گويي از دل رويا برمي آيد و در گرگ وميش غروب شكل مادي به خود مي گيرد. آينده اي از شكوه، عظمت و افسانه. اين پلنگ است. يك گربه غيرعادي كه در مقابل تهديدهاي بزرگ انسان هنوز پايداري مي كند.
آنكه تنها مي ايستد
پلنگ تنها گربه ساني است كه توانسته در برابر همه تهديدها تاب آورد. جمعيت پلنگ در ايران هنوز قابل قبول است و در اغلب نقاط كشور وجود دارد
«جنگاوري كه سيلي او افكند به خاك
چون كودكي نحيف شتر را به ضربتي
شير است اگر بجويد جز پيل هم نبرد
خون است اگر بنوشد جز آب شربتي»
م-هدي اخوان ثالث، پلنگ را به شعر، چنين توصيف كرد. شب شكاري بي باك كه چون سايه مي آيد و چون نسيم مي رود. گربه ساني شكوهمند، يكه گرد كوهستان و تيزپاي جنگل هاي بكر. نويسنده طبيعي دان آمريكايي، ميت لند ادي، درباره اش نوشت: «او حيوان تاريكي است و حتي در تاريكي نيز تنها سفر مي كند.»
به مدد همين يكه گردي، هوش و زندگي در ستيغ هاي بلند و دورازدست بوده كه نسل اين گربه سان بزرگ در ايران همچنان پايدار مانده و در اغلب نقاط كوهستاني دورافتاده و بكر، هرجا شكاري از قوچ و ميش و كل و بز به جاي مانده باشد، مي توان او را نيز يافت.
چه بسا طبيعت مردان كه در گذر خويش از سختون هاي مرتفع و دره هاي وهم انگيز، غرش سهمناك اورا شنيده اند و حضورش را حس كرده اند. به گفته اميرخان آهني، مردي كه مي توان او را يكي از قهرمانان طبيعت ايران ناميد كه تمام عمر خود را در نگهداري از گونه كمياب گورخر ايراني صرف كرد و توانست نسل اين پستاندار را در كشور حفظ كند، «وقتي به كوه مي روي، اين تو نيستي كه پلنگ را مي بيني، اوست كه تو را مي بيند. او يك شكارچي است، يك شكارچي باهوش.»
آنچه مي خوانيد گزارشي است كوتاه درباره يك پلنگ نر ۵ ساله در پناهگاه حيات وحش مالامالا، در آفريقاي جنوبي كه توسط كيم ولهاتر، عكاس و نويسنده حيات وحش تهيه شده است.
من او را «تجولولو» نام گذاردم؛ در زبان سوازي و شانگان يعني: «آنكه تنها مي ايستد.»
تعقيب پلنگ در بيشه، كاري دشوار است اما سالها پيش، پس از اينكه تجولولو در برخورد با يك گراز، زخمي و توسط يك دامپزشك معالجه شد، ماموران پارك ملي كروگر، فرستنده اي به او متصل كردند كه از آن پس ردگيري او امكان پذير شد و من با سابقه اي كه در محيط باني دارم توانستم به راحتي او را تعقيب كنم. گاه آنقدر به او نزديك مي شدم كه صداي ليسيدن دست هايش را مي شنيدم.
در پارك ملي كروگر، صدها پلنگ زندگي مي كنند. آنها از هيچ غذايي صرفنظر نمي كنند ، گوشت تازه، لاشه و حتي حشرات. تجولولو آنقدر قوي است كه با ۱۵۰پوند وزن (حدود ۷۰كيلوگرم) مي تواند حيواني دو برابر وزن خودش را به دندان بگيرد و از درخت بالا رود.
يكي از جالب ترين صحنه هايي كه در تعقيب تجولولو با آن مواجه شدم، شكار يك ايمپالا (حيواني بزرگتر از آهو) بود. او در تاريكي، كوژكرده و با گوش هاي فروخوابيده مدتي در كمين غزال نشست و آنقدر صبر كرد تا حيوان در فاصله اي كه او بتواند با يك جهش بگيردش، رسيد. بعد مثل فنر از جا پريد و از پهلو خود را روي شكار انداخت و گردنش را در ميان دندان هاي نيش نيرومند گرفت و آنقدر صبر كرد تا ايمپالا خفه شد.
جالب اينكه پيش از آنكه تجولولو بتواند از شكارش بهره گيرد، سر و كله يك كفتار گرسنه پيدا شد و بي تعارف سر سفره نشست. پلنگ تصميم گرفت شكارش را از دسترس ميهمان ناخوانده دور كند و روي درخت ببرد، اما كفتار سمج يك پاي ايمپالا را به دندان گرفت و آنقدر كشيد تا سرانجام لاشه به زمين افتاد و مجددا هر دو به سوي آن هجوم بردند و حريصانه به خوردن آن پرداختند. اگر پلنگ بتواند چنين شكاري را بالاي درخت ببرد و براي خود نگه دارد، چند روز او را سير خواهد كرد.
پلنگ ها، چون ديگر گربه سانان، از تهديدهاي مشتركي در رنج اند. شكارچيان قاچاق و نيز شكارچيان ورزشي سهم خود را از جمعيت پلنگ ها مي گيرند، همينطور چوپانان و مزرعه داران كه حيوانات شكارگر را به خاطر حفظ گاو و گوسفند خود مي كشند. از همه اينها بدتر و مرگبارتر نابودي محيط زيست است. پلنگ در ميان گربه سانان بيشترين پراكندگي را دارد و در اغلب نقاط آفريقا، خاورميانه و بخش هايي از آسيا زيست مي كند. اما بيشتر پلنگ ها در حال حاضر در جمعيت هاي جزيي و پراكنده در كنار جمعيت هاي انساني ديده مي شوند. با اين همه جمعيت پلنگ ها در مجموع روبه كاهش است و آينده اين گربه سان نيز مبهم به نظر مي رسد. در ايران نيز، اگرچه پلنگ تنها گربه ساني است كه داراي جمعيت بيش از خط انقراض است، اما با همان مشكل كلي پلنگ ها در سراسر جهان مواجه است؛ شكار قاچاق و نابودي زيستگاه ها.
بي شك حفظ گونه هاي باارزشي چون يوزپلنگ و پلنگ نياز به همتي همه جانبه دارد كه البته از رهگذر آموزش و آگاهي همگاني و ايجاد حساسيت در كليه اقشار جامعه نسبت به محيط زيست و حيات وحش، امكان پذير است. بيش از همه رسانه هاي گروهي در اين رابطه مسووليت دارند. يادمان نرود كه در كشورمان ده ها نشريه و روزنامه سينمايي و ورزشي منتشر مي شود، در حالي كه حتي يك نشريه در زمينه حيات وحش و محيط زيست كه به طور مرتب و منظم منتشر شود، وجود ندارد و صفحه «سفروطبيعت» شايد تنها صفحه اي در روزنامه هاي كشور باشد كه همه روزه و به طور منظم به چاپ مي رسد.
اين را مقايسه كنيد با ضمايم و نشريات اختصاصي حيات وحش در آمريكا و اروپا. البته كه شگفت انگيز است.
|