ستون ما
۹۹ سال تمام
اكبر هاشمي
۹۹ سال تمام. سرش پايين بود. زن خود را پيچيده بود لاي چادر مشكي. نمي گريست اما چشمهايش خيس بودند.
يك روز آمدند گفتند، سه سال است كه دخترش شوهر كرده، اما هنوز به خانه بخت نرفته.
«يك سماور دارد» اين تنها جهاز دخترش است. «آن را هم يك نفر ديگر آورده». ۹۹ سال تمام. كاغذي را مي گذارد روبه رو. «اين صيغه نامه دخترم است.» چرا صيغه نامه؟ زن مي گويد: « مشكل خوني داره، محضر عقدش نكرد.»
گفتند سوءتغذيه دارد. صيغه اش كردند، ۹۹ سال تمام. نمي دانم اين ديگر چه صيغه اي است!»اما دوست وكيلي مي گويد: فرقي با صيغه يك روزه ندارد قابل فسخ است نه ارثي نه شناسنامه اي...
سه سال مي گذرد « يكبار ديگر ببريدش، آزمايش، مادر» زن سرش خم تر مي شود. «توي اين سال آخر گوشتي نداده ام بخورد كه بهتر شودآخر.»
چادر سياهش را كنار مي زند، «صيغه ۹۹ ساله هم عيب ندارد فقط جهازي باشد تا ... را بفرستم خانه بخت.»
كاغذ چهار تايي را باز مي كند؛ نگاهش كن۲۲ سال داردمثل دسته گل است. صيغه نامه را مي دهد دستم، چيزي نمي بينم، تنها ۹۹، ۹۹، ۹۹...تمام.
|