تجمل گرايي به قيمت از دست دادن همه چيز و به دست آوردن ظاهر
... دلق خود ازرق نكنيم
گزارش
اكثر ما تمايل خاصي به لوكس گرايي و تجمل گرايي داريم و كساني را خوشبخت مي دانيم كه خانه و ماشين زيبايي به همراه كليه امكانات رفاهي لوكس دارند
|
|
اعظم علوي
بايد بپذيريم كه آنچه باعث آرامش و آسايش بيشتر است، نوع نگاه و ديد انسان ها به زندگي و سپس خلا قيت ذهن آن ها در اين جهت است. اين را نيز بايد بپذيريم كه براي بسياري از ما ايراني ها آنچه مهم تر است ديد و نگاه ديگران نسبت به ماست و اينكه در ظاهر چنين وانمود كنيم آرامش و آسايش زيادي داريم. البته بدون آن كه از آن بهره اي داشته باشيم. حاضريم خود را به آب و آتش بزنيم تا ظاهر زندگي مان براي ديگران زيبا ومورد پسند باشد، حال اگر در اين ميان آرامش را از خود و اعضاي خانواده مان سلب مي كنيم، باكي نيست!
پس از چند بار تعارف و دعوت رسمي و غيررسمي تصميم گرفتم به منزل دوستي عزيز و البته قديمي بروم. از گله ها و شكايت هايش از پشت تلفن حدس مي زدم كه زندگي ساده و جمع و جوري داشته باشد، به خصوص كه هم خودش و هم شوهرش كارمند بودند. اما پس از زنگ زدن و وارد خانه اش شدن، ديگر چنين نظري نداشتم.
آخرين مدل لوازم صوتي تصويري، بوفه اي بزرگ و حجيم و مملو از ظروف كريستال، مبلمان آنچناني و مايكروفر و خيلي چيزهاي ديگر نگاه را به سوي خود مي خواندند. دوستم كه متوجه چهره حيرت زده من شده بود، گفت:« به خدا همه رو قسطي خريدم، چه كار كنم؟ بالا خره آدم آبرو داره ديگه، به خصوص ما كه دختر داريم!»
باوجود زندگي به ظاهر راحت و آشپزخانه اي با تكنولوژي برتر، قيافه خسته و رنگ زرد رخسارش مرا متاثر كرد. گفتم چرا اين قدر خسته به نظر مي رسي؟
بغض گلويش را گرفت و گفت:«آروم و قرار نداريم، نه من و نه شوهرم. درسته كه قسطي خريد مي كنم اما پرداختن چند قسط به طور همزمان فشار وحشتناكي بهمون مياره.»
در تعجب مانده بودم و بهت زده از خانه اش خارج شدم. سرم درد گرفته بود، شايد مهم ترين دليلش شنيدن آه و ناله هاي او بود. البته متاسفانه اين تنها درد يك دوست نيست بلكه درد بسياري از دوستانم است و احتمالا درد بسياري از دوستان شما.. اما چرا؟ چرا بايد همه چيز را براي ديگران بخواهيم و خود را چنين دچار سختي و رنج نمائيم؟
مطمئنا اين يك مشكل فرهنگي است، كه بايد از همان مقطع ابتدايي و سپس سطوح آموزشي ديگر مدنظر قرار گيرد و سازمان هاي ذيربط ديگر نيز سعي در مطرح نمودن آن كنند. مشكلي كه در واقع سلا مت رواني و در پي آن بهروزي جسمي خانواده ها را تحت تاثير خود قرار داده است و پيامدهاي منفي آن به صورت مختلف در اجتماع نمود پيدا مي كند. چرا كه فراهم آوردن امكانات رفاهي و اغلب لوكس بدون توجه به ميزان درآمد خانواده، هر چند به صورت قسطي، به مفهوم تحميل فشار زياد هم به مرد خانواده، به عنوان مسئول تامين هزينه هاي زندگي و هم زن خانواده به عنوان مدير اداره زندگي است. نهايتاً فشارهاي رواني منجر به استرس زياد و عصبي شدن و در نتيجه فراهم آمدن زمينه سكته و بسياري از بيماري هاي ديگر مي شود.آيا نگاه كردن به برنامه هاي تلويزيوني از صفحه چهل اينچي و مدل بالا ي انواع تلويزيون هاي چند صد هزار توماني جديد با دنبال كردن آن ها از طريق يك تلويزيون ارزان تر تفاوتي دارد؟ اگر ويدئو سي دي و دي وي دي و مايكروفر و امثال آن را نداشته باشيم، واقعا در كيفيت زندگي ما تفاوتي چشمگير ايجاد خواهد شد؟
هيچ گاه نمي توانم بهت و حيرت عجيبم را زماني كه به دعوت يكي از دوستان خارجي ام كه مدير يك شركت ساختماني بزرگ در اروپا بود و همسرش نيز پزشك ارتوپد به منزل آن ها رفتم، فراموش كنم. قبل از ورود تصوير يك زندگي فوق العاده لوكس و مدرن را داشتم اما پس از ورود آنچنان زندگي ساده آن ها مرا شگفت زده كرده بود كه با صراحت تمام آن را بر زبان آوردم. در يك آپارتمان ۸۰ متري تنها وسايلي كه به چشم مي خورد سه عدد مبل تكي، يك ميزناهار خوري چهار نفره، يك قاليچه كه هديه من به آن ها بود، يك تلويزيون سياه و سفيد قديمي و كوچك به همراه يك كامپيوتر و يك يخچال و اجاق گاز و ماشين لباسشويي، كه شايد به جرات بتوان گفت حداقل متعلق به ۲۰ سال پيش بودند، واقعيت اين است آن قدر كه آن ها به سلا متي و تفريح خود اهميت مي دهند، ما ايراني ها ارزش چنداني براي چنين مقوله هايي قائل نيستيم. اكثر ما تمايل خاصي به لوكس گرايي و تجمل گرايي داريم و كساني را خوشبخت مي دانيم كه خانه و ماشين زيبايي به همراه كليه امكانات رفاهي لوكس دارند. جالب اينجاست كه اگر كسي هم بخواهد خلا ف اين جريان طي مسير كند، او را آدمي بدبخت و بيچاره تلقي مي كنيم. متاسفانه اين طرز تفكر و نگاه، بسياري از افرادي را كه آگاهانه قصد مقاومت در برابر اين جريان مخرب را دارند نيز تحت تأثير خود قرار داده و غالبا آن ها را با خود همراه مي سازد. اكثرا به جاي اينكه با همين درآمد نه چندان كافي به فكر تأمين نيازهاي تغذيه اي خود و اعضاي خانواده مان باشيم، به دنبال عقب نيفتادن از قافله تجمل گرا هستيم. هم اينك سوءتغذيه سلا مت بسياري از كودكان ايراني را تهديد مي كند. البته علت اصلي آن فقط دسترسي نداشتن به موادغذايي كافي نيست، بلكه عدم آگاهي از چگونگي يك تغذيه مناسب و متنوع و نقش آن در سلا متي جسم و جان است. شايد علت اين امر در كشورهاي آفريقايي گرسنگي و نبود مواد غذايي باشد، اما مي توان به جرات گفت كه در ايران علت آن، رها شدن كودكان به حال خود و تصميم گيري آن ها براي رفع گرسنگي شان است. انواع تنقلا ت، چيپس، پفك، آب نبات چوبي و ... از جمله مواد غذايي هستند كه اغلب كودكان به محض احساس گرسنگي به آن ها رو مي آورند. حتما تعجب مي كنيد كه چرا از مقوله تجمل گرايي وارد سوءتغذيه شديم. اما چندان هم از موضوع اصلي پرت نشده ايم، چرا كه فكر كردن در مورد چنين مباحثي و سپس تصميم گيري و در مراحل بعدي، عملي شدن آن ديگر جاي چنداني براي رسيدگي و پرداختن به امر تغذيه نمي گذارد.
به هر حال اگر خانواده هاي ايراني با همين روند و سرعت پيش بروند، ديگر تنها كوتاهي قد فرزندان آن ها را تهديد نخواهد كرد بله بيماري هاي بسياري به دليل كمبود مواد مغذي و عدم برخورداري از يك تغذيه متنوع و صحيح جان همه اعضاي خانواده را به خطر خواهد انداخت. به اميد روزي كه اين سيل طغيانگر فروكش نمايد.
|