چهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۸۲ - شماره ۳۳۲۴
انديشه
Front Page

مروري بر نقش مردم و مناسبات اجتماعي مناطق روستايي ايران در حفظ نمايش سنتي تعزيه
نمايش مردمي
اسماعيل عباسي
003366.jpg

اشاره: نمايش سنتي تعزيه كه بازتاب گرايش هاي عميق احساسي و اعتقادي مردم به واقعه جانگداز كربلا و عاشوراي حسيني است، در پي سده هاي مكرر، همچنان به عنوان يك نمايش ارزنده و پيشرو، با استقبال مردم جهان روبرو مي شود. راز ماندگاري تعزيه را بايد در ذوق و علاقه كم نظير ايرانيان و روند تكاملي تلفيق فرهنگ ايراني- اسلامي جست و جو كرد. فرارسيدن ماه محرم و ايام سوگواري شيعيان جهان مجال ديگري است تا تعزيه را در نوشته ها، نقل و قول ها و خاطرات مورخان،  اهل پژوهش و مردم پي گيريم. در نوشتاري كه پيش رو داريد، محور اصلي را بر نحوه مناسبات مردم و هنرمندان تعزيه خوان در مناطق روستايي- به ويژه طالقان قرار داده ايم. به ويژه از آن رو كه در اين مناطق تعزيه با حمايت و همراهي مردم برپا مي شد و علايق متقابل ميان هنرمندان و مردم، تابه امروز به دوام اين نمايش سنتي كمك شاياني كرده است.
حوالي نيمروز، نواي شيپور از بلنداي مسجد جامع قديم شهرك مركز بخش طالقان (شهر طالقان امروز)در آسمان زلال دهكده مي پيچيد و تا دور دست ها، در آبادي هاي كوچك و بزرگ،  دره ها، دامنه ها و ديمزارها طنين مي افكند، زنان و مردان زحمتكش كه در كوه و صحرا، سرگرم كار بودند و با تعزيه دمخور، با شنيدن اين نوا، سعي مي كردند آن روز دامنه كار را زودتر برچينند، خود را به خانه برسانند. و بعد از ناهار،  راهي مسجد شوند و به تماشاي تعزيه بنشينند.
ميزان دلبستگي مردم به تعزيه و مناسبات صميمانه آنها با تعزيه خوانان، خود نمايش حيرت انگيزي از اين هنر پيشرو مردمي در ايران است كه توسط مردم به وجود آمد، بالنده شد و به اوج رسيد. در حياط مسجد قديمي شهرك طالقان،  مردمي كه با دل وجان در انتظار شروع تعزيه پيش ايوان شبستانها را پر مي كردند در حكم تماشاگران يكي از غني ترين و زنده ترين نمايشهاي مذهبي و سنتي جهان به شمار مي آمدند نه در طالقان بلكه در هر جايي كه مناسبات ميان مردم و اين نمايش آييني و هنرمندان آن تا آن اندازه عميق و متقابل بود . لحظاتي پس از شروع تعزيه آن ميدان مربع شكل حياط مسجد با درنورديدن تمام محاسبات عيني و واقعيت ها، هم دشت نينوا بود و صحراي كربلا و كنار نهر علقمه و غربت تلخ تنهايي مسلم بن عقيل (ع) در كوچه هاي كوفه و هم بارگاه يزيد بود و مسند حكومت ابن زياد و عرصه تاخت و تاز شمر بن ذي الجوشن و هم، جولانگاه سپاهيان مختار ثقفي بود و صحنه هاي به دام افتادن قاتلان شهداي كربلا... بي هيچ محدوديتي، خيل تماشاگران تعزيه، از پيش ايوان شبستان مسجد به جاي جاي سرزمين هايي كه هنرمندان بزرگ تعزيه با بازي خيره كننده و آواي سحر آميزشان،  براي آنها تداعي مي كردند، راه مي بردند.
در آن لحظات،  تعزيه خوانان و مردمي كه به تماشاي تعزيه نشسته بودند، حسي واحد داشتند: تعزيه خوانان را مردم در هيات همان قهرمانان اصلي پذيرا مي شدند. رجز خواني شبيه خوان حضرت ابوالفضل العباس (ع) و حربن رياحي، نفس ها را در سينه حبس مي كرد، در يكطرف پهلواني از قديسين به دفاع ايستاده بود و در سوي ديگر دلاوري سرآمد در ميان شمشيرزنان عرب به نيابت از حكومت ضلال، به جنگ با خاندان و ياران امام حسين(ع) شتافته بود. اين صحنه پرشور از آن رو براي مردم آكنده از جاذبه و اندوه بود كه بنا به تجارب گذشته و تعزيه هايي كه كرارا در طول زندگي خود ديده بودند، مي دانستند حربن رياحي، بر موضع خصومت با امام حسين(ع) و ياران او باقي نمي ماند و از اين رو در فصل پاياني تعزيه اي كه با آن رجزخواني هاي پرشور آغاز مي شد با صحنه هاي تكان دهنده، نوحه سرايي حربن رياحي و ابراز ندامت اش، تمام مردم را مي گرياند. يا در تعزيه شهادت دو طفلان مسلم(ع) در صحنه اي كه حضرت مسلم(ع)پس از شهادتش، در يك فضاي اثيري به ديدن دو طفلان اسير خود، مي آمد، از ميان مردم، مردي بر مي خاست و در ني اش مي دميد و با نواي حزن انگيز ني، شبيه خواني را كه در نقش مسلم (ع)، مي خواند، همراهي مي كرد. اين يگانگي ميان تماشاگران و تعزيه خوانان در بسياري از تعزيه ها متجلي مي شد. از جمله در تعزيه امام حسين(ع) كه معمولا در روز عاشورا در مسجد جامع شهرك طالقان برگزار مي شد، در صحنه اي كه حضرت ابوالفضل العباس(ع) براي بردن آب به كنار رود فرات مي آمد، گروهي از مردم و بيشتر جوانان، گرداگرد، حوض بزرگي كه به صورت نمادين، فرات را تداعي مي كرد، جمع مي شدند. و در نقش اشقياء، راه را بر حضرت عباس(ع) مي بستند. اين عمل را مردمي كه عشق به شهيدان كربلا تا عمق وجودشان ريشه داشت، از آن رو انجام مي دادند كه به اجراي بهتر تعزيه كمك كنند.
حضور اينگونه تماشاچيان يك نمايش در صحنه بازي و در كنار نقش آفرينان، بعدها در تئاترهاي پيشرفته و از جمله تئاتر «برتولت برشت» به عنوان يكي از شيوه هاي برتر و پيشرو نمايش با عنوان «فاصله گذاري» رواج يافت. شايد به همين دليل بود كه پيتر چلكووسكي(۱) محقق نامدار تعزيه، عنوان «تعزيه، هنر بومي پيشرو ايران» را براي كتاب ارزنده خود برگزيد.
تعزيه در لغت به معني ابراز همدردي، سوگواري و تسليت است، اما به عنوان شكلي از نمايش ريشه در اجتماعات و مراسم يادكرد و شهادت امام حسين(ع) در ايام محرم دارد و در طول تكامل خود بازنمايي محاصره و كشتار صحراي كربلا محور اصلي آن بوده و هيچگاه ماهيت مذهبي اش را از دست نداده است. از آنجا كه به عقيده شيعيان شهادت امام حسين (ع) يك عمل مقدس و رهايي بخش مي باشد، آنان اجراي مراسم محرم را نوعي تلاش براي رستگاري مي دانند و بعدها به اين باور رسيدند كه مشاركت در نمايش هاي تعزيه، خواه در رديف بازيگران، خواه تماشاگران، آنان را از شفاعت امام حسين(ع) در روز قيامت بهره مند خواهد ساخت.
در نخستين سال هاي سده شانزدهم ميلادي،  زماني كه در عهد سلسله صفوي، ايران، كه در گذشته همواره نيروي فرهنگي قدرتمندي بود و بار ديگر به قدرتي سياسي تبديل شد، تشيع مذهب رسمي كشور شناخته شد و مراسم محرم حمايت و تشويق دربار را جلب كرد. در آن زمان ياد كرد شهادت امام حسين (ع) به صورت عملي ميهن پرستانه درآمد، بخصوص كه حكومت عثماني و ازبك ها،  همواره تهديدي عليه ايران محسوب مي شدند. بنا به نوشته جهانگردان اروپايي در آن دوره ، مردم ملبس به جامه هاي رنگارنگ به طور منظم پياده روي مي كردند، يا سوار بر اسب هاو شترها، باز آفريننده وقايعي بودند كه به آخرين واقعه حزن انگيز كربلا ختم مي شد شمايل هايي كه صحنه هاي جنگ و پيكرهاي به خون تپيده شهيدان در آنها به تصوير درآمده بود و در ارابه ها گردانده مي شد . نقش آفرينان نمايش آييني تعزيه در قالب صدها تن از عزاداران ملبس به جامه هاي همگون و مسلح به تير و كمان و شمشير و سلاح هاي ديگر صحنه هاي واقعه كربلا را با ريتمي كند بازآفريني مي كردند. سراسر اين نمايش ها با سوگنوا همراهي مي شد.
تماشاگران كه در امتداد گذرگاهها صف مي كشيدند، سينه مي زدند و فرياد«حسين ، حسين، شاه شهيدان حسين»سر مي دادند. به نوشته پيتر چلكووسكي ميان اجتماعات ماه محرم و تئاتر سده هاي ميانه در اروپا شباهت هاي بسياري وجود دارد، اما با اين تفاوت اساسي كه در طول مراسم محرم، تماشاگران ساكن مي ماندند، در حالي كه پرده هاي نمايش حركت مي كردند و در تئاترهاي اروپايي تابلو ساكن بود و تماشاگران نادم حركت مي كردند.
به نوشته اين محقق خواندن روضه الشهداء، به صورت نقل نمايشي زندگي و اعمال توسط نقالان حرفه اي كه مضامين آن از زندگي و مبارزات شهيدان كربلا مايه مي گرفت، مقدمه اي براي شكل گيري نمايش تعزيه در ايران شد. نزديك به دويست و پنجاه سال دسته گرداني هاي محرم و خواندن روضه الشهداء توسط نقالان در كنار هم بودند. هر يك پيچيده تر و در عين حال پيراسته تر و تئاتري تر مي شدند، تا اينكه در نيمه سده هجدهم به هم پيوستند و به اين ترتيب شكل نمايشي (دراماتيك) جديدي بنام تعزيه خواني يا به قول عوام تعزيه به وجود آمد.
از همان آغاز پيدايش تعزيه، مخالف خوان ها به گونه اي نمايشي نقش هايشان را با صداي بلند قرائت مي كردند، در حالي كه موافق خوان ها اشعار خود را موزون سر مي دادند. ريشه هاي اين نمايش آئيني در سوگ سرودها (مراثي) و يادكرد قهرمانان از دست رفته است.
با سازش ميان دسته هاي سيار و نقالان،  تعزيه  ابتدا در چهار راهها و ميادين اجرا مي شد، اما بزودي به حياط كاروانسراها، بازارها و منازل شخصي كشانيده شد. اين نمايش نوظهور ايراني بعدها در مكان هاي باز و سربسته اي به نام «تكيه» به اجرا درآمد.
تعزيه، نمايش مردمي
بنا به شرحي كه گذشت و به نقل از منابع تحقيقي ، در شهرهاي بزرگ ايران از جمله تهران و اصفهان، تعزيه ها بيشتر در تكيه هايي كه با كمك حكومت، متمكنين، بازاريان و صنوف مختلف برپا مي شد،  به اجرا در مي آمد، هر چند به مرور ايام، اجراي تعزيه در محله هاي گوناگون شهري نيز رواج يافت، اما در روستاها و شهرهاي كوچك،  تعزيه حال و هواي ديگري داشت. با عنايت به شروع اين نوشتار ، براي آشنايي بيشتر با چگونگي برگزاري تعزيه در روستا ها و مناطق روستايي ايران در دهه هاي اخير،  به ذكر نمونه هايي از اجراي تعزيه در طالقان مي پردازم.
در طالقان،  معمولا تعزيه در فصل تابستان رونق مي يافت. تعزيه خوانان از گروههاي بومي و غيربومي تشكيل مي شدند.
گروههاي بومي، بيشتر در دهه محرم آن هم در زمان هايي كه ماه محرم با فصل تابستان مقارن مي شد، در زادگاه خود به اجراي تعزيه مي پرداختند. و در باقي ايام، آن هنگام كه فصل كار و زراعت سپري مي شد، براي تعزيه خواني راهي مناطق ديگري مي شدند. از اين رو،  سراسر تابستان، تعزيه خوانان غير بومي در مسجد جامع قديمي شهرك طالقان به اجراي تعزيه مي پرداختند.
مسجد قديمي شهرك طالقان كه امروز تنها خاطره اي از آن در خاطر يكي، دو نسل باقي مانده است. يكي از زيباترين مساجد ايران به شمار مي رفت. اين مسجد از چند عمارت كه گرداگرد حياط مربع شكل آن بنا شده بود تشكيل مي شد عمارت ضلع شرقي در سه طبقه بنا شده بود :
003363.jpg

طبقه اول، كه معمولا محل اقامت و تعويض لباس تعزيه خوانان بود، در طبقه دوم كه به صورت يك شبستان مصفا بنا شده بود، پيش ايوان بزرگ نيز رو به حياط در نظر گرفته شده بود كه هنگام آيين هاي ماه محرم و يا تعزيه گروه بزرگي از تماشاگران را در خود جاي مي داد.
طبقه سوم كه يك اطاق كوچك، بود.گروههاي پيشخوان هر تعزيه پيش از آغاز تعزيه و براي خبر كردن مردم بر بام اين اتاق مي رفتند و بادميدن در شيپور و پيشخواني،  مردم را مطلع مي كردند.
عمارت هاي ضلع شمالي و جنوبي مسجد در يك طبقه و به صورت قرينه ساخته شده بود. اين دو عمارت كاملا به صورت ايوان (شامل پس ايوان و پيش ايوان) بناشده بود. هنگام برگزاري آيين هاي سوگواري ماه محرم مردها در عمارت جنوبي و زن ها در عمارت شمالي، روبروي هم مي نشستند. عمارت غربي، از يك شبستان بزرگ با ستون ها و سرستون هاي چوبي بزرگ تشكيل مي شد. در اين عمارت محراب، آبدارخانه، بخش آقايان و بانوان به تفكيك پيش بيني شده بود و از طريق چند پنجره، به باغ بزرگ و مصفاي مسجد كه پر بود از بوته هاي گل  محمدي و درختان ميوه، بخصوص آلو بخارا، گشوده مي شد. درهاي اين شبستان بازيباترين گره هاي چوبي و اروسي، زينت يافته بود. در حياط مربع شكل مسجد كه مساحت آن حداقل به ۵۰۰ متر مربع بالغ مي شد، يك حوض بزرگ از سنگ مرمر قرار داشت. در كنار اين حوض يك سكوي خاكي وجود داشت كه محل اجراي تعزيه بود. در جاي جاي حياط درختان گوناگون از قبيل سرخدار و توت سر به فلك كشيده بودند. هنگام اجراي تعزيه، تعزيه خوانان صحنه هاي رويارويي و نبرد را سوار بر اسب و يا پياده در گرداگرد حياط انجام مي دادند.
در ورودي مسجد، ميدانگاه بزرگي قرار داشت كه شاخه هاي انبوه يك درخت كهنسال توت هرات بر آن سايه مي افكند و مردم در فصل تابستان از اين توت كه در نوع خود كم نظير بود به رايگان مي خوردند. دريغا كه در اواخر دهه ۵۰ شمسي، اين مسجد زيبا و باشكوه كه قابل مرمت و بازپيرايي بود و مي توانست يكي از ميراث هاي مهم فرهنگي طالقان و ايران باشد، قرباني مدرنيسم زودرس شد و به جاي آن عمارت باشكوه و جامع و تمامي درخت  ها و حوض و ايوان هايش مسجدي به سبك جديد بنا گرديد.
دسته هاي تعزيه خوان، پس از ورود به شهرك طالقان، در زيرزمين مسجد جامع كه جاي خنك و با صفايي بود، اقامت مي گزيدند. مردم، به رايگان و به صورت داوطلبانه غذا و مايحتاج تعزيه خوانان را تامين مي كردند. هر تعزيه يك باني داشت كه مبلغ معين و قابل توجهي را بابت تعزيه مورد علاقه ي خود به تعزيه خوانان مي پرداخت. علاوه بر اين، پس از اجراي هر تعزيه، ايفاگر نقش اصلي- از شهادت خوان ها- با يك پياله برنجي، جمعيت را دور مي زد و هر كس به فراخور مبلغي پرداخت مي كرد و بعضي ها كه نذري داشتند، مبلغ بيشتري مي پرداختند. اين مناسبات متقابل،  ريشه دار و صميمانه ميان مردم طالقان و تعزيه خوانان موجب دوام نمايش آييني تعزيه در اين ديار شده بود و مردم چهره هاي سرشناس تعزيه ها را به خوبي مي شناختند.
تعزيه در طالقان نه تنها پشتيبان حكومتي نداشت و به طور مستقل توسط مردم اداره مي گرديد،  بلكه گاهي هرعاملي كه مانع برگزاري تعزيه مي شد با مقاومت شديد مردم روبرو مي شد. گو اينكه در بسياري سالها، مسئولان ادارات و حتي ماموران دولتي هم در زمره تماشاچيان پروپا قرص تعزيه بودند.
يكي از ويژگي هاي مهم تعزيه خوانان بومي و غير بومي طالقان عشق و علاقه وصف ناپذير آنها به امام حسين(ع) و تمامي قهرمانان كربلا بود، اين شيفتگي در هنگام اجراي تعزيه،  به خوبي نمايان مي شد به صورتي كه بارها مردم شاهد گريستن ايفا گر نقش حارث به هنگام به شهادت رساندن فرزندان مسلم بن عقيل(ع) يا حتي ايفا گران نقش ابن سعد و شمر بوده اند. از سوي ديگر گاهي تاثيرگذاري اجراي يك تعزيه به اندازه اي شديد بود كه مخالف خوان اصلي (ايفاگر نقش اشقيا) تا فروكش كردن خشم و هيجان عمومي پس از پايان تعزيه لحظاتي را دور از انظار، در زيرزمين مسجد پنهان مي شد. جا دارد از تعزيه خوانان عاشق و باانگيزه طالقان كه اكنون در ميان ما نيستند و اما ياد و خاطره شان باقي خواهد بود، ذكر خيري داشته باشم. از تعزيه خوانان بومي، از مرحومان ميرزا لطف الله صادقيان، ميرزا ابوطالب سليميان، ميرزا فخرالله عباسي، ميرزا محمد سليميان ، كربلايي ابوالفضل اكبريان ، ميرزا وجيه الله مدديان، ميرزا مسلم صادقيان،  ميرزا جمشيد رستگار،  ميرزا صادق، استاد احد و استاد شيرويه عسگري، .... ميرزا يوسف روشنابدري بايد ياد كنم و از تعزيه خوانان غيربومي مرحوم ميرزا شربتعلي زرجه بستاني (اهل زرجه بستان قزوين) و گروه موفق او يادي كنم كه طي ساليان دراز با عشق و علاقه اي وصف ناپذير، واقعه جانگداز كربلا را باز گفتند و باز گفتند و در قلوب مردم علاقه مند به تعزيه  جا گرفتند. اگر نام يا نام هايي از چهره هاي سرشناس تعزيه طالقان از قلم افتاده،  پوزش مي خواهم و تقاضايم اين است كه علاقه مندان به تعزيه،  اطلاعات خود را در اين زمينه به روزنامه همشهري ارسال كنند تا در آينده از آنها استفاده كنيم.
پانويس:
۱- تعزيه، هنر بومي پيشرو ايران، گرد آورنده: پيتر چلكووسكي، ترجمه داود حاتمي، شركت انتشارات علمي و فرهنگي



گزارش انديشه

مكتب عاشورا و دانشگاهيان
دومين همايش عاشورا، ادبيات و دانشجو همزمان با آغاز ماه محرم به همت كانون انديشه دانشگاه علوم پزشكي تهران عصر روز يكشنبه، سوم اسفندماه، برگزار شد.
در ابتداي اين همايش، حجت الاسلام محمديان مسئول نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه علوم پزشكي تهران، امام حسين(ع) را از مصاديق نور الهي دانست و گفت: امروز شاهديم پس از گذشت ۱۴۰۰ سال همچنان مردم پرشورتر از سال گذشته به عزاداري براي امام حسين(ع) مي پردازند.
وي افزود: نور امام حسين(ع) و نهضت او هر روز عالم گيرتر مي شود به طوري كه حتي در كشورهاي غربي نيز براي آن حضرت در ايام ماه محرم مراسم سوگواري برگزار مي شود.
محمديان حركت امام حسين(ع) را چون سيلي خروشان خواند كه در دل ها سبب ايجاد محبت مي كند.
در ادامه دكتر جابر عناصري از اساتيد دانشگاه هنر كه با محور جايگاه تعزيه در زنده نگه داشتن عاشورا سخن مي گفت، اظهار كرد: تعزيه زيباترين منظومه نمايشي در جهان به شمار مي رود و در بطن آن تمامي علوم مندرج است. وي افزود: عاشورا شرفنامه عشق آدمي به شمار مي رود و امام حسين(ع) در اين روز آن چنان رفتار كرد كه عالم به آن افتخار مي كند.
عناصري ادامه داد: عاشورا براي ما نه يك مسأله ساده، بلكه زمان شناسي و قرن شناسي و متجلي در زندگي ماست و امروز ۱۰۵۵ مجلس عاشورا به طور نمايشي در واتيكان گردآوري شده است.
اين استاد ادبيات با اشاره به اين كه در تعزيه خواني هر كدام از رنگ ها معناي خاص خود را دارند، ادامه داد: حتي ورود اوليا خوانان و اشقياخوانان در مقابل همديگر هر كدام معني خاص خود را به دنبال دارند.
در ادامه مراسم يكي از گروه هاي تعزيه خوان به اجراي تعزيه خواني پرداخت.
003372.jpg

نمايشگاه اسناد محرم
 به مناسبت فرا رسيدن ماه محرم الحرام و شهادت سالار شهيدان حضرت اباعبدالله الحسين (ع) و ياران باوفايش، نمايشگاهي از گزيده اسناد محرم در ساختمان گنجينه اسناد سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران برپا شده است.
به گزارش ايسنا، دكتر كيانوش كياني هفت لنگ ـ معاون اسناد ملي ـ با اعلام اين مطلب افزود: در اين نمايشگاه كه بيش از يكصد سند و عكس مربوط به دوره قاجاريه و پهلوي با موضوعات: درخواست اعزام ژاندارم به قم در ايام عاشورا، جلوگيري از راه انداختن دسته هاي سوگواري در ايام محرم، كنترل و نظارت شديد ساواك بر مراسم سوگواري مردم در ايام محرم و صفر، دستورالعمل وزارت كشور جهت كنترل وعاظ و سروده هاي باقر معين البكا (عهد ناصري) در تعزيت اهل بيت (ع) و ... در معرض ديد عموم قرار گرفته است.
اين نمايشگاه از اول ماه محرم در روزهاي اداري در ساختمان گنجينه اسناد ملي واقع در خيابان شهيد حقاني جنب ورزشگاه شهيد كشوري پذيراي دانشجويان، محققان و پژوهشگران است.
ستاره اي درخشان
خواجه نصيرالدين طوسي منجم و فيلسوف بزرگي است كه يكي از مفاخر ايران و ايرانيان به شمار مي رود.
خواجه  نصيرالدين محمد بن حسن جهرودي طوسي، مشهور به خواجه نصيرالدين طوسي از اهالي جهرود، از توابع قم بوده است كه در تاريخ ۱۵جمادي الاول سال ۵۹۷ هجري قمري ولادت يافته است. او به تحصيل دانش، علاقه زيادي داشت و از دوران جواني در علوم رياضي، نجوم و حكمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود به شمار مي رفت.
خواجه نصيرالدين طوسي، ستاره  درخشاني بود كه در افق تاريك مغول درخشيد و در هر شهري پا مي گذاشت، آنجا را به نور حكمت و دانش و اخلاق روشن مي ساخت.
در آن دوره تاريك و در آن عصري كه شمشير تاتار و مغول، خاندان هاي كوچك و يا بزرگ را از هم پاشيده و جهاني از حملات مغول ها به وحشت فرو رفته و همه در گوشه و كنار منزوي و يا فراري مي شدند و بازار كسادي دانش و جوانمردي رايج بود و فساد حكمفرما، وجود و بروز چنين دانشمندي مايه اعجاب  و اعجاز است.
خواجه نصيرالدين طوسي را دسته اي از دانشوران خاتم فلاسفه و گروهي او را عقل حادي عشر نام نهاده اند. به هر حال خواجه نصيرالدين، بخشي از دوره ابتدايي را نزد دايي خود «بابا افضل ايوبي كاشاني» و «فخرالدين داماد» كه او شاگرد صدرالدين سرخسي و او نيز شاگرد افضل الدين جيلاني- كه به شاگردان شيخ الرئيس ابوعلي سينا مي رسد، تحصيل كرد. علامه حلي، يكي از شاگردان خواجه نصيرالدين طوسي است و او به يكي از شاگردانش به نام ابن زهره در مورد استاد خود نوشته است: خواجه نصيرالدين طوسي افضل عصر ما بود و از علوم عقليه و نقليه مصنفات بسيار داشت، او اشرف كساني است كه ما آنها را درك كرده ايم، خدا نوراني كند ضريح او را. قرائت كردم در خدمت او الهيات، شفاي ابن سينا و تذكره اي در هيئت را كه از تأليفات خود استاد است. در آن روزگاري كه آوازه دانش خواجه نصيرالدين طوسي به اطراف و اكناف رسيده بود، رئيس ناصرالدين محتشم كه از دانشوران اسماعيليه بود، خواجه را به قائنات دعوت كرد و خواجه نيز مدتها در آنجا ساكن شد و كتاب تهذيب اخلاق ابن مسكويه را به فارسي ترجمه و شرح داد و به نام اخلاق ناصري تأليف كرد.

نگاه امروز
سالكان راه
003369.jpg

علي ملاكاظمي
كربلا، اين نام دل ها را مي لرزاند، ندا بلند مي شود: اينجا فرود آئيد و باراندازيد، انالله و انااليه راجعون. اين كلام چون تيري سهمگين بود كه بر قلب فرزند زهرا(س) نشست. اسبان شيهه سر مي دهند. شتران برپاي نمي نشينند، طفلان بي تابي مي كنند....
بيا و براي خدا اينجا بار مگشا كه گرگان بيابان در كمينند. كفتارها چنگ و دندان تيز كرده اند تا ثاراللّه را بر زمين جاري سازند. اما او تصميم خويش گرفته است، حساب خويش با خداي صاف كرده است و و آماده فرياد فزت ورب الكعبه ديگر است. اكنون وقت آن است كه ياران گرد خويش خواند و از ظلال گمراهي به ظلال هدايت رهنمون شود. فرزند به ميقات مي آورد تا فرياد مدينه را باري ديگر زنده كند. فرزند به ميقات مي آورد تا پيغام غدير را دگربار به گوش ها برساند، اما آيا هواي نفس مردمان برند اي حق طلبانه او و يارانش غلبه يافته است؟
با اين همه اين روزها براي او زيباترين روزهاست چراكه محبوب او را در بوته ابتلا رها ساخته تا او و اصحابش را شايسته خطاب «يا ايتها النفس المطمئنه» گرداند.
از اين رو است كه در بحبوحه فاجعه و آنجا كه بسياري به او پشت كرده اند مي گويد: «اما بعد... مي بينيد كار دنيا به كجا كشيده است! جهان تغيير يافته، منكر رو كرده است و معروف چهره پوشانيده و از آن جز ته مانده ظرفي، خرده ناني و يا چراگاهي كم مايه باقي نمانده است. زنهار! آيا نمي بينيد حق را كه بدان عمل نمي شود و باطل را كه از آن تهي نمي گردد تا مومن به لقاي خدا مشتاق شود؟ پس اگر اينچنين است من در مرگ جز سعادت نمي بينيم و در زندگي با ظالمان جزملالت . مردم بندگان حلقه بگوش دنيايند و دين جز بر زبانشان نيست. آنرا تا آنجا پاس مي دارند كه معاش ايشان از قٍِِبل آن مي رسد اگر نه ،چون به بلا امتحان شوند چه كم هستند دينداران.»
آويني چه زيبا به تصوير كشيده است اين جملات را:! دهر بر مراد سفلگان مي چرخد تا تودر كشاكش بلاامتحان شوي و اين ابتلائات نيز پيوسته مي رسد تا رغبت تو در لقاي خدا افزون شود. پس اي دل شتاب كن تا خود را به كربلا رسانيم!»
آرام آرام موعد وصال فرا مي رسد. چه زيبا ياران حسيني از راه مي رسند و بدو مي پيوندند.
اي زهير برخيز و اسرار هويدا كن، مگر از امام خويش فراري نبودي، پس او باتو چه كرد كه اينچنين برآشفتي و در خيل سالكان راه حق درآمدي. اي حر، آن شب بادل خويش چه كردي، در آينه زلال شب چه ديدي كه يكباره جام عشق و باده مستي سركشيدي و حسين را بر خويش گريان كردي.
اكنون نگاهي بدان سو بيندازيد. هيچ مي دانيد اينان كه هستند ؟ اينان هماناني اند كه تا ديروز مهمان طلب مي كردند و امروز اينگونه پذيرايي مي كنند. اينان هماناني اند كه كينه علي بدل گرفته اند و امروز آمده اند تا عقده دل بگشايند. بگذار از زبان آويني بگويم: «هنوز نيم قرن از حجه الوداع نگذشته، امت محمد تيغ بر اوصياي او كشيده اند و با نام اسلام، قلب اسلام را كه امام است مي درند! اجسامشان جانب قبله نماز مي گزارد اما ارواحشان هنوز اصنامي را مي پرسند كه ابراهيم شكسته بود. اجسامشان به جانب قبله نماز مي گزارد اما ارواحشان با باطن قبله كه امامت است پيكار مي كند. جاهليت ريشه در درون دارد و اگر آن مشرك بت پرست كه در درون آدمي است ايمان نياورد چه سود كه بر زبان لااله الا الله براند؟ عجبا! جهان را ببين كه چه سان وارونه مي شود!
«افمن يمشي مكبا علي وجهدا هدي امن يمشي سويا علي صراط مستقيم؟»
پس اكنون كه دانستي اينان از كدامين تبارند شايد اكنون باور كني كه فريادي بلند مي شود: «يا خيل الله، اركبي و ابشري!» اي لشكر خدا سوار شويد، مژده باد بر شما بهشت.
آري، عاشورا، محرم و كربلا گل واژه هاي عشق و مستي است، شيعه بدين گل واژه ها افتخار مي كند و خويش را بدانها زنده نگه داشته است. عاشورا روز تجلي رضاست بر تقديرات الهي آنجا كه امام در خون خويش غوطه مي خورد و فرياد رضا بلند مي كند: «الهي رضا برضاك» عاشورا روز ذلت شمشيرهاست كه در برابر خون مغلوب گشته اند.
اكنون حجت پروردگار بر آن قوم دغل به اتمام رسيد ، و رسالت خواهر آغاز گرديد.
كربلاي حسين كربلايي ديگر را پديدار كرد.
حسين از خويش و از جان و مال و اهل بيت گذر كرد و تنها پسنديد آنچه را جانان برايش پسنديد. خواهر نيز كاروان حسيني را تا آخرين منزل به پيش برد. هر لحظه كه مي گذشت بر رسوايي آن قوم دغل افزوده مي شد و اين خورشيد هدايت ابرهاي تيره اوهام را كنار مي زد تا مردم خورشيد را بشناسند. حال ما چه كرده ايم؟ مگر نيست: كل يوم عاشورا و كل ا رض كربلا، عاشوراي ۶۱ تمام شد اما از عاشوراي ۶۱ تاكنون هنوز كاروان حسيني در راه است.
و اي عزيز تو را نيز كربلايي است و عاشورايي و بدان هركس را تا به بلاي كربلا نيازموده اند از دنيا نخواهند برد. حال آيا چيزي براي آوردن به ميدانگاه عشق داري؟ آيا جان و مال و ناموس خويش را براي خدا آماده ساخته اي؟ صحراي بلا به وسعت تاريخ است و كار به يك ياليتني كنت معكم ختم نمي شود، اگر مرد ميدان صداقتي، نيك در خويش بنگر كه تو را نيز با مرگ انسي اينگونه است يا خير!
«ضحاك بن عبدالله مستوفي» را مي شناسي؟ عصر عاشورا از جبهه حق گريخت بعد از آنكه صبح تا شام را در ركاب امام شمشير زده بود.
بگذار صميمانه سئوالي از خود پرسيم: اگر ما نيز در حال و هواي كوفيان بوديم، پذيراي امام مي شديم، يا چون  آن منافق پيشه گان امام را در صحراي بلا رها مي ساختيم؟
بيا به خويش بقبولانيم كه تا جرعه اي از جام معرفت و يقين ننوشيده باشيم ما را نيز راهي به سوي حسين نيست.

|  ادبيات  |   اقتصاد  |   انديشه  |   سياست  |   فرهنگ   |   ورزش  |
|  هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |