يكشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۸۳ - شماره ۳۳۴۱
ادبيات
Front Page

نگرش هاي نو در سنجش و ارزشيابي،با تأكيد بر سنجش مستمر و پويا
نگاهي نو به ارزشيابي
004299.jpg
اسفنديار معتمدي
اشاره: چندي است از سوي مؤسسه فرهنگي منادي تربيت وابسته به وزارت آموزش و پرورش، كتاب ارزشمندي تحت عنوان «ارزشيابي در خدمت آموزش» به چاپ رسيده كه مؤلف آن خانم طاهره رستگار است. به انگيزه انتشار اين كتاب ۱۶۰ صفحه اي اسفنديار معتمدي كه از مؤلفان قديمي كتاب هاي فيزيك دوره دبيرستان و از كارشناسان حوزه برنامه ريزي درسي و ارزشيابي است، مبحث ارزشيابي آموخته هاي دانش آموزان را با تأكيد بر سنجش مستمر و پويا و بازخورد مستمر به فراگيران در فرآيند آموزش، مرور كرده است.
زير ذره بين
دانش آموز بايد در فرايند آموزش، دايم بازخورد بگيرد و نسبت به موقعيت خود آگاه شود. اين بازخورد مي تواند از معلم، از خود دانش آموز و يا ديگر هم كلاسي ها باشد. سهيم كردن دانش آموزان در ارزشيابي كار خود، باعث مي شود كه نه تنها از اشتباه كردن نهراسند، بلكه براي اصلاح اشتباهات خود بيانديشند و آگاهانه تصميم بگيرند و ياد بگيرند كه در مورد خود يا ديگران آگاهانه قضاوت كنند.
در آموزش سنتي ما، معلم نقش انتقال دهنده مفاهيم آموزشي را از كتاب درسي به ذهن دانش آموزان داشت. در اين نظام سنتي، براي آن كه مشخص شود آيا دانش آموز حق رفتن به كلاس بالاتر را دارد يا ندارد، از او امتحان به عمل مي آمد. امتحان هم عبارت بود از چند پرسش كتبي يا شفاهي كه پس از هر سه ماه (امتحان مثلث) يا در پايان سال، از دانش آموز پرسيده مي شد. دانش آموز هم در پاسخ، هرآن چه را در خاطر داشت يا به شكل هاي ديگري به دست مي آورد، بر برگه امتحان مي نوشت و تحويل معلم مي داد، يا آن كه به صورت شفاهي بيان مي كرد.
كار معلم دقيق و منظم هم آن بود كه نوشته ها يا گفته هاي دانش آموز را با آن چه در كتاب نوشته شده مقايسه كند و با توجه به دستورالعمل ها، نمره دهد. كارمندان دفتري هم نمره هاي معلمان را جمع آوري مي كردند، كارنامه مي نوشتند، معدل مي گرفتند و سرانجام نتيجه كار دانش آموز را با سه واژه قبول، تجديدي و مردود اعلام مي كردند و كار را تمام شده مي دانستند و دفتر و دستك را مي بستند.
با اين روش مقبول، يا خداي نكرده روش هاي ديگر، سال ها دانش آموزان امتحان دادند، به كلاس بالاتر رفتند، مدرك گرفتند و از مزاياي قانوني آن بهره مند شدند! پس از مدتي هم هرآن چه را به خاطر سپرده بودند از ياد بردند و متأسفانه نه دانشي يافتند كه زاينده باشد، نه مهارتي كه آنها را در زندگي به كار آيد و نه نگرشي كه تعالي افزايد.
* * *
حدود يك صد و پنجاه سال اين روش تدريس و امتحان همچنان ادامه يافت تا آن كه مدرسه رفته ها و مدرك گرفته ها افزون شدند و سازمان هاي اداري و خدماتي از كارمندان دون پايه و بلندمرتبه اشباع شدند و جايي براي تازه واردان نماند و فارغ التحصيلان بي مهارت، بي كار ماندند .در اين شرايط بود كه پرسش هاي جديدي در آموزش و پرورش مطرح شد. هدف و نقش مدرسه، معلم، كتاب امتحان و دانش آموز مورد تجديد نظر قرار گرفت و به دنبال آن طرحي نو پي افكنده شد. يكي از اين طرح ها، برنامه آموزش علوم در دوره عمومي (ابتدايي و راهنمايي) بود كه از آغاز دهه ۷۰ كارخود را در ايران آغاز كرد.
در اين برنامه:
*معلم؛ نه انتقال دهنده دانستني ها، بلكه برانگيزاننده و هدايت كننده است.
*دانش آموز؛ نه موجودي منفعل، بلكه يادگيرنده اي هوشمند، پويا با همه احساس و عواطف انساني است.
*محتواي آموزشي؛ نه فقط دانستني هاي غيرلازم، بلكه آموزه  هايي است كه دانش، مهارت و نگرش لازم را براي بهتر زيستن و با هم زيستن در اختيار ياد گيرنده قرار مي دهد.
*مواد آموزشي؛ نه فقط يك كتاب درسي، بلكه انواع وسايل ديداري، شنيداري، كارگاهي و آزمايشگاهي است كه همه حواس يادگيرنده را به كار اندازند و ياد گرفتني ها را عمق، گسترش و استمرار بخشند.
*امتحان؛ نه پاسخ نوشته يا گفتن به پرسش ها؛ بلكه سنجش و ارزشيابي مستمر، پويا با بازخورد مؤثر در فرايند آموزش و پرورش است.
* * *
خانم طاهره رستگار، عضو هيأت علمي دانشگاه علم و صنعت ايران يكي از اعضاي اصلي طرح و برنامه جديد آموزش علوم در ايران است كه مطالعات وسيعي در زمينه رويكردهاي جديد سنجش و ارزشيابي انجام داده است. ايشان ابتدا براي خودسازي و آگاهي از مسايل آموزش و پرورش و طرح ها و برنامه هاي جهان نو، پويا، مستمر و كنجكاو، نوشته ها را خوانده، حرف ها را شنيده، كنگره ها و سمينارها و كارگاه ها را ديده با صاحبنظران داخلي و خارجي بحث و گفت وگو كرده و تجاربي را به دست آورده تا آن كه به حق كارشناس آموزش علوم تجربي در ايران شده است. آن گاه با يك گروه آگاه و عاشق خدمت، پيمان بستند كه آموزش علوم در مدارس را دلنشين و اثر بخش بسازند. ايشان بيشترين كار عملي را در اين طرح برعهده گرفته و در تهيه محتوا، در تربيت معلم، در روش تدريس و ارزشيابي به تحقيق، ترجمه، تأليف، تدريس و سخنراني پرداخته اند. يكي از تأليفات ارزشمند ايشان، ارزشيابي در خدمت آموزش است كه در اين نوشته به معرفي آن مي پردازيم. اميد است همكاران گرامي آموزگاران و دبيران محترم اصل كتاب را مطالعه فرمايند و از اين پس به جاي امتحان سنتي، ارزشيابي در خدمت آموزش را به كار گيرند و يادگيري و ياددهي را لذت بخش، پويا، مستمر و مؤثر نمايند.
كتاب ارزشيابي در خدمت آموزش تأليف خانم طاهره رستگار داراي مقدمه، پيش گفتار و متن در هفت فصل، سخن آخر، واژگان، منابع انگليسي و منابع فارسي است.
در روي جلد، مجموعه شش تصوير از كودكان ديده مي شود كه فعاليت جمعي دارند و آموزگار در رديف آنها نشسته، يا در پشت سرآنها قرار گرفته و يا خود را ظاهر نساخته و كودكان را به فعاليت و پرسشگري برمي انگيزاند.
همكاري گروهي و تشكيل كلاس در محيط آزاد، پيام اين تصويرهاست. اما بهتر آن بود كه كودكان در حال حركت و جنبش، به مطالعه طبيعت و پديده هاي آن مشغول بودند.
مقدمه، كه در برگيرنده خلاصه تحولاتي است كه در آموزش و پرورش در حال تكوين است، چنين آغاز مي شود: «در عصر و فضايي كه نقش معلم از انتقال دهنده به تسهيل كردن و روشنگري تغيير يافته و فراگير جست وجوگر، سازنده، خود رهبر، خلاق و تصميم گيرنده است، فعاليت ها معمولاً به صورت تيمي و گروهي انجام گرفته و جامعه از اين كودك كسب مهارت هاي اجتماعي، ارتباطي و داراي منش و شخصيت عالي طلب مي كند... تاريخچه نظام تعليم و تربيت تطبيقي نشان مي دهد كه تحول بسياري از كشورها از نظام ارزشيابي آغاز و به ديگر مؤلفه ها سرايت كرده است...»
پيش گفتار، شرحي بر واژه ارزشيابي است و آن را «يافتن ارزش ها و آن چه نه در زمان محدود، بلكه در فرايند آموزش و تلاش براي يادگيري و آموختن حاصل مي شود دانسته و گفته است اگر آموزش فرايندي است كه حداقل به اندازه دوران دانش آموزي زمان بر است، ارزشيابي هم به همين طول زمان نياز دارد. ارزشيابي بايد فرهنگ موفقيت را در كلاس هاي ما حاكم كند و اين تفكر بايد در ضمير نهان همه ما معلمان نهادينه شود.
فصل اول- رويكردي نو در سنجش و ارزشيابي
مؤلف در اين فصل به معرفي سنجش و ارزشيابي تفاوت تنوع، ويژگي، نقش و روش آنها در آموزش و پرورش پرداخته و در سنجش و ارزشيابي مستمر رعايت ده اصل را لازم دانسته است.
«دراين كتاب اصطلاح سنجش را بيشتر به معني آزمودن و امتحان گرفتن به كار گرفته ايم و از اصطلاح ارزشيابي به معناي داوري در مورد سنجش دانش آموز استفاده كرده ايم... نمره دادن شما «سنجش يا آزمودن و قضاوت شما درباره نتايج آن» ارزشيابي خوانده مي شود.
ارزشيابي يك فرايند نظام يافته (سيستماتيك) براي جمع آوري، تحليل و تغيير اطلاعات است تا تعيين شود كه آيا هدف هاي مورد نظر تحقق يافته اند يا در حال تحقق يافتن هستند و به چه ميزاني.»
«سنجش ارزشيابي مي تواند براساس دو رويكرد متفاوت انجام شود. روش سنتي و روش مستمر .ويژگي اصلي ارزشيابي سنتي اين است كه منحصراً به سنجش دانش آموز متوسل مي شوند و به آزمون شونده (دانش آموز) فرصت ارزشيابي خود و دريافت  باز خوردهاي مؤثر از معلم داده نمي شود. اكثر سنجش هاي پاياني كه معمولاً در پايان يك دوره آموزشي انجام مي شود و ميزان آموخته ها را براساس حدود انتظاراتي از متن نوشته مي سنجد، از انواع سنجش هاي سنتي است» سنجش مستمر سازنده و رشد دهنده مانند فرايند جمع آوري اطلاعات از گياه به هدف باغباني كردن آن است.»
در سنجش و ارزشيابي مستمر تفاوت دانش آموزان كليه جهات موقعيت  و حرمت آنها در نظر گرفته مي شود، فرصت مي يابند كه خود را ارزيابي و اصلاح كنند و به امر آموزش رغبت نشان دهند.
فصل دوم- فهرست مشاهدات
در اين روش، معلم زماني كه دانش آموز درگير انجام تكليف و يادگيري است، او را مورد مشاهده قرار مي دهد و ميزان درستي كار او را در مي يابد و در صورت لزوم راهنمايي مي كند. براي اين كار، لازم است انتظارات معلم از دانش آموز برطبق هدف هاي آموزشي مشخص و از آنها فهرستي تهيه و استفاده شود.
«فهرست مشاهدات به طور مستند، دلايلي حاكي از موفقيت يا عدم موفقيت را به دانش آموز و والدينش مي دهد كه بسيار معنادارتر و معتبرتر از اطلاعاتي است كه اين افراد از طريق ارزشيابي هاي سنتي و كتبي به دست مي آورند... فهرست مشاهدات و ارزشيابي، مي تواند قسمت عمده اي از طرح درس معلم باشد.»
فصل سوم- پروژه
«پروژه از موارد نادري است كه به دانش آموزان حق انتخاب مي دهد. تشويق دانش آموزان به اين حق انتخاب، آنان را با اتخاذ تصميم هاي مسئولانه آشنا مي كند و توانايي تصميم گيري را در آنها پرورش مي دهد.»
«پروژه فعاليتي است فردي يا گروهي كه براساس هدف هاي برنامه درسي طراحي مي شود. پروژه مي تواند به وسيله معلم يا محصل يا با همفكري انتخاب و در كلاس يا خارج از آن انجام شود.» در اين فصل پروژه، مزاياي پروژه، طبقه بندي پروژه ها براساس هوش هشت گانه گارونر و روش فعاليت هاي پروژه اي به دانش آموزان معرفي و تشريح شده است. خلاصه جمع بندي اين فصل چنين است:
پروژه آموخته هاي دانش آموز را با زندگي پيوند مي دهد، براي افزايش مسئوليت پذيري، كنجكاوي، اعتماد به نفس لازم است دانش آموزان در انتخاب عنوان، حجم، زمان و حتي ارزشيابي پروژه سهيم شوند.
فصل چهارم- ارزشيابي پوشه اي
اين فصل به معرفي پوشه، چگونه استفاده از پوشه، چيزهايي كه بايد در پوشه گذاشته شود، شيوه ارزشيابي پوشه اي، نكات مثبت و مشكلات كار با پوشه اختصاص دارد و نيز نمونه اي از اظهار نظر معلمان و برنامه ريزي براي استفاده از پوشه همراه جمع بندي را در اين فصل مي بينيم. «پوشه مجموعه اي سازماندهي شده از مدارك مستندي است كه معلم و دانش آموز بااستفاده از آن، ميزان پيشرفت دانش آموز را در حيطه هاي مختلف دانش، مهارت و نگرش در موضوعات معين درسي به نمايش مي گذارند.
پوشه مي تواند شامل فهرست هاي ارزشيابي معلم، گزارش  كار دانش آموز، يادداشت معلم گزارش گردش هاي علمي و كارهاي عملي و پروژه هاي دانش آموز باشد. از تلفيق و تركيب آنها مي توان تصوير كاملي از دانش آموز را نشان داد... پوشه مي تواند شامل كار يك فرد يايك گروه باشد... اين مجموعه را مي توان در زمان هاي معين به دانش آموز داد تا خانه ببرد يا مي تواند در مدرسه نگه داري شود تا در اختيار معلم سال بعد قرار گيرد.»
پس از آن كه مدارك پوشه اي آماده شد معلم معيار ارزشيابي پوشه اي را مشخص مي كند. ارزيابي پوشه اي يا كارنما به معلم اين آرامش خاطر را مي دهد كه هر زمان دچار شك و ترديد شود، با مراجعه به پوشه در مورد قضاوتي كه مي كند، اطمينان حاصل كند.
فصل پنجم: آزمون عملكردي
آزمون عملكردي، روشي است براي مشخص كردن ميزان توانايي فرد در هنگام درگير شدن با يك مسأله خاص و با يك كار معين. مثلاً امتحان عملي رانندگي، ارائه يك سخنراني، حل مسايل ترافيكي يا بهبود فرهنگ رانندگي در يك شهر نمونه اي از فعاليت عملكردي است. آزمون عملكردي مي تواند كوتاه مدت يا بلندمدت باشد. «آزمون هاي عملكردي، آموخته هاي فراگير را در حيطه هاي مختلف در عمل به كار مي گيرد و فراگير طي آن نشان مي دهد تا چه اندازه در كاربرد آموخته ها تواناست» در اين فصل انواع آزمون هاي عملكردي، مزايا و معايب، چگونگي طراحي، چگونگي ارزشيابي مقياس هاي ارزشيابي و نمونه اي از فعاليت عملكردي مورد بحث قرارگرفته است .جالب است كه در ارزشيابي عملكرد هيچ دانش آموزي مردود نمي شود و نتيجه امتحان دانش آموز را در يكي ازچهار سطح عملكردي ممتاز، حرفه اي در حال يادگيري و در آغاز يادگيري قرار مي دهد.
فصل ششم: ارزشيابي پاياني
معمولاً در خاتمه هر دوره آموزشي، مجموعه آموخته هاي دانش آموز اندازه گيري مي شود. اين نوع ارزشيابي را ارزشيابي پاياني مي نامند. نمونه اي از ارزشيابي پاياني، امتحانات آخر دوره يا آخر سال است كه همه دانش آموزان در يك جلسه مشترك ارزشيابي مي شوند.
«آزمون پاياني يكي از ابزارهاي مناسب در سنجش دانش آموز و قضاوت در مورد حدود توانايي هاي اوست. اين ابزار فقط از عهده قضاوت در مورد آن توانايي هايي برمي آيد كه سنجش آنها از طريق آزمون كتبي يا شفاهي امكان پذير است و در ساير موارد چندان موفق نبوده است.»
در اين فصل ويژگي ها، مزايا، معايب، اهميت و طراحي ارزشيابي پاياني بحث شده است .«ويژگي هاي ارزشيابي پاياني به دليل سهولت سؤال هاي سنتي و نمره دادن و قضاوت كردن باعث مي شود تا معلمان به آن رغبت بيشتري نشان دهند. اما بايد توجه داشت كه سهولت و دقت اندازه گيري باعث اعتبار اندازه گيري نمي شود.»
فصل هفتم: بازخورد
بازخورد، آگاه شدن دانش آموز از وضعيت آموزشي و موقعيت خود به منظور ساده كردن روش يادگيري و تصحيح و تكميل آموخته هاست.
«براي آن كه دانش آموز بتواند به فراشناخت برسد،  بايد در فرايند آموزش، دايم بازخورد بگيرد و نسبت به موقعيت خود آگاه شود. اين بازخورد مي تواند از معلم از خود دانش آموز و يا ديگر هم كلاسي ها باشد.
سهيم كردن دانش آموزان در ارزشيابي كار خود، باعث مي شود كه نه تنها از اشتباه كردن نهراسند، بلكه براي اصلاح اشتباهات خود بيانديشند و آگاهانه تصميم بگيرند و ياد بگيرند كه در مورد خود يا ديگران آگاهانه قضاوت كنند.»
در پايان اين فصل، دستورالعمل هايي براي رسيدن دانش آموز به فراشناخت و توان خود ارزشيابي تهيه شده كه مي تواند راهگشاي بسياري از مسايل آموزشي ما باشد.
سخن آخر
مؤلف محترم كه سال هاست با علاقه مندي و آگاهي كامل،  با همه وجود و با همكاري صميمانه گروه همكار به مسايل آموزش و پرورش پايه اي ايران پرداخته، در سخن آخر، پيام خود را چنين خلاصه مي كند.
«... گرچه براي تدوين و استقرار سيستم جديد سنجش و ارزشيابي نبايد وقت را تلف كرد، اما در كنار گذاشتن شيوه هاي سنتي نيز بايد با احتياط عمل كنيم. هم زمان معلمان، مدرسان و دبيران علاقه مند، پويا و جست وجوگر نيز بايد رويكردهاي جديد جهاني را با نوآوري هاي خاص خود و با توجه به ويژگي هاي اجتماعي و فرهنگي كشور بومي  كنند تا استقرار يك سيستم پويا، كارآمد و سازگار با هدف هاي آموزش امكان پذير شود...»

مرور يك پژوهش

مسايل سياسي در صدر
برپايه تحليل محتواي روزنامه هاي سراسري ايران در پاييز امسال، مسايل سياسي عام داخلي با ۲۷ درصد مهم ترين محور موضوعي تيترهاي اصلي بوده است.
پژوهش «مركز مطالعات و تحقيقات رسانه ها» وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، ۲۱ روزنامه سراسري ايران را شامل مي شود. روزنامه هاي مورد بررسي شامل «همشهري»، «ايران»، «اطلاعات»، «كيهان»، «كار و كارگر»، «جام جم»، «جمهوري اسلامي»، «مردم سالاري»، «ابرار»، «رسالت»، «آفرينش»، «جوان»، «انتخاب»، «همبستگي»، «قدس»، «توسعه»، «سياست روز»، «اعتماد»، «ياس نو»، «صداي عدالت» و «انتخاب» بوده است.
برپايه اين گزارش پس از مسايل سياسي، مسايل خارجي با ۸/۱۸ درصد و مسايل اقتصادي با ۹/۱۳ درصد در تيترهاي اصلي اين روزنامه ها برجسته شده اند.
در دوره مورد بررسي بخش عمده اي از مطالب سرمقاله ها، يادداشت، ستون اخبار ويژه و حتي پيامهاي تلفني روزنامه هاي سراسري كشور به مسايل سياسي عام اختصاص يافته و مسايل خارجي، نظامي و امنيتي در مراتب بعدي قرار داشته است.
در مجموع ۵۱ درصد حجم مطالب سرمقاله ها و يادداشت ها، ۸/۵۹ درصد حجم ستون اخبار ويژه در روزنامه هاي داراي اين ستون و ۷/۲۱ درصد حجم پيامهاي تلفني، مربوط به مسايل سياسي عام بوده است.
همچنين اين گزارش نشان مي دهد كه در روزنامه هاي مذكور از بين موضوع هاي مختلف فرهنگي، مسايل مربوط به سينما با ۲۴ درصد، دين با ۳/۱۷ درصد و ارزشها با ۴/۱۰ درصد بيشتر برجسته سازي شده اند.
در زمينه مسايل خارجي، ۵۴ درصد اخبار روزنامه هاي مورد بررسي به مسايل نظامي و جنگ مربوط بوده است.
پس از آن روابط سياسي خارجي كشورها با ۷/۲۸ درصد دومين موضوع مورد توجه روزنامه هاي مورد بررسي بوده است.
در بين اخبار و مطالب اقتصادي، به ترتيب مسايل مربوط به نفت و انرژي با ۴/۱۰ درصد، سرمايه گذاري و اشتغال با ۷/۹ درصد و مسايل مالي و ارزي با ۵/۹ درصد بيش از ساير موضوع هاي اقتصادي توسط روزنامه هاي سراسري كشور برجسته شده اند.ميزان توجه روزنامه هاي سراسري به مسئله تورم و گراني در حد ۵/۰ درصد بوده است.در يادداشت هاي اقتصادي روزنامه هاي مورد بررسي، سرمايه گذاري ، اشتغال و صنعت با ۲۳ درصد بيش از ديگر موضوع ها مطرح شده است.
مسايل مربوط به برنامه ها و عملكرد اقتصادي دولت و نيز نفت و انرژي، هركدام با ۹/۱۶ درصد در رده بعد قرار دارند.
بر پايه يافته هاي اين پژوهش، مسايل سياسي عام با ۲/۲۸ درصد، اقتصادي با ۲/۱۸ درصد و نظامي و امنيتي با ۶/۱۰ درصد از جمله موضوع هايي هستند كه بيشتر با جهت گيري مثبت روزنامه ها مواجه بوده اند.همچنين مسايل سياسي عام با
۵/۳۶ درصد و مسايل خارجي با ۵/۲۶ درصد بيش از ديگر موضوع ها با جهت گيري منفي در روزنامه ها برجسته سازي شده اند.به طور كلي جهت گيري روزنامه هاي مورد بررسي نسبت به نشانگاه با ۲/۲۱ درصد منفي بوده است، كه از اين ميزان ۹/۲۵ درصد مربوط به سيدمحمد خاتمي يا دولت،
۵/۱۵ درصد مربوط به گروه هاي دوم خرداد، ۳/۱۲ درصد مربوط به گروه هاي مخالف دوم خرداد و ۵/۹ درصد به وزرا يا وزارتخانه ها مربوط بوده است.

بازارچه

004293.jpg

باز آفريني سازمان (طراحي براي سازمان هاي قرن بيست ويكم)
تأليف: راسل. ال. ايكاف/ ترجمه: تقي ناصر شريعتي، دكتر اسماعيل مرداني گيوي، دكتر سياوش مريدي/ ناشر: سازمان مديريت صنعتي/ چاپ اول ۱۳۸۱/ ۴۰۴ صفحه، وزيري/ ۲۸۰۰ تومان.
كتاب حاضر در عين حال كه در بردارنده بسياري از ديدگاه هاي راسل.ال.ايكاف درباره ماهيت سيستم ها و مديريت و رهبري مبتني بر ديدگاه سيستمي اوست به گفته خودش جمع آوري نوشته هاي قبلي وي نيست، بلكه ارائه جديدي از افكار اوست كه آنها را روز آمد كرده؛ برخي را توسعه داده و تمام آنها را در يك كل منسجم فراهم آورده است.
نخستين بخش اين كتاب با بررسي ماهيت سيستم ها، الگوها و انواع مديريت آغاز مي شود. در بخش دوم، فرايند برنامه ريزي، طراحي، اجرا و يادگيري مورد بحث واقع مي شوند. «صورت بندي بي ساماني» را مي توان از مباحث برجسته اين بخش از كتاب به شمار آورد.
در بخش سوم، دموكراسي، اقتصاد و انعطاف پذيري در سازمان ها مطرح شده است و در چهارمين بخش، مقوله تغيير مورد بحث قرار گرفته است. همچنين در اين بخش روش هاي جزء نگرانه رويايي با مسايل سازمان ها كه ايكاف پاره اي از آنها را با طنز و كنايه «نوشدارو» ناميده است، به نقد كشيده شده اند.
مديريت خدمات
تأليف: جيمزاي. فيتز سيمونز و موناجي. فيتزسيمونز/ ترجمه: دكتر سيدمحمد اعرابي- داود ايزدي/ ناشر: دفتر پژوهش هاي فرهنگي/ چاپ اول، ۱۳۸۲/ ۶۲۵ صفحه، وزيري/ ۶۹۰۰ تومان.
اين كتاب، ترجمه كاملي از آخرين چاپ (ويرايش سوم، ۲۰۰۱) اثر پرارزش جيمزاي فيتز سيمونز و موناجي.فيتز سيمونز به نام Serrice Management است كه چهار بخش (۱۹ فصل) و چهار پيوست دارد و در دو جلد منتشر شده است. جلد اول، شامل بخش هاي ۱ و ۲، به مباحث مديريت استراتژيك خدمات و جلد دوم، شامل بخش هاي ۳ و ۴ به مباحث مديريت عمليات خدمات اختصاص يافته است. در هر جلد فهرست تفصيلي و واژگان مربوط و در پايان كتاب، نمايه براي هر دو جلد آورده شده است.
004290.jpg

مديريت استراتژيك سيستم هاي اطلاعاتي (ره يافتي جامع)
مؤلف: استيو كلارك/ ترجمه: دكتر سيد محمد اعرابي- داودايزدي/ ناشر: دفتر پژوهش هاي فرهنگي/ چاپ اول، ۱۳۸۲/ ۲۵۶ صفحه، وزيري/ ۲۹۰۰ تومان.
اين كتاب مسايل نظري و عملي مديريت استراتژيك سيستم هاي اطلاعاتي را به صورت يك راهنماي جامع براي كليه سازمان هاي دولتي و خصوصي در هر اندازه و با هر فعاليتي ارائه مي كند.
«گنج كهن»
شماره هاي هشتم و نهم گنج كهن- نشريه داخلي بازنشستگان شهرداري تهران- منتشر شد. در اين شماره، مطالب گوناگوني درباره بازنشستگان، به ويژه قاطبه بازنشستگان شهرداري، نظريات و پيشنهادها و خاطرات اين قشر زحمتكش، چاپ شده است. اين شماره از نشريه با مطالب متنوع ديگري تحت عناوين پند پيران روشن ضمير، دانستني هاي گنج كهن، آنان كه نمي خواستند بنشينند، طلايه داران ورزش و... همراه است. ماهنامه «گنج كهن»، توسط كانون بازنشستگان شهرداري تهران منتشر مي شود.
آثار نقاشي عزيز الله گلكارزاده
ٍآثار نقاشي عزيزالله گلكارزاده در دو مجلد از سوي مؤسسه فرهنگي هنري گل انتشار يافت. كتاب «خوشنويسان ايران» نيز پيشتر از سوي همين مؤسسه روانه بازار نشر شده است.
هفت اصل براي بهتر ساختن روابط زناشويي
004296.jpg

مؤلف: جان گوتمن، مترجم و ناشر: زهرا محمدي/ چاپ اول، ۱۳۷۹/ ۳۶۰ صفحه/ ۲۰۰۰ تومان.
جان گوتمن روانپزشك آمريكايي، متخصص در امور زناشويي، مشاوره و روانشناسي رشد، طي سال هاي اخير با همكاري همسرش و ساير همكارانش تحقيقات علمي و مستندي را روي روابط زناشويي و واقعيات حاكم برآن كامل كرده و نتايج آن را در كتاب حاضر در قالب هفت اصل اساسي گردآوري كرده است. سؤالاتي كه دكتر گوتمن در اين كتاب پاسخ داده است سؤالاتي است كه براي اكثر زوجين مطرح هستند و با پاسخگويي آنها قسمت عمده مشكلات موجود درروابط زناشويي درك و حل مي شوند.

با ياران نزديك
سخني از دوستان درباره شاعر انقلاب

004305.jpg

محسن مومني شريف (نويسنده):هميشه همين طور است. ابتدا باور نمي كني و ساده  لوحانه انتظار مي كشي اشتباه شده باشد و يا معجزه اي صورت بگيرد كه هيچ موقع نه خبر دروغ از آب در مي آيد و نه معجزه اي صورت مي گيرد!پيش از اين نوشته بودم وقتي خبر بيماري نصرالله مرداني را به او گفتم، چشمان درشتش پراز اشك شد و گفت: ... هنوز ادبيات انقلاب به او نياز دارد و...
بعد از مرگ آن مرحوم تماس گرفت و او به ما تسليت گفت و گفت: «رفتن نصرالله بسيار نابهنگام بود!» و چه نابهنگام بود رفتن خودش!
با آثار سيدحسن حسيني مانند همه علاقمندان ادبيات از سالهاي خيلي دور آشنا بودم اما توفيق دوستي با خودش را نداشتم تا اين كه مسؤوليت در واحد ادبيات حوزه هنري بهانه اي شد با او از نزديك آشنا شوم و مدت بسيار كمي در خدمتش باشم.
واسطه دوستي دكتر تركي بود. در معرفي او گفت: «اين سيد آدم سليم النفسي است. قلب بسيار مهرباني دارد. در كار خودش بسيار توانا و باسواد است. اگر با كسي تصميم به دوستي بگيرد نامردي نمي كند و...» شهادت مي دهم كه سيد همين طور بود كه دكتر تركي گفته بود. براي تمامي  اين صفات از او خاطره دارم.
همه كساني كه جلسات بيدل  شناسي او را ديدند تصديق مي كنند سيدحسن حسيني خيلي عميق بود.
گاهي در شرح واژه اي علاوه بر ادبيات فارسي از ادبيات عرب، انگليسي و حتي تركي شاهد مثال مي آورد.
روزي پرسيدم: « استاد شما مگر ترك هستيد كه به اين خوبي تركي حرف مي زنيد؟»گفت: «نه من متولد تهرانم و اصالتاً طالقاني!» و بعد تعريف كرد در نوجواني و جواني در هيأت عزاداري ترك ها شركت مي كرده و تركي را از آنان ياد گرفته و درست مانند خودشان حرف مي زند!وقتي افتخار همكاري با او را پيدا كرديم و مجدداً به خانه اي كه خودشان بنا نهاده بودند برگشت، مردانه ايستاد و يه هيچ يك از فشارها و طعنه ها توجه نكرد.
چنان به حوزه هنري تعصب داشت كه وقتي شنيد راديو جلسات بيدل شناسيش را پخش مي كند و نامي از حوزه نمي برد، چنان شاكي شد كه با متصديان آن برنامه دعوا كرد و گفت ديگر حق ندارند سخنراني اش را پخش كنند.
دوستان راديو ما را واسطه قرار دادند تا موضوع حل بشود. گفتم استاد براي ما مهم آرم حوزه نيست بلكه مهم آن است كه همه علاقمندان شما و ادبيات فارسي از اين جلسات بهره مند شوند.
با مهرباني بسياري گفت: «اتفاقاً براي ما آرم حوزه هنري خيلي مهم است. » و بعد توضيح داد چرا، اما من آن را بيان نمي كنم و خدا نكند ما آن قدر دني باشيم كه از مرگ چنين بزرگي طمع تثبيت خودمان و يا سازمانمان را داشته باشيم.
غرض اين كه اگر او با كسي تصميم به دوستي مي گرفت مردانه در پايش مي ايستاد.
ماه مبارك امسال كساني كه در جلسه ديدار شاعران با رهبر معظم انقلاب بودند، همه ديدند كه ايشان با سيدحسن حسيني چه برخورد صميمانه اي كردند و آن دو چطور همديگر را در آغوش گرفتند و... فرداي آن روز كه به حوزه آمده بود، خيلي متفكر بود گفت فلاني، آقا به من لطف ويژه اي دارند، اين وظيفه مرا سنگين تر مي كند. شاگردانش به ياد دارند اين را همان روز در جلسه بيدل هم گفت. بعدها خاطرات زيادي از دوستي اشان با آقا براي من تعريف كرد و اين كه مدتي بعضي ها شيطنت كرده بودند تا بين ما و ايشان جدايي بيندازند و...
تمام وجود سيدحسن حسيني عشق به اهل بيت (ع) بود. من نديدم در جلساتش سخني از آنان نگويد و يادي از آن بزرگان نكند. گويي خدا مي خواست آخرين كتاب او هم در رثاي شهيدان كربلا باشد. همه مي خواستيم كتاب طلسم سنگ تا عاشورا منتشر شود اما خود او بس كه در نمونه خوانيش وسواس به خرج داد كه ماند. و چه نيكو وصيت كرده است كتاب «گنجشك و جبرئيل» را در كفنش بگذارند. اللهم ارزقني شفاعه الحسين يوم الورود!
سيد حميد شريفي (نقاش و گرافيست) :هر چند قبول داريم همه رجعت خواهيم كرد ولي باورم نمي شود در روزهاي اول سال جديد آن هم با فاصله اي كم از سفر شاعر حماسه و عشق نصرالله مرداني به سراي باقي، شاهد خبر رجعت يكي ديگر از هنرمندان انقلاب و شاعر متعهد سيد عزيز باشم. هر چند مي دانم سيد هميشه با ماست...
004302.jpg

مجيد رياضي (نقاش) :ساعت يازده صبح داخل ماشين كه نشستم راديو را روشن كردم. گوينده اظهار تاسف كرد از فوت شاعر بزرگ انقلاب دكتر سيد حسن حسيني... تبسمي كردم از اين كه گوينده اشتباه مي كند، نصرالله مرداني را كه دو هفته قبل فوت شده و از دوستان نزديك سيد حسن حسيني بوده، با او اشتباه گرفته است. مجددا تكرار كرد. من هم به خاطر اين كه باور نمي كردم راديو را خاموش كردم، اما چند لحظه  بعد تلفن زنگ زد و...
حسين رمضاني (از همكاران قديمي حوزه هنري):يكي از دوستان قديمي در تماسي پيغام داده بود كه به فلاني بگوييدكه منتظر باشد من بيايم و برويم حوزه چون آقاي حسيني فوت كرده. هر چه فكر كردم كه كدام حسيني در حوزه به رحمت ايزدي رفته فكرم به جايي نرسيد تا اين كه رياضي را ديدم و او گفت كه دكتر سيد حسن حسيني...
بي اختيار به ياد سالهاي اول انقلاب در حوزه افتادم كه در پنجمين برنامه عصر سوره كه در اهواز برگزار شد در خدمت اين سيد بزرگوار و ديگران بوديم. يادم هست كه بنا به مناسبتي مذهبي همه شاعران هر كدام يك خط شعر سرودند و همان را شب به صورت نوحه اجرا و مراسم عزاداري بر پا كرديم كه مطلع شعر اين بود:
اين در صف عشاق علمدار، حسين است...
روحش شاد و يادش گرامي باد

شاعري كه شعرش از جبهه مي آمد
004308.jpg

سيدحسن حسيني، متولد فروردين ماه سال ۱۳۳۵- از نسل شاعران برخاسته از حوزه  هنري سازمان تبليغات اسلامي در سال هاي نخستين جنگ تحميلي- در نخستين ساعات روز نهم فروردين ۱۳۸۳ در سن ۴۸ سالگي، پس از چند هفته كسالت، در بيمارستان بوعلي تهران در گذشت.
پيكر اين شاعر معاصر كه در مقطعي، همراه با هم نسلاني چون قيصر امين پور، از تاثيرگذاران بر روند تكويني غزل (غزل نو) به شمار مي رفت، دهم فروردين ماه، با حضور دوستداران و اهالي ادبيات، همچون: محمود شاهرخي، سهيل محمودي، حسين اسرافيلي، محمدرضا تركي، جواد محقق، ساعد باقري، ضياءالدين ترابي، مصطفي رحماندوست، حسام الدين سراج، محمد اصفهاني و احمد مسجد جامعي، از مقابل تالار وحدت بنياد رودكي، به سوي ساختمان قديمي راديو ( كه در آنجا شاغل بود) تشييع و سپس با انتقال به بهشت زهراي تهران، در قطعه هنرمندان به خاك سپرده شد.
از جمله آثار سيدحسن حسيني مي توان از «همصدا با حلق اسماعيل» (مجموعه شعر)، «گنجشك و جبرئيل» مجموعه شعر عاشورايي در قالب سپيد)، «حمام روح» (ترجمه اثر جبران خليل جبران) و «براده ها» (مجموعه جمله هاي قصار) نام برد.
پيام تسليت مقام معظم رهبري
در پي در گذشت اين شاعر فرزانه، رهبر معظم انقلاب اسلامي حضرت آيت الله خامنه اي پيام تسليتي صادر كردند كه متن پيام به اين شرح است:
بسم الله الرحمن الرحيم
با اندوه و تاسف بسيار،  خبر درگذشت شاعر و هنرمند عزيزمان آقاي سيد حسن حسيني را شنيدم. اين داغ بزرگي بر دل جامعه هنري وادبي انقلاب است. اين انسان فرزانه و آزادانديش و اين مومن پارسا و با فضيلت، يكي از نمونه هاي برجسته امروز و يكي از اميد هاي آينده بود. در شعر و ادب و نيز در پژوهش و تاملات محققانه، خرد و ذوق و ابتكار، شاخصه هاي كار او بود. مشاهده فرآوردهاي ذهن خلاق او همواره براي اينجانب اعجاب آور و تحسين انگيز بود. درگذشت او خسارت بزرگي براي اصحاب هنر و ادب است. اين حادثه  تلخ را به بازماندگان آن عزيز و نيز دوستان و همكارانش و به همه دلبستگان به زبان و ادب و شعر فارسي تسليت مي گويم و از خداوند متعال فيض و رحمت و مغفرتش را براي آن فقيد مسئلت مي كنم.
سيدعلي خامنه اي ۹/۱/۱۳۸۳
پيام تسليت رئيس جمهوري
رييس جمهوري اسلامي ايران، حجت  الاسلام و المسلمين سيد محمد خاتمي، نيز با صدور پيامي، در گذشت حسيني را به جامعه هنري، ملت شريف ايران و خانواده ايشان، تسليت گفت.
خاتمي در پيام خود آورد: «بهار دل انگيز با افول ستاره درخشان ادب، هنر، دانش و دين، حضرت دكتر سيد حسن حسيني دلگير شد و اينك ما در ماتم سوگ آن عزيز به لطف حضرت حق پناه مي بريم تا اين خسارت سهمگين را جبران فرمايد.
گوارا باد بر اين عزيز، ديدار معبود كه عمري را سر بر آستان عظمت او نهادو همه انديشه و طبع و تلاش خويش را در خدمت به آيين و اخلاق و خرد به كار گرفت.
من اين مصيبت را به جامعه هنري، به فرهنگ دوستان و ادب پروران و به ملت شريف ايران و به خصوص بازماندگان معزز و صبور اين بنده خوب و خردمند و زيبايي شناس خدا،  تسليت عرض مي كنم».
پيام تسليت وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي
همچنين وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي- احمد مسجد جامعي- با صدور پيام تسليتي، درگذشت اين شاعر محقق را به خانواده آن مرحوم، اهل ادب و قلم و فرهيختگان كشور تسليت گفت.
در پيام تسليت وزير ارشاد آمد: «باز دست تقدير ما را به هجران تازه اي مبتلا كرد و دكتر حسن حسيني،  شاعر و محقق معاصر،  از ميان ما رفت. حسيني را بي اغراق مي توان از معماران واقعي شعر جديد انقلاب اسلامي ايران شمرد كه از همان ابتداي انقلاب در جرگه نام آوران شعر انقلاب درآمد و از جانب خواستاران شعر و ادب معاصر با حسن استقبال روبه رو شد و مورد ستايش و پذيرش واقع گشت. زندگي او به رغم آنكه بالنسبه كوتاه بود، ثمرهاي ارزنده فرهنگي فراوان داشت و همه در كار ادب اندوزي و ادب آموزي گذشت.
حسيني از زمره شاعران انقلاب بود كه هم در قالب هاي كلاسيك، مثل غزل، مثنوي قصيده و رباعي آثار گرانقدر آفريد و هم در شعر نو تاثير گذار و پيشرو بود و در زمينه تحقيقات ادبي به سبب عشقي كه به سبك هندي، به ويژه بيدل، داشت درس هاي بيدل شناسي را داير كرد. براي اهل ادب امروز تاثر و تالمي كه فقدان ناگهاني او به جا گذاشت، نه چيزي است كه در تقرير و بيان آيد.
اينجانب درگذشت« مرحوم دكتر حسن حسيني» را به خانواده محترم ايشان و اهل ادب و قلم و همه فرهيختگان كشور تسليت مي گويم.»
چندي پيش در صفحه ادبيات روزنامه همشهري،  كتاب «گزيده شعر جنگ و دفاع مقدس» با انتخاب و توضيح زنده ياد حسن حسيني معرفي شد. و از آنجا كه اين شاعر گرانقدر از گفتگو پرهيز داشت، تلاش براي بحث و گفتگو درباره «شعر دفاع مقدس» حاصلي نداد. مرحوم حسيني به شعر و تحقيق و پژوهش علاقه داشت و به همين جهت بسيار كم با رسانه هاي جمعي در مي آميخت كه براي او آنچه اهميت داشت همان كار و تفحص و پژوهش بود.
مطلبي كه مي خوانيد گزيده اي است از مقدمه كتاب «گزيده شعر جنگ و دفاع مقدس» كه نكاتي ارزنده درباره اين شعر در بر دارد.
مرحوم حسيني در ابتداي كتاب خود با همان افتادگي هميشگي اش مي نويسد: « نمي توانم ادعا كنم كه كاري بي نظير و بي همانند از آب درآمده است،  چرا كه دو صفت مذكور «ارزشي» هستند و استعمال آنها نوعي لاف رايج در روزگار ما محسوب مي شود.
اما ... بر اين ادعا هستم كه اين كار « بي شبيه» است و مسبوق به الگو و سرمشقي از پيش رويت شده نيست». با هم اين مطلب را مي خوانيم:
تقسيم بندي هاي شعر جنگ
حدود دو سال پيش در كنگره شعر دفاع مقدس در شهر خرم آباد طي سخنراني كوتاهي شعر جنگ و ادبيات مربوط به دفاع مقدس را به دو دوره عمده تقسيم كردم و ويژگي هاي هر دوره را به اختصار باز گفتم. اين تقسيم بندي مورد توجه برخي از استادان و همكاران ناشناسم در دانشگاه هاي مختلف - كه در آن كنگره حضور داشتند - قرار گرفت و تني چند از اين استادان اظهار تمايل كردند كه اين تقسيم بندي را به رساله هاي دانشگاهي نيز منتقل كنند.
در اينجا اين تقسيم بندي را براي تكميل اين گزيده شعر مي آورم و ويژگي هاي هر دوره را به ايجاز ارايه مي كنم. اما قبل از ورود به بحث، ارايه تعريفي از شعر جنگ را بي فايده نمي دانم.
تعريف شعر جنگ
مجموعه سروده هايي را كه در قالب هاي گوناگون اعم از سنتي و نو - نيمايي و سپيد - شكل گرفته اند و درونمايه اصلي آنها تشويق و تكريم «دوست» و تحقير و تهديد «دشمن» و تقويت روحيه مذهبي - ملي براي حفظ وطن و انقلاب است، شعر جنگ مي ناميم. شعر جنگ به لحاظ زماني حد فاصل بين شروع تجاوز «دشمن» تا روز پذيرش «قطعنامه ۵۹۸» را در بر مي گيرد.
تعريف شعر دفاع مقدس
جنگ در ذات خود پديده اي سياسي است؛ اما توده مردم تا زماني كه زعما و بزرگان ملت با «دشمن» از در مذاكره درنيامده اند؛ اصولا توجهي به اين سرشت سياسي ندارند. به نظر نگارنده، مردم ايران از پس قبول قطعنامه  ۵۹۸ ازسوي ايران، به سرشت سياسي جنگ توجه پيدا كردند. سروده هايي كه از اين زمان به بعد با ويژگي تشويق و تكريم «دوست» و تحقير و تهديد «دشمن» و هم چنين انتقاد از خود و ديگران و انتقاد از برخي كارگردانان جنگ شكل گرفته و مي گيرد، به دوره سياسي جنگ، يعني دوره دفاع مقدس تعلق دارد.
تعريف شعر مربوط به جنگ
دوست ندارم شعر «مربوط به جنگ» را شعر «ضد جنگ» بنامم؛ چون معناي ضمني اين نامگذاري «جنگ طلب» دانستن عناصر متعلق به «شعر جنگ» و «شعر دفاع مقدس» است. حال آن كه در حقيقت امر نگارنده به «جنگ طلب» بودن هيچ گروهي از اهل قلم ايمان و اعتقاد ندارد. بزرگترين ويژگي «شعر مربوط به جنگ» كه از دايره محافل خاص نخبگان پا بيرون نگذاشته، تاثيرپذيري از شاعران و نويسندگان اروپايي است.
شاعران و نويسندگاني كه بعد از جنگ هاي جهاني اول و دوم قلم به دست گرفتند و زشتي هاي جنگ و پيامدهاي شوم آن را در شعر و رمان به جهانيان عرضه كردند.
بسياري از اين شاعران و نويسندگان به كشورهايي تعلق داشتند كه حكومت هاي متبوعشان در برافروختن آتش جنگ و ساز كردن نواي تهاجم به همسايگان دور و نزديك پيش قدم بوده اند.
عناصر متعلق به «شعر مربوط به جنگ» طبق سنت صد ساله نويسندگان و شاعران نوطلب جهان سوم چشم تقليد از هنرمندان اروپايي و احيانا آمريكايي دوختند و در واكنش نشان دادن به جنگ و پيامدهاي آن به احساسات ملي - مذهبي توجهي نكردند و به دنباله روي ادبي - اجتماعي از «كمپ اديبان جهاني» تداومي تاريخي بخشيدند.
شبي كه سازمان ملل و درواقع شوراي امنيت، حكومت عراق را به عنوان متجاوز و آغازكننده جنگ به مردم جهان معرفي و محكوم كرد، يعني همان شبي كه مردم ايران براي تكبير گفتن به پشت بام ها دعوت شدند، بسياري از عناصر متعلق به «شعر مربوط به جنگ» دچار نوعي انفعال دروني شدند.
يكي از اينان با تلفن به دوستي از دوستان نگارنده گفته بود: كاش ما هم از اول مثل مردم كوچه و بازار مقابل ارتش عراق موضع مي گرفتيم و شعر مي نوشتيم! در اين گزيده «شعر مربوط به جنگ» از آنجا كه به لحاظ كمي و كيفي و نفوذ در ميان مخاطبان توفيقي حاصل نكرده، جايي را به خود اختصاص نداده است.
اگر روزي قرار باشد اين گزيده جلد دومي داشته باشد، انشاء الله نقد و بررسي و نمونه هاي «شعر مربوط به جنگ» هم در آن جلد جايي خواهد داشت.
تفاوت هاي شعر جنگ با شعر دفاع مقدس
پيش از آنكه فهرست وار به تفاوت هاي شعر جنگ با شعر دفاع مقدس بپردازم، توجه دادن نسل جوان شاعران را به نكته اي مغفول واقع شده است سودمند مي دانم و آن نكته اين است كه برخلاف شايع از جنگ سرودن يا شعر جنگ گفتن كار ساده اي نيست.
به ويژه كه در گونه هاي ادبي ايران و ميراث ادبيات گذشته - به جز شاهنامه كه بخش اصلي رزم هاي آن به حوزه اساطير متعلق است - نمونه و الگويي ارزشمند از «شعر جنگ» وجود ندارد تا سرمشق معاصران قرار بگيرد.
گفتم كه شعر جنگ گفتن كار ساده اي نيست و به عنوان دليل اين مدعا به اشعاري اشاره مي كنم كه برخي از شاعران نامدار معاصر به رسم موافقت و همراهي با ملت خويش در آن ايام - ايام جنگ - سروده اند.
مرحوم مهدي اخوان ثالث در غزلي با مطلع:
گرچه مي بافند بهر شيرها زنجيرها
بگسلند آخر ز هم زنجيرها را شيرها
با ته لهجه اي از شعوبي گري - كه در طول تاريخ ويژگي صداي همه ايراني هاي آزاده بوده و هست - مي نويسد:
عنترك صدام را با دارودسته ي بزدلش
بر فراز دار رقصانيم با زنجيرها!
و يا خانم سيمين بهبهاني كه در غزل عاشقانه و ايضا نوآوري هاي عروضي شهره خاص و عام است، پس از پايان يكي از «عمليات »ها و به رسم همصدايي با هموطنان خويش، شادمانه مي سرايد: حميد آزاد شد، هويزه آزاد شد!
حاصل كار ديگر شاعران نامي كه در اين عرصه طبع آزمايي كرده اند، خيلي شاعرانه تر و درخشان تر از سروده هاي مرحوم اخوان ثالث و سركار خانم بهبهاني نيست.
و اينك تفاوت هاي شعر جنگ با شعر دفاع مقدس: در اين بخش از آوردن نمونه خودداري شده است؛ به منظور پرهيز از اطناب. زيرا گزيده حاضر در اصل بر مبناي اين تقسيم بندي، تدوين يافته و در فصل «توضيحات» يا همان پاورقي شعرها به اين تفاوت ها در حضور نمونه ، مكرر اشاره رفته است:
 ۱- شعر جنگ در وجه غالب خود، خودجوش و «بي غرض» است.
بر شعر جنگ سايه «سكه» و «كنگره هاي سالانه» سنگيني نمي كند.
شاعران شعر جنگ - خوب يا بد - هر چه سروده اند بدون تكلف و بدون توجه به «ماموريت هاي اداري» بوده است.
هيچ شاعري در آن روزگار رباعي يا غزل نمي گفت تا «صداي دهه» خود باشد.
اين زمان برخي از جوانان را مي بينيم كه با چاپ يك مجموعه و تحت عنوان «سخن ناشر» خود را «صداي غزل» يا «صداي رباعي» دهه خويش معرفي مي كنند!
 ۲- اعتراض و هوشياري نسبت به كجروي هاي داخلي و روند زراندوزي فرصت طلبان و «تاجران خون» در شعر جنگ كمتر ديده مي شود. جنگ - علي القاعده - مقوله اي است حماسي و هدف اصلي - پيروزي بر مهاجمان - براق تر از آن است تا به نگاه ها مجال ديدن دور و بر را بدهد. آن دسته از شاعراني هم كه زهره اعتراض و خشم دريافت كجروي ها را دارند، گفتني هاي خود را به «پس از جنگ» موكول مي كنند و در آن اوضاع و احول «صلاح» نمي بينند تا زبان به اعتراض بگشايند. برخلاف شعر جنگ، شعر دفاع مقدس كم و بيش از اين معنا سرشار است. شاعران به بهانه نجوا با شهيدان از رنگ پريدگي ارزش ها و كجروي هاي مرسوم گاه و بيگاه - تقليدي و ابتكاري - پرده برمي دارند.
۳- در شعر جنگ اسامي خاص مثل اسم افراد، اسم مناطق جنگي يا اسم جنگ افزارها نسبت به شعر دوره  دفاع مقدس كمتر است. در شعر جنگ كمتر شاعري براي قافيه كردن في المثل ارتفاعات «كله قندي» و «دشت عباس» و «سومار» «فكه» و ... به انبان ذوقي خويش فشار مي آورد. اما همين معنا در شعر دفاع مقدس - به ويژه اشعار سفارش داده شده توسط نهادهاي ذيربط - يك محور اصلي براي مضمون تراشي و دامنه دار كردن سخن است. البته توجه اداري و گزينشي به «سابقه جبهه» داشتن هم به اين امر دامن زده است. وقتي صرف «حضور در جبهه» يا گشت و گذار در «حول و حوش جبهه» ارزش شود، نيروهايي كه چند صباحي در جبهه يا حوالي آن بوده اند، پس از قطعنامه اين «سابقه» را بر سر دست مي گيرند؛ به ويژه آنهايي كه يكراست از جبهه به«سنگر فرهنگ» نقل مكان مي كنند و مي كوشند تا شاعر بودن را نيز ضميمه مابقي «افتخارات» خويش كنند؛ سروده هايي غرا عرضه مي دارند؛ لبريز از اصطلاحات رايج در جبهه ها و اسامي مناطق و عمليات گوناگون و جنگ افزارهايي كه در شعر دست به دست مي گردند و كارآيي و برد مفيدشان روز به روز كم و كمتر مي شود.
 ۴- در شعر جنگ، صنعت گري، يا ساده است و يا اصولا كمتر به چشم مي آيد؛ مگر در مورد شاعراني كه پيشتر شاعرانگي طبع خويش را به ثبوت رسانيده اند. ذيل همين محور مي توان گفت كه خيال و عنصر پر رمز و راز خيال انگيزي در شعر جنگ پيچيده نيست. چون واقعيت درشتناك جنگ از خيال شاعران رنگين تر است؛ اما در شعر دفاع مقدس مي توان گفت خيل شاعران جوانتر كه جنگ را از نزديك نديده اند و تصورشان از جنگ در گرو چند مستند تلويزيوني يا ويژه نامه مطبوعاتي است؛ به پر و پاي خيال مي پيچند. اين نسل، گريزي از «تخيل» كردن جنگ ندارد. و البته كار اين تخيل، گاه به وادي هاي صعب العبور تكلف هم مي كشد.
 ۵- شعر جنگ، گاه به روايت رسمي و دولتي جنگ در برخي مقاطع بسنده مي كند و شبيه بيانيه هاي ستاد مشترك مي شود. البته گزيده حاضر از اين «بيانيه هاي منظوم» خالي است و اگر قرار بود جايي براي اشعاري از اين دست در اين گزيده يافت شود حجم كتاب به چندين برابر حجم فعلي مي رسيد. اما يكسره خالي بودن اين سروده ها از جوهره شعري و رها كردن جانب «ادبي» مطلب به حذف اين سروده ها از اين مجموعه راي مثبت داد. همين وفاداري به «روايت رسمي» جنگ و شايد ميل به نديدن تراژدي هاي حماسي، نقاط كوري را در شعر جنگ به وجود آورده است. حديث شكست عمليات والفجر و نيز شكست در «فاو» و نظاير آن جايي در شعر جنگ ندارد. اما در شعر دفاع مقدس و گاه به همان مستمسك سخن گفتن با ارواح طيبه شهيدان اشاره هايي به هزيمت نيروهاي خودي در برخي از مراحل جنگ ديده مي شود.
 ۶- در شعر جنگ لحن ياس و نااميدي و روايت شكست هاي مقطعي نيست؛ يا اگر هست با وعده پيروزي نهايي توام و عجين است. اما صبغه آشكار شعر دفاع مقدس نوعي ياس و دل گرفتگي و گاه نااميدي است كه گهگاه با بارقه هاي حماسي استتار مي شود.
 ۷- در شعر جنگ «من فردي» شاعر جاي خود را به «من جمعي» مي دهد. فرديت شعاري در مابقي رزمندگان و حاميان نبرد تا سرحد امكان حل و كمرنگ شده است. همين امر باعث مي شود تا كمتر دنياي دروني شاعر با واقعيت هاي بيروني جنگ هم آغوشي كند. يكي از دلايل اين امر، همان رنگين تر بودن واقعيت جنگ از خيال شاعران است. از اين رو مي توان شعر دوره جنگ را كه بي شباهت به نوعي «محاكات» نيست به گرايش كلاسيسم نسبت داد و شعر دوره دفاع مقدس را به گرايش رمانتيسم. شعري كه در آن «من فردي» حضور به هم مي رساند و خيال، مجال بال گستري بيشتري مي يابد. «شعري براي جنگ» قيصر امين پور تقريبا از اين قاعده مستثني است. چون ضمير فردي «من» شاعر از همان سطر نخستين خود را رخ مي كشد:
مي خواستم
شعري براي جنگ بگويم!
تا حدودي همين امر «خلاف آمد عادت» در كنار ديگر عوامل شعري به شهرت و رواج و نفوذ شعر امين پور كمك كرد.
 ۸- تفنن در اوزان عروضي و گاه به سراغ بحور نامطبوع - يا نامتبوع - رفتن و ايضا آوردن «و»هاي متعدد در اوايل و اواسط ابيات تا مصراع ها و حتا اتخاذ لحن خاصي در شعر خواندن - كه به ناله كردن بي شباهت نيست - ازسوي آقايان و به ويژه خانم هاي شاعر و ... از ويژگي هاي مشهود در شعر دفاع مقدس است و البته حكايت از نوعي تكلف براي سرودن و فقر معنايي و بي حوصلگي عروضي نيز مي كند.
اينك ما - به لحاظ شعري - در دوره «دفاع مقدس» قرار داريم. شاعران جوانتر نبايد همنوا با بيدردان گاه موزون طبع، يكسره بر «شعر جنگ» خط بطلان بكشند و نقش اين سروده ها را در راهگشايي هايي شعري يكسره ناديده بگيرند. اين زمان شرايط اجتماعي و فرهنگي با روزگاري كه جنگ زوزه مي كشيد و حتا شهرهاي بالنسبه دور از جبهه نيز به جبهه بدل شده بودند و تركش و موشك - پابرهنه - ميان ذهن و زندگي و زبان و روان همه مي دويد؛ كاملا فرق كرده است. بسياري از اصحاب شعر جنگ در شرايط دشوار راه سرودن را هموار كردند. در شرايطي كه شعر نيمايي گفتن و سپيد سرودن نوعي جرم فرهنگي تلقي مي شد. اينان بار اين وظيفه خطير را به دوش كشيدند و بسياري از «خط»ها را به بهاي فدا كردن نام و آرام و آرامش شخصي و خانوادگي خويش شكستند تا اين زمان جوانان بتوانند در فرهنگسراهاي مجهز «قافيه بينديشند» و طرح نو دراندازند.
امروزه فشار مسؤولان فرهنگي براي مشخص كردن مسير حركت هنرمندان و شاعران بالنسبه كمتر شده است. راقم اين سطور روزي را به ياد مي آورد - در سال هاي جنگ - كه در يكي از جلسات شعري مسؤولي از مسؤولان فرهنگي، تبليغي اين مملكت حاضر شد و پس از شنيدن اشعار جواناني كه در تب خلاقيت مي سوختند و با هر شرايط نامطلوبي مي ساختند و از دو سو دامن اعتقاد و ادبيات را محكم گرفته بودند؛ من باب ارشاد و تبليغ فرمود: «سعي كنيد سروده هايتان مثل شعرهاي برادر آهنگران باشد!» در اين روزگار بحمدالله ديگر كسي نمي تواند مقام و منزلت ادبيات را تا سرحد يك وسيله صرف براي تحريك و تهييج پايين بياورد. امروز فكر نمي كنم مسؤولي، از شاعران، طلب نوحه يا روايت عاميانه از جنگ يا هر موضوع ديگر داشته باشد.
ميدان و دروازه ابداع تا بامداد حشر بر روي نسل جواني كه شعر را جدي گرفته است، باز است:
اي جوان سروقد! گويي بزن
پيشتر كز قامتت چوگان كنند!

|  ادبيات  |   انديشه  |   زندگي  |   سياست  |   ورزش  |   هنر  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |