پنجشنبه ۲۰ فروردين ۱۳۸۳ - سال دوازدهم - شماره - ۳۳۴۵
گزارش تصويري ازچوخه زنده در قلب اسفراين
خاطره روزگاران از دست رفته
005082.jpg
اسفراين در مسير جاده ابريشم با كشتي با چوخه تاريخ را زنده نگه داشته. هر ساله در روزهاي ۱۲ تا ۱۴ فروردين اهالي شهر به ياد اجدادشان در محلي كه سال ها پيش چشمه زينل خان در آن وجود داشت دور هم جمع مي شوند و مراسم كشتي با چوخه را برگزار مي كنند.
گزارش اول 
عكس : ساتيار
انگار آنجا زمان متوقف شده. به جمعيت كه نزديك مي شوي، حس مي كني مسير زندگي اصحاب كهف را معكوس پيموده اي؛ داستاني شبيه به فيلم نامه آن فيلم هاي تخيلي كه در آنها شخصيت اصلي داستان از زمان حال به گذشته پرتاب مي شود. جمعيت را كه پشت سر بگذاري، روي زميني سبز، فصلي از تاريخ را مي بيني؛ صحنه اي كه در ذهن مشاهير ادب و هنر ايران شعر، داستان، نقاشي، مجسمه و... را آفريد. «كشتي باچوخه» ميراثي است كه از تاريخ به ارث برده ايم.
يك بهانه براي سفر كافي است. عيد هميشه بهانه خوبي است. ميان اين همه شهر جذاب ايران اگر مشهد را انتخاب كنيد و البته اگر كمي هم كنجكاو باشيد در مسير به جايي كشانده مي شويد كه نامش مردم استان خراسان را پيش از هر چيز ياد كشتي باچوخه مي اندازد.
مسير اين است: از تهران كه بيرون برويد به گرمسار مي رسيد، بعد سمنان، دامغان، شاهرود، سبزوار و پيش از اينكه به مشهد برسيد جاده اي كه شما را به «اسفراين» مي رساند؛ شهري كوچك در شمال غربي استان خراسان. در «اسفراين» از هر پسربچه اي كه سراغ گود چشمه زينل خان را بگيري آدرس دقيقش را در اختيارتان مي گذارد. گود چشمه زينل خان در حاشيه شهر قرار دارد. البته فلسفه برپايي مسابقه هاي باچوخه در اين محل هم جرياني تاريخي دارد. مردم اسفراين از پدربزرگ هاي خود شنيده اند كه سال ها پيش در اين محل چشمه اي پرآب به نام «زينل خان» وجود داشته. در آن دوران كشاورزان در روز جوشش آب ۱۴-فروردين- به اين محل مي آمدند و كشتي باچوخه را براي انتخاب «پهلوان» شهر برگزار مي كردند. «چوخه» هم نام نيم تنه اي بود كه پهلوانان بر تن مي كردند. گرچه اين نيم تنه هم در گذر زمان تغيير جنسيت داد و از نمد و پس از آن جاجيم، در نهايت به لباس هاي امروزي رسيد.
بگذريم. به هر حال نكته قابل پرستايش شور مردم اسفراين و ساير نقاط خراسان به حفظ اين سنت آبا و اجدادي است. مراسم كشتي باچوخه هر ساله در روزهاي ۱۲ تا ۱۴ فروردين در گود چشمه زينل خان برگزار مي شود. براي ما كه در هواي معمولا سنگين تهران و زندگي اسير بين ماشين ها عادت كرده ايم، تماشاي مردمي كه حتي يك جاي خالي روي تپه هاي اطراف گود «زينل خان» باقي نمي گذارد عجيب است. وقتي كه هنوز بهانه تجمع را نديده اي ذهن ات را براي تحليل ماجرا به كار مي اندازي. شايد آنجا يك اعتراض در جريان باشد. شايد هم مردم براي به دست آوردن يك جنس ارزان صف كشيده اند. در نهايت شايد يك مسابقه فوتبال در جريان باشد. احتمالا دليل ديگري براي تجمع نزديك به ۶۰ هزار نفر - آنهم روي تپه- نبايد وجود داشته باشد. بايد دليلش همين باشد. ما در تهران معمولا جمعيت در اين حدود را در ورزشگاه آزادي مي بينيم. البته اين خاطره ما هم متعلق به زماني است كه فوتبال در اين مملكت رونق بيشتري داشت. به هر حال هر كس كه پيش از تماشاي كشتي باچوخه اول مردم را ملاقات كند دچار اين اشتباه مي شود.
... بالاي تپه ايستاده اي از دور به گود چشمه زينل خان چشم دوخته اي. دو نفر دست روي شانه هاي يكديگر انداخته اند و كوچكترين اشتباه را جست وجو مي كنند. كنجكاو مي شوي و نزديك مي روي. كسي دوست ندارد آن جلو جايش را به تو بدهد اما وقتي از اولين تجربه هيجان زده باشي هر طور كه باشد خودت را به آن جلو مي رساني. حالا كنار گود ايستاده اي و بين هيجان مردم و زورآزمايي وسط گود از صحنه اي كه مي بيني لذت مي بري. ناگهان يك دست در يقه طرف مقابل فرو مي رود. يكي مي رود روي هوا و لحظه بعد پشتش به زمين مي رسد. يكي فرياد مي زند: «چوخه را به سرش كشيد.» دست پهلوان بالا مي رود، فرياد مردم هم، گوسفند قرباني هم. جايزه را ميآورند. يك قوچ چاق و چله براي پهلوان شهر و بعد ورود به دنياي مدرن. جاروبرقي ۱۶۰۰ وات و آب ميوه گيري سه كاره براي سكوهاي دوم و سوم.
... كشتي باچوخه امسال هم تمام شد. از جمعيت جدا مي شوي و پشت صحنه مي بيني كه باچوخه در اسفراين هرگز نمي گيرد. مقابل مجسمه اي نمادين از كشتي باچوخه، دو پسربچه دست در يقه يكديگر انداخته اند.

ضيا فت چوخا
عكس ها: ساتيار امامي 
005037.jpg

اين تصاويري از كشتي با چوخه  در اسفراين (شمال غربي استان خراسان) است.
چوخا نيم تنه اي است كه ورزشكار مي پوشد. پيش از اين جنسش از نمد بود و پس از نمد به جاجيم و... تغيير پيدا كرد. به علت سرشاخ  شدن، جنس لباس بايد محكم باشد تا پاره نشود. در اين كشتي، دست به يقه بردن حريف مجاز است. البته داور بايد كاملا مواظب باشد تا راه نفس حريف بند نيايد. ضرب المثل «چوخه به سرت مي كشم» از همين جا آمده و حكايت از خفه كردن طرف مقابل دارد.
چون در شهرهاي برگزاركننده، جايگاه خاصي وجود ندارد از جاهاي گود براي برگزاري اين مسابقات استفاده مي كنند تا مردم دور تا دور گودي بنشينند و بر آن مسلط باشند. سابق بر اين به نفر اول مسابقات يك ماديان، به نفر دوم يك گاو شيرده و به نفر سوم يك قوچ مي دادند كه البته گاهي اوقات نفر اول گاوشيرده را به ماديان ترجيح مي داد و آن را تاخت مي زد!
اين مسابقات به دو گونه برگزار مي شود. يك شكل آن به صورت آزاد است كه پير و جوان در آن شركت مي كنند ولي در بعضي از شهرها، مسابقاتي در دو رده جوان ها و پيرها ترتيب داده مي شود.
اگر شما به عنوان شركت كننده در اين بازي ها حضور پيدا كني و بتواني شانه حريف را به زمين ببري، برنده اي. در طول مسابقه بايد حواست را جمع كني كه روي حريف در «خاك» كار نكني، چون داور بلافاصله دستور سرپا مي دهد. ضمن اينكه راه ديگري براي برد وجود دارد: به سينه و شكم حريف فشار بياوري تا خم شود از ناحيه پشت به زمين بيفتد. اين روش را اصطلاحا مي گويند: «سايه انداختن». اگر سايه كسي بيفتد يعني خورده و تو برنده  اي!
005043.jpg
005040.jpg
005049.jpg
005052.jpg
005055.jpg
005046.jpg
005061.jpg
005058.jpg

عكاس خانه
ايرانشهر
تهرانشهر
جهانشهر
حوادث
در شهر
درمانگاه
يك شهروند
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  جهانشهر  |  حوادث  |  در شهر  |  درمانگاه  |  عكاس خانه  |  يك شهروند  |
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |