پنجشنبه ۷ اسفند ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۳۲۰
نگاهي به ضوابط و قوانين بلندمرتبه سازي در تهران
يكي يكي سر از خاك  در مي آورند
دور نيست زماني كه تنها چشم انداز بزرگراه هاي داخل شهر به خصوص بزرگراه هاي شمالي وغربي، برج هاي بلند باشد
003528.jpg
سهيلا بيگلرخاني 
فكر مي كنيد، اگر كسي بخواهد در يكي از شهرهاي كشوري توسعه يافته برج و بلندمرتبه بسازد، چه ضوابطي را بايد رعايت كند؟ اگر اين شهر مانند تهران بر روي گسل هاي متعدد و حريم هاي قنوات واقع شده باشد، چه؟ اگر اتفاقا مشكل چشم انداز مناسب شهري و كمبود فضاي سبز و آلودگي هاي مختلف زيست محيطي را داشته باشد، چه ضوابطي ملاك خواهد بود؟
شهرهاي توسعه يافته، از ضوابط خاصي براي توسعه شهري پيروي مي كنند. ضوابطي كه تحت عنوان طرح جامع و طرح تفصيلي چشم انداز آينده شهر را ترسيم كرده است.
چشم انداز توسعه شهر تهران 
تهران هم قرار بود طرح جامعي داشته باشد و طرح تفصيلي. سال ۱۳۴۶ نخستين طرح جامع تهران با چشم انداز ۲۰ ساله تدوين شد. دكتر غلام عباس توسلي در تحقيقي درباره توسعه تهران مي نويسد: «مساحت تهران در آن زمان ۲۰ هزار هكتار بود كه جمعيت ۳ميليون نفري پايتخت را در بر مي گرفت. در پيش بيني هاي طرح جامع قرار بر اين بود كه طي ۲۵ سال بعد يعني تا سال ۱۳۷۱ مساحت تهران به تدريج به ۶۰ هزار هكتار برسد و جمعيت در ۵/۵ ميليون نفر تثبيت شود. اما هم جمعيت و هم سطح اشغال تهران در اين مدت بيش از پيش بيني ها از آب درآمد.
در عين حال حد مطلوب جمعيت تهران كه بايد با كاهش تدريجي رشد همراه مي شد تا از زياده هاي احتمالي جلوگيري كند، (جمعيتي كه كمتر از ۳ ميليون نفر در سال ۱۳۴۵ بود در سال ۱۳۷۱ نبايد از ۵/۵ ميليون نفر تجاوز مي كرد.) مستلزم كاهش شديد نرخ رشد جمعيت تهران وحتي رشد طبيعي آن بود كه به صورت برنامه هاي پنج ساله پيش بيني شده بود. اين پيش بيني ها به نظر عجيب و غيرعملي مي رسيد.
در حقيقت نيز از اواسط برنامه يعني در حدود ۱۳۵۶، مقارن انقلاب اسلامي، گفته مي شد كه جمعيت از ۶ ميليون نفر تجاوز كرده است و با جريان هاي مهاجرتي اوايل انقلاب ۱۳۵۸ كه به خاطر توزيع مجاني زمين ميان شهروندان تهراني بود، مي گفتند كه جمعيت تهران از ۸ ميليون نفر نيز بيشتر شده است.»
اكنون واقعيت اين است كه تهران روزها چيزي حدود ۱۲ ميليون نفر و شب ها حدود ۱۰ ميليون نفر جمعيت را در خود جاي مي دهد. در سال هاي اخير مديران شهري و وزارت مسكن طرحي را با عنوان طرح مجموعه شهري تهران طراحي كرده كه بر اساس اين طرح جمعيت مجموعه شهري تهران در شعاع ۱۲۰ كيلومتري نبايد از ۱۵ ميليون نفر تجاوز كند. حال آنكه به گفته غمامي مدير طرح حتي در صورتي كه موازنه مهاجرتي از سال ۱۳۷۵ به صفر مي رسيد، جمعيت مجموعه شهري تهران در سال ۱۴۰۰، بالغ بر ۲/۱۶ ميليون نفر مي شد. اين جمعيت رشد طبيعي مجموعه شهري تهران است كه اكنون دغدغه اصلي مديران پايتخت است. از آنجا كه محدوديت هاي جدي براي تامين آب مجموعه شهري تهران وجود دارد، طراحان اين طرح پيش بيني كرده اند با ارايه راهكارهايي جمعيت مجموعه سال ۱۴۰۰بين ۱۴ تا ۱۵ ميليون نفر برسد. هر چند اين راهكارها، هرگز به شكل عملي ارايه نشد. اين طرح با اينكه كلا ن نگر،كارشناسانه و سياست گذارانه ايت، براي توسعه داخل شهري مناسب نيست و تنها ديد خارج شهري دارد.
طرح جامع تهران نيز پس از انقضاي مدت زمان مقرر مجددا هرگز طراحي و تدوين نشد. گو اينكه در يكي دو سال اخير شهرداري تهران قصد دارد، براي ۲۱ منطقه شهر تهران طرح هاي تفصيلي تدوين كند.
از سويي جمعيت تهران در حال افزايش است و اين نه به خاطر مهاجرت بلكه بخش عمده آن ناشي از زاد وولد طبيعي جمعيت ساكن پايتخت است.
اين جمعيت ناگزير توسعه شهر را به دنبال خواهد داشت وتوسعه شهر يا بايدعمودي باشد و يا افقي. اعمال محدوديت هايي درزمينه رشد عمودي شهر، رشد افقي پايتخت را به دنبال خواهد داشت.
اما نكته ديگر آن است كه گسترش بي رويه شهر در سطح خود نيازمند تاسيسات زيربنايي از جمله حمل و نقل، آب، برق، گاز ، تلفن، فضاي سبز، فضاهاي فرهنگي و ورزشي و ... است كه حتي درحال حاضر تهران ، قابليت ارايه اين امكانات را در حد استاندارد به ساكنانش ندارد. يكي از گزارش هاي منتشره از سوي سازمان فضاي سبز و پارك هاي تهران نشان مي دهد، با وجود توسعه چشمگير فضاي سبز تهران در سال هاي اخير و گذشتن از مرز حداقل استانداردهاي بين المللي يعني سرانه ۱۵متر مربع فضاي سبز، هنوز شهر تهران به لحاظ زيست محيطي تا اندازه اي آلوده و آشفته است كه اين حداقل ها دردي را از هواي آلوده تهران دوا نخواهد كرد و بخش قابل توجهي از بودجه اين سازمان صرف ترميم خدمات ناشي از آلودگي تهران مي شود. از سوي ديگر، پراكنش فضاهاي خدماتي از جمله فضاي سبز در تهران الگوي قابل قبولي ندارد. اين تنها وضعيت يكي از خدمات عمومي شهري در پايتخت است آن هم موردي كه به نسبت موارد ديگر تا حدودي به لحاظ استاندارد قابل قبول است.
برنامه اي براي شهر بي بر نامه 
تهران ناگزير توسعه خواهد يافت. آنچه كه شايد مهمتر از محدود كردن اين توسعه به نظر مي رسد، پيش بيني آن،  آمادگي براي مقابله با تبعات آن و برنامه ريزي براي نحوه توسعه پايتخت است.
زلزله بم مانند زنگ اخطاري، نبود پيش بيني و نقص هاي فراوان برنامه ريزي هاي شهري را به مردم و مسوولان گوشزد كرد.
همين چند هفته قبل بود كه مردم از ما مي خواستند، نقاط امن تهران را به لحاظ فاصله از گسل اعلام كنيم تا آنان به اين نقاط نقل مكان كنند. خبرگزاري ايسنا نيز شرحي از نقشه گسل هاي تهران را منتشر كرد كه بر اساس اين شرح نقاطي از تهران از حريم گسل ها فاصله گرفته و نقاطي ديگر بر روي آن واقع شده  بودند. غافل از آنكه اگر حتي يكي از گسل هاي تهران بلرزد، فاجعه زلزله دامان همه شهر، بلكه شهرهاي اطراف (ري، كرج، شميرانات و...) را نيز خواهد گرفت.
اين نقشه چند سال قبل در اشل يك ۲۵۰ هزار تهيه شد. نقشه اي كه به اعتقاد كارشناسان به دليل دقت بسيار پايينش قابليت استفاده در شهرسازي و تعيين ضوابط ساخت و ساز را ندارد.
دكتر بهروز گتميري كارشناس ژئوتكنيك و سازه و استاد دانشگاه راه وپل فرانسه مي گويد:« در تعيين ضوابط شهرسازي، نگاه استراتژيك و نگاه كارشناسانه  بايد تلفيق شود.»
به گفته اين كارشناس در طرح مجموعه شهري فقط نگاه كارشناسانه اعمال شد، ولي نگاه كلان استراتژيك در اين طرح به چشم نمي خورد.
با اين حال اولين نگاه كلان به شهر تهران است و علاوه بر آن نتايج اين طرح با نگاه مديريتي از بالا تغيير كرد. «سقف جمعيتي به طرح مجموعه شهري تحميل شد. در حالي كه بايد سناريوهاي مختلف به لحاظ رشدجمعيت در نظر گرفته مي شد.»
دكتر گتميري مي افزايد: «در سال هاي اخيربرخي از ضوابط به غلط به ساخت و ساز در تهران تحميل شده است كه يكي از آنها موضوع گسل و حريم گسل است. لرزه خيزي تهران را به محدوده هاي گسل تقليل داده اند. در حالي كه در هيچ جاي دنيا ساخت و ساز در اطراف گسل ممنوع نيست وتنها در يك مورد استثنايي در كنار گسل سنتآندرياس در آمريكا در باند ۳۰۰ متري ساخت و ساز مركز اتمي ممنوع شده است.»
آيين نامه ۲۸۰۰ براي ساخت و ساز تدوين شده است. اين آيين نامه تنها توصيه مي كند، از ساخت و ساز در كنار گسل پرهيز شود.
به گفته اين كارشناس معناي اين توصيه اين نيست كه ساخت و ساز روي گسل انجام نشود، چرا كه مثلا اغلب بر روي خط العقر رودخانه كه محل عبورگسل است،سد ساخته مي شود.
«توصيه پرهيز از ساخت بر روي گسل براي ساخت و ساز هاي عام است، كه با نظارت كمتري انجام مي گيرد.»
نقشه اي با اطلاعات غلط 
توصيه احتراز از ساخت و ساز بر روي گسل، مستلزم وجود يك نقشه دقيق از محل عبور گسل هاي شهر است.
دكتر گتميري مي گويد: «بايد اول از همه، نقشه گسل هاي تهران در اشل يك ده هزار موجود باشد تا بتوان براساس اين نقشه، حدي را براي احتراز از ساخت و ساز تعيين كنيم، در نقشه فعلي يك خط يك ميلي متري يعني يك فاصله ۲۰۰ متري. بر اين اساس نمي توان محل دقيق گسل را مشخص كرد و نمي توان گفت ۲۰۰ متر آن طرفتر ساخت و ساز نشود و اين طرف ساخت و ساز مجاز است.»
وي تهيه نقشه لرزه خيزي براي تهران را نيازمند منطقه بندي (پهنه بندي) دقيق و سپس تعيين لرزه خيزي هر منطقه، تعيين دقيق محل عبور گسل و در نهايت درنظرگرفتن شرايط ساختگاهي (مشخص شود شرايط ژئوتكنيكي هر محل به چه صورت است) مي داند.
«براي مثال خاك ري، رس نرم و تجريش سنگ سخت است. ميزان لرزه خيزي در اين دو منطقه با هم فرق مي كند.
تعيين لرزه خيزي دقيق هر منطقه شهر، تابعي است از شرايط ساختگاهي و ژئوتكنيكي. علاوه بر آن براي مقاصد شهري بايد از نقشه اي حداقل در اشل يك ده هزار سود برد.
اگر چنين مطالعاتي انجام شود، آنگاه مي توان مصوبه تصويب كرده و روشي بر مبناي اين مطالعات اتخاذ كرد.» به گفته وي اين نقشه(نقشه موجود) اطلاعات نادرست مي دهد. «شخصي كه دور از گسل خانه مي سازد به غلط احساس امنيت كرده و ضوابط ايمن سازي را ناديده مي گيرد.» اين ضوابط فقط درمورد ساخت و ساز و بلند مرتبه سازي متناسب با شرايط لرزه خيزي شهر صدق مي كند.
ضوابطي كه تدوين نشده 
شهرسازي و به خصوص بلندمرتبه سازي تابع ضوابط متعددي به غير از ضوابط مربوط به لرزه خيزي است.
تهران گذشته از آنكه بر روي چند گسل بزرگ واقع شده، قنات هاي متعددي نيز دارد.  آب هاي زيرزميني، خاك سست، بافت فرسوده، آلودگي هاي متفاوت زيست محيطي، سرانه فرهنگي، فضاي آموزشي، ورزشي، سرانه فضاي سبز، حمل و نقل و ترافيك، آب رساني، خدمات عمومي و... ازجمله محدوديت هاي متعدد ساخت و ساز به ويژه بلندمرتبه سازي در تهران است.
دكتر بهروز گتميري دراين باره مي گويد: «گذشته از لرزه خيزي، براي بلندمرتبه سازي، ضوابط ديگري چون امدادرساني، آلودگي هوا، دسترسي به بلندمرتبه، ترافيك و حمل و نقل و... نيز بايد درنظر گرفته شود.»
به گفته وي در دنيا نخست برنامه توسعه شهري را طراحي كرده و سپس براساس آن شهر را مي سازند، اما در تهران همه ساخت و سازها، بي برنامه  است.
در تهران مسايلي چون چشم انداز شهري اصلا درساخت و سازها لحاظ نمي شود.
«حتي بايد مسايل اقتصاد شهري و مسايل اجتماعي شهري نيز درنظر گرفته شود.»
مسوولان معاونت معماري شهرسازي شهرداري از تدوين طرح تفصيلي ۲۱منطقه تهران خبر مي دهند.
به گفته مهندس كنعاني يكي از كارشناسان اين معاونت، در اين طرح ها مكان يابي دقيق بلند مرتبه سازي نيز لحاظ مي شود.
در مقابل، دكتر گتميري معتقداست:« در هيچ كدام از اين طرح ها، اشل هاي استاندارد، رعايت نشده و فقط به اطلاعات جايكا استناد مي شود. در حالي كه مقياس اين مطالعات براي تصميم گيري هاي شهري مناسب نيست. هرچند براي تصميم گيري هاي كلان توسعه به كار مي آيد.»
چند نمونه
به نظر مي رسد تا زمان تدوين طرح هاي تفصيلي مناطق تهران، ساخت و ساز بي ضابطه همچنان در تهران ادامه دارد، براي نمونه مي توان به ساخت چند برج اشاره كرد.
برج آسمان در منطقه زعفرانيه در حال ساخت است و آپارتمان هاي آن با قيمت هاي سرسام آور از هم اكنون به مزايده گذاشته شده است. اين در حالي است كه محله زعفرانيه حتي كشش ترافيك خودروهاي فعلي خود را ندارد. گذشته از آن سرانه فضاي سبز و پارك در اين محله كفاف ساكنان فعلي خود را هم نمي دهد. از سوي ديگر اين منطقه به لحاظ تراكم جمعيتي و ضوابط شهرسازي و آلودگي هوا جزو مناطق ممنوعه بلندمرتبه سازي به شمار مي رود.
با اين حال مالكان برج آسمان هر روز با تبليغات پر طمطراق و گسترده خود، مشتريان را به شركت در مزايده تشويق مي كنند. گو اينكه برج عاج نشين هاي آينده هيچ وقت نمي دانند، خانه اي دارند بر روي باد.
در بزرگراه كردستان، مجاورت برج هاي A.S.P برج ديگري در حال ساخت است كه تاكنون ۴۵ طبقه آن بالا رفته و ازهمين حالا از چندين كيلومتري تهران قابل رويت است . جالب آنكه بانك صادرات يكي از سرمايه گذاران عمده اين برج است.
فرض كنيم هيچ مشكلي از آلودگي هوا گرفته تا سرانه هاي خدماتي در اين منطقه وجود ندارد، آيا سازندگان اين برج به چگونگي آمد و رفت ساكنان يا كاسبان اين برج فكر كرده اند؟ در حالي كه همين حالا هم ترافيك كردستان و همت رانندگان را فراري مي دهد.
حوالي شهيد همت نيز، مجتمع ونك پارك تهران در حال گسترش است و احتمالا تمام امكانات زيست شهري ساكنان اين مجتمع بايد در همان حوالي تامين شود.
اراضي تپه هاي عباس آباد از مدت ها قبل مورد اختلاف شهرداري و ادارات و ارگان هايي بوده كه اين اراضي را خريداري كرده و قصد بلند مرتبه سازي در آن ناحيه را داشته اند. اكنون اندك اندك فضاي سبز حريم بزرگراه مدرس پسروي كرده و يكي يكي برج هايي درست در سراشيبي تپه ها به اتوبان  سر از خاك در مي آورند.
دور نيست زماني كه تنها چشم انداز بزرگراه هاي داخل شهر به خصوص بزرگراه هاي شمالي وغربي، برج هاي بلند باشد و پاسخ شهرداري نيز اينكه:«اين مجوزها قبلا صادرشده و اكنون بالطبع قابل ابطال نيست. چون هيچ ماده قانوني اجازه ابطال مجوزهاي سابق را نمي دهد.»

زلزله بعدي كجاست؟
«چشم هايتان را ببنديد و انگشتتان را روي نقطه اي از نقشه ايران بگذاريد، زلزله بعدي آنجاست!»
زلزله بم در اوايل زمستان سال جاري با ۴۳ هزار نفر تلفات، ملت ايران و جهان را متاثر كرد. راستي زلزله چيست و راهكارهاي مناسب در مقابل آن چيست؟
زلزله پديده اي طبيعي است كه به دليل برخورد نامناسب ما در مقابل طبيعت، اين پديده فاجعه آميز جلوه مي كند.
مثلا ۳ روز قبل از زلزله بم در كاليفرنياي آمريكا زلزله اي با همان بزرگي اتفاق افتاد كه فقط ۳ قرباني گرفت و يا وقوع زلزله اي با قدرت ۸ ريشتر در مهرماه امسال در ژاپن فقط يك قرباني گرفت.
معمولا خبر زلزله وقتي خوب منعكس مي شود كه تلفات زيادي داشته باشد وگرنه زلزله اي شديد ولي با تلفات كم از ديد عامه زلزله بزرگي محسوب نمي شود.
ساليانه در كره زمين به طور ميانگين يك زلزله شديد به بزرگي ۸ ريشتر، ۱۰۰ زلزله نسبتا شديد، هزاران زلزله متوسط و حدود ۳ ميليون زلزله خفيف اتفاق مي افتد، يعني ما در روي زمين هر دقيقه با حدود ۷ زلزله مواجه هستيم.
قوي ترين زلزله به بزرگي ۲۵/۸ ريشتر در سانفرانسيسكو سال ۱۹۰۶ به علت لغزش گسل «سان آندرياي» كاليفرنياي غربي رخ داد و بيشترين تلفات مربوط به زلزله «شن سي» چين در ۲۴ ژانويه ۱۵۵۶ با ۸۳۰ هزار كشته، ثبت شده است.
مكانيسم زمين و امواج زلزله 
شايد اولين نظريه پرداز زلزله ارسطو بود كه با اعتقاد به تلاش ماده براي رسيدن به مكان واقعي خود، بر اين باور بود هوايي كه در شكاف هاي مركز زمين محبوس شده، در تلاش براي آزاد شدن باعث لرزش زمين مي شود.
امروزه مي دانيم علت اصلي زلزله فعل و انفعالات مركز زمين است كه به صورت انرژي گرمايي شديد از طريق شكستگي هاي درز مانند زمين، يعني گسل ها، آزاد مي شود.
مواردي مانند فعاليت آتشفشان ها، ايجاد درياچه هاي مصنوعي پشت سدها و تعادل نداشتن فشار هيدرواستاتيكي به علت برداشت بي رويه آب از سفره هاي زيرزميني نيز ممكن است باعث حركت ناگهاني گسل ها و زلزله  شود.
زلزله بادو مقياس مركالي (تخريب ظاهري و احساس زلزله) و ريشتر (مقدار انرژي آزاد شده از كانون) تعيين مي شود.
كانون، مركز دروني زلزله است كه شكستگي و رها شدن انرژي از آنجا آغاز شده و ممكن است با مركز سطحي زلزله كه نقطه بالاي كانون در سطح زمين است تا عمق ۷۰۰ كيلومتر فاصله داشته باشد.
در مقياس ريشتر به جاي اصطلاح شدت از اصطلاح بزرگي استفاده مي شود. ريشتر مقياسي لگارتيمي است به طوري كه با هر عدد افزايش، شدت زمين لرزه ۳۱ بار بيشتر خواهد شد.امواج زلزله با ۳نوع اوليه، ثانويه و سطحي منتشر مي شوند.
امواج اوليه يا طولي كه جهت انتشار آنها با ارتعاششان منطبق است با حركتي فنروار در جامدات، مايعات و گازها حركت مي كنند و سرعت آنها بيش ازسرعت ساير امواج است.
امواج ثانويه يا عرضي كه جهت انتشار آنها با ارتعاششان عمود است فقط در جامدات حركت مي كنند. اين امواج پس از امواجP مي رسند و همچون پرده مواج، زمين را تكان مي دهند و بالاخره امواج سطحي كه برخلاف دو نوع قبلي در سطح زمين حركت مي كنند و خطرناك ترين امواج زلزله هستند.
زمين با ضخامت حدود ۶ هزار و ۴۰۰ كيلومتر از مركز تا سطح شامل لايه هاي پوسته، جبه و بالاخره هسته (با حالتي مايع و حرارتي معادل ۶ هزار و ۶۰۰درجه سانتي گراد) مي شود.
ليتوسفر پوسته زمين يكپارچه نيست، بلكه از صفحاتي تكتونيكي تشكيل شده كه همواره تحت تاثير نيروهاي دروني زمين در حال حركت اند. مرز اين صفحات تحت فشار و كشش، ايجاد گسل يا چين خوردگي و كوه ها مي كند. حركات اين صفحات به صورت خفيف، مستمر و سيستماتيك در حد چند سانتي متر در سال انجام مي گيرد. حركت آرام گسل ها باعث تخليه انرژي به صورت زلزله هاي خفيف شده كه اين عمل همانند سوپاپي مطمئن از احتمال وقوع زلزله هاي شديد مي كاهد.
اما در صورت برخورد سنگ ها در خطوط گسل ها و توقف حركت، تجميع انرژي و رها شدن ناگهاني آن تا سرعت ۸ هزار كيلومتر در ساعت، ايجاد زلزله اي شديد مي كند.
اكثر زلزله ها در حاشيه هاي اقيانوس كبير موسوم به حلقه آتش پاسيفيك، در اقيانوس هاي هند و اطلس و نيز در نواري طولاني از شرق آسيا تا غرب اروپا به وقوع مي پيوندد.
موج هاي سهمگين تسونامي كه تا ارتفاع ۶۰ متر ساحل ها را در مي نوردند، نتيجه زلزله هاي اعماق اقيانوس ها است.
كشور ما و خطر زلزله 
ايران روي نوار طولاني زلزله آسيا تا اروپا در حاشيه جنوبي صفحه عظيم اوراسيا واقع شده است.
صفحه اوراسيا از شمال، صفحه هند - استراليا از جنوب شرقي و صفحه عربي از جنوب غربي در محل تلاقي خود ناحيه اي مثلثي شكل تشكيل داده اند كه ايران را در بر مي گيرد.
هر ضلع اين مثلث مرز صفحاتي است كه گسل هاي مهم و فعال در آن قرار دارند. برآيند فشار اين اضلاع حدود شمال شرقي كشور است. با اين ترتيب حدود ۹۰ درصد حوزه هاي انساني كشورمان در معرض خطر زلزله اند به طوري كه در قرن گذشته، ۲۰زمين لرزه بزرگ كه هر كدام بيش از ۵ هزار قرباني داشته در كشورمان ثبت شده است.
پايتخت ما با وجود ۱۵ گسل كه ۳ گسل آن يعني شمال، جنوب و مشاء، پتانسيل ايجاد زلزله اي به بزرگي ۷ ريشتر را دارند ونيز گسل هاي پراكنده ديگر، احتمال خطر را حس مي كند.
در صورت فعال شدن گسل شمال مناطق ۱ تا ۵، گسل جنوب يا ري - كه شواهد فعاليت آن رويت شده - مناطق جنوبي خصوصا منطقه ۱۵ را در معرض خطر قرار خواهد داد.
گسل مشاء كه به دليل بعد فاصله، خطر كمتري دارد، در محل تلاقي رشته كوه هاي البرز و زاگرس تحت فشار قرار دارد كه برآيند اين نيروها باعث بالا آمدن كوهپايه هاي جنوبي البرز در حدود يك سانتي متر در سال مي شود.
محلات محدودي در تهران به علت دوري از گسل ها احتمال خطر كمتري را حس مي كنند.
آخرين زلزله شديد در تهران، با بزرگي ۷ ريشتر در ۱۷۹ سال پيش اتفاق افتاد كه با توجه به احتمال دوره بازگشت ۱۵۰ ساله زلزله، احتمال خطر را گوشزد مي كند.
بر اساس مطالعات همكاري هاي بين المللي ژاپن (جايكا) كه با استفاده از نقشه هاي زير پهنه بندي لرزه اي وGIS انجام گرفته، احتمال زلزله اي بزرگ تا ۱۰ سال آينده در تهران حدود ۶۰ درصد عنوان شده است.
عواملي مانند روانگرايي خاك تهران به علت آبرفتي و ماسه اي بودن زمين و نيز نبود فاضلاب كه باعث اشباع لايه ماسه اي و دادن حالت خميري به آن مي شود، در صورت وقوع زمين لرزه خطر، تخريب و واژگوني ساختمان ها را بيشتر خواهد كرد.
با توجه به تحقيقات انجام شده براي نوع ساختمان ها در كلانشهر تهران، ۴۰ درصد داراي اسكلت فلزي، ۵ درصد اسكلت بتوني و بيش از ۵۰ درصد آن تركيبي از آجر با فولاد يا چوب بوده و تقريبا نامطمئن هستند.
اين مشكلات در تهران مي تواند الماني از مشكلات اكثر شهرهاي كشورمان در برابر زلزله باشد.
آيين نامه ۲۸۰۰ ايران، كشور را به ۴ پهنه تقسيم كرده است.
پهنه با خطر نسبي بسيار زياد مانند: تهران، تبريز، قزوين، كرج، درود، قوچان، قائن، طبس و ...
پهنه با خطر نسبي زياد مانند: مشهد، شاهرود، دزفول، همدان، مسجد سليمان، شيراز و ...
پهنه با خطر نسبي متوسط مانند: اصفهان، اهواز، اراك، اروميه، سيرجان و ...
پهنه با خطر نسبي كم مانند: آبادان، خرمشهر، ماهشهر و ...
علائم و هشدارها
با اينكه پيشرفت بشر در علوم چشمگير بوده ولي هنوز پيش بيني دقيق زلزله ممكن نشده است، اما با استفاده از ايستگاه هاي) GPS كه در كشور ما فعلا در ۵شهر مشهد، تهران، اهواز، تبريز و همدان نصب شده)، اطلاعات ماهواره اي و تغييرات زماني زمين مي توان به مدل بندي زلزله هاي اتفاق افتاده پرداخت و باتقريب، محدوده هاي زماني و مكاني زلزله بعدي را تخمين زد.
يكي از بارزترين علايم زلزله، پيش لرزه هاي خفيف ناشي از موج هاي اوليه است كه در پي آنها امواج اصلي زلزله فرا مي رسند. گاهي صداهاي انفجار گونه ناشي از حركت لايه هاي زمين نيز، توا‡م با رسيدن اين امواج شنيده مي شود. در بم قبل از وقوع زلزله اصلي، امواج خفيف سه بار آن را لرزانده بود و چند ساعت قبل نيز صداهاي عجيبي از درون زمين شنيده شده بود.
شايد نور نيز يكي از علايم وقوع زلزله باشد. اندكي قبل اززلزله هاي رودبار و بم نوري در آسمان مناطق مشاهده شده بود. نور ناشي از زلزله احتمالا به دليل آزاد شدن گازهاي هيدروكربني لايه هاي زيرين زمين قبل از زلزله اند كه انتشارشان باعث توليد نورهاي شديد مي شود.
از ديگر علايم، ناآرامي حيوانات به دليل حواس تيزشان است كه توان تشخيص تكان هاي خفيف توده هاي سنگ در شرف لغزيدن و سر و صداهاي جزيي آنها را دارند.
راهكارها
تنها مبنا و سيستم استاندارد ساخت و ساز داخل كشور يعني آيين نامه۲۸۰۰ در سال ۱۳۶۷ تصويب شده، در حالي كه حدود۷۵درصد سازه هاي كشورمان قبل از سال ۶۷ احداث شده اند.
هدف اين آيين نامه ساختماني، حفظ ايستايي ساختمان ها در زلزله هاي شديد براي به حداقل رساندن تلفات جاني و قابليت بهره برداري از ساختمان هاي با اهميت و بناهاي ضروري بر اساس تحليل هاي استاتيكي و ديناميكي است.
در شهرهاي جهان سوم به علت مقاومت پايين ساختمان ها و ازدياد جمعيت ساكن در آنها، ميزان تلفات ناشي از زلزله همواره بالا خواهد بود كه در اينجا نياز جامعه به رسالت مهندسان و متخصصان شهرساز حتي بيش از پزشكان نمايان مي شود.
اولين گام محكم و موثر، خارج كردن اين تخصص از دست افراد بي صلاحيت و پيمانكاران دلال با فرهنگ سودجويي بساز بفروش و سپردن آن به دست مهندسان ومتخصصان اين علم است.
مقاوم سازي ساختمان هاي ساخته شده بدون رعايت اصول ايمني، مهمترين مساله فعلي سازه هاي كشور است، زيرا تخريب بيش از نيمي از ساختمان هاي كشور و احداث دوباره آنها دور از انتظار است. در برآوردهاي تقريبي هزينه تقويت بناها حدود۱۰درصد هزينه كل ساخت و احداث دوباره آنها را نشان مي دهد.
مي توان براي اطلاع يافتن از مقاومت ساختمان با آزمايش مخرب به وسيله شكافت اتصالات و سقف يا آزمايش غيرمخرب، مقاومت اجزاي ساختمان را در مقابل زلزله آزمود و سپس در صورت نياز به مقاوم سازي با گذاشتن كلاف بندي، تقويت ديوارها و اتصالات، سازه را در مقابل زلزله مقاوم كرد.
در مورد ساختمان هاي دردست احداث باآينده نگري، تمهيداتي از قبيل ايجاد درز انقطاع با عرض يكصدم ارتفاع ساختمان، ايجاد شناژهاي قايم، افقي يا گسترده، رعايت پلان متقارن و بدون اختلاف ارتقاع در آن، حداكثر انطباق مركز سختي با مركز جرم طبقات، عدم استفاده از پي هاي سنتي شفته آهكي، تمركز نداشتن وزن زياد در طبقات بالا، اجراي بادبند وديوار برشي، استفاده نكردن از نمادهاي وسيع شيشه اي در برج ها و ... سازه اي مقاوم در برابر زلزله را ايجاد خواهد كرد.
از طرفي طرح هاي مقطعي مانند مانورهاي زلزله مدارس يا منصوب كردن شهردار هاي مناطق به عنوان مديريت بحران منطقه و ... به تنهايي راه گشا نخواهد بود، بلكه با تشكيل مديريت بحران به عنوان نهادي مردمي براي حفظ آمادگي مطلوب و نيز آموزش عمومي به صورت يك اصل در رسانه ها مي  توان يك متولي جدي با برنامه ريزي كامل در مقابل اين بحران فراهم آورد.
به اميد آينده اي باامنيت، آرامش وبه دور از خطر زلزله هاي بزرگ براي تمامي شهروندان كه با آگاهي و آينده نگري مطلوب همراه باشد.
زمستان۱۳۸۲
محمد حسين عصاره 

asareh-meha@yahoo.com

گفت وگو با امير عبدالرحيم موسوي، فرمانده دانشگاه افسري نيروي زميني
ياد آن سربازها بخير
براي ديگران هم گاهي سوال است، مي پرسند بالاخره ما نفهميديم تو عملياتي هستي يا آموزشي؟ يك عنصر عملياتي بايد باصلابت و محكم باشد. ولي وقتي در جايگاه آموزشي قرار مي گيرد، بايد صلابتش را با نوعي نرمي همراه كند
منتظر عبور امام بوديم كه معلم سابق و مربي تيم فوتبالمان را ديديم. او خدمت سربازي اش را به عنوان افسر وظيفه در مريوان گذرانده بود. به من پيشنهاد كرد كه تو هم برو و در امتحان دانشكده شركت كن
عكس ها: ساتيار
003534.jpg
اميرموسوي در دوران جنگ فرمانده توپخانه بوده است. او از سربازانش ياد مي كند و اسم بسياري از آنان را بخاطر دارد.

آرش بهداد
امير! چند فرزند داريد؟
۲ پسر دارم. يكي در سال اول مهندسي عمران تحصيل مي كند و دومي سال سوم دبيرستان است.
از مشكلاتي كه پدرمادرها گاهي با بچه هايشان دارند، شما هم داريد؟
چه جور مشكلاتي؟
مثلا هيچ وقت با نحوه لباس پوشيدن آنها مشكل پيدا كرده ايد؟
نه! اولا كه ما طبيعت جوان ها را قبول داريم. مي دانيم كه اين بچه ها، بچه هاي سال ۸۲ هستند. هيچ انتظار ندارم كه بچه هاي من، مثل جواني خودم باشند. اين تقابل هايي كه پيش مي آيد، به نظر من به اين دليل است كه بي جهت انتظار داريم جوان هاي ما مثل جواني خود ما باشند، در حالي كه ما جوان هاي ۲۵-۲۰ سال پيش بوديم. امروز همه چيز خيلي تفاوت كرده است. آنچه اهميت دارد اصول ما است. روي فروع نبايد زياد حساسيت به خرج دهيم، ولي روي اصول نمي توانيم كوتاه بياييم. اگر ببينيم فرزندانمان دارند از هويت مذهبي و ملي شان فاصله مي گيرند، بايد با تمهيداتي جلويشان را بگيريم. من بيشتر به پيشگيري معتقدم تا درمان. من هميشه سعي كرده ام با فرزندانم رفيق باشم. از وقتي بچه بودند، من بيشتر دوستشان بودم تا معلم، فرمانده يا حاكم آنها. در همين فرصت و با چنين روابطي كوشيده ام آنها را براي جامعه آينده تربيت كنم. حضرت امير مي فرمايند كه فرزندانتان را براي زمان خودشان، براي فردا تربيت كنيد، نه حتي براي امروز. آن وقت ما گاهي مي خواهيم بچه هايمان را براي ديروز تربيت كنيم كه اين، اشكال ايجاد مي كند... بچه هاي من هم گاهي به بعضي ظواهر امروزي ها علاقه نشان مي دهند. با آنها مقابله نمي كنم، مي نشينيم و صحبت مي كنيم. گاهي نظر مرا مي پذيرند و گاهي نمي پذيرند.
لابد شما هم شنيده ايد كه مردم در مورد رفتار نظامي ها در خانه چه مي انديشند. مثلا وقتي مي گويند پدر فلاني «سرهنگ» است، يعني خانه آنها پادگان است و همه چيز يك نظم آهنين دارد. اين تصور چقدر واقعي است؟
ببينيد! بخشي از اينطور رفتارها غيرارادي است. ممكن است من به شما بگويم در منزل ما اينطور نيست، در حالي كه هست ولي من خودم متوجه نيستم. خب! بالاخره اهل خانه ما نسبت به تمام خانه هاي محل، صبح ها زودتر از خواب بيدار مي شوند يا شب ها سر يك ساعت مقرري مي خوابيم. اينكه مثلا ما چه روزهايي به ديدن اقوام مي رويم كاملا مشخص است. اينها نظم روشني دارد كه ناشي از نوع كار من است. اما اينكه در اثر روحيه نظامي گري، ما بخواهيم خانه را پادگان كنيم، چنين نيست. هر چند گاهي وقت ها اينطور مي شود... پسر دوم من گاهي به من تذكر مي دهد كه بابا! اينجا پادگان نيست ها! ... پسر بزرگ من، اميرحسين، زياد از اين حرف ها به من نمي زند. علتش شايد اين باشد كه قدري با من رو در بايستي دارد. همان طور كه گفتم من دوست دارم با بچه هايم رفيق باشم. منتها چون در دوران كودكي پسر اولم، او را كمتر مي ديدم - به ويژه در سه سال اول زندگي اش - نوعي رودربايستي با من دارد. دومي، علي، اينطور نيست و صريح حرف هايش را مي زند.
مگر در سه سال اول زندگي اميرحسين وضعيت شما چطور بود؟
من منطقه بودم. هشت سال در كردستان بودم. گاهي سه ماه يا دو ماه آنجا بودم و خانواده را نمي ديدم. به ويژه در يكي دو سال اول خيلي كم مرخصي داشتيم، تازه وقتي هم كه به مرخصي مي آمدم، چون با لشكر علي ابن ابي طالب همكاري داشتم و اين لشكر در جنوب بود، بايد به آنجا هم سر مي زدم.يعني از كردستان كه مي آمدم، دو روز قم بودم،  بعد ۴-۵ روز بايد مي رفتم به لشكر علي ابن ابي طالب، دوباره برمي گشتم و دو روز قم بودم و بعد مي رفتم به كردستان.
ساكن قم بوديد؟
من اصلاً قمي هستم. همسرم هم در قم نزد پدر و مادرشان بودند. البته بعد از هفت - هشت سال كه جنگ تمام شد،  خانواده ام را به سنندج بردم و قدري نزديك تر شديم. خودم مريوان بودم، مي آمدم و مي رفتم. يك مدتي خودم هم به سنندج آمدم و بعد هم كه به گروه ۳۳ تهران منتقل شدم رفتم قصرشيرين. مركز گروه ۳۳، تهران بود، ولي واحدهايش در قصرشيرين مستقر بودند. خانواده را دوباره بردم به قم و خودم رفتم قصر شيرين. بعد هم براي گذراندن دوره عالي رسته اي به اصفهان رفتم و خانواده ام را با خود به آنجا بردم.
در چه سالي وارد ارتش شديد؟
۲۲ بهمن ۱۳۵۸ در نخستين سالروز پيروزي انقلاب وارد دانشكده افسري شدم. از دانشجويان اولين دوره پس از انقلاب هستم. شهيد نامجو فرمانده دانشكده بود.
سال ۵۸، تقريباً در اوج بي ساماني ارتش؟
... تا بي ساماني را چطور معني كنيم. در آن موقع بخش عمده ارتش درگير غائله كردستان و مسايل داخلي بود... ارتش يك سازمان منسجمي است و تشكيلات منظمي دارد، به طوري كه اگر بخشي از آن جدا شود،  اينطور نيست كه فرو بپاشد. اتفاقاً اولين سازماني كه به دفاع از انقلاب برخاست همين ارتش بود. يعني ارتشي كه تا روز قبل ظاهراً دردست رژيم شاه بود،  بعد از انقلاب توانست بلافاصله خودش را جمع و جور كند و براي دفاع آماده شود. لشكر يك و دو گارد كه ظاهراً نزديك ترين واحدها به رژيم پهلوي بودند، اتفاقاً اولين واحدهايي بودند كه براي دفاع از كشور و انقلاب به كردستان رفتند. اين دو لشكر با هم ادغام شدند و لشكر ۲۱ حمزه سيدالشهداء را تشكيل دادند كه در طول جنگ هم در نبردهاي غرب دزفول، فتح المبين و بيت المقدس اثرات فراواني داشتند.
چه انگيزه اي باعث شد به ارتش بياييد؟
شايد يكي از دلايل علاقه مند شدن من به ارتش، شخصيت شهيد فلاحي بود. ايشان فرمانده نيروي زميني بود و جوري حرف مي زد كه براي من، به عنوان يك نوجوان احساس غرور ايجاد مي كرد. در فضاي آن موقع، شهيد فلاحي مخالفان زيادي داشت كه البته آنها خوب مي دانستند كجا را دارند مي زنند. به عنوان اينكه او ضدانقلاب است و چه بوده وچه بوده، تهمت مي زدند و با او برخورد مي كردند. او در ارتش قبل از انقلاب، درجه سرتيپي داشت ولي امام، با توجه به شناختي كه داشتند او را به عنوان فرمانده نيروي زميني انتخاب كردند. همان روزهاي اول انقلاب كه به در و ديوار شهر نوشته بودند «ارتش ضدخلقي، منحل بايد گردد» يا «سلاح هاي سنگين را از ارتش بگيريد» يك مناظره اي در تلويزيون انجام شد. چند نفر از گروه هاي چپ بودند، بني صدر بود و شهيد فلاحي. اينها داشتند عليه ارتش حرف مي زدند و متهم مي كردند كه ارتش مي خواهد جلو مردم بايستد. رفتارشان خيلي طلبكارانه ومرعوب كننده بود. اما شهيد فلاحي خيلي مسلط و خونسرد گفت كه ارتش مدافع انقلاب است و با هر نغمه مخالفي در برابر انقلاب مقابله خواهد كرد. اين مناظره تاثير مهمي در فضاي آن روز داشت. هم در ميان ارتشي ها، اگر كسي ترديد و نگراني داشت خيالش راحت شد و هم مردم اطمينان پيدا كردند. اين در ذهن من بود تا اينكه در يك روز انتخاباتي - به خاطر ندارم كدام انتخابات - در قم، حضرت امام براي شركت در راي گيري تشريف مي بردند به تكيه آقا سيدحسن. من هم به همراه دو سه نفر از دوستانم رفتيم كه در مسير، ايشان را ببينيم. دوستان من تصميم گرفته بودند در امتحان دانشكده افسري شركت كنند. در خيابان و در ميان مردم، منتظر عبور امام بوديم كه معلم سابق و مربي تيم فوتبالمان را ديديم. او خدمت سربازي اش را به عنوان افسر وظيفه در مريوان گذرانده بود. به من پيشنهاد كرد كه تو هم برو و در امتحان دانشكده شركت كن. من آن موقع كار و كاسبي خودم را داشتم و زندگي ام به عنوان يك جوان جهت خودش را گرفته بود، ولي به هر حال آمدم و در امتحان شركت كردم، اتفاقا از بين دوستان فقط من قبول شدم. خلاصه كار و كاسبي را رها كردم و به دانشكده آمدم. فضاي آن روزهاي كشور و انقلاب، فضاي عجيبي بود. در آن فضا اينكه يك نفر براي وارد شدن به حلقه مدافعان انقلاب، مسير زندگي اش را ناگهان تغيير دهد، خيلي عجيب نبود. در روزهاي اول دانشكده با شهيد نامجو آشنا شديم. ايشان اولين رئيس دانشكده افسري، بعد از انقلاب بود. شخصيت بسيار ارزشمندي بود. حيف كه خيلي زود شهيد شد. بسياري از فرماندهان فعلي ارتش، از دست پروردگان و شاگردان شهيد نامجو هستند. رفتار و شخصيت ايشان علاقه ما را نسبت به ارتش چند برابر كرد.
در ميان صحبت هايتان به فوتبال اشاره كرديد. فوتبال بازي مي كرديد؟
بله! من از بچگي فوتبال بازي مي كردم و عضو تيم هاي آموزشگاهي و تيم هاي محلي بودم. خيلي جوان بودم كه دوره داوري فوتبال را ديدم و از آن به بعد، هم بازي مي كردم و هم داوري. در دوره دانشكده افسري هم عضو تيم دانشكده بودم.
003537.jpg

چه سالي به كردستان رفتيد؟
بعد از فارغ التحصيلي، اواخر ۶۱ يا اوايل ۶۲... من بهمن ۱۳۶۱ فارغ التحصيل شدم و اوايل ۱۳۶۲ به كردستان رفتم. در رسته توپخانه بودم.
از خاطرات دوران جنگ برايمان بگوييد.
انتخابش واقعا مشكل است. اسم بردن از چند نفر هم معمولا آدم را بعدها دچار عذاب وجدان مي كند. بعدا آدم با خودش مي گويد كه اي كاش از فلاني و فلاني هم ياد كرده بودم... ولي من هميشه از چند سرباز اسم مي برم. به عنوان نمونه اي از همه سربازها از آنها ياد مي كنم. در مورد فرماندهان موارد زيادي نقل شده و ديگران هم از آنها ياد مي كنند، ولي من همشيه اسم چند سرباز را مي برم و خيلي دلم مي خواهد اينها يك روز اسم خودشان را ببينند تا فكر نكنند آنها و رشادت هايشان را فراموش كرده ايم... يك سربازي داشتيم به اسم ايرج ابراهيمي كه بچه روستاهاي سلماس بود. من هرگز خلوص نيت و شجاعت او را فراموش نمي كنم. در صحنه هاي مختلف حساسيت او را نسبت به جنگ، دفاع و دفاع از فرمانده اش ديده ام. يا سرباز ديگري داشتيم از بچه هاي اطراف اصفهان به نام محمدرضا محمدي، يك سرباز آذري داشتيم به اسم كمان علي حيدري... سرباز ديگري بود به نام اصغر الهياري كه ديده بان ما بود و خيلي از خودگذشتگي نشان داد. سرباز تهراني داشتيم به نام عبدالحميد حيدري كه شهيد شد. من هرگز رشادت و شجاعت اين سربازان و همين طور درجه داراني كه با آنها كار كرده ام را فراموش نخواهم كرد و قدردان آنها هستم.
آدمي با روحيه نظامي و رزمي وقتي در يك محيط دانشگاهي قرار مي گيرد، وضعيت جالبي به وجود مي آيد. اينطور نيست؟
ببينيد! براي محيط هاي دانشگاهي، از ميان عناصر رزمي آدم هاي به خصوصي را انتخاب مي كنند. در حال حاضر ممكن است آدم هاي رزمي بسيار شايسته تر از من وجود داشته باشند، اما خصوصيات لازم براي يك محيط دانشگاهي را نداشته باشند. تلفيق اين دو روحيه، كار دشواري است. به خصوص در مورد من كه از سال ۱۳۷۱ تاكنون، متناوبا در فضاهاي عملياتي و آموزشي بوده ام. اول اينجا در دانشگاه افسري بودم، بعد رفتم فرمانده نظامي منطقه شرق شدم، آن هم در اوج دوره اي كه طالبان در افغانستان و اشرار منطقه شرق، به عنوان يك تهديد مطرح بودند . در مزارشريف ديپلمات هاي ما را به شهادت رسانده بودند. مدتي جانشين عمليات ارتش بودم، بعد دوباره به دانشگاه افسري آمدم... براي ديگران هم گاهي سوال است، مي پرسند بالاخره ما نفهميديم تو عملياتي هستي يا آموزشي؟ يك عنصر عملياتي بايد باصلابت و محكم باشد. ولي همين عنصر وقتي در جايگاه آموزشي قرار مي گيرد، بايد صلابتش را با نوعي نرمي همراه كند. البته فرماندهان آموزشي را هميشه از ميان عملياتي ها انتخاب مي كنند، چون شاگردانش بعدا بايد افسران رزمي باشند و او بايد بداند آنها را براي چه فضايي تربيت مي كند.
چه رشته هايي در دانشگاه افسري داريد؟
ما اينجا ۱۱ رشته تحصيلي داريم كه به مناسبت نيازمان گاهي همه فعالند و گاهي بعضي از آنها نيمه فعال مي شوند. رشته هاي مديريت خاص و مهندسي سيستم، عمده دانشجويان ما را شامل مي شوند. علاوه بر اين مهندسي رايانه، مهندسي مكانيك، مهندسي عمران، مهندسي الكترونيك، خلباني، مهندسي نگهداري هلي كوپتر، عقيدتي سياسي، رياضي محض و فيزيك محض هم داريم. اينجا قبلاً دانشكده افسري بود. اما در سال ۱۳۷۱، به فرمان مقام معظم رهبري به دانشگاهي با پنج دانشكده ارتقا يافت؛  دانشكده علوم، دانشكده علوم انساني، دانشكده فني مهندسي، دانشكده هوانيروز و دانشكده عقيدتي سياسي. يك مركز زبان هاي خارجي و يك مركز آموزش هاي نظامي هم داريم.
آيا با وزارت علوم ارتباط ارگانيك داريد؟
بله! در بحث آموزش هاي علمي، مثل بقيه دانشگاه ها با وزارت علوم ارتباط داريم. تمام سرفصل ها را آنها تصويب مي كنند. دانشجوهايمان را از كنكور سراسري مي گيريم، بر آموزش ها نظارت دارند، مدارك را آنها تاييد مي كنند و رشته ها را آنها كنترل مي كنند.
استاد غيرنظامي هم داريد؟
بله! تقريباً نيمي از استادان ما غيرنظامي هستند. به خصوص براي درس هاي علمي محض از اساتيد دانشگاه هاي كشور استفاده مي كنيم كه غيرنظامي هستند.
اين مساله باعث نمي شود شيوه تدريس و شيوه رفتار در اينجا دوگانه شود؟
يكي از آموزش هايي كه اينجا در همان سال اول به دانشجوها مي دهيم نظم زمان و مكان است. به دانشجو آموزش مي دهيم كه چه زماني بايد چگونه رفتار كند. بنابراين دانشجوها قدرت تفكيك دارند و وقتي سر كلاس يك استاد غيرنظامي مي نشينند، مي دانند كه او ملزم به مراعات همه مقرراتي كه نظامي ها بايد رعايت كنند نيست ولي آنها نظامي هستند و بايد رعايت كنند. البته استادان هم توجيه هستند.
دانشجوها سر كلاس اجازه بحث و مجادله با استادان نظامي را دارند؟
بله! در كلاس مثل هر دانشجوي ديگري رفتار مي كنند. پرسش مي كنند، بحث مي كنند و استادان هم كاملاً در فضاي تدريس هستند. البته گاهي هم پيش مي آيد كه يك استادي، خسته مي شود يا كم مي آورد و تندي مي كند، مثل هر دانشگاه ديگري. مگر استادان شخصي اينطور نيستند؟

نظم كمياب 
گفت وگو با يك فرمانده نظامي در يك فضاي دانشگاهي حال و هواي خودش را دارد. اتاق بزرگ فرمانده دانشكده افسري نيروي زميني ارتش، پر از نشانه هاي همه محيط هاي نظامي است. از پرچم و نشان ومدال گرفته تا عكس هاي قاب گرفته فرماندهان سابق دانشكده و دانشگاه افسري پس از انقلاب. در قاب اول،عكس سياه و سفيد شهيد نامجو قرار گرفته است كه نخستين فرمانده پس از انقلاب دانشكده افسري بود.
در امتداد قاب هاي روي ديوار، جا براي قاب هاي تازه بسيار است. از هنگام ورود به دانشگاه، وقتي دژبان، فوري ما را به اسم و رسم شناخت و سراغ ساتيار را گرفت، فهميديم با پديده كاملا منظمي روبه رو هستيم. چيزي كه در اين روزگار كمتر پيدا مي شود.
003531.jpg


بچه تهران 
مي گويد: بعضي ماموريت هايي را كه مي ديدم خطرات زيادي دارد، خودم مي رفتم. به شوخي به درجه دارها مي گفتم اگر شماها را بفرستم و بلايي سرتان بيايد، مرا محاكمه مي كنند، پس بهتر است خود بروم! در يكي از اين ماموريت ها سرباز عبدالحميد حيدري با اصرار همراه من آمد. هرچه به او گفتم همينجا باش، گفت نه! بايد دنبال شما بيايم. آنقدر اصرار كردكه دلم برايش سوخت و گفتم بيا. در آن ماموريت، با خودرو در حركت بوديم كه خمپاره درست خورد پشت سر ما.من عادت داشتم وقتي سوار خودرو بوديم، در خودرو را اصلا نمي بستم بلكه آن را با دست، نيمه باز نگاه مي داشتم.
تا سوت گلوله را مي شنيدم مي پريدم بيرون. اتفاقا آن  روز از كنار كانالي عبور مي كرديم. به محض اينكه سوت خمپاره را شنيدم، پريدم درون كانال. بعد كه غبار فرو نشست، بيرون آمدم و ديدم عبدالحميد شهيد شده است... عبدالحميد بچه تهران بود. خيلي دنبال خانه اش گشتم. دلم مي خواست پدر و مادرش را ببينم.
حتي يكبار آدرس هم از او پيدا كردم، كوچه اي هم به نام او هست، اما متاسفانه خانواده عبدالحميد از آن آدرس رفته بودند.

آموزش ۲۴ساعته 
مي گويد: اگر محذورات نبود و امكان داشت خبرنگاران يا نويسندگان و هنرمندان مدتي اينجا، در دانشكده افسري حضور داشته باشند، شايد براي مدت ها مي توانستند ماده اوليه كتاب ها، فيلم ها و گزارش هاي زيادي را از همين جا پيدا كنند. اينجا يك محيط منحصر به فرد فوق العاده  جالبي دارد.
جوان هايي كه اينجاهستند جمع جالبي هستند. عده  اي جوان بين سنين ۱۸ تا۲۴ سال به طور شبانه روزي در اين دانشگاه هستند و تمام ۲۴ ساعت را تحت آموزش و پرورش قرار دارند. اينكه مي گويم ۲۴ساعت شايد اين سوال در ذهن شما پيدا شود كه مثلا وقتي كه خواب هستند چطور؟ عرض مي كنم همان موقع هم كه درخواب هستند رهايشان نمي كنيم. اينطور نيست كه شب تا صبح هر طور دلشان مي خواهد بخوابند يا وسايلشان را هر طور دلشان مي خواهد بگذارند... ممكن است مثلا ساعت ۲نيمه شب كسي را بيدار كنند كه بلند شو، مسواكت را جاي نادرست گذاشته اي! درستش كن، بعد بخواب. يا مثلا پوتين ها را كه كنار تخت مي گذارند، بايد پنجه هاي دو لنگه  آن، چهارانگشت فاصله داشته باشد، اگر كمتر يا بيشتر باشد، ممكن است طرف را بيدار كنند كه پوتين هايش را درست كند. خلاصه اين جوان ها به مدت چهار سال تحت پرورش خاصي هستند كه روحيات خاص نظامي در آنها ايجاد مي كند.

قهرمان ميشولان 
مي گويد:  به ياد مي آورم سرباز اصغر الهياري را كه ديده بان ما بود. در يك عملياتي او تمام نيروهاي دشمن را به طرف خودش كشانده بود و با بي سيم به ما گفت وقتي به شما اعلام كردم، همين نقطه اي كه من در آن هستم را با تمام قدرت بكوبيد. توجه نيروهاي دشمن را به سوي خودش جلب كرده بود و وقتي آنها كاملا به او نزديك شده بودند، فرمان آتش داد.
مي پرسم:خودش شهيد شد؟
مي گويد: نه! به شدت زخمي شده بود. بعدها نام او را در فهرست اسرا ديدم. بچه آذربايجان بود. كاملا صدايش را به ياد دارم كه گفت من اينها را مي كشم بالا، وقتي به شما اعلام كردم، فورا شليك هاي آتشباري بزنيد به جايي كه من هستم. تنظيم كرديم و به محض اينكه الهياري گفت، زديم. همين اقدام او باعث شد يك پاتك سنگين دشمن در منطقه كردستان شكست بخورد. خودش در سنگر بود و زنده ماند، هر چند به شدت آسيب ديده بود و بعد گويا اسير شده بود... اين ماجرا در ارتفاعات ميشولان در نزديكي چوارته سليمانيه اتفاق افتاد.

پليس +۱۰
به سوي دولت الكترونيكي
طرح پليس +۱۰ به منظور كاهش تصدي گري نيروي انتظامي در ارائه برخي از خدمات است 
دفاتر خدمات الكترونيك با بهره گيري از تجهيزات رايانه اي و ارتباطي، خدمات مورد نياز شهروندان را با مديريت بخش خصوصي تامين مي كند، به گونه  اي كه در آينده ساير خدمات دولتي نيز در آن قابل ارايه است
003546.jpg
سپيده شاه مرادي 
نيروي پيروي انتظامي با بهره برداري از سيستم هاي جامع ماموريت و پشتيباني، براي اولين بار در كشور ۱۰خدمت پليس را به صورت سرويس هاي الكترونيك به مردم ارايه مي كند كه از طريق آن مردم بدون مراجعه به مراكز نيروي انتظامي خدمات مورد نياز خود را دريافت مي كنند. در طول سه سال گذشته در نيروي انتظامي اقداماتي براي مدرن سازي سيستم هاي پليس به ويژه استفاده از فن آوري اطلاعات و ارتباطات در اجراي ماموريت ها صورت گرفته است كه از آن جمله ورود كليه ماموريت ها از طريق سيستم ۱۱۰ به نيروي انتظامي است. در واقع راه اندازي پليس ۱۱۰ اولين اقدام نيروي انتظامي در جهت مكانيزه كردن ماموريت هاي انتظامي محسوب مي شود كه به دنبال آن مكانيزه كردن خدمات انتظامي نيز دردستور كار قرار گرفت و در جهت تحقق آن طرح پليس+ ۱۰ به اجرا درآمد.
طرح پليس +۱۰ در مهرماه سال جاري در قالب طرح دولت الكترونيك به تصويب رسيد و با ايجاد ۱۷ دفتر خدمات الكترونيك در تهران از بيستم بهمن ماه به طور رسمي كار خود را آغاز كرد. مهمترين اهداف از شكل گيري اين دفاتر، حذف فعاليت هاي غير ضروري فيزيكي، افزايش سرعت و دقت در ارايه خدمات، كاهش تعداد مراجعات به اداره نيروي انتظامي و ترويج فرهنگ استفاده از سيستم هاي الكترونيك دركشور است.
سردار محمدباقر قاليباف فرمانده نيروي انتظامي در خصوص طرح پليس +۱۰ و اهداف نيروي انتظامي از اجراي اين طرح گفته است: مهمترين هدف پليس از ارايه خدمات الكترونيك تسهيل در ارايه امور و بهره برداري از فعاليت هاي بخش غير دولتي است كه علاوه بر آنكه از ارتباطات بي دليل ارباب رجوع و ماموران ما مي كاهد دسترس هموطنان ما در خارج از كشور را نيز به خدمات پليس راحت تر و سريع تر مي كند.
دفاتر خدمات الكترونيك با گرايش انتظامي باتوجه به نياز مردم و توزيع جمعيت شهري در مناطق مختلف ايجاد شده است كه با بهره گيري از تجهيزات رايانه اي و ارتباطي، خدمات مورد نياز شهروندان را با مديريت بخش خصوصي تامين مي كند، به گونه  اي كه در آينده ساير خدمات دولتي نيز در آن قابل ارايه است.
ده خدمتي كه در طرح پليس +۱۰ در دفاتر الكترونيك به مردم ارايه مي شود خدماتي است كه بيشترين مراجعات مردم به بخش هاي مختلف نيروي انتظامي را در بر مي گيرد كه با توجه به نياز مردم و امكانپذيري از جهت تجهيزات ومسايل امنيتي مهمترين خدمات انتظامي از جمله صدور گواهينامه وتمديد و تعويض آن، صدور گذرنامه، اجراييات از جمله صدور برگه عدم خلافي و صورت وضعيت خودرو، خدمات مربوط به نظام وظيفه، خدمات عمومي انتظامي و ... در دفاتر خدمات الكترونيك به مردم ارايه مي شود.
علي قائمي مسوول فني طرح پليس +۱۰ معتقد است: مهمترين هدف از اجراي اين طرح، كاهش تصدي گري نيروي انتظامي در ارايه برخي خدمات و واگذاري آن به بخش غير دولتي است. نيروي انتظامي تنها در هدايت و سياست گذاري هاي طرح، دخالت مستقيم دارد و در بسياري موارد نيازي نيست كه نيروي انتظامي خود را درگير كند. وي مي افزايد: نبايد مردم را محدود كنيم كه براي دريافت خدمات مورد نياز خود تنها به ۳ يا ۴مركزي كه در اختيار نيروي انتظامي است مراجعه كنند، بنابراين امكاناتي فراهم شده است كه آنها با مراجعه به دفاتري كه مورد اعتماد ما نيز است بتوانند نيازهاي خود را تامين كنند.
يكي ازنكات قابل توجه در اين طرح آن است كه صددرصد توسط بخش خصوصي اجرا مي شود وهزينه هاي آن نيز به عهده بخش غير دولتي است. افرادي كه در اين دفاتر مشغول به كار مي شوند تحت آموزش هاي نيروي انتظامي قرار مي گيرند و با سيستم هاي رايانه اي آشنايي كامل دارند.
قائمي مي افزايد: در هيچ يك از بخش هاي دفاتر خدمات دولتي الكترونيك، ماموران نيروي انتظامي حضور ندارند و تنها در بخش گذرنامه به دليل مسايل امنيتي و احراز هويت يك نماينده از نيروي انتظامي، در آنجا حضور دارند. تا قبل از اجرايي شدن طرح پليس +۱۰ ، براي دريافت هر يك ازخدمات انتظامي اعم از دريافت گذرنامه، گواهينامه ، برگه خلافي و نظام وظيفه بايد به مراكز مختلف نيروي انتظامي مراجعه مي كرديم كه معمولا به دليل ازدحام جمعيت و ساعات محددود كاري، معمولا به موقع به نتيجه مورد نظر نمي رسيديم.
اما در حال حاضر در صورت اجراي دقيق طرح پليس +۱۰ كه يكي از مهمترين اهدافش افزايش سرعت و دقت در انجام امور است، تمامي خدمات انتظامي كه هريك به بخش هاي مختلف نيروي انتظامي مربوط مي شود در يك دفتر به مردم ارايه مي شود. به اين ترتيب كه با يكبار مراجعه به يكي از دفاتر خدمات الكترونيك مي  توان خدمات مختلف مربوط به گذرنامه و گواهينامه صورت وضعيت خودرو را دريافت كرد. به عنوان مثال در طرح جديد براي صدور گذرنامه، هر فرد با مراجعه به اداره هاي پست، ملزومات صدور گذرنامه را دريافت مي كند و با تكميل مدارك خود به يكي از دفاتر خدمات الكترونيك مراجعه مي كند، پس از ده دقيقه مشخصات او وارد سيستم هاي رايانه اي و بانك اطلاعات ناجا مي شود و ظرف مدت ۴۸ ساعت گذرنامه افراد صادر خواهد شد و از طريق پست برايشان ارسال مي شود. اما در مورد تعويض يا تمديد گذرنامه، به دليل آنكه پرونده متقاضيان در مراكز صدور است، دفاتر جديد امكان ارايه خدمات به اين دسته از افراد را ندارد، به گفته مدير كل اداره گذرنامه، از سال آينده شرايطي فراهم مي شود كه تعويض وتمديد گذرنامه نيز در دفاتر جديد صورت بگيرد.
يكي از نكات مهم در طرح جديد آن است كه در دريافت تمام خدمات ارايه شده در دفاتر خدمات الكترونيك داشتن شماره ملي ضروري است. هرچند كه هنوز تعداد زيادي از مردم از شماره ملي خود بي خبر هستند اما درصورت نداشتن شماره ملي نمي توانند از خدمات اين دفاتر استفاده كنند البته مي توان از طريق تلفن گوياي ثبت احوال، شماره ملي خود را دريافت كرد.
همچنين با اجراي طرح پليس +۱۰ نيز تنها درمورد صدور گواهينامه آن هم به دليل آزمون رانندگي مراجعه افراد به مراكز راهنمايي و رانندگي ضروري است اما در قسمت تمديد يا تعويض گواهينامه، افراد بايد به دفاتر خدمات الكترونيك مراجعه كنند و بعد از تحويل مدارك، گواهينامه آنها از طريق پست برايشان ارسال مي شود.
به گفته مسوولان نيروي انتظامي در طرح پليس +۱۰ گذرنامه يا گواهينامه افراد درمدت ۴۸ ساعت صادر مي شود و اگر ديرتر از اين زمان به دست متقاضيان مي رسد به دليل مسايل و مشكلات پستي است كه با درنظرگرفتن اين تاخيرها افراد حداكثر بعد از يك يا دو هفته گذرنامه يا گواهينامه خود را دريافت مي كنند.
درمورد ساير خدمات ارايه شده در دفاتر خدمات الكترونيك ازجمله اجرائيات،  نظام وظيفه و... نيازي به حضور در مراكز نيروي انتظامي نيست، بلكه اين دفاتر پاسخگوي متقاضيان هستند.
قائمي درخصوص چگونگي استفاده از سيستم هاي الكترونيك در دفاتر خدماتي نيروي انتظامي مي گويد:  در اجراي طرح پليس +۱۰ دسترسي به بخشي از اطلاعات درون سازماني ضروري است كه به همين منظور ما به استفاده از كامپيوتر و شبكه روي آورده ايم و درحال حاضر يك شبكه اطلاعاتي شهري ايجاد كرده ايم كه در فرصت مناسب آن را توسعه خواهيم داد.
به گفته وي اگر سازوكار لازم و شرايط مناسب وجود داشته باشد شبكه اطلاعاتي، خود را در سطح كشور و جهان نيز گسترش مي دهد تا هموطنان در خارج از كشور نيز بتوانند خدمات موردنياز خود را دريافت كنند زيرا درحال حاضر تنها شهروندان تهراني آن هم با حضور در دفاتر خدمات الكترونيك از خدمات طرح پليس +۱۰ استفاده مي كنند.
هرچند در طرح پليس +۱۰ به دريافت ده خدمت پليس از طريق سيستم هاي الكترونيك تاكيد مي شود اما درحال حاضر افراد نمي توانند به صورت مستقيم با ورود به شبكه اينترنت خدمات موردنياز خود را دريافت كنند و حتي در مورادي كه احراز هويت، ضرورتي نداشته باشد افراد بايد به دفاتر خدمات الكترونيك مراجعه كنند. پس بعيد به نظر مي رسد كه ايرانيان خارج از كشور بتوانند از خدمات پليس مورد نياز خود از طريق اينترنت بهره مند شوند.
مسوول فني طرح پليس +۱۰ در اين خصوص مي گويد: در همه كشورهايي كه طرح دولت الكترونيك در آنها اجرا مي شود دفاتري تشكيل شده است كه افراد با مراجعه به اين دفاتر خدمات موردنياز خود در حوزه هاي مختلف را دريافت مي كنند و وضعيت ايده آل دولت الكترونيك شرايطي است كه خدمات مختلف انتظامي - قضايي و آموزشي در يك محل به افراد ارايه شود.
به عقيده وي يكي از ابهامات نيروي انتظامي براي عدم تحقق شرايط درجهت استفاده مستقيم مردم از شبكه اينترنت و دريافت خدمات پليس آن است كه عامه مردم ما با سيستم هاي كامپيوتري و اينترنت آشنا نيستند و اگر چنين هزينه سنگيني توسط نيروي انتظامي پرداخت مي شد و اطلاعات به طور مستقيم در دسترس مردم قرار مي گرفت امكان استفاده بهينه از آنها وجود نداشت.
از آنجا كه در طرح پليس +۱۰ برخي از خدمات انتظامي توسط بخش خصوصي ارايه مي شود و دفاتر غيردولتي مسوول ارايه خدمات موردنياز مردم هستند، بحث امانتداري و امنيت اطلاعات مورد توجه قرار مي گيرد.
قائمي در اين خصوص مي گويد: دفاتر خدمات الكترونيك به طور مستقيم به بانك هاي اطلاعاتي نيروي انتظامي دسترسي ندارند بلكه چند فيلتر و واسطه در اين ميان وجود دارد كه دفاتر را به طور غيرمستقيم به بانك هاي اطلاعاتي نيروي انتظامي متصل مي كند. بنابراين براي ارايه خدمات چند لايه طراحي شده است كه امكان سوءاستفاده را محدود مي كند. علاوه بر آن افرادي كه مسووليت دفاتر خدمات الكترونيك را بر عهده دارند افرادي مورد اعتماد نيروي انتظامي و آموزش ديده هستند. نكته ديگري كه در اين طرح مورد توجه قرار مي گيرد مساله جرايم اينترنتي است كه هنوز در كشور ما تعريف مشخصي ندارد. هر چند در حال حاضر شرايط دسترسي افراد به طور مستقيم به اطلاعات و دريافت خدمات از شبكه اينترنت فراهم نشده است اما در صورت ايجاد چنين شرايطي امكان بروز جرايم اينترنتي وجود دارد. به گفته قائمي اگر روزي ما اطلاعات را به روي شبكه اينترنت ببريم بايد به فكر جرايم اينترنتي باشيم كه آن هم وظيفه قوه قضاييه است اما در شرايط فعلي چون اطلاعات روي سيستمي است كه تنها خودمان به آن دسترسي داريم نگران جرايم اينترنتي نيستيم.
وي در خصوص توجيه اقتصادي طرح مذكور مي گويد: ما در تحقق طرح پليس +۱۰ نگرش اقتصادي نسبت به موضوع نداشتيم اما به هر حال اين پروژه بايد هزينه هاي خود را تامين كند كه يكي از منابع درآمد آن حق الزحمه اي است كه مسوولان از مردم دريافت مي كنند.
مهندس عليرضا چلويي مدير كل مركز تحقيقات و توسعه ناجا مي گويد: تمام هزينه هاي طرح پليس +۱۰ به عهده بخش خصوصي است زيرا بخش غيردولتي مسوول اجراي آن است. اما در بخش هاي مركزي كه نياز به سرمايه گذاري كلان دارد، تمهيدات لازم توسط نيروي انتظامي انديشيده شده است. وي معتقد است: هزينه هايي كه به طور مشخص براي راه اندازي طرح پليس +۱۰ به كار رفته است چندان زياد نيست زيرا در سه سال گذشته نيروي انتظامي هزينه هاي فراواني را پرداخت كرده كه منجر به تحقق طرح پليس +۱۰ شده است اما در مراحل بعدي و پيشرو اين طرح، به سرمايه گذاري هاي كلان نيازمند هستيم كه در اين خصوص با سازمان مديريت و برنامه ريزي به نتايج قابل قبولي رسيده ايم. در حال حاضر ۱۷ دفتر خدمات الكترونيك در تهران فعال هستند كه با توجه به حجم بالاي مراجعه كنندگان، تعداد اين دفاتر افزايش مي يابد. به گفته چلويي در مراحل بعدي از افراد با فراخوان هاي عمومي براي تاسيس دفاتر خدمات الكترونيك دعوت به عمل مي آيد.
يكي از نكات قابل توجه در طرح پليس +۱۰ آن است كه در عنوان آن نامي از نيروي انتظامي برده نشده است و اين دفاتر با عنوان دفتر خدمات الكترونيك فعاليت مي كنند كه به گفته قائمي، اين امر به معناي آن است كه ساير نهادها و سازمان هاي دولتي نيز مي توانند خدمات مورد نياز شهروندان را از طريق اين دفاتر به متقاضيان ارايه بدهند.
قائمي معتقد است بايد روزي فرا برسد كه افراد با مراجعه به يكي از دفاتر خدمات الكترونيك علاوه بر دريافت خدمات انتظامي بتوانند خدماتي مثل انتخاب واحد دانشگاه، خدمات مربوط به ثبت اسناد، دريافت كارنامه و بسياري از خدمات ديگر را دريافت كنند.
طرح پليس +۱۰ در حال حاضر تنها در تهران اجرا مي شود كه در چند ماهه ابتدايي سال ۸۳ در مراكز استان ها و تا پايان شهريور ۸۳ در تمام كشور به اجرا در مي آيد.

سرعت گير، متكا، ساندويچ
پستي بلندي ها
اين سرعت گيرهاي مكعبي كه مي گوييد، اوايل كار، كارساز بودند. چون وقتي لاستيك روي آنها مي رفت، انگار درشرف تركيدن بودند. ولي فقط يك رديف كاشتن آنها، موثر نبود و بايد چند رديف مي كاشتند
003549.jpg
كسي به درستي نمي داند كدام يك از اين سرعت گيرها كارايي بيشتري دارند يا اصلا ً استاندارد جهاني دارند يانه!
علي رضا كيواني نژاد
بعضي ها مي گويند شبيه ساندويچ است و عده اي هم آن را متكا مي دانند. راننده ها و مسافركش ها قبلا از ازدياد اين سرعت گيرها شكايت داشتند، آن هم به خاطر آسيبي كه به جلوبندي ماشين وارد مي كرد. ولي امروز معضل تازه اي گريبان گير آنهايي شده كه نه عشق سرعت هستند و نه اهل لايي بازي. با احتياط هم كه رد مي شوند، بايد به پنچرگيري مراجعه كنند!

از دور كه بهشان نگاه مي كنيد انگار شكيل تر از ساير سرعت گيرها هستند و باز اين طور به نظر مي آيد كه تكنولوژي خاصي را در خود پنهان كرده باشند. اما اين طوري نيست. چند قطعه پلاستيك - بخوانيد «پالت»- متصل شده به هم با پيچ. اگر باسرعت از خياباني گذر كنيد به محض رسيدن به اين سرعت گيرها - به قول راننده ها، ساندويچ- ياد يك جمله مي افتيد:
- از سرعت خود بكاهيد.
روزهاي باراني نقش ديگري را هم بازي مي كنند. مخصوصا شبها. انگار شب نما در آنهاكار گذاشته شده و باز به قول همان راننده ها مثل چشم گربه مي درخشند، در شب.
- من نمي دانم چرا اين سرعت گيرها را توي خيابان ها كار گذاشته اند؟
اسمش حميدرضا است. راننده هاي آژانس، رضا صدايش مي زنند. جوان است اما عشق سرعت نيست. مي گويد: «وقتي گواهينامه گرفتم، پيكان داشتم. آن موقع هم از ترس پياده شدن جلوبندي، از اين سرعت گيرها با احتياط عبور مي كردم. اما حالا بايد مواظب اين باشم كه مثل امروز كار دستم ندهد... او امروز پرايد دارد و باز مي گويد: جان داداش، خونسردي هم حدي دارد. وقتي رفتم پنچرگيري، كارگر مغازه مي گويد كه آقا ما ديديم توي «تيوپ» شيشه خورده يا ميخ مي رود. ولي اين، جاي ميخ نيست. انگار روي مزرعه پيچ راه رفته ايد.»
حالا كم كم موضوع برايمان روشن مي شود. اين پالتها با پيچ به زمين محكم شده اند و اين پيچ است، اصل ماجرا!
«از كجا رد شديد كه اين پيچ، لاستيكتان را پنچر كرده است؟» اين سوال را كه مي پرسيم باعث مي شود كمي به فكر فرورود. مي رود توي همان خيابان موردنظر، انگار. بعد با مكثي خسته كننده مي گويد: «يكي از كوچه هاي خيابان عباس آباد بود. فكر مي كنم توي خيابان انديشه. درست يادم نيست. اما هوا باراني بود. از دور كه مي آمدم اين ساندويچ هاي زرد را ديدم. سرعتم را كم كردم. وقتي رد شدم، راننده جلويي با چراغ علامت داد، اول فكر كردم طوري شده و يا بايد كنار بروم، نهايتا. بعد ديدم كه پنچر شدم. خرده شيشه توي خيابان نبود. لاستيك را عوض كردم. چند قدم عقب رفتم. ديدم يكي از پيچها شكسته و مثل مهره اي تيز، رفته توي لاستيك. با خودم گفتم باز هم سرعت گيرهاي قديمي. حداقل احترام سرشان مي شد!» از سرعت گيرهاي قديمي كه حرف مي زند، ياد آن عده اي مي افتيم كه به شكل يك پياله برعكس توي زمين فرورفته اند. آن هم در چند قسمت و گل ميخ نام دارند،مثل خيابان جلو مسجدالرضا واقع در خيابان خرمشهر (آپاداناي سابق). ولي چون اين موانع از سرعت راننده ها كم نمي كرد، بعدها سرعت گيرهاي تازه اي به شكل مكعب مستطيل توي خيابان ها نصب شدند.
راننده ديگري كه احتمالا سمند خود را تازه تحويل گرفته و به گفته خودش از شر آن تاكسي هويجي راحت شده مي گويد: «اين سرعت گيرهاي مكعبي كه مي گوييد، اوايل كار، كارساز بودند. چون وقتي لاستيك روي آنها مي رفت، انگار درشرف تركيدن بودند. ولي فقط يك رديف كاشتن آنها، موثر نبود و بايد چند رديف مي كاشتند مثل همان خيابان مسجدالرضا كه مي گوييد. شايد به لحاظ اقتصادي صرف نداشت كه دوباره تصميم عوض شد و اين متكاي زردرنگ، خواب ما و ماشين ما را برهم مي زند. به خاطر يك پنچري كه قد يك ۲۵ توماني، لاستيك را باز مي كند!» صادق پور در سازمان حمل و نقل و ترافيك، مسوول نصب چنين سرعت گيرهايي است. مي گويد: «اصلا چنين چيزي امكان ندارد كه اين پيچ ها باعث پنچر شدن لاستيك ها شوند. اگر هم از جا درآمده باشند - سرعت گير- به دليل عدم كيفيت در «رول پلاك» است. سرعت گيرهاي قبلي كه در خيابان ها قرار داشتند با استاندارد جهاني فاصله زيادي داشتند از اين رو ما به فكر نصب اين سرعت گيرها افتاديم.»
اما سرعت گيرهاي قديمي يا به قول همان راننده آژانس، جد اين «پالتها» تا حدي بهتر هستند. همان موانع آشنايي كه سال ها سرعت هر راننده اي را كنترل مي كرد، حتي از ترس پياده شدن جلوبندي! موانعي به شكل يك بيضي دراز و از جنس آسفالت. فقط عيبشان اين بود كه جلوبندي و كمك فنرها را با آسيب جدي مواجه مي كردند.
ولي آيا وجود اين موانع يك اپيدمي جهاني است؟
صادق پور در اين زمينه مي گويد: «بله. چنين سرعت گيرهايي در ساير كشورهاي جهان مثل آلمان، انگليس و فرانسه نيز به همين شكل وجود دارند.» يعني راننده ها فكر نكنند فقط توي تهران اين موانع وجود دارند. عمر مفيد اين قطعات ۳ سال است و تمام اجزا آن در ايران ساخته مي شود. اما رضا بهبهاني كارشناس مسايل شهري نيز مي گويد: «من تابستان امسال در فرانسه بودم و چنين سرعت گيرهايي را آنجا نديدم!»
حالا به اين نتيجه رسيديد كه استفاده از اين سرعت گير، ساندويچ، متكا يا هر چيز ديگري كه بين راننده ها مصطلح شده، بهتر و به صرفه تر است. چه مقدار هزينه بابت اين لوازم پرداخت شده است؟
«هر كدام از اين سرعت گيرها با نصب، ۱۹هزار و ۱۵تومان براي سازمان حمل و نقل و ترافيك هزينه دارد. اما باز هم تاكيد مي كنم كه اين پيچ ها، لاستيك ماشين را پنچر نمي كند»! اين را هم صادق پور مي افزايد.
وقتي اين موانع توي خياباني براي كاهش سرعت راننده ها و خودرو تحت فرمانشان به كار گرفته مي شوند خيال يك عده آسوده مي شود و عده اي هم نه! آنهايي كه فرزندانشان توي همين كوچه  و خيابان بازي كرده و براي رسيدن به مدرسه در خيابان هاي شهري طي طريق مي كنند، مي دانند كه راننده ها در هر صورت سرعت خودروها را با ديدن اين موانع كم مي كنند! از طرفي اين راننده ها هستند كه حالا با خطر پنچر شدن - اندازه يك ۲۵توماني - مواجه هستند.
كسي به درستي نمي داند كدام يك از اين سرعت گيرها، كارايي بيشتري دارند و يا اصولا آيا استاندارد جهاني اي در اين زمينه وجود دارد يا نه؟
شايد مكانيزم جديد اين سرعت گيرها به گونه اي طراحي شده كه اگر روزي قطعه اي از اين «پالتها» از جادرآمد و پيچ سفت كننده، شكست، حداقل بتواند و يا توانايي اين را داشته باشد كه ماشين شما را پنچر كند! در اينگونه مواقع ياد يكي از ضرب المثلهاي رايج فوتبال مي افتيم- البته در ايران - كه مي گويد: «اگر بازيكن مقابل، توپ را از تو رد كرد، خودش رد نشود! »حالا اگر سرعت گير نتواند سرعت ماشين شما را بگيرد حداقل يك ۲۵ توماني ناقابل برايتان به يادگار مي گذارد!

۳۹ بار لرزش براي دماوند
زلزله بم شايد بيش از هر چيز افكار عمومي را براي لرزش دوباره شهري ديگر در انحصار خود گرفته است. بعد از اين حادثه بود كه بحث هاي فراواني در مورد رخداد اين حادثه در تهران صورت گرفت و حتي خود ما ويژه نامه اي را در اين زمينه چاپ كرديم اما اين روزها زلزله در يك قدمي ما است. دماوند طي چند روز گذشته ۳۹ بار لرزيده است و اين خبر، ترس آمدن زلزله در تهران را افزايش مي دهد.
شبكه لرزه نگاري تهران وابسته به موسسه ژئوفيزيك دانشگاه تهران از ساعت۱۰ صبح روز دوم اسفند تا ساعت ۳۰:۲۱ روز چهارم اسفندماه ۳۹ زمين لرزه در دماوند را ثبت كرد. بزرگترين اين زمين لرزه ها با بزرگي ۴/۴ ريشتر و كوچكترين آن ۲/۱ ريشتر بوده است.

سوار كردن مسافر ممنوع!
اين بيشتر به يك اخطار شبيه است تا خبر اما سوار كردن بيش از ۴ مسافر در تاكسي ممنوع است. مديرعامل سازمان تاكسيراني گفت: «از ابتداي سال آينده سازمان تاكسيراني با همكاري اداره راهنمايي و رانندگي ممنوعيت سوار كردن بيش از ۱نفر در صندلي جلو را اجرا كرده و رانندگان متخلف نيز ضمن برخورد جريمه خواهند شد.» سيدجمال هاشمي عرب، گفت: «علي رغم اينكه در حال حاضر بر روي كارت ماشين ظرفيت۴نفر نوشته شده و حتي تاكسيراني نيز در هنگام ابلاغ نرخ كرايه تاكسي ها اين مساله را مدنظر قرار داده است اما متاسفانه به دليل حجم انبوه مسافران و ضعف سيستم حمل و نقل عمومي از يك سو و همچنين جدي نگرفتن اين مساله از سوي ديگر اجراي اين قانون را با مشكل مواجه كرده است.» در تمام كشورها تاكسي به عنوان يكي از وسايل حمل و نقل عمومي تنها در اختيار يك نفر است.

مدارس چادري دانش آموزان بمي
حالا كه چند ماه از فاجعه زلزله بم گذشته است دانش آموزان بمي هنوز در مدارس چادري درس مي خوانند.
رئيس آموزش و پرورش كرمان، گفته است كه بيش از ۸۰ درصد مدارس شهر بم همچنان در چادر برگزار مي شود و از ۷۷ مدرسه اي كه در شهر بم داير است، فقط ۱۵ مدرسه در كلاس هاي پيش ساخته برگزار مي شود.
محمد تقي زاده با تاكيد بر اينكه به دليل گرمي هواي شهر بم درس خواندن در چادر براي دانش آموزان بسيار سخت است، گفت: عمده ترين مشكل فرهنگيان بمي در حال حاضر اسكان آنهاست، با وجود اينكه در بزرگترين هنرستان شهر بم اردوگاهي براي فرهنگيان در حال احداث است، اما تكميل و تحويل آن اردوگاه به فرهنگيان حداقل تا پايان سال جاري طول مي كشد.

زنان بمي بي سرپرست
عليرغم گذشت نزديك به يك ماه از فاجعه زلزله بم، معاون امور اجتماعي سازمان بهزيستي اعلام كرده است كه هنوز در آن شهر اقدامي جهت ساماندهي زنان بي سرپرست، توسط اين سازمان صورت نگرفته است. دكتر حسن علم الهدايي مسووليت ساماندهي آسيب ديدگان در روزهاي پس از زلزله را متوجه اين سازمان ندانسته و گفته است كه عمده فعاليت اين سازمان طي هفته هاي گذشته آماربرداري از زنان و كودكان آسيب ديده است. وي تعداد زنان بي سرپرست در بم را براساس آخرين آمار دريافتي ۱۳۱۷ نفر برآورد كرد. به گفته وي هزار و صدنفر زن زلزله زده بي سرپرست ديگر هم در شهر كرمان شناسايي شده اند كه عمده اين گروه دوم توسط بستگانشان اسكان داده شده اند.

۳۲۰ كشته در انفجار قطار
آخرين آمار كشته شدگان انفجار قطار در نيشابور ۳۲۰ نفر اعلام شد.
پس از گذشت دو روز از حادثه مرگبار انفجار قطار در نيشابور، حركت قطارهاي مسير تهران - مشهد كه از روز ۳۰ بهمن لغو شده بود، دوباره از سر گرفته شد.
سخنگوي راه آهن جمهوري اسلامي ايران گفت كه تمام قطارهاي كل كشور فعاليت خود را طبق برنامه آغاز كرده اند. علي حسيني، رئيس سازمان هلال احمر استان خراسان اعلام كرد: «تاكنون ۳۲۰ نفر كشته و ۴۶۰ نفر مجروح شده اند، البته تعداد تلفات حادثه رو به افزايش است.» گفتني است در اثر انفجار واگن هاي باري حامل گوگرد، پنبه،مازوت و بنزين چند روستا در اطراف ايستگاه خيام، واقع در ۲۰ كيلومتري شهر نيشابور به شدت تخريب شده است.

كاهش ۵۹ درصدي تقاضاي معاينه فني خودرو
كاهش ۵۹ و ۴۳ درصدي مراجعه رانندگان تهراني به مراكز مكانيزه معاينه فني خودروها نسبت به سال و ماه گذشته در حالي صورت مي گيرد كه انجام اين معاينه علاوه بر كاهش ۱۰ درصدي سوخت و ۲۵ درصدي دو آلاينده عمده خروجي از اگزوز خودروها موجب اطمينان رانندگان از سلامت خودرو در سفرهاي نوروزي مي شود. دكتر معصومه ابتكار، رئيس سازمان حفاظت محيط زيست در خصوص فوايد معاينه فني خودروها گفت: فوايد انجام معاينه فني خودروها ۳۳۰ برابر هزينه صورت گرفته است.
معاون رئيس جمهوري افزود: بر اساس مطالعات انجام شده، معاينه فني خودروها به طور متوسط ۱۰ درصد در كاهش مصرف سوخت و ۲۵ درصد در كاهش انتشار دو آلاينده منوكسيدكربن و هيدروكربن هاي نسوخته موثر است.

در شهر
ايرانشهر
تهرانشهر
حوادث
درمانگاه
طهرانشهر
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  طهرانشهر  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |