يكشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۳۰۶
درد  دل هاي معلمان و خانواده هاي آنها
كارم از گريه گذشته  بدان مي خندم
شرايطي براي معلمان مهيا شده كه همه را دلزده كرده و اگر خيلي از آن ها فرصت كاري ديگر  را به دست آورند اين حرفه را بوسيده و كنار مي گذارند
001281.jpg
عكس تزئيني است
چند هفته پيش در همين صفحه گزارشي درباره حقوق معلم ها و امكانات مالي و زندگي آن ها به چاپ رسيد. آن گزارش با و اكنش هاي بسياري از معلم ها روبه رو شد كه شامل تلفن هاي پرشمار بود. برخي از اين آموزگاران و افراد خانواده هاي آن ها دست به قلم بردند و نامه هايي از سردرد، در باب موقعيت خود و همكارانشان ارسال كردند كه در بيشتر آن ها، وضعيت نامطلوب اقتصادي خانواده هايشان برجسته بود. تكه هايي از چند نامه را به عنوان درد دل مي خوانيد. دارندگان ديگر مشاغل نيز مي توانند در اين قالب و با اشاره به وضعيت مالي و خانواده خود براي ما نامه  بنويسند.

نامه اول 
نمي دانم درد دل يا گلايه را به عنوان چه كسي يا چه مسئولي بيان كنم، اما اين را خوب مي دانم كه مسئول رفاه كاركنان دولت كسي جز دولت نيست.
گذشته از ۲۵ سال كه براي خود عمري به شمار مي رود، در دو سال اخير كه ديگر از نظر معيشتي كارد به استخوان معلم ها رسيده، وعده و وعيدهاي بسيار زيادي به ما داده شده است. هيأت هايي هم براي رسيدگي به وضعيت معلم ها انتخاب شده اند. اما گويا هيچ كس قصد رفع مشكلا ت اين گروه را ندارد. يادمان نرود مسئوليت رشد فرهنگ جامعه به گردن اين گروه است. اما گويا فقط انجام كارهاي دولت با معلمان است و همه چيزهاي ديگر براي ديگران. معلم ها و فرهنگيان براي آن كه مشكلات خود را به گوش مسئولان برسانند بايد چه كنند؟ و چه گونه درد دلشان را بر زبان آورند؟
البته اشاره هايي به وضعيت معلم ها شده و اين مسأله در دولت هم مطرح شده است اما هنوز به درستي در نيافته ايم اين مطالبات چيست؟ مگر در سال هاي گذشته اعتبار نداشته اند؟ اعتبارات گذشته چه شده؟ از طرفي، مگر اين مطالبات غير از يارانه مسكن و پاداش آخر خدمت بازنشستگان چيز ديگري است كه بايد دائما به آن اشاره كرد؟ چرا حرف ها هميشه به صورت كلي عنوان مي شوند و هيچ كس جسارت پرداختن به جزئيات را ندارد؟
معلم ها بارها به صورت شفاف گفته اند كه مثل بقيه كاركنان دولت و لشكريان و كشوريان، حق مسكن، بن خواربار و خدمات رفاهي و تفريحي مي خواهند. چرا براي ايام تعطيل و تابستان هاي فرزندان ساير وزارتخانه ها همه نوع امكانات تفريحي، گردشي و رفاهي هست و حتي براي خود كارمندان مبالغي براي تفريح در فيش حقوق آنها پرداخت مي شود، ولي براي معلمان چنين نيست؟
آيا سر خود را مثل كبك زير برف كرده ايم؟ آيا اين همه بي عدالتي بر آموزگارها روا است؟ آموزگاراني كه به خاطر حفظ حرمت ها اين همه صبر كرده اند؟ همه خوب مي دانيم (بلا  تشبيه) حرمت امامزاده را بايد متوليانش نگه دارند.
اعتقاد دارم دولت با يك بررسي كوچك از وضعيت حقوقي ادارات مختلف در مي يابد درد آموزگارها از كجا تا كجاست.
چند نكته هم درباره نظام هماهنگ پرداخت مطرح است. مسئولان محترم سازمان برنامه و بودجه در مصاحبه هاي تلويزيوني خود نكاتي را عرضه مي كنند، در صورتي كه عوامل پرداختي به ديگر كاركنان دولت به اندازه اي زياد است كه در بيشتر مواقع دريافتي آنها با دو فيش انجام مي شود: يكي حقوق و ديگري مزايا، گاهي  دو - سه برابر حقوقشان.
اما براي معلم ها، همان موجودي حكم شان است كه يك سومش براي بازنشستگي و درمان و غيره كسر مي شود و دو سوم باقي مانده، كوچك ترين نيازها را هم برآورده نمي كند. در حالي كه همه مي دانند اين ارقام با وجود اجاره مسكن هاي بسيار كمرشكن و هزينه هاي سرسامآور ديگر، به يك سوم هزينه هاي زندگي هم نمي رسد.
حالا معلم چگونه مي تواند با اين مشكلات نگراني هاي خود را فراموش كند و با فراغ بال و روي خوش به تدريس و كارهاي فرهنگي خود بپردازد؟ آيا مسئولاني كه اين همه براي كارهاي مختلف به خارج از كشور سفر مي كنند نمي توانند درباره وضعيت زندگي و حقوقي آموزش و پرورشي هاي ديگر كشورها تحقيق كنند؟ آيا آموزگاران ساير كشورها هم مثل ما هر پنج سال يك بار يك دست لباس مي خرند؟
همه مي دانند معلم هاي ما الگويشان خودشان هستند و با معيارهاي خود، كار و زندگي مي كنند، ولي باور كنيد حال و روز آن ها به حدي اسفبار شده كه به چنين درد  دل هايي رسيده است. در كشور ما كار معلم از گريه گذشته است و اگر بر لبان معلمان خنده اي مي بينيد بسان گريه است.
اكنون  «تو خود بخوان حديث مفصل از اين مجمل».
نامه دوم
معلم ها طي سال ها با فقر سوختند و ساختند و دم فرو بستند اما كسي نگفت آن ها با چنين حقوقي چگونه زندگي مي كنند؟
اكنون كه پس از چندين سال كارد به استخوان رسيده و معلم ها درد دل مي كنند، همه مسئولان از رئيس جمهور گرفته تا وزير و مسئول سازمان مديريت و برنامه ريزي بارها و بارها طرح دادند و برنامه هايي را عرضه كردند. اما متاسفانه پس از چندي آن ها را تكذيب كردند. اكنون كه زمان بودجه بندي مجلس فرا رسيده است، با طرح و برنامه اي كه وزير از آن صحبت مي كرد فقط مبلغي، البته اگرآن هم تكذيب نشود، به دريافتي كساني اضافه مي شود كه از آموزش و پرورش حقوق بالا  دريافت مي كنند. اما مسئولان بايد برنامه اي كلي اجرا كنند كه حقوق و مزاياي همه معلم هاي شاغل در آموزش و پرورش به حد مطلوب و استاندارد برسد. هرچند آنها براي اين كه بتوانند از زير حرف و قولشان شانه خالي كنند، برنامه هاي عجيب و غريب و غير عملي پي ريزي مي كنند. به نظر مي رسد همه به معلم ها به ديده يك ابزار كار نگريسته اند، قول هايي مي دهند و بس و پس از آن ديگر كسي معلم را به ياد نميآورد. نمي خواهم بپذيرم معلم از كلمه «عدالت» خسته شده، نه نمي خواهم.
نامه سوم 
نوشتن اين سطور دشوار است، بسيار دشوار؛ چرا كه معلم هميشه از معنويات حرف مي زند، از علم و دانش، از هنر و ادبيات، ازدين و منطق؛ اما باعث تأسف است كه كار به جايي كشيده شده است كه ناچار شده ام اين خطوط را سياه كنم و از خودم، كه عمري را در اين راه تدريس صرف كرده - و پيش از آن هم شاگرد بوده ام - در زمينه ماديات حرف بزنم.
اميدوارم اين حقيقت را بپذيريد كه كارد به استخوانم رسيده است و بيش از اين تحمل شرمندگي زن و بچه هايم را ندارم.
پرسش بسيار ساده و بديهي كه طي اين مدت مطرح كرده ايم اين است «آيا يك معلم نبايد بتواند زندگي ساده اي را براي خانواده اش فراهم كند؟» و من از شما مي پرسم «آيا كسي كه همسر يك معلم مي شود گناه كرده؟ آيا فرزندان ما نبايد از امكانات متعارف يك زندگي بهره مند باشند؟»
چند هفته پيش جدول حقوق سه معلم با سه مليت را چاپ كرديد. پس از آن بود كه بسياري از اطرافيان و دوستانم با اشاره به آن مي پرسيدند «به راستي چگونه با اين حقوق ها زندگي مي كنيد؟».
شما بگوييد چه پاسخي به آن ها بدهم. همه در تهران زندگي مي كنيم و خوب مي دانيم هزينه زندگي در شهري كه تورم آن مهارناپذير شده چه هزينه هايي دارد.
نامه چهارم 
مطلبي در روزنامه خواندم كه بي اختيار اشك در چشمانم حلقه زد و با تمام وجود بر خود لرزيدم و مو بر تنم راست شد. عزيزي به نكته اي اشاره كرده بود. در شب هايي كه جنب و جوش مردم و خانواده ها براي خوش گذراني و دور هم جمع شدن بيشتر مي شود، هنگامي كه پدران با دستاني پر، از بازار بر مي گردند و در خانه را با پا باز مي كنند و كودكان با خنده و شادي به استقبال پدر مي آيند و دور هم جمع مي شوند بگو و بخند و شادي بر پا است، اما من به عنوان يك معلم قديمي آن واژه ها و احساس ها را نمي فهمم و شايد فراموش كرده ام.
از خود مي پرسم مگر كسي هم پيدا مي شود كه نتواند با دست پر به خانه بر گردد؟ فكر نمي كنم بچه اي باشد كه نتواند آن شب خوشحال باشد و من فكر نكنم پدر و مادري باشند كه آن شب به خاطر بچه هايشان اشك نريزند.
فكر نكنم پدري باشد كه براي اين كه نخواهد چشمان منتظر بچه هايش را ببيند شب تا دير هنگام در خيابانها پرسه بزند كه مبادا بچه ها او را با دست خالي ببينند. فكر نكنم پدري باشد كه صبر كند بچه ها بخوابند و سپس راهي خانه اي، غم گرفته  از درد نداري شود. اين ها مرثيه سرايي نيست، بلكه حرف هاي معلمي است كه طي سال ها صادقانه و از سر عشق در كلاس ها حاضر شده و هر آن چه در توان داشته نثار شاگردانش كرده است.
اما به راستي چه بايد كرد؟ آيا بايد پاي سخن اينها نشست و اميدوار شد يا دست به كار شد و به چشمان گريان بچه ها خيره ماند؟ شما بگويد چه بايد كرد؟
كسي كه همه تلاشش را كرده، همه راه ها را رفته و همه درها به رويش بسته بوده به كجا بايد متوسل شود؟
آيا در كشوري كه خاكش طلا  است و عنوان هيجدهمين كشور ثروتمند دنيا را دارد، نبايد معلم هايش، آن هايي كه كودكان و نوجوانان خود را به آن ها مي سپريد، از حداقل امكانات - فقط حداقل آن - برخوردار باشند؟
چرا در كشوري كه سرشار از معادن مختلف است و غلتان روي نفت و اين همه ثروت ملي است بايد معلم هايش با اين همه درد، از ناتواني در تأمين نان شب حرف بزنند؟
در كشوري كه كارمند و معلم آن، با مدرك تحصيلي ليسانس ماهانه ۱۲۰ هزار تومان دريافتي دارند و بيشتر از اين مبلغ را بابت اجاره مسكن مي پردازند آيا مي شود انتظار آتيه اي روشن را داشت؟ معلم ها و خانواده هاي آن ها انتظار تصميمات عاجل را مي كشند و نه فقط تصميم؛ بلكه عمل آگاهانه و برخاسته از وجدان بيدار.
نامه پنجم
همسر من معلم است، معلم دبيرستان و من يك زن خانه دار هستم. ما داراي دو فرزند در برهه دبستان و دبيرستان هستيم و فرزند بزرگمان خود را براي انجام كنكور آماده مي كند.
همسرم نمي داند اين نامه را براي شما مي فرستم و نمي خواهم نيز بداند. مرد حساسي است و بيش از آن چه به چشم مي آيد، دل آزرده مي شود.
او را نه فقط همسري كه براي بقاي خانواده اش جان مي كند، مي شناسم؛ بلكه معلمي كه هميشه با عشق خود را براي رفتن به كلا س آماده مي كند، قلمداد مي كنم. او طي همه اين سال ها معلمي را شريف ترين حرفه خوانده و سلا مت جامعه را ناشي از عملكرد معلمين دانسته است.
او عميقا اعتقاد دارد شخصيت همه آدم ها در دوران كودكي و نوجواني، زمان رفتن به دبستان و دبيرستان شكل مي گيرد. او اعتقاد دارد اين معلم ها هستند كه با كردار، رفتار و ظاهر خويش سرنوشت هزاران جوان را شكل مي دهند و آن ها را به مسيرهاي درست يا غلط مي اندازند و فكر نمي كنم غلط مي انديشد.
اما همسرم مدت ها  است توانايي چرخاندن چرخه مالي خانواده كوچكش را ندارد. مدت ها است دشواري پرداختن كرايه خانه گريبانش را چسبيده و خواب را از او مي گيرد. مدت ها است شنيدن تقاضاي كوچك دو بچه ام براي مثلا ً يك كفش و شلوار نو دلش را خراش مي دهد. مدتها  است خوگرفته چيزي از او نخواهم و مي دانم همين نخواستن هم روح حساسش را آزار مي دهد.
نمي دانم وقتي همسر من كه هرگز در قيد ماديات نبوده و هميشه از معنويات حرف زده است، از حق يك زندگي عادي محروم مي شود، بر ديگران چه مي رود. او كاري جز معلمي، جز تدريس نمي داند. همه زندگي اش كتاب بوده و قلم. همه چيز او تخته سياه بوده، نيمكت و شاگردان كوچك و بزرگ.او اگر بخواهد هم نمي تواند خريد و فروش كند، و جنسي را از يك دست گرفته و به دست ديگر بدهد. او مرد واسطه گري و كاسبي نيست. مرد صنعت هم نيست، او فرهنگ آفرين ا ست، به ادب و فرهنگ مي انديشد، خوب و بدش را نمي دانم، ولي اين گونه است.
اميدوارم قدر معلم ها را بدانيم. ناتواني آن ها در حل مشكلا ت روزمره شان تأثير مستقيم بر كيفيت كارشان مي گذارد و باور كنيد در نهايت، جوانان را از دست مي دهيم.
نامه ششم 
يك معلم جوان هستم و ۲۴ سال دارم. ضمناً زن هم هستم. من در يك دبستان تدريس مي كنم. همه مي دانند حقوق ما بسيار اندك است، ولي نمي توانم از همين حقوق اندك صرف نظر كنم و من و همسرم سعي مي كنيم اين رقم را به زخم كوچكي از زندگي مان بزنيم.
پرسش هاي من، اين ها هستند «چه را اين حقوق نمي تواند حتي كفاف هزينه رفت و آمد من به مدرسه را بدهد؟»
من صبح  ها پيش از ساعت شش بيرون مي زنم تا خود را به محل كارم برسانم. آيا نبايد آخرماه گوشه اي از بار مالي خانواده را با همسرم، كه خوشبختانه معلم نيست، به دوش بكشم؟
اشاره ام به اين است: وضعيتي براي معلم ها مهيا شده كه همه را دلزده كرده و اگر خيلي از آن ها فرصت كاري ديگر را به دست آورند اين حرفه را مي بوسند و كنار مي گذارند. همين حالا  كسي را مي شناسم كه پس از چند سال معلمي، رفت و نقشه كشي با كامپيوتر ياد گرفت و در حال حاضر دست كم سه برابر حقوق من دستمزد مي گيرد، در حالي كه محيط كار او، آرامشي به مراتب بيش از دبستان ها دارد.
اميدوارم دولت و مسئولان، وضعيت را به درستي درك كنند واكنشي سريع در اين زمينه انجام دهند. فرضم بر اين است كه نمي خواهيم همه را از اين قلمرو برانيم.

عكس روز
ياري به مستمندان
001314.jpg
كميته هاي امداد براي ياري رساندن به مستمندان بنا نهاده شده  اند و سالها است در راه رفع پاره اي از مشكلا ت لا يه هاي لگدكوب شده اجتماع فعاليت مي كنند.
اما آيا آن ها مي توانند اندكي از مصيبت هاي پابرهنگان بكاهند؟ تلا شهاي بي دريغ برخي از مسوولا ن اين بنياد، اگر چه در زدودن بسياري از معضلا ت اقشار كم درآمد جامعه ايران موثر بوده، اما هرگز يك نهاد - هر چقدر گسترده و پر توان - نمي تواند درد سرهاي مالي مردمان جامعه ها را به تنهايي حل كند.
براي پيرايش اين لك هاي ناراستي بر پيكره انسانيت، به همت تك تك شهروندان نياز است و كمي بها دادن مديران به كساني كه سطح زيرين جامعه خوانده مي شوند.

صرفه جويي
شيوه هاي صرفه جويي انرژي در خانه
- هميشه از بسته بودن در يخچال مطمئن شويد، زيرا هر بار كه در يخچال را باز مي كنيد در حدود ۳۰ درصد سرماي آن خارج مي شود. اين قانون درباره فريزر نيز صادق است.
- دماي يخچال را روي پنج تا ده درجه سانتي گراد و دماي فريزر را روي ۶- تا ۱۰ درجه سانتي گراد تنظيم كنيد.
- يخچال و فريزر خود را خيلي پر نكنيد، زيرا براي نگه داشتن غذاها در درجه حرارت مناسب، بايد هواي سرد به راحتي بتواند در همه قسمت هاي يخچال و يا فريزر جريان يابد و جابه جا شود.
- به منظور بالا بودن راندمان كمپرسور يخچال، كويل آن را سالي دو مرتبه تميز كنيد.
- مطمئن شويد كه سطح زير يخچال به درستي تراز است، در اين حالت در يخچال خود به خود، بدون دخالت دست بايد بسته شود.
-  قرار دادن غذاهاي باقي مانده داغ در يخچال مشكلي ايجاد نمي كند و حتي تغيير چنداني نيز در مصرف انرژي به وجود نمي آورد. به ياد داشته باشيد كه خنك كردن غذا در دماي محيط، موجب رشد باكتري هاي بيماري زا در آن مي شود.
- در هنگام پخت غذا، هميشه درپوش قابلمه، كتري و ماهي تابه را بگذاريد. اين امر زمان پخت را كم مي كند.
- به تناسب شعله و اندازه ظرف دقت و توجه كافي كنيد. از قرار دادن ظروف كوچك روي شعله هاي بزرگ خودداري كنيد.
- سطح زير شعله اجاق گاز را تميز نگه داريد تا حرارت را به خوبي به ظروف منعكس كند.
- به جاي قابلمه و ظروف متداول ديگر، از ديگ زودپز استفاده كنيد.
- آب شدن تدريجي يخ مواد غذايي منجمد قبل از شروع طبخ مي تواند به ازاي هر ۵۰۰ گرم مواد غذايي، معادل ۱۵ دقيقه در زمان پخت صرفه جويي كند.
- از ماشين لباس شويي وقتي كاملا ً پر است استفاده كنيد.
- فقط براي شستن لباس هاي خيلي كثيف از آب داغ استفاده كنيد.
- لباس ها را قبل از اين كه كاملا ً خشك شوند، يعني زماني كه كمي مرطوب هستند از خشك كن خارج كنيد. اين كار هم موجب صرفه جويي در انرژي مي شود و هم از چروك شدن لباس ها و آب رفتن آنها جلوگيري مي كند.
- همه قسمت هاي خشك كن را پاكيزه نگه داريد. اگر صفحه خشك كن تميز نباشد، دستگاه ۳۰ درصد بيشتر انرژي مصرف مي كند و احتمال آتش سوزي نيز افزايش مي يابد.

صداي  مصرف كننده
مي دهيم، نمي دهيم 
چند روز پيش رئيس كميسيون اجتماعي مجلس اعلا م كرد تا پايان بهمن پاداش بازنشستگان قبل از سال ۷۹ را پرداخت مي كنيم، ولي مدير سازمان مديريت، برنامه ريزي و بودجه گفت اين پاداش را سال آينده مي دهيم. بالاخره تصميم چه شد؟ ما الان به اين مبلغ نياز داريم، نه زماني كه ديگر نفسي باقي مانده است.قاسمي 
زير خط فقر
گزارشي از وضعيت معيشتي كارگران درج كرديد و در آن به درآمدهايي مثل ۱۰۰ هزار و ۱۲۰ هزار تومان اشاره كرديد. خواستم بگويم كارگري، به ويژه كارگري ساختماني، حرفه  اي نيست كه بتوان رقمي را در آخر ماه برايش متصور بود. چون يك روز شانس مي آوري و به كارت مي گيرند و ديگر روز بي اقبالي و وسط ميدان ها آفتاب مي گيري. به هر حال، خيلي مواقع است كه بيشتر از ۳۰ ، ۴۰ هزار تومان كسب نمي كنيم.بهمنيار
كمبود بليت قطار تهران - مشهد
هر زمان براي تهيه بليت قطار تهران - مشهد مراجعه مي كنيم، مي گويند « بليت نداريم». با توجه به تقاضاي بالا ي مسافران، چه بهتر تمهيدات ويژه اي براي پاسخ گويي به متقاضيان،به ويژه در اعياد مذهبي انديشيده شود.
مير صفري
بيمه دانش آموزي چه شد؟
بسياري از مدرسه ها، در آغاز سال تحصيلي مبلغ ۸۰۰ تومان براي بيمه دانش آموزان از هر محصل دريافت كردند، اما هنوز خبري از كارت بيمه نيست.
سراج 
خدمات رفتگران را ارج نهيد
رفتگر منطقه ۱۱ شهرداري، ناحيه چهار هستم، تقاضا دارم به وضعيت معيشتي اين گروه زحمت كش رسيدگي بيشتري شود و به ويژه، بيمه و حقوق اين عده مورد بررسي دقيق و جامع واقع شود.
نام محفوظ 
نمي دانيم 
باور كنيد همه ما، بسته به توان خود، خالصانه هر چه از دستمان بر مي آمد براي جبران خسارت هاي مادي زلزله بم كمك كرديم. از هر كس مي پرسم، مي بينم مبلغي را نقدي در كنار ديگر كمك هاي غير نقدي اهدا كرده است. يك ميليارد دلا ر هم كه فقط ميزان كمك هاي نقدي خارجي بود، اين جدا از كمك هاي غير نقدي خارجي هاست. ولي، واقعاً نمي دانيم چرا هنوز پس از ۴۰ روز، هر روز شماره حساب براي واريز نقدي مردم اعلا م مي كنند. چرا حتي يك چادرخارجي به دست زلزله زدگان نرسيد؟ چرا بايد از سوز سرما در آن چادرهاي پاره و مندرس بر خود بلرزند؟
شهروند ماجراجو
پاركينگ متروكه 
يك پاركينگ چند طبقه در خيابان جمهوري، بين خيابان ابوريحان و دانشگاه موجود است كه سالهاست متروكه مانده و به محل تجمع زباله تبديل شده است. با توجه به اين كه خيابان جمهوري، از مراكز پر ترافيك شهر است و در ضمن، پاركينگ كافي هم ندارد، بهتر است مقدمات ترميم و راه اندازي اين پاركينگ هر چه زودتر فراهم شود.
نظري 
سه شغل، سه مليت 
آنچه در قالب پرسش هاي روز، با عنوان سه معلم و سه پرستار با سه مليت مختلف درج كرديد، بسيار روشنگر و حاوي حقايق تلخي است. حال، مردم بهتر مي دانند همتايان شان آن سوي آبها چه حال و روزي دارند و چگونه زندگي مي كنند. اگر مطالب را مستندتر ارائه دهيد، مثلا ً اسم پاسخ دهندگان و عكس آنها را نيز درج كنيد، نتيجه مطلوب تري خواهد داشت.
شهرام صالحي 
نسل تلفن هاي سكه اي را منقرض نكنيد
روزگاري نه چندان دور، زماني كه سيستم تلفن هاي عمومي هنوز قديمي و هندلي بود، به هر حال، تك سكه اي كوچك مايه، كار را راه مي انداخت و صداي دوستان را به هم مي رساند. اما اندك اندك، با ورود فنآوري كيوسك هاي تلفن كارتي، سكه هاي پنج توماني جاي خود را به كارتهاي ۱۰۰۰ توماني و ۲۰۰۰ توماني داد. اي كاش، كنار اين تلفن هاي گران، كيوسك هاي سكه اي هم پاي برجا مي ماند تا آن هم كه ندارد دو هزارتومان خرج كارت كند، كارش راه بيافتد.
زهرا شكري 
ما چه كاره ايم
نوشته بوديد كه مشاوران املاك، در صورت افزايش وام مسكن قيمت مسكن را بالا مي برند. مگر ما چه كاره ايم كه بخواهيم يا قدرت داشته باشيم قيمت ها را كم و زياد كنيم؟ هر چه ملك ارزان تر باشد، معامله بيشتري انجام مي شود و اين به سود ما است. گناه ديگران را بر گردن ما نياندازيد.
زبردست - از مشاوران املا ك تهران

