|
|
نمايشگاهي از گروه پيشگامان هنر نوگراي ايران اسفند ماه گذشته در گالري باران برپا شد و آثاري از هنرمندان نام آور اين گروه در كنار هم به نمايش درآمدند. آثاري از كارهاي اخير عربشاهي گواش روي كاغذ و آثار مختلفي از پيل آدام و آبستره روي پوست از صادق تبريزي. اثري از زنده رودي در اين مجموعه به چشم مي خورد كه به نوبه خود جاي تأمل دارد: «كشته شدن ديو سفيد به دست رستم» رنگ روغن روي كاغذ فيلي. اثر مربوط به دوره هاي اول كار زنده رودي است كه اين بار جهت شركت در كنكور ورودي دانشكده هنرهاي تزئيني (دانشگاه هنر) در مهرماه ۱۳۳۹ ساخته شده و اندازه اثر ۷۸*۴۷ سانتي متر است. موضوع نقاشي براي پشت جلد كتاب بوده است. رنگ هاي زيباي قرمز و فيروزه اي همراه با سياه، چشم انداز دلپذيري از كار را ارايه مي دهد. از طريقه استيليزه شدن اشياء و آدم ها مشهود است كه زنده رودي نگاه طنزآميزي به موضوع دارد. زيرا رستم را بر خلاف آنچه مشهور است، انساني نحيف و رنجور ترسيم نموده است. مهر دانشكده تزئيني، شماره شركت كننده و امضاء برگزاركننده كنكور در پشت اثر مشاهده مي شود. آناتومي و طرز تركيب بندي اجزاي بدن كاملاً مشخص است كه تحت تعليم شكوه رياضي استاد فقيد هنرستان پسران مي باشد، طريقه رنگ گذاري اين اثر كه با كارتك و قلم مو اجرا شده تأثيرپذيري از نقاشي هاي «انوش» را بازگو مي كند كه زماني زنده رودي قبل از آن كه به هنرستان پسران وارد شود شيفته او بوده است.
پرويز تناولي با يك اثر سيلك اسكرين در نمايشگاه شركت دارد. اثر مربوط به سال هاي دور و حوالي ۱۳۵۰ است. فرم هاي هندسي در رنگ هاي خاموش سبز و خاكستري و سياه. آثار پيل آدام كه در ابعاد بزرگ و كوچك و از دوره هاي مختلف كار اوست از بهترين نمونه آثار اين هنرمند مي باشد. در بين آنها يك اثر فيگوراتيو مشاهده مي شود كه با راپيدوگراف روي كاغذ كانسون اجرا شده است. دنباله اين كارها به نقاشي هاي قصص قرآن كه فرهنگسراي نياوران موفق به چاپ و انتشار آن نشد منتهي مي گردد. آثار پيل آدام در نمايشگاه بال سوئيس در سال ۱۹۷۴ توجه منتقدان غربي را سخت برانگيخت تا جايي كه لوموند نوشت: «آينده هنر جهاني در كشورهايي چون ايران نهفته است». آثار تبريزي در اين نمايشگاه منحصر به آبستره روي پوست است كه با مركب اجرا شده اند. اين آثار داراي تركيب بندي متفاوت و موزون و منسجم است كه در يك نگاه كلي تركيب تابلو كه به هم پيوستگي اجزاي اثر را شامل مي شود به بيننده منتقل مي گردد. خطوطي مواج و به هم پيچيده كه گاه شكسته نستعليق را تداعي مي كند. تبريزي به طور ناخودآگاه امپرسيوني از اين خطوط را به دست مي دهد.
روزنامه لوموند در اين باره در شماره ۱۹ آوريل ۱۹۷۲ (نمايشگاه انفرادي تبريزي در پاريس) مي نويسد:
تبريزي نيز همچون بيشتر نقاشان پيشتاز ايران، كه نمونه اي از آثارشان را پاييز گذشته در نگارخانه سيروس ديديم، هنرمندي است كه عميقاً تحت تأثير سنت خوشنويسي وطن خويش است. مصالحي هم كه مورد استفاده قرار مي دهد سنتي هستند: مركب چين روي پوست دباغي شده مرمري در مايه اراده اي خوش رنگ كه از آن، حتي از پديده هاي تصادفي روي آن چون سوراخ ها و نقش رگ و پي ها، بهره مي گيرد تا فضاهاي خودش را به وجود بياورد، فضاهايي كه ضرباهنگشان حركات سبك و زيباي قلم است. نقطه ها، سركش ها، خطوط كوتاه و بلند همراه با حركت دست هنرمند در هم مي آميزند، از هم جدا مي شوند، گرد خود مي چرخند، مي لرزند، شانه به شانه هم مي سايند و دور مي شوند تا در اين ميان هزاران چشم انداز لرزان را به ما القاء كنند. اين نقاشي غنايي، كه پيوسته از هر نوع قالب بندي سازنده و منضبط آزاد و آزادتر مي شود و در كارهاي متأخرتر فرم هاي نوشتاري در آنها موجزتر از پيش شده است، از نيروي فريبنده قدرتمندي برخوردار است.
با تبريزي درباره اين نمايشگاه و آثارش به گفت وگو نشستيم. ابتدا از او مي پرسيم:
* اولين نمايشگاه انفرادي شما در پاريس كه به همت ميشل تاپيه، شرق شناس معروف فرانسوي صورت گرفت چگونه بود و انتخاب شما براي اين نمايشگاه از چه طريق بوده است؟
- در سال ۱۳۴۹ از «ميشل تاپيه» منتقد و رئيس مركز تحقيقاتي شهر تورن دعوت به عمل آمد كه آثار نقاشان نوپرداز ايراني را زير ذره بين قرار دهد، او با يكايك نقاشان مطرح آن روزگار و در كارگاه آنها ملاقات كرد و با حوصله فراوان به بررسي آن آثار پرداخت.» تاپيه مردي خوشرو و بذله گو بود. با اين كه نزديك به هشتاد سال داشت آدم شوخ طبعي بود، هنگامي كه به آتليه من وارد شد، سيگاري از جيب خود درآورد و روشن كرد و گفت: اين سيگار دست پيچ است و كشاورزان فرانسه از آن استفاده مي كنند و بعد اضافه كرد اگر كسي بتواند يك دانه از آن را دود كند صدساله خواهد شد.من مقداري مهرهاي اسم كه در قديم به جاي امضاي افراد به كار مي رفت، به او نشان دادم كه با ولع خاصي آنها را تماشا مي كرد و لذت مي برد. «تاپيه» مي گفت استفاده از خط (نه خوشنويسي) جايگاه خاصي در آينده هنر خواهد داشت. در آن سفر «تاپيه» هفده نفر از نقاشان ايراني كه اغلب آثارشان با استفاده از خط يا برداشتي از خط نگاري بود انتخاب كرد كه در نوامبر ۱۹۷۱ در گالري سيروس پاريس آثارشان به نمايش درآمد، من با سه اثر در اين نمايشگاه شركت كردم. افرادي كه در اين نمايشگاه آثارشان مورد توجه قرار گرفت، موجبات پايه ريزي يك نمايشگاه انفرادي در پاريس برايشان فراهم شد. لذا سپهري- پيل آدام- زنده رودي و من براي تشكيل نمايشگاه انفرادي انتخاب شديم.
|
|
* آثار شما در نمايشگاه هاي ديگر جهاني چه بازتابي داشته است و چه فعاليت هايي در خارج از كشور داشته ايد؟
- سال ۱۹۹۱ موزه هنر نو ماسالا در جنوب ايتاليا نمايشگاهي داير كرد كه بيش از دويست هنرمند از كشورهاي آسيايي و آمريكاي جنوبي و آفريقا و هند در آن شركت داشتند. اين نمايشگاه ابتدا به نام «نقاشان جهان سوم» نامگذاري شد. لكن وقتي كاتالوگ نمايشگاه منتشر گرديد، نامش به جنوب آسيا تحت عنوان (هنري ديگر) تغيير كرده بود. روي جلد اين كاتالوگ نقشه جغرافياي كشورهاي شركت كننده منعكس است. «كارملو استرانو» مدير موزه شهر ماسالا و برگزار كننده نمايشگاه، كاتالوگ نمايشگاه را به من نشان داد و گفت: «اگر در اين نمايشگاه شركت نداشتي نقشه ايران روي اين جلد نبود». زيرا من تنها نقاش ايراني شركت كننده در اين نمايشگاه بودم.
* چگونه از شما براي شركت در اين نمايشگاه دعوت به عمل آمد؟
- روزي در لندن به كوفا گالري سر زدم كه مؤسس آن يك آرشيتكت عراقي است كه در كنار اين گالري كتابخانه معتبري هم داير كرده است. خانم «رز عيسي» كه در آنجا حضور داشت فرم هاي شركت در اين نمايشگاه را به دستم داد كه در روزهاي پاياني مهلت شركت در نمايشگاه بود. البته موزه ماسالا تسهيلات فراواني براي شركت كنند گان فراهم كرد كه شامل تمام مراحل شركت بود. حتي سرويس اختصاصي از فرودگاه تا محل اقامت.
پس از آن بود كه به من پيشنهاد يك نمايشگاه اختصاصي در بخش فرانسه دانشگاه كلمبيا داده شد. اين نمايشگاه سبب شد كساني كه در آن حراجي با هم رقابت مي كردند، تعدادي از كارها را به مجموعه خود اختصاص دهند. سپس نمايشگاهي در بورلي هيلتون لس آنجلس و تي روم در جنوب لس آنجلس.
* كمي از برنامه هاي كنوني و طرح هايي كه براي آينده داريد بگوييد.
- در سال ۱۹۹۹ توسط موزه هنرهاي معاصر همراه گروهي در آرت اكسپو چين شركت كردم، در اين نمايشگاه يك اثر من براي موزه هنان در ۵۰ كيلومتري جنوب پكن انتخاب شد و تعدادي از كارها در مجموعه چيني ها يا توريست هاي بازديدكننده قرار گرفت. يكي از برنامه هاي آن آرت اكسپو اين است كه اغلب آثار در روز آخر در سالني به حراج گذاشته مي شود و در طول نمايشگاه دلال هاي هنري به بررسي آثار انتخابي خود مي پردازند و خريد را در آن حراجي انجام مي دهند. ما شركت كنندگان ايراني از اين موضوع بي خبر بوديم. روز آخر آثار باقيمانده را روي زمين چيده و براي بسته بندي آنها فكر مي كردم كه يكي از سوداگران آن بازار، آثار باقيمانده را از آن خريد كرد كه در آرت اكسپوي شانگ هاي دو ماه بعد به نمايش بگذارد.
در آن نمايشگاه بود كه با يك نقاش چيني به نام «جان دائو» مدرس دانشگاهي در استراليا آشنا شدم. او از من دعوت كرد نمايشگاه مشتركي در ملبورن داشته باشيم، اين نمايشگاه در «ايست اندوست آرت گالري» آوريل ۲۰۰۰ تشكيل شد و از آن پس من جزو نقاشان اين گالري درآمده ام كه پيامدهاي آن شركت در آرت اكسپو ملبورن همزمان با بازيهاي ۲۰۰۰ المپيك و آرت سنگاپور سپتامبر ۲۰۰۱ و سيدني آرت فير در بهار ۲۰۰۳ است. در حال حاضر قصد دارم يك نمايشگاه از دوره هاي مختلف كارهاي خود تشكيل بدهم و هم اكنون مشغول انتقال تعدادي از آثار خود كه در خارج از كشور است به تهران مي باشم.
* آثار شما همواره بين فيگوراتيو، كلاژ، نقاشي و نقاشي انتزاعي در جريان است. ارتباط اين آثار را چگونه تلقي مي كنيد؟
- اگر به آثار من از ابتدا توجه شود ارتباط آنها كاملاً مشهود است. زيرا اين آثار در هر نوع كه بوده الزام اجراي آنها در زمان خودش احساس مي شده است، زيرا چشم اندازهاي مختلفي هنر ايراني كه در تمامي قسمت هاي زندگي ما وجود دارد، به طور اجتناب ناپذير نقاش جست وجوگر را تحت تأثير قرار مي دهد. هم اكنون ده ها نفر در آمريكا به تقليد آثار من مشغول هستند، يك روز يكي از آنها به من گفت: «به كارهاي شما اعتقاد بسيار دارم و نقاشي هاي من تحت تأثير همين اعتقاد است» گفتم: راحت بگو كارهاي مرا تقليد مي كني. در ايران هم كم نيستند كساني كه به كارهاي من ناخنك مي زنند، كساني كه روي ورقه هاي كتاب قديمي نقاشي كرده يا خط مي نويسند. مثلاً اين سقاخانه ها كه ساخته مي شود تماماً تقليد از كلاژهاي من است كه بين سال هاي ۴۵ تا ۴۷ ساخته ام و يا كارهايي كه در زمينه شطرنجي ساخته ام همان سقاخانه ساز آن را تقليد كرده و برايش داستان هم ساخته است.