چهارشنبه ۱۵ بهمن ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۳۰۲
جشنواره ۴
Front Page

ستاره هاي ۲۲
زنده خوش شانسي از راه مي رسد؟
اگر به زودي كتابي از گابريل گارسياماركز با ترجمه آتنه فقيه نصيري ديديد تعجب نكنيد. او فارغ التحصيل زبان اسپانيايي است و به زودي كار ترجمه را شروع مي كند.
002580.jpg
آتنه فقيه نصيري با بازي در فيلم مزرعه پدري فصل جديدي از دوران بازيگري خود را آغاز مي كند.
فرانك آرتا
شناسنامه 
تاريخ تولد: ۲۳/۸/۱۳۴۷
محل تولد: تهران 
مدرك: ليسانس رشته زبان اسپانيايي از دانشگاه آزاد اسلامي (۱۳۷۲)
فيلمشناسي 
- جيب برها به بهشت نمي روند (ابوالحسن داوودي، ۱۳۷۰)
- دو نفر و نصفي (يدالله صمدي، ۱۳۷۰)
- بندر مه آلود (امير قويدل، ۱۳۷۱)
- آهوي وحشي (حميد خيرالدين، ۱۳۷۱)
-بلوف (ساموئل خاچيكيان، ۱۳۷۲)
- من زمين را دوست دارم (ابوالحسن داوودي، ۱۳۷۲)
- در كمال خونسردي (سيامك شايقي، ۱۳۷۳)
- كاكادو (تهمينه ميلاني، ۱۳۷۳)
- سال هاي بي قراري (مسعود نوايي، ۱۳۷۳)
- مهره (محمدعلي سجادي، ۱۳۷۶)
- تنها (علي قوي تن، ۱۳۷۶)
- سفر به فردا (محمدحسين حقيقي، ۱۳۸۱)
- قارچ سمي (رسول ملاقلي پور، ۱۳۸۱)
- مزرعه پدري (رسول ملاقلي پور، ۱۳۸۲)
- هشت پا (عليرضا داوودنژاد، ۱۳۸۲)
سريال ها:
- خاله سارا (فرامرز باصري، ۱۳۷۱)
- فيزيكدان ها (مهتاج نجومي و رضا كرم رضايي، ۱۳۷۲)
- چشم زندگي (حميد خيرالدين، ۱۳۷۲)
- همسران (بيژن بيرنگ و مسعود رسام، ۱۳۷۴)
- شليك نهايي (محسن شاه محمدي، ۱۳۷۴)
- داستان يك شهر (خسرو معصومي، ۱۳۷۴)
- خانه سبز (بيژن بيرنگ و مسعود رسام، ۱۳۷۵)
- داستان شهر (اصغر فرهادي، ۱۳۷۸)
- كت جادويي (محمدحسين لطيفي، ۱۳۷۸)
و ...
آتنه فقيه نصيري بازيگر پركاري است. سالهاست كه از حضورش در سينماي ايران مي گذرد. اگرچه دست كم در سينماي ايران توفيق چنداني نيافت. به همين دليل به تلويزيون رفت. در سريال هاي تلويزيوني متعددي ظاهر شد و توانست محبوبيتي براي خود دست و پا كند.
امسال بازگشت فقيه نصيري به سينماست؛ با فيلمي كه شانس زيادي براي آن قائلند: مزرعه پدري. اين فيلمي است كه مي تواند سكوي پرش فقيه نصيري باشد؛ هر چند كه خود او مي گويد فيلم را به خاطر كارگردانش و بي توجه به نقش برگزيده است:
«وقتي براي اولين بار فيلمنامه را خواندم با خودم گفتم اصلا قرار است چه چيزي را بازي كنم. اگر داستان را خوانده باشيد متوجه مي شويد كه يك زني است كه ناگهان ظاهر مي شود و بعد هم همين... اين موضوع را حتي با آقاي ملاقلي پور هم در ميان گذاشتم.»
002601.jpg

آتنه پيش از اين تجربه دو فيلم در حال و هواي جنگ را داشته است: سفر به فردا (محمدحسين حقيقتي) و قارچ سمي (رسول ملاقلي پور). در فيلم نخست، او نقش يك خبرنگار را بازي مي كرد. فيلمي كه در ترسيم شخصيت خبرنگار ناموفق بود. در قارچ سمي او تنها در يك سكانس ظاهر شد. «پيش از مزرعه پدري ارادت خودم را به سينماي ملاقلي پور نشان داده بودم. من علاقه مند جدي سينماي ايشان هستم. نجات يافتگان و سفر به چزابه فيلم هاي مورد علاقه من هستند.»
صحنه هاي مزرعه و رابطه عاطفي زن و مرد، به زعم آتنه، صحنه هاي جذاب اين فيلم هستند: «در آن لحظات فرآيند جان گرفتن شخصيت براي خودم هم عجيب بود. به شدت مي ترسيدم كه مبادا در انتخاب اشتباه كرده باشم. اما همان صحنه هاي اوليه شوق تداوم كار را در من برانگيخت. حمايت هاي آقاي ملاقلي پور هم بسيار موثر بود.»
فقيه نصيري براي نخستين بار است كه رو در روي مهدي احمدي قرار مي گيرد؛ نقش يك زن و شوهر عاشق: «من قبلا با آقاي احمدي آشنايي نداشتم و در ابتداي كار خيلي خجالت مي كشيدم. خود آقاي احمدي هم خيلي خجالتي هستند. براي اينكه صحنه ها طبيعي درآيد من پيش خودم بازيگر مقابل را آدم ديگري فرض كردم. با اين حال چون هنوز فيلم را نديده ام خيلي نگران هستم. اميدوارم كه صحنه ها درست و واقعي درآمده باشد.»
اين بازيگر لاغراندام با چهره اي معصومانه در ۲۶ سالگي به خاطر بازي در فيلم «در كمال خونسردي» سيامك شايقي نامزد دريافت بهترين بازيگر از جشنواره فيلم فجر شده بود.
آتنه در طول دوران ۱۲ ساله بازيگري اش شخصيت هاي زيادي را بازي كرده است ولي به نظر مي رسد هنوز فرصت دارد تجربيات ديگري را كسب كند. به همين دليل او معتقد است: «خيلي از كارهايم را به عنوان تجربه دوست دارم چون هنگام تجربه مي توانم چيزهاي زيادي بياموزم.» بازيگري يكي از پرتلاطم ترين حرفه ها در عرصه سينماست. «ديده شدن» و چگونه ديده شدن در اين عرصه بسيار مهم است. به همين دليل يك بازيگر حتما به شانس هم نياز دارد. واقعيت اين است كه شانس چندان همراه اين بازيگر نبوده است.
فقيه نصيري در بسياري از مواقع از فضاي بازيگري دل خوشي ندارد. بارها ترجيح داده است كه از اين عرصه دوري كند و به جاي آن سراغ كتاب و كتابخواني برود. علاقه اصلي اش ادبيات آمريكاي لاتين به خصوص گابريل گارسيا ماركز است.
«خيلي دوست دارم كار ترجمه را شروع كنم. بايد در اين عرصه وقت زيادي بگذارم.» آتنه هنوز نقش هاي مورد علاقه خود را بازي نكرده است و از جمله شخصيت هايي كه مايل است نقش شان را ايفا كند «زري» در رمان «سووشون» سيمين دانشور است.
در روزهايي كه مشغول بازي كردن نيست فيلم مي بيند و كتاب مي خواند «اگر اين دو امكان نبود تا حالا دق كرده بودم.»
اين بازيگر ۳۵ ساله هنوز فرصت دارد كه نقش هاي زيادي را ايفا كند. آيا واقعا جشنواره امسال براي او نقطه عطفي خواهد بود: «من مثل هر آدم ديگري دوست دارم تشويق بشوم ولي واقعيت اين است كه خيلي به آن فكر نمي كنم.»

مزرعه پدري (رسول ملاقلي پور)
زنده مانده هاي امروزي
ملاقلي پور خود به تنهايي - به شهادت فيلم هايش - يك جناح سياسي مستقل است و اگر نقد مي كند چنان عميق و خشمگين حقيقت را عريان مي كند كه به استخوان مي رسد
002604.jpg
۱۰Top
ياور ازغندي 
«نويسنده اي براي سخنراني درباره كتابش كه موضوع آن جنگ است به همراه خانواده اش به خوزستان سفر مي كند. »اين كل اطلاعاتي است كه درباره محتواي فيلم تازه رسول ملاقلي پور منتشر شده است. اما اگر پيگير فيلم هاي او باشيد حدس زدن و خيال پردازي درباره »مزرعه پدري« كارچندان سختي نيست.
ملاقلي پور از »سفر به چزابه« به بعد و بعد از كشف شيوه بازي كردن بازمان و مكان بسيار علاقمند شده كه شخصيت هايش را كه در زمان حال زندگي مي كنند و روزگاري در جبهه مي جنگيده اند در فضايي رويا- كابوس وار رودرروي همرزمان اغلب شهيدشان، در جبهه جنگ قرار دهد.
اين كار به او اين امكان را مي دهد تا گذشته از جمله كليشه اي »تبيين پيام شهدا« بتواند ضمن نشان دادن گوشه هايي از واقعيت تلخ جنگ به بررسي ونقد شرايط كنوني اجتماع نيز بپردازد. به اين ترتيب او هم يك فيلم اجتماعي - سياسي امروزي دارد و هم يك فيلم جنگي كه با ظاهري شيك و غير كليشه اي »پيام شهدا« در آن »تببين« مي شود. ملاقلي پور در فيلم هايش كارهاي ديگري هم مي كند، قهرمانان فيلم هاي او بسيار واقعي و مملوس هستند و به دور از تقدس نمايي هاي موسوم، هم خود واقعي شان را به نمايش مي گذارند و هم درباره هم رزمي كه از دنياي زنده ها به ملاقاتش آمده چنان حرف مي زند كه تماشاگر تغييرات اين »زنده مانده امروزي« را نيز خود درمي يابد.
«مزرعه پدري« در حالي وارد بخش مسابقه بين المللي جشنواره فجر شد كه همه انتظار داشتند«دوئل« به عنوان نماينده سينماي جنگ ايران در اين بخش شركت كند. اين شوك خبري واقعيت هايي را به همراه دارد. بر خلاف فيلم »دوئل« كه پيرامون ساخت آن حواشي و تبليغات خبري فراواني صورت گرفت و مطبوعات بودجه بيش از يك ميليارد توماني اش را در بوق و كرنا كردند، »مزرعه پدري« با بودجه اي اندكي كمتر از »دوئل« در سكوت كامل خبري ساخته شد. عكس هايي هم كه به مطبوعات داده شد چندان نشاني از يك فيلم پرهزينه نداشت، مخصوصا اينكه سازندگان »دوئل« با خودداري از انتشار عكس هاي فيلم، مخاطبان را چنان تشنه كردند كه تن به افسانه سرايي درباره صحنه هاي فيلم بدهند و به اين ترتيب بود كه »مزرعه پدري« ناگهان بي خبر و در حاليكه ملاقلي پور هنوز در كانادا بود و داشت روي صداي فيلم كار مي كرد، از راه رسيد و هيات انتخاب را كه اصلا انتظار ديدن چنين فيلمي را نداشتند شوكه كرد و »دوئل«، از رقابت در بخش بين المللي بازماند. در »مزرعه پدري« مهدي احمدي با گريمي متفاوت و آتنه فقيه نصيري كه پس از فيلم »سفر به فردا« (محمد حسين حقيقي) كه ملاقلي پور طراح صحنه اش بود تبديل به بازيگر محبوب او شد، بازي كرده اند. جمشيد هاشم پور هم در هيات يك فرمانده جنگ در فلاش بك هاي فيلم ظاهر شده است. پس از مسعود كرامتي كه از »سفر به چزابه »به بعد ديگر با ملاقلي پور كار نكرد و عطاي بازيگري را به لقايش بخشيد، هاشم پور بيشترين همكاري را با ملاقلي پور داشته است. حبيب الله كاسه ساز هم تهيه كننده فيلم است با سرمايه هايي كه از چند سازمان و ارگان دولتي جذب كرده است.
فيلم، صحنه هاي اكشن و انفجار حيرت انگيزي دارد و باتوجه به پيش زمينه ملاقلي پور كه نشان داده استاد ايجاد صحنه هاي جنگي است (چون دست كم نيمي از صحنه هاي به يادماندني فيلم هاي جنگي سينماي ايران را او ساخته) بايد منتظر ديدن تصاوير با شكوهي روي پرده بود. آنهايي كه فيلم را ديده اند - راست و دروغش با خودشان- مي گويند در فيلم، صحنه اي هست كه پلي منفجر مي شود كه گروه، حدود ۴۰ميليون تومان صرف ساختن آن كرده بود، به هر حال بايد منظم بود و ديد.
ملاقلي پور براي اولين بار در ساخت اين فيلم از محمدرضا سرهنگي به عنوان مشاور فيلمنامه استفاده كرده است، سرهنگي از نويسندگان ادبيات جنگ است و در اين حوزه آدم صاحب نظري است و باتوجه به داستان فيلم كه درباره يك نويسنده ادبيات جنگ است حضورسرهنگي در مراحل نگارش فيلمنامه, نشان دهنده توجه ملاقلي پور به يكي از مواردي است كه اغلب، مورد ايراد منتقدان بوده است. منتقدان سينمايي تقريباً پس از هر فيلم ملاقلي پور باوجود ستودن تكنيك اجرايي فيلم به او درباره ايرادات فيلمنامه اش هشدار داده اند و به نظر مي رسد كه ملاقلي پور بيش از هر چيز همواره از فيلمنامه هايي لطمه خورده است كه انسجام لازم را در شخصيت پردازي و توالي رخدادها نداشته اند. به اين ترتيب شايد او اينبار سعي كرده پرهزينه ترين فيلم اش را به كم نقص ترين آنها هم تبديل كند تا شايد منتقدان از زدن انگ «فيلمساز غريزي» كه مثل مهر روي پيشاني او حك شده است دست بردارند.
اگر بخواهيم حالا كه هنوز فيلم را نديده ايم كمي بيشتر با «متريال» اندكي كه در اختيار داريم درباره اش رويا بافي كنيم مي توانيم به اسم فيلم فكر كنيم وعكس هايي از آن را به ياد بياوريم كه مهدي احمدي و آتنه فقيه نصيري در گندمزار زردرنگ و زيبايي با بچه هاي شان دور يك سفره نشسته اند يا آنجا كه مردي با موها و محاسن جوگندمي اش، مضطرب به بيرون از قاب تصوير زل زده است. اگر ملاقلي پور اهل تمثيل و استعاره بود مي شد حدس زد كه «مزرعه پدري» كنايه اي  است از «مام وطن» و به اين ترتيب مي شد كلي از اين تعابير كليشه اي ديگر هم پيدا كرد و با پشت هم رديف كردن شان تفريح كرد. اما ملاقلي پور نه تنها اهل نمادگرايي نيست و بعيد هم به نظر مي رسد كه روزي به آن تن بدهد، بلكه حرفش را هميشه رك و راست مي زند و گاهي هم آن قدر با شخصيت هايش زل مي زند توي چشم تماشاگر و حرفش را با صداي بلند فرياد مي زند كه تماشاگر دلزده مي شود و پس مي كشد. اين را گفتم تا برسم به اين نكته كه صراحت و رك گويي، يكي از كليدهاي فيلم هاي ملاقلي پور و دنياي آدم هايش است. آن ها همان چيزي هستند كه نشان مي دهند و همان را مي گويند كه مي گويند و درست به همين دليل است كه برخي از فيلم هاي او به دل مي نشيند و برخي به اصطلاح، از كار درنمي آيد. بنابراين شايد بايد به منتقدان ملاقلي پور حق داد كه او را «فيلمسازي غريزي » بخوانند كه بسته به شرايط، از فيلم هاي ضعيفي مثل «كمكم كن» تا فيلم ستايش شده اي مثل «سفر به چزابه» را در كارنامه اش دارد. او برخلاف دوهم نسل ديگرش؛ ابراهيم حاتمي كيا و احمدرضا درويش، حرفهايش را رك و پوست كنده به تماشاگر مي زند. اگر حاتمي كيا عادت كرده كه با تأسي به سياست «نه سيخ بسوزد نه كباب»، حرف هايش را بزند و درعين اينكه هردو جناح سياسي كشور را نقد مي كند محبوب هردو نيز باشد، ملاقلي پور خود به تنهايي - به شهادت فيلم هايش - يك جناح سياسي مستقل است و اگر نقد مي كند چنان عميق و خشمگين حقيقت را عريان مي كند كه به استخوان مي رسد و مثل «قارچ سمي» جوان «آينده ساز» و آدم هاي «گذشته ساز» را به يك چوب مي راند.
و اگر احمدرضا درويش دل سپرده تماشاي معنا از دل استعاره هاست و شاعرانه ترين لحظه هاي سينماي جنگ را در «كيميا»، «سرزمين خورشيد» و «متولد ماه مهر» خلق كرده و حتي در سياسي ترين فيلم اش، سياست و سياست بازان و سياست ورزان را چندان مهم نمي داند كه تبديل شان كند به سوژه فيلم اش و قهرمانان اش را از دنياي سياه و كثيفي كه آن ها ساخته اند مي برد به خلوتي در دل بيابان تا پس  پرده اي از استعاره و تمثيل با هم نرد عشق ببازند، ملاقلي پور دغدغه اش, سياست پيشه گان و سياست ورزان است و هيچ ابايي هم ندارد كه برسر تماشاگرش فرياد بزند و بازيگرش را وادارد كه تلويزيون را توي ديوار و پرده و چشم هاي تماشاگر بكوبد و درست به دليل همين تفاوت ها و ويژگي هاست كه مثلث سينماي جنگ ما سال هاست كه كامل شده است و در اين ميان ملاقلي پور از هردو ضلع ديگر, عصيان گرتر و كم طاقت تر است.
«مزرعه پدري» نيز همچنان يك چنين فيلمي است.  پس از اقبال گسترده از «نسل سوخته» و عدم استقبال از «قارچ سمي»، شايد اين بار نوبت فيلمي باشد از فيلمساز غريزي سينماي ما كه همه چيز درست از كار درآمده باشد. شايد اينبار ديگر كسي سرمان فرياد نكشد.

ستون ما
آدم عاقلي كه هر سال گزيده مي شود
رضا سميعي 
جشنواره امسال هم، همچون سال هاي گذشته شروع شد. فيلم هايي كه قرار بود ببينيم و نرسيدند و فيلم هايي كه قرار است ببينيم و احتمالا نخواهند رسيد. تا به حال نرسيدن گاوخوني و سربازهاي جمعه در موعد مقرر، به شكل شايعه بر سر زبان ها افتاده است و فيلم هايي مثل اشك سرما حميدنژاد هم تماشاگران را قال گذاشتند.
به نظر مي رسد كه اين مهم ترين مشخصه ثابت و تكرارشونده جشنواره فيلم فجر باشد. مشخصه اي كه براي جشنواره بازان هم عادي شده است؛ اينكه به برنامه اعلام شده بي اعتنا باشيم و انتظار هر تغييري را داشته باشيم.
شايد يكي از دلايلي كه در طول اين سال ها باعث شد جشنواره به تدريج برخي از مخاطبانش را از دست دهد، همين بدقولي ها بود. حالا اگر بازي سنتي استقلال- پرسپوليس با يكي از روزهاي جشنواره مقارن باشد مي توان ديد كه چگونه اين رونق باقي مانده هم از سكه خواهد افتاد. چنين بود كه خيلي از منتقدان و سينماگران ترجيح دادند روز دوشنبه به تماشاي اين بازي بنشينند تا اينكه آيين جشنواره را بجا آورند.
جشنواره فيلم فجر بايد فكري اساسي براي ريزش علاقه مندانش بكند. برگزاركنندگان، مدعي اند كه از فرداي پايان جشنواره، براي جشنواره بعد برنامه ريزي مي كنند. باورش سخت است، چون تكرار ايرادات هر ساله دليلي ندارد، جز همين عدم برنامه ريزي منسجم. ميهمان هايي كه نمي آيند، فيلم هاي خارجي اي كه نمي رسند، فيلم هاي ايراني كه تمام نمي شوند و ... .جشنواره بايد برخلاف تعبير «ورزشي ها» از صرف كردن هر ساله فعل نشدن بپرهيزد يا اگر به حكايات و ضرب المثل هاي كهن علاقه مند باشد به ياد آدم عاقل و سوراخ و دوبار گزيده شدن بيفتد. خيلي سخت نيست.

بزن به تخته!
چه عجب بالاخره بعد از هفت روز انتظار،  يك خبر جديد در سايت اختصاصي جشنواره رويت شد!
بالاخره روز دوشنبه ۱۳/۱۱/۸۲، دست اندركاران سايت جشنواره بيست و دوم(filmfajrfest.com) اولين خبر را وارد سايت كردند. اين درحالي است كه از ۶/۱۱/۸۲ به اين طرف هيچ خبري در بخش اخبار اين سايت ها به چشم نمي خورد. شايد در اين مدت در جشنواره و حواشي آن هيچ خبري نبوده كه منبع اصلي اخبار جشنواره چيزي به ثبت نرسانده است! و يا حداقل ازنظر آقايان ، اخبار موجود ارزش اعلام نداشته اند. به هرحال از ا ينكه چشم مان به جمال اين خبر جديد روشن شد، جاي اميدواري است. شايد از اين به بعد بيشتر از اين دست اتفاقات در سايت هاي جشنواره رخ دهد.

