پنجشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۴۵
ايرانشهر
Front Page

از اسكناس ده توماني تا دوهزارتوماني
محمد محمدپور
اسكناس هاي دوهزارتوماني با سروصداي فراوان همچنان به غيبت خود ادامه مي دهد و تبديل به سوژه دست اولي براي صاحبنظران،  كارشناسان و البته خبرنگاران شده اند. اين اسكناس آبي رنگ هنوز در سطح گسترده اي توزيع نشده ، اما حرف و حديث پيرامون  آن بسيار گسترده است.
در حالي كه گفته مي شد اين اسكناس ها قبل از پايان سال كهنه به دست مردم خواهد رسيد و جاي هزاري هاي سبزرنگ را روي سبزه شب عيد خواهد گرفت، اين اتفاق نيفتاد و ولع مردم براي دستيابي به آن از بين نرفت. توزيع محدود آنها در سطح كشور و ميان بانك ها با اين كنايه همراه شد كه اين اسكناس ها عيدي كارمندان بانك است و هر مغازه داري كه دستش به آنها مي رسيد آن را در ويترين مغازه اش به نمايش مي گذاشت.
سال نو اما سال خوش يمني براي دوهزاري هاي آبي رنگ نبود. شايعه جمع آوري آنها هر روز بال و پر بيشتري مي گرفت و سرانجام پاي مسوولان بانك مركزي، اقتصاد و دارايي و ساير نهادها را به ماجرا باز كرد. علت اصلي اين شايعات و شكل گيري آنها، به طراحي اسكناس ها برمي گشت. پرتره حضرت امام (ره) روي اين اسكناس چندان مطلوب نبوده و اظهارات متناقضي درباره آن بيان شد. گروهي موافق آن بودند و عده اي نيز در مخالفت آن دلايلي ابراز داشتند.
جلال جليليان، مديركل نشر و چاپ اسكناس و خزانه بانك مركزي، از جمله موافقاني بود كه در گفت وگو با «ايرانشهر» دلايل خود را بيان كرد. او گفت: «هر كس بنا به سليقه اش حرف مي زند. طراحي اسكناس هم امري سليقه اي است و نمي توان قضاوت درستي درباره آن داشت. به عقيده من تصوير امام در اين اسكناس نسبت به اسكناس هاي هزارتوماني از هيبت بيشتري برخوردار است.»
اشاره به پرتره امام دقيقا همان چيزي بود كه طراحان و گرافيست ها نسبت به آن بحث داشتند. مثلا ساعد مشكي، يكي از گرافيست هاي برجسته كشور به نتيجه نرسيدن قصد طراح براي نشان دادن شكوهمندي چهره اشاره كرد و گفت: «طراح از عكسي استفاده كرده كه از پايين چهره گرفته شده. هيچ جا از چنين عكسي براي طراحي اسكناس استفاده نمي شود.»
اينها در حالي بود كه به نظر مي رسيد طراح براي طراحي اسكناس دوهزارتوماني نيم نگاهي نيز به يورو داشته و به خصوص رنگ آبي آن را براي دوهزارتوماني ها در نظر گرفته است. اما آنچه محرمانه بود فاش كردن نام طراح بود كه هيچ يك از مسوولان بانك مركزي حاضر به نام بردن از شخصي كه طراحي اسكناس ها را به عهده گرفته است، نشدند.
هويت، نامشخص 
ابتدا به نظر مي رسيد مرتضي مميز، گرافيست و طراح برجسته كشور چون گذشته با بانك مركزي به همكاري پرداخته و كار طراحي دوهزارتوماني ها را انجام داده است. اسكناس هاي ۵۰۰ و ۱۰۰۰ توماني دستپخت او بود و هيچ اعتراضي هم نسبت به آنها صورت نگرفته بود. اما او ارتباط خود را با بانك مركزي پس از رفتن طهماسب مظاهري از اين بانك، رد كرد و گفت ديگر با اين بانك همكاري ندارد.
طبعا طراحي اسكناس ها به سازمان توليد اسكناس وابسته به بانك مركزي ربط داشت كه چاپخانه عظيم بانك مركزي نيز تحت نظارت اين سازمان اداره مي شد. سميعي رئيس اين سازمان در گفت وگو با خبرنگار ايرانشهر منكر اين قضيه شد و آن را به اداره چاپ و نشر پاس داد. او گفت: «چاپ و نشر از ما درخواستي مي كند و ما نيز طبق اين درخواست عمل مي كنيم. در زمينه انتشار اسكناس هاي دوهزارتوماني ما به درخواستنامه اداره چاپ و نشر عمل كرديم. طراحي اين اسكناس به ما مربوط نمي شود و سازمان صرفا كار توليد را بر عهده دارد. در زمينه طراحي اين اسكناس طبعا بايد اداره نشر جواب بدهد.»
اما جليليان به «ايرانشهر» توضيح داد كه طراحي دقيقا جزو آن دسته از كارهايي است كه سازمان توليد اسكناس وظيفه انجام دادنش را دارد. او گفت: «طراح از همكارهاي اين سازمان است. اگر آقاي سميعي اينطور گفته يعني نخواسته جواب دهد.» پروسه قانوني انتشار اسكناس دوهزارتوماني نشان مي دهد كه عالي ترين مقام اقتصادي كشور نيز طرح آن را تاييد كرده است. به گفته جليليان محال است كه اين اسكناس بدون تاييديه وزير اقتصاد و دارايي منتشر شده باشد. روي همين اصل است كه برخي از نمايندگان خواستار توضيح از جانب مسوولان اين وزارتخانه شدند.
با اين همه بانك مركزي نام طراح را داخل قوطي گذاشت و آن را فاش نساخت و به همه خبرنگاران جست وجوگر پاسخ داد كه اطلاعات محرمانه نبايد به بيرون درز كند و ظاهرا نام طراح اسكناس هاي بحث انگيز دوهزارتوماني جزو اطلاعات محرمانه است.
اشانتيون!
شايد هيچ عيدي به اندازه عيد امسال پر از خبرهاي ريز و درشت درباره اسكناس ها نبود. از يك سو دوهزارتوماني ها تبديل به بحث روز شده بود، گرچه صدا و سيما كمترين اشاره اي نيز به آن نداشت، و از سوي ديگر طرح جمع آوري اسكناس هاي ۵۰۰ توماني قرمز و هزارتوماني آبي كه هر دو فرسوده هستند، تا پايان نيمه اول سال جديد توسط بانك ها به گوش رسيد.
شايعات موجود درباره اسكناس هاي دوهزارتوماني ناخودآگاه اذهان را به اواسط دهه ۶۰ مي برد كه اسكناس هاي ۱۰ توماني با عكس مدرس وارد بازار شده بود و شايعه جمع آوري آنها باعث شده بود كه به بهاي ۲۰ تومان توسط مردم خريد و فروش شود. آن زمان نيز عمده بحث ها به طراحي اسكناس  و پرتره مدرس برمي گشت و همراه با انتقادهايي بود.
توزيع محدود اسكناس هاي دوهزارتوماني و بعد شايعه جمع آوري آنها باعث شد تا آناني كه اين اسكناس ها را در اختيار دارند خرجشان نكنند و نزد خود نگه دارند. شايعه جمع آوري توسط مسوولان بانك مركزي رد شد اما برخي از منتقدان با بهره گرفتن از افكار عمومي كه به عقيده آنان طراحي اسكناس با مخالفت مردم روبه رو شده است، خواستار جمع آوري هرچه سريعتر دوهزارتوماني ها شدند.
جليليان در گفت وگو با ايرانشهر لحن ملايمي در قبال اين انتقادها اتخاذ كرد و گفت: «آنچه اهميت دارد رعايت قانون است و نكته درباره اسكناس هاي دوهزارتوماني اين است كه انتشار آنها بر اساس قانون بوده. بنابراين اينكه يكي از طرح آن خوشش آمده و يكي خوشش نيامده نمي تواند ملاك جمع آوري باشد.»
با وجود تمام اعتراض ها، سازمان توليد اسكناس و چاپخانه بانك مركزي هنوز درخواستي براي توقف توليد از جانب اداره نشر و چاپ دريافت نكرده اند.
اداره نشر و چاپ در صورتي دست به توقف توليد اسكناس دوهزارتوماني خواهد زد كه روال قانوني همانطور كه در انتشار آن طي شده، براي توقف توليد نيز طي شود و امضاي وزير اقتصاد و دارايي در انتهاي نامه اي با اين مضمون رويت شود. گرچه تمايل مديركل دفتر چاپ و نشر اسكناس بانك مركزي بر توقف انتشار اسكناس ها در صورت قانوني بودن اين دستور، نشان از عقب نشيني در برابر اعتراض ها دارد. توقفي كه مي تواند هزينه ميلياردي توليد دوهزارتوماني ها را تلف كند.
انتقاد ملايم دفتر چاپ و نشر اسكناس بانك مركزي به استفاده از لفظ افكار عمومي توسط منتقدان برمي گردد كه مردم را مخالف طرح ثبت شده روي دوهزارتوماني ها دانسته بودند.
جليليان با تعجب در اين باره گفت: «اين اسكناس ها كه هنوز به صورت گسترده توزيع نشده و دست عامه مردم نرسيده، پس چطور آنها با طرح آن مخالفت كرده اند؟ توزيع فقط به صورت اشانتيون بوده.»
ادعاي جليليان درست بود چرا كه در استان پهناوري نظير خراسان تنها سه كارتن از اسكناس هاي دوهزارتوماني توزيع شده بود. در استان گيلان، توزيع كمتر بود و همين طور در استان هاي جنوبي كشور. تنها در تهران بود كه بخش عمده اسكناس هاي توليد شده پخش شد. جهت حرف هاي مديركل دفتر چاپ و نشر اسكناس به قائم مقام موسسه تنظيم و نشر آثار حضرت امام (ره) برمي گشت كه گفته بود: «اسكناس دوهزارتوماني از نظر طراحي اشكالاتي دارد كه مردم و بسياري از مسوولان اشكالات را به دفتر ما منعكس كرده اند.»
از همه رنگ 
حرف و حديث هاي به وجود آمده حداقل اين حسن را داشت كه بحث تعميم يابد و به طراحي اسكناس در ايران كشيده شود. برخلاف ساير كشورها، شكل اسكناس هاي رايج در داخل يكي نيست و يك دستي آنها از بين رفته است. به طوري كه طرح ۵ اسكناس رايج كنوني (به غير از ده توماني و بيست توماني) با يكديگر متفاوت است.

علي كاوه: عكس من ايراد نداشت
عكس امام(ره) روي اسكناس هاي ۱۰۰، ۵۰۰ و هزار توماني متعلق به يك پير عكاسي است. علي كاوه، عكاس ديرپاي راديو و تلويزيون و مطبوعات كه هنوز فعال است و خستگي ناپذير.
كاوه اين عكس را سال ۶۲ در جماران گرفته است. زماني كه او هنوز جوان بود و البته - آن موقع - جوياي نام!
براي كجا اين عكس را گرفتيد؟
من كارمند تلويزيون بودم.۱۵ تا عكاس بوديم. رفتيم جماران، من خودم ۳۶ عكس از امام گرفتم كه ۳۰ تا از خود امام بود و ۶ تا هم مربوط مي شد به عكس عكاس ها با امام.
و بعد اين عكس روي هزار توماني هاي سبزرنگ منتشر شد؟
بدون اينكه به من خبر بدهند.
خودتان پيگيري نكرديد؟
چرا، با سازمان تبليغات اسلامي تماس گرفتم كه به من گفتند اين عكس را از روزنامه برداشته ايم و نيازي به اينكه از شما اجازه بگيريم نبود.
از روزنامه؟
بله. آخر عكسي كه از روزنامه برداشته شود كه به درد چاپ نمي خورد، اين را همه مي دانند.
پس احتمالا عكس را از صداوسيما گرفته بودند.
فكر نكنم. نمي دانم. همان موقع دايره حقوقي صداوسيما گفت برو شكايت كن. در ضمن من سال ۷۲ هم شكايتي عليه رئيس سازمان تبليغات اسلامي كردم و حتي گفتم شما كه ميلياردها تومان از اين اسكناس چاپ كرديد حداقل حق مرا بدهيد.
يعني پولي هم به شما ندادند؟
حتي يك ريال. اگر حقم را مي دادند لازم نبود با اين سن و سال بار ۱۳ كيلويي را روي دوش بكشم و اينور و آنور بروم. البته من عاشق كارم هستم، ولي بالاخره بايد حق و حقوقي باشد. حداقل ما را مي فرستادند كربلا تا اين آمريكايي ها ما را بكشند!
پس عكس پرماجرايي بوده.
اين عكس جان صدها عراقي را هم نجات داد. پدرسوخته ها بچه هاي ما را شهيد مي كردند، ولي خودشان اين اسكناس را داخل جيبشان مي گذاشتند و وقتي اسير مي شدند آن را نشان مي دادند. يك جمله اي هم به عربي مي گفتند كه خاطرم نمانده و معني اش را نمي دانم. خلاصه بچه هاي ما هم آنها را اسير مي كردند.
بابت اين عكس، جايي، كسي، از شما تقدير نكرد؟
فقط كتابي منتشر شد به اسم تصوير آفتاب كه عكس هاي امام بود. ۸۰ درصد اين كتاب مال من است. چند سال پيش انجمن سينماي جوان بود يا موسسه نشر و تنظيم آثار امام(ره)، دقيقا نمي دانم كدام يكي كه تقديري از من كردند.
اسكناس هاي ۲ هزار توماني را ديده ايد؟
بله. خيلي بد كار شده. اين عكس به نظرم در روزنامه جمهوري اسلامي چاپ شده...
يعني چه؟
من عكسي براي روزنامه جمهوري اسلامي گرفتم كه كنار لوگوي روزنامه، هر روز منتشر مي شود. فكر كنم طراح اسكناس هاي ۲هزار توماني از اين عكس استفاده كرده باشد.
طراح، عكس را بد درآورده؟
بله. فكر كنم دقت كافي نكرده والا عكس، عكس خوبي است.

ستون ما
مردم شايعه را دوست دارند
عليرضا آشوري 
بعضي وقت ها (كه زياد هم پيش مي آيد) با رفقا دور هم نشسته ايم و حرف مي زنيم. يك مرتبه يك نفر استنباط خاصي از يك رويداد، حالا مي خواهد اخراج يك مربي فوتبال باشد يا فلان پروژه عظيم نفتي را با كمي اغراق ارايه مي كند. رفقا هم اين استنباط من درآوردي را مي شنوند و وقتي در جمع مشابهي مي خواهند براي كسي تعريف كنند استنباط خود را به اضافه كمي اغراق مضاعف چاشني قضيه مي كنند. شنوندگان جديد هم شاخ و برگ هاي جديدي به موضوع مي افزايند و به يك هفته نرسيده نصف ايران با آب و تاب از اين قضيه كاملا تخيلي حرف مي زنند. شايعه سازي به همين راحتي است و به همين راحتي هم فراگير مي شود و نكته جالب اينكه مردم هم اغلب آن را باور مي كنند. اين مساله شايعه سازي و شايعه پراكني معضل اخلاقي ما ايراني هاست (مثل تعارف و غيبت) كه چنان در فرهنگ ما ريشه دوانده كه بعيد است هرگز بتوان آن را از بين برد. اما اگر بخواهيم واقع بين باشيم، بايد گفت اين شايعه سازي و شايعه پراكني واكنشي در برابر يك نياز طبيعي است. رسانه ها حتي اگر واقعا هم با مردم صادق و روراست باشند از جانب ذهنيت عمومي با شبهه اي از شك و ترديد با آن برخورد مي شود و همين مساله باعث مي شود تا براي ارضاي غريزه بي حد و نهايت قدرتمند كنجكاوي، شايعات ريز و درشت و اغلب شاخ دار به سرعت بين مردم پخش شود. شايعات به واسطه اين ضعف خبررساني و عدم اعتماد به رسانه ها، طيف وسيعي از مهم ترين مسايل سياسي روز تا پيش و پا افتاده ترين روابط و مسايل زندگي خصوصي ورزشكاران و هنرمندان را پوشش مي دهد و برخي از همين رسانه ها و عمدتا مطبوعات خاص با دامن زدن به شايعات از آب گل آلود ماهي كه چه عرض كنم، نهنگ شكار مي كنند!وقتي مي بينيم كه در تمام دنيا روزنامه هاي شايعه ساز در صدر پرفروش ها هستند، پس مي شود نتيجه گرفت مردم شايعه شنيدن را دوست دارند ولو اينكه مطمئن باشند دروغ است!

جاده اي به تباهي
سال ها پيش هنگامي كه در اخبار مي شنيديم كه بر اثر تصادف يك اتوبوس در هند، نزديك به يكصد نفر انسان جان باخته اند با خود مي گفتيم چنين چيزي چگونه ممكن است اين اتوبوس چه گنجايشي داشته است كه بر اثر تصادف نزديك به يكصد نفر درآن كشته مي شوند؟ در چند سال اخير، اخبار مربوط به تصادفات رانندگي در ايران شباهت فراواني به اخبار چند سال گذشته تصادف هنديافته است. در تصادف رانندگي در جاده گناباد ۵۳ نفر جان باخته اند. گناباد منطقه اي در خراسان است كه در چند سال اخير به خاطر آمار تصادفات غير عادي اش نامي آشنا براي مردم ايران شده است. اگر يكبار گذرتان به اين جاده افتاده باشد خواهيد ديد كه چه جاده خطرناك و بلاخيزي است. جاده اي با عرض بسيار اندك كه محل عبور و مرور انواع واقسام كاميون  هاي سنگين است. اين جاده به خاطر غير استاندارد بودن، جان بسياري را گرفته است، اما ما هراز چندگاهي باز مي شنويم و مي خوانيم كه در جاده گناباد تعداد ديگري از هموطنان ما بر اثر تصادفات جاده اي جان خود را ازدست داده اند. اين جاده بايد جان چند هزار نفر ديگر را بگيرد تا مسوولان محترم به فكر ترميم و اصلاح آن بيفتند و اقدامي براي تعريض جاده بكنند.
آمار تصادفات جاده اي درايران بسيار تكان دهنده است. اين خبر كه در تعطيلات نوروز نزديك به ۶ هزار نفر بر اثر تصادفات جاده اي جانشان را از دست داده اند واقعا تكان دهنده و هولناك است. اگر هر كدام از جان باختگان به طور متوسط ۵ خانواده را عزادار كند مي توان حدس زد كه در ايام شادي و طرب نوروز، نزديك به ۳۰هزار خانواده ايراني كامشان به بدترين شكل ممكن تلخ شده است. فكر مي كنم تصور چنين واقعه اي آنقدر تلخ باشد كه ما را به فكر اصلاح بسياري از امور بيندازد. تلخ كام شدن نزديك به ۳۰هزار خانواده ايراني در ايام شادي.

|  ايرانشهر  |   تهرانشهر  |   جهانشهر  |   حوادث  |   در شهر  |   درمانگاه  |
|  عكاس خانه  |   يك شهروند  |

|   صفحه اول   |   آرشيو   |   بازگشت   |