خبر روز
گاز طبيعي، بيشترين انرژي مورداستفاده خانواده ها
به منظور صرفه جويي در مصرف انر ژي، گروه هاي بهينه سازي مصرف سوخت در استان هاي خراسان، همدان و قم تشكيل شده است.
به گزارش روابط عمومي سازمان بهينه سازي مصرف سوخت كشور، امير جوانبخت، كارشناس ارشد سازمان با بيان اين مطلب افزود: پي گيري توسعه شبكه گاز استان هاي سردسير از عمده وظايف گروه هاي بهينه سازي مصرف سوخت است.
وي افزود: مصرف انرژي و سوخت در بخش خانگي و تجاري به تفكيك، ۵۰ درصد گاز طبيعي، ۳۸ درصد فرآورده هاي نفتي و ۱۲ درصد برق است.
اين كارشناس بهينه سازي انرژي در بخش ساختمان گفت: كاهش مصرف نفت سفيد، گازسوز كردن صنايع، برقي كردن چاه هاي كشاورزي و پي گيري اجراي مبحث ۱۹ مقررات ملي ساختمان، از جمله راه كارهاي كاهش مصرف انرژي است.
طبق مبحث ۱۹ مقررات ملي، در احداث ساختمان ها، رعايت استاندارد عايق كاري حرارتي در بخش هاي مختلف بنا و موتورخانه و استفاده از شيشه هاي دو جداره استاندارد الزامي است.

آيينه تصوير
001317.jpg

بازاري زيبا در ايالت كلانتان مالزي كه ميوه و سبزي تازه را با قيمت ارزان به مشتريان خود عرضه مي كند و از همين روي، با اقبال فراوان مردم روبه رو شده است. اين ايالت يكي از ۱۳ ايالت مالزي است كه مخالفان دولت آن را اداره مي كنند و البته در جريان سال هاي اخير، پيشرفت اقتصادي بسيار بالا  داشته است.

001320.jpg

يك زن شكارچي قزاق پيش از شروع مسابقات مخصوص شكارچيان در شمال اين كشور، عقاب اش را به پرواز در مي آورد. بسياري از شكارچيان قزاق در اين رقابت هاي دو روزه شركت مي كنند تا به همراه پرندگان شان، سنت باستاني شكار در قزاقستان را زنده نگه دارند.

001323.jpg

يك مرد سنگاپوري، پيشاروي مغازه اي ايستاده و مشغول وارسي محصولات عرضه شده در آن است. پس از طي دوره اي بسيار موفق و پر سود در عرصه كالاهاي الكترونيكي، سنگاپور در سال ۲۰۰۳ با افتي غير معمول در اين بازار روبه رو شد، هر چند كارشناسان اقتصادي آتيه اين كشور را در بازار صنايع الكترونيك روشن مي خوانند.

001326.jpg

يك كارگر در كارخانه بزرگ تويوتا در ژاپن، مشغول سوار كردن قطعات موتور خودروي جديد گازسوز اين كارخانه است. طبق ارزيابي هاي  صورت گرفته، شركت بزرگ تويوتا دومين كارخانه بزرگ جهان در زمينه فروش محصولاتش بوده است. به كار بستن تمهيدات مهندسي صحيح و احترام به را‡ي و نظر مصرف كننده، مهم ترين عامل در راه اين پيشرفت بوده است.

تحريريه
تلفن تحريريه : ۷-۶۹۵۵۲۵۴ فاكس : ۶۹۵۳۳۵۹
ِِE-mail:info@hamshahri-bazar.com

بازتاب
بيش از اين مي ارزند
فرهاد فرجاد
باز نشسته، در بيشتر كشورها تعريفي ثابت دارد: فردي كه عمري را به خدمت به جامعه گذرانده و اكنون براي ارج گذاردن بر زحمات بي شائبه او، وظيفه همگان است كه تمام اسباب آسايش و رفاه او را مهيا سازند. اگر نيم نگاهي بر مسافران تورهاي مسافرتي و تفريحي خارجي بياندازيد - كه خوشبختانه هنوز چند تايي از آنها جرا‡ت مي كنند ريسك كرده و قدم بر سرزمين باستاني ما بگذارند - مي بينيد دست كم دو سوم آنها را سالمندان بازنشسته اي تشكيل مي دهند كه با فراغ بال، به دور از هر گونه دغدغه و نگراني، شهر به شهر، كشور به كشور و قاره به قاره گيتي را زير پا مي گذارند.
آري، آنها از لحظه لحظه ايام خوش بازنشستگي، نهايت استفاده و لذت را مي برند. كيفيت ماجرا، اما، با آنچه ما بر اين جماعت صاحب تجربه و ارزشمند روا داشته ايم، تفاوتي شگرف دارد. چه، كافي است تا حكم بازنشستگي را به دستتان دهند تا از همين فردا، فشار زندگي بر دوشتان دو چندان شود. در ميانه اضطراب و پريشاني خاطر، بسياري از اين سرمايه هاي گرانقدر، در نخستين سال بازنشستگي، سكته مي كنند و از بين ما مي روند.
بسياري، سال ها، تاثير منفي فشارهاي رواني را مي پذيرند و ثانيه ها را به بطالت مي شمرند و آنها كه در ايام شباب، در تنازع با طبيعت ناهمگون بشر امروز، قدرت بيشتري از خود نشان داده اند، شايد بتوانند پيكاني مهيا سازند و مسافركشي كنند، چون بيهوده انديشي است اگر گمان كنيم ۸۰ هزار تومان حق بازنشستگي كفاف زندگي شان را مي دهد. از سوي ديگر، موضوع پرداخت پاداش بازنشستگان، اين روزها بيشتر به هجويه اي تبديل شده كه اگر از ابتدا مطرح نمي شد، دست كم اميدي واهي را نثار اينان نمي كرد و سخن آخر: بازنشستگان ما، حق دارند باقي حيات خويش را غرق در آرامش و آسايش باشند، نان شب نبايد دغدغه شان باشد، آنها بيش از اين مي ارزند.

گوناگون
بازارچه خوراك
بازارچه لوازم خانگي
|  بازارچه خوراك  |  بازارچه لوازم خانگي  |   گوناگون  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |