرد از درون دارد.
دكتر دولت آبادي تظاهرات و مشخصه هاي ظاهري افسردگي را كم تحركي و كمبود انرژي عمومي در فرد افسرده بيان كرده اما مي گويد: «ما افسردگي هاي خاصي داريم كه همراه با مشخصه هايي مانند تحرك زياد و بي قراري در فرد افسرده بروز مي كند.»
آمارها
- براي درگيري با مشكلات زندگي توانايي كافي ندارم. (پاسخ هاي موافق ۲/۴۲ درصد؛ پاسخ هاي مخالف ۸/۵۷ درصد)
- كسي نيستم كه وقتي با مشكلي روبه رو مي شوم گريه كنم. (پاسخ هاي موافق ۵/۶۶ درصد؛ پاسخ هاي مخالف ۵/۳۳ درصد)
- وقتي در كاري با شكست مواجه مي شوم، اعتماد به نفسم را از دست مي دهم. (پاسخ هاي موافق ۴۷ درصد، پاسخ هاي مخالف ۵۳ درصد)
- به هدف هاي بزرگي در زندگي فكر مي كنم و سعي مي كنم به آنها دست يابم. (پاسخ هاي موافق ۲/۸۷ درصد، پاسخ هاي مخالف ۸/۱۲ درصد)
سازمان ملي جوانان در پژوهشي با عنوان «وضعيت و نگرش و مسايل جوانان ايران» كه در دي ماه ۱۳۸۱ منتشر شده با استناد به سؤالات ياد شده آورده است: «پاسخ به چهار سؤال... كه قدرت زندگي جوانان را نشان مي دهد، حاكي از آن است كه در حدود ۳۶ درصد جوانان ۱۴ تا ۲۹ ساله مراكز استان هاي كشور از اين بابت مشكل دارند.
وقتي ۴۲ درصد آنان شخصاً اظهار مي دارند كه براي درگيري با مشكلات زندگي توانايي ندارند؛ وقتي كه ۴۷ درصد آنان در برخورد با شكست اعتماد به نفس خود را از دست مي دهند؛ و موقعي كه ۳۳ درصد آنان در برخورد با مشكلات به گريه و زاري روي مي آورند، به آساني مي توان نتيجه گرفت كه قدرت زندگي اين گروه از جوانان در سطح بسيار پاييني است. اهميت اين موضوع براي كشور ما به حدي است كه بايد پژوهش هاي وسيعي در اين زمينه صورت گيرد. در ساير سؤالات اين خرده موضوع نيز شاهد عدم رضايت از زندگي (۵/۲۱ درصد)، شور و شوق ناكافي براي زندگي (۲۴ درصد)، بي حالي در دست اندازي به زندگي (۲۳ درصد)، نااميدي نسبت به آينده (۱۸ درصد) و بدتر از همه سپردن خود به دست حوادثي كه پيش مي آيد (با رقم بسيار بالاي ۷۵ درصد) حاكي از مشكلات كم تواني، بي حس و حالي و كمبود شور زندگي در بين گروه قابل توجهي از جوانان است.»
كمبود شادي و نشاط
كمبود شادي و نشاط در زندگي فردي و اجتماعي به خودي خود نوعي عدم تعادل شخصيتي و اجتماعي را به همراه خواهد داشت. دكتر مصطفي اقليما معتقد است فضاي ايجاد شده در جامعه امروزي ما به گونه اي است كه جوانان با شادي بيگانه اند. دكتر دولت آبادي نيز در همين زمينه مي گويد: «وقتي اجازه بيان شادي و نشاط نيست و حتي در تربيت و فرهنگ ما جاي بيان شادي نداشته باشيم يا بيان شادي خيلي كمرنگ باشد تظاهرات رفتاري انسان ها در جامعه شبيه به افسردگي خواهد بود يعني در واقع ما رفتارهايي را مي بينيم كه در بيماران افسرده نيز مشاهده مي شود.»
وي مي افزايد: «مهاركردن يا بازداري به نوعي خود ايجاد نوعي افسردگي را در پي خواهد داشت. در حالي كه يكي از علايم افسردگي نيز غمگين شدن فرد است.»
به اين ترتيب ما با يك رابطه دوسويه ميان كنترل و مهاركردن ابراز شادي و بروز بيماري افسردگي را مي بينم كه هر يك دليل و نتيجه ديگري است.
در خاتمه دكتر دولت آبادي به پژوهشي كه بر روي دانشجويان دختر يكي از دانشگاه ها با استفاده از ابراز دقيق به منظور تعيين ميزان افسردگي آنان انجام شده اشاره كرده و مي گويد: «در اين دانشجويان، افسردگي در حد متوسط از ميزان فراواني نسبتاً بالايي برخوردار بوده است.»
با اين همه به نظر مي رسد ريشه يابي و رفع موانع جدي در زمينه دلايل بروز افسردگي در ميان جوانان ضروري به نظر مي رسد.