جمشيد هاشم پور
با نقش هاي عوامانه شروع كرد، قهرمان اكشن. اما همان موقع خيلي ها معتقد بودند كه او بازيگر با استعداد و جنب داري است. لنز را مي شناسد، بر اجزاي صورتش تسلط دارد، بيان خوبي دارد و حتي براي نقش هاي دروني تر نيز مناسب است. «پرده آخر» نخستين نقش جدي او بود كه بر ادعاي علاقه مندان او صحه مي گذاشت. هاشم پور در چند سال اخير بازيگر موردعلاقه ملاقلي پور شده است.
هيوا، قارچ سمي و هم اينك مزرعه پدري.
مي گويند در سرتاسر فيلم يك عرق گير قرمز به تن دارد. اين عرق گير را از لوطي هاي همدان براي او قرض گرفته اند: ظاهرهاً مشهور است به ضدقمه. مي توان حدس زد كه هاشم پور در اين نقش، شمايلي جذاب و غافلگيركننده ارايه دهد. او انگ دنياي مردانه ملاقلي پور است.

جلوه هاي ويژه
مزرعه پدري، به لحاظ جلوه هاي ويژه، مطمئنا شگفتي جشنواره امسال است و اين البته مرهون محمدرضا شرف الدين است. كسي كه جلوه هاي ويژه را در ايران تكان داد و هر يك از فيلم هايش جهشي در اين عرصه سينمايي بود.
شرف الدين يك تكنسين درجه يك است؛ كسي كه حتي بخاطر تعهد و علاقه فراوان به كارش هزينه هاي جسماني هم پرداخته است. آنها كه مزرعه پدري را ديده اند مي گويندجلوه هاي ويژه صحنه هاي جنگ آن از استانداردهاي سينمايي ايران بسيار بالاتر است و با استانداردهاي بين المللي تنه مي زند.
البته ملاقلي پور فيلمسازي است كه به اين وجه از آثارش توجه فراواني دارد. سفر به چزابه و قارچ سمي نمونه هايي از علاقه ملاقلي پور به صحنه هاي جنگي است.

مهدي احمدي
با «عروس آتش» خسرو سينايي وارد عالم سينما شد. بازي چندان دندان گيري از او در آن فيلم نديديم. بگذريم از اينكه بازي استثنايي حميد فرخ نژاد، بازي همه بازيگران آن فيلم را تحت الشعاع قرار داد.
هفت پرده، نگين و شب هاي روشن فيلم هاي بعدي او بودند. او چهره خاص و فتوژنيكي دارد. اما مي توان گفت كه قابليت هايش در هيچ كدام از فيلم هايي كه بازي كرده است، تمام و عيار ظهور نكرده.
شايد مزرعه پدري، اين فرصت را در اختيار او قرار داده باشد، اينكه با بازيگر جوان و آتيه داري روبه رو شويم. احمدي، فرصت چنداني براي تثبيت شدن ندارد و به همين دليل بهتر است با دقت و وسواس بيشتري نقش هايش را برگزيند.

پيمان يزدانيان
پيمان يزدانيان آهنگساز جوان و خوش آتيه سينماي ايران ، خيلي زود خودش را اثبات كرده. به دو دليل؛ نخست دانش موسيقايي و قريحه قابل اعتنايش و دوم، فضاي رخوت ناك و فاقد خلاقيت موسيقي فيلم در ايران. قطعا حوزه موسيقي فيلم، ضعيف ترين حوزه سينماي ايران است كه درسال هاي اخير، خلاقيت چنداني در آن ديده نشده است. دليل عمده آن هم كم دانشي فيلمسازان ايراني ( به جز استثناهاي انگشت شمار) در خصوص موسيقي است. يزدانيان جوان در اين فضا گل كرد. بهترين و شنيدني ترين كارش، «از كنار هم مي گذريم» بود كه از ساز بالابان استفاده  اي خلاقه كرده بود. اميدوارم اقبال سينماي ايران به او باعث روزمرگي و تكرار او نشود. مزرعه پدري، فيلمي است در حال و هواي متفاوتي با آثار پيشين يزدانيان، بايد ديد كه او از اين فضا چگونه بيرون مي آيد.

|  جشنواره ۱  |   جشنواره ۲  |   جشنواره ۳  |   جشنواره ۴  |   جشنواره ۵  |   جشنواره ۶  |
|  جشنواره ۷  |   جشنواره ۸  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |