ترجمه: يوسف عزيزي
اشاره: ديويد فروم و ريچارد پرل كه در سازمان «آمريكن انترپرايز» همكاري و كتابي به نام «پايان شيطان: چگونه مي توان در جنگ عليه تروريسم پيروز شد؟ » را تأليف كرده اند كه به تازگي منتشر شده است. سازمان «امريكن انترپرايز» از سازمان هاي پژوهشي وابسته به محافظه كاران است كه نو محافظه كاران بارزي همچون ريچارد پرل از گردانندگان آن هستند. وي كه زماني معاون دونالد رامسفلد وزير دفاع آمريكا بود، اكنون نظريه پرداز عمده نو محافظه كاران حاكم بر آمريكا به شمار مي رود و از نزديكان به دولت راستگرا و افراطي دولت كنوني اسرائيل است.پرل چند روز پيش زير فشار منتقدان ناچاربه كناره گيري از سمت خود درپنتاگون شد . وي در باره علت استعفاي خود گفته است مي روم تا راحت تر سخن بگويم.
مقاله زيركه چند هفته پيش توسط ديويد فروم و ريچارد پرل نوشته شده، نشانگر ديدگاه هاي تندروان نومحافظه كار حاكم بر ايالات متحده آمريكا درباره نقش سازمان ملل متحد است.
سازمان ملل متحد از نظر سياست آمريكا، چيزي بيش از قهرماني افسانه اي در يك قصه كودكان نيست كه شمار كمي از بزرگسالان به آن اعتقاد دارند. اين قهرمان افسانه اي به طور كلي بي آزار و به درد سرگرمي بچه ها مي خورد. اما سازمان ملل متحد از يورش هاي يازده سپتامبر تاكنون، ديگر بي آزار نيست و شور و شوق نامزدهاي دموكرات رياست جمهوري در مورد اين سازمان
لذت بخش نيست. سازمان ملل نسبت به تهديد تروريست ها - كه بزرگترين سرچشمه نگراني ماست - در بهترين حالت ها، بي ارزش و در بدترين حالت ها به عنوان مانعي در برابر پيروزي ما بر تروريسم پديدار شده است. لذا اين سازمان بايد دوباره سازماندهي شود و اگر اصلاح آن ممكن نباشد، آمريكا بايد در انديشه عقب نشيني از آن باشد. سازمان ملل به علت تحميل قيد و بندهاي قانوني بر قدرت آمريكا براي دفاع از خود، به مانعي در برابر امنيت ملي ما بدل شده است. اگر اين قيدوبندها در گذشته، توجيه داشت اكنون توجيه منطقي خود را از دست داده است .
با اين همه، اصرار سازمان ملل بر آنها، رئيسان جمهوري ايالات متحده آمريكا و سياست سازان آنها را به مشكل بزرگي دچار كرده است. زيرا اگر ما به قواعد سازمان ملل تن دهيم، امنيت ملي خود را در معرض خطر قرار مي دهيم و اگر آنها را به چالش بطلبيم، خود را در معرض تهمت دورويي و عدم احترام به قانون. طبق منشور سازمان ملل، دولت ها فقط در دو حالت اجازه دارند نيروي نظامي خود را به كار گيرند: ماده ۵۱ منشور، حق «طبيعي» براي دفاع از خود در برابر هرگونه تجاوز عليه خود را به رسميت مي شناسد. در همه حالت هاي ديگر، وقتي كشوري احساس تهديد كند بايد به شوراي امنيت
|
|
مراجعه نمايد تا موافقتش را براي هر نوع اقدام نظامي جلب كند، حتي اگر آن كشور پيشتر فهميده باشد كه با يورش قريب الوقوعي روبه رو خواهد بود. مشكل آن است كه سازمان ملل «تجاوز» را به شيوه هاي قديم تعريف مي كند كه صحت خود را از دست داده اند. از نظر اين سازمان، «تجاوز»، وقوع اشغال و فرارفتن از مرزهاي ملي آن كشور است.اعزام نيروهاي نازي به لهستان، همان تجاوز است، اما تدارك مكان امن براي هزاران قاتل و دشمن آمريكا- آن گونه كه دولت طالبان در افغانستان انجام داد - تجاوز نيست. به عبارت ديگر اگر ايالات متحده آمريكا براي بستن اردوگاه هاي آنان، ارتش خود را به افغانستان اعزام كند، در اين حالت، تجاوزگر شناخته مي شود. اما اگر آمريكا از شوراي امنيت سازمان ملل، خواستار اختياراتي شود كه به او اجازه دهد تا پايگاه هاي تروريست هاي «القاعده» را ويران كند، آيا روسيه، فرانسه و چين با اين امر موافقت خواهند كرد؟ حتي پس از يورش هاي ۱۱ سپتامبر، شمار فراواني از مردمي كه سرشان براي بحث و جدل درد مي كرد، مي گفتند اقدام آمريكا در افغانستان، مخالف ماده ۵۱ ويژه تعريف تجاوزگر است. گرچه اينان به اقدام سازمان «القاعده» عليه ايالات متحده آمريكا، با نگاهي
|
|
نفرت انگيز مي نگريستند. به عبارت ديگر، آمريكا طبق قواعد سازمان ملل، خود را مجبور مي بيند اولا پيش از انتقام گيري به تروريست ها اجازه دهد كه به آن كشور حمله كنند و ثانيا از ضربه زدن به آنان نيز محروم گردد.
در دوران جنبش هاي افراطي مخفي گسترده در جهان كه مي كوشند به جنگ افزاري دست يابند تا بتوانند صدها و بلكه هزاران نفر از مردم را بكشند، نظام هاي سازمان ملل متحد، كهنه و براي عصر ما نامناسب است. ما نياز به نظام هاي ديگري داريم كه پناه دادن به تروريست ها را عملي تجاوزكارانه به شمار آورد كه با اشغال كشور ديگر تفاوت ندارد و كساني كه در معرض يورش تروريست ها قرار مي گيرند از اين حق طبيعي برخوردار شوند كه اگر ضرورت اقتضا كند به طور پيشگيرانه از خود دفاع كنند. بي گمان قانع كردن سازمان ملل براي پذيرش اين اصلاحات آسان نخواهد بود.
بسياري از اعضا و از جمله هم پيمانان سنتي ايالات متحده آمريكا، بيش از ديگران نسبت به محدود كردن ايالات متحده، اهتمام نشان مي دهند. كشورهاي عضو سازمان ملل متحد مي دانند كه آمريكا در نهايت، بي توجه به آن چه كه سازمان ملل مي گويد آن را كه بخواهد، انجام مي دهد. اما اين كشورها هم چنين مي دانند كه آمريكا، بهاي ناديده گرفتن سازمان ملل را مي پردازد.
فرانسويان، به ويژه از هل دادن آمريكا براي نقض قواعد سازمان ملل، بهره مي گيرند. آنان زير حاكميت پرزيدنت شيراك مي كوشند اتحاديه اروپا را در موازات با ايالات متحده آمريكا قرار دهند و تصوير آمريكا به عنوان نيرويي خارج قوانين بين المللي، در دستيابي به اين هدف به آنها كمك مي كند.