چهارشنبه ۲۹ بهمن ۱۳۸۲ - شماره ۳۳۱۲
فرهنگ
Front Page

سفر به سرزمين قلعه ها
002730.jpg

محمدحسين معتمدراد
اشاره: در آن سوي دشت قزوين سرزميني وجود دارد كه كوه هاي بلند و صخره هاي تند و تيز آن مظهر استقامت بشر، خاك آن نماد لطافت و آب آن نويد بخش بركت است، جايي كه از مردان سختكوش و زنان همدوش حكايت دارد و اين حكايت به روايت نبرد و ستيز حسن صباح و ياران او خلاصه نمي شود. جايي كه روايت گر رشادت هاي جنگجويان است و هم بيانگر احوال رنجوران! اين سرزمين را الموت(۱) يا «آشيانه عقاب»(۲) ناميد ه اند و گاهي نيز از آن به «سرزمين قلعه ها» ياد مي كنند. الموت ساليان سال محل تجمع انسان هايي بوده است كه با عشق و علاقه به زندگي خود بها داده اند. اين منطقه، جدا از زيبايي خلقتش، حكايت ها و اسرار ناگفته فراوان دارد؛ بهار الموت، شكوفايي طبيعت است. تابستان آن صميميت، پائيز آن بركت و زمستان آن مظهر استقامت بشر است. با اين اوصاف، گشت و گذاري داريم در سرزمين پر رمز و راز الموت.
گردنه قسطين لار (Gostinlar)
از آخرين آبادي دشت قزوين (محله رزجرد) كه مي گذري و به سر بالايي هاي پرپيچ و خم كه مي رسي، خود را در آغوش طبيعتي مي بيني كه از چشم انداز زيبايي برخوردار است. اين جا «گردنه قسطين لار»، اولين خطه الموت به شمار مي رود. حدود دو سوم از وسعت خاك الموت، از كوه «سيالان» گرفته تا ارتفاعات شرق البرز(بالا الموت)، دشت بهرام آباد و راز ميان، در اين چشم انداز قرار دارند.
جاده هاي سرازيري قسطين لار را كه زير پا گذاشتي، به دشت سرسبز رجايي دشت (سياه دشت) مي رسي كه رودخانه «شاهرود» را در دل خود دارد. در حاشيه هاي اين رودخانه، شاليزارهاي برنج و باغات كشاورزي را مشاهده مي كني. رجايي دشت پل ارتباطي رودبار الموت و رودبار شهرستان محسوب مي شود. مركز محورهاي اطراف رودبار شهرستان، «رازميان» و مركز محورهاي رودبار الموت نيز «معلم كلايه» است.(۳)
معدن نمك الموت
بعد از رجايي دشت، دومين گردنه نسبتاً مرتفع الموت، يعني «شاه كوه»، را پيش رو خواهي داشت. بعد از پشت سر نهادن آن به دره شوره زار نمك الموت مي رسي. اين خطه داراي نمكزارهايي است كه از حاشيه كوه به زمين هاي شاليزاري هدايت مي شوند تا زمينه برداشت نمك مهيا شود. شاليزارهاي معدن نمك الموت همانند شاليزارهاي برنج ديدني هستند. در دو دهه اخير، نمك اين خطه به مصرف دام ها، نگهداري غذاها، اندود پشت بام ها و مصرف روزانه مردمان، رسيده است.
يك روز تاريخي در زرآباد الموت
اگر جاده كوهستاني الموت را همچنان ادامه دهي، در دو كيلومتري معدن نمك الموت به روستاي «ديكين» مي رسي. در آغاز روستا، تابلوي امام زاده علي اصغر را مشاهده مي كني كه خيل مشتاقان اهل بيت را به خاك «زر آباد» دعوت مي كند. آن جا مدفن فرزند امام موسي كاظم(ع) است كه هر ساله روز عاشورا، مهمانان سراسر كشور را به سوي خود مي كشاند تا در مقابل يك پديده اعتقادي قرار گيرند. در محدوده خارجي آرامگاه فرزند امام موسي كاظم (ع)، درخت كهنسالي وجود دارد كه ساليان سال نگاه ها را متوجه خود نموده است. مشاهده قطرات خون كه از شاخه درخت در وقت معيني از روز عاشورا، تراوش مي كند، از ديدگاه مردمان خطه الموت، به خصوص اهالي زرآباد، بي حكمت نيست.
رمز و راز درياچه اوان (ovan)
بعد از پايان بافت قديمي محله ديكين، جاده فرعي «ده اوان» را در پيش داري. بعد از طي چند كيلومتر، درياچه اوان را مشاهده مي كني كه در دامنه جنوبي «قله اوان» قرار گرفته است. اين درياچه كه طول و عرض آن ۵۰۰ متر است، در شمال ده اوان، بين انبوهي از صخره ها و كوه هاي مرتفع واقع است. آب درياچه از چشمه هاي درون آن تأمين مي شود.
دشت شاليزارهاي الموت
از معلم كلايه (مركز بخش رودبار الموت) وقتي مسافتي را طي كردي، به دشت شاليزارها مي رسي. دره الموت، با تنوع آب و هوايي و همراه با ساقه هاي برنج آن، واقعاً ديدني است. روستاهاي شهرك، شترخان، هرانك،كافركش، كشك دشت و سفيددر، دشت شاليزارهاي دره الموت را تشكيل مي دهند. جاده كوهستاني الموت كه بخش قابل توجه آن در اين خطه قرار دارد، محل مناسبي براي تفريح و استراحت مسافران است.
ثروت ماهي در شاهرود الموت
رودخانه شاهرود، سرچشمه اقتصاد الموت به شمار مي رود. جدا از دشت شاليزارها و باغات كشاروزي، در حاشيه هاي رودخانه شاهرود، پرورش ماهي نيز انجام مي گيرد. ناحيه «خوبان» و «گرمارود بالا» در حال حاضر مركز پرورش ماهي قزل آلا به شمار مي روند و بخشي از غذاهاي گوشتي مردمان اين منطقه را تأمين مي كنند.
گرمارود پر رمز و راز
روستاي گرمارود، تقريباً آخرين آبادي منطقه الموت به شمار مي رود كه داراي آثار باستاني، مراكز زيارتي و سياحتي و طبيعتي زيبا توأم با شگفتي است. با اين كه گرمارود پل ارتباطي الموت و شمال كشور است، ولي متأسفانه تاكنون كم تر مورد توجه و لطف دولتمردان بوده است. عدم بازسازي قطعه نويذر، بي توجهي به زيباسازي حاشيه هاي آبشار گرمارود، غفلت از بازسازي و مرمت زيارتگاه هاي منطقه، بي اعتنايي به ثروت طبيعي «گچ» در منطقه گچ لات، نبود تسهيلات بهداشتي و درماني، مكان هاي ورزشي و كتابخانه و بي توجهي و سهل انگاري در زيرسازي و جاده خاكي حد فاصل «زوارك- گرمارود» به خصوص نيمه تمام گذاشتن پل ها، از جمله مواردي هستند كه ياري مسئولان استان و دولتمردان را مي طلبد. جدا از مشكلات روستاي گرمارود  آبادي هاي اطراف آن، اين خطه داراي گفتني ها و شنيدني هايي است كه در ادامه به آن اشاره مي كنيم.
آبشار زيباي گرمارود
يكي از ديدني هاي الموت، «آبشار گرمارود» است. ارتفاع آبشار را از سطح زمين حدود ۱۰۰ متر تخمين مي زنند كه پرش آب آن در فصل بهار ديدني است. بخشي از آبشار، «پله» گونه است كه خود آبشارهاي ديگري را تشكيل مي دهد. آبشار گرمارود بين دو دهنه از صخره هاي سخت قرار گرفته و از نقاط مختلف قابل رؤيت است. يكي از پيامدهاي حضور اين آبشار، تقسيم محله گرمارود به دو بخش، «اين دست محله» و «آن دست محله» است.
دوقلوهاي كله قندي
«دوقلوهاي كله قندي» كه در اصطلاح محلي به آن ها «لوله  كمر» نيز مي گويند، دو ستون سنگي هر كدام با بيش از ۱۵ متر ارتفاع هستند كه در بالاي روستاي گرمارود قرار دارند و از قدمت زيادي نيز برخوردارند. امروزه اين دوقلوها، همچنان به عنوان يك نماد يا شاخص اصلي تاريخ گرمارود محسوب مي شوند. از آن جا كه اين دو قلوها، ظاهري به شكل «كله قند» دارند، از قديم نزد اهالي به نام «كله قندي» شهرت داشته اند.
معجزه در سلسله جبال البرز
در ادامه بخش شمالي روستاي گرمارود، كوه معروف «گچ لات»(۵) را مشاهده مي كني كه نمونه ديگري از شاهكار خلقت به شمار مي رود. پوشش گچ در اين منطقه از فرسنگ ها دور قابل رؤيت است. از ديرباز، اهالي گرمارود و آبادي هاي مجاور، در اندود حمام ها از گچ اين منطقه استفاده مي كردند و اين امر تا دو ده اخير همچنان تداوم داشته است.
آب معدني هاي گرمارود
«گرآب»  يا «گراو»،(۶) آب معدني معروف الموت را گويند كه در چند كيلومتري محله گرمارود قرار دارد و از شهرت خاصي نيز برخوردار است. تجربيات گذشته نشان مي دهند كه استعمال آن به شكل آب سرد و گرم براي رفع انواع بيماري ها بسيار مؤثر است. در منطقه الموت آب معدني هاي ديگر نيز وجود دارند كه به علت صعب العبور بودن منطقه، از آن ها استفاده نمي شود.
قلعه نويذر
يكي از قلعه هاي مهم الموت، قلعه نويذر گرمارود است كه در بخش قلعه هاي الموت به آن مي پردازيم.
«پيج بن»، منطقه راهبردي جديد الموت
آخرين خطه و مرتفع ترين ناحيه الموت كه نزديك گردنه «سلمبار» قرار گرفته است، پيج بن نام دارد. موقعيت جغرافيايي اين منطقه كه چشم انداز خوبي نيز دارد، شرايطي فراهم آورده كه موجب شده است، دولتمردان آن را يك منطقه راهبردي بدانند. در اين منطقه ۲۰ خانوار سكونت دارند كه به گله داري مشغول هستند.
قلعه هاي الموت
شاخص اصلي منطقه الموت در قديم، قلعه هاي آن بوده است كه در ميان رشته كوه هاي سر به فلك كشيده قرار داشتند و منطقه را به دژ فرماندهان نظامي تبديل كرده بودند. حمدالله مستوفي در «تاريخ گزيده» مي نويسد، ۵۰ دژ مستحكم دركوهستان هاي الموت وجود داشته است. متأسفانه امروزه با گذشت بيش از ۷۰۰ سال، تنها چند قلعه تخريب شده از اين مجموعه باقي مانده است كه در ادامه به شرح آن ها مي پردازيم.
قلعه حسن صباح
قلعه تاريخي الموت، نزد مردمان الموت و اهالي «گازرخان»، به «قلعه حسن» نيز شهرت دارد و مورخان نيز از آن به نام «آشيانه عقاب» ياد مي كنند.
حسن صباح، به دليل ناسازگاري با حكومت سلجوقيان و در اوج درگيري با ملك شاه، سرانجام به مصر مهاجرت مي كند، در آن جا به فراگيري آئين مذهب اسماعيليه مي پردازد و در نهايت، به عنوان مبلغ اين آئين نو، به ايران برمي گردد. حسن پس از گشت و گذار در ايران، سرانجام قلعه الموت را به عنوان مقري براي فعاليت خود انتخاب مي كند. تصرف دژ الموت بدون خونريزي و با زيركي حسن صباح پايان يذيرفت.
002724.jpg

«تاريخ جهانگشاي جويني» حكايت ورود حسن به قلعه را زيركانه توصيف مي كند و مي نويسد، حسن در سال ۴۸۳ به شكل پنهاني وارد قلعه شد و با پرداخت مبلغ سه هزار دينار، آن را از مهدي علومي (نگهبان قلعه) خريد.
قلعه الموت بر بالاي صخره اي كه بيش از ۲۰۰ متر بلندي دارد، قرار گرفته است و بنابه روايت حمدالله مستوفي، در سال ۲۴۶ هجري توسط حسن بن زيدالباقري، از علويان مازندران، ساخته شده است، اين قلعه از دو قسمت «جورقلا» و «پيلاقلا»، به معناي قلعه بالا و قلعه پائين تشكيل شده است. طول قلعه ۱۲۰ و عرض آن ۳۵ متر است. قلعه الموت را وقتي از جنوب مشاهده مي كني، همانند شتري زانو زده مي بيني كه عطاملك جويني، صاحب تاريخ جهانگشا نيز اين تشبيه را در كتاب خود آورده است. اين قلعه با حدود دو هزار متر ارتفاع از سطح دريا، بر فراز صخره اي ساخته شده است كه ديواره هاي آن را شيب هاي تند و پرتگاه هايي با ارتفاع ۱۵۰ متر تشكيل مي دهند. ضلع جنوبي قلعه تماماً صخره اي و صعب العبور است و ارتباط دژ تنها از ضلع شمالي آن امكان پذير مي باشد. از نقاط ديدني قلعه، مي توان به آب انبار آن اشاره كرد. پوشش آب انبار صخره است و آب درون آن در سطح معيني قرار مي گيرد و از آن سطح فراتر نمي رود. در اين آب انبار روزنه اي كه نشانه خروج يا ورود آب باشد، مشاهده نمي شود. مي گويند آب موجود در آب انبار پس از گذشت زمان، نيز گنديده نمي شود.
روايت است كه حسن صباح در مدت ۳۵ سال كه در قلعه به سر مي برد، فقط ۲ بار از آن خارج شد و بر بام قلعه رفت. بقيه عمر خود را صرف مطالعه و جست وجو در امور مذهب و مسائل مردم كرد. پس از مرگ حسن در سال ۵۱۸، كيابزرگ اميد اداره قلعه را تا سال ۵۳۲ به عهده گرفت. سرانجام، قلعه نشينان در اثر شيوع بيماري وبا و پس از ماه ها مقاومت در برابر سپاهيان هلاكوخان، عاقبت ناچار به تسليم شدند و هلاكوخان موفق به تسخير قلعه گرديد.
قلعه نويذر
به روستاي گرمارود كه مي رسي، «قلعه نويذر» را در يك ارتفاع بسيار بالا كه توأم با صخره هاي سخت است، مشاهده مي كني. ارتفاع اين قلعه از سطح رودخانه شاهرود حدود ۲۰۰۰ متر است. از نظر موقعيت جغرافيايي، دژ نويذر را بايد مهم ترين دژ الموت دانست. اين قلعه، ضمن اين كه دره الموت را در چشم انداز خود دارد، بر ارتفاعات البرزچال، زبور چال، خشچال، زردگله و بلندي هاي اواتر و آزاتر و گردنه هاي نرم لات و اوانك نيز ناظر است. اين قلعه، به لحاظ اين كه تقريباً در آخرين خطه الموت بنا گرديده، حائز اهميت بوده است؛ زيرا ديده بانان از طريق آن، بخشي از ارتفاعات شمال كشور را زير كنترل خود داشتند.
در بعضي از كتاب ها و سفرنامه هاي تاريخي از قلعه نويذر به نام «ميمون دژ» ياد مي كنند. ولي آنچه كه از بزرگان محله گرمارود مي توان نقل قول كرد اين است كه قلعه نويذر را «قلعه نوذرشاه يا نويذرشاه» نيز مي نامند. روايت هاي محلي، حكايت از آن دارد كه آخرين حاكم اين قلعه، يعني نوذرشاه، از حاكماني بوده است كه احتمالاً در لشكركشي هاي مغول به قتل رسيد. اين قلعه داراي برج ها، آب انبار و مكان هايي به نام «اسب طويله» نيز مي باشد كه بخش اعظم آن ها از بين رفته است. امروزه، فرسايش زمين رفت و آمد به قلعه را دشوار كرده است، به طوري كه باز ديد از قلعه بدون امكانات صخره نوردي و بلدچي هاي محلي امكان پذير نيست.
قلعه لمبسر (Lambsar)
قلعه لمبسر يكي از شگفت انگيزترين قلعه هاي ايران است و قدمت آن به دوران پيش از اسلام مي رسد. اين قلعه را دومين دژ مهم اسماعيليان بعد از قلعه حسن صباح دانسته اند كه داراي ۸ برج، انبار مهمات و آذوقه، آب انبار و نهر سنگي است.
ارتباط قلعه نشينان با محيط خارج از دو راه شمالي و جنوبي امكان پذير بوده است. اين دژ، در بالاي كوه شيبداري قرار گرفته و پرتگاه هاي خطرناكي سه طرف آن را احاطه كرده است. يكي از شگفتي هاي اين دژ، سيستم آبرساني آن است كه منشأ آن «نينه رود» مي باشد. اين رود كه فاصله آن ۱۵ كيلومتر است، آب قلعه را تأمين مي كرده است. مسير آب سنگي و صخره اي بوده و با گذشت ۷ قرن از سقوط قلعه و فرسايش زمين، هنوز قابل رؤيت است.
دژ لمبسر در ۱۶ كيلومتري شمال شرقي قزوين و در ۵ كيلومتري شمال محله «رازميان»، مركز بخش رودبار شهرستان قرار دارد. براي ساخت اين قلعه، از سنگ همراه با ملاط ساروج استفاده شده است. ارتفاع دژ از سطح شاهرود ۱۴۰ متر مي باشد. طول قلعه حدود ۱۸۰ و عرض آن ۶۰ گز است و از ديگر قلعه هاي الموت كم تر آسيب ديده است. اين دژ مستحكم بيش از ۱۱ سال در محاصره سلطان محمد، فرزند ملكشاه سلجوقي مقاومت كرد و سرانجام در سال ۶۵۴ هجري، به دليل شيوع بيماري وبا، هولاكوخان موفق به تسخير آن شد.
ميمون دژ
از قلعه هاي مهم اسماعيليان كه محل استقرار ركن الدين خورشاه، آخرين رهبر فرقه اسماعيليان بوده است، مي توان از «ميمون ذر» يا «ميمون دژ» نام برد. هر چند درباره محل دقيق اين قلعه بين مورخان اختلاف نظر وجود دارد، ولي تاريخ ساخت اين قلعه را زمان علاءالدين محمد دانسته اند.
در تاريخ جهانگشاي جويني آمده است، قلعه ميمون دژ در فاصله سال هاي ۶۳۵-۶۱۸ قمري، در زمان علاءالدين محمدشاه ساخته شده است. پس از نبرد سنگين بين قلعه نشينان به رهبري خورشاه و سپاه مغول، سرانجام اين قلعه نيز مانند قلعه هاي الموت، لمبسر و نويذر، توسط هولاكوخان تسخير شد.

زيرنويس
۱- الموت در قديم به «اله+ اموت» نيز شهرت داشت. «آله» به زبان ديلمي به معناي عقاب و «اموت» نيز به معناي آشيان است.
۲- آشيانه عقاب، معناي واژه هاي «آله+اموت» است.
۳- رودبار شهرستان شامل روستاهاي دستجرد سفلي، بهرام آباد و رجايي دشت است و مركز آن «رازميان» در ۵۵ كيلومتري شمال قزوين قرار دارد. رودبار الموت نيز كه از سه بخش:
الموت بالا، الموت پائين و الموت مركزي تشكيل شده، به مركزيت «معلم كلايه»، در ۸۰ كيلومتري شمال شرقي قزوين واقع گرديده است.
۴- از محدوده هاي پاياني ارتفاعات اواتر و آزاتر (evater, azater) در الموت بالا تا حاشيه هاي بخش رودبار شهرستان كه همه به رودخانه شاهرود منتهي مي شوند، دره الموت شكل مي گيرد.
۵- اصطلاح «لات» به حاشيه هاي پاياني كوه كه توأم با سنگ ريزه و نهر آب است، اطلاق مي شود.
۶- واژه «گر» در تركيب «گر آب»، نام نوعي ماده معدني است.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   جهان  |   سياست  |   فرهنگ   |
|  ورزش  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |