شهرام فرهنگي 
۱-ده روز گذشت و ما فقط از سينما نوشتيم. چاره ديگري نبود، ما كه واكسن نزده بوديم تا مثل همه مبتلا به تب سينما نشويم. هرچه بود نوشتيم و تمام شد.
حرف آخر ديگر از سينما نيست كه حرف هايمان را قبلا زده ايم. حالا كه فرصتي يافته ايم تا حرف آخر را با هم بزنيم آن را بهانه اي قرار مي دهيم براي توجيه گريزي كه گاه و بي گاه از زندگي روزمره مي زنيم.
يكبار زمين لرزيد و ما تنها از زلزله نوشتيم، پيش از آن مرحوم علي حاتمي بهانه اي شد براي يك ويژه نامه، شب يلدا هم سوژه جالبي بود مانند احتمال تغيير پايتخت و غلامرضا تختي. ما فكر كرديم وقتي شهر تحت تاثير يك رويداد قرار مي گيرد چرا بايد ساز مخالف بزنيم؟ حرف دلمان را وقتي نوشتيم كه حس كرديم مردم هم با اين حرف ها همراه هستند.
طولاني ترين خروج ما از زندگي عادي همين ويژه نامه جشنواره فيلم فجر بود. سعي كرديم شما را از حاشيه، متن و خبرهاي ريز و درشت اين رويداد مهم مطلع كنيم. گرچه خيلي ها هم علاقه اي به سينما نداشتند و شايد چند روزي صفحه هاي ايرانشهر را از لمس انگشتانشان محروم كردند. مسأله درست همين جاست. اينكه ما دوست داريم از سليقه شما باخبر شويم. از اينكه خيلي ها ما را بابت ويژه نامه هايمان تشويق مي كنند خوشحاليم اما نگراني ما از دلخوري عده اي است كه خروج از زندگي روزمره را نمي پسندند.
... با ما حرف بزنيد. اگر حوصله اش را نداريد چند خط برايمان بنويسيد. ساده، ساده، راحت، راحت. حرف آخر اين است؛ مي دانيم در اين دنيا راضي نگه داشتن همه غيرممكن است اما حداقل دوست داريم حرف دلمان را دوست داشته باشيد.
۲- از امروز، ايرانشهر همان ايرانشهر روزهاي قبل از تب سينماست با صفحاتي كه كمابيش از آنها خبر داريد. گفتيم خبر بدهيم تا دوباره گله نكنيد كه بدون اطلاع ما تصميم مي گيريد. خداحافظي با جشنواره البته دشوار بود. روزهاي خوبي داشتيم.
۳ - خواننده اي گرامي بابت آنچه كه«انفعال ايرانشهر در برابر حوادث شديد سياسي اخير» تعبير شده گله كرده است و از اينكه چرا از ما در اين روزها خبري نبود. شايد لازم باشد دوباره تكرار كنيم كه ايرانشهر نه به قصد حضور درمناسبات سياسي كه براي نقشآفريني در مسايل اجتماعي و شهري متولد شد. سلوك گردانندگان اين ضميمه نيز طوري است كه ميانه چنداني با سياست ندارند، حتي مي توانيد اينطور فكر كنيد كه اين عرصه جولانگاه ما نيست گرچه به گمان بسياري، آنچه «آن بالا» مي گذرد، تاثير مستقيمي در زندگي مردم دارد، اما ما كمي پايين تر و با زباني ساده تر و با هدف ديگري شروع كرديم.
۴ - همشهري از ديرباز تاكنون، روزنامه اي است با مزاج متعادل كه بدون سر و صدا پيش رفته است، «افزايش سطح مطالبات شهروندان» هدف طلايي همشهري بوده و ما سعي مي كنيم در همين راه حركت كنيم.
۵ - درازگويي و فرياد در ذات ما نيست. ما را مي بخشيد بابت تكرار نكاتي كه ممكن بود بدانيد.
۶-براي روشنايي است
كه مي نويسم. اگر هميشه و هر جا
تاريك بود
هرگز نمي نوشتم.(۱)
پانوشت:
۱): بيژن جلالي، روزانه ها