زهره محمدي يگانه
عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد اسلامي تهران
ناتانيل هاثورن، در ايران نام شناخته شده اي است. او در سطح جهاني نيز جايگاه رفيعي در داستان نويسي دارد. او را يكي از پايه گذاران داستان نويسي سوررئاليستي مي دانند و به همين جهت زندگي و نوشته هاي او هميشه مورد نظر بوده است. داستاني از او در جلد دوم مجموعه چهار جلدي «داستان و نقد داستان» با گزينش و ترجمه احمد گلشيري به چاپ رسيده است كه نقدي نيز از رابرت پل وارن بر همين داستان زينت بخش كتاب است. او با سختي زندگي كرد و آثارش را در شرايط تاريخي خاصي نوشت. اما براي هاثورن آنچه اهميت داشت زندگي خود او و تجربياتش بود كه در بسياري از داستان هايش رخ نمايانده است. در اينجا نگاهي داريم به زندگي پرفراز و نشيب او.
ناتانيل هاثورن در چهارم ژوئيه ۱۸۰۴ چشم به جهان گشود. او تنها پسر كاپيتان ناتانيل هاثورن و اليزابت كلارك منينگ بود. در سال ۱۸۰۸، كاپيتان هاثورن
دار فاني را وداع گفت و ناتانيل چهار ساله را با مادر و دو خواهر، اليزابت و ماريولويز تنها گذاشت.
پس از مرگ پدر، آنها به اجبار نزد بستگان مادر رفتند و تحت سرپرستي مادر بزرگ منينگ و دو دايي اش، ريچارد و رابرت قرار گرفتند. در خلال اين دوران بود كه خانم هاثورن به تدريج از ديگران كناره گرفت و همين عمل او بود كه بعدها به انزوا انجاميد.
اگر چه ناتانيل تحصيلات ابتدايي خود را با ژوزف
اي.ورسستر كه بعدها فرهنگ نامه نويسي مشهور شد، آغاز كرد، اما علاقه خاصي به مدرسه نداشت. آسيبي كه در نه سالگي به پايش وارد آمد به او اين اجازه را داد تا بر خلاف ساير پسرها، به طور مرتب در كلاس هاي مدرسه شركت نكند. به گفته اليزابت، ناتانيل در دوراني كه در خانه مانده بود، اين فرصت را به دست آورد تا آثار شكسپير، اسپنسر و باميان را بخواند. در اين زمان بود كه خانم هاثورن خانواده را به كناره درياچه سباكو در نزديكي شهر ريموند در ايالت مين برد. مكاني كه آنها بر زميني كه متعلق به خانواده منينگ بود به زندگي خود ادامه دادند.
هر چند ناتانيل بار ديگر روانه مدرسه شد اما بهترين خاطراتش در خلال اين دوران مربوط به زماني مي شود كه مي گويد: «آزادانه آن دوران را سپري كردم و تمام روز به ماهيگيري و يا تيراندازي با تفنگ شكاري قديمي مشغول بودم، كاري كه آرزو داشتم همچنان ادامه مي يافت.» اين زندگي ايده آل تا سال ۱۸۱۹ ادامه يافت. در اين زمان دايي او، رابرت، ضروري ديد ناتانيل جهت آمادگي براي ورود به دانشگاه به مدرسه شبانه روزي برود.
در سال۱۸۲۱، ناتانيل وارد دانشگاه بودين شد. در ميان همكلاسي هاي او دو مرد جوان به شهرت رسيدند. فرانكلين پيرس چهاردهمين رئيس جمهور ايالات متحده و هنري و دزورث لانگ فلو كه شاعري پرآوازه شد. همكلاسي ديگر او هوراشيو، بعدها به ساموئل جي گودريج ناشر بوستوني قول داد اگر مجموعه اول داستان هاي كوتاه هاثورن را چاپ كند هرگونه ضرر احتمالي را پرداخت نمايد.
هاثورن در دانشگاه بودين دانشجوي برجسته اي نبود. او در اواسط سال تحصيلي در سال ۱۸۲۵ دانشگاه را رها كرد و به خانه مادرش بازگشت، مكاني كه بيشتر ۱۲ سال بعدي عمر خود را (۳۷-۱۸۲۵) در آن به سر برد. هاثورن از اين مكان با عنوان «اين اتاق دلگير» ياد مي كند. اتاق زير شيرواني اي كه در خانه مادرش در خيابان كارتر در شهر سالم قرار داشت.
اين دوران دوازده ساله به ظاهر انزواي او، تعداد بسياري از منتقدين را مجذوب خود ساخت، به طوري كه آنان به تفصيل پيرامون فعاليت هاي هاثورن در خلال آن دوران به تفكر و تعمق پرداختند. ادباي متأخر بر اين باورند كه هاثورن از انزواي خويش رنج مي برد و خود تا اندازه اي مسئول خلق اسطوره هنرمند گوشه نشين است. او نه تنها از دنيا كه از خانواده اش نيز دوري مي جست.
اگرچه، اين واقعيتي است كه او مدت مديدي را صرف خواندن، نگاشتن و مطالعه دقيق كتب تاريخ مستعمرات كرد، اما نمي توان آن گونه كه جهانيان مي انديشند او را شخصي گوشه نشين دانست. هاثورن در اجتماع سالم بزرگ شد و از افتخاراتي نيز برخوردار گشت. هر از چند گاهي از مسيري كه در خط دليجان دايي او براي مسافرت هاي تابستاني اطراف نيوانگلند انجام مي گرفت استفاده مي كرد. يك سال حتي تا ديترويت هم سفر كرد.
دوران كارآموزي دوازده ساله او در «اتاق زير شيرواني» خانه مادر، از نظر مالي مزدي در بر نداشت. بلكه تنها تمريني بود تا بر مهارت خويش بيافزايد. به سال ۱۸۲۸ اولين رمان خود فنشو را منتشر كرد. رماني كه براساس تجربيات شخصي او بود.
از آنجايي كه از اين اثر چندان راضي نبود بعدها، نسخه هاي كتاب را تا آنجا كه توانست جمع آوري كرده از بين برد. سپس در سال ۱۸۳۰ انتشارات سالم گزت اولين داستان او را به نام دره اي ميان سه تپه منتشر كرد. او تا سال ۱۸۳۸ بيش از دو سوم قصه ها و مقالات دوران حيات خويش را به رشته تحرير درآورد، اما متأسفانه پيش از سال ۱۸۳۷ نتوانست ناشري را به چاپ مجموعه اي از داستان هاي خود علاقه مند كند و در نتيجه بسياري از آنها در روزنامه ها و مجلات و همچنين سالنامه هاي معروف ادبي چاپ مي شد. اين سالنامه ها در پاييز هر سال طبع و به عنوان يك هديه كريسمس آبرومندانه به فروش مي رسيدند. از آنجايي كه داستان ها در اين نشريات بدون نام نويسنده چاپ مي شدند، هاثورن در قالب يك نويسنده تا سال ۱۸۳۷ ناشناخته ماند. تا آنكه در اين سال هوارشيو بريج از نشر نخستين جلد داستان هاي بازگفته حمايت كرد. از آنجايي كه نتوانست ناشري را براي مجموعه داستان هاي خود بيابد دلسرد شد و در سال ۱۸۳۶ به حرفه نويسندگي كارمزدي روي آورد كه بر روي آثار ادبي انجام مي شد. از ماه مارس تا آگوست همان سال با حقوق سالانه پانصد دلار به عنوان ويراستار مجله آمريكايي دانستني هاي مفيد و سرگرم كننده به كار مشغول شد. هنگامي كه آتش سوزي، مجله را به ورطه ورشكستگي كشاند، هاثورن استعفاء داد و با كمك خواهر خود اليزابت مسئوليت نگاشتن كتابي تاريخي را براي گودريچ تحت عنوان تاريخ جهاني پيتر پليس بر عهده گرفت. گرچه اين كتاب مشهور بود و سود خوبي را نصيب گودريچ كرد اما بابت آن تنها يكصد دلار به هاثورن پرداخت شد.
در سال ۱۸۳۷، هاثورن با انتشار داستان هاي بازگفته به شهرت رسيد، اما اين موفقيت كوچك او درآمد چنداني را جهت تكفل يك خانواده فراهم نكرد. پس از ملاقات با صوفيا پي بادي در سال ۱۸۳۸ و نامزدي آنان در سال ۱۸۳۹، در صدد يافتن كاري برآمد. به همين دليل، جهت پس انداز هزينه ازدواج، با كمك برخي دوستان بانفوذ، به عنوان ارزياب نمك و ذغال سنگ در اداره گمرك بوستون مشغول به كار شد. متأسفانه وظايف او در آن محل به اندازه اي او را خسته مي كرد كه در خلال آن مدت، داستاني را ننگاشت. سپس در سال ۱۸۴۱، در پي تغيير حزب سياسي اي كه دولت را اداره مي كرد، تصميم گرفت تا از سمت خود استعفاء كند.
مع ذالك از آنجا كه از امنيت مالي كافي جهت ازدواج برخوردار نبود راضي به نظر نمي رسيد. او مبلغ هزار دلار از سرمايه ناچيز خود را در انجمن بروك فارم در راكسبري غربي به كار انداخت. پرواضح است كه هاثورن در صدد بود تا وسيله اي براي امرار معاش خود و همسر آينده اش فراهم آورد، اما برنامه كاري در بروك فارم او را خسته مي كرد و او وقت چنداني براي نوشتن نمي يافت. در نهايت، شكست كاري، عدم پاسخگويي فلسفه ماوراءالطبيعه كه از جانب انجمن حمايت مي شد و نيز اين حقيقت كه كشاورزي ممكن است از لحاظ مالي ناموفق باشد، هاثورن را بر آن داشت تا براي صوفيا چنين بنويسد: «من و تو بايد برنامه هاي ديگري براي خود بريزيم» و ماه نوامبر سال ۱۸۴۱ از انجمن كناره گرفت.
بي صبر از نامزدي طولاني با صوفيا و دلگرم از سفر به بوستون، همان مكان كه در آن هاثورن بعدها به مشاركت در بازنگري دموكراسي پرداخت، تصميم به ازدواج گرفت. آنها در نهم ژوئيه سال ۱۸۴۲ ازدواج كردند. پس از مراسم، بلادرنگ رهسپار كانكورد در ماساچوست شدند و در محلي كه اكنون به اولدمنس شهرت دارد اقامت گزيدند. در آن مكان هاثورن با بسياري از بزرگان فلسفه ماوراءالطبيعه در آن روزگار، همجوار شد و با آنان در تماس بود. معروف ترين آنها امرسون، تورو، فولر و آلكوت بودند. زندگي در اولدمنس شاد و پرثمر بود. در آنجا بود كه توانست در بازنگري دموكراتيك نقش فعال داشته باشد. در سال ۱۸۴۶، داستان هايي را كه قرار بود در كتاب موسي از اولدمنس بيايند، به طور جداگانه به چاپ رساند.
مشكلات مالي خانواده هاثورن با تولد اولين فرزندشان، يونا، كه نام قهرمان فري وئين نوشته اسپنسر بود، بالا گرفت.
به اين ترتيب، هاثورن بار ديگر در جستجوي شغلي دولتي بر آمد. هاثورن با كمك يكي از دوستانش موفق شد به عنوان ارزياب منطقه سالم و بورلي و همچنين به سمت بازرس درآمد بندر سالم منصوب شود. در بيست و دوم آوريل سال ۱۸۴۶ با حقوق سالانه ۱۲۰۰ دلار به استخدام درآمد.
در بيست و دوم ژوئن پسرش جوليان متولد شد. گرچه شغل جديد مشكلات مالي خانواده را كمتر كرد، ولي بار ديگر هاثورن وقت كمي جهت ادامه كار نويسندگي خود يافت. تجربيات او در طول اين دوران، مطالبي را براي او فراهم آورد كه بعدها در بخش اداره گمرك در كتاب داغ ننگ به كار بست.
پيروزي ويگ ها در انتخابات رياست جمهوري سال ۱۸۴۸ به قيمت از دست دادن كار هاثورن تمام شد و اين براي خانواده يك شوك اقتصادي بود. البته از دست دادن كار در اداره گمرك براي او وقت لازم را جهت نوشتن داغ ننگ فراهم كرد.
مرگ مادر هاثورن در سي و يكم ژوئيه سال ۱۸۴۹ او را تحت فشار مالي و عاطفي قرار داد. اما با كمك پولي كه صوفيا از مقرري دريافتي براي مخارج خانه پس انداز كرده بود و هاثورن از آن بي اطلاع بود، تصميم گرفت بار ديگر تلاش نمايد تا با شغل نويسندگي امرار معاش كند. در خلال هفت ماه بعد، هاثورن شب و روز كار كرد تا داغ ننگ را به پايان رسانيد.
كتاب داغ ننگ از فروش خوبي برخوردار بود، اما دو ناشر لندني بي اجازه آن را چاپ كردند و در نتيجه سود چنداني براي هاثورن به همراه نياورد. به علاوه، هاثورن در معرض غضب سالميت هايي بود كه پيرامون عبارت هايي از بخش «اداره گمرك» رمان عصباني بودند.پس از آن، در ماه مه، خانواده هاثورن از شهر سالم به خانه سرخ كوچك در لنوكس ماساچوست، نقل مكان كردند و تا بيست و يكم نوامبر در آن محل ساكن بودند. در اين مكان بود كه هاثورن با هرمان ملويل كه در حال نوشتن موبي ديك بود آشنا شد. تقديم رمان از طرف ملويل به هاثورن مؤيد تأثير هاثورن بر ملويل است.
دوراني كه در خانه سرخ كوچك بودند دوراني پرثمر براي هاثورن بود و در آنجا بود كه او خانه هفت شيرواني و همچنين برخي آثار كوچك خود را كه قرار بود در خلال سال ۱۸۵۱ منتشر شوند نگاشت و نيز در اين خانه بود كه دختر دوم هاثورن، رز به دنيا آمد. هاثورن از حال و هواي بركشاير راضي نبود، با اين وجود، احتمال مي داد زمستان ديگري را نيز در آن محل بمانند و تا آن زمان هنوز بين او و صاحبان خانه بر سر استفاده از ميوه باغ مجاور نزاعي در نگرفته بود. هنگامي كه به خانواده هاثورن پيشنهاد شد از خانه هوراس مان كه نماينده كنگره و شوهر خواهر صوفيا بود استفاده كنند، تصميم گرفتند كه اين پيشنهاد را بپذيرند. سپس به نيوتن غربي نقل مكان كردند و در سال بعد، ۱۸۵۲، هاثورن كتابي شگفت براي دختران و پسران را منتشر كرد و نيز بر اساس تجربيات خود در بروك فارم كتاب داستان هاي عاشقانه بليتديل را به چاپ رساند.
منزل مان تنها مكاني موقتي بود و خانواده به جستجوي خانه اي دائمي ادامه داد. بالاخره، در كنكورد خانه اي با نه جريب زمين به مبلغ ۱۵۰۰ دلار يافتند.
برونسون آلكوت نويسنده ماوراءالطبيعه گرايي كه هاثورن خانه را از او خريد آن را
هيل سايد مي ناميد. هاثورن با اين نام موافق نبود چرا كه خانه بر پاي يك سربالايي تند قرار داشت و از اين رو آن را دوي سايد نام نهاد. خانواده هاثورن در ماه مه ۱۸۵۲ به خانه جديد نقل مكان كردند.
دوي سايد اولين خانه دائمي اين خانواده بود، حتي اتاق مطالعه اي داشت كه به نحوي استادانه تزئين شده بود، اما هاثورن فقط دو اثر خود را در آن محل به رشته تحرير درآورد. قصه هاي تنگل وود، مجموعه اي كه براي جوانان نوشته بود و نيز شرح حالي بر پيرس كه شرح حال زندگي انتخاباتي همكلاسي پيشين او و رئيس جمهور آينده ايالات متحده بود. هاثورن در پي نگاشتن اين شرح حال به عنوان پاداش به سمت كنسول ايالات متحده در ليورپول منصوب شد.
هنگامي كه در سمت كنسول خدمت مي كرد داستان ديگري نوشت. ليكن دفتر روزانه اي داشت كه بعدها به عنوان منبع مطالب براي كتاب خانه قديمي ما به كار گرفته شد. كتاب خانه قديمي ما مجموعه اي از طرح هايي بود كه مناظر، زندگي و رفتار انگليسي را مورد بحث و گفت وگو قرار مي داد و در سال ۱۸۶۳ به طبع رسيد. هاثورن تا سي و يك آگوست ۱۸۵۷ در سمت كنسول ماند و در اين زمان متعاقب انتخاب رئيس جمهور جيمز بيوكانن استعفا داد. با استعفاي او، خانواده هاثورن به ايتاليا رفتند و از سال ۱۸۵۸ تا ۱۸۵۹ در رم و فلورانس زندگي كردند.
در ايتاليا از موزه هاي هنري ديدار و به مكان هاي تاريخي سفر كردند. هاثورن دفتر يادداشتي داشت كه احتمالاً مطالب آخرين و كامل ترين اثر ادبي او فان مرمرين را مهيا ساخت.
پس از بازگشت به انگلستان هاثورن دست نويس فان مرمرين را به اتمام رساند. در انگلستان كتاب با نام دگرگوني به طبع رسيد. سپس در شانزدهم ژوئن سال ۱۸۶۰، خانواده هاثورن با كشتي از ليورپول عازم بوستون شدند.
بقيه عمر هاثورن با ناخوشي و ياس توأم بود. پس از بازگشت به دوي سايد هاثورن به تجديد بناي پرهزينه خانه پرداخت كه به سختي توانست از پس آن برآيد. فكر بازگشت مجدد بيماري دخترش يونا كه در رم به آن مبتلا شده بود، هميشه هاثورن را دچار تشويش و نگراني مي ساخت. علي رغم اين تشويش ها زندگي ايشان به آرامي پيش مي رفت و هاثورن در خلال فعاليت هاي اجتماعي گوناگون بار ديگر كار خويش را از سر گرفت.
پاييز سال بعد، هاثورن بيمار شد، اما با وجود بيماري در ماه دسامبر به بوستون رفت تا در مراسم دفن همسر دوست قديمي خود پيرس شركت جويد. در ماه مارس سال بعد، صوفيا به يكي از دوستان خود نوشت كه هاثورن به راستي بيمار است. هاثورن در تلاش جهت بهبود سلامت خويش، تصميم گرفت با يكي از دوستانش به نام و.دتيكنور به هاوانا سفر كند. هواي بد مانع از سفر دريايي آنها شد. از اين رو دو دوست به فيلادلفيا رفتند. تيكنور مبتلا به ذات الريه شد و در دهم آوريل سال ۱۸۶۴ درگذشت. هاثورن كه از فقدان دوست خود دچار شوك شده بود به تدريج سلامت نسبي خود را از دست داد. يك ماه پس از آن تصميم گرفت جهت به دست آوردن سلامت خود به همراه پيرس همكلاسي قديم خود به نيوهمپشاير رود. در طي اين سفر، در نوزدهم ماه مه سال ۱۸۶۴، در شهر پليموت نيوهمپشاير، در خواب ديده از جهان فروبست. او را در گورستان اسلپيي هانو در شهر كنكورد به خاك سپردند. لانگ فلو، هلمز، لاول، امرسون و رئيس جمهور پيشين، پيرس به همراه خانم هاثورن و فرزندان او در ميان مشايعت كنندگان تابوت او بودند.