شنبه ۹ اسفند ۱۳۸۲ - سال يازدهم - شماره ۳۳۲۲
زيبـاشـهر
Front Page

خانه، اثري هنري است
چه كسي مي تواند بگويد «خانه» چيست؟ «خانه» چه نيازي را براي ساكنان آن برآورده مي كند؟
لوكوربوزيه، معمار سرشناس بين المللي،عقيده دارد «خانه ماشيني براي زندگي است»، در ادامه توضيح مي دهد كه چگونه عشق به ساخت «خانه» كمك مي كند
مسكن را در محراب منفعت و سود قرباني كرده اند و تنها چيزي كه پول به جا گذارده است، بحران شديدي است كه درگير آنيم 
003582.jpg
ويلا  ساوويد
اثر لوكوربوزيه 

به اعتقاد من شهر از واحدهاي مسكوني تشكيل مي شود، معابد و قصرها در مرحله بعد قرار مي گيرند، اكنون كه چشم اندازي از موضوع هاي مورد علاقه خود ايجاد كرده  ايم فورا متوجه مي شويد كه چرا جامعه مدرن، به طور كلي، به ايجاد هنري كه پاسخگوي عاليترين خواست هاي آن باشد كمترين تمايلي ندارد. همان شالوده اي كه جامعه بر مبناي آن قرار گرفته است، يعني خانه ازميان رفته است.
مسكن در شهرهاي جهان وضع بسيار وحشتناكي دارد. مسكن را در محراب منفعت و سود قرباني كرده اند و تنها چيزي كه پول به جا گذارده است، بحران شديدي است كه درگير آنيم و نشان مي دهد كه پول چه چيز بيهوده اي است و هدف قرار دادن آن ما را به چه جاهاي عبثي كه نمي كشاند. آنچه بدان نياز داريم اين است كه آگاهي مردم را به جهت درستي سوق دهيم به گونه اي كه قلب و مغز ما به سوي اهداف واقعي، عملي و ملموسي هدايت شوند كه با تلاش هاي خود ما دسترس پذير باشند و نه بدان گونه كه شاهديم با وحشيگري، سبعيت و حرص بي پايان.
من در تعدادي پروژه توسعه شهري در پايتخت هاي بزرگي نظير استكهلم، آنتورب، مسكو، پاريس، بوئنوس آيرس و الجزيره شركت داشتم ( و لازم نيست متذكر شوم كه همه آنها ناموفق از كار درآمدند) و آنچه مي توانم بگويم اين است كه اين شهرها در حال حاضر در ناآگاهي و جهل نسبت به آنچه به نظر من تمدن مدرن مي  تواند در اختيار آنها قرار دهد،بسر مي برند. آنها را بايد تكان داد و از اين رخوت و كنار كشيدن از زير بار مسووليت بيرون آورد. از آنجا كه داشتن اصطلاحات وتوصيفات روشن در هر رشته اي اهميت دارد، من يك جمله قصار آفريدم:«شهر تلاشي جمعي و مشترك است كه بايد براي هر فرد مسرات ضروري را فراهم آورد.» توصيف اين «مسرات ضروري» ساده است.
من اين حرف را خيلي پيش گفته ام.من با سخن پتك گونه اي به مباحثه جنجالي بر سر سبك ها، مدها وعوامي گري حمله كردم وگفتم: «خانه ماشيني براي زندگي است.» مرا هزاران بار به خاطر اين حرف كوبيده اند. زماني كه مي گويم «براي زندگي» منظورم اين نيست كه تنها بايد نيازهاي مادي ساكنان تامين شود و اكنون مي افزايم:«براي آنكه پس از رفع مبرم ترين نيازها در آن به تعمق بپردازيم.» اما براي آنكه يك خانه به مكان تاملات و مكاشفات بدل شود، بايد شكل كاملا جديدي بيابد. براي آنكه به همه اين چيزها دست يابيم، بايد تركيب و ساخت جامعي براي شهر وجود داشته باشد، بايد مسيرهاي ارتباطي شهر را مجددا طراحي كنيم، در خلق فضاهاي بصري آن جسور باشيم، شيوه تازه اي براي احداث خانه ها بيايم و براي حتي كوچكترين اشياي خانه، طراحي درست و اصولي ارايه دهيم.
در مورد اين اشياي بسيار كوچك خانه، دوست دارم ابتكار و خلاقيت امروزي، كار را از دست «افراد حرفه اي» كه مناسب آن نيستند، بيرون آورده و اين اشياي كوچك و كم اهميت را به ماشين هايي با شكوه بدل سازد؛ ماشين هايي كه به همان اندازه ماشين هاي ساخته مهندسان كارايي دارند، اما از آنجا كه وظيفه تامين نيازهاي روحي ما را بر عهده دارند، به اندازه برخي از آثار مشهوري كه تاكنون كم وبيش با دست ساخته شده اند، دربردارنده تناسب الهي اند. من نه تحقير دست را مي پذيرم و نه تحقير ماشين را. دليلي وجود ندارد كه دقت خطاناپذير ماشين را دشمن زيبايي بدانيم.
اين واقعيت را هنوز همگان درك نكرده اند كه معماري مدرن (كه در احداث جامعه عصر ماشين اهميت عظيمي دارد) در هر رويداد زندگي، حتي در يك سخنراني يا كتاب  جاي خاص خود را مي يابد. همين وحدت مي تواند در همه اشيا حكمفرما باشد و روزي نيز چنين خواهد شد، به شرط آنكه در لحظه اي معين، جريان هاي روحي آنقدر نيرومند شوند كه رفتار يگانه اي را ارايه دهند و هماهنگي و وحدت نظر را آشكار سازند.
من نتيجه مي گيرم كه خود هنر در مركز دگرگوني عظيمي قرار دارد كه در جريان است. اگر ما در مخالفت با هر منطقي، همچنان به كاربرد الگوي معماري قديمي (كه ديگر امروز بدان نياز نداريم)، مثلا ديوارهاي قطور و غيره، ادامه دهيم، نخواهيم توانست مشكل شهر امروز را حل كنيم. اين مشكل عبارت از خلق «آن فضاهاي داخلي» است كه آرامش و صفا را به خانه بازگرداند، سر و صدا را از ميان بردارد؛ خانه ها را ازانوار خورشيد سرشار سازد (تكنولوژي مدرن نماهاي سنگي را كه حفره هايي در ميان آنها دهان گشوده بود از ميان برده و به جاي آنها ديوارهاي شيشه اي نشانده است و از لحاظ فني و اقتصادي باز شدن آپارتمان ها به روي منظره آسمان و چشم اندازهاي سرسبز را به شكلي عالي امكان پذير ساخته است)؛ محل زندگي و اشياء (فضاهاي داخلي، اسباب و اثاثيه و لوازم) را به گونه اي سازمان مي دهد كه نگهداري ساده، عملكردها كارآمد و زندگي سرشار از مهر باشد و سرانجام در عين دستيابي به اين مجموعه هماهنگ از اهداف، هزينه ها را به قدري پايين آورد كه با شرايط اقتصادي امروزتناسب داشته باشد، به ميزاني كه انديشيدن به بيش از آن ديوانگي است.
دنيا هرگز دنياي ثروتمندي نبوده است و ساختمان نيز همچون هميشه، بايد اقتصادي باشد، تنها قرن نوزدهم كه غرق در ولخرجي و اسراف براي عده اي معدود بود، خانه هايي مي ساخت كه صرفا وسايلي براي شادي آفريني بودند. زماني كه صنعت در مقياس وسيع از توليد كالاهاي مصرفي بي فايده و بي شمار دست كشد و بار ديگر در مسير درست قرار گيرد و كالاهايي براي مصرف ثمربخش، يعني براي خانه توليد كند و دست كم توجه خود را به ساختمان معطوف سازد و در كارخانه همه آن كارهاي حيرت آوري را كه مي توان انجام داد، انجام دهد، مي توان گفت كه نتيجه مطلوب به دست آمده است.
بگذاريد اين نظريات را با يك نمونه جالب، يعني اتومبيل كه كارايي و ارزاني اش ستايش همگان را برانگيخته است، نشان دهم. من سال هاي دراز، خود را با ذكر اين نكته خسته كرده ام كه اگر بتوانيم شكاف ميان آن معجزه (اتومبيل) و مسكن خويش (برنامه ريزي و طراحي، اثاثيه و لوازم) را پر كنيم، مي توانيم جا و ماوايي تحسين آميز براي جامعه مدرن به وجود آوريم كه از لحاظ هنري به همان اندازه اتومبيل يا هواپيما زيبا، مشخص و هيجان انگيز باشد. ما امروز به مردمي نياز داريم كه از ايمان و قدرت و شخصيت كافي براي طراحي و استفاده از طرح هاي لازم در هر قلمرو (حتي در پوچي دنيايي كه پول آن را نابود كرده است) برخوردار باشند. اين طرح ها روزي به ميراث مشترك همگان بدل خواهند شد. تنها به حوزه كار ساختماني من نگاهي بيفكنيد: يك درصد از كارگران من به اين موضوع علاقه نشان مي دهند و اين بد نيست. زماني كه اين طرح ها آنقدر گستردگي و خلوص داشته باشند كه بتوان در آنها وحدتي را مشاهده كرد كه به سمت آن در حركتيم، كارگر درخواهد يافت كه آنچه در كارخانه روي مي دهد با خانه او پيوند دارد. هنگامي كه براي مثال، سه چهار هزار خانه، با استفاده از همان ماشين هايي كه او به وسيله آنها اتومبيل هاي ثروتمندان را مي سازد، برپا شدند او خواهد فهميد كه جامعه اهداف جديدي در مقابل خود قرار داده است. آنگاه آن استعداد مشترك (آن بذر از ياد رفته)، يعني عشق وارد عمل مي شود، عشقي كه در تمامي فعاليت ها و كوشش هاي بشري جريان دارد. در اينجاست كه هنر خود را متجلي مي سازد، دراينجاست كه هنر فوران مي كند.
من راه ديگري جز كار، هر نوع كار، براي برانگيختن هنر نمي شناسم. آنگاه ديگر لازم نخواهد بود كه ما با برگزاري گردهمايي هاي صميمانه اي نظير اين اجتماع، به جست وجوي شيوه هاي جلب مردم معمولي به سمت شيوه هاي عالي تر بيان موسيقي و هنرهاي زيبا (كوييسم، فوتوريسم، اكسپرسيونيسم، كانستراكتيويسم و غيره و همه «ايسمها»يي كه پديد خواهند آمد) برآييم. شيوه هاي گوناگون و پرشمار بيان هنري كه شديدا در مشاركت پرشور در كار مشترك ريشه دارند، با صفا و روشني پديدار خواهند شد. تا آنجا كه به من مربوط است من به اصطلاح هنرهاي «عالي» را باور دارم و نيز معتقدم كه اين هنرها براي همگان نيستند، اما منظره غم انگيز توده هاي مردمي كه نسبت به كاري كه انجام مي دهند بي تفاوت اند، يا بدان خصومت مي ورزند، قلب مرا به درد مي آورد. من بر اين باورم كه در يك دگرگوني قريب الوقوع، عصر هماهنگي فرا خواهد رسيد.
يونان نمونه اي از اين هماهنگي را به ما نشان مي دهد، قرون وسطي و ونيز هم، نمونه هايي از اين دست را در مقابل چشمان ما قرار مي دهند.

بررسي مي شود
صد سال معماري تهران
جامعه مهندسان معمار ايران، دوران تحول معماري ايران را امروز و ديروز بررسي كرد.
بيژن شافعي مسوول بخش فرهنگي جامعه مهندسان معمار از برگزاري سخنراني و معرفي مهندسان تحصيل كرده دوران تحول معماري ايران در روزهاي ششم و هفتم اسفندماه خبر داد.
وي اين دوره را چنين معرفي كرد:دوران تحول، دوراني است كه چهره شهر از ابتداي قرن تغيير كرده است و شهر از هيات دوره قاجاري خارج مي شده است. در اين دوران با استفاده از اتومبيل و گسترش ساختمان هاي نوين و آموزش نوين و گرويدن شهروندان به مدرنيته مي توان اين ساختمان ها را نمادي از قرن نوين در ايران دانست.
شافعي درباره معرفي معماران دوران تحول گفت: هدف اصلي برگزاري اين سمينار آشنايي دانشجويان و استادان رشته معماري با معماران تحصيل كرده قرن اخير است كه با شناخت از مدرنيته تحول عظيمي در معماري شهري تهران ايجاد كرده اند. آنها از سال ۱۳۰۰ به اين طرف در تهران و شهرستان ها فعاليت كرده و شهر را از هيات قاجاري خارج كرده  اند.
وي چهره سرشناس اين دوره را نيكولاي ماركوف روسي ساكن ايران و طراح ساختمان معروف دبيرستان البرز مي داند و مي گويد: از آثار ديگري كه از معماران تحصيل كرده در خارج از ايران در اين دوره به جاي مانده است مي توان به طراحي ساختمان هاي، دانشسراي عالي، ورزشگاه امجديه، دانشكده كشاورزي كرج، كارخانه قند ورامين و تعدادي مسجد و كليسا اشاره كرد.
شافعي كه پيش از اين بازسازي خانه هنرمندان ايران را نيز به عهده داشته است به معرفي برنامه هاي مختلف اين سمينار پرداخت و گفت: ما در اين سمينار به معرفي كتاب با موضوع  معماري دوران اول قرن در ايران خواهيم پرداخت.
شافعي به توضيح ادامه برنامه ها پرداخت و گفت: بخش ديگر برنامه هاي ما بيان تجارب كارگاه هاي معماري مخصوص كودكان است كه مخصوص كودكان هفت تا يازده سال است و هفته اي يكبار در خانه هنرمندان ايران برگزار مي شود.
وي در اينباره گفت: هدف از برگزاري اين كارگاه هاي آموزشي، آشنايي هر چه بيشتر كودكان با موضوع معماري است. وي در پايان گفت: وقتي كودكي از ابتدا با مسايل معماري آشنا مي شود و با اين موضوع بزرگ مي شود، ديگر شهر ما براي منتقل شدن اين تجربه ها به شهروندان دچارمشكل نمي شود.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   جهانشهر  |   حوادث  |   در شهر  |   درمانگاه  |
|  زيبـاشـهر  |   سفر و طبيعت  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |